۱۵ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۶۵۲۷۶
تاریخ انتشار: ۱۲:۰۱ - ۰۹-۰۲-۱۳۹۸
کد ۶۶۵۲۷۶
انتشار: ۱۲:۰۱ - ۰۹-۰۲-۱۳۹۸

بحران جانشینی هاشمی

چگونه هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی و حسن حبیبی بازی محافظه‌کاران را بر هم زدند و به ریاست‌جمهوری سیدمحمد خاتمی کمک کردند.
پس از ۲۰ سال ناگفته‌های اکبر هاشمی‌رفسنجانی از انتخاب سیدمحمد خاتمی به ریاست‌جمهوری اسلامی در سال ۱۳۷۶ منتشر شد.
 
به گزارش عصرایران، سازندگی نوشت: ناگفته‌هایی که نشان می‌دهد نقش هاشمی‌رفسنجانی، حسن روحانی، حسن حبیبی و کارگزاران سازندگی در انتخاب سیدمحمد خاتمی تا چه اندازه محوری بوده است و نقشه‌ی محافظه‌کاران برای ریاست‌جمهوری علی‌اکبر ناطق نوری چگونه توسط میانه‌روها نقش بر آب شد و زمینه برای پیروزی چپ‌گرایان فراهم شد.

«سردار سازندگی» شانزدهمین جلد از روزنوشت‌های آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی از دوران حکمروایی از ریاست مجلس تا ریاست‌جمهوری است که در زمره‌ی اسناد دست اول تاریخ‌نگاری جمهوری اسلامی به حساب می‌آید.
 
«سردار سازندگی» در برگیرنده یادداشت‌های سال ۱۳۷۵ هاشمی‌رفسنجانی است؛ یک سال قبل از انتقال دولت از هاشمی به خاتمی و اوج بحران جانشینی در نهاد ریاست‌جمهوری ایران که پس از انتخابات مجلس پنجم و در آستانه ریاست‌جمهوری هفتم یک جابه‌جایی از راست به چپ را در سیاست ایران شکل داد. سال ۱۳۷۵ با تکمیل کرسی‌های مجلس پنجم (دوره دوم انتخابات) شروع می‌شود؛ انتخاباتی که پدیده‌ی سیاسی آن ظهور کارگزاران سازندگی ایران به عنوان یک تشکیلات سیاسی مستقل در غیاب چپ و حاکمیت راست بود.

راست سنتی یا محافظه‌کاران (که نیای اصولگرایان به حساب می‌آیند) پس از حاکمیت مطلقه بر مجلس چهارم آماده می‌شدند که ریاست‌جمهوری پس از هاشمی را نیز به دست آورند و رئیس مجلس چهارم علی‌اکبر ناطق‌نوری را به ریاست‌جمهوری برسانند. از مجموعه جناح چپ اسلامی تنها سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران فعال بود و دو گروه مهم چپ؛ مجمع روحانیون مبارز و دفتر تحکیم وحدت (اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان) در وضعیت قهر به‌سر می‌بردند. در چنین شرایطی کارگزاران سازندگی ایران وارد صحنه شدند و کوشیدند انحصار راست را بشکنند و این برای محافظه‌کاران غیرمنتظره بود.

کارگزاران با وجود نوظهور بودن در بسیاری از شهرها و استان‌ها توانستند کرسی‌های زیادی به دست آورند. یکی از این شهرها که ائتلاف کارگزاران – چپ‌گرایان بر راست‌گرایان پیروز شد، اصفهان بود. شهری که پایگاه تندترین جریان راست و رادیکال‌ترین جریان، چپ کشور بود و بسیاری از جناح‌بندی‌های سیاسی اول در آن شکل گرفته بود. حتی در سطح روحانیت نیز دو روحانی برجسته آیت‌الله سیدجلال‌الدین طاهری از جناح چپ و آیت‌الله مظاهری از جناح راست در اصفهان به نوعی اقتدار موازی داشتند.

در دولت میرحسین موسوی استانداری اصفهان برعهده غلامحسین کرباسچی بود که با وجود وزارت کشور علی‌اکبر ناطق‌نوری و علی‌اکبر محتشمی به نوعی استاندار مستقیم امام خمینی تلقی می‌شد و پس از او نیز در دولت اکبر هاشمی‌رفسنجانی، اسحاق جهانگیری به استانداری اصفهان رسید که بعدا از سران کارگزاران شدند.
 
به عنوان پیش‌درآمد انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۷۶ در انتخابات مجلس پنجم مردم اصفهان به صورت عجیبی علیه جناح راست به سود جناح چپ رای دادند. شورای نگهبان اما انتخابات را باطل کرد.

هاشمی در نهم فروردین‌ماه می‌‌نویسد: «آقای جهانگیری آمد از ابطال انتخابات شهر اصفهان شکایت کرد و موکدا مدعی اعمال نظرات خطی از سوی آقای [احمد] جنتی [دبیر شورای نگهبان] است.» این فقط موضع جهانگیری نبود.
 
دو روز بعد دکتر حسن حبیبی، معاون اول رئیس‌جمهور و عضو حقوقدان شورای نگهبان به دیدار رئیس خود رفت و نگرانی جهانگیری را تکرار کرد: «آقای حبیبی... اظهار نگرانی می‌کرد. خواستم با علمای شورا صحبت کنم. همه آنها در تهران نبودند.»
بحران جانشینی هاشمی
دو ماه بعد در ۲۳ خرداد که هاشمی‌رفسنجانی با هاشمی‌شاهرودی از علمای شورای نگهبان دیدار کرد و نیز از دخالت بیش از حد شورا در انتخابات اظهار عدم رضایت کرد شورای نگهبان از انتخابات مجلس پنجم در مجموع راضی نبود. در ۱۹ فروردین هاشمی، شب میهمان رهبری بود: «درباره‌ی سفرهای عیدمان و انتخابات صحبت کردیم.
 
به شورای نگهبان که اصرار بر ابطال انتخابات شیراز دارد گفته‌اند که مصلحت نمی‌دانند.» در واقع فقط تاکید آیت‌الله خامنه‌ای سبب جلوگیری از پیشروی شورای نگهبان در ابطال انتخابات شده بود.
 
