۲۴ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۴ آبان ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۲۲۲۹۴
تعداد نظرات: ۴ نظر
تاریخ انتشار: ۱۳:۴۳ - ۲۳-۰۱-۱۳۹۹
کد ۷۲۲۲۹۴
انتشار: ۱۳:۴۳ - ۲۳-۰۱-۱۳۹۹
گزارش میدانی از معتادان کارتن‌خواب بعد از شیوع کرونا؛

می‌کِشیم به‌سلامتی کرونا

کرونا برای کارتن خواب‌هایی که در پاتوق‌شان پایپ، وافور، نگاری و سیگار دست‌به‌دست می‌چرخد به شوخی‌ شبیه است

عصر ایران،فاطمه صابری- «کرونا دارم،دو تا هم دارم. بیایید منو بگیرید دیگه»؛ حوالی ساعت یک ‌نیمه‌شب اواسط فرودین ماه پسر جوان با دیدن اتومبیل‌های گشت شهرداری و پلیس تهران در خیابان ناصرخسرو عربده می‌کِشَد و حریف می‌طلبد.

این‌که جوان درگیر اعتیاد جزء چند صد معتاد متجاهری است که اسفندماه بر اساس تصویب ستاد ملی مبارزه با کرونا از کمپ‌های ترک اعتیاد ترخیص شده‌ یا خیر، روشن نبود. اما بی‌پروایی او مقابل نمایندگان نهادهای قانونی نشان می‌داد که با اتفاقات یک ماه گذشته بعد از شیوع کرونا می‌داند که هرچقدر این ویروس خیابان را برای شهروندان عادی، ناامن کرده‌، پاتوق‌های خیابانی معتادان پررونق‌تر از ایام دیگر شده است. کسانی که می‌دانند ماموران شهرداری اجازه ندارند برای حضور آن‌ها در گرمخانه‌ها به‌زور متوسل شوند و نیروهای مبارزه با مواد مخدر هم با شیوع ویروس، پروسه ترک اعتیاد آن‌ها را نیمه‌تمام گذاشته و درهای خروجی کمپها را نشانشان دادند.

 طبق اعلام سردار حسین رحیمی رئیس پلیس تهران تعداد معتادان آزاد یا ترخیص شده اسفند 98 در تهران 7 هزار نفر است.

البته تعداد معتادان متجاهر در پایتخت حدود ۲۰ هزار تن است که به گفته مسئولان ستاد مبارزه با مواد مخدر در پاییز گذشته، حدود ۱۲ هزار ظرفیت مکانی برای نگهداری آن‌ها وجود دارد که تمام آن‌ها برای بازپروری این افراد به کار گرفته‌ می‌شود.

 حالا با بازگشت این افراد از کمپ‌ها به خیابان درحالی‌که اغلب آن‌ها از طرف خانواده‌هایشان طردشده و بدون سرپناه هستند ساکنان بعضی از نقاط تهران مانند شوش،دره فرحزاد،مولوی، هرندی،خاوران و... احساس ناامنی می‌کنند؛ هم از بابت شیوع احتمالی ویروس کرونا از سوی این افراد و هم واهمه همیشگی ناامنی حضور افراد معتاد در یک منطقه.

معتادان شوش

یک شوخی بامزه در عالم نشئگی

 حضور شبانه خبرنگار عصر ایران در تعدادی از کلونی‌های معتادان در تهران نشان داد که هرچند ویروس کرونا زندگی عادی اکثر مردم جهان را با بحران مواجه کرده ‌اما این موضوع در زندگی زنان و مردان معتادی که روی تکه‌های مقوا کف خیابان می‌خوابند و در پاتوق‌های مصرفشان پایپ، وافور، نگاری،سیگار و... را دست‌به‌دست می‌چرخانند به یک شوخی بامزه آن‌هم در عالم نشئگی شبیه است.

دراین‌بین اتفاق عجیب آنجایی است که تعدادی از این کارتن‌خواب‌ها از ماموران گشت شهرداری، نیروی انتظامی و یا فعالان اجتماعی که در جمعشان حضور پیدا می‌کنند درخواست ماسک یا دستکش می‌کنند.

اقلام بهداشتی‌ای که بیشتر از آنکه به کار جلوگیری از انتشار ویروس کرونا برای کارتن‌خواب‌ها بیاید برای «زد و بند» و جوری بساطشان در بازارچه اختصاصی معتادان شیفت شب در شوش ارزشمند است.

معتادان  شوش

سقفی به بلندای آسمان

دو کیسه پلاستیکی نقش تشکش را بازی می‌کند و متکای زیر سرش هم چند تکه ضایعات جمع‌آوری‌شده در یک پلاستیک مشکی است زیر آسمان تاریکِ حوالی چهارراه گلوبندک تهران در نیمه‌های شب اواسط فرودین ماه 99؛

جهانگیر 62 ساله جزء همان جمعیت آماری 7هزار نفری است که طبق اعلام پلیس مبارزه با مواد مخدر بعد از شیوع ویروس کرونا از مراکز ماده ۱۶ کمپ‌های ترک اعتیاد معتادان متجاهر و یا مراکز ماده 15 که به معتادان خود معرف اختصاص دارد، آزاد شده است.

جهانگیر ابتدا به خبرنگار عصر ایران می‌گوید که معتاد نیست؛ اما کمی بعد لابه‌لای صحبت‌هایش توضیح می‌دهد: "اسفندماه که گفتن ویروس کرونا اومده از کمپ ترک اعتیاد فشافویه مرخص شدم".

طی یک ماه گذشته بعضی شب‌ها را در گرمخانه خاوران که مربوط به شهرداری در جنوب شرقی تهران است گذرانده و مابقی ایام خوابگاهش، کف پیاده‌رو بوده.

