عصر ایران؛ هومان دوراندیش- انفجارهای دو هفتۀ اخیر در مراسم نماز جمعۀ شیعیان در افغانستان، ظاهرآً کار داعش است ولی تا پیش از خروج ارتش آمریکا از افغانستان، طالبان، مرتکب چنین اقداماتی علیه مردم افغانستان میشد و این قساوت کور را هم مبارزه با آمریکا مینامید.
گروه طالبان مدعی بود چنانچه به قدرت بازگردد امنیت را به افغانستان بازمیگرداند. ترجمۀ دقیق این حرف این است که اگر حاکمیت از آن ما نباشد، کشور را گرفتار بمبگذاری و انفجار و انتحار میکنیم ولی اگر دست ما به دامان حاکمیت برسد، به بمبگذاریهایمان خاتمه میدهیم و مردم میتوانند در امنیت زندگی کنند!
اما کسی که چنین بابی را باز میکند، لزوما نمیتواند هر وقت دلش خواست، آن را ببندد. تا دیروز منافع طالبان ایجاب میکرد فلان دانشگاه و فلان مسجد منفجر شوند و کلی جسد روی دست دولت تحت حمایت آمریکا بماند، امروز علایق ایدئولوژیک داعش ایجاب میکند شیعیان افغانستان به شکل فلهای ترور شوند. چنان که پیداست، برای داعش یا نیروهای مشابه داعش اهمیتی هم ندارد که این اقداماتشان به ضرر حکومت نوپای طالبان است.
در واقع تفاوت چندانی ندارد که یک گروه افراطی "آمریکا" را دشمن بداند یا "شیعیان" را. گروههای افراطی حاضر در افغانستان و بسیاری از نقاط جهان اسلام، تا خرخره غرق در بدویتاند و هر که را "دشمن" قلمداد کنند، با انفجارهای انتحاری سروقت او میروند. مبارزه با منطق مرگ، نتیجهای بهتر از این رقم نمیزند.
به هر حال تروریسم طالبان، بابی را در افغانستان گشوده و این گروه به راحتی نمیتواند آن را ببندد؛ حتی اگر واقعا مخالف اقدامات تروریستی علیه شیعیان باشد. بگذریم که برخی از تحلیلگران سیاسی معتقدند نوعی تقسیم کار بین طالبان و داعش در افغانستان صورت پذیرفته است. به این معنا که طالبان از موضعگیری بر ضد شیعیان میپرهیزد ولی عملا دست داعش را برای کشتار شیعیان باز گذاشته است.
حتی اگر تحلیل فوق بدبینانه و نادرست باشد، متاسفانه باید گفت بعید است طالبان به راحتی از پس مهار شیعهکشیِ داعش و گروههای مشابه داعش در افغانستان برآید؛ چراکه طالبان «دولت» به معنای دقیق کلمه تشکیل نداده و احتمالا به این زودی هم نمیتواند چنین کاری کند.
طالبان گروهی بوده با ماهیت تخریبی. بیش از آنکه ساختن را بلد باشد، خراب کردن را بلد است. جدا از این، گروه طالبان برای مهار انبوه تروریستهایی که تا دیروز همسویش بودند، باید دولتی قدرتمند در افغانستان ایجاد کند. جغرافیای افغانستان و بدویت طالبان، موانعی اساسی در راه تشکیل چنین دولتی در افغانستاناند.
در تفاوت دولتهای مطلقۀ مدرن و دولتهای استبدادی سنتی گفتهاند دولت مطلقۀ مدرن ارتش نوین به علاوۀ بوروکراسی کارآمد دارد که سلطهاش را بر سرزمین تحت حاکمیتش میسر میسازند. اگرچه هیچ سلطهای مطلق نیست، ولی به هر حال سلطۀ دولت مطلقۀ مدرن بسیار بیشتر از سلطۀ یک استبداد سنتی (یا یک دولت صرفا استبدادی) است. چنانکه رضاشاه به مراتب بیش از فتحعلی شاه بر ایران سلطه داشت.