شورای نگهبان در رای خود چنان مصمم بود که رای به تعویض استاندار اصفهان کرد؛ تصمیمی که در ۵ تیر هاشمی با آن مخالفت کرد و در مقابل شورای نگهبان و ابطال‌های پیاپی انتخابات مقاومت کرد. اما ابطال چاره راه محافظه‌کاران نبود. حتی چهره‌های معتدل آنان باور دیگری درباره‌ی آرایش قوا در جامعه ایران داشتند.

هاشمی در ۲۸ فروردین می‌نویسد: «آقای [علی] لاریجانی [رئیس سازمان صداوسیما] تلفنی گزارش افکارسنجی را داد که نشان می‌دهد کارگزاران از [جامعه] روحانیت مبارز [تهران] علی‌رغم این همه تبلیغات صداوسیما و مایه گذاشتن از رهبری و قوه قضائیه جلوترند. افکارسنجی نهاد [ریاست‌جمهوری] هم شبیه به همین است.» مرحله دوم انتخابات مجلس پنجم در تهران هم برگزار شد و دو رقیب؛ کارگزاران سازندگی ایران و جامعه روحانیت مبارز تهران شانه به شانه هم وارد مجلس شدند. هر دو مدعی اکثریت بودند اما زخم‌ها بر جا مانده بود.
 
در اول اردیبهشت‌ماه: «شب دکتر [حسن] روحانی آمد. در حذف اسم او و [محمدجواد] لاریجانی از لیست ناراحت بود.» این دغدغه مشترک «حسنین» (حسن روحانی و حسن حبیبی) یاران هاشمی رفسنجانی بود که در دیدار معاون اول رئیس‌جمهور در چهارم اردیبهشت‌ماه با هاشمی هم تکرار شد. حتی وزارت اطلاعات هم معترض این وضعیت بود.

در هشتم اردیبهشت: «آقای [احمد] شفیعی از [وزارت] اطلاعات آمد گزارش وضع انتخابات و دخالت‌های غیرقانونی را داد.» با وجود این حسن روحانی با حمایت‌های کارگزاران سازندگی به مجلس راه یافته بود.
 
کارگزاران دو چهره ارشد برای ریاست‌ مجلس داشت؛ اول عبدالله نوری که چپ معتدل بود و دوم حسن روحانی که راست معتدل تلقی می‌شد و هنگامی که ناگزیر شد بنا بر مصلحت نام ناطق نوری را در فهرست خود قرار دهد در بیشتر پوسترهای انتخاباتی و نیز در هفته‌نامه بهمن ارگان غیررسمی خود به مدیریت سیدعطاءالله مهاجرانی فهرست ۲۰نفره‌ای را منتشر می‌کرد که نام ۱۰ نامزد مشترک با جامعه روحانیت مبارز در آن غایب بود و نام عبدالله نوری و حسن روحانی به عنوان نماد اعتدال در رأس آن قرار داشت.
بحران جانشینی هاشمی
با وجود این شکافی در پشت‌پرده شکل گرفته بود که محمدرضا فاکر نماینده محافظه‌کار مشهد در دیدار هشتم اردیبهشت‌ماه خود با هاشمی‌رفسنجانی از «احتمال اختلاف نظر بین آقای [حسن] روحانی و آقای [ناطق] نوری اظهار نگرانی می‌کرد.» و آوردگاه بعدی ریاست مجلس جدید بود و فاکر درست حدس زده بود. در مجلس چهارم ناطق نوری رئیس مجلس بود و حسن روحانی نایب رئیس و هر دو عضو ارشد جامعه روحانیت مبارز بودند.
 
مجلس پنجم با پدیده‌ای به نام کارگزاران سازندگی مواجه بود که گرچه عبدالله نوری را به نیت ریاست مجلس به پارلمان فرستاده بود اما در مقابل بی‌وفایی محافظه‌کاران به حسن روحانی به نظر می‌رسید کارگزاران به ریاست او متمایل شده بودند.
 
روحانی برای مجلس جدید رئیس مناسب‌تری هم به نظر می‌رسید. به هاشمی نزدیک‌تر بود و می‌توانست نماد تحول در پارلمانی باشد که محافظه‌کاران در آن اکثریت نداشتند یا اکثریتی شکننده تلقی می‌شدند به همین علت در ۱۹ اردیبهشت‌ماه ۷۵: «پیش از ظهر دکتر [حسن] روحانی آمد. درباره‌ی ریاست مجلس [پنجم] صحبت شد. تردید جدی دارد.
 
مذاکراتش با رهبری را در مورد دخالت... در انتخابات و تندروی‌های انصار حزب‌الله تعریف کرد.» این اعتراضات به حدی بود که در ۲۹ اردیبهشت غلامحسین کرباسچی شهردا تهران در دیدار با رئیس‌جمهور «از نامه اعتراضی چهارصفحه‌ای خبر داد که فرماندهان سپاه به آقای [محسن] رضایی در اعتراض» نوشته‌اند.

محسن رضایی اما در دیدار ۲۳ تیر خود با هاشمی «از رسیدگی به اتهاماتی که علیه چند تن از فرماندهان سپاه با گزارش وزارت اطلاعات مطرح است گزارشی داد. گفت که تمام گزارش‌ها دروغ است و تقاضای تعقیب گزارشگران را داشت و اظهار وفاداری سپاه و خود را نمود.» هاشمی‌ همزمان روی سناریوی دیگری هم کار می‌کرد.
 
در ۳۱ اردیبهشت عبدالله نوری به دیدار او رفت: «در مورد ریاست مجلس و ملاقات با رهبری بحث شد.» اما شانس عبدالله نوری علیه ناطق نوری بلند نبود.
 
نامزدی حسن روحانی می‌توانست با توجه به پایگاه او در جناح راست مجلس بیش از نامزدی عبدالله نوری که یک چپ تشکیلاتی محسوب می‌شد نتیجه‌بخش باشد. نظر کارگزاران هم همین بود: در ۶ خرداد یک هفته قبل از انتخابات هیئت رئیسه مجلس، سیدحسین مرعشی به دیدار هاشمی‌رفسنجانی رفت.
 