کار دارم،نمی‌توانم خانواده‌ام را ببینم

جهانگیر سال‌هاست از خانواده‌اش خبر ندارد. می‌گوید «اونا طلاق گرفتن.» ولی هنوز در خاطرش مانده که سه پسر 25 ،20 و 16 ساله دارد. با این حال مدعی است فقط 8 سال است که درگیر اعتیاد شده و در حال حاضر هم تنها متادون مصرف می‌کند.کمی بعد مشخص می‌شود که علی‌رغم 4 ماه حضورش در کمپ ترک اعتیاد،به‌محض آزادی، پای بساط تریاک و شیره هم نشسته است.

با جملاتی که مشخص نیست مربوط به عالم هپروت اعتیاد است یا در بیداری می‌گوید؛ از صبح که بیدار می‌شوم آن‌قدر درگیر «کار» هستم که فرصت نمی‌کنم به خانواده‌ام سر بزنم،البته نه من می دونم اونا کجا هستن و نه اونا می دونن من در چه حالی هستم.

 کاری که این مرد مدعی انجامش است سَرَک کشیدن‌های گاه‌وبیگاه به داخل سطل‌های زباله برای پیدا کردن ضایعات خشک یا وسایل دورریختنی است که هنوز به کار مصرف‌کنندگان مواد مخدر می‌آید تا با فروش آن در بازار مخصوص خودشان هزینه غذا و مصرف موادش را تامین کند.

زمزمه می‌کند؛دوست دارم از این وضعیت نجات پیدا کنم. اما بلافاصله می‌گوید خیلی درگیر «کارکردن» هستم.

معتادان شوش

خسته از مصرف مواد

همان «کاری» که حمزه 41 ساله هم می‌گوید خسته از انجامش طی دو دهه شده. به‌جز صدای حمزه که نشان می‌دهد چند سالی است درگیر مصرف مواد است، آبریزش از چشم‌های گشاد شده، و بینی‌اش نشان می‌داد که ساعاتی است در خماری بدون مواد به سر می‌برد و حضورش در حوالی چهارراه گلوبندک و در جوار افرادی مانند جهانگیر بی‌ارتباط به این موضوع نیست.

حمزه می‌گوید گاه و گداری هروئین مصرف می‌کنم.هرچند به‌طور دقیق تعداد سال‌های درگیری با مواد در خاطرش نیست اما سیگار و حشیش از دوران دبیرستان‌ هم‌نشین او و تعدادی دیگر از همکلاسی‌هایش بوده.

حمزه مجرد است و پدرش فوت‌ کرده و او با مادرش در حسن‌آباد تهران زندگی می‌کند.

او هم اخیرا و بعد از شیوع ویروس کرونا از یک مرکز خصوصی ترک اعتیاد در بومِهِن شهرستان پردیس در شرق تهران ترخیص شده.

می‌گوید در مرکز به ما گفتن؛ویروس خطرناکی اومده و باید از اینجا بیرون بروید. به‌جز من حدود 70 مرد درگیر با اعتیاد هم از همان مرکز،مراحل ترک اعتیاد را نیمه‌تمام گذاشتن و به خانه یا خیابان‌ها برگشته‌اند.

حمزه چند بار ترک کرده‌. اما می‌گوید تا حالا از مصرف مواد خسته نشده بودم. اما الان فکر می‌کنم دیگر در حال خسته شدن هستم و لذتی از مصرف مواد نمی برم و اگر خدا بخواهد به همان‌جایی رسیدم که بعضی از صاحبان کمپ به ما معتادان می‌گویند؛وقتی برای ترک اعتیاد اقدام کنید که لباس تنتان را هم برای خرید مواد فروخته باشید.

وقتی کرونا روباه را به مرکز تهران کشاند

کمی پایین‌تر،محمد کنار شمشاد‌های پیاده راه خیابان ناصرخسرو با مو و ریش‌های بلند و ژولیده در هپروت به سر می‌برد. جایی که خلوت شدن شبانه‌روزی تهران بعد از شیوع کرونا باعث شده بود تا یک روباه بدون ترس مشغول گشت شبانه در حوالی شمس‌العماره باشد. محمد اما نه روباه را می‌دید و نه موش و گربه‌های پرتعداد منطقه را. نتیجه هم‌کلامی با محمد،میزان قدرت نابودگری اعتیاد برای جوانی حدود  35 ساله بود.اعتیاد نه‌تنها توان راه رفتن را از او گرفته بلکه ناتوانی‌اش در حدی بود که فاصله بین ادا کردن هر کلمه‌ برایش چند ثانیه طول می‌کشید و وقتی سوالی می‌پرسیدی مطمئن نبودی که بتواند جمله‌ای تحویلت بدهد.محمد اما بااین‌همه نشانه مدعی بود که معتاد نیستم و در ناصرخسرو مشغول بازاریابی و فروش عطر و دارو هستم.

حاصل ضرب‌های عجیب یک معتاد در ناصرخسرو

وقتی چند دقیقه می‌گذرد و انرژی رفته‌اش به خاطر عبور از عرض پیاده‌رو کمی برمی‌گردد، می‌گوید من حافظه خوبی دارم. ضرب و جمعِ هر عددی را بگویی می‌توانم به‌صورت ذهنی حساب کنم و جوابش را بدهم. عجیب آنکه ادعایش درست بود و او ضرب‌های دورقمی و سه‌رقمی را اغلب درست یا با اشتباه یک یا دو عدد جواب داد.