طالبان برای تسلط بر افغانستان، دست کم باید از تسلطی نظیر تسلط یک دولت مطلقۀ مدرن برخوردار باشند. حکومت طالبان قطعا نمیتواند مثل رژیم کرۀ شمالی تسلطی فراگیر بر سرزمین تحت حاکمیتش پیدا کند. ولی دست کم باید دولتی مدرن تاسیس کند که از حداقل توان لازم برای مهار گروههای افراطیتر از خودش برخوردار شود.
در شرایطی که دولتهای مدرن و دموکراتیک اروپایی، که از تکنولوژی بسیار پیشرفتهای هم برخوردارند، بارها از داعش ضربه خوردهاند و در تحقق امنیت در کشورهایشان ناکام ماندهاند، بسیار بعید به نظر میرسد که گروه جنجگوی طالبان، که سرشتی پارتیزانی دارد، به صرف کسب قدرت سیاسی، موفق شود همان مقدار امنیتی را که در فرانسه و بریتانیا و اسپانیا و ... برقرار شده، در افغانستان برقرار سازد؛ چراکه طالبان لوازم تاسیس دولت کارآمد (چه دموکراتیک چه غیر دموکراتیک) را ندارد.
طالبان در واقع ارتش ندارد. حتی اگر جنجگویان این گروه را مصداق ارتش بدانیم، ارتش طالبان استعداد چندانی ندارد. نفراتش کمشمار است و به دلیل همان سرشت پارتیزانی، نظم و انسجام کافی هم ندارد. این ارتش بیشتر به کار مبارزه علیه "نیروی مسلط" میآید تا بسط حاکمیت و استیلای یک دولت نوپدید.
منابع مالی محدود و فقدان نفرات آموزشدیدۀ کافی نیز شانس چندانی برای تشکیل یک پلیس کارآمد برای طالبان ایجاد نمیکند. بوروکراسی ضعیف و جغرافیای پر کوه و کمر افغانستان هم مانع بسط کارآمدی و توانمندی دولت طالبان خواهند بود. صرف فقدان فساد، برای تأسیس دولت قوی کافی نیست. دولت قوی بودجه و نفر و آموزش و مدرنیسم و حمایت جهانی هم میخواهد.
دولت قبلی افغانستان که از همۀ این امتیازات برخوردار بود، کارآمدی و قدرت چندانی نداشت و در غیاب ارتش آمریکا، مثل برف آب شد و به تاریخ پیوست. بعید است در غیاب این امتیازات، یکشبه به لطف معجزۀ طالبان، دولتی قوی در افغانستان پدید آید. دولت بیرحم لزوما قوی نیست. طالبان بدون حمایت بینالمللی، حداکثر میتواند دولتی بیرحم در افغانستان ایجاد کند.
به هر حال طالبان با ادعای تحقق امنیت در افغانستان، قدرت را در این کشور به دست گرفته ولی در 47 روز گذشته، یعنی از 30 اوت (8 شهریور) که نیروهای آمریکایی کاملا از افغانستان خارج شدند، تا به حال دو بار مراسم نماز جمعۀ شیعیان به خاک و خون کشیده شده. و این کار به دست نیروهایی انجام شده که حامی طالبان در مبارزه علیه دولت قبلی افغانستان بودند.
این وضعیت به خوبی نشان میدهد امید به شکلگیری "افغانستان امن در سایۀ حکمرانی طالبان" در بهترین حالت توهم گروههای آمریکاستیز بوده است. اگرچه برای قضاوت قطعی، باید عملکرد حکومت طالبان در ماههای آتی را هم نظاره کرد، ولی ماهیت گروه طالبان و نیروهای جنجگوی همپیمانش، امید چندانی به توان امنیتآفرینی حکومت طالبان برنمیانگیزد.