مرعشی به تازگی از ریاست دفتر رئیس‌جمهور رفته بود و نماینده کرمان شده بود: «پیشنهاد داشت کاری کنم که آقای [حسن] روحانی نامزد ریاست مجلس شود.» این پیشنهاد با توجه به مقدورات کارگزاران ممکن‌تر از نامزدی عبدالله نوری به حساب می‌آمد. وزیر وقت کشور علی‌محمد بشارتی در نهم خرداد به هاشمی گزارش داده بود که ۶۰ درصد نمایندگان مجلس پنجم با جامعه روحانیت مبارز و ۴۰ درصد با کارگزاران سازندگی هستند. یعنی روحانی می‌توانست با یارگیری از راستگرایان میانه‌رو، راست‌گرایان سنتی را شکست دهد.

در ۱۳ خرداد در صحن مجلس جدید این عدد از روی کاغذ به واقعیت بدل شد. «آقای ناطق با ۲۷ رای از آقای عبدالله نوری پیش افتاده است. معلوم شد که جمع کارگزاران و همراهانشان ۱۰۵ رای قابل اعتماد دارند.
 
جمعی از همراهانشان به ادله‌ای رای به جناح مقابل داده‌اند و جمعی را هم شورای نگهبان در جریان بررسی نتایج انتخابات حذف کرده و از سویی آنها نتوانسته‌اند کاندیدای مورد نظرشان را که آقای [حسن] روحانی بوده است برای ریاست معرفی کنند.» این خبر مهمی بود: روحانی نتوانست نامزد ریاست مجلس شود و کارگزاران به گزینه دوم؛ عبدالله نوری روی آوردند که در آن مجلس شانس کمتری برای شکست دادن ناطق نوری داشت. اما آرای حسن روحانی به عنوان نایب رئیس نشان داد که او حتی از ناطق نوری هم رای بیشتری در صحن پارلمان دارد.
 
بدین ترتیب کارگزاران در گام دوم از محافظه‌کاران شکست خوردند. در واقع در گام اول (انتخابات مجلس) آنها با انحصارشکنی به پیروزی رسیده بودند اما نامزدی روحانی می‌توانست استراتژی کارگزاران را پیروز سازد که با مصلحت‌سنجی برای عدم نامزدی روحانی این کار میسر شد. گام سوم اما مهم‌تر بود: انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۷۶ و جانشینی هاشمی‌رفسنجانی.

گرچه به نظر می‌رسید ریاست‌جمهوری علی‌اکبر ناطق‌نوری با توجه به ریاست او بر مجلس پنجم گریزناپذیر است اما پشت پرده نشان می‌داد که چنین نیست. حتی شیخ محمد یزدی، رئیس وقت قوه قضائیه در دیدار ۱۵ خرداد ۷۵ با هاشمی گزارشی از تضادها در جناح راست می‌داد: «از اشکالات قوه قضائیه گفتم، من‌جمله از عملکرد افرادی جوان که آمیزه‌ای از سیاسی‌کاری دارند که نباید قضا را به سیاست آمیخت. ایشان هم قبول دارند و گویا به خاطر ارتباطاتی که مجموعه حقانی‌ها... بین خودشان دارند.
 
آقای یزدی مشکلات دارند درباره‌ی انتخابات و موضع‌گیری یک‌طرفه همین‌ها و عدم توجه به تخلفات صداوسیما و... و فشار آوردن روی تخلفات شهرداری هم بحث شد که آقای یزدی هم قبول دارند و از من استمداد کرد که از طریق آیت‌الله خامنه‌ای خودسری‌های گروه انصار حزب‌الله را کنترل کنیم.» نمی‌دانیم بین هاشمی و یزدی چه گذشته است اما می‌دانیم که «ایشان پیشنهاد داشت که من‌ بعد از دوره ریاست‌جمهوری مسئولیت اداره قضائیه را بپذیرم که گفتم با روحیه من سازگار نیست.
 
درباره مسائل انتخابات به ایشان توضیح دادم که از اول من با شرکت کارگزاران مخالف بودم و راه‌حل را در این می‌دانستم که چند نفر از افراد مورد نظر آنها در لیست جامعه روحانیت مبارز تهران مندرج شود ولی سرانجام و با نپذیرفتن جامعه روحانیت و نیز تمایل رهبری که رقابت‌ها صحنه انتخابات را گرم کنند به این نتیجه رسیدیم.»

اشاره هاشمی به پیشنهاد کارگزاران برای قرار دادن نام عبدالله نوری، فائزه هاشمی و مصطفی معین در فهرست روحانیت مبارز بود. پیشنهادی که نپذیرفتن آن سبب شکاف شد. اما هاشمی به نکته مهمی اشاره می‌کند: «بعضی که تصور می‌کردند کارگزاران نمی‌توانند رای زیادی جمع کنند پس از مواجه شدن با استقبال جامعه از آنها با طرح مسایل آرمانی در مقابل شعار سازندگی اینها راه تضعیف‌شان را پیش گرفتند.»
بحران جانشینی هاشمی
هاشمی به شدت مراقب بود این شکاف به اختلاف رئیس‌جمهور و رهبری تعبیر نشود: در ۲۰ خرداد: «شب میهمان آیت‌الله خامنه‌ای بودم گفتند که از جامعه مدرسین قم پیغام داده‌اند که شنیده‌اند بین من و ایشان اختلاف است، اجازه خواسته‌اند برای رفع اختلاف به تهران بیایند. فورا تلفن آقای [ابراهیم] امینی را گرفتیم هر دو با ایشان صحبت کردیم و شایعه را تکذیب کردیم و مراتب هماهنگی را اعلان نمودیم.»

هماهنگی رهبری و ریاست‌جمهوری به‌خصوص پس از درگذشت امام خمینی در نیمه‌ی اول دهه‌ی ۷۰ دوران درخشانی را در جمهوری اسلامی رقم زده بود که توسعه کشور مهم‌ترین نماد آن بود. سابقه دوستی آیت‌الله خامنه‌ای و آیت‌الله هاشمی و همکاری ایشان منحصر به فرد بود. در سال ۱۳۷۵ اما پرسش این بود که چگونه می‌توان این همکاری حقیقی را به همکاری حقوقی بدل ساخت و در اینجا بود که جانشین هاشمی مهم می‌شد.
 
