عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز 29 اسفند روز ملی شدن صنعت نفت ایران در سال 1329 است و از فردا پا به هفتادمین سال می گذاریم.
روزی که تعطیل رسمی است اما پیوند آن با نوروز سبب شده یکی از تعطیلات عید تصور شود هر چند که امسال کرونا بر همه چیز سایه انداخته و 29 اسفند و نوروز را یک جا زیر تأثیر قرار داده است!
دربارۀ ملی شدن صنعت نفت در سال های اخیر یک عبارات رایج و بعضا تکرار می شود. به گونهای که در شبکه های مجازی و برخی رسانهها و نیز گاه از زبان کارشناسان سیاسی یا اقتصادی میخوانیم و میشنویم که نهضت ملی شدن صنعت نفت در ایران که در 29 اسفند 1329 به ثمر نشست و نفت را ملی کرد نفت را در واقع «دولتی» کرد نه «ملی» زیرا این ثروت به جای این که در اختیار مردم قرار گیرد در انحصار دولت درآمد.
اینان می خواهند «ملی شدن صنعت نفت» را به «دولتی شدن صنعت نفت» ترجمه و تفسیر کنند و با توجه به گسست تاریخی دولت – ملت، تجهیز دولت ها و حکومت ها به ثروت سرشار نفت را نه یک موهبت و فرصت که مانعی برسر نیل به توسعه و دموکراسی بدانند.
با این نگاه ملی شدن صنعت نفت انگار«شب شراب»ی بوده که به «بامداد خمار» انجامیده و این خماری و اعتیاد به نفت همچنان ادامه دارد و تنها به سبب تحریم ها و از سر اجبار کم می شود.
چون دولت ها را به جای اتکا به درآمدهای مالیاتی و نیاز به مردم، یارانه دهنده و منت گذارنده و تحمیل کننده کرده و مردمان را به جای تولید ثروت، یارانه بگیر و در استخدام دولت ها و نیازمند ساخته و چون دولت نفتی، رانتیر و متکی به رانت نفت است از مردم احساس بی نیازی میکند و همین بزرگترین مانع دموکراسی است و مثال هم می آورند که هر گاه بهای نفت بالا رفته دولت ها بلندپروازانه تر سخن گفته و گام برداشته اند و به عکس هر زمانی که نفت ارزان شده به مردم احساس نیاز کرده و نرم تر شده اند. به عبارت دیگر سختگیری بر مردم و بلندپروازی نسبت مستقیم با درآمد نفت دارد.
این گزاره ها البته تا اندازهای درست است و شواهدی هم می توان ارایه کرد اما موضوع این گفتار، دیگر است.
چون دراین نوشتار می خواهم تنها به این پرسش پاسخ دهم که آیا 29 اسفند روز «ملی شدن» صنعت نفت است یا روز «دولتی شدن» آن؟
ضمن این که بدون رودربایستی می توان گفت به فرض هم که فقط دولتی شده باشد دولت ها که همه آن را نبلعیدهاند و چون مایع است نیاشامیده اند! حالا یکی صرف واردات کرده یکی مسکن مهر ساخته یکی پای طرح سلامت ریخته است.
این همه اتفاق عمرانی که در این 70 سال رخ داده اما آیا واقعا بدون پول نفت، میسر بود؟ پس ناشکری نکنیم و همین افغانستان بدون نفت را در همسایگی ببینیم. شاید هم در واکنش بگویید ترکیه بدون نفت را هم ببینید و البته میتوان بر سر این موضوع بحث کرد و نظر داد که بی نفت، افغانستان میشدیم یا ترکیه که از موضوع این بحث خارج است.
در پاسخ به این پرسش که نفت، دولتی شد یا ملی از این پاسخ تعجب نمی کنم که «معلوم است که نفت، دولتی شد و نه ملی چرا که اگر ملی شده بود هر ایرانی سهم مشخص و تعریف شده ای از آن داشت و ایرانیان طی این 70 سال به سهام داران شرکت سهامی نفت تبدیل می شدند». البته بعید است گویندگان چنین سخنی در نیت خیر و خدمات دکتر مصدق تردید داشته باشند و این سخن را معطوف به بعد از آن و طی 70 سالی می دانند که نفت به صورت انحصاری در اختیار دولت ها قرار داشته است.
این سوء تفاهم واختلاف اما در وهله نخست از نوع نام گذاری ریشه میگیرد. زیرا «ملی» را در اینجا نباید به معنی «غیر دولتی» دانست.
