عصر ایران؛ مهسا جزینی/ امیر پسندهپور - عمده تالیفاتی که در سالهای اخیر در حوزۀ دیپلماسی عمومی چه در بخش آکادمی و چه عمومی تالیف و منتشر شده، متوجه و متمرکز بر حوزۀ دیجیتال و فناوریهای ارتباطی جدید است.
دیجیتال به مثابه پنجرهای به پهنه دیپلماسی عمومی باز شده است. به نظر میرسد محدودیتی که حوزه دیپلماسی عمومی همواره با آن روبهرو بوده حالا به مدد ابزارهای جدید ارتباطی و اطلاعرسانی رفع شده و دست تئوریسینها وسیاستگذاران حوزۀ دیپلماسی عمومی را برای ایدهپردازی باز کرده است.
اگر دیپلماسی عمومی را ابزار و روشی برای رسیدن به اهداف مورد نظر کشورها از طرق مسالمتآمیز، گفتوگو محور با تمرکز بر اهالی دولتها بدانیم آن وقت نقش شبکههای اجتماعی در پیشبرد این نگاه برجسته میشود. یکی از اهداف اصلی دیپلماسی دیجیتال، برقراری کانال ارتباطی مستقیم با جامعۀ مدنیِ اثرگذار، از طریق شبکههای اجتماعی است.
نمونۀ قابل توجه این کانال ارتباطی، شبکۀ اجتماعی کلابهاوس است که میتوان از آن به عنوان یکی از اسباب تسهیل کننده دیپلماسی عمومی، ذیل دیپلماسی مبادلهای در راستای گسترش مناسبات مردم با مردم یاد کرد؛ اسبابی که فارغ از هرگونه محدودیتهای جبری مانند مرز، دخالت و اعمال نظر دولتها، پنجرهای باز و به ارادۀ کاربرانی است که راغب به استفاده ازاین ابزارند.
کلابهاوس، برای پر کردن خلأ تعامل چهره به چهرۀ انسان در دوران کرونا و قرنطینه پدیدار شد. ما نیز به فراخور موقعیت زبانی، بیشتر درگیر فضای کلابهاوس فارسی شدیم اما مانند هر شبکۀ اجتماعی دیگری در مرزهای جغرافیایی این زبان محدود نماندیم.
کلابهاوس فضایی را برای گردهمایی ایرانیان از سراسر گیتی در حوزههای عمومی و تخصصی فراهم آورده اما فراتر از آن امکان همآوایی در حوزۀ تمدنی فارسی زبانان را هم ممکن کرده است.
در ماجراهای اخیر افغانستان ما شاهد تشکیل اتاقهایی با حضور فعالان اجتماعی، سیاسی، روزنامهنگاران و فعالان حوزۀ زنان از دو کشور افغانستان و ایران با دغدغههای مشترک فارغ از ملیت و حاکمیت بودیم.
فعالان دو کشور با هدف پاسخ به پرسش «چه باید کرد» در مواجهه با آمدن طالبان، فارغ از سیاستهای حاکمیتی و مدلی که دولت فعلی ایران و دولت جدید طالبان قرار است براساس آن روابط شان را با هم تنظیم کنند از دغدغههای انسانی، ملی، فرهنگی و سیاسی اجتماعی سخن گفتند و میگویند.
چه بسا در این گفتوگوها، دیپلماسی رسمی را هم به نقد بکشند. از همین فضای کلابهاوس یا دیگر شبکههای اجتماعی برای کمک به فعالانی که حس میشد جانشان در حکومت جدید طالبان در خطر افتاده کمک گرفتند. کارزار تشکیل دادند و درگاهی برای پرداخت وجه به قصد کمک برای خروج برخی از فعالان افغان به راه انداختند.
این اتفاق نماد و نمونهای از تبلور کارکرد دیپلماسی دیجیتال ذیل دیپلماسی عمومی بود. جایی که دست دولتها کوتاه است، ملتها به کمک هم میشتابند.
کلابهاوس، محفلی را برای نشست نخبگان با کمترین پروتکلهای رایج و محدودیتها فراهم آورده است تا به تبادل نظر و گفتوگو دربارۀ مسایل مختلف بپردازند.
این موضوعات به فراخور جغرافیای سیاسی، تفاوتهای چشمگیری دارند. به عنوان نمونه وقتی به خاورمیانه وسرزمینهای فارسیزبان میرسیم صحبت از کابوس تحجر و مرگ و طالبان است.
