مهرماه امسال بود که اعلام شد مرحله اول پروژه اصلاح و گنجاندن مفاهیم بیمهای در شش عنوان از کتابهای درسی با هدف افزایش ضریب نفوذ بیمه و در نهایت رفاه اجتماعی پایدار، چه در مقطع دبستان و چه در مقطع دبیرستان و هنرستان در رشتههای گوناگون تحصیلی آغاز شده است. بدیهی است این حرکت که علاوه بر طرح مباحث بیمهای برای دانشآموزان، آموزگاران و خانوادهها را نیز با مفاهیم بیمهای آشنا میکند، به امر مهم آموزش بیمه در سویه بیمهگذار نهادینه و کاربردی میکند.
اما سویه دیگر امر آموزش در صنعت بیمه، آموزش نیروی انسانی متخصص در این حوزه است. زیرا هدف از آموزشهایی که در سویه بیمهگذار ارائه میشود، اطلاعرسانی درخصوص کلیات و فرهنگسازی برای توسعه پوششهای بیمهای است و پاسخگوی مشکلات ناشی از آگاهی ناکافی بیمهگزاران نسبت به شرایط بیمه موردنظرشان و گنگ و ابهامآمیز بودن شرایط و مندرجات برخی بیمهنامهها برای آنها نیست.
این مشکلات زمانی بروز مییابد که خسارتی اتفاق میافتد و بیمهگر به استناد مندرجات فرم پیشنهاد و شرایط بیمهنامه و قوانین و مقررات حاکم بر صنعت بیمه که در بیشتر موارد امکان تفسیر و برداشتهای گوناگون برای آن وجود دارد، خسارت یا بخشی از خسارت را رد میکند موجب نارضایتی بیمهگذار را فراهم میآورد. بیمهگذار نیز یا به زعم خویش از حق و حقوق خود میگذرد یا با مراجعه به دستگاه قضایی مسیری طولانی را برای دادخواهی طی میکند. که نتیجه مشترک هر دو حالت کاهش اعتماد و اطمینان جامعه به صنعت بیمه است.
به نظر میرسد نیروی انسانی شاغل در این بخش از صنعت بیمه، هنوز به گفتمان روشنی برای تبیین شرایط فرمهای پیشنهاد و مندرجات بیمهنامهها نرسیدهاند و اصل مهم «معنا در ذهن مخاطب است» در این بخش مغفول مانده است؛ مفهومی که از گفتههای یک بازاریاب بیمه یا فروشنده بیمهنامه در ذهن مشتری شکل میگیرد، ممکن است به کلی با مفهومی که بازاریاب یا فروشنده سعی در انتقال آن دارد، متفاوت باشد. بر این اساس، گرچه فرمهای پیشنهاد و بیمهنامهها از نظر بیمهگران، نهایت شفافیت لازم را دارند اما مادامی که این شفافیت برای بیمهگذاران مسجل نیست، مشکلات مذکور نیز پابرجا خواهد بود.
پس همانگونه حرفه بیمهگری مجموعهای از علوم مختلف مانند آمار، اقتصاد، مدیریت، بازاریابی، مهندسی، مالی، تجارت الکترونیک و... را دربرمیگیرد، باید برای جلب اعتماد و اطمینان ماندگار جامعه از ادبیاتی فراتر از ادبیات اداری، قانونی و آییننامهای بهره برد که با ادبیات روز جامعه درآمیزد و این مستلزم کار کارشناسی و یاری جستن از روزنامهنگاران و نویسندگان برای شکلگیری گفتمانی شفاف و مؤثر در شبکه بازاریابی و فروش و آموزش آن به نیروی انسانی شاغل در این شبکه است.
به نظر میرسد ضعف آموزشی این بخش نیز مانند دیگر بخشهای صنعت بیمه ناشی از نداشتن تعریف دقیق از مشاغل صنعت و به تبع آن انجام نشدن نیازسنجی آموزشی، هزینههای اندک برای تحقیقات و نبود مراکز تحقیقی و پژوهشی مرتبط با مسائل اجرایی، نبود دورههای آموزش بلندمدت برای بیمهگران، محدودیت آموزشهای میانمدت و کوتاهمدت در صنعت بیمه، کمبود شدید متخصص آشنا با علوم مرتبط و نیز شکل نگرفتن ارتباط منطقی میان آموزشهای دانشگاهی رشتههای بیمه با نیازهای واقعی این صنعت است.
ضعف آموزش در صنعت بیمه را میتوان از این دو زاویه نیز مورد بررسی قرار داد؛ کمبود برنامههای آموزشی یا بیاثر بودن آنها. گرچه همه متولیان آموزش در گزارش عملکرد خود، ساعتنفر و تعداد دورهها و ... را اعلام میکنند اما واقعیت این است که مهمترین شاخص در بحث آموزش، اثرگذاری و جاریسازی آن است. از این رو به نظر میرسد تجدیدنظر در برنامههای آموزشی و روش آموزش در صنعت بیمه باید اولویت اصلی متولیان باشد، متولیانی که البته خود نیز باید با بهروزترین علوم در بالاترین سطوح آموزش دیده باشند.