۰۵ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۵ دی ۱۴۰۳ - ۱۷:۲۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۴۵۹۹
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۰ - ۱۸-۰۳-۱۳۸۸
کد ۷۴۵۹۹
انتشار: ۱۰:۰۰ - ۱۸-۰۳-۱۳۸۸

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


رسالت: رقابت هوشمند

«رقابت هوشمند»عنوان سرمقاله‌ روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛ كمتر از 4 روز به برگزاري انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري باقي است، سراسر كشور رنگ انتخابات به خود گرفته است . همه مردم به نوعي درگير مباحث مربوط به انتخابات شده‌اند . مناظرات تلويزيوني نقل محافل و مجالس شده است. تقريبا هر چهار گزينه مطرح به نوعي سلايق و علايق گوناگون را همپوشاني داشته و ديگر سخني از تحريم و تحريك به عدم شركت در انتخابات شنيده نمي‌شود.

حرف و حديثهاي انتخابات از زير سقف خانه‌ها، مغازه‌ها، كارگاهها و مزارع فراتر رفته و هرشب خيابانها و ميادين شهر را زير سقف مشاركت حداكثري برده است. بدون شك ما در انتخابات 22 خرداد شاهد و ناظر يك انتخابات پرشور ، پرهيجان و با حضور حداكثري خواهيم بود.

آنچه مورد نگراني است سوءاستفاده بدخواهان از اين همه شور و هيجان مردم و مصادره آن عليه دشمنان اسلام و نظام است .
مقام معظم رهبري در مراسم بزرگداشت در 14 خرداد هشدار دادند نامزدها و طرفداران آنها مواظب باشند كار به اصطكاك و اغتشاش نينجامد.

معظم له تاكيد كردند: «اگر كسي اصرار به درگيري دارد يا خائن است يا غافل» بي‌ترديد حضور حداكثري مردم در انتخابات آينده مورد حقد و حسد استبداد جهاني است و آنها قطعا در سر راه مردم براي برگزاري يك انتخابات پرشور اخلال خواهند كرد.

گفتگوهاي سازنده وشفاف كه اكنون از رهگذر مناظرات تلويزيوني و برنامه‌هاي انتخاباتي نامزدها در گوشه‌و كنار كشور شنيده مي‌شود نوعي دعوت به عقلانيت و برگزاري انتخابات آزاد وسالم است اما آنان كه دل در گرو مهرورزي با نظام و مردم ندارند مي‌خواهند حركت مردم را از اين مسير منحرف سازند.

حضور برخي طرفداران نامزدها در ميادين و خيابانها گاهي تا پاسي از شب به مرده باد زنده باد مي‌گذرد و اين خود خروج از ممشاي انتخابات درست و اخلاقي است.

نبايد فراموش كنيم همان طور كه مردم ، مسئولان و نيز نخبگان ما براي انتخابات برنامه دارند بدخواهان اين نظام نيز براي سوزن باني قطار حركت انتخابات برنامه دارند. نبايد به دشمن فرصت داد انتخاباتي كه مايه وحدت و انسجام و اقتدار ملي است آن را تبديل به يك تهديد عليه ملت نمايد.

آفتاب يزد: آنچه كروبي نگفت!
 
«آنچه كروبي نگفت!» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛ مناظره شنبه شب ميان مهدي كروبي و محمود احمدي‌نژاد را مي‌توان بي‌نظيرترين برنامه تلويزيوني در سه دهه اخير دانست.در اين مناظره، هم ويژگي‌هاي مناظره هفته گذشته احمدي‌نژاد - موسوي مشاهده مي‌شد و هم براي نخستين بار در چهار سال اخير، كسي در برابر مردم سخناني به احمدي‌نژاد گفت كه پخش آن از بزرگ‌ترين رسانه‌ حامي رئيس دولت نهم، قبلاً به مخيله كسي هم خطور نمي‌كرد. البته صراحت لهجه و شجاعت بي‌نظير كروبي در بيان ديدگاه‌هاي خود، توقعات بسيار بيشتري را در مخاطبان ايجاد نموده بود. در چنين شرايطي، تنها برخي از شيفتگان احمدي‌نژاد كه هر نوع هم آوردي رسانه‌اي با او را غيرممكن مي‌دانستند، برتري احمدي نژاد در مناظره را انتظار مي‌كشيدند اما ميليون‌ها ايراني - اعم از موافقان و مخالفان كروبي - لحظه شماري مي‌كردند تا كروبي با شيوه مخصوص خويش، سرنوشت مناظره را مشخص كند. او تا حد زيادي در تحقق اين آرزوي هموطنان، موفق بود اما به نظر مي‌رسد برخي عوامل از جمله عدم مديريت دقيق وقت، شيوه احمدي نژاد در انتقال اتهام افكني‌ها به بخش پاياني مناظره و نيز برخي پايبندي‌ها كه كروبي در مناظره به آن اشاره كرد، فرصت طرح بسياري از مسائل را از او سلب كرد.

مثلاً كروبي در قسمتي از اين مناظره به لزوم صداقتمسئولان با مردم اشاره كرد. او در آن قسمت مي‌توانست به موضوع ملوانان انگليسي و ادعايي اشاره كند كه احمدي نژاد در مناظره با موسوي مطرح كرد. رئيس دولت نهم، براي آنكه اقدام خود در بدرقه همراه با تشريفات ملوانان متجاوز را توجيه كند اظهار داشت: آقاي بلر كتباً عذرخواهي كرد كه سند آن در وزارت خارجه موجود است و تعهد داد كه سياست‌هاي انگليس در برابر ايران تغيير كند. دو روز بعد از طرح اين ادعا، خبرگزاري رسمي دولت، در شاهكاري بزرگبه ياري رئيس خود شتافت و سندي را منتشر كرد تا موسوي را آچمز كند. اين سند، نامه‌نگاري وزارت خارجه ايران با سفارت عليا حضرت ملكه انگليس در تهران و پاسخ سفارت معظم به اين نامه‌نگاري بود.

نگاهي به اين اسناد نشان مي‌داد بيش از آنكه سفارت معظم حق ميزبان خود را رعايت كند، وزارت خارجه ايران حرمت گذاري نسبت به دولتي را لازم مي‌شمرد كه نيروهاي او به آب‌هاي ايران تجاوز كرده بودند! اما به هر حال در هيچ بخشي از نامه، اثري از عذرخواهي وجود نداشت. ضمن آنكه اگر هم عذرخواهي صورت گرفته بود برخلاف ادعاي صريح احمدي نژاد، فرد عذرخواهي كننده آقاي بلر نبود. از آن بالاتر، نامه‌اي كه خبرگزاري دولت بعد از دو سال و دو ماه منتشر مي‌كرد در تاريخ 9 فروردين 86 منتشر شد و 6 روز بعد از آن، روزنامه كيهان اولتيماتوم شديداللحن بلر خطاب بهايران و لزوم آزادي ملوانان را مورد تاكيد قرار مي داد. راستي كسي كه ادعاي انتشار 320 هزار دروغ عليه دولت خود را مطرح مي‌كند چگونه راضي مي‌شود دويست ميليون مخاطب مناظره در سراسر جهان - طبق ادعاي سايت‌هاي حامي دولت - يك ادعاي غيرواقعي را از زبان رئيس دولت اسلامي بشنوند؟ نكته ديگري كه كروبي فرصت پاسخگويي به آن را پيدا نكرد اظهارات احمدي نژاد در خصوص تلاش آمريكايي‌ها براي ربودن او در عراق بود. احمدي‌نژاد كه سال گذشته، انكار كنندگان اين ا دعا را بلندگوي آمريكا ناميده بود اين بار كروبي را در كنار همان بلندگوهاي آمريكا قرار داد و اظهار داشت: ايشان - كروبي - نشسته‌اند به جاي آمريكايي‌ها و از آنها دفاع مي‌كنند. احمدي نژاد اين ادعا را نيز مطرح كرد كه به نخست وزير عراق گفتم اگر آمريكايي‌ها تكذيب كنند مدارك مربوطه را منتشر خواهم كرد.

كروبي مي‌توانست با بهره‌گيري از ادبيات احمدي‌نژاد، در پاسخ اعلام كند بر فرض كه آمريكايي‌ها و عراقي‌ها، اين حادثه را تكذيب نكنند. مگر مسئولان ايران، وكيل مدافع آمريكايي‌ها هستند كه از انتشار سند رسوايي آنها خودداري مي كنند؟ البته اين موضوع يك حاشيه هم دارد كه احتمالاً كروبي و بسياري از افراد، از آن بي اطلاع باشند. دو روز بعد از انتشار اظهارات احمدي نژاد در رسانه‌هاي ايران، برخي رسانه‌هاي داخلي، اظهارات رئيس ديوان عالي رياست جمهوري عراق را به نقل از روزنامه الشرق الاوسط منتشر كردند كه در آن تاكيد شده بود:  در سفر عراق، هيچ تهديدي عليه احمدي نژاد وجود نداشت. اين خبر كه به معناي تكذيب اظهارات احمدي نژاد بود هيچ گاه توسط مقام‌هاي عراقي تكذيب نشد و مقام هاي ايراني هم ترجيح دادند موضوع را پيگيري نكنند. اما در آن زمان و بعد از آن، وعده احمدي نژاد براي انتشار اسناد مربوط به ربودن و ترور او در عراق، محقق نشد. البته شايد در روزهاي آينده، سند ديگري توسط وزارت خارجه ايران منتشر شود كه استحكام آن در حد سند منتشره اخير از مكاتبات سفارت عليا حضرت ملكه انگليس با وزارت خارجه ايران باشد! ‌ ‌

