عطریانفر تاکید میکند: اصلاحطلبان به مقتضای حال استدلال میكنند ادامه ریاستجمهوری آقای روحانی مصلحت ملی است. برگزیده ملتی كه ظرف سه سال كارنامه موفقی داشته، كارآمد بوده است؛ نقش توانمندی در پیشبرد اهداف و منویات مردم داشته است؛ بزرگترین دلنگرانی كه در پی تحریم، احتمال حمله نظامی بر سر كشور سایه انداخته بود را با تدبیر سیاسی و با بهرهگیری از همراهی رهبری نظام و نقشآفرینی ارزنده دكتر ظریف، وزیر خارجه و دكتر صالحی به ثمر رسانده است. طبیعی است ملت ایران خاطره خوش و دلپذیری از مدیریت دولت او داشته باشند.
روزنامه «اعتماد» آورده است: محمد عطریانفر، از چهرههای موثر و قدیمی حزب كارگزاران هنوز هم تحلیلهای دست اولی از شرایط سیاسی كشور دارد. از فعالیتهای روزنامهنگاریاش در روزنامه كیهان دوره اصلاحات گرفته تا عضویت در شورای سردبیری روزنامه همشهری در دوره شهرداری كرباسچی از او شخصیتی ساخته كه با دیدی تحلیلی به وقایع و رخدادهای عرصه سیاست مینگرد. همین است كه سبب شده تا با نزدیك شدن فضای عمومی و سیاسی كشور به انتخابات سال ٩٦ راهی دفترش شویم و آخرین برآوردهای سیاسیاش را جویا شویم.
این مصاحبه در شرایطی انجام شد كه توصیه رهبری نظام به احمدینژاد سرخط اخبار روز كشور شده بود. عطریانفر در تحلیل چرایی سفرهای استانی احمدینژاد گفت كه اساساً احمدینژاد قصد ثبتنام در انتخابات را نداشت چرا كه نمیخواست در این دوره با وجود احتمال كم پیروزی انگ شكست به پیشانیاش بخورد. همچنین معاون اسبق وزیر كشور حرفهایی در مورد شرایط روحانی در انتخابات ٩٦ دارد. وقتی از او میپرسم كه با زمزمههایی كه از اردوگاه رقیب مبنی بر احتمال ردصلاحیت روحانی برمیخیزد، اصلاحطلبان چقدر باید نگران باشند و آلترناتیوی برای انتخابات در آستین داشته باشند؟ میگوید كه از نظر حقوقی ردصلاحیت رئیسجمهور مستقر توسط شورای نگهبان امری ممتنع است و اساساً چون ردصلاحیت روحانی غیرممكن است هیچكس از سوی اصلاحطلبان نباید همراه با روحانی برای انتخابات ٩٦ ثبتنام كند. در ادامه، گفتوگوی «اعتماد» با محمد عطریانفر را میخوانید.
اصلاحطلبان اعلام كردهاند كه در این انتخابات حضوری حداكثری خواهند داشت و بارها گفته شده كه گزینهای به جز روحانی در انتخابات ٩٦ ندارند. به نظر شما آیا اصلاحطلبان باید آلترناتیو یا پلن بی برای هر نوع مشكل و بحران احتمالی در انتخابات ٩٦ داشته باشند؟ آیا باید افرادی در كنار آقای روحانی در انتخابات ثبتنام كنند یا خیر؟ در هر دو صورت شرایط را برای اصلاحطلبان چطور تحلیل میكنید؟
محورهایی كه مطرح كردید زمانی قابل تعقیب است كه چشمانداز فعالیتهای انتخاباتی اصلاحطلبان روشن نباشد. امااگر افق روشن باشد بخش عمدهای از اما و اگرها، احتمالات و گزینههایی كه مطرح میكنید از دستور كار خارج میشود. چندین بار در طول ماههای گذشته و در مصاحبههای مختلفی به صورت شفاف بیان كردهام كه گستره اصلاحطلبان در سطوح مختلف از جریانات سیاسی و احزاب گرفته تا نحلههای فكری گوناگون، شخصیتهای موثر و نامآور در خانواده بزرگ اصلاحات یكپارچه و یكصدا بر حضور و ادامه فعالیت آقای روحانی برای دوره دوم ریاستجمهوری معتقدند و از آن سخن گفتهاند و احدی از چهرههای شاخص اصلاحطلب در این راستا تردیدی به خود راه نداده است. مااین موضوع را مفروض میدانیم، گرچه استدلال سیاسی هم میتوان بر آن اقامه كرد، اما طرح جایگزینی برای آقای روحانی امری مردود است. فعالان سیاسی معمولا در مشاركتهای اجتماعی به اقتضای شرایط عمومی قدم برمیدارند. در این ارتباط جریانات سیاسی زمانی دست به معرفی گزینههای هم ارز و همتراز میزنند كه چشمانداز روشنی پیش روی خود نبینند. اصلاحطلبان به مقتضای حال استدلال میكنند ادامه ریاستجمهوری آقای روحانی مصلحت ملی است. برگزیده ملتی كه ظرف سه سال كارنامه موفقی داشته است، كارآمد بوده است؛ نقش توانمندی در پیشبرد اهداف و منویات مردم داشته است؛ بزرگترین دلنگرانی كه در پی تحریم، احتمال حمله نظامی بر سر كشور سایه انداخته بود را با تدبیر سیاسی و با بهرهگیری از همراهی رهبری نظام و نقشآفرینی ارزنده دكتر ظریف، وزیر خارجه و دكتر صالحی، دانشمند برجسته در حوزه فیزیك هستهای به ثمر رسانده است. طبیعی است ملت ایران خاطره خوش و دلپذیری از مدیریت دولت او داشته باشند. كسی كه توانسته است مشكلاتی كه از دولت پیشین به دولت اوتحمیل شده بود، تا حد مطلوبی كاهش دهد. او قادر بوده كه امروز مشكلات اقتصادی، ناهنجاریهای اجتماعی، به هم خوردن تعادل مدیریت و كاهش وزن چهرههای شاخص دردولت كه از آثار ضعف عملكرد دولت آقای احمدینژاد بود را در حد بضاعت و به تناسب شرایط كشور حل و فصل كند. بنابراین آقای روحانی چهره برتر و برگزیده اصلاحطلبان برای سال ٩٦ خواهد بود.
