کیفیت پایین:
کیفیت خوب:
عصر ایران؛ محسن ظهوری - نیمتنه یک فرد. روی تختی نشسته و فقط پاهایش از زیر ردا معلوم است. ردایی با کتیبهای حک شده رویش؛ شرح پیروزیهای شاهی باستانی. او کیست؟ او را در کتیبهای باستانی یافتهایم؛ فهرستی از شاهان دو سلسله عیلام باستان؛ اَوان و شیماشکی. نام صاحب نیمتنه را به عنوان آخرین شاه سلسله اَوان در کتیبه میبینیم؛ پوزور اینشوشیناک؛ پادشاه عیلام باستان در حدود ۴۱۰۰ سال پیش. داستان این ناو را در این قسمت از «ایران به روایت آثار» ببینید.
«ایران به روایت آثار» مجموعه گزارشی ویدئویی است که هر هفته شنبهها در عصر ایران منتشر میشود. قسمت پنجاهوششم این مجموعه را میتوانید روز شنبه ۹ مردادماه ببینید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در قسمت قبل منتشر شد:
ایران به روایت آثار؛ قسمت پنجاه و چهارم: آدُریان تهران
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پوزور اینشوشیناک را نخستین فرمانروای مقتدر تمدن عیلام در جنوب غرب ایران امروز دانستهاند؛ شاه شوش و انشان که در پی استقلال بود.
عیلام در آن روزگار تحت سلطه امپراتوری اَکَد بود و شاهان این امپراتوری، فرمانروایان شوش را تائید میکردند. سارگُن امپراتور قدرتمند اَکَد، در کتیبههای خود اسامی فرمانروایانی را آورده که بر شوش منسوب کرده. این رویه را در زمان نارامسین دیگر شاه قدرتمند اَکَد هم میبینیم. اما پوزور اینشوشیناک این قاعده را شکست؛ به مرور و با ضعیف شدن اکَدیان، شوش و انشان را فتح و پادشاهی عیلامیان را گسترش داد.
در کتیبهای از این دوره که به شکل یک شیر ساخته شده، او خود را اِنسی شوش میخواند که به معنای فرماندار است. دوره آغاز قدرت گرفتن اوست و از اَکَدیان این سمت را گرفته. او بعدها در کتیبههایی خود را گیرنیتای عیلام یعنی حاکم، و سپس لوگَل اَوان مینامد؛ عنوانی سلطنتی به معنای کسی که توانسته با قدرت نظامی، حاکمیت اَوان را از آن خود کند.
اینجا آغاز استقلال عیلام است؛ اما پوزور اینشوشیناک اندیشهها در سر دارد. او به دنبال هویتی ملی است نه آنچه اَکَدیان در طول سالها به مردم عیلام تحمیل کردهاند. پس تصمیم میگیرد معابدی برای خدایان عیلامی در شوش بسازد و کتیبهها را به دو صورت حک کند؛ هم با خط اَکَدی و هم عیلامیخطی. برای آنکه اهمیت کار او مشخص شود باید در تاریخ هزار سال به عقبتر از این شاه برگردیم.
همزمان با شکلگیری خط میخی در تمدن سومر یعنی حدود ۵۰۰۰ سال پیش، مردمان عیلام هم این ایده را برای شکل دادن خطی مخصوص به خود به کار بردند که آن را خط آغازعیلامی نامیدهاند. گلنبشتههای یافت شده از این خط مربوط به ۳۲۰۰ تا ۲۷۰۰ ق.م است؛ یعنی از ۵۲۰۰ تا ۴۷۰۰ سال پیش که ناگهان این خط محو میشود و دیگر اثری از آن نیست؛ نمیدانیم چرا، اما ۶۰۰ سال زمان میگذرد، تا اینکه پوزور اینشوشیناک بر سر کار میآید؛ سال ۲۱۰۰ ق.م. به دستور او، برای نوشتن زبان عیلامی، از خطی استفاده میکنند که قبل از آن دیده نشده. شباهتهای کمی به خط آغازعیلامی دارد ولی همچون این خط باستانی، با نوشتار بینالنهرین متفاوت است. خطی است از آنِ عیلامیان که میتوانند با آن هویت خود را تعریف کنند.
