همشهری نوشت:
کرهجنوبی را از نزدیک ندیدهاند، اما بیشتر از هر جغرافیای دیگری آن را میشناسند. انگار سئول، سئونگنام، گویانگ، چئونان و آنسان را کوچه به کوچه و خیابان به خیابان گشته و با هم آوازهای کرهای را بارها و بارها خواندهاند.
فصل مشترکشان سریالهای کوتاه است و موسیقیای که از شرق دور خودش را به قلب خاورمیانه رسانده. آنقدر شیفته و دلباختهاند که آموختن زبان کرهای را در نوجوانی آغاز میکنند و لباسها و سبک زندگیشان را مطابق با ستارههای چشم بادامی برمیگزینند.
کیمیا یکی از هزاران هوادار کیپاپها و کیدرامهاست. او میگوید:« قطعا فرار از اردوگاه بهترین و زیباترین کتابی نیست که خوندم اما آنقدر فیلم و موزیکویدئو دربارهش دیدم و شنیدم که میتونم بگم باهاش زندگی کردم و بزرگ شدم.
فرار از اردوگاه از همه رمانهای اروپایی و آمریکایی که خوندم، حس بهتری بهم داده. انگار درباره قسمتی از وطن دورافتادهم باشه. وطنی که شبیه کرهجنوبیه».25سال دارد.
معماری خوانده و در اصفهان زندگی میکند. پایاننامه خود را درباره معماری ساختمان سفارت کرهجنوبی در تهران نوشته است. بعد از تمام شدن دانشگاه هم در شبکههای اجتماعی درباره چگونگی مهاجرت به کرهجنوبی تولید محتوا میکند.
به قول خودش میخواهد به نسلهای جدیدی که دوست دارند به کره بروند، کمکی کرده باشد و پس از مدتی از این راه درآمدی هم برای خود کسب کند، زبان کرهای را به پایان برساند، از بورسیههای تحصیلی کرهجنوبی استفاده و در نهایت به سمت این کشور پرواز کند.
همیشه دوست دارم تجربه زندگی تو یک کشور دیگه رو داشته باشم اما راستش اینه که دوست دارم این کشور فقط کره باشه نه ایتالیا و فرانسه یا آمریکا. واقعا دلم میخواد اون چیزی رو که از بچگی تو فیلمهای کرهای از پشت شیشههای لپتاپ، یا تو صفحه مجلهها و کتابها دیدم، از نزدیک لمس کنم».
کیمیا تنها کسی نیست که سودای زندگی در کرهجنوبی را در سر میپروراند. این روزها نوجوانان بسیاری هستند که از قاب سریالها و از بلندگوی موسیقیهای کرهای به این کشور دل باختهاند.
سریالها و موسیقیهای کرهای اکنون توانستهاند سهم زیادی از مصرف نمایشهای تلویزیونی و سینمایی نوجوانان را بهخود اختصاص دهند تا آنجا که نهتنها در سایتهای غیررسمی بلکه در شبکههای نمایش خانگی نیز سریالهای کرهای جای پای خود را محکم کردهاند.
گردشی در شبکههای نمایش خانگی کشور نشان میدهد که سریالهای کرهای سهم تقریبا برابری با سریالها و فیلمهای کشورهای دیگر دارند.
یکی از جاهایی که تعداد هواداران موسیقی و سریالهای کرهای بیشتر خودش را نشان میدهد، مدرسه است. تنها فضای عمومی که تراکم جمعیتی نوجوانان در آن بالاست و گروههای دوستی در قالبهای مختلف در آن حضور دارند و علایق و گرایشهای خود را بروز میدهند.
مدیران و معلمان بسیاری از مدارس دولتی و غیردولتی، در تهران یا شهرها و حتی شهرستانهای کوچک در جلسات آسیبشناسی خود از گرایش عجیب نوجوانان به فرهنگ کرهجنوبی خبر میدهند. آنها میگویند که سبک زندگی و پوشش بسیاری از دانشآموزان شبیه ستارههای نوجوان کرهای است.