احتمال ردصلاحیت آقای روحانی را با توجه به شرایط كنونی كشور كم میدانید؟
فارغ از رقابتهای سیاسی، من از منظر حقوقی استدلالی دارم كه ردصلاحیت رئیسجمهور مستقر توسط شورای محترم نگهبان امری ممتنع است. به این معنا كه از نظر حقوقی ارزیابی صلاحیت رئیسجمهوردردوره استقرار، مادام كه ریاستش پابرجاست، توسط شورای محترم نگهبان فاقد وجاهت است. در مقام استدلال این موضوع چند نكته قابل بیان است. رئیسجمهوری كه بر سر كار است رای مردم و تنفیذ رهبری را در اختیار دارد. پس تا زمانی كه این رای و تنفیذ به قوت خود باقی است، رئیسجمهور واجد صلاحیت است و صلاحیتش محل خدشه، مناقشه، اشكال و انكار نیست. صلاحیت یك رئیسجمهور در دوران انجام وظیفه، تنها از سه زاویه ممكن است مخدوش شود.
اول اینكه رئیسجمهور مستقر دچار تخلفات قانونی جدی شود و دیوان عالی كشور اتهاماتی را متوجه او كند و در دادگاه عالی رای بر محكومیت عملكرد رئیسجمهور صادر شود. طبعا با رای محكومیت، رئیسجمهور معلق میشود. چنین چیزی تا به حال رخ نداده ورخ نخواهد داد، چرا كه دولت آقای روحانی تمام همت و توان خود را به كار بسته تا درچارچوب مقررات و قوانین و با كمك مجلس و نهادهای مسوول در كشور مشكلات را حل و موضوعات را پیش برد.
دوم بحث عدم كفایت سیاسی است. به این معنا كه چنانچه رئیسجمهوری دچار ناهنجاریها و مشكلاتی در حوزه صلاحیت سیاسی شود، به نحوی كه شروط اولیه قانونی را از دست دهد، پارلمان میتواند صلاحیت و كفایت سیاسی رئیسجمهور را بررسی كند و به عدم كفایت وی رای دهد و اگر رهبری هم تنفیذ كند، رییس جمهور بركنار میشود. این وجه هم كه در مورد آقای روحانی نه رخ داده است و نه رخ خواهد داد. سوم اگر رهبری از موضع فراتر از قانون، بنا به مصلحت ادامه كار رئیسجمهور مستقر را صلاح ندانند و تنفیذ خود رابردارند. هیچكدام از این سه احتمال در مورد آقای روحانی اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد. لذا این امتناع قطعی در مورد رئیسجمهور مستقر وجود دارد و شورای محترم نگهبان قهرا نمیتواند نسبت به صلاحیت وی تردیدی وارد كند.