محمد تا دوم دبیرستان در رشته ریاضی و فیزیک درس خوانده.مانند مریض در حال احتضار بیشتر از یک دقیقه طول می‌کشد تا بتواند توضیح دهد که شاگرد خوبی در یکی از دبیرستان‌های بهشهر در مازندران بوده. اما وقتی سوال می‌شود که چند سال است از بهشهر به تهران آمدی؟ فوری می‌گوید 17 سال.

طبق ادعای محمد او از سال 93 درگیر اعتیاد شده و مصرف فعلی‌اش شیره‌ی تریاک است.

ظاهرش نشان می‌دهد مدت‌هاست رنگ حمام و آرایشگاه را ندیده. اما می‌گوید هفته‌ای یک‌بار به حمام عمومی نزدیک بازار تهران می‌روم. می‌خواهد با دست‌نشان دهد منظورش کدام حمام است اما توان راست کردن کمر و بالا آوردن دستِ ‌آویزانش را ندارد. برای همین منصرف می‌شود.دقیقه‌ای طول می‌کشد تا او با صرف انرژی مضاعف بزاقش را جوری قورت دهد که ریزش آب از دهان بروی ریش‌های انبوهش متوقف شود.

محمد با یک نخ سیگار غنیمت گرفته‌شده از ما تلاش می‌کند با گام‌هایی آرام به پیاده‌روی آن‌سوی خیابان برود تا خود را به محل خوابش روی تکه کارتنی در گوشه‌ای از کوچه مروی برساند. نرسیده به آن‌سو، حیدر و گودرز که هرکدام کیسه‌ای کوچک بر دوش می‌کشیدند با محمد مواجه شدند. حیدر با فریاد خطاب به محمد گفت؛«هوی دایی! پول یک لول تریاک دیروزت رو هنوز ندادی ها.» محمد که توان بلند کردن سرش را نداشت تمام تلاشش را کرد تا هم یک نخ سیگار لای انگشتش را محکم نگه دارد و هم با صدایی تحکم‌آمیز بگوید چی؟ اما آوایی که از او شنیده ‌شد «شی» بود. با پادرمیانی ما،حیدر از راست و دروغ ادعایش نسبت به محمد گذشت تا او به تلاشش برای رفتن به سمت مقابل پیاده‌رو ادامه دهد.

بالاخره وقتی به سمت مقابل رسید با صدای ناله مانندی به سیگار در دستش اشاره و درخواست یک نخ دیگر کرد. اما توان اصرار یا برگشتن دوباره را نداشت.

معتادان شوش

بچه‌ی مجیدیه؛از متادون فشافویه تا هروئین شوش

حیدر، جوان 37 ساله‌ای که زیر کلاه سوئیشرتش دستمالی هم بر سر بسته بود با اعتمادبه‌نفس می‌گوید؛بچه مجیدیه هستم و حدود یک ماه پیش و بعد از شیوع ویروس کرونا از زندان فشافویه (ندامتگاه مرکزی تهران) آزاد شدم. الان فقط دوا (هروئین) مصرف می‌کنم. می‌گویم چرا در فشافویه اعتیاد را ترک نکردی؟ معترضانه می‌گوید؛حضرت‌عباسی در فشافویه متادونی به معتادان جمع‌آوری‌شده می‌دهند که وقتی بیرون می‌آییم باید 5 گرم دوا بکشیم تا بتونیم خماری اونو جبران کنیم.

می‌گوید بلافاصله بعد از آزادی از زندان فشافویه،از حسن‌آباد مستقیم به میدان شوش در جنوب تهران آمدم. تاکید دارد که مگه عجیبه؟ باید خودمونو  اینجا بسازیم دیگه.

از آن آشپزخانه تا این آشپزخانه

می‌گوید در سال‌های گذشته همه کاری کرده‌ام؛در آشپزخانه هم کار کردم. یکی از حاضران که منطقه مجیدیه را می‌شناسد می‌گوید کدوم رستوران مجیدیه کار می‌کردی؟ با تمسخر می‌گوید؛دایی! غذا چیه؟ منظورم آشپزخانه تولید شیشه ست.

حساب ایامی که به دلایل مختلف به زندان محکوم‌شده از دستش رفته است. می‌گوید 7 سال شاید هم 10 سال در زندان بودم.

از خانواده‌اش دلخور است اما توضیح می‌دهد که حتی سیگار هم نمی‌کشند؛ اما من به خاطر رفت‌وآمد دوران دبیرستان با دوستانم ابتدا سیگار و بعد به سمت مواد مختلف کشیده شدم.

پیش به‌سوی نیمه دوم

می‌خندد و می‌گوید؛ که از همان موقع خط را گرفتم و می‌روم. نیمه اول رو که خوب گذروندم و می‌رم که نیمه دوم رو داشته باشم.

محمد که هنوز در حال تقلا برای رفتن به سمت کوچه مروی است را نشانش می‌دهیم و می‌گوییم ته این خط و نیمه دومش اونجاست. می‌گوید نه بابا! این مَمَد کلی به من بدهکارِ!

 دعوت به فکر کردن به عاقبت محمد باعث می‌شود که بگوید:آدم برای تَرک به یه انگیزه نیاز دارِ. درباره من،انگیزه‌ی خانواده کلا کنسل شده . چون همون دوران نوجوانی که پدرم فهمید عَمَلی شدم منو از منطقه بیرون انداخت.

می‌گوید که پدر و یکی از برادرانش چند سال پیش به دلیل نشت گاز فوت کردن اما من را به تشییع‌جنازه اونها هم راه ندادن.

