عصر ایران - اخیراً یکی از وعاظ مشهور که معمولاً در جلسات جناح محافظه کار منبر می رود و بسیار هم مورد علاقه صدا و سیماست، پستی در کانال تلگرامی اش منتشر کرده و طی آن مدعی شده است که پیامبر اسلام(ص) به دنبال قدرت بود و به همین دلیل مورد آزار قرار می گرفت.
وی ادعا کرده است که اصل بعثت برای دستیابی به قدرت سیاسی بود و گسترش اخلاق، در مراحل بعدی اهداف نبوت قرار دارد و تمام درگیری انبیاء سر مسائل سیاسی بوده نه سر برگزاری کلاس اخلاق!
به گفته این روحانی، حدیث "انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق" به این دلیل معروف شده است که ما وقتی نام پیامبر اسلام(ص) را می شنویم، یاد اخلاق بیفتیم نه سیاست!
اگر این سخنان را فردی از جریان سیاسی مقابل می گفت و مثلاً حضورش در انتخابات و تلاش برای نیل به قدرت را به آن مستدل می کرد، زمین و زمان به هم دوخته شده بود که چرا برچسب قدرت طلبی به رسول گرامی خدا(ص)، زده اید ولی اکنون شاهد آن هستیم که عطش بی پایان به قدرت را با حرف های اینچنینی توجیه می کنند و مدعی می شوند که خود رسول خدا(ص) هم قدرت طلب بود و اعتراضی هم از نیروهای به اصطلاح ارزشی بلند نشده است.
صحنه ای از فیلم محمد رسول الله(ص)
اما این سخنان، فارغ از این که در صدد توجیه قدرت طلبی و اصالت دادن به آن در حد رسالت نبوی است، نشانه ای از یک عارضه خطرناک هستند که شوربختانه در میان بسیاری از سیاست بازان وطنی، اعم از چپ و راست و میانه وجود دارد و آن، جدا سازی قدرت سیاسی از اخلاق است.
این نظریه پرداز میانی جریان محافظه کار، ابتدا قدرت سیاسی (حتی در اسلام و دوران پیامبر) را از اخلاق کاملاً جدا کرده و سپس گفته که بعثت پیامبر برای قدرت بوده است، نه اخلاق.
اتفاقاً منشأ بسیاری از مفاسد و بدبختی های جوامع این است که قدرت سیاسی از اخلاق منفک شده است و این گزاره به حدی بدیهی شده است که هر گاه در امر سیاست، ظلم و فسادی صورت می گیرد آن را با عبارت "سیاست است دیگر!" توجیه می کنند.
ترویج این گزاره به نام دین اسلام با این ادعا که کسب قدرت سیاسی، هدف اول اسلام است و اخلاق و بقیه امور فرع بر آن هستند، می تواند بسیاری از کژ رفتاری های مقامات سیاسی را به نام دین توجیه کند و این اتفاقاً همان آفتی است که سال ها شاهدش هستیم و دین گریزی های متعددی را به وجود آورده است. وقتی اخلاق را به "کلاس اخلاق" محدود می کنند، انتظار بهتری نمی توان داشت.
اگر هدف پیامبر اسلام کسب قدرت بود، می توانست با توجه به جایگاه اجتماعی قبیله خود و خوشنامی اش که در مکه بی نظیر بود و او را "محمد امین" می نامیدند، وارد چرخه قدرت شود. اما هدف او، نه قدرت طلبی که اخلاقی کردن همه شؤون زندگی انسان ها و از جمله قدرت بود.
وقتی قدرت سیاسی آمیخته با اخلاق شود، اگر زندگی زناشویی با اخلاق همراه شود، اگر اقتصاد با اخلاق ممزوج شود، اگر علم با اخلاق همسو شود و ...، آنگاه همان مدینه فاضله ای که انبیاء الهی از جمله پیامبر اخلاقمدار اسلام(ص) آرزومندش بود تحقق می یابد.
محدود کردن هدف بعثت به کسب قدرت سیاسی، تقلیل روح نبوت به جسم قدرت است؛ وقتی می گویند پیامبر می خواست قدرت سیاسی به دست آورد و سپس اخلاق را در سیاست و اجتماع ترویج دهد مانند این که بگویند پیامبر(ص) می خواست پول به دست بیاورد و تاجر اول بازار شود و بعد اخلاق را به اقتصاد تزریق کند.
وقتی هدف اصلی نبوت، کسب قدرت باشد و اخلاق هدف فرعی، عقل سلیم چنین می گوید که هر گاه امری دایر شود بر انتخاب "اخلاق یا قدرت"، باید اخلاق را زیر پا گذاشت تا قدرت حفظ شود چرا که اصل، بر فرع مقدم است.
چگونه می شود اصل نبوت را کسب قدرت دانست و بعد از امام علی(ع) روایت کرد که فرموده اند ارزش حکومت نزد من از آب بینی بز هم کمتر است مگر این که بتوانم حقی را احقاق کنم. اگر قدرت سیاسی هدف بعثت است، چرا علی (ع) درباره این هدف نبوی، چنین تحقیرآمیز سخن می گوید؟!
خداوند در وصف حضرت محمد(ص) او را دارای اخلاق برتر می نامد و نمی گوید اگر تو قدرت سیاسی نداشتی مردم از دورت پراکنده می شدند بلکه تصریح می کند که ای پیامبر! اگر تو این اخلاق نیک را نداشتی مردم از تو دور می شدند.
آنان که حضور در منظومه قدرت، به کام شان مزه کرده است، حق ندارند قدرت طلبی های خود را به ساحت رسول گرامی اسلام(ص) نسبت دهند و با تحریف هدف بعثت، اخلاق را قربانی سیاست کنند و در صدد تقدیس جناح بازی های خود برآیند.