عملیات روانی رسانهها و برخی چهرههای جریان رقیب علیه برجام و طرح مساله فیشهای حقوقی به چه دلیل است؟ آیا چنین انتقاداتی میتواند تا حد ردصلاحیت شدن آقای روحانی پیش برود؟
اولا برجام تایید مجلس شورای اسلامی و رهبری را همراه خود دارد. شورای عالی امنیت ملی هم آن را تایید كرده است و دستاوردهای آن هم یكی پس از دیگری حاصل میشود. اینكه طرف خارجی برخی شیطنتهایی را به وجود میآورد و به عهد و قول خود پایبند نیست امر طبیعی است وباید در عمل آنها را تسلیم كنیم. از این جهت به برجام ایرادی وارد نیست و كسی نمیتواند نسبت به صلاحیت آقای روحانی در مساله برجام خدشهای وارد كند. درباره فیشهای حقوقی نجومی هم باید گفت این موضوع ربطی تنها به این دولت نداشته و از دولتهای پیشین آغاز شده و از منطقهالفراغ قانون سوءاستفادههایی كردهاند. در همه دولتها در مراتب پاییندست امكان وقوع تخلفاتی هست. نظام نظارتی و بازرسی در كشور آنقدر قوی است كه مواردی از این دست را بررسی كند و اگر خطایی رخ داده باشد جلو آن راگرفته و حل كند تا متخلف به سزای عمل خود برسد. در خصوص فیشهای حقوقی هم بررسیهایی صورت گرفته و آخرین گزارش هم اخیرا اعلام شده است. نتیجه اینكه از میان ٣/٥ میلیون نفر كارمند دولت و١٠٠ هزار واجدین حقوقهای بالا، كمتر از ٤٠٠ نفر حقوقهای بیش از اندازه معمول گرفتهاند كه تكلیف آنها را نیز دستگاههای قضایی و نظارتی معلوم خواهند كرد.
بنابراین به نظر شما هزینههای ردصلاحیت رئیسجمهور مستقر بسیار بالاست؟ هزینه ردصلاحیت آقای روحانی در صورتی كه گزینههایی همراه با آقای روحانی ثبتنام كنند، كاهش پیدا میكند؟
پیشتر گفته شد، امكان ردصلاحیت آقای روحانی توسط شورای محترم نگهبان وجود ندارد. پس وقتی چنین است، نگرانی وجود ندارد. ما نگران ردصلاحیت ایشان نیستیم كه هزینهای داشته باشد. آقای روحانی ردصلاحیت نمیشود و در انتخابات پیش رو با قوت و قدرت در صحنه حاضر میشود. بر اساس مطالعهای میدانی مطالبه مردم، روشنفكران، اندیشمندان، جامعه شهری و طبقات محروم جامعه، ادامه ریاستجمهوری مستقر است و این انتظار، یك «خواست ملی» است. دلیلی وجود ندارد آقای روحانی ردصلاحیت شود. باور ما این است كه ردصلاحیتی صورت نخواهد گرفت و او صلاحیتش همچنان مستمر و پایدار خواهد ماند. لذا معرفی عنصری جایگزین معنا ندارد. اگر كسی درون جبهه اصلاحات ادعا كند كه میخواهد در برابر آقای روحانی كاندیدا شود، از نظر ما پذیرفته نیست و آن را اقدامی خودسرانه تلقی میكنیم.
كاندیداتوری در مقابل آقای روحانی را مردود میدانید. آیا معتقد هستید در طول آقای روحانی نیز نباید افرادی در انتخابات ٩٦ ثبتنام كنند؟
در طول آقای روحانی نیازی نیست فردی را معرفی كنیم. ضرورتی احساس نمیكنیم و از باب احتمال ردصلاحیت آقای روحانی هم چون نگرانی نداریم، پس دعوت به معرفی كسی هم نمیكنیم. در انتخابات پیشین با وجود صلاحیت آقای هاشمیرفسنجانی و نظرسنجیای كه در سطح كشور برای ایشان صورت گرفته بود كه با ٣٠میلیون رای به قدرت خواهند رسید، با توجه به اینكه احتمال ردصلاحیت ایشان داده میشد، چون به ایشان پیام داده بودند كه ثبتنام نكنند!ثبتنام افراد «فالاعلم»ی چون آقایان روحانی و عارف را در عرصه انتخابات لازم دانستیم. این مساله را هم صیانت كردیم. متاسفانه چون آقای هاشمی ردصلاحیت شدند از گزینه دیگری كه در طول آقای هاشمی بود، استفاده شد.
آیا امكان وقوع مجدد چنین رویدادی وجود ندارد؟
در آن مقطع آقای هاشمی واكنش نگرانكنندهای در رابطه با ردصلاحیت خود ابراز نكردند. ایشان با وجود اینكه ردصلاحیت را نه حق و نه حقوقی میدانست اما به حرمت نهاد شورای نگهبان در برابر تصمیم آنها تابع بود و با وجود این مظلومیت تاریخی واكنشی نشان نداد. به هر حال ردصلاحیت عالیترین مسوول مستقر یعنی رئیسجمهور، امر ممتنعی است. پس وقتی از نظر حقوقی امتناع وجود دارد، دلیلی وجود ندارد كه نگران باشیم.