احمدي نژاد در اين مناظره، از تلاش ستاد انتخاباتي كروبي براي انعقاد قرارداد 20 ميليارد توماني با مخابرات به منظور ارسال پيامك هاي انتخاباتي سخن گفت. به نظر مي رسد اين ادعا نه دقيق ‌ ‌بود و نه نفعي براي احمدي‌نژاد داشت. زيرا به اين طريق ثابت شد احمدي نژاد، خود را داراي اين حق مي‌داند كه از تمام اطلاعات موجود در دستگاه‌هاي دولتي،عليه رقبا بهره گيرد. او كه در طول مناظره، مرتباً كارشناسي را به رخ كروبي مي‌كشيد اگر لختي مي‌انديشيد به اين نتيجه مي‌رسيد كه حتي ارسال يك ميليارد پيامك براي همه ايرانيان نيز چنين هزينه‌اي ندارد. اما كروبي مي‌توانست پاسخ قاطع‌تري به احمدي نژاد بدهد و به او يادآوري نمايد كه به فرض، يك نامزد انتخاباتي به دنبال پرداخت هزينه سنگين از جيب خود و حاميانش براي ارسال پيامك‌هاي انتخاباتي باشد، اين كار بسيار بهتر از آن است كه برخلاف همه قوانين، روزنامه‌هاي متعلق به بيت‌المال با هزينه گزاف و از جيب ملت، به تبليغ يك كانديدا و دروغ پردازي عليه كانديداهاي ديگر بپردازند!

احتمالاً كروبي از اين موضوع نيز بي‌خبر بود كه پيامك‌هايي به صورت 24 ساعته توسط برخي خبرگزاري‌هاي خاص به صورت مجاني به نفع احمدي‌نژاد و به ضرر رقباي او براي مردم بيگناه ارسال مي‌گردد!‌

احمدي نژاد در مورد مبلغ پرداختي از سوي جزايري به كروبي سخن گفت. كروبي مي‌توانست قدري واضح‌تر به روابط مالي خود با كمك دهندگان و كمك گيرندگان اشاره كند و صدها شاهد از شخصيت‌هاي شناخته شده نظام را معرفي كند كه در طول سي سال گذشته، وجوهي را از كروبي دريافت و به مستمندان پرداخت نموده‌اند. اما بهتر بود كه او يك پاسخ انتخاباتي نيز به احمدي‌نژاد مي‌داد و از او سوال مي‌كرد: صدها ساختمان بزرگ و كوچك كه در سراسر كشور به عنوان ستادهاي مردمي احمدي‌نژاد فعاليت مي‌كنند و حجم تبليغات خياباني او را به بالاترين سطح - در مقايسه با كروبي - رسانده‌اند، متعلق به چه كساني است؟ آيا احمدي‌نژاد و يارانش همه آنها را مي‌شناسند و از روش‌هاي امنيتي- اطلاعاتي، منابع درآمدي اين افراد را شناسايي كرده و از مشروع بودن آن، اطمينان حاصل كرده‌اند؟ در مورد هاله نور بهتر بود كروبي به عنوان يك روحاني سرشناس، از طريق دوربين تلويزيون، آيت‌الله جوادي آملي را مورد خطاب قرار مي‌داد و از ايشان مي‌خواست براي اثبات يك حق عمومي، به صراحت اعلام كنند كه "آيا آنگونه كه احمدي‌نژاد گفته، فيلم منتشر شده توسط سايت اصولگراي بازتاب، جعلي است و احمدي نژاد از "هاله نور" و "ميخكوب شدن روساي كشورها در زمان سخنراني او" سخني نگفته است؟"‌

زماني كه احمدي‌نژاد، به خاطر زيرسوال بردن انتخابات دوره قبل رياست جمهوري، كروبي را مورد انتقاد قرار داد، او مي‌توانست ده‌سال به عقب بازگردد و سخن صريح احمدي نژاد پس از شكست در انتخابات مجلس ششم را به او يادآوري كند كه معنايي جز زير سوال بردن سلامت انتخابات نداشت!‌

اينها نمونه‌هايي از سخناني است كه كروبي نگفت يا فرصت كافي براي گفتن آنها پيدا نكرد. اما به نظر مي‌رسد در روزها و ماه‌هاي آينده، برخلاف خواست بعضي افراد، به سوژه‌هاي عمومي در جامعه تبديل خواهد شد.

اعتماد ملي: بلوغ سياسي

«بلوغ سياسي» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ اعتماد به قلم مسعود سلطاني‌فر است كه در آن مي‌خوانيد؛ گفته مي‌شود در نظام‌هاي سياسي توسعه يافته دنيا كه يكي، دو قرن از استقرار دموكراسي در آنها مي‌گذرد بازيگران عرصه سياسي ضمن رعايت و احترام به حاكميت ملي و امنيت ملي كشورشان در صحنه‌هاي مختلف با يكديگر به رقابت برخاسته و سعي در كسب قدرت، حفظ قدرت و بسط قدرت با استفاده از ابزارهاي مدرن و رعايت حقوق و آزادي‌هاي شهروندان خود كنند.

بديهي است احزاب، رسانه‌هاي آزاد و مستقل و نهادهاي مدني و سازمان‌هاي غيردولتي به‌عنوان مهمترين ابزار در اين راستا تلقي شده و مورد استفاده سياستمداران در منازعات سياسي قرار مي‌گيرند. احزاب و شخصيت‌هاي سياسي و تاثيرگذار با اعلام برنامه‌هاي خود براي مديريت توسعه كشور در ابعاد مختلف سعي در جذب هواداران بيشتر و آراي مردم در رقابت‌هاي انتخاباتي كرده و با استفاده از روش‌هايي تلاش در ايجاد مقبوليت بيشتر در جامعه كنند. در اين فرآيند طرفين رقابت سياسي با بلوغي كه حاصل صدها سال استقرار دموكراسي است يكديگر را تحمل كرده و با ارائه نظرات و انديشه‌هاي خويش در يك فضاي كاملا آزاد و دموكراتيك از تخريب و رفتارهاي خلاف ارزش‌هاي اخلاقي جامعه خودداري و بر روش‌هاي ايجابي و ارائه توانمندي‌ها و ظرفيت‌هاي حزب؛ گروه و تفكر سياسي خود متمركز مي‌شوند. بعضا چنانچه در اين فرآيند اقدام خلاف اخلاق و تخريبي صورت بپذيرد به‌دليل بلوغ سياسي جامعه تاثير منفي آن‌را در گرايش و قضاوت مردم به سرعت مشاهده و مجبور به پرداخت هزينه‌هاي سنگين سياسي براي جبران آن مي‌شوند.

خوشبختانه در ايران امروز ما پس از 2500 سال ابتدا در حالي‌كه تنها 30 سال از عمر نظام مردم‌سالاري با محتواي ديني مي‌گذرد نشانه‌هاي اين بلوغ سياسي را به‌ويژه در مردم مشاهده مي‌كنيم و من فكر مي‌كنم در اين رابطه به دستاوردهاي بزرگي رسيديم. در وقايع اخير سياسي كشور كه با آغاز رقابت‌هاي رياست جمهوري دهم در كشور بين كانديداها و احزاب و گروه‌هاي سياسي مختلف حامي آنها توام شده شاهد ظهور و بروز رفتارهاي سياسي توسعه‌يافته و اخلاقي مردم و اكثر احزاب و گروه‌هاي سياسي حاضر در صحنه بوديم اگرچه برخي از كانديداها و طرفداران آنها بداخلاقي‌ها و تخريب‌هاي خارج از شئون جامعه از خود بروز داده و موجب نفرت اكثريت جامعه و محكوم كردن اقدام آنها شد ولي مردم نشان دادند كه به مانند بسياري از صحنه‌هاي دفاع از حريم نظام و انقلاب از مسوولان و مديران جامعه پيشگام‌تر و رشديافته‌تر هستيم.

در شب‌هاي گذشته در بسياري از ميادين و خيابان‌هاي تهران و شهرهاي بزرگ كشور از ساعات اوليه تا نيمه‌هاي شب شاهد حضور طرفداران كانديداهاي انتخابات رياست جمهوري در مقابل ستادها و نقاط پررفت‌وآمد بوديم كه با روش‌هاي مسالمت‌جويانه، غيرخشونت‌آميز در نزديكي و مجاورت يكديگر به تبليغ انديشه، حزب و كانديداي مورد نظر خود پرداخته و بدون كمترين درگيري و برخورد نظر مخالف را تحمل و سعي در ارائه برنامه‌ها و توانمندي‌هاي فرد مورد نظر دارند، سعه‌صدر و خويشتن‌داري نيروهاي انتظامي و تلاش براي تسهيل در عبور و مرور و جلوگيري از خشونت‌هاي محدود احتمالي و حفظ حقوق مردم نيز قابل احترام و ستايش است كه اميدواريم اين فضا در چند روز آينده نيز استمرار يافته و بلوغ سياسي موجود به اعتبار سياسي انتخابات بيفزايد.