معتادان شوش

لذت مصرف مواد را از خودم نمی‌گیرم

تکرار می‌کند؛ ترک کردن برام کاری ندارِ. اونقدر در این سال‌ها براثر اجبار یا بی‌پولی ترک کرده‌ام که بدنم سریع جواب می ده. اما وقتی هیچی ندارم و مُخم آروم نیست برای چی باید همین لذت مصرف مواد رو هم از خودم بگیرم؟

برنامه روزانه حیدر از صبح که بیدار می‌شود مصرف مواد و بعد جمع‌آوری زباله خشک است. اما در دست‌هایش اثری از تاثیرات جمع‌آوری ضایعات دیده نمی‌شود. وقتی با تردید به او نگاه می‌کنیم می‌گوید؛دزدی نمی‌کنم که دایی!ضایعات جمع می‌کنم و کارتن‌خواب هم نیستم.

حیدر توضیح می‌دهد؛ یا در خانه‌های دوستانم می‌خوابم یا با شبی 10 هزار تومان اتاقی اطراف شوش یا جاهای دیگر اجاره می‌کنم و با رفیقم گودرز می‌خوابیم.بلافاصله می‌گوید «البت گودرز رفیقم نیست؛داداشیمه.»

تاکید دارد؛حضرت‌عباسی! ما مثل کارتن‌خواب‌هایی که برای شما توصیف کردن نیستیم.

با افسوس ادامه می‌دهد؛ قبلا که وضعیتم این‌جوری نبود.هر رفیقی می‌خواست بره مسافرت اول به من می‌گفت. یار برا دعوا می‌خواستند منو صدا می‌کردند. اما منو خراب کردن دایی!

ثانیه‌ای بعد با خنده به دوستش گودرز می‌گوید دیگه میکروفن دست شماست. فقط بسم‌الله یادت نره.
.................

معتادان شوش

رویای دود و دَم  در تالش زیبا

حیدر ادامه می‌دهد؛ بابا ما از نظر روحی -روانی مشکل داریم. باید به ما آرامش بدهند تا مواد از مغزمون بیرون بره. اما اصلا درست رفتار نکردند تا الان من روزی 100-150 هزار تومن برای مواد هزینه می‌کنم.

گودرز به آرامی می‌گوید خدایی خسته شدیم. اما چاره‌ای نداریم و مجبوریم بِکِشیم. وقتی از بازگشت به زندگی و بچه‌ها و خانواده‌اش و زیبایی‌های تالش با او صحبت می‌کنیم سکوت می‌کند. اما حیدر می‌گوید اتفاقا بری تالش رو یکی از تپه‌های قشنگش بشینی و بِکِشی. نمی دونی چه حالی می ده دایی!

رنج کارتن‌خوابی فدای درد خماری

نتیجه تجربه رویایی که حیدر از آن صحبت می‌کند را کمی آن‌طرف‌تر حمید تلویزیون سازِ 64 ساله همدانی حوالی ساعت یک بعد از نیمه‌شب کنار پله‌های یک ساختمان بلند در خیابان ری تهران با خاراندن‌های دودستش روی پاهایش به عینه نشان می‌دهد. جایی که خاراندن پوست ملتهب شده‌ی پایش از روی شلوار تسکینش نمی‌دهد و پاچه شلوار پاره و پر از خاکش را به‌سختی بالا می‌زند و آن‌قدر می‌خاراند تا از خراش‌های روی پوست پایش خون بچکد.

می‌گوید 2 سال است که سقفش آسمان است مگر آنکه گشت‌های شهرداری تهران او را به یکی از گرمخانه‌ها منتقل کنند.

وقتی به او می‌گویم تماس بگیرم تا ماشین‌های گشت شهرداری تو را به یک گرمخانه منتقل کنند تا راحت‌تر بخوابی می‌گوید نه، چون می‌گویند باید حمام بری و ریشت را بزنی.

کاری که تاثیرات مواد آخر شبی را می‌پراند و افرادی مانند او تا صبح باید با درد خماری بیدار بمانند.

می‌گوید اجباری 2-3 بار مواد رو ترک کرده‌ام. گلایه می‌کند که دیگر در مراکز ترک اعتیاد و گرمخانه‌ها به ما نمی‌رسند.

حمید می‌گوید قبلا در دروازه غار (محدوده میدان شوش و خانی‌آباد) در خانه‌ای اجاره‌ای زندگی می‌کردم اما وقتی توان کار کردنم به خاطر اعتیاد از دست رفت بیشتر از راه گدایی و گاه جمع‌کردن ضایعات اموراتم را می‌گذرانم و دیگر خانه یا اتاقی ندارم.

سال‌هاست از همسر و 5 فرزندش خبر ندارد و می‌گوید که آن‌ها هم از من خبری نمی‌گیرند؛چند سال قبل می‌دانستم حوالی پارک شهر زندگی می‌کنند؛ شاید الان فکر می‌کنند که مرده‌ام.

معتادان شوش

معتادی که 30 بار ترک کرده است

مرگی که برای علیرضا مردی 45 ساله که حدود 20 سال است انواع مواد را مصرف کرده است کاملا معنی دارد.وقتی نه یک برگ اوراق هویتی دارد و نه خانواده‌ای او را به خاطر می‌آورند.

علیرضا هم که به دلیل شیوع ویروس کرونا بعد از حدود 5 ماه، اوایل اسفند از ندامتگاه فشافویه آزاد شده می‌گوید؛ از آخر خطی‌هایی است که طی 20 سال گذشته بیشتر از 30 بار خودخواسته یا اجباری مواد مخدر را ترک کرده است.

