معاون عربی- آفریقایی وزارت خارجه در دوران اصلاحات تأکید کرد: سیاستهای ایران در سطح منطقهای باید به روزرسانی شده و بررسی جدیدی در خصوص آنها صورت بگیرد.
به گزارش عصر ایران، ، سید محمد صدر در گفت و گو با روزنامه اعتماد به سوالاتی در خصوص رابطه ایران با کشورهای اسلامی و منطقه، خصوصا عربستان سعودی پاسخ داده است که مشروح آن در پی می آید:
ما در چندماه اخیر شاهد تحرکات نهچندان مثبت در اتحادیه عرب و سازمان همکاریهای اسلامی بودیم که به بیانیههای شدید اللحن علیه ایران منتهی شده است. جدا از لازم الاجرا نبودن و معتبر نخواندن این بیانیهها، به نظر میرسد که ما در جهان عرب و شاخصتر از آن در جهان اسلام نتوانستهایم همراهان خوبی برای خود فراهم کنیم. با این تصویر آیا میتوان این تعبیر را به کار برد که ایران گرفتار نوعی تنهایی استراتژیک در منطقه شده است؟
آنچه مسلم است این است که نتایجی که در کنفرانس سران سازمان همکاری اسلامی در استانبول حاصل شد قطعا مطلوب جمهوری اسلامی ایران نبود چرا که جمهوری اسلامی ایران برآمده از انقلاب اسلامی است و جزو نخستین کشورهایی است که نام اسلامی را بر حکومت خود قرار میدهد و طبیعی است که خود را در میان مسلمانها میبیند. اگر چه این به معنای عدم رابطه با غیرمسلمانها نیست اما ادامه و پشتوانه خود را در این منطقه میبیند. یک مشکلی که در واقع در شرایط فعلی دولت دارد این است که همانگونه که در داخل مجبور است عواقب سیاستهای نامناسب دو دولت گذشته را تحمل کند و عوارضی که آن دولت برای کشور و این دولت به وجود آورده را مدیریت کند؛ عین این قضیه در سیاست خارجی هم مصداق دارد. این بدان معناست که دو دولت گذشته سیاستهایی را در منطقه دنبال کردند که اگر بخواهیم نامی بر آن بگذاریم باید آن را «سیاستهای ماجراجویانه» و «سیاستهای غیرعاقلانه» بخوانیم. این سیاستها تمام دستاوردهای دولت اصلاحات را که در ارتباط با منطقه بود از بین برد.
در دولت اصلاحات، جمهوری اسلامی ایران بهترین رابطه را با کشورهای منطقه اعم از کشورهای عربی خلیج فارس تا سایر همسایگان و کشورهای خاورمیانهای داشت. متاسفانه به دلیل اتخاذ سیاستهای نامطلوب در دو دولت قبلی تمام آن دستاوردها زیر سوال رفت. من قاطعانه میتوانم به شما بگویم که اگر دولت آقای روحانی بلافاصله پس از دولت آقای خاتمی آمده بود و در واقع سکان امور کشور را در دست گرفته بود ما هرگز با چنین پدیدهای در سازمان همکاری اسلامی روبهرو نمیشدیم. سیاست خارجی، سیاست یک شب یا دوشب نیست البته متاسفانه خراب کردن آن در یک شب ممکن است اما ساختن آن زمان میبرد و مدتها طول میکشد تا آثار و عواقب مخرب عملکرد گذشته برطرف شود. ما نتیجهای را که در اجلاس اخیر گرفتیم بخش مهمی از آن مربوط به عملکرد دولت گذشته است.
البته شاید بتوان بخشی از آن را هم به سیاستهای تهاجمی عربستان نسبت به ایران اختصاص داد.