واژۀ «ملی» در فرهنگ سیاسی و اقتصادی معاصر ایران بیش از آن که در مقابل «دولتی» قرار گیرد به معنی «خلع ید» است. قطعاً اگر به جای روز ملی شدن صنعت نفت گفته می شد روز خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس و واگذاری صنعت نفت به ایرانیان، چه بسا این سوء تفاهم برنمیخاست و این اختلاف ها هم در نمیگرفت.
پس، نکتۀ کلیدی در اینجا این است که ملی کردن در اینجا به معنی خلع ید است و این که بعد از خلع ید باید در اختیار دولت قرار می گرفته یا ملت موضوعی ثانوی است.
بانک «ملی» ایران هم بعد از خلع ید و برچیدن بانک ایران و انگلیس تاسیس شد وهیچ کس خرده نگرفت که چرا نام آن را بانک دولتی ایران نگذاشتند در حالی که در اختیار دولت است.
یا در تابستان 1358 که شماری از بانک ها و صنایع در اختیار دولت قرار گرفت حتی یک سطر نوشته یا یک جمله مصاحبه در نشریات آن زمان پیدا نمیکنید که یادآور شوند چرا میگویید صنایع و بانکها ملی شدند در حالی که دولتی شدهاند یا خرده بگیرند چرا نام سازمان تحت پوشش وزارت صنایع وقت «صنایع ملی» است زیرا روشن بود صنعت ملی یعنی صنعتی که از مالک یا مدعی مالکیت قبلی خلع ید شده است.
مثال دیگر رادیو تلویزیون ملی ایران در رژیم گذشته است یعنی دیگر در اختیار حبیب ثابت نیست.
با این توضیح روشن میشود که هر قدر بر اصطلاح «خلع ید» تاکید شود موضوع روشنتر خواهد شد و ابهام و تعارض آن با «دولتی» هم فرو مینشیند.
با این همه و با تاکید بر این که دکتر محمد مصدق تنها در پی ملی کردن صنعت نفت نبود و همزمان پروژه انتخابات آزاد را نیز پیش می بُرد و می دانست که نفت ملی با دولت ملی معنی دارد و نه با دولت غیر ملی و غیر دموکراتیک، این واقعیت را نیز نباید از نظر دور بداریم که در دنیای متحول شده امروز جذب سرمایه گذاری خارجی در منابع نفتی یک امر پذیرفته شده است و ملی شدن به مفهوم گذشته جایگاه خود را از دست داده و در دنیای امروز جلب مشارکت و همکاری امتیاز است و قطعا اگر امروز دکتر مصدق در قید حیات بود می کوشید پای شرکت های خارجی را باز کند و نگاه به دولت انگلستان با آن پیشینه در ایران مانند نگاه امروز به شرکت های نفتی نبود.
تجربه امتیاز دهی در عصر قاجار، ملی کردن را به یک ارزش بدل ساخته بود ولی امروز ارزش جهانی و غالب این است که از امکانات فنی و نرم افزاری و سرمایه ای دیگران به سود منابع ملی بهره ببریم.
جالب این که آخرین نشانه های ملی شدن در دنیای صنعتی در کشوری چون فرانسه با ریاست جمهوری فرانسوا میتران از حزب سوسیالیست از بین رفت تا نشان دهند سوسیالیست های اروپایی نیز دیگر در پی ملی شدن به این مفهوم نیستند.
اگر در بهمن 1331 جمهوری خواهان در آمریکا روی کار نمی آمدند و در اسفند همان سال استالین رهبر وقت اتحاد شوروی درنمی گذشت و اتحاد نیروهای مذهبی و ملی نمی گسست و حمایت آیت الله کاشانی ادامه می یافت و کسانی درصدد توطئه و دسیسه برنمی آمدند، چه بسا آمریکا و انگلستان جرات دخالت و ساقط کردن دولت ملی را پیدا نمی کردند و دکتر مصدق نیز در مقام رییس یک دولت ملی فرصت بیشتری می یافت و پای سرمایه گذاران خارجی را باز می کرد منتها او ابتدا باید «خلع ید» می کرد و بعد از انحلال مجلس با همه پرسی مردم پارلمانی ملی و دموکراتیک تشکیل می داد تا فصل تازه ای شکل گیرد اما این مجال را به او ندادند.