تاکید می‌کند؛من بارها ترک کرده‌ام اما وقتی نه حمایتی است و نه کار و نه خانواده‌ای در انتظارمان هست به چه امیدی دوباره سمت مواد نریم؟

علیرضا قبلا خیاط بوده. می‌گوید اگر مدرک شناسایی داشته باشم می‌توانم خیاطی یا کارهای دیگر انجام دهم. اما کسی به امثال من اعتماد نمی‌کند و ثبت‌احوال هم برای آدم‌هایی مثل من که مدارک هویتی خود را ازدست‌داده‌اند، بدون ضامن مدرک شناسایی جدید صادر نمی‌کند.

برای پخش تراکت هم به ما اعتماد نمی‌کنند

او با بغض ادامه می‌دهد؛ مثلا من بارها بعد از دیدن آگهی‌های پخش تراکت به آن شرکت‌ها مراجعه کردم اما حاضر نیستند همان چند ورق کاغذ تبلیغاتی‌شان را هم به دست امثال من بسپارند.

او که حدود یک ماه قبل از کمپ ترک اعتیاد ترخیص شده، بعضی شب‌ها در گرمخانه‌های شهرداری تهران شب را به صبح رسانده و گاهی کف خیابان. می‌گوید بعدازاینکه گفتند یه ویروس خطرناک اومده و اکثر زندانی‌ها رو آزاد کردن،گرمخانه‌هایی مثل خاوران خیلی شلوغ شده و به دلیل هجوم بسیاری از افراد بی‌خانمان، آلودگی‌ها هم بیشتر شده است.

معتادان شوش

گرمخانه‌ها شلوغ شده‌اند

اشاره او به مددسرای خاوران در حوالی سه‌راه افسریه واقع در منطقه ۱۵ تهران است که این شب‌ها گاه بیش از 1000نفر به‌صورت شبانه‌روزی در آنجا زندگی می‌کنند و سه وعده غذای گرم و خدمات بهداشتی و  درمانی رایگان از شهرداری دریافت می‌کنند.

البته شهرداری تهران گرمخانه‌های دیگری هم در نقاط مختلف شهر دارد که به گفته مالک حسینی رئیس سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران از اسفندماه و به دنبال شیوع کرونا پذیرای تعداد زیادی بوده‌اند.

این مدیر شهری با استناد به آمارهای ستاد مبارزه با مواد مخدر،سازمان زندان‌ها و شهرداری تهران از حضور حدود 4تا 5هزار بی‌خانمان در تهران طی اسفند و فرودین 99 خبر داده که از این تعداد حدود ۲۰ درصد جذب گرمخانه‌های شهرداری شده‌اند.

به گفته رئیس سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران، دولت شهرداری را بعد از آزادی صدها زندانی و معتادان متجاهر از زندان، تنها گذاشته اما در حال حاضر نزدیک به ۲۳۰۰ تَن از این افراد به‌طور شبانه‌روزی در گرمخانه‌های تهران نگهداری می‌شوند که حجم بالایی است.

5 سی‌سی متادون 2500تومان

تعداد زیادی از افراد درگیر با اعتیاد مانند علیرضا می‌گویند افرادی مثل ما به اسم ترک اعتیاد مدتی در کمپ‌ها می‌مانیم. اما کاری که برای ترک انجام می‌دهند متادون درمانی است.

متادونی که به گفته او قبلا در دی آی سی‌ها (مراکز گذری روزانه کاهش آسیب در مناطق درگیر با اعتیاد) رایگان یا با پرداخت هر سی‌سی 200 تومان به افراد درگیر اعتیاد فروخته می‌شد اما در حال حاضر در عطاری‌ها و دی. آی. سی‌ها هر سی‌سی 500 تومان فروخته می‌شود. به‌طور میانگین برای هر معتاد روزانه 5 سی‌سی متادون در نظر گرفته می‌شود که باید به ازای آن 2500 تومان پرداخت کند.

علیرضا دقایقی بعد از انتظار و نشستن در کنار باجه بانک شهر میدان شوش، داوطلبانه توسط یکی از گشت‌های شهرداری تهران به گرمخانه خیابان فداییان اسلام منتقل شد.

معتادان شوش

بی‌سرپناهی با 28 ماه حضور در جبهه

گرمخانه‌ای که بیژن مرد 55 ساله اهل مراغه که از چندی پیش به بی‌سرپناهای تهران اضافه‌شده را هم آن شب در خود دید.بیژن می‌گوید که درگیر هیچ اعتیادی نیست اما قربانی آن است. چون اعتیاد همسرش، فرزندش آرش را هم راهی یکی از شیرخوارگاه‌های بهزیستی کرده است.

بیژن که قبلا ساکن ورامین بود مدعی است در جریان جمع‌آوری معتادان، اشتباهی به زندان منتقل‌شده و تا وقتی نوبت بررسی ادعاهایش رسیده 6ماهی در زندان به سر برده. اما وقتی بعد از 6 ماه از زندان آزاد شده صاحب‌خانه‌اش حاضر نبود 6 میلیون یا بخشی از پول رهن خانه‌اش را به او برگرداند. این مرد ادامه داد؛ صاحب‌خانه‌ام هیچ‌کدام از مدارک  شناسایی یا لوازم خانه‌ام را هم به من نداد. شکایت هم کرده‌ام اما فعلا نتیجه نگرفته‌ام.کارت پایان خدمتش را نشان می‌دهد تا ثابت کند ابتدای انقلاب 28 ماه در منطقه عملیاتی کردستان هم حضور داشته.

