عصر ایران- همان گونه که پیش بینی می شد در پی شکست کودتا در ترکیه موجی از بازداشت ها در این کشور به راه افتاده است. به گونه ای که تا صبح دوشنبه شمار دستگیر شدگان به 6 هزار نفر رسیده است.
اتفاقاتی مانند ترور یا کودتای نافرجام همواره این فرصت را در اختیار پارهای دولت ها و حکومت ها میگذارد که با مخالفان خود تصفیه (تسویه) حساب کنند و سراغ نیروهای بالقوه هم بروند ولو در عملیات مشارکت نداشته باشند.
در این گونه مواقع منتقدین این برخوردها نیز مانند قبل نمیتوانند صراحت داشته باشند چون به هر رو توجیه یا بهانهای به دست دولت یا حکومت افتاده است.
این گونه برخوردها در دیگر کشورها و جوامع نیز سابقه دارد و شاید به همین خاطر باشد که رییس جمهوری فرانسه نیز ابراز نگرانی کرده به بهانه مهار کودتا و برخورد با کودتاگران موجی از سرکوب در ترکیه به راه افتد.
یکی از نمونه های مشهور این گونه برخوردها در تاریخ معاصر بگیر و ببند سران و فعالان حزب توده بعد از ترور شاه در سال 1327 است. این در حالی است که کابینه قوام سه عضو سرشناس توده ای داشت.
ساعت 3 بعدازظهر 15 بهمن1327 اتومبیل محمدرضا پهلوی شاه جوان ایران به قصد شرکت در مراسم پانردهمین سالروز آغاز بنای دانشگاه تهران وارد دانشگاه شد و مقابل درِ ورودی دانشکده حقوق توقف کرد. بعد از این که شاه از خودرو پیاده شد هنوز به جلوی اتومبیل نرسیده بود که ناصر فخر آرایی 5 گلوله به سوی شاه شلیک کرد.
سه گلوله به کلاه شاه اصابت کرد. یک گلوله به صورت مماس بر بدن از پشت او گذشت و خراش اندکی وارد کرد و یک گلوله هم با عبور از کنار صورت او جراحت کمی پشت لب ایجاد کرد.
با این که ضارب خود را تسلیم کرد اما هدف ماموران قرار گرفت. شاه و ضارب به دو بیمارستان جداگانه منتقل شدند. شاه پس از پانسمانی مختصر بیمارستان را ترک کرد. ضارب (ناصر فخرآرایی) اما درگذشت.
نخست وزیر (ساعد مراغه ای) در رادیو اعلام کرد: شاه مختصری آسیب داده و به محل خود بازگشته است.
هیأت وزیران هم بلافاصله تشکیل جلسه داد و در تهران حکومت نطامی اعلام کرد و به پیشنهاد سپهبد رزم آرا رییس ستاد ارتش معاون او ( سرلشگر احمد خسروانی) را به فرماندهی نظامی تهران منصوب کرد.
تا اینجا چندان عجیب نبود. نکته جالب اما این بود که حزب توده ایران غیر قانونی اعلام شد. همچنین دستور داده شد در تهران و تمام شهرها همه کلوپ ها و دفاتر حزب تعطیل و اعضای آن بازداشت شوند. وزیر وقت کشور (دکتر منوچهر اقبال) هم دستور داد اعضای هیات اجرایی (کیانوری، قاسمی، بقراطی، یزدی و جودت) دستگیر شوند.
برخورد با حزب توده به بهانه ترور نافرجام شاه در حالی بود که روز بعد وزیر کشور در مجلس گفت: «شخصی به نام ناصر فخر آرایی همین دیروز از روزنامه پرچم اسلام کارت گرفته و مدیر روزنامه هم گفته او مریض من بوده و اصرار کرد به او کارت روزنامه بدهیم. اوراق شخصی او را که تفتیش کردیم یک کارت دیگر پیدا کردیم که نشان می دهد عضو اتحادیه کارگران چاپخانه ها بوده».
چون افکار عمومی نمی توانست بپذیرد خبرنگار / عکاس «پرچم اسلام» عضو حزب توده باشد بر پایه ادعای عضویت او در اتحادیه چاپخانه ها نتیجه گرفتند که با حزب توده ارتباط داشته است.
دکتر اقبال آن گاه اعلامیه انحلال حزب توده را قرائت کرد به این شرح: « از چند سال پیش به این طرف، در داخل کشور عناصر مفسده جویی به اسم حزب توده ایران، دور هم جمع شده یک عده مردمان ساده لوح را با کلمات فریبنده اغفال و هر روز ایجاد اغتشاش و هرج و مرج نموده درصدد واژگون کردن بنیان و اساس کشور بودند...دولت برای جلوگیری از هر گونه مفسده و آشوب سازمان حزب مزبور را در تمام کشور منحل [اعلام میکند] و دستور میدهد افراد خائن که مدارک آنها موجود است طبق مقررات مربوطه تحت تعقیب قرار گرفته و مجازات شوند.»
این که در تابستان 1395 خورشیدی در ترکیه با جنبش فتح الله گولن همان کاری شود که در زمستان 1327 در ایران با حزب توده شده بود در نوع خود جالب است.