۰۶ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ۱۶:۳۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۲۰۱۰۷
تاریخ انتشار: ۲۰:۳۱ - ۰۴-۰۱-۱۳۹۹
کد ۷۲۰۱۰۷
انتشار: ۲۰:۳۱ - ۰۴-۰۱-۱۳۹۹

«پایتخت» می‌بینید، چشماتون اذیت‌تون نمی‌کنه؟

برخلاف فضای طنز سریال، در فضای مجازی جنگ پردامنه‌ای میان موافقان و مخالفان وجود دارد. از «شاهکار» تا «مبتذل محض». مثل همه حب و بغض‌هایمان بلد نیستیم یک کار را فارغ از سیاست قضاوت کنیم.

عصرایران؛ احسان محمدی- در فیلم سینمایی «خواب ابدی» به کارگردانی هاوارد هاکس دیالوگ مشهوری هست:

فیلیپ مارلو (همفری بوگارت): چشمات اذیتت نمی‌کنن؟

ویویان رودلژ (لورن باکال): نه!

فیلیپ مارلو(همفری بوگارت): ولی پدر منو درآوردن!

این شب‌های خود قرنطینه‌گی که سریال «پایتخت» به نویسندگی و بازیگری محسن تنابنده پخش می‌شود(البته تنابنده مشاور کارگردان هم هست)، مثل هرسال استقبال از آن قابل مقایسه با سریال‌های دیگر نیست، نشان به آن نشانی که حتی میزان استفاده از اینترنت در ایران هم کاهش پیدا می‌کند.

برخلاف فضای طنز سریال، در فضای مجازی جنگ پردامنه‌ای میان موافقان و مخالفان وجود دارد. از «شاهکار» تا «مبتذل محض». مثل همه حب و بغض‌هایمان بلد نیستیم یک کار را فارغ از سیاست قضاوت کنیم. سیاست به شکل عجیبی به روح ما تجاوز کرده است.

چندی پیش محسن تنابنده در اعتراض به توهین یک شخصی در شبکه افق به رخشان بنی اعتماد و باران کوثری اعلام کرده بود که بعد از ساختن قسمت ششم سریال پایتخت دیگر با تلویزیون همکاری نمی‌کند.

فارغ از اینکه این عکس العمل درست یا غلط و قابل نقد بود، او به سیبل جدیدی برای حمله، پرخاش، توهین و رکیک‌ترین ناسزاها تبدیل شد. جمعی از ما انگار هر از چندگاهی نیاز داریم که یک نفر را تکه‌تکه کنیم و مثل بازی‌های رایانه‌ای با این کار یک «جان اضافه» می‌گیریم تا به مرحله بعد برویم.

محسن تنابنده نه بازیگر محبوب من است و نه مشتری ثابت پایتخت و سایر سریال‌های تلویزیونی هستم، اما همان روزها نوشتم که این حجم از حمله و تعیین تکلیف خطرناک است. من هم ممکن است حرف‌های تنابنده را نپسندم اما حق ندارم فحاشی و هتاکی کنم و مدام برای او و دیگران نسخه‌ی «باید» و «نباید» بپیچم. این کار تکثیر دیکتاتوری است و یک روز بومرنگ‌اش به صورت خودمان برمی‌گردد.

سریال پایتخت

نیکی کریمی در گفت‌و‌گو با سالنامه اندیشه پویا و در مورد شرکت یا عدم شرکت گروهی از سینماگران در جشنواره فیلم فجر می‌گوید:«جامعه ما به دمکراسی نیاز دارد. ما نیاز داریم برای خودمان و دیگران آزادی قائل باشیم. اصلاً به من چه ربطی دارد که فلانی می‌خواهد یا نمی‌خواهد در جشنواره فجر باشد. من ریشه این علاقه به داوری کردن درباره همه را نمی‌فهمم».