بله. مساله دوم که بسیار جدی باید به آن توجه شود این است که عربستان فعلی، عربستان ملک فهد و ملک عبدالله نیست. در دولت جدید عربستان دگردیسی به وجود آمده است که در نتیجه آن نه تنها این دولت سیاستهای دو دولت قبلی خود را دنبال نمیکند بلکه دولتمردان آن سیاستهای سنتی عربستان که از زمان به وجود آمدن این کشور ثابت بوده را هم فراموش کردهاند. دولت عربستان سمبل یک دولت محافظهکار بوده است دولت محافظهکار هم دولتی است که تعریف خاص خودش را دارد؛ دولتی است که سنگپراکنی به اطراف انجام نمیدهد؛ دولتی است که به هیچوجه جنگطلب نیست، دنبال دخالت در امور سایر کشورها نیست، دولتی است که در چارچوب مرزهای خود عمل میکند و اهداف خود را پیش میبرد. دولت فعلی این گونه نیست. البته این دولت در حال دگردیسی است و این دگردیسی هنوز هم ادامه دارد. اینکه به کجا منتج میشود هنوز مشخص نیست اما عملکرد دولت فعلی که عمدتا هم گفته میشود با توجه به بیمار بودن پادشاه به فعال بودن ولیعهد دوم که جوان هم است منجر شده است همچنان ماجراجویانه است و باید منتظر تغییرات جدید ماند. یکی از ویژگیهای این دولت که دیگر میتوان آن را دولت افراطی و تندرو خواند، جاهطلبی و مداخله در امور سایر کشورهاست و همین طور زنده کردن دعوای استعماری یکی دو قرن گذشته تحت عنوان فرقهگرایی و جنگ دوباره شیعه و سنی. با توجه به اینکه اکثریت مسلمانان اهل سنت هستند و شیعه در جهان اسلام در اقلیت است، سعودیها از این قضیه سوءاستفاده و تلاش میکنند این جنگ و این اختلاف را که پدیدهای صددرصد استعماری است دوباره زنده کنند تا از این طریق نمدی برای کلاه خود تهیه کنند. اما سعودیها متوجه این حقیقت نیستند که این اختلافافکنیها هم به ضرر اسلام و هم به ضرر منطقه و هم به ضرر خودشان است چرا که ابزارهایی را که برای رسیدن به این هدف به کار گرفتهاند، وسایل خوبی نیستند؛ که مهمترین آن هم تروریسم و افراطگرایی تحت عنوان داعش و القاعده است که در نهایت خود سعودیها را هدف قرار خواهد داد.
در حال حاضر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس یا سفرای خود را از ایران برای مشورت فراخواندهاند یا سطح رابطه را کاهش دادهاند. تداوم این وضع برای ایران به چه معنا خواهد بود؟
نخستین نکته قطعی این است که تداوم این وضع به هیچوجه مطلوب ما نیست و حتما باید اقدامهایی برای بازگرداندن این وضعیت به روال عادی انجام شود. اما متاسفانه عربستان از امکانات مالیای که در اختیار دارد و همچنین این مساله که خادم الحرمین و میزبان تمام حجاج کشورهای مسلمان هستند استفاده میکند تا در واقع اهدافی که به آن در بالا اشاره کردم را پیش ببرد. این سیاست تا مقطعی کارگر و اثرگذار است اما به مرور زمان مسلمانان و دولتهای اسلامی متوجه خواهند شد که این روش به غیر از ایجاد تفرقه در داخل جهان اسلام و تامین منافع اسراییل هیچ نتیجهای به دنبال ندارد و سیاست خود را تغییر خواهند داد.
این مرور زمان ممکن است چندسال را شامل شود و این گذشت زمان به ضرر ایران در تامین منافع کوتاه و بلندمدت منطقهای نخواهد بود؟
باید دید که ایران چه اقدامهایی برای حل این مساله میتواند انجام دهد. اگر ما بتوانیم حرکتی انجام دهیم که حتما هم باید انجام شود، باید سریعتر اقدام کرد و در حال حاضر هم وزارت امور خارجه به دنبال طرح و برنامه جدیدی در ارتباط با کشورهای منطقه است. اما عملکرد هر دولتی همواره در عالم امکانات است و نه عالم غیرممکنها.