بلوغ سياسي

كانديداهاي محترم نيز بايد با تبعيت از حركت رشد يافته سياسي مردم دست از تخريب و پرونده‌سازي براي رقبا و طرفداران برداشته و كمك كنند تا بر شكوه اين حركت مردم افزوده شود. در سال‌هاي گذشته كه در برخي موارد متاسفانه شاهد بروز درگيري‌هاي خياباني بين رقباي سياسي و طرفداران آنها بوديم همواره آرزو مي‌كرديم در ايران روزي فرا برسد كه در منازعات سياسي با روش‌ها و ابزارهاي مدرن رقابت كنيم و از كشمكش‌ها و برخوردهاي فيزيكي و محروم كردن مردم از جريان اطلاعات آزاد پرهيز كرده و اجازه بدهيم مردم شريف ايران با آگاهي بيشتر و وقوف كامل راه بهتر و سرنوشت مطلوب مورد نظر خود را انتخاب و از تحميل عقيده و محدود و محروم كردن كانديداها از امكانات يكسان با روش‌هاي متحجرانه خودداري شود.

ظاهرا نشانه‌هاي تولد اين مولود زيبا را در اين انتخابات مشاهده مي‌كنيم بايد مسوولان برگزاري و نظارتي انتخابات در روز اخذ راي به‌گونه‌اي عمل كنند كه راي واقعي مردم سرنوشت آينده آنها را رقم زده و هرگونه شائبه طرفداري از يك كانديداي خاص را از ذهن مردم دور كند. بلوغ سياسي به‌وجود آمده در نسل جديد اگر تنها دستاورد برنامه‌ريزي‌هاي فرهنگي و سياسي باشد كه از سال 76 در دوم خرداد آغاز و در تلاطم حوادث و وقايع سياسي 12 سال گذشته نهاديه شده و زيربناي تشكيل جامعه مدني در ايران است دستاوردي بزرگ و مبارك است كه با تمام توان بايد از حريم آن حفاظت كرد (اليس جمع بقريب)

ابتكار: بمب مناظره ها ترکيد

«بمب مناظره ها ترکيد» عنوان سرمقاله روزنامه‌ ابتكار است كه در آن مي‌خوانيد؛ چهارمين مناظره کانديداهاي رياست جمهوري در حالي بين مهدي کروبي و محمود احمدي نژاد انجام شد که با توجه به مناظره پيشين احمدي نژاد و موسوي و شهرت کروبي به صراحت بيان، دهها ميليون ايراني با اين پيش بيني که مناظره اي داغ و چالشي را شاهد خواهند بود، پاي تلويزيون ها نشستند و شبکه 3 سيما را به پربيننده ترين شبکه شب گذشته تبديل کردند . اين پيش بيني عمومي نيز، البته به واقعيت پيوست و يک مناظره نفس گير بين شيخ اصلاحات و رئيس جمهور حاکم، شکل گرفت. مناظره به محلي براي اتهامات مالي دو طرف به يکديگر، افشاگري و شبهه سازي درباره فساد مالي اطرافيان همديگر و نهايتا پرسش هاي تند و تيز تبديل شد.

بر خلاف مناظره احمدي نژاد - ميرحسين اين بار آقاي کروبي شروع کننده اتهام زني بود.در ابتداي مناظره، مجري برنامه، برخلاف برنامه هاي قبلي که يک سوال کلي درباره علت حضور کانديداها مطرح مي کرد تا کانديدايي که طبق قرعه آغاز کننده بحث است، با اختيار خود موضوع سخنانش را تعيين کند، از کروبي درباره جايگاه "عدالت" دربرنامه هايش پرسيد.کروبي که گويا احساس کرد اين سوال، "هدفمند" طراحي شده است، در پاسخ گفت: سوال خوبي است اما من حرف هاي خودم را که مد نظر دارم، مطرح مي کنم.او سپس، دقيقا مشابه روشي که احمدي نژاد در مناظره با موسوي آغاز کرده بود، با ادبياتي تهاجمي، ادعاهاي احمدي نژاد را درباره مسائلي مانند هاله نور زير سوال برد و گفت: من باور نمي کردم که ايشان چنين حرفي زده باشد ولي تحقيق کردم و به اين نتيجه رسيدم که متاسفانه اين ادعاي عجيب را مطرح کرده است.

کروبي همچنين مدعي شد که موضوع هاله نور احمدي نژاد را در فيلم تبليغاتي اش آورده بود ولي صدا وسيما با پخش آن مخالفت کرد.اين نخستين بار بود که در سطح رسانه ملي، اين موضوع تا بدين حد باز مي شد.احمدي نژاد در واکنش به اين مساله، آن را يک فيلم ساختگي توصيف کرد.محمود احمدي نژاد تلاش کرد چهره بسيار متفاوتي را در مقايسه با مناظره خود با ميرحسين، ارايه کند وي در اين مناظره کوشيد از آوردن اسامي افراد ديگر خودداري کند و چهره اي آرام از خود بسازد.کروبي در مناظره گذشته اش با محسن رضايي، بر روي برنامه هايش تاکيد داشت . احمدي نژاد هم در اولين مناظره اش با ميرحسين، حالت تهاجمي گرفته بود.

اين وضعيت در مناظره شنبه شب، برعکس شده بود. يعني احمدي نژاد مي کوشيد با ارائه آمار و ارقام عملکرد دولتش را بازگو کند و از اين طريق جلوي ورود کروبي به مسايل چالشي را بگيرد ولي کروبي، بدون اين که از برنامه هايش بگويد، حالت تهاجمي نسبت به احمدي نژاد داشت.اين مساله باعث شد احمدي نژاد در همان ابتداي کار بر خلاف روش مناظره اول خودش، با انتقاد از کروبي بگويد: بحث هاي آقاي کروبي اصلا نياز به پاسخ ندارد چون اينها ربطي به اداره کشور ندارد من فکر کردم ايشان مي خواهند تصميمات بزرگي که در عرصه هاي سياسي، اقتصادي و صنعتي گرفته است، مطرح کند.در اين مناظره، احمدي نژاد با ارائه نمودارهايي از دستاوردهاي دولتش در کاهش تورم و اشتغالزايي سخن گفت و کروبي هم اين آمار را ساخته خود دولتمردان دانست.

در اين مناظره نيز مانند برخي مناظره هاي قبلي، تعدادي از سوالات و اتهامات کانديداها بي پاسخ ماند.از جمله احمدي نژاد توضيحي درباره پرونده مالي اردبيل اش که مورد ادعاي آقاي کروبي بود نداد و صرفا به تکذيب آن پرداخت و کروبي هم درباره اين که اکنون در کجا خانه دارد و مسئله زندان کردن افراد در بنياد شهيد، جواب نداد.احمدي نژاد مساله پول گرفتن کروبي از شهرام جزايري را مطرح کرد و کروبي در زمان قانوني سخن گفتن، اشاره اي به آن ننمود .اين مساله باعث شد که احمدي نژاد در دور بعدي سخنانش خطاب به کروبي بگويد: ما که جواب سوال مان درباره جزايري را نگرفتيم که کروبي هم بلافاصله جواب داد: شما اتهام پرونده اردبيل تان را جواب ندادي، منهم از قصد جوابتان را ندادم.

با اين حال، احمدي نژاد، در پايان هر دور از سخنان خود مدام مي گفت: آقاي کروبي پرونده شهرام جزايري يادتان نرود; تا اين که کروبي با يادآوري پرونده 300 ميليارد توماني شهرداري تهران در زمان احمدي نژاد، پرونده اردبيل احمدي نژاد و پرونده گم شدن يک ميليارد دلاري گفت: حالا که اصرار داريد مي گويم، من به عنوان يک روحاني از امام خميني(ره) براي دريافت وجوهات از مردم و صرف آن در امور خير اجازه نامه دارم و همچنين، پس از اين که اين مساله مطرح شد، مقام معظم رهبري با دستخط خود از قوه قضاييه انتقاد کردند که چرا چنين اتهامات بي اساسي وارد مي شود.

احمدي نژاد بارها بر سلامت مالي خود و خانواده اش تاکيد کرد و گفت که حاضر است تمام اموال خود را اعلام کند، با اين حال کروبي به ايراد اتهامات خود به او ادامه داد و چندين بار خواستار توضيح او درباره پرونده اردبيل اش شد.احمدي نژاد، از کروبي خواست که ميزان دارايي هاي خود و اطرافيانش را به قوه قضاييه اعلام کند . کروبي در اين باره، سخني نگفت.کروبي، برغم اين که در ابتدا گفته بود که نمي خواهد اسمي از ديگران ببرد، ولي در ادامه، محصولي، وزير کشور را متهم کرد که با حمايت احمدي نژاد، 40 ميليارد تومان وام گرفته است . او همچنين از علي آبادي هم نام برد ولي توضيحي در اين باره نداد.

ايشان هم چنين از آقايان جنتي، مصباح يزدي، حسين شريعتمداري هم نام برد.در مقابل احمدي نژاد نيز گفت که اگر محصولي وام گرفته باشد، همه اش مال آقاي کروبي.در برنامه شب گذشته، براي اولين بار اتهامات مالي در رسانه ملي متوجه رئيس جمهور شد و احمدي نژاد همه آنها را تکذيب کرد.کروبي گفت: آقاي احمدي نژاد مي گويد 100 کشور جهان از ما خواسته اند الگوي مديريتي خودمان را در اختيار آنها قرار دهيم.

از ايشان مي خواهم نام 20 تا ازاين کشورها را اينجا بگويند و توضيح دهند که الگوي مديريتي ايشان که اين گونه مورد توجه جهانيان واقع شده است، چيست؟احمدي نژاد، نامي از کشوري نبرد و صرفا به کروبي گفت که در يک جلسه ديگر درباره الگوي مديريتي اش به او توضيح مي دهد.پس از پايان زمان قانوني کروبي که نوبت به جمع بندي بحث توسط احمدي نژاد رسيد، وي اتهامات جديدي مانند هزينه 100 ميلياردي ستاد کروبي و نيز خانه او را مطرح کرد.