اگر تحلیل شما را یك گام پیش برویم در شرایطی كه جریان ضد روحانی مایل به یكدورهای كردن دولت روحانی است با چه ابزار و روشی در انتخابات حاضر خواهد شد؟ از دید جریانی كه مایل نیست آقای روحانی یك بار دیگر رئیسجمهور شود چه كنشهای ممكنی را از سوی آنها متصور هستید؟ اصلا آیا جریان اصولگرا به دنبال پیروزی است یا كاهش رای آقای روحانی برای دور دوم ریاستجمهوریاش؟
منطق سیاسی و رفتار درست اصولگرایان بهعنوان رقیب حكم میكند تا در عرصه رقابت برای كسب پیروزی حضور پیدا كنند. با این حال در مقام واقع باید ببینیم چه اتفاقی خواهد افتاد. در این راستا چند نكته را باید در نظر گرفت. با توجه به تصویر ٣٧ سالهای كه از انقلاب داریم، در دورههایی از انتخابات كه ریاست جمهور مستقر میتواند در انتخابات شركت كند، اقبال مردم همواره به رئیسجمهور مستقر زیاد بوده است. چنین سنتی در جمهوری اسلامی هنوز شكسته نشده است. محتملترین دورهای كه احتمال داشت رئیسجمهور یكدورهای شود، سال ٨٨ بود كه حتی آن زمان نیز چنین اتفاقی نیفتاد. برداشت ما این بود كه عملكرد آقای احمدینژاد به حدی پر مشكل است كه مردم از او روی برمیگردانند و چهبسا این احتمال هم وجود داشت كه مردم به شخصیت دیگری متمایل شوند اما در سال ٨٨ هم رئیسجمهور مستقر انتخاب شد. پس تاكنون روسای جمهور ما دو دورهای بودهاند. به همین خاطر اصولگرایان معمولا به سمت یك فعالیت تمامعیار نمیروند. رقیب بنا به ضرورت حضور سیاسی و كنشگری حزبی حتما باید در صحنه شخصی را معرفی كند، اما بعید است كه شخصیت تراز اولی را معرفی كند. شخصیت تراز اول معمولا در چنین عرصههایی خودش هم مایل نیست در رقابت حضور پیدا كند، چون میداند فقط برای گرم كردن بازار انتخابات میآید. نكته دیگر اینكه اصولگرایان هم چهرههای ملی و موثر خود را با چنین آزمونی به محك تجربه درنمیآورند تا شكست بخورد.
یعنی چهره تراز اولشان را نمیسوزانند؟
بله؛ چراكه اگر در محك تجربه آزمایشی شكستی برای چهره تراز اول به وجود آید ممكن است در دوره دیگری كه او را به عنوان عنصر اصلی معرفی میكنند بهدلیل سابقه عدم توفیق پیشین، مجدد شكست بخورند. بنابراین در انتخابات ٩٦ اصولگرایان ممكن است چهره دوم یا سومی را مطرح كنند. چهرههای دوم و سوم هم با تمایل كافی دوست دارند در عرصه ملی دیده و مطرح شوند. از این جهت فكر میكنم اصولگرایان هم منطق رقابت را با همین ادبیاتی كه مطرح شد، میپذیرند.
عدم حضور احمدینژاد در انتخابات ٩٦ را چطور تحلیل میكنید؟ به نظر شما با عدم حضور او در عرصه انتخابات طرفداران احمدینژاد چه وضعیتی پیدا خواهند كرد؟
آقای احمدینژاد برای حضور در انتخابات منع ولایی نشد، بلكه از طرف رهبری معظم توصیه به عدم ورود در انتخابات شد. رهبری هم تاكید كردند من كسی را منع نمیكنم. به نظر من این توصیه به نفع آقای احمدینژاد و طرفداران او و ملت ایران بود. مقام معظم رهبری خیلی بزرگواری كردند كه برای جلوگیری از هر گونه تنش و وقوع ناهنجاری و دوقطبی در درون اصولگرایان، پایه آن را در قالب یك توصیه سست كردند.
اگر رهبری چنین اقدامی نمیكردند چه اتفاقی میافتاد؟
به نظر من آقای احمدینژاد در فرصت آغازین انتخابات، یك تحرك سیاسی از خود نشان داد تا امیدی بدهد به دوستان اندك خود كه جزو چهرههای رادیكال هستند. همچنین میخواست به دوستان گذشتهاش در بین اصولگرایان هشدار دهد كه من را نمیتوانید فراموش كنید. من جزو خانواده شما هستم و بدون من هر تصمیمی را نمیتوانید به نتیجه برسانید. او با ایجاد این نشاط سیاسی، نوعی شكاف و قطبیگرایی را در درون اصولگرایان استارت كرد. رهبری هم اشاره كردند كه دو قطبی شدن انتخابات تاثیر بدی در كشور بهجا میگذارد. این دو قطبی شدنها ابتدا از درون اصولگرایان آغاز و سپس در تمامیت صحنه انتخابات خود را حتی بر رقیب و عملا بر كشور تحمیل میكند. نخستین اثر حضور آقای احمدینژاد دو قطبی كردن اصولگرایان و تشتت و چند پارگی بوده است. از این جهت تحرك آقای احمدینژاد در مجمع عقلای اصولگرا ایجاد نگرانی كرد و آنها موضع داشتند. پرسشی كه اینجا مطرح میشود این است كه اصولا آقای احمدینژاد ثبتنام میكرد؟ به باور من ایشان تصمیم به ثبتنام در انتخابات ٩٦ نداشت. آقای احمدینژاد به هر حال دو دوره رئیسجمهور بوده است. وی میتوانست تشخیص دهد كه در انتخابات میان دورهای احتمال پیروزیاش ضعیف است و او حتما نمیخواهد انگ شكست به پیشانی خود بزند. اگر آقای احمدینژاد شكست بخورد، دوره شیرین و هشت ساله پیشین او خدشهدار میشد. اگر او میخواست در انتخابات شركت كند دو احتمال وجود داشت؛ یا اصولگرایان پشت سر او قرار میگرفتند یا فرد دیگری را در برابرش مطرح میكردند.