علی‌اکبر ناطق‌نوری گرچه از محافظه‌‌کاران معتدل به‌حساب می‌آمد اما در آن زمان چسبندگی مشخصی به راست سنتی به خصوص جمعیت موتلفه اسلامی داشت و همان تشکیلات سیاسی سنتی که ائتلاف با کارگزاران سازندگی را رد کرده بود و برای اولین‌بار در روزنامه رسالت به قلم اسدالله بادامچیان آنان را لیبرال‌های جدید بعد از لیبرال‌های سنتی (نهضت آزادی) خواند و درباره‌ی نئولیبرالیسم هشدار داده بود. در چنین شرایطی کارگزاران سازندگی هم به فکر نامزدهای دیگری بود.

اولین نامزد دکتر حسن حبیبی بود؛ عضو قدیمی نهضت آزادی ایران که در سال ۱۳۵۸ از آن استعفا داد اما نامزد این جریان سیاسی و مذهبی برای دوره اول ریاست‌جمهوری مقابل ابوالحسن بنی‌صدر بود که از سوی جامعه روحانیت مبارز حمایت می‌شد.
 
حسن حبیبی از روشنفکران مذهبی قبل از انقلاب بود و جامعه‌شناس و حقوقدان شناخته می‌شد و پس از نامزد شدن جلال‌الدین فارسی حمایت حزب جمهوری را هم به دست آورد اما در برابر پوپولیسم و سوسیالیسم عوام‌فریبانه ابوالحسن بنی‌صدر شکست خورد.
 
با وجود این حبیبی از معدود روشنفکران مذهبی بود که در دهه‌ی ۶۰ همچون میرحسین موسوی در حاکمیت باقی ماند و به عنوان عضو شورای نگهبان و وزیر دادگستری به رابط سه قوه بدل شد. به‌هنگام ایجاد مقام معاونت اول ریاست‌جمهوری، حبیبی به عنوان یک روشنفکر و سیاستمدار غیرروحانی به گزینه‌ای مقبول برای این مقام بدل شد.
 
اعتماد به او به حدی بود که در دوره‌ی معاونت اول همچنان عضو شورای نگهبان باقی ماند؛ تجربه‌ای که هرگز تکرار نشد. حبیبی نمادی از تعامل قوا بود و می‌توانست به چهره‌ای مورد مصالحه همه قوای نظام برای جانشینی هاشمی بدل شود. پس نخستین پیشنهاد به او بود. در ۲۶ تیر «دکتر [حسن] حبیبی برای امور جاری آمد. درباره‌ی نامزد شدن ایشان برای ریاست‌جمهوری آینده صحبت شد.

هنوز به خاطر مشکلات اهرم‌های قدرت که در خارج از دولت است تردید جدی دارد.» اصلی‌ترین مشوقان حبیبی برای این کار، کارگزاران سازندگی بودند اما محافظه‌کاران همچنان از ناطق نوری حمایت می‌کردند. در ۲۵ مرداد «آقایان محمدعلی شرعی، محمدرضا فاکر، جواد لاریجانی و دکتر موسی زرگر آمدند گفتند از سوی نمایندگان جناح روحانیت مبارز در مجلس اعزام شده‌اند که نظرات من را درباره انتخابات ریاست‌جمهوری آینده بگیرند.
 
گفتم با رهبری مشغول مذاکره و مشاوره هستیم. مایل نیستیم قبل از به نتیجه رسیدن مذاکرات‌مان اظهارنظر داشته باشیم. فقط درباره‌ی دو راهکار صحبت کردم، یکی ایجاد رقابت جدی برای گرم بودن انتخابات و شرکت وسیع مردم که ممکن است در این فرض رئیس‌جمهور دلخواه از انتخابات بیرون نیاید و راه دیگر اینکه دنبال رقابت جدی نباشیم که در این صورت طبعا انتخابات کم‌شور است و حضور مردم وسیع نیست... باید یکی از این دو سیاست را برگزینید.» راست‌سنتی اما نگران راست رادیکال بود.
بحران جانشینی هاشمی
همان جریان مدرسه حقانی که در قوه قضائیه نفوذ داشت و بعدا نقش مهمی در گذار راستگرایی از محافظه‌کاری به اصولگرایی داشت و افرادی چون بنیان‌گذاران جبهه پایداری در آن زمان بدان گرایش داشتند. این جریان در آن زمان جمعیت دفاع از ارزش‌های انقلاب اسلامی را با چهره‌هایی از چپ و راست مانند احمد پورنجاتی، علی ربیعی، عباس سلیمی‌نمین، روح‌الله حسینیان، محمد شریعتمداری تاسیس کرده بودند که در راس این حزب سیاسی محمد محمدی‌نیک‌ (ری‌شهری) قرار داشت. جناح چپ این جمعیت بعداً به اصلاح‌طلبان و جناح راست آن به اصولگرایان پیوست.

در جلسه با هاشمی، محافظه‌کاران مجلس اعلام کردند: «نگرانی از نامزد شدن آقای ری‌شهری دارند که بخشی از آرای این جناح را می‌برد، برای جلوگیری از حضور رقبایی مثل آقایان علی‌اکبر ولایتی و حسن روحانی که باعث تقسیم آرای این جناح می‌شوند استمداد داشتند.» در اینجا بود که اهمیت استراتژیک حسن روحانی روشن می‌شود. همان اهمیتی که مانع از نامزدی او برای ریاست مجلس شده بود در ریاست‌جمهوری هم به‌کار گرفته شده بود.
 
راست رادیکال یا چپ جدید (نامی که مجاهدین انقلاب اسلامی به جریان ری‌شهری داده بود) اما جدی بود: «آقای غیوری خبر داد آقای ری‌شهری فعلا جدی است گفت در مشهد با رهبری مذاکره جدی کرده ولی ایشان حاضر نشده کسی از افراد مطرح شده را ترجیح دهد و گفت آقای محمدی‌گلپایگانی برخلاف گذشته از آقای ناطق نوری انتقاد می‌کند. خودش هم از آقای ناطق رنجیدگی دارد.»

