همایون امامی در نشست نقد و بررسی مستند «قصه بلوار» یکی از ویژگیهای مهم این فیلم را پرهیز از شعارگویی و همچنین لحن کنایه آن توصیف و عنوان کرد این موضوع کارگردان را وادار میکند به سمت بیان سینمایی برود و از امکانات نشانهشناسانه سینما استفاده کند.
به گزارش ایلنا، نشست نقد و بررسی این فیلم با حضور همایون امامی، مستندساز و منتقد شناخته شده و داود اشرفی کارگردان عصر روز گذشته (یکشنبه ۲۳ تیر) در خانه هنرمندان برگزار شد.
همایون امامی درباره سابقه اشرفی گفت: «این فیلم تجربه چهارم یا پنجم آقای اشرفی است و بهنظرم شوقآفرین است، چون فیلم او خیلی بیشتر از تجربه چهارم یا پنجم ارزشمند است و با ظرافتهای خاصی که در حوزه معنا و زیبایی شناسی دارد، مطالبی را که میخواسته بگوید مطرح کرده است.»
او سپس به دیگر آثاری اشاره کرد که در رابطه با خیابانهای تهران ساخته شدهاند: «مدتی هست که در سینمای مستند ما فیلمسازی در رابطه با خیابانهای تهران به عنوان یک امر رایج درآمده به عنوان مثال فیلم «اهالی خیابان یک طرفه» مهدی باقری، «چنارستان» هادی آفریده یا فیلم «اهالی خانه خورشید» مهدی باقری هریک با شیوههای مختلف به خیابان میپردازند، اما روشی که اشرفی در فیلمش بکار میبرد متفاوت است.
او بدون اینکه به خاطرات جمعی توجه کند سعی میکند با تلفیق خلاقانه تاریخ، سیاست و جامعهشناسی مسائل را پیش ببرد و درعین حال نقبی بزند بر اوضاع و احوال روز این خیابان.»
داود اشرفی هم در ادامه درباره دلیل انتخاب موضوع فیلم که درباره بلوار کشاورز است، گفت: «از اوایل دهه ۸۰ شهر، موضوع جذابی شد و فیلمام را در ادامه همان موج جمعی میبینم که به شهر علاقهمند شد.
شاید یکی از دلایل آن این بود که بعد از اتفاقات دوم خرداد کمی فضا متعادلتر و یکسری نیاز ثانویه احساس شد که یکی از آنها احساس هویت است و همه ما به شهر به عنوان منبع هویت نگاه کردیم.
انگار میخواستیم انقطاعی را که به وجود آمده است، بازسازی کنیم. البته بعد از آن در اواخر دهه ۸۰ نگاه دیگری هم به شهر بوجود آمد مبنی براینکه شهر محل حضور مردم است.
این دو نگاه به موازات همدیگر و گاهی در ترکیب با هم پیش میروند مثلا الان میبینیم لباسهایی با لوگوی تهران کار شده و همین نشانهای است که تهران به یک مقوله اساسی تبدیل شده.»
او البته این موضوع را منحصر به تهران ندانست: «شاید جالب باشد بگویم من اهل رشت هستم و احساس هویت و علاقه به شهر یا حضور در شهر را در رشت سالهای اخیر نیز میبینم یعنی ماهیت شهر بنا بر تصویری که اهالی شهر سعی میکنند بسازند خیلی با دوران نوجوانی من متفاوت است.»
اشرفی در ادامه درباره منابع تحقیقاتی خود عنوان کرد: «از واسط سال ۸۹ بود که تصمیم گرفتم این فیلم را بسازم. خانه ما در نزدیکی بلوار بود و همین باعث شد به بلوار توجه کنم.
در ابتدا به سمت کتابخانه ملی رفتم و سعی کردم از کتاب جعفر شهری که نگاه عمومی دارد استفاده کنم، اما در نهایت یکسری اطلاعات پایهای بدست آوردم که شاید در فیلم خیلی دیده نشد منتهی متوجه شدم قرار نیست فیلمم خیلی راجع به کالبد شهر و دادههای آماری صرفا دقیق باشد.