اما ديگر براي شيخ اصلاحات رمقي نمانده بود شيخ 72 ساله ماراتن نفسگير را شروع نکرده از رمق افتاد او که روزي به حاميان سپيد پوشش گفته بود با راي تان کاري کنيد تا رقيب حداقل شش ماه به کما رود حالا کم مانده بود با آن سنگر بندي بي برنامه اش همه را به کما برد او حتي دستش به ترمز قطاري که روي ريل جنگ رواني شتاب گرفته بود هم نرسيد تا چه رسد به اينکه بتواند طنين سوت واژه واژه آن را درک کند.در مجموع کروبي شروعي طوفاني داشت اما با پاياني ناخوشايند در نقطه مقابل احمدي نژاد شروعي آرام اما پاياني طوفاني داشت درست برعکس مناظره احمدي نژاد و موسوي که احمدي نژاد شروعي طوفاني داشت ولي موسوي پاياني طوفاني را ختم کرد.به نظر مي رسد، طرح اين اتهامات از سوي طرفين، عاملي براي بي اعتبار کردن مسئولان نظام که بسياري از آنان، پاکدست و منزه اند، باشد و اين،البته آفت کمي براي نظام جمهوري اسلامي نيست که بر پايه اعتماد متقابل مردم و مسئولان پايه ريزي شده است.

بديهي است اين اتهامات دو حالت دارند: يا مقرون به صحت اند که بايد قوه قضاييه، مخصوصا الان که اين مسائل علني شده است، وارد بررسي و اجراي عدالت شود و اگر هم واقعي نيستند، مفتريان بايد مجازات شوند و الا رها کردن بحث به حال خود، بزرگترين آسيب ها را به جامعه و امنيت رواني و سياسي آن وارد مي کند.

مردم سالاري: دعوا بر سر چيست؟!

«دعوا بر سر چيست؟!» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ مردم سالاري به قلم محمد حسين روانبخش است كه در آن مي‌خوانيد؛ اگر کسي ادعا کند «تيم ملي فوتبال ايران در مسابقه شنبه با کره شمالي پيروز شده و مدرک آن هم موجوداست» در جواب چه بايد گفت؟

1- انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري بر خلاف گذشته عرصه رقابت گروه هايي همچون اصلاح طلبان با اصولگرايان، تکنوکراتها با متعهدان و يا خط امام با راست سنتي و جديد نيست، بلکه همچنان که از فضاي شکل گرفته سياسي در سال هاي اخير پيدا بود و در اين روزها هم اين وضعيت کاملا  ظهور و بروز پيدا کرده، اين بار عرصه مقابله «اخلاق و واقع گرايي» با «بداخلاقي و توهم» است.

بديهي است که در چنين وضعيتي، شکل مقابله (رقابت قديم) تغيير پيدا مي کند و بسياري از قواعد رقابت سياسي (که بايد به طور طبيعي رعايت شود) زير پا گذاشته مي شود! اصولا  مي توان گفت که رقابت، براي احياي قواعد رقابت سياسي انجام مي پذيرد بنابراين نمي توان توقع داشت که طرف مقابل به چنين قواعدي پايبند باشد.

سوال بالا  را يک بار ديگر بخوانيد. مطمئنا در شرايط عادي پاسخگويي به اين سوال اصلا  لازم نيست اما اگر سوال کننده با صراحت حتي فيلم مسابقه اي که بدون گل به پايان رسيده و هزاران بيننده داشته، را انکار کند و بر اساس بافته هاي خود فقط نظر خويش را تاکيد کند، آيا نبايد اول «دنياي واقعي» را برايش تصوير کرد.

چنين کاري البته سخت است ولي شدني است! امروز ما در انتخابات به دنبال چنين کاري هستيم.

2 - متاسفانه چنين ديدگاهي يک روزه شکل نگرفته است. بي تفاوتي مردم زمينه بروز چنين فضايي را فراهم کرد اما جالب اينجاست که بي تفاوتي مردم، خود معلول فعاليت هاي صاحبان همين ديدگاه در مقابل خواسته هاي بر حق مردم در دوره اصلاحات بود.

با قدرت گرفتن صاحبان اين ديدگاه، امروز مي بينيم که عرصه تبليغات انتخابات چنان شکل گرفته که براي حفظ قدرت به انواع و اقسام روش هاي غيراخلاقي دست زده مي شود و هر چه اقبال مردم نسبت به جريان مزبور کمتر مي شود، اينگونه اقدامات شدت بيشتري مي گيرد.

تصور کنيد شما سعي مي کنيد به کسي که ادعا مي کند تيم فوتبال ايران، کره شمالي را برده است با تمام توان اثبات کنيد که چنين چيزي نبوده اما پس از تلاش بسيار، يک باره طرف شما مي گويد که نه تنها تيم ملي فوتبال، کره شمالي را با 5  گل شکست داده، بلکه به جام جهاني هم صعود کرده است!

در اين وضع تکليف شما چيست؟ مطمئنا بايد از راه ديگري وارد شد. مي گويند کسي که خودش را به خواب زده نمي شود بيدار کرد.
منطقي ترين کار اين است با افراد بيدار سخن بگوييم; افرادي که مي دانند واقعيت را نمي توان از چشم ها مخفي کرد.

قدس: مديريت هيجانهاي اجتماعي در رقابتهاي انتخاباتي

«مديريت هيجانهاي اجتماعي در رقابتهاي انتخاباتي»عنوان سرمقاله روزنامه‌ قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي‌خوانيد؛ پس از شفافيت آرايش سياسي جريانهاي رقيب در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري، گفتمانهاي موجود با اهتمام به حمايت از چهره مطلوب خويش تنوع تبليغاتي را به ناهنجاري سياسي تبديل کرده است.

تبليغات چهره هاي انتخاباتي بر اساس ظرفيتهاي قانون انتخابات و رعايت چارچوبهاي امنيتي و سياسي جامعه امري حتمي و لازم الاجراست، اما نکته اي که عرصه رقابتها را در اين مقطع متمايز مي کند پديده مناظره بين نامزدها از رسانه ملي مي باشد که اين موضوع به دليل تأثيرگذاري فراگير، واکنشها و حساسيتهاي زيادي را در پي داشته است.

در روزهاي اخير پديده درگيري خياباني هواداران نامزدها تحت عنوان حمايت از آنها بتدريج ابعاد گسترده تري به خود گرفته است که برخي اقدامها در صورت مهار نشدن از سوي نامزدها، تعجيل در داوري را از سوي جامعه به عنوان تبعات رفتار ناشايست انتخاباتي به دنبال خواهد داشت.

حضرت آية ا... خامنه اي در سالگرد ارتحال امام راحل در همين زمينه به حضور برخي جوانان علاقه مند به نامزدها در خيابانها اشاره کردند و فرمودند: «در اين مورد حرفي نمي زنم، اما مبادا اين مسأله به مجادله و درگيري و اغتشاش بينجامد که اگر کسي اصرار به اين مسأله داشته باشد حتماً يا خائن است يا بسيار غافل.»

اين موضوع تحت عنوان پديده اغتشاشهاي خياباني، نه تنها منافع چهره هاي انتخاباتي را تأمين نمي کند، بلکه بيگانگان را که مرتبط به بنيادهاي ويلسون و پشتيبان ميلياردر يهودي «جرج سوروس» طراح حرکتهاي مخملي مي باشند، اميدوار مي نمايد.

بنابراين ضروري است داوطلبان و حاميان آنها در راستاي حمايت از رقابتهاي خويش از ادامه اين وضعيت جلوگيري نمايند، زيرا اصرار و گسترش دامنه درگيريهاي خياباني با نام مجادله در راستاي حمايت از يک نامزد خاص، غفلتي است که ممکن است در صورت تداوم به يک ناهنجاري تبديل گردد و نيروي انتظامي ناگزير شود و به عنوان حافظ نظم و صيانت از حقوق شهروندان، در حوزه مأموريت خود اقدام به برخوردهاي انتظامي نمايد.

اکنون بايد پرسيد ادامه اين شرايط به نفع کدام گروه و جريان تمام مي شود؟
طبيعي است در حوزه داخلي صرفاً سودجوياني از اين شرايط منتفع خواهند شد که فرصت انبساط سياسي را براي مشق دموکراسي و انتخاب مردم زمينه مناسبي براي تعقيب اقدامهاي ضد امنيتي در همسويي آشکار با بيگانگان ارزيابي مي نمايند.

طيف دومي که از گسترش و نهادينه شدن اين رفتار خرسند خواهند شد، دشمنان و جبهه استکبار جهاني مي باشند که اين فرصت را بستر تشديد اقدامهاي نرم افزارانه خود قرار دهند و از اين امکان، گرجستانيزه شدن ايران را پيگيري کنند.

بر کسي پوشيده نيست در آستانه هر انتخاباتي دشمن با طرح راهبردهايي تلاش مي کند با عملياتي نمودن يک استراتژي گام به گام اقدامهايش را قرين توفيق نمايد که تاکنون به دليل عدم سنخيت جامعه ايران در اين راستا ناکام مانده است. بنابراين کساني که با سطحي نگري و نگاه خوشبينانه مزاحمتهاي خياباني را امري عادي توجيه مي نمايند، نبايد از تدوين طرحهاي مخفي که در واشنگتن و تل آويو تئوريزه گرديده غفلت نمايند.