معرفی كسی در مقابل وی در انتخابات ٩٦ پیامش این است كه اصولگرایان احمدینژاد را از درون خود اخراج كردهاند. چنین چیزی مطلوب نظر آقای احمدینژاد نبوده و نیست. اگر به احتمال ضعیف تصمیم ثبتنام میگرفت، با توجه به عملكردپیشین، شورای نگهبان صلاحیتش را احراز نمیكرد. به هرصورت با توصیهای كه از سوی رهبری به او شد جلوی بسیاری از ناهنجاریها وعوارض احتمالی گرفته شد. گرچه نهایتا شرایط به نفع او تمام شد، اما در قدم اول اصولگرایان ودرادامه كشوراز عوارض احتمالی نجات یافت.
به نظر شما در بین اصولگرایان فرد اشبهالناسی به احمدینژاد وجود دارد؟ آیا گزینهای مثل ضرغامی كه این روزها مطرح شده اشبهالناس به احمدینژاد است؟
اشبهالناس در بین اصولگرایان به آقای احمدینژاد فقط آقای جلیلی است. با تاكید براینكه آقای جلیلی انسانی محترم، متدین، متواضع و با اخلاق است و مشی اسلامی قابل احترامی دارد. بیتردید فقط این جنبهها برای اینكه شخصیت محترمی بتواند در موقعیت آقای احمدینژاد قرار گیرد، كفایت نمیكند. اصولگرایان اگر دست به انتخاب آقای جلیلی بزنند عملا چهرهای را برای عدم توفیق معرفی كردهاند. البته اگر هم آقای جلیلی را معرفی كنند فعالیت چندان چشمگیری هم برای موفقیت ایشان انجام نمیدهند. از آقای جلیلی كه بگذریم اصولگرایان شخصیتهای متعددی را میتوانند در سال ٩٦ معرفی كنند اما آن شخصیتها را باید به صفت فردی مورد مطالعه قرار داد. شخصیت محترمی مثل آقای ولایتی هم میتواند از گزینههای مطرح باشد اما قطعا ایشان حاضر به ایفای نقش ثانوی در انتخابات نخواهد بود. آقای لاریجانی، رییس مجلس نیز در این دوره آمادگی نامزدی نخواهد داشت، چرا كه شكست را محتمل میداند وعلیالاصول به عنوان شخصیت موثر و محوری در این شرایط خود را هزینه نمیكند. در بین اصولگرایان هستند كسانی كه علاقه دارندچهره شوند و به میدان بیایند و نامشان در سطح ملی مطرح شود. از جمله آقای ضرغامی كه گفتید از جمله همین شخصیتها هستند.
آقای بادامچیان چطور؟
بعید میدانم آقای بادامچیان در این جایگاه خود را مطرح كنند.
آقای بادامچیان پس از اینكه حزب موتلفه اعلام كرد كه نامزد حزبی در انتخابات خواهد داشت در مصاحبهای بیان كرد كه خودش، آقای حبیبی و آقای میرسلیم به عنوان چهرههایی هستند كه برای كاندیداتوری در انتخابات مناسب هستند و از مذهبی بودن و تدبیرشان سخن گفته بود. این شخصیتها از منظر مراجع ذیربط در مقام تصدیق، توثیق وتطبیق با شروطی كه در قانون اساسی برای ریاستجمهوری آمده، نیستند. گرچه هیچ كسی نمیگوید ماست من تُرش است. از جهتی هم ما چندان عیبی به این اظهارات او نمیبینیم. طرح این مسائل برای شنیدن خوب است. نباید فراموش كنیم كه مرجع حقوقی دیگری است كه این انطباق صلاحیتها را با موازین مورد نظر در قانون اساسی انجام میدهد.
موضع اصلاحطلبان درباره عدم ورود آقای احمدینژاد به انتخابات چیست؟
اصلاحطلبان نفیاً و اثباتاً نظری درباره ورود یا عدم ورود آقای احمدینژاد به انتخابات ندارند. موضع عام اصلاحطلبان این است كه مصلحت سنجی رهبر انقلاب تدبیری مهم، واجد پیام و معنادار بوده است.