حوالی ساعت 3 بامداد به‌جز رفت‌وآمدهای ون‌های شهرداری تهران برای انتقال داوطلبانه افراد بی‌سرپناه به گرمخانه‌ها، یک گشت نیروی انتظامی هم در میدان شوش مستقر است و تلاش ماموران این است که از تجمع معتادان و کارتن‌خواب‌ها در یک نقطه جلوگیری کنند. کاری که چندان با موفقیت همراه نیست. چون اکثر افراد معتاد و کارتن‌خواب با توجه به شرایط پیش‌آمده اطمینان دارند خبری از بازداشت آن‌ها نیست. درنتیجه آسوده‌خاطر در گوشه و کنار میدان مشغول خریدوفروش و مصرف مواد و لوازم دیگر هستند که گفته می‌شود اغلب مسروقه است.

بساط عیش در نزدیکی شوش

بساط اشکان، یعقوب و احمد در ضلع جنوبی میدان شوش در فاصله کمی از ماموران برپاشده است. اجازه می‌دهند لحظاتی در کنار بساط عیش شان پاسخگوی سوالاتی هم باشند. در واقع اشکان و یعقوب موافقت می‌کنند. چون وضعیت احمد، شرایطی بین خواب‌وبیداری است و نایی برای موافقت و مخالفت ندارد. او چند ثانیه یک‌بار چشمانش را به‌زحمت باز می‌کند تا ببیند نتیجه‌ی شعله بلند فندک اتمی، کاغذ زرورق و پایپ برای او پُکی احیاکننده به هروئین و یا شیشه است یا نه. اشکان می‌گوید؛مصرف امشبم هروئین است و یعقوب به روال شب‌های گذشته در حال آماده‌سازی پایپ شیشه برای نشئگی است.

چندگانه سوز شده‌ام

یعقوب 32 ساله اهل تبریز است که از 12 سالگی برای کار به تهران آمده و در یک تولیدی لباس مشغول کار بوده. می‌گوید از وقتی‌که همسرم براثر تصادف فوت کرد نمی‌توانستم خانه را تحمل کند. کسی را هم نداشتم که به من دلداری بدهد. چون منزلم نزدیک شوش بود برای قدم زدن و پیدا کردن هم‌صحبت در همین منطقه پرسه می‌زدم و با افراد معتاد و فروشنده هم‌صحبت می‌شدم. بعد از مدتی برای آرامش و به خواسته خودم مصرف مواد را شروع کردم. حالا چند سالی است که یک مصرف‌کننده حرفه‌ای هستم و با وجوداینکه بارها در کمپ‌های ترک اعتیاد اجباری پاک‌شده‌ام اما مطمئن بودم که به‌محض بیرون آمدن دوباره مصرف را شروع می‌کنم. آخرین کمپ ترک اعتیادی که یعقوب حدود 3 ماه در آنجا حضور داشت در کرج بوده. می‌گوید اسفندماه به‌محض خارج شدن از کمپ، اولین جایی که برای خرید و مصرف مواد به ذهنم رسید شوش بود. برای همین فوری به سمت شوش آمدم. می‌گوید شیشه، هروئین،قرص،الکل،تریاک هر چیزی که دم دستم باشد مصرف می‌کنم. با خنده می‌گوید چندگانه سوز شده‌ام.

معتادان شوش

تجربیات تلخ یک تراجنسیتی از پرورشگاه تا کارتن‌خوابی

داستان اشکان که حدود 18 ساله است و رشته تحصیلی‌اش مکانیک بوده متفاوت‌تر از دیگران است. از پای بساط بلند می‌شود و می‌گوید می خوام خصوصی صحبت کنم. دقایقی بعد درحالی‌که به‌شدت اشک می‌ریخت گفت؛ از 2 سالگی در یکی از پرورشگاه‌ها بزرگ‌شده‌ام و نمی‌دانم مال کدام پدر و مادر و اهل کجا هستم. اما همه مشکل اشکان این نبود او از احساسات خاصش بعد از 15 سالگی گفت و اینکه احساسات دوگانه جنسیتی او را به این نتیجه رسانده که یک ترَنس است.

اشکان مدعی شد درباره این احساسات در پرورشگاه با مددکار صحبت کرده است اما مددکار با پرخاشگری به او گفته که تو یک مردی و نه فردی تراجنسیتی.
................

می‌گوید بعد از این اتفاقات از مرکز فرار کردم.

با گریه از توهین‌هایی که به او شده می‌گوید و اینکه حتی یک‌بار بعد از فرار هم به اورژانس اجتماعی مراجعه کرده و درباره احساسات دوگانه‌اش گفته؛ اما کمک آن‌ها این بود که من را به بیمارستان روان‌پزشکی روزبه فرستادند.که در آنجا به‌جای آنکه پای حرف‌های من بنشینند به خاطر اینکه من در خیابان زندگی می‌کردم من را دچار توهم معرفی کردند و بعد از حدود 2 ماه با مقدار زیادی داروهای اعصاب از بیمارستان بیرون آمدم.

دستش را نشان می‌دهد که پر از خراش و نشانه‌های خودزنی است. مدعی است که به خاطر مشکلات چندساله و احساساتی که هیچ‌کس درک نمی‌کند چندین بار دست به خودکشی زده‌ است؛مخصوصا وقتی موهای بلندم که به خاطر احساسات دخترانه‌ام بسیار دوست داشتم را با فحاشی در کلانتری از ته تراشیدند.

اشکان می‌گوید حالا او هم به یکی از مشتری‌های دائمی متادون تبدیل‌شده و البته گاهی شیشه و هروئین هم مصرف می‌کنم و در طول روز هم با جمع‌آوری زباله‌های خشک سعی می‌کنم هزینه‌های غذا، اعتیاد و خیابان خوابی‌ام را تامین کنم تا مردان کارتن‌خواب به راز من پی نبرند.