رسانه هاي بيگانه با دامن زدن به اقدامهاي مذکور سعي دارند زمينه تحريک حاميان انتخاباتي رقيبان را فراهم کنند، به نحوي که سايت ضد انقلاب ايران گلوبال -داراي پيوند با وزارت خارجه رژيم صهيونيستي- خواستار ريختن به خيابانها براي اعتراض به تقلب (! ) در انتخابات شد.

در واقع استمرار شرايط کنوني و پيوند آن به پس از انتخابات دستورالعملي است که نه تنها دوران رقابتهاي انتخاباتي را مغتنم مي دانند، بلکه از هم اکنون با پيشداوري نتيجه انتخابات را مخدوش اعلام نموده اند تا هواداران بازنده انتخابات را به حضور در خيابانها دعوت کنند که ترسيم چنين فضايي يادآور انقلاب رنگين و شبيه سازي انقلابهاي نرم در آسياي ميانه و قفقاز مي باشد.

اين در حالي است که جنگ رواني آنها براي تأثيرگذاري بر اذهان عمومي راهبردي هميشگي است، با وجود آنکه تاکنون بارها ناکارآمدي آن اثبات گرديده است.

شائبه تقلب در آرا اولين بار نيست به يک سوژه رسانه اي تبديل مي شود، بلکه تاکنون بارها دشمنان در آستانه انتخابات با تمسک به اين موضوع در صدد جبران ناکامي سياستهاي ديگر خويش بوده اند، بويژه در انتخابات نهم رياست جمهوري نيز اظهاراتي مشابه از سوي دشمنان مطرح گرديد که واکنش آقاي خاتمي و موسوي لاري را به عنوان وزير کشور مبني بر سلامت انتخابات در پي داشت.

ناگفته نماند نامزدهاي محترم بيش از مخاطبان به اين موضوع واقف مي باشند که افکارعمومي، رفتار حاميان را متأثر از رفتارهاي نامزدها ارزيابي مي کنند، بنابراين بايد با توجيه اطرافيان نسبت به پيامدهاي حرکتهاي خلاف عرف و مزاحمتهاي خياباني، بستر سؤاستفاده را از بين ببرند.

پر واضح است که هر گونه نابساماني در اين زمينه با اولين پرسش از سوي مردم با اين جمله روبه رو خواهد گرديد که: «اينها طرفداران کدام نامزد مي باشند» اکنون فارغ از گرايشهاي سياسي، نحوه تبليغ براي نامزدها مبين شخصيت آنها مي باشد که تأثيرگذاري آن بيش از ساير اقدامها ارزيابي مي شود. به سخن ديگر، هنجارها و ناهنجاريهاي انتخاباتي قضاوت مخاطبان را نسبت به نامزدها با اطلاع از تبارشناسي فکري آنها با ستادها به دنبال خواهد داشت.

در روزهاي اخير موضوع حاميان نامزدها و رفتارهاي ناپسند برخي از آنها زمينه تقويت شائبه اغتشاش را در اذهان تقويت نموده است تا جايي که برخي اقدامهاي غيرقابل دفاع، واکنش مراجع قانوني را در پي داشته است، به گونه اي که معاون عمليات ناجا پس از چند روز مدارا با تحرکات انتخاباتي خياباني اعلام کرد: «با افرادي که نظم عمومي را بر هم بزنند برخورد بسيار جدي مي کنيم.» طبيعي است هيچ کدام از نامزدها خواهان ترسيم چهره اي همسو با حمايتهاي بيگانگان از خود نمي باشند و امنيت ملي و منافع ملي در صدر اولويتهاي آنان مي باشد.

بنابراين انتظار مي رود، نامزدهاي محترم با هوشياري و توجيه هواداران خود بستر هر گونه عملياتي شدن هدفهاي دشمنان را از آنها سلب نمايند تا از اين رهگذر خوابهاي آشفته دشمنان بدون تعبير باقي بماند.

صداي عدالت: من راي مي دهم

«من راي مي دهم» عنوان سرمقاله‌ روزنامه صداي عدالت به قلم علي مزروعي است كه در آن مي‌خوانيد؛ 1- من در ايران زندگي مي كنم و اين را بخوبي در يافته ام كه نقش رئيس جمهور در كشور و اداره قوه مجريه چقدر مي تواند در زندگي جمعي و فردي ام و حتي در خصوصي ترين لايه هاي آن تاثير گذار باشد بنابراين تا آنجا كه توان دارم تلاش مي كنم فردي در اين جايگاه قرار گيرد كه بيشترين منفعت و كمترين هزينه را براي كشورم و زندگي ام داشته باشد. من راي مي دهم و ديگران را نيز تشويق به راي دادن مي كنم تا اين خواسته تحقق يابد چراكه اگر اكثريت راي ندهند بهر صورت راي اقليت اقتدارگرا و ايران بربادده حاكم خواهد شد .‏

‏2- من راي مي دهم چون مي خواهم از مهمترين دستاورد انقلاب اسلامي كه همان ميزان بودن راي ملت در اداره امور كشور است ، پاسداري كنم . من بخوبي مي دانم كه امروز با بسياري از آنچه در انقلاب بدنبال آن بوديم فاصله داريم و حتي انتخابات پيش رو نيز يك انتخابات آزاد ، عادلانه ، سالم و رقابتي نيست و نظارت استصوابي برآن حاكم است اما بايد سنت انتخابات را زنده نگه داشت و آنرا نهادينه كرد براي زماني كه شرايط و مقتضيات جامعه انتخاباتي دموكراتيك را بطلبد . من دريافته ام كه مردمسالاري را بايد با تمرين و بتدريج ياد گرفت و نهاد انتخابات كلاس آموزش و تمرين مردمسالاري است و حضور در اين كلاس يعني رفتن بسوي مردم سالاري .

‏3- بيش از صد سال است كه ايرانيان براي دستيابي به حاكميت قانون ، مردمسالاري ، آزادي ، عدالت ، پيشترفت و توسعه در تلاشند و در اين مسير مجاهدات و مبارزات بسيار كرده اند و سه قيام و نهضت و انقلاب بزرگ براه انداخته اند اما همچنان در حسرت تحقق اين آرمانها مي سوزند! چرا؟ چون به نظرم بجاي آهسته و پيوسته رفتن و تمرين مردمسالاري كردن راه گهي تند ( انقلاب كردن و حاكمان را به زير كشيدن ) و گهي آهسته ( خاموش شدن و از سياست كناره رفتن) حركت كردن را برگزيده اند ! سال هاي پس از انقلاب فرصت تمرين دموكراسي حداقلي را از راه راي دادن براي ما فراهم كرده است و من راي مي دهم تا با استفاده از اين فرصت اسباب رسيدن به دموكراسي حداكثري را در كشورم فراهم سازم .‏

‏4- تغييرات جمعيتي به همراه انقلاب ارتباطات و جهاني شدن وضعيت تازه و نسل جديدي را در ايران رقم زده است كه مشخصه آن تحول خواهي و زيست همخوان با جهان معاصر است . اما به نظرم اين تحول خواهي كه ريشه در خواست اكثريت جامعه ما دارد بايد راه بروز و ظهور خود را بگونه اي بيابد كه كمترين هزينه را به اين تحول خواهان و جامعه و حتي حاكمان ناهمراه با تحول خواهي تحميل كند . بهترين راه بروز و ظهور اين تحول خواهي همين فرصت انتخابات است كه مي تواند علائم اين تحول خواهي را از عمق جامعه به سطح آورد و به معرض ديد گذارد و به حاكمان پيام دهد و با انتخاب فردي كه حتي بصورت حداقلي بتواند نماد اين تحول خواهي در راس قوه مجريه و رياست جمهوري باشد راه را براي تحولات بعدي و ساخت ستون هاي دموكراسي در جامعه يعني نهادهاي مدني باز نمايد و يك گام ايران را بسوي مردمسالاري به پيش برد . من راي مي دهم چون مي خواهم جامعه ام را يك گام بسوي مردمسالاري به پيش برم .‏

‏5- ايران در منطقه خطر و حادثه خيز قرار دارد و شاخص امنيت و آرامش شاخص بس مهمي براي هرگونه تصميم گيري توسط ايرانيان براي ورود به عرصه سياست و سياست ورزي است . به نظرم اگر ايرانيان در آمدن به ميدان سياست محتاطند و كمتر به دعوت نخبگان تحول خواه پاسخ عملي مي دهند به تجربه دور و نزديك و اطراف خود مي نگرند و نگران از آينده اند كه چقدر بردامنه اين امنيت و آرامش مي افزايد يا از آن مي كاهد و خلاصه در اين باره هزينه فائده مي كنند . فرصت انتحابات در شرايط امروز ايران تنها امكاني است كه با شاخص امنيت و آرامش ذهني غالب ايرانيان همخواني دارد و براحتي مي تواند آنها را به صحنه تحول خواهي بياورد و راه تحول خواهي را بروي آنها باز نمايد . در شرايط امروز ايران هيچ راه بديل ديگري براي سياست ورزي و تحول خواهي بگونه اي كه بتواند اكثريت مردم را با خود همراه سازند وجود ندارد . انتخابات فرصت بي بديل براي نشان دادن راي اكثريت به تغيير در ايران است هرچند كه اين تغيير حداقلي باشد . من راي مي دهم چون مي خواهم از اين فرصت براي تغيير چهره ايران و زندگي ام استفاده كنم .‏