اگر شما به عنوان چهرهای اصلاحطلب بخواهید توصیهای به جریان اصولگرایی داشته باشید، فكر میكنید جریان اصولگرایی برای احیای خود چه كاری باید انجام دهد؟
اصولگرایان خود قایل به این نیستند كه نیاز دارند احیا شوند. آنها خود را فعال میدانند و ما هم برای این مراقبه احترام قایل هستیم. در هر رقابتی كه در عرصه زندگی انسان رخ میدهد، روابط و ضوابطی منطقی و حرفهای باید به رسمیت شناخته شود. معمولا در اتحادیههای صنفی، فتوت نامه هاو نظامنامههایی به كار گرفته میشود و افراد به آن اصول و منزلت حرفهای ملتزم وپایبند هستند. چرا در رقابتهای سیاسی ما نباید واجد مرامنامه یا فتوت نامه سیاسی باشیم؟ چرا نباید سیاستنامه و مانیفستی وجود داشته باشد؟ من اگر بخواهم توصیهای بكنم دو مورد را مطرح میكنم.
توصیه اول را به اصلاحطلبان هم میكنم. جریانهای سیاسی اعم از اصولگرا و اصلاحطلب باید به اخلاق و رفتارمعقول سیاسی در رقابتها پایبند باشند. آنها باید در تبلیغات، اخلاق تبلیغاتی را مراعات كنند. این واجبی است كه جزو ضروریات سیاست ورزی در كشورها محسوب میشود. جریانهای سیاسی باید از دروغپردازی، تهمت، رفتارهای شكننده، خشونت طلبی و برخوردهای زشت بپرهیزند.
توصیه دوم اینكه هیچ جریان سیاسی با رفتار افراطی به جایی نمیرسد. ممكن است صدای رادیكالیسم اثر مقطعی و موردی داشته باشد اما صدای پایدار و غالب و نظریه موثر برای خدمت به مردم نیست. ما باید تلاش كنیم صدای غالبمان صدای اعتدال باشد. گفتمان غالب باید واجد اعتدال درمشی و خدمت به مردم باشد و هر دو جریان سیاسی باید تلاش كنند تا عرصه رقابتشان در اختیار نیروهای افراطی قرار نگیرد. جناحهای سیاسی تصور نكنند میتوانند از طریق كاربست تندروها رای بیشتری به چنگ بیاورند. مردم در برابر رفتارهای تند موضع میگیرند. هشدار داده شده حتی اگر خواستید موضع حقتان را با گردن كلفتی، صدای بلند، خشونت طلبی و زور به نتیجه برسانید، حتما شكست میخورید.
شانس موفقیت اصولگرایان را منهای احمدینژاد در انتخابات ٩٦ چقدر میدانید؟
با توجه به تحلیل مقدماتی كه اشاره شد تصور نمیكنم شانس پیروزی چندانی برای رقبای اصلاحات وجود داشته باشد. اقتدار و توانمندی نظام سیاسی بستگی به مشاركت شهروندان دارد. اگر مردم با حضور و نقش آفرینی خود پای صندوقها، رای شان را كه معادل خون، عزت و همتشان است به نمایش بگذارند، اقتدار ملی تقویت میشود.
رهبرانقلاب پیش ترتاكید كردند حتی كسانی كه دلبستگی به نظام سیاسی ندارند، حداقل برای كشورشان پای صندوقهای رای بیایند. انسانها در قلمرو جمعیتی و مناسبات زندگی خودهمواره مجبور به انتخابند. انتخاب یا بین خوب و بد است؛ یا بین خوب و خوبتر یا انتخاب بین بد و بدتر است. انسان عاقل و مسوول برای زندگی خود و همنوعانش در جامعه مكلف به تصمیمگیری است و در هر شرایطی باید تصمیم بگیرد. ازاین منظراصولگرایان باید در انتخابات حضور پیدا كنند.
به نظر شما جلب رای برای روحانی در سال ٩٦ سختتر از سال ٩٢ است یا آسانتر؟
جلب رای برای آقای روحانی در سال ٩٦ آسانتر از ٩٢ است. آقای روحانی در ٩٢ با بنبستها و تنگناهای سنگینی روبهرو بود. او چهرهای نبود كه در لایههای مختلف، مورد شناخت جامع مردم باشد. اگر چه سالیانی دراز نقش ملی و مهمی در شورای عالی امنیت ملی ایفا كرده بود، اما در اقشار متنوع جامعه شناخت كافی از او وجود نداشت. آقای روحانی در سال ٩٢ رقبای نیرومندی داشت.