محسن تنابنده اگر آن زمان دست از ساخت «پایتخت» می‌کشید این شب‌های قرنطینه میلیون‌ها ایرانی یک ساعت جذاب را از دست می‌دادند و یکی از مهمترین کارکردهای تلویزیون همین خلق سرگرمی است. تلویزیون ما مدرسه نیست- تازه مگر در مدرسه‌ها چه چیز فوق‌العاده‌ای در مورد زندگی یاد می‌دهند؟- یک رسانه بسیار فراگیر است که همه می‌دانیم تفکر خاصی بر آن حاکم است اما هنوز اصلی‌ترین منبع خبری و سرگرمی بخش بزرگی از مردم است حتی اگر ما نپسندیم یا خوشمان نیاید.

پاییز امسال در زابل مهمان خانواده محترمی بودم. از آن خانواده‌های قدیمی که نوه و نتیجه آمده بودند پیش پدربزرگ و مادر بزرگ. به محض شروع شدن سریال «ستایش» چهار نسل خانواده بالش زیر آرنج گذاشتند و جلوی تلویزیون نشستند. پدربزرگ، پسر، نوه و نتیجه‌ها. صحنه فوق‌العاده‌ای بود که کاش عکس می‌گرفتم در توئیتر برای چریک‌های مجازی منتشر می‌کردم که معتقدند هیچکس تلویزیون نمی‌بیند و همه باید آن را مثل ما تحریم کنند و هر کس نگاه کند خائن است و همسو با ...

نکته ساده است. سرگرمی‌های دیگری مثل تئاتر و سینما و کنسرت در خیلی از شهرهای کشور یا نیست یا گران است، شبکه‌های ماهواره‌ای هم دیگر آن حلاوت و تازگی را برای مردم ندارند و مخاطب «ناگزیر» است همین تلویزیون را ببیند. این تصور که چون من نمی‌بینم و قهر کرده‌ام پس هیچکس نمی‌بیند تحلیل کبکی است که سرش را در برف کرده و گمان می‌کند هیچکس او را نمی‌بیند.

اینکه در یک جامعه از سلبریتی انتظار می‌رود فعال سیاسی، قهرمان و مبارز اجتماعی، سخاوتمند و خیّر، معلم اخلاق و اسوه پرهیزگاری و همچنین دانای کل باشد خطاست. بیش از آنکه ناشی از کاهلی سلبریتی‌ها باشد، ریشه در بسته بودن فضاهای دیگر و البته رکود و سکون و جمود دیگران دارد و البته ذات سلبریتی بودن که با عطش شهرت گره خورده است.

محسن تنابنده، اصغر فرهادی، شهاب حسینی، مسعود کیمیایی، فاطمه معتمدآریا، حسین کلهر، نوید محمدزاده و ... را با کارهایشان در عرصه هنر - فضایی که در آن تخصص دارند- قضاوت کنیم نه با موضع‌گیری‌های اجتماعی و سیاسی که امروز ممکن است بپسندیم و فردا نه. مگر آنها سوگند خورده‌اند دقیقاً مثل ما فکر و عمل کنند و اگر نکردند لابد خیانت کرده‌اند؟

حرف آخر اینکه اگر چند ماه پیش به محسن تنابنده به خاطر آن سخنان ناسزایی گفتیم، یا در فضای مجازی توهین به او را جایی لایک کردیم یا برای دیگری فرستادیم این شب‌ها هنگام دیدن پایتخت چشم‌مان درد بگیرد شاید از تکرار این رفتار در قبال کسی دیگر جلوگیری کردیم و دست از این شما «باید»، شما «نباید» برداریم. کار خودمان را بکنیم و راه خودمان را برویم و افسار بزنیم به دیکتاتور چموش درون‌مان که این همه برای دیگران تعیین تکلیف نکند و یادمان نرود که ناسزا و توهین همان کاری را می‌کند که گلوله و زندان می‌کند!

ارسال به دوستان