صلاح الدین هرسنی*
اگر چه روابط خارجی روسیه و آمریکا بر سر مسائل منطقهای و بینالمللی همواره همراه با چالش و معطوف به تنش بوده است، اما برخی ناظران مذاکرات هلسینکی و دیدار ترامپ با ولادیمیر پوتین را نقطه عطفی در تاریخ دیپلماسی این دو کشور و همچین آغاز فصل جدید در روابط این کشور میدانند.
البته تا قبل از نشست هلسینکی آمریکا تلاش داشت که همچون سالهای دوران جنگ سرد هژمونی خود را حفظ کند و در سایه حرکت خزنده خود از پیشروی روسیه در مناسبات منطقهای و بینالمللی جلوگیری کند.
این بدین معنی بود که آمریکا نمیخواست فقط به پیروزی دوران جنگ سرد اکتفا کند و تمایل داشت ضمن حفظ هژمونی خود آنچه را مقامات کرملین در پی آن بودند، سد کند.
اما با کناره گیری یلتسین و قدرت گرفتن پوتین در کاخ کرملین، اوضاع کمی دستخوش تغییر گردید. پوتین در سایه "پراگماتیسم" و "ناسیونالیسم" روسی تلاش داشت گذشته عظمت روسیه یا همان تجدید حیات "تزاریسم" را که در دوران جنگ سرد و تا میزانی در دوران یلتسین خدشه دار شده بود، زنده کند.
بحران گرجستان در سال 2008 پوتین را به تجدید حیات تزاریسم، امیدوار کرد. در بحران گرجستان، روسيه توانست بـه دليل ضعف "نئوکانهای" کاخ سفید در عرصـه داخلـي و خارجي و عدم يكپارچگي سياسـي اروپـا كـه عمدتاً ناشي از وابستگي انرژي اتحاديـه اروپـا به روسيه و عدم استقبال از يك بحران جديد بود، تا حد امكان منافع و اهداف خـود را بـه ويـژه بـا بـه رسـميت شـناختن اسـتقلال دو منطقــه جــدايي طلــب اوســتياي جنــوبي و آبخازيا به پيش ببـرد. اما این بحران تنشهايي را در روابط روسيه با غرب به ويژه ايالات متحده پديد آورد.
گسترش ناتو به شرق، ایجاد سپر دفاع موشکی که روسیه نسبت به آن بسیار حساس بود و نیز جنگ قفقاز که روسیه آن را تعدی و تجاوز به خودش قلمداد کرد، سه عامل اصلی تقابل میان دو کشور به شمار میرفتند.
همزمان با اوج خصومت روسیه و آمریکا به واسطه بحران گرجستان، اوباما با شعار تغییر روی کار آمد. روابط با روسیه یکی از اولویتهای اوباما در سیاست خارجی بود.
به همین جهت،"هیلاری کلینتون"- وزیر خارجه اولین کابینه اوباما- در اولین ملاقاتش با "سرگئی لاوروف" ماشین کوچکی با قابلیت "reset" شدن به عنوان هدیه به وی داد و این بدان معنی بود که امریکا به دنبال از نو آغاز کردن روابط خود با روسیه است.
پیشنهاد "reset" به روسیه را مقامات کرملین اینطور تلقی کردند که امریکا می خواهد نقش روسیه در حل و فصل مسائل جهان را به رسمیت بشناسد و اعتراف کند که بدون روسیه مسائل جهان حل نمیشود.
منافع مشترکی نیز برای دو کشور در این سالها وجود داشت. ازجمله جلوگیری از بی ثباتی کلی در جهان، جلوگیری از گسترش تسلیحات اتمی و دستیابی کشورهای جدید از جمله ایران به آن، ایجاد سیستم حفظ ثبات در شرایط چند قطبی-اتمی، ایجاد ثبات در افغانستان، حل بحران اتمیکره شمالی، حل بحران عرب و اسرائیل، ثبات در خاورمیانه، مبارزه با تروریسم بینالملل، همگرا کردن چین، مسائل امنیت در فضا و تغییر آب و هوا مجموعی ازجمله مسائلی بودند که مسکو- واشنگتن به آنها به عنوان منافع مشترک نگاه میکردند.
