بهنام ناصري؛ اعتماد
ميگفت «وقتي ساز و نوايش آدم را گير بيندازد، ديگر نميتواني از چنگش خلاص شوي.» از بيخود شدن از خود ميگفت و لحظهاي كه «گويي ساز بال درميآورد و سيمهايش جان ميگيرند.» ميگفت سيمهاي ساز در آن لحظه «با هر پنجه من به فرياد و لرزه درميآيند.» اينها را حاج قربان سليماني ميگفت. خنياگر يا به بيان اهالي خراسان شمالي (بخشي)؛ فقيدي كه ميگويند به لحاظ سرعت پنجه زدن به دوتار در عاليترين سطح ممكن بود و چيزي كم از - مثلا- حسين عليزاده نداشت.
اينكه ايران به لحاظ برخورداري از انواع موسيقيهاي محلي مناطق مختلف خود، الگويي متنوع از موسيقي نواحي در ميان كشورهاي دنيا محسوب ميشود، امري بديهي است. طبعا در اين ميان موسيقي خراسان و بهطور مشخص، شمال خراسان نيز به عنوان نمونهاي درخشان از موسيقي نواحي ايران جايگاه مهمي در اين عرصه دارد. «بخشي» شمال خراسان به عنوان عاملان و حافظان اصلي سنت موسيقايي آن منطقه از ايران، به مدد كوششهايي كه براي شناساندنشان توسط فعالان عرصه موسيقي نواحي شد، حالا ديگر فقط آوازهاي ملي ندارند بلكه در سطح بينالمللي هم شناخته ميشوند.
يكي از مثالهاي مهم در اين زمينه، ميتوان به اجراي ستال 2000 حاج قربان سليماني فقيد به همراه پسرش عليرضا و نوهاش هيبتالله در فرانسه اشاره كرد. آنها به عنوان نمايندگان سه نسل از بخشيهاي خراسان شمالي در آغازگاه هزاره سوم چنان در يكي از فرهنگيترين و هنريترين كشورهاي دنيا درخشيدند كه به گواه حاضران و ناظران، جمعيتي از فرهنگها، اقوام و ملتهاي گوناگون را به حيرت واداشتند.
يكي از مهمترين پشتوانههاي بخشيهاي خراسان، همانا برخورداري آنها از سنتي است كه اجدادشان به آنها رسيده. اجراي حاج قربان، عليرضا و هيبتالله سليماني از آنرو اهميت دارد كه بيش از هر چيز بيانگر انتقال اين سنت موسيقايي از نسلي به نسل ديگر است. طوريكه خود حاج قربان هم نوازندگي تار و خواندن را زير نظر پدرش كربلايي رمضان كه او نيز از دوتارنوازان مشهور شمال خراسان بود، آموخت و بعد از مرگ پدر، از بزرگان ديگري در آن منطقه.
جداي از نوازندگي حاج قربان كه تو گويي سينه فراخي از دردها و در عين حال آداب و آيينهاي ريشهدار يك قوم را يكجا در پنجههايش داشت و هر بار كه دست به ساز ميبرد، آنهمه در نواي سازش به شنونده برخورد تار از اهليت منتقل ميكرد، به همان اندازه صداي نافذي هم داشت. اگرچه او در ميان فرنگيها هم جايگاه داشت و حتي هنرش مورد ستايش آنها قرار گرفته بود اما اگر نبودند آن منتقدين اروپايي كه به او لقب «گنجينه ملي واقعي» بدهند، باز هم چيزي از هنر او بر مخاطب واقعي هنر پوشيده نميماند.
غمانگيز اينكه چنين هنرمندي كه توصيفها و تمجيدهاي فراوان نشريات هنري معتبر دنيا را برانگيخته بود و فيالمثل مجله مشهور فرهنگي فرانسه، نوول آبزرواتور «حس عميق او نسبت به موسيقي و مهارتش در نوازندگي را در عين جلوه بسيار طبيعياش، بسيار حيرتانگيز» خوانده بود، در دوره فرهنگيترين دولت معاصر تنها توانست نشان درجه دوم هنري را به خود اختصاص دهد. اين از غرايب روزگار ما در اين سرزمين گربهسان نيست؟
موسیقی شمال خراسان-بحرطویل-استاد حاج قربان سلیمانی