می‌گوید خوشبختانه بیشتر وقت‌ها میلی به خوردن غذا ندارم.

انتقاد از توزیع غذای رایگان

شوش یکی از مناطق مدنظر کمک غذایی رایگان از سوی بعضی از خیریه‌ها و مردم است. موضوعی که به گفته بعضی از موسسات مردم‌نهاد، ارگان‌های مرتبط با کاهش آسیب‌های اجتماعی تهران و ساکنان محل به یکی از دلایل تجمع معتادان در شوش تبدیل‌شده است.منتقدان می‌گویند افراد درگیر با اعتیاد، در سخت‌ترین شرایط جوی هم بدن خود را به‌راحتی با محیط بیرون تطبیق می‌دهند. وقتی بدون مزاحمت در پیاده‌روهای منطقه موادشان را مصرف می‌کنند،اجناس سرقتی از مردم را می‌فروشند و غذای رایگان ‌هم در دسترشان است با خیال راحت به این سبک زندگی ادامه می‌دهند. غذاهایی که حتی برای تعدادی از افراد معتاد منبع درآمدی برای تامین هزینه اعتیادشان شده است. آن‌ها با جلب ترحم یا اعتماد توزیع‌کنندگان غذا هر بار تعداد زیادی غذا به اسم معتادان دیگر می‌گیرند . اما در ازای تحویل آن غذاها به کارتن‌خواب‌ها از آن‌ها پول یا خدمات دیگر دریافت می‌کنند.

وقتی حدود ساعت 3 صبح چند جوان با وانتی پر از غذا به شوش رسیدند و غذاها را بین حاضران توزیع کردند امیر توانست 8 غذای اضافه‌تر به اسم دوستانش هم بگیرد.

تهیه مواد مانند خریدهای سوپرمارکتی

امیر که اهل پاکدشت است از 7 سال قبل درگیر اعتیاد شده و تاریخ آخرین پاکی‌اش، اردیبهشت 98 بوده اما نتوانست 8 ماه بیشتر دوام بیاورد و از حدود 2 ماه قبل دوباره به سمت مواد رفته است؛در حال حاضر چون نمی‌توانم به خانه پدر و مادرم برگردم شب‌ها یا در خیابان‌های حوالی میدان شوش یا در اتاق‌های اجاره‌ای شب را به صبح می‌رسانم. سرحال‌تر از اکثر حاضران در میدان است و درحالی‌که به‌جای نامعلومی در روبه‌رو خیره مانده با سرعت از دلایل اعتیادش می‌گوید و اینکه فوق‌دیپلم دارد و  اوایل در دورهمی‌های دوستانه هفته‌ای یک‌بار تفریحی شیشه مصرف می‌کرد اما 6 ماه بعد از طلاق همسرش مصرف موادش روزانه و از شیشه به هروئین تبدیل شد. موادی که باعث شد کل وسایل مغازه‌اش را برای تامین هزینه‌های اعتیادش بفروشد و کسب‌وکاری که راه انداخته بود نابود شود. نابودی که می‌گوید هنوز برایم باورپذیر نیست. چون تا قبل از این اتفاق برای خودم تصور می‌کردم کسانی که کارتن‌خواب می‌شوند از اول انسان‌های بدبخت و بی‌سرپناه بوده‌اند و مواد باعث نابودی کسی نمی‌شود.

امیر می‌گوید طی سال‌های درگیر با اعتیاد هرگز برای تهیه مواد دچار مشکل نبوده و تهیه انواع مواد برایش مانند خریدهای سوپرمارکتی در دسترس بوده است.

روی برگشتن به خانه را ندارم

برعکس بسیاری از افراد بی‌خانمان حاضر در این محدوده خانواده او از پاکدشت برای بردنش به شوش و مولوی آمدند اما می‌گوید خودم را جایی مخفی کردم تا من را نبینند. چون فعلا برنامه‌ای برای ترک دوباره مواد ندارم.می‌گوید هرچند خانواده‌ام به من محبت می‌کنند و چند باری هم برای ترک به من کمک کرده‌اند اما بعد از ترک به کوچک‌ترین کارهایم مشکوک می‌شوند. مثلا اگر یک‌بار یک دقیقه بیشتر در دستشویی یا حمام بمانم می‌گویند دوباره رفتی سراغ مواد؟به خاطر همین می‌گویم من که مدام از طرف آن‌ها سرزنش می‌شوم حداقل مواد مصرف کنم. کمی بعد می‌گوید راستش را بخواهید دیگر روی برگشتن به خانه را هم ندارم. چون این اواخر علی‌رغم اعتماد و کمک‌های خانواده مدام به آن‌ها دروغ گفتم. مثلا از آن‌ها برای خرید گوشی پول گرفتم و خریدم. اما فردا گوشی را فروختم تا مواد بخرم. اما به خانواده دروغ گفتم که گوشی‌ام را دزدیدند.

کمپ‌های ترک اعتیاد زنجیره را قطع نمی‌کنند

او یکی از دلایل ادامه زنجیره مواد مخدر و سرقت و آسیب‌های ازاین‌دست را وضعیت کمپ‌های ترک اعتیاد و بی‌توجهی‌ها به افراد آسیب‌دیده از اعتیاد در این مراکز می‌داند. می‌گوید از هرکدام از این معتادان که سوال کنی هر کس برای ترک به کمپ رفته نه‌تنها بهتر نشده که بلافاصله بعد از بازگشت دوز مواد مصرفی‌اش به دلیل رفتارهای نادرست و فشارها و دوستانی که در زمینه‌های مختلف خلافکاری در کمپ پیداکرده بدتر شده است.