از همین جا یک گزینه دیگر هم مطرح می‌شود: تمدید ریاست‌جمهوری هاشمی‌رفسنجانی با تغییر قانون اساسی. ظاهرا برخی افراد در خفا این پیشنهاد را به هاشمی می‌کردند و برخی افراد مانند سیدجلال‌الدین طاهری‌اصفهانی، عبدالله نوری، حسن روحانی و سیدعطاءالله مهاجرانی به صورت علنی این موضوع را مطرح می‌کنند. در پنجم شهریورماه عبدالله نوری، مجید انصاری و حسین مرعشی به دیدار هاشمی رفتند و این پیشنهاد را به او کردند.
 
«نپذیرفتم ولی گفتند نظرشان را اعلان خواهند کرد.» هاشمی از مخالفت خود با این موضوع سخن گفته است و رهبری نیز در یک سخنرانی عمومی با تغییر قانون اساسی مخالفت کردند و اعلام کردند برای هاشمی‌رفسنجانی جایگاه خوبی پس از ریاست‌جمهوری در نظر گرفته‌اند که همان ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام با افزایش مسئولیت‌ها در مقام مشاوران رهبری بود.

پس از تعیین تکلیف تمدید دوره هاشمی، رهبری سیاست دوم خود را هم اعلام کردند. هاشمی در سوم مهرماه می‌نویسد: «شب آیت‌الله خامنه‌ای میهمانم بودند... درباره انتخابات ریاست‌جمهوری حرف زدیم. گفتند بی‌طرف می‌مانند.» راهبرد نظام روشن شد.
 
از دو راه پیشنهادی هاشمی، نظام راه رقابت را انتخاب کرد و مقام ریاست‌جمهوری به عنوان نماد جمهوری یک مقام رقابتی تمام‌عیار شد. این تحول بزرگی بود که در مهرماه ۱۳۷۵ در دیدار هاشمی و رهبری تثبیت شد.
 
از آن پس دو جناح وارد رقابت جدی شدند و نامزدهای حداکثری خود را مطرح کردند. در ۱۱ مهرماه ۱۳۷۵ «آقای حسین مرعشی نماینده کرمان آمد و خبر داد مجمع روحانیون مبارز تصمیم گرفته است در انتخابات شرکت کنند و آقای میرحسین موسوی هم احتمال نامزد شدنش منتشر شده است.» موسوی گزینه رادیکال جناح چپ بود.
 
نقطه مقابل ناطق نوری که چه در دهه‌ی ۶۰ و چه در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ به کانون رقابت‌های چپ و راست در ایران بدل شد. اما موسوی یک رقیب چپ‌تر داشت: «آقای ری‌شهری آمد گفت بنا دارد نامزد ریاست جمهوری شود. گزارش مذاکرات با رهبری را داد که قبلا شنیده بودم. از صداوسیما که برای آقای ناطق تبلیغ می‌کند شکایت داشت، گفت جامعه مدرسین بعید است که آقای ناطق را تایید کند. من هم گفتم در انتخابات بی‌طرفی را حفظ می‌کنم.»

هاشمی هم به رهبری پیوسته بود اما داستان در حال اوج گرفتن بود. در ۱۸ مهرماه حتی سیدجلال‌الدین طاهری از هاشمی خواست از موسوی بخواهد نامزد ریاست‌جمهوری شود. موجی برای بازگشت قدرت به چپ در حال شکل گرفتن بود. موسوی چهره‌ای نوستالژیک داشت و می‌توانست پیروز قطعی انتخابات باشد.
 
روحانی نبود و روشنفکری انقلابی محسوب می‌شد که ساده‌زیستی رجایی را به یاد می‌آورد و از شاگردان شریعتی تلقی می‌شد. اما به علت سابقه اختلافات نخست‌وزیری و ریاست‌جمهوری در دهه‌ی ۶۰ در هماهنگی او با رهبری تردید جدی وجود داشت و این پاشنه آشیل موسوی محسوب می‌شد.
 
با وجود این مجمع روحانیون مبارز و مجاهدین انقلاب اسلامی میدان‌دار نامزدی موسوی بودند. در ۲۵ مهرماه سیدمحمد خاتمی که رئیس وقت کتابخانه ملی بود در دیدار با هاشمی «از به میدان آمدن مجمع روحانیون مبارز که مدت‌ها قهر کرده بودند و اصرار دارند که مهندس موسوی نامزد شود اظهار خوشحالی کرد.» روحانیون مبارز از انتخابات مجلس چهارم که هاشمی با راست متحد شده بود قهر کرده بودند و حتی حاضر نشده بودند پیشنهاد کارگزاران سازندگی برای ورود به انتخابات مجلس پنجم را بپذیرند.

همزمان جناح راست برای نامزدی ناطق نوری عجله داشت. از شیخ محمد یزدی نقل قول شده بود که در جلسه مدرسین حوزه علمیه قم گفته بود بشتابید آن سید دارد می‌آید.
 
در همان ۲۵ مهرماه «شب شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران جلسه داشت. اکثریت اصرار داشتند که برای آقای علی‌اکبر ناطق نوری به عنوان نامزد مورد حمایت در انتخابات ریاست‌جمهوری رای‌گیری شود.» آن کسی که این جلسه را بر هم زد اما رقیب جدید دوست قدیمی بود: «آقای دکتر حسن روحانی هم احتمال نامزد شدن خودش را مطرح کرد.
 
نگران این اختلاف و نیز رقابت آقای ری‌شهری و آقای مهندس موسوی هستند قرار شد ابتدا با جامعه مدرسین صحبت و مشورت شود و سپس در جلسه بعد رای‌گیری شود.» قبل از این جلسه، هاشمی با آیت‌الله امامی‌کاشانی از دیگر اعضای میانه‌روی جامعه روحانیت مبارز جلسه داشت: «راجع به جلسه هفته آینده جامعه روحانیت مبارز و مساله انتخاب نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری، شیوه هماهنگی با جامعه مدرسین و یا کارگزاران، زمان رای‌گیری، اعلان نامزد و نیز مذاکره با نامزدان احتمالی برای تعیین سیاست‌ها صحبت شد.»

