در حالی که اصلاح طلبان و اعتدال گرایان پیشاپیش اعلام کردهاند در انتخابات آتی ریاست جمهوری نیز از حسن روحانی حمایت میکنند اردوگاه راست اعم از سنتی و رادیکال هنوز به کاندیدای مورد نظر نرسیده و اگر هم رسیده باشند اعلام نمیکنند.
محمد رضا باهنر دبیر کل جبهه پیروان - که در واقع ائتلاف غیر رسمی جامعه روحانیت و حزب موتلفه است - به تازگی گفته قرار نیست از نامزدهای شکست خورده در دوره های پیش حمایت شود زیرا «چهره های سوخته قبلا خود را آزمودهاند و آرای قابل توجهی کسب نکردهاند» و در عین حال تصریح کرده «آقای قالیباف با بقیه کاندیداها متفاوت است و در جرگه مهره های سوخته قرار ندارد.»
حجت الاسلام حسین ابراهیمی عضو جامعه روحانیت مبارز اما میگوید: « هنوز در این باره در جامعه بحث نشده است.»
در این که کاندیداتوری محمدباقر قالیباف، سعید جلیلی و هر نامزد دیگر اصولگرا و غیر اصولگرا و حتی با ویژگی های محمد غرضی عرصه انتخابات را رقابتیتر و جذابتر میسازد و برای علاقهمندان به تداوم ریاست جمهوری کنونی نیز انگیزه مضاعف ایجاد میکند تردیدی نیست.
این گفتار در پی بررسی مدعای آقای باهنر هم نیست که آقای قالیباف را پس از دو بار ناکامی در انتخابات میتوان در « جرگه مهرههای سوخته» قرار داد یا نه چون فردی چون آقای محسن رضایی سابقه سه بار حضور را هم دارد هر چند که در یک نوبت ( سال 84) 72 ساعت قبل از انتخابات انصراف داد.
حق بدیهی و مصرح هر تشکلی است که کاندیدای اختصاصی یا اشتراکی خود را داشته باشد و با این نگاه هر یک از نامزدهای پیش گفته یا دیگران که اعلام آمادگی یا حضور کند به رونق فضای انتخابات یاری رسانده است.
نکته ای که این جُستار اما میخواهد بررسد این است که تشکلی مانند جامعه روحانیت مبارز چرا دچار تردید است؟!
مگر حسن روحانی عضو ارشد همین تشکل نیست؟ البته نیک میدانیم که از آنان فاصله گرفته و چند سالی است که در هیچ یک از جلسات شورای مرکزی شرکت نمیکند و دبیر کل فقید این تشکل نیز در اجلاسیه خبرگان تبریک خود به او را مشروط کرد به شرط و شروطی هر چند اجل مجال نداد تا مرحوم مهدوی کنی اعلام کند آن شرایط تحقق یافتهاند یا نه.
مگر هاشمی رفسنجانی که حامی اصلی حسن روحانی است عضو مؤسس این تشکل نیست؟ پس اگر «آب در کوزه است» چرا « تشنه لبان» در پی دیگران میگردند؟ اگر عضو این تشکل است یعنی که «یار در خانه است» پس چرا « گِرد جهان می گردند» تا یکی دیگر را پیدا کنند؟
آیا عجیب نیست که یک حزب 40 ساله به دنبال کسی باشد تا عضو همین تشکل را شکست دهد یا موجب ریزش آرای او شود؟! اگر این حزب واقعا حزب باشد آیا این رفتار مصداق «شلیک به آینه» نیست؟
جدای جننبه سیاسی به لحاظ صنفی آیا عجیب نیست که یک تشکل روحانی به جای حمایت از هملباس خود به دنبال نامزد دیگری باشد؟
تازه مگر از همین جامعه روحانیت مبارز برخی از اعضا مانند حجت الاسلام مصطفی پورمحمدی و سید رضا اکرمی عضو دولت فعلی نیستند؟
اگر هم هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی و ناطق نوری از جامعه روحانیت مبارز جدا شدهاند چرا این جدایی رسما اعلام نمیشود و اصرار دارند بگویند همچنان عضو ما هستند در حالی که ذهنیت توسعه گرای اینان دیگر قرابتی با این تشکل ندارد؟ اگر هم این چهره ها به خاطر نزدیکی یا ائتلاف با رقیب – مجمع روحانیون مبارز- مرتکب تخلف تشکیلاتی شدهاند چرا کنار گذاشته نمیشوند؟
به لحاظ تاریخی به یاد داریم که در سال 1380 مصطفی هاشمیطبا عضو مؤسس حزب کارگزاران سازندگی ایران بر خلاف مصوبه حزب متبوع در حمایت از رییس جمهوری وقت خود در انتخابات کاندیدا شد.
