سیدجمال هادیان طبائی زواره در روزنامه شرق نوشت:
انطباق نوروز با بهار و مبدأ تقویم ملی و رسمی، ویژگیِ بارز جشنهای آغاز سال نو است. این ویژگیِ برجسته نوروز آن را از همه جشنهای سال نو در میان سایر فرهنگها و تمدنها متمایز میکند و سبب میشود که مردم، نوروز را نه در تالارهای دربسته بلکه در آغوش طبیعت جشن بگیرند.
تاریخ و سرگذشت گاهشماری در سرزمین ایران، تاریخی است تفصیلی با جزئیات بسیار که با رویدادها و فراز و فرودهای تاریخ در دورههای مختلف همبستگی دارد. شواهد و مستنداتی که از روزگار ساسانیان و بعد از آن به دست آمده بیانگر آن است که گاهشماری در ایران چند تحول بزرگ را پشت سر گذاشته است.
در روزگار ساسانیان هر سال شامل 12 ماه 30 روزه و یک پنج روز به نام پنجه یا پنجه دزدیده بود که در جمع 365 روز را شامل میشد. در آن روزگار، هفته بهترتیب امروزی در کار نبود بلکه هریک از روزهای هر ماه نام ویژهای داشتند که تکتک این روزها در تاریخ ذکر شده است.
نام بیشتر روزهای هر ماه برداشتی از نام ماههای سال بود، مثل: فروردینروز، امردادروز، مهرروز، آبانروز، آسمانروز، انیرانروز و نظایر اینها؛ هرکدام از روزهای پنجه نیز نامهای خود را داشتند.
همه میدانیم که هر سال 365 روز و کسری از روز (تقریبا یکچهارم روز) است که درحالحاضر هر چهار سال یک بار، این کسریها جمع و یک روز کامل را تشکیل میدهد که به آن سال کبیسه میگویند. به این ترتیب سال کبیسه 366 روز است.
در روزگار ساسانیان سال کبیسه هر 120 سال یک بار تکرار میشد؛ به این ترتیب که این ساعات و دقایق کسری در هر سال در مجموع پس از 120 سال، 30 روز را تشکیل میدادند که این 30 روز در سال کبیسه به ماههای دوازدهگانه معمولی افزوده میشد.
سال کبیسه در این گاهشمار 13 ماه و یک پنجه داشت و 395 روز را شامل میشد. اینکه در گفتار عامیانه گاهی میگوییم «الهی ۱۲۰ ساله بشی» برگرفته از همین موضوع است. یعنی ۱۲۰ سال عمر کنی و سال سیزدهماهه را ببینی.
ماه کبیسه را نیز همنام یکی از ماههای دوازدهگانه به ترتیب تغییر دورههای کبیسه به آن ماه اضافه میکردند و برای اینکه نوبت ماه دیگر از پیش معلوم باشد پنجه اضافی را به آخر ماهی که آخرین ماه کبیسه با آن همنام شده بود میافزودند. بدین ترتیب، سال کبیسه دو ماه همنام داشت مثلا دو ماه آبان. از آن پس تا 120 سال بعد، پنجه به آخر آبان اضافه میشد.
البته در بعضی دورهها کسری ساعات و دقایق سال را به حساب نمیآوردند. نوروزِ سال نخست سلطنت یزدگرد که با سال 11 هجری مقارن بود در اواخر بهار حدود اوایل تیرماه برگزار شد اما چون کسر ساعات و دقایق را به حساب نمیآوردند هر چهار سال تقریبا یک روز و هر 120 سال در حدود 30 روز از این تاریخ پیش افتاد و چون عمل کبیسه یعنی افزودن این یک ماه کسری بر ماههای دوازدهگانه سال انجام نمیگرفت، نوروز بهتدریج از پایان بهار به طرف آغاز این فصل رفت.
در پایان روزگار یزدگرد سوم، پنجه در پایان آبان افزوده میشد. پیش از آنکه کبیسه دوره نهم انجام پذیرد و پنجه اضافی سال از پایان آبانماه به آخر آذرماه انتقال یابد، دولت ساسانی منقرض شد و دستگاه ناظر بر عمل کبیسه هم از کار افتاد و پنجه اضافی به همان منوالِ روزگار یزدگرد همواره در آخر آبان باقی ماند و به این ترتیب نوروز به مرور زمان از آغاز تابستان به طرف بهار پیش میرفت.
بعد از ورود اسلام به ایران چند نفر از خلفای عباسی تلاش کردند تا با کبیسهکردن سال، نوروز را به آغاز تابستان برگردانند و با سال خراجی تطبیق دهند تا کار دیوان خلافت سهلتر شود.