همزمان اما در اتاقهای کشورهای حوزۀ اتحادیۀ اروپا شاهد بحث درباره موضوعاتی مانند المپیک توکیو یا کارکرد گرین پاس ( مجوز سفر در ایام کرونا) هستیم که این نیز خود جلوهای از تنوع رنجها و دغدعه های بشر امروز است. نقطۀ وصل اما موضوع انسانیت است و آغوشهای باز برای مردمانی بیپناه که در این عصر برای یک زندگی عادی باز هم محکوم به کوچ اجباریاند تا شاید دمی دور از واپسگراییِ یک «جنبش اصیل منطقهای»، پی یک زندگی عادی بگردند.
جواد شعرباف، عضو هیأت علمی گروه غرب آسیا در دانشکدۀ مطالعات جهان معتقد است «فناوری،شهروندان جدید آفریده که مهمترین برتری دولتها و حساسیت خاص آنان در طول تاریخ را به نام "مرز" از میان برداشته است. در این میان، فضای کلاب هاوس برای آن دسته از اعضای ملتهایی که مسلط بر زبان مشترک انگلیسی هستند قطعا گستره پهناورتری برای پیگیری اهداف دیپلماسی عمومی است. اهدافی که در بیشتر مواقع غیر مستقیم و به خودی خود پیگیری میشود.
دست دولتها در دیپلماسی عمومی قطع میشود. مرز و محدودیت از بین میرود. هیچ پروتکل و حدودی وجود ندارد. فقط یک کلیک فاصله است، البته اگر حاکمیتها، پنجرهای که معطوف به اراده مردم و نه دولتهاست را نبندند!
مردم به نهادهای دیپلماسی عمومی، دسترسی عام ندارند. نهادهای دیپلماسی عمومی مانند صداوسیما ،وزارت میراث فرهنگی، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، اتاق بازرگانی، انجمنهای دوستی و.. ازدسترس همگان به دورند.
در این شرایط است که پلتفرم کلابهاوس امکان خوبی را برای هم مردم عادی و هم جماعت نخبگانیاش فراهم آورده که بلاواسطه و بدون فیلترهای خاص، فارغ از هرنوع گزینش و اعمال نظر حاکمیتی امکان گفت وگو و تاثیرگذاری با مخاطب خود را در هر کجای دنیا داشته باشند. این به معنی بستهشدن این فضا به روی دیپلماسی رسمی و حاکمیتی نیست.
بلکه نهاد رسمی دیپلماسی و چهرههای آن میتوانند از این فضا به عنوان پلی برای تسهیل ارتباط خود با مردم، گفت وگو و کمک استفاده کنند.
اگر قائل به این باشیم که دیپلماسی عمومی، دیپلماسی مبادله است آن وقت متوجه مزیت اصلی دیپلماسی دیجیتال می شویم.
1. نبود محدودیت برای ارسال پیام، که طبق آن یک دیپلمات این فرصت را دارد که از انواع کانالهای ارتباطی بدون وجود شرطی استفاده کند.
2. امکان برقراری ارتباط با گروههای مختلف، سازمانها و شهروندان در مناطق مختلف جهان3- امکان ارائه بازخورد توسط گروههای مختلف، همزمان به صورت آنلاین و آفلاین، که میتواند منجر به برقراری پیوند محکمتری میان دیپلماتها، مردم و فرآیندهای دیپلماتیک شود.
در میان شاید بتوان اتاقهای کلاب هاوس را به جلسات ارتباطات و تبادل دیپلماتیک بین دیپلماتها و دیگر بازیگران جامعه مدنی تشبیه کرد.
به عنوان نمونه بارها شاهد بودیم که شبکه کلابهاوس فضایی فراهم کرده که حاملان رسمی دیپلماسی درکنار حاملان غیر رسمی آن قرار گیرند. مثلا محمد جواد ظریف بارها در کلابهاوس حاضر شده است.
دیپلماتهای سابق یا فعلی هم به همین ترتیب. این امکان البته مثلا در شبکه توییتر به شکلی گستردهتر( محدودیت ظرفیت اتاقهای کلابهاوس) هم مطرح بوده و هست. کما اینکه هم خود ظریف وقتی از توییتر انگلیسیاش استفاده میکند و یا ترامپ، به دنبال تعامل با جامعه جهانی و اثرگذاری روی سیاستمداران دیگر کشورها بوده اند. وجه ممیزه کلاب هاوس نسبت به سایر شبکههای اجتماعی، امکان رویارویی صوتی است.
این رویارویی صوتی، تا حدی تعاملی واقعیتر، صریحتر و بدون روتوشتر را فراهم میکند اگرچه همزمان، چالش و درگیری بیشتر هم میافریند اما قطعا خروجی آن اعتمادسازی و صمیمیت بیشتر است و مگر نه این که یکی از اهداف دیپلماسی عمومی همین اعتمادسازی است؟ اتفاقی که در دیپلماسی رسمی به سختی و با روشهای نه چندان راحت، آن هم در درازمدت حاصل میشود.