‏6- آيا در هرشرايطي از اين راي دادن دفاع مي كنم ؟ قطعا نه ، اما تا زماني كه شرايط انتخابات در ايران بگونه اي باشد كه من بتوانم حتي با معيارهاي حداقلي مورد قبولم دست به انتخاب بزنم و انتخابات فرصت بروز و ظهور تحول خواهي حتي بصورت حداقلي باشد در انتخابات شركت خواهم كرد و ديگران را نيز دعوت به شركت خواهم كرد چرا كه اموخته ام راه رسيدن به دموكراسي راهي بس صعب و دشوار و دور آنهم در شرايط ايران است و براي رسيدن بدان بايد صبر و حوصله داشت و از فرصتي براي رفتن بسوي اين مقصود بايد استفاده كرد . من راي مي دهم چون راي دادن نماد رفتن بسوي مردم سالاري است حتي اگر با دهها ايراد و اشكال همراه باشد و البته مي دانم كه براي دستيابي به دموكراسي بايد كارهاي بسيار ديگر كرد و به رفع ايراد ها و اشكال ها پرداخت . من چون به انگيزه تحول و دمكراسي خواهي در اكثريت مردم كشورم باور دارم و مي خواهم اين انگيزه را از قوه به فعل درآورم راي مي دهم تا با انها در اين مسير همراه شوم و اميدواره انتخابات پيش رو با پيروزي تحول خواهان و اصلاح طلبان افق هاي جديدي را بروي ايران باز نمايد و اميد به آينده را در دلهاي ايرانيان زنده نمايد و فردايي بهتر را براي همه ما رقم زند .‏

‏7- من راي مي دهم و به مهندس ميرحسين موسوي هم راي مي دهم چون باشناختي كه از ايشان دارم مي تواند اين خواسته هاي مرا برآورده كند و كشور را از دامي كه درآن افتاده است درآورد، دامي كه بنام اسلام و ارزشها و اصولگرايي جز بر دامنه تزوير و ريا و دورغگويي در جامعه ما نيافزده و با ناكارآمدي در مديريت منابع كمياب كشور را هرز داده و قطار اقتصاد ايران را از ريل خارج كرده است و رئيس دولت اصولگرا كه بايد مظهر اخلاق باشد خود همه موازين اخلاقي و حتي سوگندي را كه خورده است زير پا نهاده و براحتي آب خوردن به ديگراني كه مخالف خود مي پندارد دروغ و تهمت مي بندد و براي دفاع از ناكارآمدي دولتش آمار دروغ مي دهد و آمار سازي مي كند . موسوي مي تواند كشورم را از اين ورطه هولناك درآورد چرا كه او قبلا و در سخت ترين شرايط جنگ اين توانايي را از خود نشان داده است . من راي به موسوي مي دهم چون مي خواهم كشورم را از دست اين فرقه ...نجات دهم و راه توسعه و اميد را بروي ايران باز نمايم .‏

دنياي اقتصاد: بازهم در مورد سرنوشت واردات

«بازهم در مورد سرنوشت واردات»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم دكترفرخ قبادي است كه در آن مي‌خوانيد؛ پاسخ وزارت بازرگاني به مقاله «سرنوشت واردات پس از انتخابات‌» از اين روي که پاسخي مبتني بر آمار و ارقام و استدلال‌‌هاي نظري بود‌‌، جاي سپاسگزاري دارد.

کاش اين رويه به همه نهادهاي دولتي تعميم يابد و بحث‌‌هاي کارشناسانه جاي جدل‌‌هاي بي محتوا و تهمت و افتراها را بگيرد که در آن صورت دست‌يابي به راهکارهاي کم هزينه‌‌تر و کارآمدتر براي مقابله با چالش‌‌هاي اقتصادي قطعا آسان‌‌تر خواهد بود.

در جوابيه وزارت بازرگاني نکات مبهم و قابل بحثي وجود داشت که نياز به توضيح بيشتر و ابهام زدايي دارد‌‌، به ويژه آنکه همين نکات در سخنان وزير محترم بازرگاني نيز، در «جلسه صبحانه اتاق تهران» که چندي قبل برگزار شد‌‌، مورد تاکيد قرار گرفته بودند. به اختصار به اين نکات مي‌‌‌پردازيم.

1 – اصل مساله‌‌، که هم انگيزه تحقيق ارائه شده در روزنامه دنياي اقتصاد و هم دليل گلايه اعضاي اتاق تهران در حضور وزير محترم بازرگاني بوده است‌‌، مربوط به معضلي است که در واقعيت آن ترديدي وجود ندارد. توليد‌‌کنندگان داخلي از سياست تثبيت نرخ ارز در شرايط تورمي‌‌ ‌گلايه دارند و معتقدند که اين سياست‌‌ که حدود ده سال ادامه داشته‌‌، با پايين نگهداشتن نرخ ارز و در نتيجه ارزان کردن نسبي کالاهاي وارداتي‌‌، توليد‌‌کنندگان داخلي را که با تورم دو رقمي‌‌‌‌‌‌ و افزايش هزينه‌‌هاي توليد ناشي از آن دست به گريبانند‌‌، در مقابل رقباي خارجي‌شان عملا خلع سلاح کرده است. صادرکنندگان کالاهاي غير نفتي کشور ما نيز از شرايط موجود به شدت شکايت دارند‌‌؛ زيرا با افزايش مداوم قيمت کالاهاي داخلي‌‌ و نرخ کم و بيش ثابت ارز‌‌، توان رقابت در بازارهاي خارجي را تا حدود زيادي از دست داده‌اند.

صرف‌نظر از هر بحث و نظر ديگر‌‌، در درستي گلايه‌‌هاي صادر‌‌کنندگان غير نفتي و توليدکنندگان داخلي ما نمي‌‌‌توان ترديد کرد. براي مثال‌‌، در فاصله اسفند ماه 1386 تا اسفند ماه 1387‌‌، نرخ دلار به ريال فقط در حدود 6‌‌درصد افزايش يافته و نرخ يورو به ريال در حدود 12‌‌درصد کاهش پذيرفته است(1).با توجه به نرخ تورم 4/25‌‌درصدي ايران و تورم 2 تا 4 ‌‌درصدي در کشورهاي طرف معامله ما، کاملا آشکار است که چه بر سر رقابت پذيري توليد‌‌کنندگان و صادرکنندگان ما آمده است.

همچنين به ياد داشته باشيم که سياست تثبيت نرخ ارز و کاهش رقابت پذيري توليدکنندگان داخلي بر اثر تفاوت نرخ تورم داخلي و خارجي‌‌، ده سال است که تداوم داشته و تبعات انباشته شده آن اکنون تحمل ناپذير گشته است. متاسفانه نه در سخنان وزير محترم بازرگاني در «اتاق تهران» و نه در جوابيه روابط عمومي‌‌‌اين وزارت خانه‌‌، به اين معضل اشاره‌‌اي نشده و راهکار واقع بينانه‌‌اي براي حل و فصل آن ارائه نگشته است. البته وزير محترم بازرگاني افزايش بهره‌وري را به عنوان راهي براي کاهش هزينه‌‌ها و افزايش رقابت پذيري توليدکنندگان داخلي توصيه کرده‌‌اند‌‌، اما صرف‌نظر از اين که بهره وري يک متغير درون‌زا است و افزايش آن مستلزم سازوکارها و شرايطي است که در اقتصاد ما مهيا نيست‌‌، آيا انتظار افزايش بهره‌وري به اندازه‌‌اي که اين حفره عميق کاهش رقابت‌پذيري‌‌، حاصل از تفاوت نرخ‌‌هاي تورم داخلي و خارجي را پوشش دهد‌‌، واقع بينانه است؟

2 – نکته ديگر به رابطه ميان افزايش نرخ ارز‌‌، و در نتيجه گران‌‌تر شدن کالاهاي وارداتي‌‌، و نرخ تورم داخلي مربوط مي‌‌‌شود. وزير محترم بازرگاني در اين رابطه گفته‌اند: اگر بخواهيم رقابت‌پذيري را با تغيير نرخ ارز در اقتصاد کشور ايجاد کنيم، به نتيجه مثبتي دست نخواهيم يافت؛ زيرا افزايش نرخ ارز تورم داخلي را به دنبال دارد‌‌، که البته به خودي خود نکته درست و غير قابل انکاري است. اما ايشان در همين رابطه مطلبي را اضافه کرده‌اند (و اين مطلب در جوابيه روابط عمومي نيز تکرار شده) که معني آن کاملا روشن نيست و مي‌‌‌تواند موجب سوء تعبير شود. به گفته ايشان، مطالعه مفصلي انجام گرفته که در آن ضريب همبستگي بين قيمت کالاهاي وارداتي با قيمت تمام شده توليدات داخل‌‌، از سال 1338 تا سال 1386 محاسبه شده‌اند که (نشان مي‌‌‌دهد) بالاي 95‌‌درصد ضريب همبستگي بين (قيمت) کالاهاي وارداتي و قيمت تمام شده توليد داخلي است(2).