هرچند این تلاش در برخی دورهها برای کار خراج و دیوانِ خلافت مؤثر افتاد اما مردم ایران اعم از زرتشتی و مسلمان از همان تاریخ سیار یزدگردی پیروی میکردند تا در سال 375 یزدگردی (395 ق)، نوروز در اثر انتقال تدریجی به نقطه اعتدال ربیعی (آغاز بهار) رسید و دور دوازدهم کبیسه که از نوبت نهم به این طرف به واسطه زوال حکومت ساسانی متروک مانده بود به طور طبیعی پایان یافت و هنگام آن فرارسید که پنجه اضافی را از آخر آبان یکباره به آخر اسفند انتقال دهند. سرانجام، آلبویه که حکومتی شیعیمذهب داشتند، پنجه را از آخر آبان به آخر اسفند بردند.
این تطبیق نوروز با اعتدال بهاری در فاصله سالهای 390 تا 400 ق بوده است. در سال 471 ق به دستور سلطان جلالالدین ملکشاه سلجوقی (465 – 485 ق) ـ یکی از سلاطین دوره سلجوقیان در اصفهان ـ یک گروه هفتنفره به ریاست شاعر، حکیم و ریاضیدانِ نامآشنا، عمر خیام نیشابوری مأمور شدند ضمن بررسی وضعیت گاهشماری در ایران، تقویمی را تهیه کنند که در آن نوروز ثابت و همواره منطبق بر اعتدال بهاری در برج حمل باشد.
این گروه پس از تحقیق و بررسی فراوان، نوروز را در روز اول بهار که زمان نجومی تحویل آفتاب به برج حمل است، معین و ثابت نگه داشتند. از آن پس قرار شد هر چهار سال یک بار سال را به 366 روز بشمارند که به آن سال کبیسه میگویند و پس از هفت کبیسه پیدرپی (28 سال)، مرتبه هشتم به جای سال چهارم، سال پنجم (سال سیوسوم) را کبیسه کنند.
این تقویم به تقویم جلالی شهرت یافت و ملکشاه روز اول فروردین را نوروز سلطانی نام نهاد. تقویم جلالی یکی از دقیقترین تقویمهای جهان و سال جلالی، نزدیکترین سالهای دنیا به سال خورشیدی حقیقی است (365 روز و 5 ساعت و 48 دقیقه و 46 ثانیه).
اساس تقویم فعلی ایران (هجری شمسی)، تقویم جلالی است که مبدأ آن سال هجرت پیامبر اسلام (ص) از مکه به مدینه است. نقطه شروع این تقویم یعنی لحظه وقوع اعتدال بهاری (آغاز بهار نجومی)، مطابق با جمعه یکم فروردین سال یک هجری خورشیدی (1/1/1)، سیام شعبان سال یک هجری قمری و 22 مارس 622 میلادی است و از نظر تاریخی، هجرت نبوی روز دوشنبه یکم ربیعالاول سال یکم هجری قمری (نیمه شهریورماه همان سال) رخ داده است.
بدیهی است مبدأ تقویم باید از آغاز همان سال نجومی که هجرت در شهریور آن وقوع یافته است در نظر گرفته میشد. این تقویم دارای چهار فصل سه ماهه، شش ماهِ 31 روزه، 5 ماهِ 30 روزه و یک ماه 29 روزه است که 365 روز و پنج ساعت و 48 دقیقه و 46 ثانیه را تشکیل میدهد (زمان گردش زمین به دور خورشید) و هر چهار سال یک بار 366 روز میشود که به آن سال کبیسه میگویند. در روز سهشنبه 11 فروردین 1304 خورشیدی با تصویب قانون اساسی در مجلس شورای ملی، تاریخ و ماههای رسمی ایران و آغاز نوروز تصویب شد و همچنان پابرجاست.
در خاتمه باید گفت نوروز نیز مثل صدها و چه بسا هزاران آیین ملی و بومی دیگر، فرخنده یادمان نیاکان فرهنگپرور ماست که فلسفهای عمیق و دقیق دارد که هر منصفی را به تفکر و تدبر در گذشته خویش و تلاش برای تغییر و تحول وادار میکند و هر ایرانی در هرجای جهان که باشد به گذشته خویش و فرهنگ و تمدنی که در آن بالیده است افتخار میکند. تا ایران بوده، نوروز هم بوده است و تا ایرانی هست نوروز هم خواهد بود.