عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز چهلمین سالگرد ترور نافرجام آیتالله خامنهای در 6 تیر 1360 در مسجد ابوذر تهران است که در زمان حادثه امام جمعه تهران، نماینده امام درشورای عالی دفاع و نمایندۀ تهران در مجلس شورای اسلامی بودند و در کنار آیتالله بهشتی و هاشمی رفسنجانی مثلث رهبری حزب جمهوری اسلامی را تشکیل می دادند که ابوالحسن بنیصدر آنها را برنمیتافت و محمد علی رجایی نخست وزیر را مجری و همسو با آنان می دانست نه هماهنگ با او در مقام رییس جمهوری.
هر چند در رسانه های رسمی و برخی کتابهای درسی این ترور به سازمان مجاهدین خلق (منافقین/ گروه رجوی) نسبت داده میشود و اولین مورد پس از شورش 30 خرداد 1360 به حساب میآید، اما در واقع آخرین ترور گروه فرقان و به عبارت درست تر بقایای فرقان است که با عنوان «رهروان فرقان» هم از آنها یاد شده است.
برخی هم البته معتقدند یک خط نفوذ از ابتدای جمهوری اسلامی در پی حذف نیروهای مؤثر بوده و به نام های مختلف این کار را انجام می داده اند ولی دربارۀ این فرض هم می توان گفت اگرچه عوامل ترور 7 تیر و 8 شهریور 60 هیچ گاه به دام نیفتادند رهبران فرقان اما دستگیر شدند. ضمن این که بنای این نوشته بر آن است که نشان دهد منطقا نمی توان پذیرفت طراح ترور 6 تیر با انفجار 7 تیر یک سازمان باشد.
مهم ترین دلایلی که میتوان این ترور را به فرقان یا رهروان فرقان نسبت داد از این قرار است:
1. سازمانی که انفجار مهیب دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در 7 تیر 1360 را طراحی کرده یک روز قبل حساسیت نیروهای امنیتی را تحریک نمیکند تا روز بعد بیشتر مراقبت کنند. ضمن این که احتمال شرکت آیتالله خامنهای در جلسه دفتر حزب وجود داشته هر چند معمولا راهی جبههها میشدند ولی چون آن جلسه اولین نشست پس از برکناری ابوالحسن بنیصدر از ریاست جمهوری بود از همه خواسته شده بود شرکت کنند تا جایی که محمد منتظری که با شخص آیتالله بهشتی مشکل داشت و به حالت قهر حزب را ترک کرده بود نیز شرکت کرد و به شهادت رسید.
2. پیش از این هم از فرقانیها ترورهای نافرجام سرزده بود کما این که ترور هاشمی رفسنجانی در خرداد 1360 و آیتالله سید رضی شیرازی امام جماعت مسجد شفای یوسف آباد به مجروحیت آنان انجامید و کشته نشدند.
3. در ضبط صوتی که بمب تعبیه شده بود این نوشته به دست آمد: هدیۀ گروه فرقان به جمهوری اسلامی ایران.
مخالفان این دیدگاه اما معتقدند:
1. فرقان از بین رفته بود و شروع دوبارۀ ترورها از جانب آنها در حالی که رهبران شان اعدام شدند و برخی توبه کردند و حتی به گفتۀ حجت الاسلام معادیخواه به جبهه رفته و شهید شدند توجیهی نداشت.
2. فرقان مدعی بود روحانیون مخالف دکتر شریعتی را حذف میکند نه هر روحانی را در حالی که آیتالله خامنهای دوست و دوستدار شریعتی بود.
3. منافقین در ترور 7 تیر بیشتر شهید بهشتی را هدف داشتند و به خاطر عمق نفوذ محمد رضا کلاهی و شک نکردن به او نگران حساسیت های امنیتی نبودند و چون دستور کار جلسه موضوع تورم بود حدس میزدند امام جمعه تهران (آیتالله خامنهای) شرکت نمیکند.
4. تصمیم به انفجار 6 و 7 تیر در دو کانون جدا گرفته شد.