او در حالی که معاون رییس جمهور بود جامه رقابت با رییس خودرا پوشید. واکنش حزب متبوع اما سریع و صریح بود: اخراج! هر چند که هاشمی طبا مدعی شد مدت هاست که در جلسات حزب شرکت نمیکند و نتیجه هم البته بسیار رقتآور بود: کمتر از 30 هزار رأی در رقابت با رییس جمهوری که این بار 22 میلیون رأی کسب کرده بود.
در سال 84 وقتی مجمع روحانیون مبارز پای نامزدی دبیر کل خود مُهر نزد مهدی کروبی از مجمع جدا شد و حزب اعتماد ملی را پایه گذاشت. اتفاقی که اگر مدیریت نمی شد می توانست مجمع را تا مرز فروپاشی پیش بَرَد اما از اعضای شورای مرکزی تنها رسول منتجبنیا به حزب تازه تأسیس پیوست.
در سال 88 نیز پس از پیوستن غلامحسین کرباسچی به حامیان مهدی کروبی و قبول مسؤولیت ستاد انتخاباتی او این شایعه درگرفت که حزب متبوع – کارگزاران- در این باره تصمیم میگیرد هر چند که توضیحات مقدماتی را ارایه داد و قرار شد دلایل خود را بعدتر به تفصیل عرضه کند اما به خاطر اتفاقات پس از انتخابات و ائتلاف دو نامزد معترض عملا این موضوع منتفی شد و آن قدر صنم یا سمن پیش آمده بود که دیگر کسی به فکر یاسمن نباشد!
اکنون اما جامعه روحانیت مبارز نمیداند با اعضای شاخص خود چه کند و یک حزب سیاسی چگونه می تواند مردم را به پیروی از خود دعوت کند در حالی که به نظر می رسد خود دچار تشتت، آشفتگی و سردرگمی است؟
اشتباه نشود! بحث بر سر این نیست که چرا برای روحانی رقیب معرفی می کنند. محافظه کاران در سال 1380 نیز این کار را انجام داده بودند شاید به این امید که هر یک حداقل یک میلیون از آرای 20 میلیونی خاتمی بکاهد و طیف متنوعی هم شکل داده شد. حاصل اما افزایش آرا بود.
پرسش مشخص این است که اگر حسن روحانی عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز است دنبال چه هستند و چرا می خواهند از دیگری حمایت کنند؟
اگر هم عضو است اما در جلسات شرکت نمیکند و از آنان فاصله گرفته و به مجمع روحانیون - تشکل رقیب و انشعابی- نزدیک شده یا پیوسته چرا خروج یا اخراج او و نیز هاشمی و ناطق و امامی کاشانی و پور محمدی را اعلام نمی کنند؟! اگر هم نیست چرا نمی گویند نیست و اصرار دارند بگویند هست؟
پس بحث تنها بر سر آداب فعالیت حزبی است و پرنسیب مورد انتظار و الزامات تعلق صنفی نه این که کسی رقیب روحانی می شود یا نه. که اتفاقا اگر رقابت جدی نباشد و برخی گمان کنند روحانی پیشاپیش برنده است نرخ مشارکت کاهش مییابد و حضور فردی مانند جلیلی و حتی مخالفت او با برجام میتواند انتخابات را داغ کند.
جامعه روحانیت مبارز در انتخابات گذشته نیز از کاندیداتوری روحانی حمایت نکرد و به خاطر اتحاد استراتژیک با جامعه مدرسین که به جبهه پایداری نزدیک تر است تا محافظه کاران سنتی بعید است در انتخابات آتی چنین کند.
اما جا دارد به این پرسش ساده اما اساسی پاسخ دهد که مثلث هاشمی، روحانی و ناطق عضو هستند یا نه. اگر هستند دنبال چه هستند و اگر نیستند چرا رسما اعلام نمی کنند؟
این تشکل عملا دوپاره شده و قصه امروز و دیروز هم نیست. مجمع روحانیون مبارز در فهرست انتخاباتی مجلس سوم از بین اعضای جامعه نام حسن روحانی را انتخاب و معرفی کرده بود و پیدا بود که فاصله دارد.
جامعه روحانیت البته خود را حزب نمی داند و به همین خاطر حاضر به تقاضای پروانه از کمیسیون ماده 10 احزاب نشد و مرحوم مهدوی کنی دبیر کل فقید آن معتقد بود که نقش «ابوت» دارد. در این حالت نیز می توان پرسید چگونه می توان هم چتر پدری گستراند و هم با عضو خود رقابت کرد و برای انتخاب نشدن دوباره او کوشید؟!
جواب: خير، اصلا عجیب نیست چون هم دلی از هم لباسی بهتر است!!
نویسنده هم همین رو میگه