لادن وحدتنیا بیش از 12سال است که در مدارس مختلف تهران، تاریخ درس میدهد. در چند سال اخیر تدریسش، سرکلاس دائم با پرسشهای مرموزی مواجه است که همه رنگوبویی از امپراتوری کره دارند. امپراتوریای که وحدتنیا نامی از آن در هیچیک از منابع تاریخی ندیده است.
« شاید باورتان نشود اما تحتتأثیر این سریالها و فیلمها، 20تا 30درصد وقت کلاس صرف پاسخ به هیجانات بچهها درباره امپراتوری بزرگ کره میشود.
این در حالی است که بسیاری از این داستانها براساس افسانه است و منبع تاریخی موثقی ندارد. جالب اینکه چون بچهها دائم در معرض این سریالها هستند، بیشتر از اینکه بخواهند درباره تاریخ کشور خودمان بدانند، تاریخ کرهجنوبی برایشان جذاب است.»
اما قصه هواداران فرهنگ کرهای فراتر از فیلمهای تاریخی است که تولید میشود. سریالهای تکفصلی و کوتاه کرهای و حتی موسیقیای که به مسائل و دغدغههای دوران نوجوانی مانند بلوغ و تغییرات جسمی، ارتباط با جنس مخالف، سرکشی در مقابل مدرسه و خانواده میپردازد، طرفداران بیشتری در این گروه سنی دارد.
این در حالی است که میزان تولیدات سریال، فیلم و موسیقی برای گروه سنی نوجوان در ایران تقریبا نزدیک به صفر است و اگر احیانا زمانی برای این گروه سنی، سریال یا فیلمی ساخته شود، بسیاری از این موارد خط قرمزی است که به آن نمیپردازند.
طاهره سجادی، مدیر مدرسه نمونه دولتی در شیراز میگوید: «زمانی که مدرسهها بازبود روزی نبود که بین دانشآموزان مدرسه هارد، فلش، دیویدی و...از فیلمها و موسیقی کرهای رد و بدل نشود.
این موضوع از کنترل ما هم خارج شده و در برابر آن تسلیم شدیم. کار به جایی کشیده که خودمان این سریالها را میبینیم و موسیقیشان را میشنویم تا بتوانیم به زبان مشترکی با بچهها برسیم.
اغلب دانشآموزان در سالهای پایین برای نخستین بار در مدرسه با سریالهای کرهای از سوی گروه همسالان خود آشنا میشوند و شما خیلی دقیق میتوانید سیر تغییر فکری، سلیقه موسیقایی و پوشش آنها را در طول 6سال ببینید.»
جار و جنجالهایی که هرازگاهی بین هواداران گروههای موسیقی کرهای بالا میگیرد، یکی دیگر از اتفاقاتی است که تا پیش از کرونا، سجادی در مدرسه شاهد آن بوده است؛ « برخی بچهها به خودشون میگن «بلینکی واین»، اینها طرفداران گروه «بِلَک اند پینک» هستند که یک گروه موسیقی بسیار معروف است که 4 دختر شرق آسیایی آن را تشکیل میدهند و بعضی هم طرفدار گروه اکسو هستند که یک گروه موسیقی است که 9پسر کرهای آن را تشکیل میدهند.
محبوبترین گروه میان دانشآموزان ما اما «بیتیاس» است و جالب اینکه بین طرفداران اکسو و بیتیاس همیشه رقابت و دعوای تمام نشدنی داریم».
نزدیک به 20سال پیش یعنی در سال 1992، 3پسر جوان در یک برنامه استعدادیابی زنده تلویزیونی کرهجنوبی حاضر شدند. با نوایی جدید که شعری کرهای بر آن سوار است.