در شرایطی که ٥ عضو شورای همکاری گوش به فرمان عربستان هستند آیا ایران برای تنشزدایی از رابطه با آنها میتواند بدون مذاکره با عربستان، قدرت مانوری هم داشته باشد؟
ما هر دو مسیر بدون عربستان و با عربستان را باید امتحان کنیم. در حال حاضر اکثر مقامهای کشورهای دیگر به ما این را میگویند که ما خوشحال هستیم که در برابر برخوردهای تند و غیرعاقلانه عربستان، دولت و وزارت امور خارجه ایران برخورد معقول و قابل قبولی دارد و به تشنجزایی که عربستان دنبال میکند، دامن نزده است. این رویه ایران یکی از همین روشها و گزینههای روی میز است. ایران هیچگاه به اقدامهای تند عربستان پاسخ مشابهی نداده و تلاش خود را به کار گرفته است تا با سعهصدر برخورد کند. البته باید این نکته را هم در نظر داشت که حمله به سفارت عربستان در تهران و حمله به سرکنسولگری این کشور در مشهد و آتش زدن سفارت، کار بسیار بسیار غلط و ضدملی و ضدمنافع جمهوری اسلامی ایران است که هنوز هم برخورد جدی با عوامل آن صورت نگرفته است. این حرکت از سوی تمام مقامهای عالی نظام از مقام معظم رهبری تا شخص رییسجمهور و وزیر امور خارجه مورد نکوهش قرار گرفته و محکوم شد. این اقدام بدی بود که خارج از اراده دولت بود و متاسفانه انجام گرفت. عربستان این اقدام را به بهانهای تبدیل کرد و سایر خواستههای نامطلوب خود را از این طریق دنبال کرد. در صورتی که اگر عربستان حسن نیت داشت زمانی که با موضعگیریهای مقامهای ایران روبه رو شد، باید برخورد متفاوتی از خود نشان میداد. اما از آنجا که عربستان حسن نیت نداشت، اقدامهای مثبت ایران را مورد توجه قرار نداد.
برخی این برخوردی را که ما از آن با عنوان درایت در برابر عربستان یاد میکنیم، به مماشات بیش از اندازه ایران با عربستان تعبیر میکنند. با چنین تعبیری موافق هستید یا اعتقاد دارید که سیاست فعلی ما بهتر پاسخ خواهد داد؟
مماشات همواره در برابر یک قدرت بزرگتر معنا پیدا میکند اما ما عربستان را در مقابل ایران قدرت بزرگی نمیبینیم بلکه کشور برادر خطاکار میدانیم. زمانی که برادر مسلمان شما خطایی انجام میدهد، شما باید از طریق اسلامی و بزرگواری قضیه را حلوفصل کنید. مماشات زمانی است که شما در برابر یک قدرت بزرگ کوتاه بیایید. عربستان قطعا در برابر ایران، قدرتی نیست که در برابر آن مماشات به خرج دهیم. مساله این است که از اهداف استراتژیک ایران، وحدت جهان اسلام است بنابراین به خاطر این استراتژی تحمل میکنیم. گاهی برای دستیابی به منافع بالاتر باید از یک سری اقدامها گذشت. برخورد با عربستان امر سختی نیست. برخورد تند و ناسزاگویی کار سختی نیست که متاسفانه برخی از رقبای دولت هم همین رویه را دنبال میکنند. اما لازمه سیاست خارجی و دیپلماسی فکر، عقل، تدبیر، ادب و توجه به منافع دراز مدت کشور است که ایران نیز باید در همین چارچوبها عمل کند.