به این ترتیب بخشی از تغییرات مورد انتظار مسکو ازجانب اوباما وبرخی از تغییرات مورد انتظارت واشنگتن از جانب پوتین تحقق یافت. اما این پایان ماجرا برای همگرایی مسکو – واشنگتن نبود. هم مسکو وهم واشنگتن به جهت ثبات هژمونیک به یک مقابله استراتژیک پایبند بودند و در قالب این معامله بزرگ حل و فصل برخی از مسائل را دنبال میکردند. به این معنی که روسیه ضمن تعامل و همکاری با آمریکا خواهان حفظ تقابل استراتژیک خود با آن است، در مقابل ظرفیت و جایگاهی که روسیه برای خود در این تعامل قائل است، مورد اذعان امریکا نیست و همین ملاحظه میتواند آغاز سلسله جدیدی از تعارضات باشد.
این تقابل و تعارض دیدگاه بیشترین نمود خود را بر سر مسائی چون: بحران کریمه،شائبه مهندسی شدن انتخاب ترامپ از سوی مسکو،تحریم روسیه از جانب غرب،بحران و مناقشه هستهای و همچنین برنامه موشکی ایران،مسائل خاورمیانه مانند بحران سوریه،ماجرای مسمومیت "اسکریپال" - جاسوس پیشین روس در بریتانیا- نشان میدهد.
هم اینک نیز مسکو و واشنگتن با همین اختلافات برای مذاکره در هلسینکی حاضر شدهاند. با همه تفسیرها و تحلیلهایی که بابت نزدیکی روابط از رهگذر مذاکرات هلسینکی از سوی ناظران بینالمللی شده است، اما به نظر نمیرسد مذاکرات هلسینکی آغاز ماه عسل دوامدار مسکو- واشنگتن باشد.
دیدار ترامپ و پوتین در هلسینکی فنلاند/عکس:آسوشیتدپرس
این مذاکرات قبل از اینکه استراتژیک باشد،نوعی تاکتیک برای امتیاز گیری است. بنابراین ماه عسل پوتین و ترامپ موقتی ومقطعی است و در درازمدت شکننده وناپایدار است.
هم پوتین و هم ترامپ به جهت نیاز و رهایی از مسائل مناقشه برانگیز تن به چنین مذاکرهای داده اند.
هدف پوتین در این مذاکره ونزدیکی به ترامپ آن است که بر سر ماجرای کریمه از غرب امتیاز بگیرد. همسویی تدریجی مسکو با تل آویو و ائتلاف راهبردی با مسکو برای به حاشیه راندن یا فشار به تهران در خروج از سوریه بیشتر به خاطر فروشکستن نظام تحریم غرب بر سر ماجرای کریمه است.
از طرف دیگر همنوایی پوتین با سمفونی غرب و مشخصا رویکردهای ترامپ، بیشتر تلاش برای حضور در مناسبات خاورمیانه در راستای حضور آمریکا در منطقه است و چه بسا که ممکن است با تحقق منویات پوتین، جهت گیریهای مسکو تغییر یابد و همچون گذشته رویکرد مقابله جویانه بگیرد.
در مناقشات منطقهای مانند برنامه هسته ای،موشکی وضعیت روشن است. اگرچه مواضع مسکو در این پروندهها لرزان و بیثبات است، اما همسو با مواضع واشنگتن نیست. در این شرایط، نزدیکی ترامپ به پوتین نیز بیشتر برای اتهامزدایی است، به معنی که از شائبه مهندسی شدن انتخابش از سوی پوتین تبرئه شود.
به همین خاطر است که میتوان گفت مذاکرات هلسینکی پایان عصر تیرگی در روابط مسکو_ واشنگتن نیست.
*مدرس علوم سیاسی و روابط بین الملل