در وهله اول‌‌، به ويژه براي کساني که با مفهوم ضريب همبستگي آشنايي ندارند‌‌، چنين به نظر مي‌‌‌آيد که مطالعه مورد بحث نشان داده است که در دوره مورد بررسي‌‌، هرگاه ميانگين قيمت کالاهاي وارداتي مثلا 10‌‌درصدافزايش يافته است‌‌، ميانگين هزينه تمام شده کالاهاي توليد داخل 5/9‌‌درصد بالا رفته است. البته روشن است که چنين استنتاجي نادرست بوده و قطعا نه وزير محترم بازرگاني و نه روابط عمومي‌‌‌اين وزارت‌خانه چنين منظوري نداشته‌اند. بي‌ترديد افزايش قيمت کالاهاي وارداتي هزينه تمام شده بسياري از توليدات داخلي را بالا خواهد برد‌‌، اما تا آن جا که ما مي‌‌‌دانيم‌‌، هيچ کارشناس اقتصادي تاکنون تاثير افزايش قيمت کالاهاي وارداتي را بر هزينه توليد همه کالاهاي داخلي‌‌، حتي نزديک به اين درجه شدت برآورد نکرده است. پس جمله نقل شده چه معنايي دارد؟ و ضريب همبستگي 95‌‌درصدي دقيقا چه چيزي را نشان مي‌‌‌دهد؟ در اين جا فرصت آن نيست که به تشريح مفهوم ضريب همبستگي پرداخته شود و فقط به اين نکات اشاره مي‌‌‌شود که :

1) ضريب هم بستگي مثبت بين X وY صرفا مبين آن است که اين دو متغير درطي زمان باهم حركت مي‌‌‌كنند. با بزرگ شدن يكي، ديگري هم به طور نسبي بزرگ مي‌‌‌شود و بالـعكس و هرچه ضريب همبستگي بزرگتر باشد (يعني نزديک به 1 باشد) نشان دهنده يك ارتباط مثبت وقوي ليكن فقط از نوع خطي بين دو متغيراست.

2) ضريب همبستگي بالا بين X و Y لزوما نشان دهنده رابطه علت و معلولي (Causality) بين آن‌‌ها نيست. به هيچ وجه نمي‌‌‌توان گفت كه بابالارفتن X ‌‌، Y هم لزوما بالا مي‌‌رود يا اينكه اين رابطه معكوس است و يا مهم‌تر از آن‌‌، شايد اين دومتغير اصولا رابطه تبعي با هم ندارند، بلكه هر دو تحت تاثير متغير سومي‌‌‌ هستند.

3) و بالاخره نكته مهم و مراد ما از اين بحث اين است كه از ضريب همبستگي نمي‌‌‌توان به ميزان بزرگ شدن يك متغير در مقابل تغيير مقدار مشخصي در متغير ديگر‌‌، پي‌برد. اين هدف تنها در يك مطالعه ارتباط چندگانه متغيرها‌‌، مثلا يك مطالعه رگرسيوني مي‌‌‌تواند صورت گيرد و اكتفا به ضريب همبستگي در اين خصوص، ساده‌گرايانه و اشتباه برانگيز است. علاوه بر اين‌‌ها، معلوم نيست که در مطالعه مورد استناد‌‌، منظور از توليدات داخلي دقيقا چه نوع کالاهايي بوده است (همه کالاهاي توليد شده در کشور؟ يا فقط آنهايي که از مواد اوليه و کالاهاي واسطه وارداتي استفاده مي‌‌‌کنند؟ در همه بخش‌‌ها و شاخه‌‌هاي اقتصاد يا فقط در برخي صنايع؟)‌‌ و نيز چه عوامل ديگري در اين مطالعه در نظر گرفته شده‌اند و از چه الگويي استفاده شده است. هرگاه جزئيات بيشتري از مطالعه مورد استناد منتشر مي‌‌‌شد‌‌، اظهارنظر در مورد کيفيت و نتايج مشخص آن مقدور مي‌‌‌گشت. اما يک نکته مسلم است و آن اين که ضريب همبستگي 95‌‌درصدي اين معنا را نمي‌‌‌دهد که افزايش ميانگين قيمت کالاهاي وارداتي موجب افزايش ميانگين قيمت کالاهاي توليد شده در داخل‌‌، به ميزان 95‌‌درصد افزايش قيمت کالاهاي وارداتي‌ خواهد شد.

اين که افزايش نرخ ارز‌‌ و در نتيجه گران‌‌تر شدن کالاهاي وارداتي‌‌، هزينه تمام شده بسياري ازتوليدات داخلي را بالا مي‌‌‌برد‌‌، جاي انکار ندارد. در آمار برآورد اين تاثير بر روي همه کالاهاي توليد شده در کشور نبايد اغراق کرد‌‌، به ويژه آنکه وزنه مواد اوليه و کالاهاي واسطه خارجي‌‌، در هزينه تمام شده بسياري از کالاهاي توليد داخل (مثلا اغلب کالاهاي کشاورزي‌‌، بخشي از کالاهاي صنعتي و البته بخش اعظم خدمات) چندان سنگين نيست. در عين حال نبايد از ياد برد که يکي از هدف‌‌هاي اصلي واقعي کردن نرخ ارز‌‌، بالا بردن قيمت کالاهاي خارجي و جايگزيني توليدات داخلي به عوض آن‌‌ها است. طبعا اين جايگزيني‌‌، دست کم در کوتاه مدت‌‌، با پي‌آمدهاي تورمي‌ ‌‌همراه خواهد بود. به ياد داشته باشيم که در شرايط کنوني‌‌، هرچه وزنه مواد اوليه و کالاهاي واسطه خارجي در توليد کالاهاي داخلي بيشتر باشد، به نفع توليد‌‌کنندگان داخلي است. هدف ما بايد اين باشد که به تشويق خسارت بار توليدکنندگان داخلي به استفاده از کالاهاي واسطه خارجي پايان دهيم و با واقعي کردن نرخ ارز‌‌، استفاده از مواد اوليه و کالاهاي واسطه داخلي را توسط توليدکنندگان داخلي مقرون به صرفه سازيم.

سخن آخر در رابطه با مساله مورد بحث اين است که گرچه ممکن است چنانکه وزير محترم بازرگاني گفته‌‌اند‌‌، افزايش رقابت پذيري توليد‌‌کنندگان داخلي با تغيير نرخ ارز کار درستي نباشد (هرچند که بسياري از کشورها‌‌، از جمله چين‌‌، دقيقا همين کار را کرده‌اند)‌‌، اما اين نيز واقعيتي مسلم است که کاهش رقابت‌پذيري صادر‌‌کنندگان و توليدکنندگان داخلي با ارزان نگهداشتن مصنوعي نرخ ارز‌‌، قطعا به صلاح اقتصاد کشور نيست. صادر‌‌کنندگان و توليد‌‌کنندگان داخلي چيزي بيشتر از اين نمي‌‌‌خواهند که اجازه داده شود تا تفاضل نرخ تورم داخلي با تورم خارجي‌‌، از طريق اصلاح نرخ ارز جبران شود و رقابت آن‌‌ها با توليد‌‌کنندگان خارجي در شرايط برابر صورت گيرد‌؛ کاري که متاسفانه‌‌، به پشتوانه درآمدهاي نفتي و تزريق ارز به بازار‌‌، از تحقق آن جلوگيري مي‌‌‌شود.

3 – در رابطه با افزايش واردات در سال‌‌هاي اخير‌‌، هم وزير محترم بازرگاني و هم روابط عمومي‌‌‌اين وزارتخانه ترکيب کالاهاي وارداتي را مورد تاکيد قرار داده‌اند. به گفته وزير بازرگاني، سهم کالاهاي واسطه‌‌اي (توليدي) در واردات کشور ما 12/68‌‌درصد است و 8/20‌‌درصد اين واردات را نيز کالاهاي سرمايه‌‌اي تشکيل مي‌‌‌دهد که مربوط به تجهيزات و ماشين آلات است و بيش از 11‌‌درصد از اين واردات کالاهاي مصرفي هستند... هرچند متوسط تعرفه ما بالا رفته‌‌، اما در کالاهاي سرمايه‌‌اي و واسطه‌‌اي تغييري نداده و عمدتا تعرفه‌‌ کالاهاي مصرفي بالا رفته است.

از آن جا که تاکيد بر اين نکته (که بخش اعظم کالاهاي وارداتي ما کالاهاي واسطه‌اي و در درجه دوم کالاهاي سرمايه‌‌اي هستند و کالاهاي مصرفي بخش کوچکي از واردات ما را تشکيل مي‌‌‌دهند)، در موارد متعدد و از جانب بسياري از صاحب نظران بيان شده‌‌ و ظاهرا مقصود از تاکيد بر نکته مذکور اين است که اين ترکيب مناسب واردات مي‌‌‌بايد نگراني توليد‌‌کنندگان داخلي را از واردات بي‌رويه کاهش دهد‌‌، توضيحات زير ضروري به نظر مي‌‌‌رسند.