نوایی که از موسیقی عامهپسند اروپایی و هیپهاپی که از آمریکا و آفریقا تبار دارند، نیز وام گرفته بود. آن شب، 3 جوان همگام با هم رقصیدند تا تماشاچیان سر از پا نشناسند اما زمانی که نوبت ارزشیابی کارشان رسید، داوران کمتر از تماشاچیان تحتتأثیر قرار گرفتند.
پسران گروه «سئوتائجی» با آهنگ «من میدانم» به رأی داوران برنامه باختند اما در چند روز آینده آهنگ گروه 3نفره آنها به بالای جدول صعود کرد و بهمدت 17هفته در صدر جدول مخاطبان رکورد زد. این آغاز انقلابی بود که پسران سئوتائجی به شعلهاش دامن زدند. پاپ کرهای یا همان کیپاپ همینجا زاده شد.
اما حالا پس از گذشت 20سال کیپاپ، بدل به صنعتی چندین میلیارد دلاری شده است. تا پیش از کرونا، هواداران نوجوان و جوان گروههای کرهای مثل بیتیاس و گروه دختران سیاه و صورتی در شیکاگو و لندن یا برلین و پاریس در عرض چند دقیقه بلیتهای کنسرت را تمام میکردند و پای موسیقی این گروههای کرهای نوجوان مینشستند.
برای دریافتن موج فراگیر سرگرمی کرهای کافی است یک نمونه قدیمی اما پر سر و صدا را به یاد آورد. همان نماهنگی که تا مدتهای طولانی، پسرکان در دبستانها و دبیرستانهای ایران، جملات آن را مبهم تکرار میکردند و از روی حرکات خواننده نماهنگ، تقلیدی کودکانه به چشم همکلاسیهای خود میکشاندند. نام آن نماهنگ «گانگام استایل» بود که «سای» خواننده کرهای آن را خواند. در این نماهنگ چهره اصلی یعنی همان سای با افراد مختلف در مکانهای گوناگون و در وضعیتهای متنوع، به شکل نامعمول اما منحصربهفردی میرقصد.
پس از این، در نقاط مختلف جهان، چهرههای شناخته شده از روی دست سای، نسخههای دیگری از این نماهنگ ساختند. در یکی از این نسخهها بان کی مون، دبیرکل سابق سازمان ملل متحد که خود اهل کرهجنوبی است نیز دیده میشود.
نخستین نماهنگ معروف کرهای در ژوئیه 2012پخش شد و تا 5 ماه بعد یعنی در نوامبر 2012، 803میلیون و 761هزار بار دیده شد و عنوان پربازدیدترین نماهنگ یوتیوب را بهدست آورد. بنابر آمار یوتیوب این نماهنگ در تاریخ یکم ژانویه ۲۰۱۳ با بیش از یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون بازدید، پربینندهترین ویدئوی تاریخ یوتیوب شد.کار به آن جا کشید که در دیدار میان پارک گونهه، رئیسجمهور کرهجنوبی و باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا در می سال 2013، اوباما موفقیت این آهنگ را نمونهای از فراگیری موج کرهای در دنیا نامید.
در ایران آغاز رسمی فعالیت سریالهای کرهای با 2 سریال تاریخی شروع شد.«جواهری در قصر»و «افسانه جومونگ». سریالهایی که گویا آغاز روندی بود تا متولدین دهههای 70و 80را از تأثیرپذیری از سینمای غرب باز دارد و آنها را بهسوی خاستگاه سریالهای کرهجنوبی بکشاند.
پس از این اما لایه دیگری از کیدرام و کیپاپ، پنهانتر اما وسیعتر، در ایران شکل گرفت. «سریالهایی که رنگارنگ بودن و مثل دنیای ما تو ایران خاکستری نبودن». این را زهرا میگوید. 20سال دارد و شبانهروزش را وقف آموختن زبان کرهای کرده تا بعد از اتمام دوره کارشناسی به کرهجنوبی برود.