از این دوره ۱۹ کتیبه یافت شده که همه آنها به دو خط اَکَدی و عیلامیخطی نوشته شدهاند؛ نشانی از اصرار پوزور اینشوشیناک برای گسترش این خط.
او تا اینجا توانسته بود حکومت خود را از شارکالیشَری امپراتور وقت اَکَد مستقل کند و حکومتی تازه را بنیان گذارد، اما ناگهان در تاریخ ناپدید میشود.
نمیدانیم عاقبت پوزور اینشوشیناک چه شده؛ آیا به مرگ طبیعی مرد یا از تخت سلطنت به زیر کشیده شد. نمیدانیم چرا پس از او سلسله اَوان پایان یافته و با رفتنش شوش به دست کدام حاکم افتاده. اما میدانیم در زمان حکمرانی توانست حکومت مقتدری بسازد که نام عیلامیان را در جهان آن روزگار پرآوازه کند؛ دشمنان بسیاری را شکست داد و از شوش در برابر هرگونه تهاجمی دفاع کرد. مهمترین آنها هم عقب راندن گوتیها بود؛ مردمان جنگجویی اهل زاگرس در شمال عیلام که امپراتوری اَکَد را به زیر کشیدند و سرزمینهایی را در بینالنهرین تصرف کردند. هیچ قوم و حکومتی نتوانست در برابر آنها مقاومت کند جز شوش و انشان به رهبری پوزور اینشوشیناک.
البته گوتیها سالها بعد، از بینالنهرین هم عقبنشینی میکنند؛ زمانی که پوزور اینشوشیناک دیگر زنده نیست، شاهی به نام اورنمو در بینالنهرین موفق میشود گوتیها را از آن به عقب براند، بنیان سلسله سوم اور را بگذارد و به سمت عیلام حرکت کند. این سلسله تازهتاسیس در دوره شولگی پسر اورنمو موفق میشود عیلام را زیر فرمان خود ببرد.
برگردیم به پوزور اینشوشیناک آخرین شاه سلسله اَوان که نبود تا سقوط شوش به دست شولگی را ببیند. اما در زمان زندگیاش اتفاقی در حال رخ دادن بود که تاثیر زیادی بر منطقه گذاشت.
در کتیبه مجسمه آخرین شاه اَوان آمده که پادشاه مردمان شیماشکی برای صلح نزد پوزور اینشوشیناک آمده و پاهای او را بوسیده. نام شیماشکی را باید به خاطر بسپارید. آنها گرچه امروز با شاه سلسله اَوان صلح کردهاند اما دیری نمیگذرد که خود قدرت بزرگ منطقه میشوند. یادتان هست گفتم سلسله سوم اور در بینالنهرین پس از مرگ پوزور این شوشیناک توانسته بود شوش را فتح کند؟ مردمان شیماشکی سالها بعد از زاگرس به سمت جنوب آمده، شوش را فتح میکنند، سلسله اور را به بینالنهرین عقب رانده و حاکم عیلام میشوند.
به این ترتیب آنچه پوزور اینشوشیناک بنیان گذاشته بود، دوباره توسط مردمانی دیگر از عیلامیان ادامه یافت. گرچه پس از او دیگر کتیبهای به عیلامیخطی دیده نشده، اما استقلال از قدرتهای بینالنهرین، خواسته سلسلههای دیگر عیلامیان هم میشود.
مجسمهای از او بهجامانده؛ نیمتنهای از پوزور اینشوشیناک که بر تخت نشسته و صندلهایی به پا دارد. تندیسی به ارتفاع ۸۴ سانت، عرض ۴۷ و عمق ۵۶ سانتیمتر که در موزه لوور قرار دارد. مجسمهای که سال ۱۲۸۸ خورشیدی توسط ژاک دمورگان فرانسوی در آکروپل شوش یافت شد؛ مکانی که داستانهای شنیدنی زیادی به خود دیده و شاه قصه ما فقط یکی از آنهاست.