فکر میکنید اتحاد ایران و حزبالله لبنان تا حدودی به ترس کشورهای اهل سنت منتهی شده است؟
امریکا از بدو پیروزی انقلاب اسلامی یک هدف را دنبال کرده و همچنان هم به دنبال آن است و آن هدف هم ایران هراسی و شیعه هراسی بوده است. امریکا به دنبال این بود و هنوز هم هست که به کشورهای عربی منطقه و کشورهای اسلامی بگوید حکومت ایران به این دلیل که حکومتی انقلابی است به دنبال انقلاب در میان کشورهای شما و ساقط کردن تمام حکومتهای موجود اسلامی است. این از روز نخست پیروزی انقلاب وجود داشت البته اشتباههایی هم در ابتدای انقلاب مانند تعبیر نادرست از تعبیر صدور انقلاب صورت گرفت اما امام زمانی که متوجه شدند شعار اولیه ایشان مبنی بر صدور انقلاب مورد سوءاستفاده قرار گرفته تاکید کردند که صدور انقلاب به معنای لشکرکشی به کشورها و حمله نظامی به آنها نیست بلکه به معنای معرفی اسلام و انقلاب است. این اقدام امام تا حد زیادی مانع از سوءاستفادهها از کلام ایشان شد اما امریکا به هرحال از این جمله تعبیر نادرست کرد و آن را بسط و گسترش هم داد. البته امریکا موفق نشد این ایرانهراسی و شیعههراسی را به جایی برساند که به سایر کشورها بگوید دشمن شما نه اسراییل که ایران است. امریکاییها در این مسیر ناکام ماندند تا زمانی که دولت آقای احمدینژاد به روی کار آمد و متاسفانه عملکرد ایشان در سیاست خارجی باعث شد امریکا سوءاستفاده کند و کشورهای عربی در مقابل ایران قرار گرفتند و هلال شیعی از اینجا مطرح شد. این نتیجه عملکرد دولت احمدینژاد بود که متاسفانه ادامه هم دارد.
سیاست ایران در منطقه و در میان کشورهای اسلامی هیچگاه مانند عربستان خرج کردن پول و به اصطلاح خرید کشورهای مسلمان نبوده است. اما کمکهای نظامی و انساندوستانه ما به حماس هم بر هیچ کس پوشیده نیست و ما آن را در راستای مبارزه با رژیم صهیونیستی میدانیم. اما حماس هم به کوچکترین تلنگری از ایران فاصله میگیرد.
من به این اعتقاد دارم که قطعا باید یک بررسی جدی در خصوص عملکرد ما در منطقه صورت بگیرد.
فاکتورهای این بررسی جدی کلی از نظر شما چیست؟
مهمترین فاکتور منافع ایران و منافع جهان اسلام است. ما هیچ اقدامی نباید انجام دهیم که این دو مورد را خدشهدار کند. در این چارچوب باید اقدام کنیم و ببینیم که در عراق چه عملکردی داشته باشیم که هم منافع ایران، هم منافع عراق و هم منافع جهان اسلام را تامین کند. پاسخ این سوال را در خصوص پروندههای سوریه، یمن و رابطه با عربستان هم باید پیدا کنیم.
در این راستا به بازتعریف منافع هم نیاز داریم؟
منافع ما مشخص است.
آنچه دولت خاتمی در سیاست خارجی منافع ملی میدانست با تعریف از منافع احمدینژاد فرق داشت.
نمیدانم آقای احمدینژاد دقیقا چه مواردی را منافع ملی میدانست. من که سابقه سالها حضور در دستگاه دیپلماسی را دارم، میگویم که چارچوب منافع جمهوری اسلامی ایران کاملا مشخص و شامل حرکتهایی است که منافع ملت و نظام ایران در آن مستتر است و منافع ایران به معنای تمامیت ارضی را هم در خود جای داده و در کنار آن تامین منافع جهان اسلام را هم شامل میشود. طبیعی است منافعی که از آن نام میبریم جنبههای متفاوت اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی و اطلاعاتی و فرهنگی را هم داراست.