حال، پس از ده ها سال برخی بی توجه به پروژه موازی مصدق که انتخابات آزاد برای تشکیل مجلسی واقعی بود تنها می گویند که نفت را ملی نکرد دولتی کرد. در صورتی که با یک نگاه هم می توان گفت وقتی دولت، ملی است نفت هم ملی است و مشکل از وقتی شروع شد که دولت ملی را ساقط کردند.
اما این گزاره هم خدشه دار است چون همان گونه که تصریح شد مراد از ملی شدن صنعت نفت خلع ید از انگلیسی هاست. کما این که عنوان رسمی هیاتی که به سرپرستی مهندس مهدی بازرگان روانه آبادان شد تا صنعت نفت را تحویل بگیرد نیز «هیات خلع ید» بود.
با فرض دولتی شدن هم اما باز می توان پرسید با مدیریتی که در خود سراغ داریم فرض کنیم در این 70 سال نفت نداشتیم و پول نفت نبود. واقعا افغانستان می شدیم یا ترکیه؟
کافی است به یاد آوریم که در اواخر دولت احمدی نژاد و با تشدید تحریم های نفتی نرخ رشد اقتصادی منفی شد. در دولت اول روحانی با برجام و فروش دوبارۀ نفت، نرخ رشد اقتصادی مثبت شد. حالا و با خروج ترامپ از برجام و بازگشت تحریم ها دوباره رشد اقتصادی منفی شده است. یعنی معیار رشد اقتصادی در ایران یا همان حجم اقتصاد ملی فروش نفت است و برنامه دیگری در کار نیست. به عبارت روشن تر صادرات نفت بالای 2.5 میلیون بشکه در روز رشد اقتصادی را مثبت 6 میکند. نفت زیر 800 هزار بشکه در روز منفی 6 میکند!
رشد اقتصادی همان بزرگ وکوچک شدن اقتصاد ماست و بعد برجام، معجزه ای رخ نداد جز از سر گیری فروش نفت. این یعنی ناف اقتصاد ما به نفت وابسته است.
پس اولا ملی به معنی خلع ید است و با این توضیح ملی شد. ثانیا دولتی هم شده باشد همین که پول در دست دولت است به مردم انگیزه میدهد در امور سیاسی مشارکت کنند تا سهم بیشتری از نفت به آنها برسد. ثالثا اصلا در دست دولت های غیر دموکراتیک. واقعا این فرودگاه ها و جاده ها و بیمارستان های دولتی و پرداخت یارانه بی پول نفت شدنی بود؟
همین حالا کدام تحریم بیش از همه فشار آورده؟ به جز نفت؟ واقعا بدون نفت ترکیه می شدیم یا افغانستان؟
به جای تشکیک در این که ملی شد یا دولتی خدا را شکر کنیم که نفت داریم. اگر هم نمی گذارند بفروشیم حداقل امید داریم تحریم ها را بردارند می فروشیم و همین ذخیره ارزی هم با پول نفت، گرد امده است. نکند شما هم از آن دسته افراد هستید که معتقدند اگر نفت نداشتیم با جلب گردشگر و صادرات غیر نفتی سالی 70 میلیارد دلار به دست می آوردیم؟!
مهمترین رکن توسعه ، نفت است ، یا آن را دارید یا آن را وارد می کنید ،
مثلا اگر همان انگلیس یک کشور صنعتی اما بدون منابع نفتی است در عوض بزرگترین خریدار آن بوده همانطور که در دنیای امروز چین بزرگترین وارد کننده نفت است ،
مشکل همین است ، ما مواد اولیه توسعه را داشتیم اما نیمی دیگر از توسعه شامل دولت ملی و نیروی کار لایق را نداشته ایم ، همان دو چیزی که امریکا با آن به ابرقدرت دنیا تبدیل شد
صنعت نفت دولتی و خصولتی
نفت فقط یک لقمه نان در دست دولت نبود بلکه ابزاری بود بدست حکومت ها که ریشه سعادت و آزادی مردمان را بخشکانند نه با کم کردن لقمه نانی از سفره آنان بلکه این مصیبت مهیب حتی DNA ایرانی ها رو هم عوض کرده و همچون آب ریخته قابل جبران نیست.
اما جهان در حال تغییر است
نه از سوی ایران و کشورهای عقب مانده بلکه تکنولوژی در کشور های آزاد به سمتی میرود که نه نیازی به مرز و دولت باقی می ماند و نه انرژی ناپاک نفتی
زمانیکه همه کشورها در مسابقه تولید و فروش نفت قبل از فسیل شدن آن هستند چرا به تنبل کلاس اجازه عرض اندام دهند؟