رقبایی كه هم تجربه حضور و رقابت در انتخابات را داشتند و هم چهرههای شاخص و سرشناسی بودند. آقای روحانی در چنین میدان رقابتی با مشكلات عدیدهای روبه رو بود. اصلاحطلبان در آن دوره از باب «ضرورت» آقای روحانی را برگزیدند، اما در این دوره او را از موضع «مقبولیت» مورد حمایت قرار میدهند. آقای روحانی فوق انتظارشان ظاهر شده است. اصلاحطلبان نه از باب «اجبار» بلكه از سر «اقبال» به آقای روحانی روی آوردهاند.
شما قائل به مذاكره اصلاحطلبان با روحانی برای حمایت از او نیستید؟
نه آقای روحانی اهل مذاكره است و نه اصلاحطلبان كار خلاف عقل میكنند. حمایت از آقای روحانی بدون قید و شرط و بدون هر گونه مذاكره و سهمخواهی است. این دیدگاه دلالت بر عقلانیت سیاسی اصلاحطلبان دارد.
اصلاحطلبان در مورد كابینه آقای روحانی انتقاداتی را مطرح كردند. از این باب نباید با روحانی مذاكره كنند؟
تمام نكات مورد نظرشما ممكن است در مقام توصیه مطرح شود اما هیچوقت در مقام شرط نیست. اصلاحطلبان هیچ شرطی برای آقای روحانی ندارند و چنین انتظاری وجاهت سیاسی و عرفی ندارد. بهترین گزینه برای اصلاحطلبان كه مدافع اندیشه اصلاحات است و عملكردش نیز اصلاحطلبانه است، آقای روحانی است.
هر مدیری در عرصه عمل سیاسی و مدیریتی خود ممكن است گرفتاریهایی داشته باشد. چه بسا این مشكلات ناشی از شرایط باشد. علاوه بر این شخص آقای روحانی تجربه ٣ سالهای كسب كرده و در دوره دوم قاعدتا دست به انتخاب كابینه نیرومندتر، توانمندتر و چابكتر خواهد زد.
دولت آقای روحانی مطالبات اصلاحطلبان را برآورده كرده است؟
گاهی از بالا و كلان به مسائل نگاه میكنیم و گاهی در جزییات و مفردات به امری توجه میكنیم. در كلان ایرادی به عملكرد آقای روحانی نیست و مورد تایید است اما در مفردات ممكن است مشكلاتی وجود داشته باشد. حتی دوره درخشان دولت آقای خاتمی نیز در مفردات اشكالات وجود داشت. باید از افق دور به توفیقات آقای روحانی نگاه كنیم. از این زاویه توفیقات دولت آقای روحانی نسبتا كامل و مثبت ارزیابی میشود.
مطالبات اختصاصی اصلاحطلبان آیا توسط دولت برآورده شده است؟
چه مطالبهای؟
آزادی مطبوعات آیا در دولت روحانی به حد رضایت اصلاحطلبان تامین شده است؟
آزادی مطبوعات از حدی كه در دولت آقای خاتمی بعد از سال ٧٨ بوده، امروز بیشتر است. این جامعه است كه اقبال جدی نسبت به رسانهها ندارد و مشكلات دیگری وجود دارد كه اقبال كم شده است. اتفاقات دیگری باید رخ دهد تا رونقی برپا شود. بهطور كلی اصلاحطلبان مطالبه ویژهای از آقای روحانی ندارند. همین كه در دولت ایشان اصلاحطلبان اجازه تنفس دارند، خود دستاورد بزرگی است.
شما در مصاحبه اخیرتان گفتید همه تغییر میكنند از جمله آقای هاشمی. آقای هاشمی سال ٦٨ با هاشمی سال ٩٥ چه تفاوتی دارد؟
مبانی آقای هاشمی امروز همان اصول ومبانی سالهای ٨٨، ٧٦ و ٦٨ است. اما با گذر زمان و با تحول موضوعات و سرفصلها وتنوع نیازهای جامعه، مسوولان سخنی متفاوت خواهند داشت. تفاوت آشكاری كه از آقای هاشمی امروز به چشم میخورد این است كه از مبانی حكمرانی و فلسفه سیاسی امام خمینی با تمام وجود دفاع میكند. ضمن اینكه آقای هاشمی با توجه به كبر سنی كه آقایان معتقدند پیدا كرده، هوشمندی ایشان از منِ میانسال هم بیشتر است. او با همه توان تلاش میكند در بقیه فرصتی كه دارد به جوهر فكری امام در منطق حكومت جمهوری اسلامی لطمهای وارد نشود.
در گذشته از مبانی فكری امام دفاع نمیكرده است؟
در گذشته هم دفاع میكرده است اما آن زمان درگیر مسائل اجرایی و اداره كشور بود و امروز صرفا در مقام نظریهپردازی است. او انحرافات احتمالی را كه از ناحیه برخی صاحب منصبان و مسوولان مطرح میشود به چالش كشیده است. اندیشه هاشمی همزاد نظریه نظام اسلامی است.