معتاد به کرونا فکر نمی‌کند

او نگران ویروس کرونا هم هست و علائمش را می‌شناسد اما می‌گوید ذهن ما معتادا فقط پر از مواد است و از وقتی‌که مشغول کشیدن هستیم و هنوز آخرین پُک را نزده‌ایم به مصرف دفعه بعد فکر می‌کنیم.به خاطر همین ویروس کرونا ترس چندانی برای افراد معتاد ندارد و از اسفند تا حالا هم کسی را ندیده‌ام که اطراف شوش،هرندی و مولوی به خاطر ویروس کرونا بدحال شده باشد.

می‌گوید بعد از مصرف شیشه و الان هروئین وضعیت من و افرادی مانند من طوری می‌شود که هر 2 ساعت یک‌بار باید شیشه یا هروئین را تجدید کنیم تا بتوانیم روی پایمان بمانیم.

خرج اعتیاد امیر در روز 50 هزار تومان است که از راه «زد و بند» به دست می‌آید.

معتادان شوش

پررونق مثل بازارچه «زد و بند» حتی در روزهای قرنطینه

«زد و بند» اصطلاحی بین افراد درگیر با اعتیاد است که عموما به کار خریدوفروش اموال خُرد و یا سرقتی بین همین طیف مشغول هستند.

آن‌ها بازارچه مخصوص خود را هم دارند که یکی از پررونق‌ترینش سال‌هاست در ضلع جنوبی میدان شوش عموما بعد از ساعت 12 شب برپا می‌شود. حتی این روزها که شیوع ویروس کرونا تمام کسب‌وکارها و بازارها را به تعطیلی کشانده بازارچه زد و بندی‌ها به دلیل آزادی جمع زیادی از زندانی‌های مختلف، پررونق‌تر از هر زمان دیگری بدون توجه به عباراتی مانند فاصله اجتماعی و رعایت بهداشت برپا است.

در بساط فروشندگان این بازارچه از انواع لوازم استعمال مواد مخدر تا خود مواد و گوشی تا حافظه موبایل و دوربین و تیغ و  انواع دارو و دسته بیل و متکای کثیف و رواندازهای پاره‌پاره پیدا می‌شود.

آن‌ها آزادانه اجناسشان را فریاد می‌زنند و تعیین قیمت می‌کنند؛یک ورق قرص استامینوفن 500 تومن،ضبط و پخش ماشین 30 هزار تومن، دوربین عکاسی 50 هزار تومن. پایپ شیشه از 1500 تا 10 هزار تومن،کفش زنانه 4هزار تومن،ماسک فیلتردار 700 تومن و...

این فریادها متعلق به تعدادی از 2 میلیون و ۸۰۰ هزار معتاد در ایران است که 60 هزار تَن از آن‌ها را معتادان متجاهر تشکیل می‌دهند. جمعیتی بین ۱۵ تا 20 هزار نفر از آن‌ها در استان تهران روزگار می‌گذرانند.

روایت حضور تعداد انگشت‌شماری از این معتادان که طی سال‌های گذشته به‌طور متوالی در مراکز ترک اعتیاد اجباری مانند فشافویه، مهر سروش، زیادیان و صدها مرکز ترک اعتیاد خصوصی، به‌ظاهر مصرف مواد مخدر را ترک کرده‌اند و کمی بعد به چرخه اعتیاد بازگشته‌اند در این گزارش آمد.کسانی که طی روزهای اخیر به دلیل شیوع کرونا و تهدیدهای بهداشتی که ممکن است حضور گسترده آن‌ها در شهرها برای زندگی شهروندان داشته باشد مورد توجه قرارگرفته‌اند. هرچند تعدادی از مدیران بهزیستی هم می‌گویند یکی از دلایل عدم جمع‌آوری این افراد از سطح شهر، سیستم ایمنی ضعیف افراد معتاد به دلیل سوءمصرف مواد مخدر و عدم امکانات کافی در کمپ‌ها برای کنترل ویروس کرونا است. درعین‌حال تاکنون آماری مبنی بر ابتلای افراد مستقر در گرمخانه‌ها و یا کمپ‌ها و حتی کارتن‌خواب‌ها به ویروس کرونا منتشرنشده است.

ویروس کرونا دیر یا زود مهار می‌شود اما با توجه به رویکرد مسئولان مرتبط با موضوع نمی‌توان انتظار داشت روش‌های نادرست ترک اعتیاد، بدون حمایت‌های اجتماعی و شغلی در ایران پایان یابد و سالیانه به اسم مهار اعتیاد و کمک به بازگشت این افراد به زندگی، هزینه‌های میلیاردی به جامعه تحمیل نشود.

___________________

بیشتر بخوانید:

طرح جدید پلیس برای جمع آوری معتادان متجاهر

 آزادی 7 هزار معتاد متجاهر پیش از عید

جمع‌آوری معتادان متجاهر در تهران

____________________

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۱۶
غیر قابل انتشار: ۰
پاپک
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۰
1
8
فاطمه صابری بسیار عالی و غم انگیز نوشتی :: خدا پشت و پناهت باشه :: راضی ام ازت
مهران
Iran (Islamic Republic of)
۰۶:۲۸ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۰
1
10
ماشاءالله به اين خبر نگار .خدا قوت .
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۰۲ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۰
1
7
بسیار مایه تاسف است
خان علی
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۱۷ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۰
1
12
بسیار ممنون از تهیه این گزارش مفصل و عبرت آموز
و اینکه د راین شرایط به فکر این افراد بد بخت بوده اید
دل ادم به حالشون میسوزه ولی چه میشه کرد
خدا عاقبت خودمان و فرزندانمان ختم به خیر کنه