عصرایران؛ احسان محمدی- دونالد ترامپ به تنهایی توانست ترکهای عمیقی در باورهای نهادینه شدهای مثل دمکراسی، صندوق رای و «آمریکا سرزمین نخبگان سیاسی و مردم آگاه است» ایجاد کند.
وقتی کرونا داشت مثل موجی از دور به سوی ایالاتمتحده میرفت، پوزخند میزد، ماجرا را به ریشخند گرفت و به سیستم پزشکی و متخصصان این کشور دلگرم بود اما امروز در کنفرانس خبری از احتمال ابتلای بیش از 2 میلیون آمریکایی به ویروس کرونا در این کشور خبر داد و گفت «اگر میزان مرگ و میر مبتلایان به کرونا در آمریکا کمتر از 100 هزار نفر شود بسیار خوب اقدام شده است».
یعنی او مرگ 100 هزارنفر را نتیجه «اقدام خوب» میداند. کاش این جملات را حسن روحانی یا یک مقام ایرانی دیگر گفته بود تا ما در شبکههای اجتماعی و رسانهها تکهتکهاش میکردیم، برایش جوک میساختیم، متهماش میکردیم به قتل عام، میگفتیم خودش توی برج عاج نشسته و جان هزاران نفر برایش اهمیتی ندارد، بعد احساس میکردیم چه چریک سلحشوری هستیم. ولی حیف ترامپ گفت!
میدانم که جمعیت آمریکا چهار برابر بیشتر از ایران است، به نسبت به ما کشور بسیار پهناورتری است و احتمال ابتلای افراد به ویروس بیشتر، میدانم که جان هر انسان ارزشمند است و چه ترامپ باشد و چه روحانی این جمله آزاردهنده است. میدانم از فشار ناشی از ویروس کرونا، ساقط کردن هواپیما، آبان رنجآور و دهها غائله دیگر دلچرکینم، میدانم یک جمله برای مقایسه کارآمدی یا عدم کارایی دو سیستم حاکمیتی کفایت نمیکند اما فقط تصور کنید این حرف را یک مقام ایرانی زده بود. چه غوغایی به پا میکردیم. ولی حیف ترامپ گفت!
برخی از ما اهل رسانه دههها آمریکا را یک بهشت بینقص، با سیستم منظم، مدیریت خردمندانه، احترام بالا به شهروندان، دارای دره سیلیکون، استیو جابز و بیل گیتس، گوگل و فیسبوک و آمازون و ... چنان تصویر کردیم که رویای بچههایمان زندگی در آنجا شد و خیلی از مسئولان هم رودربایستی را کنار گذاشتند و رفتند دنبال گرینکارت برای خودشان و هموار کردن جاده برای بچههایشان که بروند آنجا درس بخوانند و همانجا بمانند و به «این خراب شده» برنگردند!
امروز رئیسجمهور همان بهشت روی زمین میگوید که اگر 100 هزار نفر بمیرند ما «بسیار خوب اقدام کردهایم» و ما خیلی به این حرف نمیپردازیم. چرا؟ چون رئیسجمهور امریکا گفته و ما اینجا دلمان با کسانی که شعار امریکاستیزی میدهند ولی رویایشان آمریکاست و نان از این ژستها میخورند صاف نیست. گمان میکنیم اگر این حرف را نقد کنیم پاس گل دادهایم به آنها که ژست مبارزه با آمریکا میگیرند. آنها که پرچم آمریکا را در خیابان میسوزانند اما حاضر نیستند خش بیفتد روی گوشی اپل ساخت آمریکایشان!
کاش این حرفها را یک مقام ایرانی زده بود تا او را توی چرخ گوشت نقدهای مکرر میانداختیم. حیف که رئیسجمهور پیشرفتهترین کشور دنیا زده است که «تحریم» نیست و همیشه به امکانات و ثروتش در زمین و هوا و حتی فضا مینازد.
اشتباه نکنید. قصدم انکار تواناییها، سطح رفاه، آزادیهای مدنی و پیشرفتهای اقتصادی و اجتماعی آمریکا نیست. سالها بزرگان انکار کردند و فایده نداشت. بحث بر سر این است که گاهی برخی از ما روزنامهنگاران از ترس قضاوتها و برچسبهای ناخوشایندی مثل وابستگی به سیستم، چنان در پوستین منتقد، فعال اجتماعی و مصلح دلسوز فرو میرویم و بر طبل نقد از درون میکوبیم که جسارتمان برای دیدن واقعیتهای دور را از دست میدهیم.
گرفتار موجی میشویم که هیچوقت سیر نمیشود. مدام از تو حمله به خودی و تحسین خارجی میخواهد. اگر همان که تصور میکند و میگوید را ننویسی متهمات میکند به بزدلی، به خیانت. موج اکثریتی که ترس از دست دادن لایک و حمایت آنها وادارت میکند خودت نباشی، مثل آنها فکر کنی. آنها جای تو فکر کردهاند و تو فقط باید در واژههایت بازتکرارش کنی در غیراینصورت حتماً وابستهای! ... اعتراف میکنم که این موج گاهی من را هم مثل خسی در میقات با خودش برده است.
نزدیک به سیسال پیش ابراهیم گلستان نامه مفصلی خطاب به عباس کیارستمی نوشت که این روزها فکر میکنم بخشی از آن میتواند مثل یک فانوس در ظلمات به کار هر کسی بیاید که میخواهد در این کشور کار رسانه کند: «از هیچ تعریف و تحسینی، یا فحش و دشنامی خوش یا دردتان نیاید، حتی برای یک لحظه. نه بترس از دست و کار کارشکنها، و نه امید یا پذیرش داشته باش برای درباغ سبز نشان دادنهای هر کس دیگر... نه گول مدح خارجیان را بخور، نه از کلوخپرانی حقیر حسودان داخلی برنج... اگر در این میانه بد شنیدی و کجی دیدی نگذار حس تلافی و پاسخ ترا بیندازد در چاه فاضلاب... خواستی هم اگر جواب بگویی اجازه نده این جواب دادن بنشیند به جای کار اصلی تو...»
کاش حسن روحانی گفته بود:«اگر میزان مرگ و میر مبتلایان به کرونا کمتر از 100 هزار نفر شود بسیار خوب اقدام شده است»!
بیشتر بخوانید: