عصر ایران؛ روح الله صالحی- انگار ابزار عزا کم آورده ایم و ناچار دست به دامن همسایه ها شده ایم تا بیایند و یاری کنند تا اشک بند نیاید و کم نیاورده باشیم.
خاک سردی می آورد و کم کم زخم ناسور دنا از لایک شدن می افتد ما به زندگی نشسته ایم. اما از گوشه، چشم دوخته ایم به این که کسی خبر عزا بیاورد و پابرهنه وسط کوچه بدویم .
این بار عدد یازده به یادمان خواهد ماند ،مثل سی و دو، مثل شصت و شش ،یا بیست و دو و این رشته سر دراز دارد.
چه قدر ما مقصریم؟ چه قدر جغرافیا؟ چه قدر میزها؟ و این چه قدر هم سر دراز دارد.
در عزا آموخته ایم گیس زن ها را از مچ دست ها باز نکنیم و سر سلامتی بدهیم چون برای بعدی لازم می شود.
به جای روبان کمی هم ادویه شادی بپاشیم بر این هوا و زهر کمتر بنوشیم.
جاذبه انرژی که سواد ندارد از بدش می ترسیم سرمان می آید ،نفرین می کنیم توی دل غمباد می شود و بلد نیستیم که سرنا را از سرگشادش نمی نوازند.
آن دختران که بد می کنند چون عرف و قانون می گوید و تغییرش در کف خیابان اتفاق نخواهد افتاد.
دختران استادیوم هم بد می کنند که هویت خدادادی را نادیده می گیرند و می روند که سیستم بزن زیرش و اتوبوسی فوتبال وطنی را ببیند.
این ها بد، حق با شماست. هنرمندان موسیقی چه گناهی کرده اند که باید از ترس بخزند توی زیر زمین و دیلیم دیمبول راه بیندازند.
امام جمعه رامسر می نویسد کن لم یکن شود هر اجازه ای که بابت موسیقی پاپ داده ایم در مقابل امام جمعه اسالم دستور می دهد مردم به غایت عزاداری کرده اند بگویید موسیقی عرفی و شرعی بنوازند.
از رامسر تا اسالم چند برگ درخت هست کسی نمی داند اما این فاصله ریتم هستی دارد دو ماژور شور حماسی هستی را می نوازد.
یک بار برای همیشه برگردیم و از نو شروع کنیم،چه اشکال دارد، از نو همه واژگان لازم اجرا را تعریف کنیم و بعد بنشینیم و صبر پیش بگیریم.
نمی شود با سیستم بزن زیرش و اتوبوسی نگذاشت نسل امروز پایش از گلیم ما دراز تر شود .او سبک زندگی اش را تعریف کرده و حتی ریشه زده است نمی شود با چهارتا چوب و تیرک درستش کرد.
شما موسیقی را منع کنید او زیر زمینی اش را می شنود غذایش را در رستوران زیر زمینی می خورد لباسش را در شو زیر زمینی می خرد مدل موهایش را هم...
«سطح نارضایتی آنچنان بالاست که با جرقهای شعله ور می شود.
اصلی ترین عوامل نارضایتی، تغییرات در نسل و سبک زندگی است.
این تغییرات را در بچههای خودمان هم می توان دید» این ها را فلان روزنامه نگار و استاد دانشگاه و...نگفته، این ها جملات وزیر کشور است که با تحلیل آماری می دانند زیر پوست در حال تغییر این جغرافیای ناب چه می گذرد.اما ما چسبیده ایم به این سنگر و نمی توانیم تحلیل کنیم شادی را چطور توی این روش کاری جای دهیم.
گفتند موسیقی محلی نه، فقط در مراسمات دیپلماسی-توریستی اجرا شود. این شد که هر شلنگ تخته ای را به اسم رقص ایرانی در مجالس عروسی بهم تعارف کردیم لب ریز بی اصالتی و فهم جملات موسیقایی و کسی نگران این تهی شدن نشد.
کجاست شعور و شور سرچوپی و لزگی وپای واژیک و...که بزمی و رزمی مردان را به لحاظ روحی و بدنی مهیا مقابله با دشمن کند.
بهار چه دارد که این طور مورچه وار درهم می لولیم تا خودمان را به او برسانیم? چه دارد که رخت عزا از تن به در می کنیم؟
بهار(به) بهترین را آوردن (آر) است شبیه کردار که فعل انجام شده را پیش رو می نهد و به اکنون می کشاند.
بهترین را از سال گذشته جمع کردن و آوردن که اگر چنین اضافه شدنی اتفاق نیفتد دچار تکرار ملال آور و رخوت می شویم.
«به » در فرهنگ لغات چنین آمده است: خوب و نیک. (برهان ). خوب، نیک و پسندیده. (انجمن آرا) (آنندراج ). بهتر. نیکوتر. خوبتر و ما چه خوبی و بهتری را مهیای پیش کش به بهار کرده ایم?
سال 96 گذشت به همین سادگی اما به تلخی رنج های که پوست مان را کند و خونابه اش به خاطرات مان چکید.
بهار مشتاق کت تک چهارخانه و زرق و برق کفش واکس زده هیچ کس نیست .بهار به هوای آویشنی که از زیر تکه سنگی در کوهی خواهد رویید می آید تا بیاموزیم رویش درد دارد اما جهانی به شگفتی وا می دارد به ریتم خنک دشت...
به شادی نیاز مبرم داریم. این یک واقعیت است که نسل امروز بدون چهارچوب به دستش می آورد و با عبوس بودن ما نه تأخیر می افتد نه مسیرش را کج می کند، چراغ خاموش از زیر شهر می گذرد تا به بهار پیش رو سلام کند.