محسن خانعلی*
از یک طرف همه میدانیم که در شرایط این بار واقعا حساس کنونی هستیم و مردم از کید دشمنان و بی عرضهگی مسئولان زیر بار هزار جور فشار هستند و از طرف دیگر مدتی است که با دلیل و بی دلیل و بدون در نظر گرفتن وضعیت روانی جامعه مسائلی از طرف بخش های مختلف حاکمیت مطرح می شود که تنها عبارتِ گویایِ این وضع تاسف برانگیز، "راه رفتن روی مخ مردم" است.
بیایید با هم چند موضوع اجتماعی و نه سیاسیِ اخیر که برای همین مردم کوچه و بازار ایجاد دغدغه کرده است را بررسی کنیم تا موضوع بحث من به طور کامل باز شود.
بعد از کلی بازی روانی در رسانهها که میکنیم و نمیکنیم، دست آخر تلگرام که دربرگیریاش بین مردم زیاد شده بود، فیلتر شد. تلگرامی که برای یک عده محملی برای کاسبیشان شده بود تا در این وضعیت بیکاری نانی به سر سفرهشان ببرند و برای خیلیها هم ابزار ارتباطی ساده. آقایان معلوم نیست با چه مطالعه و پژوهشی دست شان را روی دکمه فیلتر بردند، و به هر کس و ناکسی هم که فریاد زد این روشهای نخ نما شده دیگر جواب نمیدهد، توجه نکردند.
روی مخ مردم راه رفتنِ این موضوع آنجاست که تنها یک میلیون نفر از کابران تلگرام در ایران کم شد و الباقی بعد از ناسزا فیلترشکنشان را روشن میکنند و رفتار ارتباطیشان را مطابق شرایط قبل ادامه میدهند. آیا آقایان فیلتردوست فهمی از شرایط پسا فیلتر شدن داشتند؟ یا فقط دنبال این بودند که فحشی برای نظام بخرند و لج مردم را دربیاورند؟
مردم کازرون نشستهاند سر خانه و زندگیشان که یکباره بحث تغییرات مرزی در شهرستان پیش میآید.
آنقدر این قضیه را کش میدهند که خون به پا میشود و بعد صدایی بلند میشود که صبر کنید، اینکار انجام نمیشود. این روی مخ مردم کازرون راه رفتن نیست که وقتی صدای مخالفتشان در موضوعی که معلوم نیست چقدر اجرایش اهمیت دارد بلند میشود، ختم به خیر نمیشود تا کینهای خونین در دلشان کاشته شود و بعد دست از اصرار بی موقع و بی دلیل کشیده شود؟ و تازه بعد از آن همه اتفاق و بلوا، مدیر دیگری فرمایش میکند که اعتراضات کازرون فتوشاپ بود. ما که در شهر خودمانیم هیچ. آن مردمی که با چشم خود آن اتفاقات را دیدند، اعتراض امام جمعه شان را شنیدند، چطور دل خوش به این مسئول کشورشان باشند که به راحتی انکار میکند واقعیتها را.
کارلوس پویول به تهران آمده، همه در جو برگزاری جام جهانی، نرخ دلار و سکه و گرانی را گذاشتیم گوشه ذهنمان که همین امشب را از فوتبال لذت ببریم و فراموش کنیم همه مشکلات اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی را حتی برای چند ساعت. نمیگویم آمدن پویول به ایران اتفاق خیلی خیلی بزرگی بود، اما اجازه ندادن برای حضورش در برنامه عادل، بدجور روی مخ همه مردم بود. معلوم نشد چه کسی مانع حضور پویول در برنامه شد و مدیران صدا و سیما که در جریان آمدن او به تهران بودند چرا چند روز قبل مانع مذاکره با این بازیکن اسپانیایی نشدند؟ و درست زمانی متوجه شدند که آمدن مهمان خارجی هدر دادن پول است که پویول افسانهای در تهران است، پولش را هم گرفته و در جیبش است و با تعجب باید در هتل بنشیند و به این فکر کند که چه کرده که نمیتواند به 2018 بیایید. مردم حق ندارند غر بزنند؟ فحش بدهند وقتی دارند میبینند که روی شبکه های ماهوارهای به جای یک کارلوس پویول، چهار، پنج نفر مثل او کنار هم نشستهاند و سرگرمشان میکنند؟