«من میخوام برم کره. کره ملاکهای یک زندگی استاندارد رو داره. از طرفی بعد از 8 سال دیدن فیلمهای کرهای، با فرهنگ و زبانش آشنا شدم و اینطوری نصف راه رو رفتم.» کیمیا وقتی میخواهد به یاد آورد که از کجا به موسیقی کرهای علاقهمند شده، از روزهای نوجوانیاش میگوید.
از 12سالگی که برای نخستین بار سبکی متفاوت از موسیقی را شنیده، آن هم به زبانی که حتی یکی از حروفش را نمیفهمیده. میگوید در همان چند موسیقی کرهای که در آن سالها شنیده، از یک گروه 13نفره بیشتر از همه خوشش آمده. «من در موسیقی ایرانی ندیده بودم که چندین نفر با صداهای مختلف یک ملودی رو بخونن و صداشون هماهنگ و گیرا باشه».
هلیا هم 8سال است که کیپاپر و کیدرامر شده؛ یعنی طرفدار موسیقی و سریالهای کرهای. هواداری او اما برمیگردد به دوران راهنمایی. به یک فلش پر از سریال کرهای که بین بچههای مدرسه دستبه دست میشد و ساعتها درباره آن حرف میزدند.« نخستین سریالی که دیدم «پسران برتر از گل» بود. هر کس میخواهد کیدرامر بشود و سریال کرهای ببیند، با این سریال شروع میکند. سریالی که درباره مواجهه یک دختر فقیر با 4 پسر پولدار در دبیرستانه و سختیهایی که این دختر از تحقیر این پسرها میکشه».
سالهای دوران راهنمایی برای هلیا پر از اضطراب درس خواندن بود و هراس شب امتحان. « اون دوره خیلی فشار را تحمل میکردم و برای درس و امتحان استرس میگرفتم و هر روز اوضاعم همین بود اما وقتی وارد فضای کیپاپ و کیدراما شدم احساس آرامش کردم. اول بهخاطر اینکه سریالها پر از رنگ بود و هیچوقت چشم یک بیننده خسته نمیشد و بعد فضاهایی داشت که آدم عاشقش میشد.
مثلا درختهای گیلاس با شکوفههای صورتی تو خیابونها که من همیشه آرزو میکردم برم کره و تو چنین خیابونهایی قدم بزنم، یا بچههایی که تصمیم میگرفتند بیشتر زندگی کنند و خوش بگذرونن تا اینکه فقط درس بخونن. خیلیهاشون در مقابل آزار پدر و مادر میایستادند و حرفشون رو میزدن و میرفتن دنبال علایق و خواستههای خودشون».
موسیقی کرهای نیز بهانهای بود که هلیا را وادارد تا از عهده سختترین کار آن روزها، یعنی درس خواندن، بیرون آید.« آهنگها و فیلمها دائم به آدم انگیزه میدادن. آدم بعد از دیدن یا شنیدنشون مصمم میشد که بره کارش رو انجام بده و از پس اون کار بر بیاد، کلا موسیقیها شاده و میگه که ما نوجوونها میتونیم دنیا رو اون طور که خودمون دلمون میخواد تغییر بدیم».
به قول خودش آن سالها، طرفدار گروههایی از کیپاپ شده بود که خوانندگانش همه نوجوان بودند. «یک جورایی باهاشون حس همدلی پیدا کردم و از دنیای تکراری خودم بیرون اومدم تا حدی که هر روز به امید دیدن سریالهای کرهای میرفتم خونه. حتی وقتهایی با قهرمانهای سریالهایی که میدیدم تو خیال خودم حرف میزدم و بهنظرم خفنترین آدمهای روی زمین بودن و خب قشنگیش به اینه که اون آدمها دارن با ما بزرگ میشن».