موضوع جذاب برای من دگرگونی در شهر بود برای همین همان موقع تصمیم گرفتم که این فیلم قرار است از منابع زیادی استفاده کند برای اینکه به روح شهر دسترسی پیدا کند پس یک منبع نمیتوانست کارم را پیش ببرد.»
کاگردان «قصه بلوار» همچنین درباره اهمیتی که تصویر در مسیر تحقیقهای او داشته است، گفت: «تصویر برایم اهمیت بسیاری پیدا کرد.
کمی هم تحت تاثیر «ژان لوک گدار» بودم که از فیلمها به عنوان منبع تاریخی استفاده و تاریخ را خلق میکرد. شاید دیدگاهم به شهر از همین نگاه نشات گرفت و تصویر در این نگاه اهمیت پیدا کرد. به همین دلیل به سراغ دستگاههایی که تصویر میسازند رفتم مثل رمان و سینما.
شاید تحقیق اصلیام را در فیلمخانه ملی انجام دادم و باید بگویم خانم طاهری و آقای بهارلو در فیلمخانه خیلی کمک کردند. اگر کمکهای آنها نبود این فیلم ساخته نمیشد.»
امامی در ادامه این پرسش را مطرح کرد که تا چه اندازه به فیلمنامه پایبند بوده است و افزود: «بعضی از لحظات فیلم نشان میدهند شکاری هستند، اما وقتی گفتار و متن را میبینیم، متوجه میشویم آنچنان با تصویر چفت و بسط دارند که باعث میشود یکی از ارزشهای فیلم در نریشن و گفتار متن باشد.»
اشرفی نیز در توضیح روند ساخت فیلم گفت: «پس از پیداکردن منابع به همراه دو نفر دیگر از دوستانم شروع به نوشتن متن کردیم. امیرحسین خورشیدفر در نوشتن متن گفتار به ما کمک کرد و اگر او هم نبود، فیلم، اثر دیگری میشد. تا قبل از سال ۹۲ صرفا محتوا و اطلاعات تهیه میکردیم و متنی وجود نداشت.
تا سال ۹۶ هم که فیلم در جشنواره سینما حقیقت نمایش داده شد، ۷۰ درصد گفتار متن دست نخورده باقی ماند، اما بعد از نمایش در جشنواره، متوجه شدم در ابتدا دچار پرگوییهایی بودهایم برای همین کمی از گفتار متن کم شد.»
او درباره سختیهای ساخت این فیلم بدون حامی مالی نیز اظهار کرد: «شاید باید به این نکته هم اشاره کنم که طی سالهایی که مشغول ساخت «قصه بلوار» بودم، سه فیلم دیگر هم ساختم، چون برای ساخت فیلم نیاز داشتم هزینههای آن را از جای دیگری تامین کنم.»
پس از آن امامی ساختار و مضمون «قصه بلوار» را بررسی کرد: «فیلم مولفههای تاریخی، سیاسی و اجتماعی را بهم پیوند میدهد و با هم ترکیب میکند. از ترکیب این سه مولفه است که فیلم سامان میگیرد. رویکرد غالب فیلم، اجتماعی است درعین حال که سعی میکند در یک بستر تاریخی حرکت کند.
یکی از ویژگیهای مهم فیلم این است که شعار نمیدهد و در کنار پرهیز از شعارگویی، یک ویژگی مثبت دارد و آن لحن کنایه آن است که اشرفی را وادار میکند به سمت بیان سینمایی برود و از امکانات نشانهشناسانه سینما استفاده کند. همچنین طنز در این فیلم جایگاه ظریفی دارد.»
امامی سپس از اشرفی درباره اینکه چطور در این فیلم صرفا روی یکی از مسائل تاریخی، سیاسی یا اجتماعی تکیه نکرده است، پرسید که کارگردان «قصه بلوار» چنین پاسخ داد: «فکر میکنم شهر فقط نمیتواند سیاسی یا فقط منبع هویت باشد و اتفاقا شهر میتواند همه این نگاهها را با هم رو در رو کند.
