عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: طرح مالیات بر عایدی مردم که در مجلس مطرح شده است، بیش از هر چیز به شعبدهبازی شبیه است. این طرح انگیزه ایجاد میکند که دولت سیاست ابرتورمی را پیش بگیرد و بر گرده مردم سوار شود. ماجرا این است که فرض کنیم سالانه صد درصد تورم داشته باشیم. طبیعی است که خودرو یا خانه من و شما هم کمابیش به اندازه همین رقم افزایش یافتهاند، ولی من وشما نه تنها سودی نکردهایم، بلکه زیان هم کردهام.
خانه و خودروی ما در سال جاری همان خانه و خودروی ما در سال گذشته است. حتی تا حدی هم کمارزشتر شده، چون با استهلاک مواجه بوده است. به علاوه هزینه نگهداری آن را هم پرداختهایم، ولی گران شدن آنها واقعی نیست، بلکه فقط یک امر حسابداری است. برای فهم ماجرا بیایید از مثال استفاده کنیم.
فرض کنیم در یک روستا که ارتباطی با بیرون ندارد همه خدمات و کالاها با پول مبادله میشود. چوپان شیر و گوشت میفروشد. کشاورز هم گندم و میوه و سایر اقلام را میفروشد. یک پول اعتباری و نه واقعی هم به نام تومان داریم که یک میلیون تومان است و در این روستا برای مبادله خدمات و کالا استفاده میشود.
کدخدای روستا میتواند پول جدیدی چاپ کرده و منتشر کند. او نقدینگی روستا را به دو میلیون تومان افزایش میدهد. از آنجا که تولید تغییری نکرده قیمتها به یک باره دو برابر میشود. کدخدا اول از همه با این پول که ارزش واقعی ندارد نصف کالاهای روستا را برای خودش میخرد!! از سوی دیگر چوپان قبلا هر گوسفند را صد هزار تومان میفروخت الان دویست هزار تومان میفروشد. بجایش گندم را که کیلویی صد تومان میخرید حالا کیلویی دویست تومان میخرد.
برای دامدار و کشاورز ارزش مبادلاتی هیچ فرقی نکرده جز این که نصف اموالشان را کدخدا بالا کشیده و به لحاظ حسابداری سود آنان دو برابر شده. حالا کدخدا آمده میگوید من در این سود هم شریک هستم. در حالی که سرجمع روستا هیچ سودی نکرده فقط این کدخدا است که یک میلیون تومان را تبدیل به دو میلیون تومان کرده و نصف آن را هم خودش برداشته است.
او نیمی از مبادلات روستا را دزدیده است، حالا میخواهد در سودسازی ظاهری نیمه دیگر هم شریک شود. این یعنی به خاک سیاه نشاندن روستا. مثل کسی است که شیر میفروشد، دولت به اندازه شیر آب به آن اضافه میکند. بعد نیمی از شیر رقیق شده را برای خودش برمیدارد و از سود آن بقیه دیگر نیز مالیات میگیرد!!
چند روز پیش رفتم مغازه میوهفروشی، سبزیجات بخرم. دیدم برچسب قیمت گوجهسبز نوشته 139000 تومان، تومان آن را ندیدیم فکر کردم ریال است خواستم یک کیلو بخرم، دیدم کنارش گوجهسبز بهتری است. پرسیدم آن هم همین قیمت است، گفت خیر، آن 169000 تومان! است، فهمیدم که متوجه تومان نشده بودم، گفت چقدر بکشم؟ گفتم اجازه دهید خریدهای دیگر را انجام دهم بعد میخرم! یک کیلو گوجه سبز بیش از دستمزد یک روز یک کارگر!! حالا فکر میکنید که فروشنده آن گوجهسبز خیلی وضعش خوب است؟ قطعاً خیر او هم باید از این پول چیزهای دیگر بخرد که آنها هم کمابیش به همین میزان افزایش یافتهاند.
اگر این طرح در ونزوئلا با تورم چند صد درصدی اجرا شود در کمتر از چند سال همه اموال مردم به عنوان مالیات بر عایدی نصیب دولت میشود. آن وقت دولت باید از عایدیهای خودش مالیات بگیرد!!
مجلس انقلابی همین اندازه درک اقتصادی دارد. نمیداند که مالیات را بر تورم نمیبندند، بر درآمد میبندند. بر آنان که جنس را وارد میکنند و به صورت رانتی میخرند و میفروشند، و سودشان هیچ کجا هم ثبت نمیشود. البته بخشی از این سودها را برای تبلیغات انتخاباتی هزینه میکنند.