عصر ایران؛ مازیار آقازاده - ماجرای قتل "جمال خاشقجی" روزنامهنگار منتقد "محمد بن سلمان" ولیعهد سعودی، پایان نافرجامی برای فواره محبوبیت "محمد بن سلمان" در چشم رسانهها و محافل سیاسی غرب پدید آورد؛ پایان شومی که به نظر می رسد چشم اندازی برای احیای این شخصیت سیاسی جوان دولت سعودی در چشم غرب، نتوان متصور بود.
نام او از این پس همواره با پرونده قتل "خاشقجی" گره خواهد خورد و رسانهها از این پس همواره در کنار نام او به نام " خاشقجی" هم اشاره خواهند کرد و قباله و سند "ننگ بدنامی" - حتی با فرض "بسیار کماحتمال" عدم اطلاع "محمد بن سلمان" از توطئه قتل خاشقجی در کنسولگری سعودی در استانبول - به نام او زده شده و بعید بتوان این لکه را شست و از بین برد.
در 2-3 هفته گذشته لحن رسانههای غربی نسبت به این شاهزاده جوان سعودی به قدری تند و حتی در برخی مواقع هتاکانه بوده که کمتر در سابقه روابط دولت عربستان سعودی با ایالات متحده آمریکا و مجموعه کشورهای غربی به کار بردن چنین ادبیاتی در قبال پادشاهان یا ولیعهدان سعودی، سابقه داشته است.
با ماجراها و جو رسانهای موجود تا اینجای کار، صرفنظر از نتیجه تحقیقات و وعده پیگیریهایی که پادشاه سعودی درباره پرونده قتل خاشقجی داده است، میتوان "بن سلمان" را بزرگترین بازنده این پرونده دانست؛ البته ممکن است دولت سعودی در ادامه کار داستان هایی برای جمع و جور کردن قضیه سرهم بندی کند؛ اما کنسولگری مکانی نیست که در آن بتوان خودسرانه کاری انجام داد و این قتل در مکانی رسمی متعلق به دولت سعودی و زیر نظر و یا دستکم با حضور افرادی نزدیک به محمد بن سلمان ولیعهد سعودی اتفاق افتاده است و به همین خاطر باور کردن به فرضیه "قتل خودسرانه" کمتر در اذهان عمومی دنیا خواهد نشست.
به طور قطع و یقین شخصیت این چهره سیاسی متنفذ و جویای نام و نشان - محمد بن سلمان- با این حادثه به شدت تخریب شده است و به نظر نمیرسد او بتواند از زیر این سونانی بدنامی خلاص شود؛ چه بن سلمان به بهانه این حادثه از سمت خود کناره گیری کند – و یا کنار گذاشته شود – و چه در این سمت بماند، او دیگر نخواهد توانست با (ماسک) محبوبیت و روال سابق به کار خود ادامه دهد و همین مساله آینده سیاسی او و پادشاهی آل سعود را در معرض خطر قرار می دهد.
عربستان سعودی پس از اسراییل مهمترین متحد منطقهای ایالات متحده آمریکا طی دهههای اخیر بوده است- دستکم 4 دهه اخیر- و دولتمردان واشنگتن برای توجیه رابطه استراتژیک و نزدیک خود با ریاض باید دستکم شرکایی قابل اطمینان و کمتر بدنام در ریاض داشته باشند؛ در حالی که وقتی شخصیت دوم کشور عربستان سعودی – و به روایتی حتی رهبر اصلی و در سایه کشور عربستان – این چنین بدنام شده باشد که رسانههای آمریکا از او با عناوینی چون سلاخ، سنگدل، دیکتاتور و.. یاد میکنند؛ صرفنظر از اینکه هر دولتی در کاخ سفید مستقر باشد – اعم از جمهوریخواه یا دموکرات – توجیه همکاری و شراکت با چنین شخصیتی برای کاخ سفید بسیار دشوار خواهد بود؛ به ویژه اینکه کنگره آمریکا نسبت به این حادثه – قتل خاشقجی به فرمان احتمالی ولیعهد سعودی - بسیار حساس بوده و برخی از سناتورهای ارشد سنا به صراحت سخن از پایان کار "محمد بن سلمان" – اظهارات اخیر لیندسی گراهام سناتور ارشد جمهوریخواه - و بسیاری دیگر ندای عقوبت سخت برای دولت سعودی، سر میدهند.
شاید به همین دلیل باشد که خبرگزاری آمریکایی بلومبرگ نیز تلویحا از پایان کار تُرکتازی محمد بن سلمان خبر داده و در گزارشی نوشته است: این مقام سعودی حالا تبدیل به بزرگترین مانع و خطر در راه آینده بلندپروازانه کشورش – طرح خود "بن سلمان" برای چشمانداز عربستان 2030- شده است.
محمدبن سلمان حتی اگر صندلی ولایتعهدی خود را پس از این زلزله بزرگ نجات دهد و همچنان در مسند و مقام ولایتعهدی بماند، تبدیل به شخصیتی لکهدار و یک "چینی بندزده" می شود که دنیا برای معامله و همکاری با او سرودست نخواهند شکست و هر گونه نزدیک شدن به او برای رهبران کشورهای غربی هزینهها و عواقب سیاسی در پی خواهد داشت و همین مساله باعث افزایش هزینههای دولت سعودی در سیاست خارجی خواهد شد.
شاید آبرومندانه ترین راه برای پادشاه سالخورده سعودی صرفنظر کردن از اعطای مقام ولایتعهدی به این فرزند خود باشد؛ باید منتظر ماند و روند تحولات بعدی را به نظاره نشست. در سیاست هیچ امکانی صفر نیست اما پاک کردن لکهی خون "خاشقجی" که بر دامان خانواده سلطنتی سعودی نشسته، به هیچ وجه کار آسانی نخواهد بود.