مرتضی آژند
اگر قرار به باختن است "با هم ببازیم"، این خلاصه بیانیه رئیس فدراسیون کشتی کشور در خصوص ادامه سیاست عدم رویارویی ورزشکاران ایرانی با اسرائیل است، خادم می گوید این رو به رو نشدن با زودتر باختن یا مشکل پزشکی داشتن دیگر جوابگوی عدم حضور نیست و برای ما هم ارزشی ندارد، تنها خروجی این سیاست محروم شدن کشتی گیر و مربی یا تعلیق شدن فدراسیون است که باید برای آن فکری کرد.
در رخدادی دیگر چندی است که برخی از خانم ها مخالفت خود را با حجاب اجباری علنی کردند و از هر بلندی کوچکی اعتراض مدنی خود را نشان می دهند، دختران خیابان انقلاب که هر روز بر تعداد آنها افزوده می شود، حق پوشش را از ابتدائی ترین حقوق شهروندی می دانند که هر انسانی باید از آن برخوردار باشد.
وجه مشترک هر دو مورد اشاره شده در این است که گویا دیگر قانون، عرف یا خط قرمزهای قدیمی جوابگوی شرایط فعلی نیست و برای عبور از چالش های روز امروزی باید تغییر رویه داد و متناسب با فردا قوانین را بازتعریف کرد، این موارد نشان می دهد که دیگر نمی توان با همین شیوه خشک و سفت و سخت، کشور را اداره کرد بلکه باید متناسب با کم و کاستی های امروز، راهی برای برون رفت از مشکلات و نارضایتی ها که دیگر انکار پذیر نیستند پیدا کرد.
واقعاً در همین بحث رو به رو نشدن با ورزشکاران اسرائیل در نهایت می خواهیم چیکار کنیم، اگر هم تا امروز از آن سودی برده ایم ادامه دادن همراه با حذف و تعلیق در سکوت کامل چه ارزشی دارد، وقتی در مجامع بین المللی با برگه پزشکی دنبال ثابت کردن عمدی نبودن عدم رویارویی هستیم دیگر باید ببازی چه افتخاری دارد، نه تنها برای ما، حتی برای مردم فلسطین. چندان دور از ذهن نیست که طی یکی چند سال آینده ورزش اسرائیل آنقدر گسترده شود که در همه رشته ها و میادین رو به روی ما قرار بگیرد، آن وقت با این شرایط جدید تکلیف ما چیست، آیا صحیح است که همه ورزش کشور را تعطیل کنیم، در کنج خانه بنشینیم و تنها گزینه ورزشمان انجام مسابقات فصلی- محلی داخلی باشد.
بحث بر سر به رسمیت شناختن یا نشناختن، آشتی یا قهر با اسرائیل نیست، بحث بر سر منافع ملی است؛ بالاخره یک جایی دیگر خط قرمزها جواب نمی دهد و باید تدبیر جدیدی کرد، تدبیری که منافع ملی در آن اولویت داشته و افتخار آفرین باشد، البته که هم می توانیم همین سیاست باید ببازی ها و حذف پزشکی را آنقدر دنبال کنیم تا روزی که دیگر یا فرصتی برای اصلاح روش ها نباشد یا مجبور به پرداختن هزینه ای سنگین شویم.
بحث دختران خیابان انقلاب هم از همین جنس است، اگر امروز تنها چندین نفر اعتراض خود را علنی کردند، دور نیست روزی که بخش بزرگی از جامعه مخالفت خود را با پوشش اجباری علنی کنند، شواهد و قرائن آن هم از همین امروز پیداست، مثل اعتراض های دی ماه که بی سر و صدا آمد، اما سر و صدای زیادی داشت.
خب می خواهیم چیکار کنیم، بهتر نیست از همین امروز که هنوز اعتراض ها مدنی ست و همه گیر نشده در مورد آن تدبیر صحیحی به کار ببندیم، آیا با سیاست جوشکاری جعبه های برق و مخابرات یا بازداشت دختران، مشکل حل می شود یا صورت مساله پاک شده است، اگر معتقد هستید که با این روش ها مساله را ریشه ای حل کردید، بنشینید تا ببینید سیاست های جوش و بازداشت در نهایت به کجا منجر می شود.
شرایط لحظه به لحظه در حال تغییر است، علم کشور داری هر ساعت تغییر می کند، قوانین کشورها هر روز به رفراندوم گذاشته می شود تا رضایت عمومی بیشتری کسب شود، دولت ها تنها تسهیل گر قوانینی شدند که مردم می پسندند، حکومت ها به صورت دوره ای افکار عمومی را نظرسنجی می کنند تا مشکلات کوچک را قبل از تبدیل شدن به بحران برطرف کنند، در عالم روابط بین الملل هم دوست و دشمن واقعی برایشان معنی ندارد، تنها انعطاف پذیری، بازی های برد- برد برای منافع ملی حرف می زند.
اما در ایران ما خبری از این اقدام ها نیست، با بحران های اقتصادی و تحریم رو به رو است ولی تعریف دقیقی از منافع ملی در روابط بین الملل ندارد و همیشه یک سیاست ثابت و از پیش تعیین شده را در مناسبات دنبال می کند، از دست رفتن اعتماد مردم به نظام را می بیند ولی حاضر نیست قوانین را به نفع مردم به روز کند و محدودیت ها ابتدائی را بردارد، بحران ها را می بیند اما از چاره اندیشی خبری نیست، صرفا همان سفت و سخت با قوانینی از کار افتاده و خط قرمزهای خلاف منافع ملی، کشور اداره می شود.
یک راه این است که منتظر باشیم تا با تلنبار شدن بحران ها همه "با هم ببازیم" یک راه دیگر هم این است که واقعیت های موجود و سیاست هایی که با آن کشور را اداره می کنیم کنار هم بگذاریم، ببینیم آیا با این قوانین از پس حل بحران های امروز و فردا بر میاییم و این مدل کشورداری برای ما در ته مسیر خوشبختی دسته جمعی به همراه دارد یا لازم است که تغییر رویه داده و به اصلاحات تن دهیم. راهش هم خیلی ساده ست