توليد‌‌کنندگان داخلي خواستار آن نيستند (يا نبايد باشند) که ديوار بلندي در اطراف کشور کشيده شود و از ورود کالاهاي خارجي‌‌، خواه کالاهاي واسطه و سرمايه‌‌اي و خواه کالاهاي مصرفي‌‌، جلوگيري شود. کالاهايي که توليد آن‌‌ها در کشور ما‌‌ به دلايل گوناگون‌‌، مقدور يا به صرفه نيست‌‌، يعني کالاهايي که با وجود تعرفه ‌‌هاي متعارف روي کالاهاي وارداتي مشابه‌‌، بازهم توليد آن‌‌ها در داخل کشور گران‌‌تر از نمونه‌‌هاي خارجي آن‌‌ها تمام مي‌‌‌شود‌‌، البته بايد وارد شوند‌‌، مگر در مواردي که شرايط ويژه صنايع نوپا يا ملاحظات سياسي و استراتژيک‌‌، توليد داخلي آن‌‌ها را‌ به‌رغم بالاتر بودن هزينه توليدشان‌‌، موجه سازد. اما اين محاسبات هنگامي ‌‌‌ميسر و معني‌دار خواهند بود که نرخ برابري ارزها واقعيت‌‌هاي اقتصادي را منعکس کنند. همه بحث بر سر اين است که سياست تثبيت نرخ ارز در شرايط تورمي، که طي ده سال گذشته در کشور ما مورد اجرا بوده است‌‌، قيمت‌‌ها و هزينه‌‌هاي کالاهاي داخلي و وارداتي را مخدوش و از معنا تهي کرده و توليد داخلي بسياري از کالاها را که با نرخ واقعي ارز‌‌، بي چون و چرا هزينه کمتري دارند‌‌، از به صرفه بودن و رقابت پذيري انداخته است. در اين رابطه‌‌، ترکيب مناسب کالاهاي وارداتي ما چندان تاثيري در اصل ماجرا ندارد.

از قضا‌‌، صنايعي که بزرگ‌ترين لطمات را از نرخ غير واقعي ارز و واردات بي رويه ديده‌‌اند‌‌، عمدتا در توليد کالاهاي واسطه فعاليت دارند. صنعت بزرگ و اشتغالزاي قطعه‌سازي، توليد‌‌کنندگان آهن و فولاد‌‌، صنايع شيميايي و توليد‌‌کنندگان انواع فلزات رنگين، فقط چند نمونه هستند. حتي بخش اعظم توليدات صنعت نساجي نيز‌‌، براي صنعت توليد پوشاک حکم کالاي واسطه را دارند و اساسا معلوم نيست که تفکيک واردات بر چه مبنايي صورت مي‌‌‌گيرد و سهم هريک از سه نوع واردات فوق الذکر چگونه محاسبه مي‌‌‌شود. مثلا مي‌‌‌توان پرسيد که واردات شکر‌ که براي خانوارها يک کالاي نهايي و براي صنايع نوشابه سازي و توليد‌‌کنندگان بيسکويت و شکلات و شيريني يک ماده اوليه يا کالاي واسطه است‌‌، در کدام دسته طبقه بندي مي‌‌‌شود؟ گذشته از اين طي سال‌‌هاي اخير‌‌، بسياري از کالاهاي سرمايه‌‌اي که فن آوري چندان پيچيده‌‌اي ندارند‌‌، در داخل کشور توليد مي‌‌‌شده‌اند که اکنون‌‌، بر اثر رقابت نابرابر کالاهاي مشابه خارجي‌‌، رقابت پذيري خود را از دست داده‌‌اند‌‌، به ويژه آن که‌ همان طور که وزير محترم بازرگاني اظهار داشته‌‌اند‌‌، افزايش تعرفه‌‌ها در سال‌‌هاي اخير‌‌، شامل کالاهاي واسطه‌اي و سرمايه‌‌اي نشده است. حاصل آنکه‌‌، به فرض پذيرش اين نکته که واردات کشور ما اکنون عمدتا کالاهاي واسطه و سرمايه‌‌اي هستند و کالاهاي مصرفي سهم اندکي در واردات بي‌سابقه سال‌‌هاي اخير داشته‌‌اند‌‌، در اصل مساله‌‌ که نرخ ارزان و غير واقعي ارز توليد‌‌کنندگان داخلي را به زانو درآورده و خسارت‌‌هاي جدي به کشاورزي و صنعت کشور وارد ساخته‌‌، تغييري پديد نمي‌‌‌آورد و چنان که وزير محترم بازرگاني خود نيز اظهار کرده‌‌اند‌‌، از تعرفه نيز در اين زمينه کاري ساخته نبوده است.
منابع
1 - OANDA Forex history
2 - همه نقل قول‌‌ها از متن سخنان آقاي دکتر ميرکاظمي ‌‌‌در جلسه صبحانه اتاق بازرگاني تهران‌‌، مندرج در دنياي اقتصاد (مورخ 29 ارديبهشت 1388 ) نقل شده‌اند. همچنين ن.ک. به جوابيه روابط عمومي ‌‌‌وزارت بازرگاني جمهوري اسلامي ‌‌‌ايران به مقاله «سرنوشت واردات پس از انتخابات‌‌» مندرج در دنياي اقتصاد ( مورخ 10 خرداد 1388)

سرمايه: ارائه آمارها به روش غيرمتداول

«ارائه آمارها به روش غيرمتداول» عنوان سرمقاله‌ روزنامه سرمايه به قلم سعيد شيرکوند است كه در آن مي‌خوانيد؛ يکي از چالش هاي جدي موجود در اقتصاد کشور که در دوره زمامداري دولت نهم ميان کارشناسان و رئيس محترم اين دولت به صورت مداوم وجود داشته است، استناد رئيس جمهوري دولت نهم به آمار و ارقامي است که هيچ گونه مستند کارشناسي و علمي ندارند و در مورد شيوه بهره برداري از اين آمار هم اختلاف نظر وجود دارد.

رئيس دولت مفهوم ديگري در ذهن خود آفريده که تاکنون در ادبيات اقتصادي سابقه نداشته است يا اينکه اعداد و ارقام را با شکنجه فراوان به اعتراف هايي وامي دارد که هيچ گونه استناد علمي و کارشناسي ندارند. آنچه در مورد نرخ تورم يا نرخ اشتغال و بيکاري يا نرخ سرمايه گذاري و مانند آن در اقتصاد کشور مطرح مي شود عموماً آمارهايي است که تحت نام متغيرهاي روزانه و متعارف مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد، بنابراين در صورتي که بخواهيم براي تحليل اقتصاد کشور از اين متغيرها استفاده کنيم بايد به اين نرخ در طول دوره زماني توجه کرده و آن را بررسي کنيم، نه اينکه تنها متوسط گيري کنيم يا نرخ رشد را بگوييم و هر طور علاقه داريم بررسي آماري کنيم. نکته ديگري که در استفاده از اعداد و ارقام و تجزيه و تحليل شاخص ها و متغيرهاي اقتصادي بسيار ضروري است وحدت رويه در استفاده از آمارهاست. يعني در بررسي يک شاخص اقتصادي بايد آمار با همان منطقي که در ابتدا مورد بررسي قرار مي گيرد، در انتها نيز به همان رويه بررسي شود.

متاسفانه در آماري که توسط محمود احمدي نژاد در برنامه هاي تلويزيوني ارائه مي شود هيچ يک از اين استانداردهاي علمي مورد توجه قرار نمي گيرد، به گونه اي که يا برخي آمارها اساساً غيرواقع بينانه هستند يا تعاريف آنها به طور سليقه اي صورت گرفته است يا آنکه عددسازي شده اند. در بررسي متغير مهمي مثل نرخ تورم بايد براساس گزارش هاي رسمي بانک مرکزي با يک رويه ثابت و يک تعريف واحد بي آنکه اقدام به خلق عدد کنيم به بررسي نرخ تورم بپردازيم. براساس آمار انتشار يافته از سوي بانک مرکزي که در سايت اين بانک نيز منعکس است نرخ تورم (CPI) بر پايه سال 1383 در سال 1384 برابر 4/10 درصد و نرخ تورم سال 1387 معادل 4/25 درصد اعلام شده است. بنابراين اگر نرخ تورم به طور ناآگاهانه به روش هاي ديگري غير از اين بيان شود بايد اصلاح شود و اگر از روي عمد به آمارهاي ديگري استناد شود فريب مردم و بيان آمارها به روش غيرمتعارف است. همچنين مي توانيم از روش ديگري براي بررسي روند نرخ تورم در مورد رشد نرخ تورم نيز استفاده کنيم، در اين صورت نيز بايد به آن اصول علمي وفادار باشيم.

براساس آمار بانک مرکزي نرخ تورم دوازده ماه منتهي به ارديبهشت 88 معادل 6/23 درصد عنوان شده است، معلوم نيست عدد 15 درصد يا کمتر از آن از چه منابعي استخراج شده که در سخنان محمود احمدي نژاد مورد استفاده قرار گرفته است. همچنين در مورد نرخ توزيع عادلانه درآمد نيز بيان ضريب جيني 395/0 و ادعاي عادلانه توزيع درآمد نيز با گزارش بانک مرکزي همخواني ندارد.

گزارش بانک مرکزي به صراحت بيان مي کند توزيع درآمد از سال 81 تا 84 هر سال عادلانه تر و از سال 85 به بعد شکاف طبقاتي افزون تر شده است. به نظر مي رسد اين آمار نيز دستخوش تغييرات سليقه اي بدون وفاداري به استانداردهاي علمي مطرح شده است. نامه اعتراض آميز جهانگيري وزير صنايع و معادن و همچنين نامه زنگنه وزير نفت که هر دو در دولت اصلاحات بودند، شاهد ديگري براين مدعي است که دولت نهم هيچ تعهدي به ارائه آمارهاي دقيق منطبق بر واقعيت نداشته و براي جبران ناکارآمدي خويش به آمارسازي گسترده پرداخته و مي پردازد. جالب تر آنکه تاکنون وزارتخانه هاي مزبور در دولت نهم به اين دو نامه پاسخ دقيقي نداده اند.
 
ارسال به دوستان