در این زمان امامی‌کاشانی دبیر جامعه روحانیت مبارز بود. قبل از آن در جریان انتخابات مجلس پنجم آیت‌الله مهدوی‌کنی به علت نفوذ موتلفه اسلامی در جامعه روحانیت از دبیرکلی استعفا کرده بود و رسما اعلام کرده بود روحانیت مقام پدری بر جامعه دارد و نباید وارد رقابت‌های حزبی شود.
 
سخنی که ظاهرا بر یاران ناطق‌نوری گران آمده بود. هر چند که یک سال بعد مهدوی‌کنی از ریاست‌جمهوری سیدمحمد خاتمی احساس نگرانی کرد و روی کار آمدن او را با شکست روحانیت در مشروطیت قیاس کرد و از ناطق نوری به عنوان نامزد رسمی نظام حمایت کرد که با واکنش صریح مهدی کروبی دبیرکل مجمع روحانیون مبارز مواجه شده بود. با وجود این روشن بود که هاشمی‌رفسنجانی در جامعه روحانیت مبارز هنوز نفوذ بسیاری دارد.

نفوذ هاشمی تا جامعه مدرسین هم امتداد داشت. در نهم آبان‌ماه علی‌اکبر مسعودی‌خمینی تولیت آستان حضرت معصومه در قم با او دیدار می‌کند: «از نحوه برخورد با جامعه مدرسین برای نامزد انتخابات اظهار عدم رضایت کرد و احتمال عدم وجود ۱۴ رای لازم را می‌دهد.» فشار بر جامعه مدرسین برای حمایت از نامزدی ناطق نوری افزایش می‌یابد.
 
در دهم آبان‌ماه امامی‌کاشانی به هاشمی خبر می‌دهد که در جلسه دیشب جامعه روحانیت مبارز آقای علی‌اکبر ناطق‌نوری به عنوان نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری انتخاب شده است. اما روحانیت مبارز هم نگران بود: «نگران بوده‌اند که چون من حضور نداشته‌ام رای را نپذیرم، گفتم جلسه رسمی بود و رای معتبر بوده و رای معتبر است.» آیا این راز تک رای هاشمی به ناطق نوری در دوم خرداد ۱۳۷۶ بود؟ نمی‌دانیم اما می‌دانیم که هاشمی به نامزدی ناطق نوری رای نداد. گام اول برای ریاست‌جمهوری ناطق نوری در همین جلسه برداشته شد اما گام دوم با کمک ری شهری صورت گرفت.
 
پس از یک دیدار مرموز او با میرحسین موسوی، نخست‌وزیر سابق در آبان‌ماه با صدور اطلاعیه‌ای اعلام کرد نامزد نمی‌شود و از دسترس خارج شد. ری‌شهری وزیر اطلاعات موسوی بود اما با او هماهنگ نبود.
 
هاشمی از قول مسیح مهاجری در ۲۰ آبان می‌نویسد: «آقای میرحسین موسوی به خاطر صحبت‌های تهدیدآمیز بعضی اعلام عدم نامزدی کرده است.» آیا ری‌شهری خود موسوی را تهدید کرد یا تنها گزارشگر و راوی برخی تهدیدات بوده است؟ باز هم نمی‌دانیم. اما می‌دانیم که یاران ری‌شهری نگران ریاست‌جمهوری ناطق‌نوری هم بوده: «آقای ابراهیم رئیسی رئیس سازمان بازرسی کل کشور آمد... از عدم رقابت جدی در انتخابات ریاست‌جمهوری اظهار نگرانی کرد.» رئیسی از حامیان جمعیت دفاع از ارزش‌ها بود.

مجمع روحانیون مبارز اما این‌بار قهر نکرد. در ۲۷ آبان هاشمی در دیدار با رهبری دریافت که این مجمع با رهبری دیدار کرده‌اند: «برای کسب نظر در حرکت جدیدشان برای حضور در میدان سیاست.»

در ۱۶ آذر سران روحانیون مبارز با هاشمی هم دیدار کردند: «آقایان موسوی خوئینی‌ها و توسلی برای کسب نظر من در مورد انتخابات و نیز نظر رهبری آمدند. گفتم هر دوی ما نظرمان این است که انتخابات در محدوده نیروهای انقلاب آزاد باشد و ترجیح می‌دهیم که رقابت جدی باشد... مثل اینکه بنای روحانیون مبارز این است که از آقای سیدمحمد خاتمی حمایت کنند.» دو روز بعد هاشمی خبر دیدار روحانیون مبارز را از رهبری می‌شنود: «ایشان خبر دادند که آقای کروبی با ایشان ملاقات داشته و اجازه گرفته که مجمع روحانیون مبارز آقای خاتمی را احتمالا نامزد کنند.»
بحران جانشینی هاشمی
رقیب اصلی ناطق نوری آمد. هرچند که در آن زمان این رقابت جدی قلمداد نمی‌شد و حتی رقابت محدود به ناطق – خاتمی نبود. حتی در اردوگاه راست نیز رقبای جدی وجود داشت. قبل از نامزدی موسوی و خاتمی این علی‌اکبر ولایتی بود که در ۲۰ مهرماه به هاشمی گفته بود «مایل به نامزد شدن است و معتقد است بیش از دیگران رای دارد.» کارگزاران نیز هنوز در فکر حسن حبیبی بود.
 
اما به جز این دو تن جناح راست فکر می‌کرد باید با ایجاد نامزدهای سایه در انتخابات از آرای رقبای خود بکاهد. سیدمحمد غرضی یکی از ایشان بود. در ۲۳ دی‌ماه غرضی به هاشمی می‌گوید: «افرادی از دوستان آقای ناطق نوری و نیز آقای ری‌شهری به او پیشنهاد کرده‌اند که نامزد ریاست‌جمهوری شود و آن را حمل بر هدف گرم کردن انتخابات توسط رقیبی کم‌خطر می‌کرد.» حدس غرضی درست بود.
 
هنوز هیچ نامزدی حتی ناطق نوری پیروز قطعی انتخابات تلقی نمی‌شد. علی هاشمی رفسنجانی به عمویش در ۲۸ دی‌ماه گزارش می‌دهد که براساس نتیجه افکارسنجی افرادی که در معرض نامزدی ریاست‌جمهوری هستند، همه آنها کمتر از ۴۰ درصد رای دارند. یعنی انتخابات برای اولین بار به مرحله دوم کشیده می‌شد.