بنظرم شهر ظرفیت بالایی دارد که این پیجیدگیها را در کنار هم هضم کند. پس وقتی چنین دیدی به شهر داشته باشم میدانم نمیتوانم فقط روایت سیاسی، اجتماعی یا تاریخی را مطرح کنم.»
امامی سپس به موضوع دیگری در فیلم اشاره کرد: «یکی از نکات فیلم بازتاب جستجوی شهر در ادبیات است و به طور مشخص در رمان «چشمهایش». اشرفی سعی میکند از طریق این کتاب تصویر نهر کرج را دنبال کند که در آن زمان به تفرجگاه تبدیل شده بود و بعد، از طریق کتاب «ویران میآیی» حسین سناپور تلاش میکند بعد از ۵۰ سال دوباره به ادبیات همان ناحیه برگردد.
به عنوان یک منتقد فکر میکنم کارگردان استفاده مشخصی از کتاب «چشمهایش» نکرده و بکارگیری این کتاب کمکی به پیشرفت فیلم نمیکند.»
اشرفی هرچند در بخشهایی این انتقاد را پذیرفت، اما درباره دلایل استفاده از متن کتاب «چشمهایش» در فیلم گفت: «در سه موقعیت از کتاب «چشمهایش» استفاده کردم.
در ابتدای فیلم دوست داشتم از این کتاب استفاده کنم، چون میخواستم رویکردم را مشخص کنم، برای همین تصویر صفحات اسکن شده کتاب را در فیلم نمایش دادم تا منبع را به صورت مشخص نشان دهم.
در بخش دیگر وقتی از دهه ۳۰ صحبت میشود فکر کردم این کتاب جذابیت روایی دارد، اما شاید در بخش انتهایی فیلم اشاره دوباره به این کتاب به قول شما درنیامده است و حرف شما را قبول دارم.»
امامی باردیگر درباره بکارگیری این کتاب افزود: «بنظرم «چشمهایش» به صورت کلی خیلی در فیلم جانمیافتد. پازلی است که لق میزند. به خصوص جدای از بحث ادبیات خیلی متوجه شروع فیلم نشدم. چرا چنین تصویری را انتخاب کردی؟»
در ادامه اشرفی با بیان اینکه تصویر ابتدایی فیلم مربوط به اثری از مهدی صباغزاده است که در بلوار کشاورز فیلمبرداری شده، عنوان کرد: «بازیگر این فیلم در یکی از دیالوگهایش میگوید: «اگر این دیوانه بازیها را ادامه دهی ما را وسط بلوار میگیرند».
راستش با گنجاندن این صحنه از فیلم آقای صباغزاده میخواستم در همان اول اشاره کنم که من تاریخ را تکه تکه میبینم و در همین تصویرها و روایتها به آن نگاه میکنم.
البته اگر اینها به فیلم کمک نکرده، اما شاید به انسجام ذهنیام کمک کرده تا بگویم به منابعم اینطور نگاه میکنم. البته همچنان قبول دارم استفاده از کتاب «چشمهایش» در صحنه آخر اگر صورت نمیگرفت شاید درستتر بود.»
در پایان همایون امامی هم به طور کلی فیلم را مورد پسند خود توصیف کرد و در جمعبندی صحبتهایش گفت: «در مجموع پایان فیلم را دوست دارم. خیلی نرم تمام میشود و پایان سنجیده و محکمی دارد.»
فیلم «بلوار قصه» به کارگردانی داود اشرفی در سینماهای هنروتجربه درحال اکران است. این مستند به وقایع مختلف و حوادث اجتماعیای که با بولوار کشاورز پیوند خوردهاند، اشاره دارد و در یازدهمین جشنواره سینما حقیقت لوح تقدیر هنروتجربه را دریافت کرد.