زهرای 20 ساله نیز میگوید که تأثیرگذاری کیپاپ و کیدراما بهخاطر شناخت کرهایها از مسئله نسلهای جدید است.« فیلم و موسیقی کرهای روی مسائل نوجوانها تمرکز میکنه و اونها رو خوب میشناسه. همه آدمهایی که در این صنعت فعالیت میکنند، همسن و سال خودمونن و یک جورایی ما باهاشون بزرگ میشیم. اگر کسی بره شبکههای اجتماعی رو دنبال کنه میبینه بخش زیادی از نسل ما نه اعتماد به نفس داره و نه خودش رو دوست داره. من هم اینطور بودم تا وقتی که کیپاپر و کیدرامر شدم. کرهایها همه اینها رو به ما برگردوندن. مخصوصا گروه بیتیاس که الان خیلی معروف هم هستن. مثلا کدوم خواننده ایرانی در مورد تغییرات بدن در بلوغ حرف میزنه؟ یا در مورد فضای سخت و خستهکننده مدرسه؟ کی از زبون ما نوجوونها با دولتمردا و پدر و مادرها حرف میزنه؟ بیتیاس صدای نوجوونها در همه جهانه».
طرفداران فیلم و موسیقی کرهای میگویند که زبان کرهای زبانی خوشآواست و همین آنها را جذب میکند و باعث شده که برخی از آنها بهدنبال یادگیری این زبان بروند. لیلا در اینباره میگوید: «الان نزدیک 3 ساله که رفتم کرهای یاد گرفتم و سرچ اینترنت کمک کرده تا خیلی جاهای کره رو بشناسم حتی بهتر از ایران خودمون». برای کیمیا هم آموختن زبان کرهای از سنی به بعد ضرورت پیدا کرده.« من از بچگی انگلیسی رو یاد گرفته بودم اما از جایی به بعد از زیرنویس خوندن خسته شدم و دلم میخواست بدونم این زبون چیه.
تو تمام کشورهای دنیا مؤسسه سهجونگ زبان کرهای یاد میده. تو ایران هم این مؤسسه در تهران کلاس داره اما من نمیتونستم برم چون اصفهان بودم تا اینکه سال 2018مؤسسه سهجونگ تو دانشگاه اصفهان یک شعبه زد. هیچ وقت یادم نمیره. کرهایها از یک پدر و مادر بیشتر حمایت میکنن که تو زبانشون رو بخونی».
بحث فقط به یاد گرفتن زبان کرهای ختم نمیشود، سبک زندگی گروهی از نوجوانان ایرانی، رنگ و بوی ستارههای کرهای مانند گروه بیتیاس را بهخود گرفته است. صفحات خرید لباس، کفش و کیف کرهای در اینستاگرام بیشتر شده و اغلب نوجوانان این سبک لباس را میپسندند. صنم جعفری دارنده یکی از این صفحات میگوید: «هودی و کتانی نقرهای با لژهای بلند که پاییز و زمستان پارسال مد شد، لباس شخصیتهای معروف سریالهای کرهای است که در بین نوجوانان ایرانی خیلی طرفدار پیدا کرد.
حتی شما مدل و رنگ مویی که اعضای گره بیتیاس یا سیاه و صورتی دارند را میتوانید روی سر نوجوانهای طرفدار ببینید.»
او میگوید حتی وقتی قیمت ارز بالا رفت و وارد کردن لباس از کرهجنوبی دیگر صرفه اقتصادی نداشت، باز هم تقاضای بالای مشتریان نوجوان بود که حضور آنها در این بازار را زنده نگه داشت. «افزایش قیمتها تأثیر چندانی در تعداد مشتریان ما نداشت. واقعیت این است که در ایران از قدیم، لباس برای نوجوانان پیدا نمیشد. اما حالا کرهجنوبی این نیاز را دیده و برای نوجوانان لباس طراحی و تولید میکند. به همینخاطر است که مشتریهای ما را این گروه تشکیل میدهند.»