کارگزاران سازندگی ایران از اینجا وارد انتخابات می‌شود. پس از امتناع حسن حبیبی و تردید حسن روحانی برای اولین بار در خاطرات هاشمی این کرباسچی است که درباره‌ی حمایت از خاتمی با او سخن می‌گوید.
 
در ۲۹ دی‌ماه ۷۵ در جریان یکی از بازدیدهای شهری رئیس‌جمهور «آقای کرباسچی برای... کمک به آقای خاتمی در جریان انتخابات استمداد کرد.» مرتضی الویری دیگر چهره میانه‌روی نزدیک به کارگزاران هم همین فکر را با هاشمی در میان می‌گذارد و در مقابل در همان روز عباس آخوندی، وزیر مسکن و شهرسازی «به محسن [هاشمی] گفته بود که نامزد شدن آقای خاتمی در انتخابات ممکن است عوارض سویی داشته باشد.»

در سی‌ام دی‌ماه سیدمحمد خاتمی هم این روند را تایید می‌کند. «آقای خاتمی برای مشورت جهت نامزدی ریاست‌جمهوری آمد گزارشی از ملاقات با رهبری داد از نتیجه ملاقات راضی است. توضیحی از افکار خودش داد که با برنامه‌های من هماهنگ است و تاکید زیادی نمود از اهمیت نقش من در گذشته و امروز و فردا گفت و گفت به دوستان جناح چپ گفته که در اختیار آنها نیست و مایل نیست در تبلیغات انتخابات متکی به آنها باشد و از من می‌خواست که کمک کنم برای اینکه کارگزاران سازندگی نامزد دیگری ندهند.»

همان شب هاشمی و رهبری در ملاقات هفتگی خود درباره این موضوع مذاکره می‌کنند. موقعیت خاتمی روزبه‌روز بهتر می‌شد تا جایی که در دیدار اول بهمن‌ماه محمدجواد لاریجانی با هاشمی‌رفسنجانی این نظریه‌پرداز محافظه‌کاران «از کاندیداتوری آقای خاتمی در صورت ائتلاف با کارگزاران اظهار نگرانی کرد.» در کارگزاران هم جریان‌هایی وجود داشت که به فکر نامزدی مستقل برای حزب بودند.
 
محمد هاشمی در سوم بهمن نامزدی خود را با برادرش در میان می‌گذارد: «صلاح ندانستم، خودش هم صلاح نمی‌داند.» در پنجم بهمن‌ماه مهدی کروبی دبیرکل مجمع روحانیون مبارز با هاشمی تلفنی مذاکره می‌کند و تصمیم مجمع را مبنی بر نامزدی سیدمحمد خاتمی به اطلاع رئیس‌جمهور می‌رساند.
 
به جز درخواست برای «جلوگیری از تکرار شیوه‌های فشار و بهتان... که در انتخابات مجلس پنجم پیش آمد» خواست کروبی از هاشمی این بود که کارگزاران از خاتمی حمایت کند: «در مورد کارگزاران هم در صورت مشورت کردن آنها کمک کنم.» هاشمی در هفتم بهمن‌ماه در دیدار با محمد هاشمی تقریبا این کار را انجام داد: «امروز اخوی محمد آمد.
 
از نحوه مطرح شدن عدم نامزدی او و نامزدی آقای خاتمی در کارگزاران گفت.» بدین ترتیب کارگزاران سازندگی ایران که در انتخابات مجلس پنجم به سیدمحمد خاتمی پیشنهاد کرده بود نامزد مجلس شود و با پاسخ منفی او مواجه شده بود اکنون دعوت به حمایت از خاتمی برای ریاست‌جمهوری می‌شد.

جناح مقابل از همین جا نگران شد. تاکتیک رقیب‌تراشی اکنون به کمک آنها می‌آمد. اگر در گذشته نگران نامزدی روحانی برای کاهش رای ناطق‌نوری بودند از ۱۴ بهمن‌ماه سران این جناح به فکر طرح نامزدی روحانی یا حبیبی برای سه قطبی کردن انتخابات و عدم حمایت کارگزاران از خاتمی افتادند.
 
اما حتی در ۱۷ بهمن‌ماه هم حسن حبیبی به هاشمی اعلام می‌کند که نامزدی را قبول نمی‌کند. کار به جایی رسید که علی‌اکبر ولایتی به حمایت کارگزاران از خویش ابراز تمایل کرد و در هجدهم‌بهمن‌ماه محسن نوربخش این مساله را با هاشمی در میان گذاشت. اما نوربخش خود از مدافعان جدی خاتمی بود.
 
ناطق نوری که تا این تاریخ هیچ مشورتی با هاشمی برای ریاست‌جمهوری نکرده بود و برخلاف سیدمحمد خاتمی حاضر به بیعت با هاشمی نشده بود، در ۱۹ بهمن‌ماه از طریق دفترش از هاشمی خواست در خطبه نمازجمعه از او به عنوان سخنران قبل از خطبه ذکر خیری کند: «سال گذشته اسم نبردم ایشان گله کرد.»

حسن روحانی اما حامیان خود را داشت. در همان روز در دیدار با رئیس‌جمهور، روحانی از پیام برای نامزدی خویش می‌گوید اما روحانی باهوش‌تر از آن بود که بازی جناح راست را بخورد: «احتمال می‌دهد که با هدف جلوگیری از پیروزی جناح چپ است به جایی نرسیدیم. قرار شد بیشتر بررسی شود تا معلوم شود چه کسی و چه جناحی از ایشان حمایت می‌کند.»
بحران جانشینی هاشمی
نگرانی جناح راست هر روز شدیدتر می‌شد. در ۲۹ بهمن ماه «محمدباقر نویسی رئیس دفتر آقای ناطق نوری رئیس مجلس آمد و از عدم موفقیت آقای ناطق در مرحله اول انتخابات ریاست‌جمهوری اظهار نگرانی کرد و از قول آقای محمدرضا باهنر و خود آقای ناطق نقل کرد که شنیده‌اند به آقای دکتر حسن حبیبی پیغام داده شده است که نامزد شود و از من کمک خواست.»