خوشبختانه روزنامۀ خراسان در شمارۀ امروز خود جای ابهامی باقی نگذاشته و با حمید رضا نقاشان مصاحبه کرده و اطلاعات دقیقی ارایه داده است. او سرتیم حفاظت امام خمینی در اوایل تشکیل جمهوری اسلامی بود؛ اولین کسی که حدس زد ترور استاد مطهری کار فرقان است و پس از آن با همکاری محمد عطریانفر وبرخی اعضای مجاهدین انقلاب اسلامی آن قدر پی گیری کردند تا اکبر گودرزی سرکرده فرقان را که یک طلبه اخراجی بود به دام انداختند.
نقاشان دربارۀ طراحی ترور در تبریز می گوید:
« این که گفته میشود در تبریز نقشه کشیدند به خاطر این بود که تقیزاده، یکی از عوامل ترور، دانشجوی دانشگاه تبریز بود. اما "رهروان فرقان" متشکل از شش، هفت نفر عضو بود و نه بیشتر. اصلاً بحث یک سازمان گسترده نیست که بخواهد شعبهای هم بیرون از تهران داشته باشد. تبریز از این جهت مطرح شد که یکی از عناصر گروهک از آنجا میآمد و در جلسات شرکت میکرد.
... بعدها از مسعود واحد شنیدم، اینها بمب را در تهران ساخته بودند و هدفشان هم، ترور آیتالله خامنهای بود؛ اما هیچ هماهنگیای میان فرقانیها و گروهک منافقین وجود نداشت؛ دستکم من هیچگاه به سند یا موردی در این زمینه برنخوردم. جالب است که اینها داخل همان ضبط صوتی هم که برای ترور به مسجد ابوذر بردند، نوشته بودند: «هدیه گروه فرقان به جمهوری اسلامی» و اصولاً حرفی از گروهک "رهروان فرقان" نبود.»
نقاشان دربارۀ یکی دیگر از عوامل ترور ششم تیر هم گفته است:
«محمد متحدی از آن آدمهایی بود که سر پرسودایی داشت؛ فردی داغ و تندرو، با جثهای ورزشکاری که رفتارش روی دیگر اعضای گروهک فرقان اثر میگذاشت. آدم بسیار باهوشی بود. یکبار او را دستگیر کردیم؛ من خودم متحدی را دستگیر کردم. یادم هست بعد از کلی تلاش، او را در میدان آزادی بازداشت کردیم؛ اما متأسفانه فرار کرد. متحدی روی دیگر اعضا، نفوذ کلام داشت؛ روی حرفش حرف نمیزدند؛ راحت میتوانست آنها را درباره طرح و نقشههایی که داشت، متقاعد کند. او خیلی دوست داشت همان نقشی را در گروهک فرقان داشتهباشد که رضا رضایی در گروهک منافقین (سازمان مجاهدین) داشت. متحدی مورد اعتماد کادر مرکزی بود؛ عباس عسکری و علی حاتمی در بازجوییهایشان او را به عنوان یار غار و فرد مورد اعتماد خود معرفی میکردند. متحدی به همین دلیل، مسئول شاخه نظامی شد و البته، در جریان واقعه تروریستی ششم تیرماه 1360 هم نقش داشت.»-[ پایان نقل قول از حمید رضا نقاشان در گفت و گو با روزنامۀ خراسان]
جدای موارد گذشته ذکر این نکته هم جالب است که علی سلیمانی بازیگر سریال های تلویزیونی از پشت شیشه پنجره شاهد چگونگی انفجار بوده و جایی گفته بود:
«من کودکی ده یازده ساله بودم و خانه مان جوادیه بود. بعد از بازی و گشت و گذار رفتم خانه ناهار بخورم و دیدم مادرم نیست. می دانستم به مسجد می رود. رفتم مسجد و از پشت شیشه پنجره دنبال مادرم بود تا پیغام بدهم بگوید ناهار داریم یا نه و کجا گذاشته. چون دیدم سخنرانی است داخل نشدم .همان موقع دیدم فردی برخاست و ضبط صوت بزرگی را از بین حاضران جلو برد و دقایقی بعد منفجرشد و دیدم آقای خامنهای یک طرف افتاد و محافظان بغل کردند و خانمی کمک های اولیه را انجام داد و او نقش مهمی در حفظ جان ایشان ایفا کرد.»