این جمله امام در مورد آقای هاشمی را باید به یاد آورد، كه فرمود «این نهضت زنده است تا هاشمی زنده است» زنده بودن هاشمی صرفا مربوط به زندگی فیزیولوژیك او نیست. از دیدگاه و تحلیل بنده بقای نهضت به زنده بودن پیامی است كه هاشمیها و مقام معظم رهبری از آن دفاع میكنند. نظریاتی كه دلالت بر مفاد دكترین و فلسفه سیاسی امام درباره حكومت دینی و اسلامی و ولایت فقیه میكند. آن بزرگان میتوانند مردم را از گرفتاری دو ناهنجاری افراط و تفریط تحت عنوان «محّب غال و مبغض قال» برهانند. حكومت اسلامی ازدو خطر همواره باید پرهیز كند و هاشمی خود را وقف دفع این خطر كرده است. هیچ مسوولی به هیچ عنوان معصوم نیست. باید با دوستان نادان نظام كه اصالت و ارزش این حكومت را میخواهند زیر سوال ببرند یا دخالت مردم را در سرنوشت خود ناچیز بدانند یا رایشان را تشریفاتی بدانند مبارزه شود. هاشمی در این مقطع سنی با توجه به عدم مسوولیت جدی اجرایی در كشور خود را وقف دفاع از نظریه سیاسی امام كرده است.
پس مقصود شما از اینكه هاشمی تغییر كرده این است كه امروز بیشتر از مبانی فكری امام دفاع میكند؟چه تغییر دیگری داشته است؟
تحول، تغییر و اجتهاد امر ممدوحی است. همه انسانها باید تحول پیدا كنند. اولا انسانها رشد میكنند. رفتارها و فضیلتها و تجربههایشان افزوده میشود و تغییراتی در عملكردشان صورت میگیرد. كسی كه دلبستگی به نظام داشته باشد و در كارش اخلاص داشته باشد، اجتهاد مستمر را استقبال میكند.
نگاه آقای هاشمی به اصلاحطلبان چه تغییری كرده است؟
نگاه آقای هاشمی به اصلاحطلبان معتدل هیچگاه منفی نبوده است كه حالا مثبت شده باشد. آقای هاشمی در گذشته هم نسبت به جریان چپ همراهی همدلانه داشت و نسبت به تندروها همواره موضع منفی داشته است.
در دوران اصلاحات هم چنین بود؟
هم در دوره اصلاحات و هم بعد از آن آقای هاشمی دید مثبتی به اصلاحطلبان داشت. مطمئن باشید آقای هاشمی فراتر از اصلاحطلب و اصولگرا است. این دو جریان سیاسی برادرانی هستند كه زیر سقف مشترك تنفس میكنند اما دو نظریه دارند. این دو نظریه فكری به یك سری مبانی معتقد هستند. هاشمی هم نیت، رفتار و دلبستگیاش به اصولگرایان و اصلاحطلبان به یك میزان بوده است. اما از رفتارهای تند و افراطی هر دو جریان نگران بوده و همیشه نقد میكرده است. تصور نكنید اگر نقدی از اصولگرایان كرد به این معنا است كه اصولگرایی را زیرپا گذاشتهاند. برخی اصلاحطلبان تند كه میگویند آقای هاشمی برای نظریه اصولگرایی ارزشی در كشور قایل نیست اشتباه است؛ كما اینكه اگر روزی آقای هاشمی نقدی نسبت به رفتار تند در بین اصلاحطلبان كرد به معنای ارزش قایل نشدن برای اندیشه اصلاحطلبی نیست. جریان اصولگرا در كشور یك قدرت بلامنازع و فراخ برای خود فراهم كرده و در این قدرت فراخ، اشكالات زیادی رخنه كرده كه نمونه آن دولت آقای احمدینژاد بود، هاشمی این زائده را نقد میكرد. موضع آقای هاشمی ایستادگی، نقد و مقابله با اندیشه افراطی است.
چرا آقای هاشمی در سال ٩٢ در كنار اصلاحطلبان قرار گرفت؟
طبیعت اعتدال هاشمی این اتفاق را رقم زده است. وقتی آقای هاشمی موضع مقابله با تندروی دارد و اصلاحطلبان هم همین موضع را داشتند، قهرا در كنار هم قرار میگرفتند. طبیعی است كه روحانی، اصلاحطلبان و هاشمی در این زاویه دید، در كنار هم قرار میگیرند. اگر یادتان باشد نقدهایی كه آقای هاشمی در دولت اصلاحات مطرح میكردند باعث میشد كه تصویری اصولگرایانه از ایشان ترسیم شود. آقای هاشمی درانحصارهیچ یك از دو جریان سیاسی جای نمیگیرد. آقای هاشمی در ساحل ایستاده است و زورق اصولگرایی و اصلاحطلبی روی آب است. هر یك از دو جریان سیاسی زمانی به آقای هاشمی نزدیك یا از او دور میشوند.