"ادلب" اخرین استان درگیر جنگ سوریه به دلیل سالها جنگ، از بین رفته و میلیونها نفر از مردم آن آواره شدهاند.
به گزارش عصرایران، دو نفر از شهروندان این شهر از زندگی خود در دوران قبل از جنگ در این استان میگویند. بی بی سی در گزارشی به تحولات این منطقه پرداخته و سخنان دو تن از اهالی ادلب پرداخته است.
استان ادلب در شمال سوریه، هم اکنون تقریبا تنها منطقه خارج از کنترل دولت بشار اسد رئیس جمهوری سوریه است. نیروهای ارتش سوریه با حمایت نیروهای هم پیمان در حال جنگ برای بازپس گیری این منطقه از گروه های مسلح، مخالفان مسلح و نیروهای هم پیمان ترکیه و ارتش ترکیه هستند.
جنگ در استان ادلب باعث شده جمعیت میلیونی این استان به سمت مرزهای ترکیه فرار کند.
قبل از تحولات (بحران سوریه)، استان ادلب با درختان زیتون و روغن زیتون معروف بود. برخی از کشورهای عربی مانند عراق نیز روغن زیتون خود را از ادلب تهیه میکردند. مردم ما کشاورزی میکردند و زنان ترشی و محصولات مختلفی از زیتون میفروختند.
بسیاری از مردم شهر ما فرش میبافتند و شیشهگران خوبی بودند. صنایع دستی بین ما رونق داشت.
ادلب همچنین به دلیل نزدیکی به ویرانههای شهر باستانی "ابلا" نیز معروف بود. شهری که هر ساله گردشگران و باستان شناسان زیادی را از سراسر جهان با استان ادلب میکشاند.
مدارس ما اینک در یادها ماندهاند. دوستانمان کشته شده یا مهاجرت کردهاند. هر کدام از ما در هر نقطهای هنوز دوستان قدیمی خود را داریم اما تعداد زیادی از عزیزان خود را از دست دادهایم.
ادلب به خاطر درختان زیتون معروف است/ عکس: AFP
در حال حاضر چیزهای زیادی برای ما تغییر کرده است. بزرگترین تغییر شرایط زندگی ماست. تنها 3 ساعت در روز برق داریم. ژنراتورها برق ما را تامین میکنند.
آب کم است و هیچ سیستم پاکیزهای برای دفع زباله وجود ندارد. خیابانهای همیشه کثیف است و هیچ چراغی در خیابانها وجود ندارد.
دلتنگ دورهمی و معاشرتهای شبانهایم. آن زمانها که با دوستانمان در خیابانهای روشن قدم میزدیم و میخندیدیم و غذا میخوردیم. حالا هیچ کدام از این کارها ممکن نیست.
در سال 2011 میدانستم که همه چیز در این کشور تغییر خواهد کرد اما هرگز فکر نمیکردم که همه چیز بدتر خواهد شد.
برخی از خانوادههای در میان درگیریهای منطقه ادلب به سایه درختان زیتون پناه بردهاند/ عکس: الجزیره
ادلب مردم خود را از دست دادهاند و بچهها دیگر در خیابانها بازی نمیکنند. نسل به نسل از خانوادهها دیگر در این شهر نیستند. مردم دیگر نقاط جنگ زده استان به این شهر پناه آوردهاند اما این شهر ساکنان بومی و اصلی خود را از دست داده است.
یکی از مانگارترین خاطرات زندگیام دیدار رئیسجمهور سابق "حافظ الاسد" در زمان قدرتش در سال 1971 در بازدید از ادلب است. در آن روز مردم به سمت او گوجه فرنگی پرتاپ کردند. در عوض ادلب با محرومیت از پروژههای زیربنایی، توسعه اجتماعی و مشارکت سیاسی تنبیه شد.
ما هرگزنتوانستیم از سیاست حرفی بزنیم. هر گاه تلاش کردیم نگرانیهای خود را ابراز کنیم، بزرگترها ما را از بحثهای سیاسی منع کردند.
مناطق مختلف استان جنگزده ادلب/ عکس: بیبیسی
در زمان مدرسه به اجبار به "پیشاهنگان حزب بعث" سوریه پیوستیم. مجبوربودیم و کسی قدرت انکار آن را نداشت. آنها مانند یک نیروی نظامی با ما برخورد کردند. برای اشتباهی تنبیه شدیم. شاید ایم موضوع برای سرسختتر کردن ما خوب بود، اما به نظر من معایب بیشتری نسبت به مزایای آن داشت.
بیشتر مردم شهر به دلیل مخالفت با رئیس جمهور بشار اسد شناخته شده بودند و ما نگران بودیم. همه میدانستند که پدر رئیس جمهور فعلی چگونه مورد استقبال مردم ادلب قرار گرفت.
او با اشاره به تضادهای اخبار دولتی و حوادث ادلب در سالهای پس از 2011 میگوید: در اوایل از هر گونه فعالیت و اظهار نظر میترسیدم. همه یک جمله را تکرار می کردند، "دیوار گوش دارد" اما اینک آزادیهای بیان بیشتری در ادلب داریم.
اینک از حقوق خود خبر داریم. میدانیم چه اتفاقاتی در سطح کشور میافتد. میدانیم چگونه یک فرد سیاسی انتخاب میشود. قبلا این حد از این موضوعات نمیدانستیم.
___________________________________________________
______________________________________________________