جناح راست همزمان روی دو حسن (حبیبی و روحانی) فشار گذاشته بود. در سوم اسفندماه حسن روحانی به هاشمی خبر داد که فشار بسیار زیادی برای نامزدی او وجود دارد: رئیس سازمان صداوسیما هم در دیدار با هاشمی این درخواست را درباره حسن روحانی و حسن حبیبی تکرار کرد. حسن روحانی حتی برای مشورت در مورد نامزدی با مقام رهبری هم دیدار می‌کند اما تصمیم به نامزدی نمی‌گیرد.

حامیان سیدمحمد خاتمی هم به همان اندازه در پی ائتلاف با کارگزاران سازندگی‌اند. آقایان کروبی و توسلی با هاشمی دیدار می‌کنند: «از عدم همکاری کارگزاران با آنها نگران‌اند گرچه گفتند که با توجه به عضویت من در جامعه روحانیت مبارز توقع ندارند که من به آنها کمک کنم ولی به نحوی خواستند که مشکل کارگزاران را برای ائتلاف با آنها حل کنم. خیال می‌کنند مانع محمد اخوی است. گفتم گویا کارگزاران نگران‌اند با حمایت از جریان چپ فلسفه حضور اولیه را از دست بدهند. آقای خاتمی هم در شروع کار با آنها هماهنگ نکرده است.» مشکل کارگزاران اما محمد هاشمی نبود. حسن حبیبی و حسن روحانی بود.

سرانجام در یازدهم اسفندماه ۱۳۷۵ حسن روحانی به هاشمی‌رفسنجانی رسما اعلام می‌کند نامزد ریاست‌جمهوری نخواهد شد و راه برای حمایت کارگزاران سازندگی از خاتمی باز می‌شود. ناطق نوری البته همچنان امیدوار بود هاشمی بدون کارگزاران را پشت سر خود قرار دهد. در ۱۵ اسفند مهدی هاشمی «برای مصطفی فرزند آقای ناطق نوری وقت خواست گویا برای جلب حمایت واضح در انتخابات ریاست‌جمهوری پیش‌رو می‌آید از اینکه روابط را با من تضعیف شده می‌بیند نگران‌اند.»

اما کار از کار گذشته بود. در ۲۱ اسفندماه سیدعطاءالله مهاجرانی به هاشمی می‌گوید: «اگر دکتر حبیبی نیاید کارگزاران آقای خاتمی را تایید می‌کند.» در جلسه همان شب جامعه روحانیت مبارز، آقای ناطق نگرانی خود را بروز می‌دهد: «آقای ناطق هم نگران ائتلاف کارگزاران و روحانیون مبارز است و ترجیح می‌دهد که کارگزاران آقای دکتر حبیبی را نامزد کنند.»
 
اما روز بعد حبیبی هم به هاشمی گزارش می‌دهد که نامزدی را قبول نکرده است و این‌گونه تیر بر سناریوی جناح راست برای پیروزی در انتخابات به سنگ می‌خورد. کارگزاران سازندگی ایران در بیانیه‌ای رسمی از سیدمحمد خاتمی حمایت می‌کند و با ائتلاف استراتژیک چپ‌ها و میانه‌روها رویای ریاست‌جمهوری محافظه‌کاران نقش بر آب می‌شود.
 
خاتمی در همان مرحله اول رئیس‌جمهور می‌شود و دوم خرداد به حماسه بدل می‌شود. این حماسه البته می‌توانست دوم خرداد نباشد. جامعه روحانیت مبارز درباره‌ی تاریخ انتخابات معتقد بود که «در روزهای بعد از عاشورا انتخابات برگزار شود تا با فضای پدید آمده از هیئت‌های مذهبی رای‌گیری صورت گیرد اما مجمع روحانیون مبارز به دنبال آن بود که انتخابات در ۱۶ خرداد پس از مراسم درگذشت امام خمینی برگزار شود که فضای خط امامی بر کشور حاکم شود.»

«رهبری هم گرچه به فرض ۱۶ خرداد مایلند اما نمی‌خواهند دستور بدهند... چون دستور نداده‌اند شورای نگهبان به نظر خودش عمل می‌کند.»

شورای نگهبان همسو با جامعه روحانیت مبارز تاریخ انتخابات را دوم خردادماه ۱۳۷۶ اعلام کرد اما برنده آن روز مجمع روحانیون مبارز بود و این طنز تاریخ است که چگونه جناح راست با اشتباهات استراتژیک خود مقدمه بازگشت جناح چپ به قدرت را فراهم ساخت و چگونه با هوشمندی سیاسی حسن روحانی و حسن حبیبی زمینه پیروزی سیدمحمد خاتمی فراهم شد.
 
شاید اگر نسل جوان خاطرات سال ۱۳۷۵ هاشمی‌رفسنجانی را زودتر خوانده بود درک می‌کرد که چرا خاتمی اولین حکم خود در مقام ریاست‌جمهوری را برای ابقای حسن حبیبی در معاونت اول صادر کرد و چرا دبیری حسن روحانی برای شورای امنیت ملی را تا پایان دوره ریاست‌جمهوری حفظ کرد و چرا هاشمی با وجود مخالفت جبهه مشارکت پس از پایان معاون اولی حسن حبیبی در پی معاون اولی حسن روحانی در دولت خاتمی بود و از همه مهمتر چرا سیدمحمد خاتمی در سال ۱۳۹۲ حسن روحانی را بر محمدرضا عارف ترجیح داد و جالب اینجاست که در این روز هر سه؛ هاشمی‌رفسنجانی، سیدمحمد خاتمی و نیز علی‌اکبر ناطق‌نوری از یک تن دفاع می‌کردند: حسن روحانی و این جناح راست بود که با روحانی مخالف بود، همان کسانی که او را در سال ۱۳۷۵ ابتدا از نامزدی مقابل علی‌اکبر ناطق‌نوری باز می‌داشتند و در آخر او را به نامزدی در مقابل سیدمحمد خاتمی تشویق می‌کردند. اما روحانی صبر کرد تا ۱۶ سال بعد نتیجه صبر خود را ببیند.

ارسال به دوستان