دختران این مملکت سالهاست یکی از خواستههاشان شده که بروند استادیوم و فوتبال ببینند. بعد از این همه کش و قوس و میشود و نمیشود، بالاخره دوشب اجازه رفتن به ورزشگاه را گرفتهاند، آنهم با آن وضعی که همه میدانیم. فردای آن روز یک نفر مسئول قضایی مصاحبه میکند میگوید "شرم دارم بگویم از اتفاقاتی که در ورزشگاه آزادی افتاده است" مگر در ورزشگاه چه شده است؟ در آزادی چه خبر بوده که مدیر این مملکت شرم دارد بگوید از آنجا، اما شرم ندارد از نگفتنهای بسیاری در پروندههای اقتصادی و سیاسی و اخلاقی که برای مصلحت خیالی در نطفه خفه میشود. این جمله لج در بیار نیست؟
چند نفر مائده هژبری را می شناختند مگر؟ چند نفر فیلم رقصیدن این دخترک را دیده بودند اصلا؟ دخترک را گرفتهاید. مثل یک خلافکار حرفهای از او اعتراف گرفتهاید و بعد او را به تلویزیون آورده اید که درس عبرت بشود؟ به قول دوستی رفتار زننده شما باعث شد که همه سلیقههای سیاسی و مذهبی پشت دخترکی در بیایند که قرار بود درس عبرت شود؟ این رفتار شما لج در بیار نیست؟ این روی مخ مردم راه رفتن نیست؟
واقعا جامعه ما در برخورد با همه مسائل همین گونه عمل میکند؟ مدیران ما همیشه همینقدر نگران هدر رفت بیت المال هستند که در قضیه پویول بودند؟ همیشه با متخلفان همینقدر سریع عمل میکردند که با مائده برخورد شد؟
این تنها 6 مثال است از رفتارهای نسنجیده و بو دار در این چند سال. آیا این رفتار از سر دلسوزی است؟ نمیشود تصور کرد که پشت این اتفاقات فاصله انداز میان مردم و نظام تفکری هست و جریانی و افرادی؟
همیشه شعبان، یکبار هم رمضان. جدی نمیشود فکر کرد یک تیم نشسته و دارد فکر میکند که چطور بین ما مردم معمولی با نظام فاصله بیندازد؟ اینبار آن عامل نفوذی همیشه در صحنه، نرفته و یک گوشه پنهان نشده و بازی قبلیش را طوری دیگر انجام نمیدهد؟
اینها را بیایید یک طرف ترازو بگذاریم و آن طرف دیگر با هم مرور کنیم. مثلا آنچه که در پرنده سعید طوسی گذشت. آنچه که در پرونده فلان سردار نیروی انتظامی رخ داد که مشکل اخلاقیاش مسلم شده بود. آنچه در خصوص املاک نجومی شهر تهران شد. یا همان قصه برادران روسای محترم قوای مختلف که فیلمش را هم پخش کردند و نکردند. یا آن همه خبر اختلاس و دزدی و زد و بندی که شد و بعد دیگر صدایش در نیامد.
یکجا همه زور و توان رسانهها خرج میشود که یک نفر را بر باد دهند و یک جا همه آبروی و اعتماد نظام خرج یک نفری میشود که باید برباد برود.
حالا که قرار نیست امثال دزد و اختلاسگرها مفسدان واقعی بر باد روند، بیایید و روی مخ مردم راه نروید با این برخوردهای بی تعقل و خلق الساعه و لج در بیار.
آقایان عزیز، اساتید لج دربیار، کارشناسان فاصله انداز میان مردم و حاکمیت، کاش قدری لااقل سواد رسانهای داشتند. کاش یک نفر به این دوستان بگوید که دیگر دوران تک صدایی تمام شده. گذشت آن دورانی که میآمدید و حرفی میزدید و به ریش مردم میخندیدید و می رفتید و کسی توان پاسخگویی شما را نداشت. الان آخر بازی ای را که شما شروع می کنید، دیگر شما تمام نمیکنید. این بازی همانطوری تمام میشود که مردم استدالال و قضاوت میکنند. نگاهی به موبایل های هوشمند در دست مردم بیاندازید. هشتگ مائده یا رقص اتحاد را ببینید. حمایت مردم از عادل را ببینید. به جوکهایی که از حرفهایتان ساخته میشود گوش کنید.
روزنامه نگار*