یازدهمین جلسهی چهارشنبههای نقد و بررسی کتاب نشرچشمه به کتاب «تخت بخواب» نوشتهی حسین یعقوبی با حضور حمید بابایی به عنوان یکی از منتقدان کتاب اختصاص یافت.
حسین یعقوبی که ترجمهی کتاب مرگ درمیزند را در کارنامهی خود داشته اینبار رمانی را با بنمایههای طنز در نشرچشمه به چاپ رساند. تخت بخواب به مفهوم کلاسیک یک رمان طنزمحسوب نمیشود و رگههایی از طنز در خود دارد و به همین دلیل در ردهبندی نشرچشمه به عنوان کتابهای قفسهی آبی به چاپ رسیده است. این رمان به خاطر جنبههای اجتماعی خود میتواند رمان قابل توجهی باشد و مخاطبان زیادی را به خود جذب کند.
در ابتدای جلسه حمید بابایی با اشاره به اینکه از دیدگاه یک منتقد از دو جنبهی تئوری و خصوصی رمان را میتواند بررسی کند، گفت: «نکتهای که با خواندن متن کتاب متوجه آن شدم و باعث جذابیت کتاب برای من شد، زبان و روایت سادهی متن بود، در کل داستان خواننده راوی را اول شخص تصور میکند ولی در نهایت با اتمام متن به این نتیجه میرسیم که داستان راوی دوم شخص و یا حتا گاهی سوم شخص هم دارد، رمان حسین یعقوبی رگههایی از طنز دارد و با نگاهی کاملا طنزآلود و به دور از هر تلاشی برای طنزآمیز نشان دادن داستان به بررسی وقایع اجتماعی دور و اطراف میپردازد. اتفاق مهمی که در داستان یعقوبی میافتد استراتژی نویسنده است، نویسنده فقط روایست و در واقع فقط وضعیت موجود را تصویر میکند که این تصویرسازی باعث خوشخوان شدن رمان هم میشود. درواقع این رمان از مسائل خیلی ساده و پیش پا افتاده طنز میسازد.»
در ادامهی جلسه یکی از حاضرین در جلسه با تایید این مطلب که رمان یعقوبی با کلامی ساده طنزپردازی میکند، گفت: «به نظر من جنس کاری که در رمان تخت بخواب شاهد آن هستیم، جنس کار تجربهشدهای است، دقیقا اتفاقی که در دههی چهل با وجود عزیز نسین افتاد و دغدغهی داستانهایش اصولا طبقهی متوسط به پایین جامعه بود. در ادبیات ایران این نوع طنزپردازی را در آثار فریدون تنکابنی و کمی بعد از آن در آثار غلامحسین ساعدی میبینیم. که هر دو تلاش میکنند تا فضای ناکارآمد و پر از بروکراسی را تحلیل کنند.»
در ادامهی صحبتها یکی دیگر از حاضرین در جلسه با اشاره به صحبتهای پیشگفته افزود: «من کاملا با نظر شما موافقم، تولد موجودی به اسم کارمند از دههی چهل در ادبیات ایران دیده میشود، موجودی روزمره، رند، عافیتطلب و ناکارامد که سعی دارد تا جای ممکن کار انجام ندهد. ما در این رمان با تنوعی از این کارمندها روبهرو هستیم، البته تفاوت کار یعقوبی با تنکابنی در یک نکته است؛ اینکه در آثار تنکابنی سیستم مقصر است ولی در کار یعقوبی خواننده به این نتیجه میرسد که خود افراد مسئول این ناکارامدیاند. نکتهی دیگری که در داستان اتفاق میافتد و من فکر میکنم اتفاق مهمیست که میتواند در هر رمانی بیفتد، این است که شخصیت داستان دچار تغییر میشود.»
یکی دیگر از حاضرین در جلسه با اشاره به خوانش آسان کتاب یعقوبی گفت: «انتقاد من پس از تمام شدن این رمان به آقای یعقوبی این است که ایشان میتوانست استعارههای نوتر و نابتری را بیاورد ولی نکتهی مثبت داستان از نظر من این است که در نهایت خواننده به این نتیجه میرسد که هر کس مسئول رفتار و اعمال خودش است.»
در ادامهی جلسه بابایی در سخنان پایانیاش گفت: «نکتهی مثبت کتاب یعقوبی این بود که خواننده در حین خواندن کتاب احساس میکند خود پنهانش را کشف میکند. در نهایت به نظر من این اثر با پایانبندی خوبی که دارد نجات پیدا می کند، شخصیت داستان با اینکه راوی این معضلات است، در پایان خود تن به این وضعیت نمیدهد.»
در ادامهی جلسه یعقوبی در پاسخ به اینکه «با وجود محدودیتهای اجتماعیای که وجود دارد چهطور باید طنز نوشت؟» گفت: «به نظر من طنز یک ژانر نیست بلکه یک کیفیت است و ما میبینیم حتا در جامعههایی که به قول شما محدودیتهای اجتماعی ندارند هم طنزهای قابل قبولی ارائه نمیشود. به نظر من این محدودیتها امکان مانور بیشتری هم به نویسنده خواهد داد.»
در پایان جلسه حسین یعقوبی با اشاره به اینکه شخصیت داستان شخصیتی آرمانخواه و متزلزل است، گفت: «چیزی که برای شخصیت داستان مهم است ادبیات نیست و مطرح شدن از طریق ادبیات نکتهی مهم زندگی اوست، که ما این را از نیمهی دوم داستان، جایی که الهام ادبی به سراغش میآید، میبینیم. من به عنوان نویسندهی کتاب این رمان را از دو جنبهی فردیت و معنا کاملا از هم متمایز میکنم. از طرفی به نظر من ژانر کتاب طنز نیست بلکه شاید بتوان آن را رئالیسم اغراقآمیز تلقی کرد. چیزی که برای من در داستاننویسی اهمیت دارد این است که من ترجیح میدهم داستان سادهای بنویسم ولی خواننده جایی از متن بازگشت به عقب داشته باشد و مجبور شود قسمتهایی از آن را برای درک بهتر داستان دوباره بخواند.»