ما با کشوری مانند عربستان سعودی در پروندههایی مانند سوریه، یمن، عراق و بحرین تضارب منافع داریم. چگونه از پس مدیریت این مساله برخواهیم آمد؟
سیاست خارجی عبارت است از دنیای رقابتها. هیچ دو کشوری در دنیا وجود ندارد که با هم رقابت نداشته باشند. ما از امریکا و اسراییل به هم نزدیکتر نداریم اما میبینیم که جاسوس اسراییل در امریکا قریب به دو دهه در زندان میماند و دلیل آن هم این است که علیه منافع امریکا برای اسراییل جاسوسی کرده است. نمونه دیگر، قضیه شنودگذاری کاخسفید برای خانم مرکل، صدراعظم آلمان است. این بدان معناست که نزدیکی این دو، نافی رقابت آنها با هم نیست. ما با کل کشورهای منطقه به خصوص عربستان این رقابت را داریم اما هنر دیپلماسی این است که نگذارد این رقابت جنبه خصمانه به خود پیدا کند. ایران باید رقابت خود با عربستان را به سمت رقابت دوستانه ببرد و این سیاستی بود که در زمان آقای خاتمی اجرایی شد.
با توجه به سیاستهای عربستان و سطح رابطه به نظر نمیرسد دیگر کلمه رقیب گویای همه داستان باشد و برخی از دشمنی ریاض با تهران سخن میگویند.
در حال حاضر استراتژی عربستان، دشمنسازی از ایران است. ما نباید کاری بکنیم که عربستان در این استراتژی موفق شود.
در چند هفته اخیر به خصوص پس از سفر نهچندان مثبت باراک اوباما به عربستان، رسانههای غربی از پایان عصر هم پیمانی امریکا و عربستان و تبدیل شدن این دو به شرکا خبر دادند. با این تعبیر موافق هستید؟
چند نحله فکری نه فقط در امریکا که در اروپا هم هست که گزارشها و مقالههای آنها به نوبت منتشر میشود. سازمانهای اطلاعاتی برخی کشورها مانند آلمان و هلند به صراحت میگویند که دولت عربستان منبع و ماخذ تروریسم و افراطیگری اسلامی است. در رسانههای غربی هم بسیار به این نکته اشاره میشود که سلفیگری که مرکز آن در میان علمای عربستان است در واقع منشا تمام این حرکتهای افراطی است که از طالبان شروع شده و به داعش رسیده است. هم در اروپا و هم در امریکا این نحلههای فکری ابتدا نقشی در دولت ندارند و تنها به بیان نظرات خود میپردازند اما این نظریات به مرور زمان وارد دولت شده و جنبه اجرایی پیدا میکند. این رویه ممکن است ده تا بیست سال طول بکشد اما این مساله عربستان در امریکا چالش جدی را ایجاد کرده است. تلاش برخی اعضای کنگره برای انتشار ٢٨ صفحه باقیمانده از گزارش یازده سپتامبر نشان میدهد که امریکاییها به این مساله پی بردهاند که نه تنها عربستان از لحاظ فکری منشا تروریسم است بلکه در عمل هم در ماجرای ١١ سپتامبر دخالت داشته است. این همان موضوعی است که دولت امریکا تاکنون به دلیل مساله هم پیمانی با عربستان، چشم بر آن بسته بود. فکر میکنم روند مخالفت با سیاستهای عربستان در غرب رو به رشد است و به سمت و سویی میرود که اتحاد استراتژیک مقداری خدشهدار شود اگرچه همچنان منافع و نفت حرف نخست را میزند و شاید در آینده این روال هم برهمبخورد چرا که در حال حاضر نظریاتی وجود دارد که میگوید نفت و انرژی در دهههای آتی حساسیتی که تا الان داشتهاند را نخواهند داشت.
اما چیزی که امروز پس از اسراییل، منطقه را به صورت جدی تهدید میکند، تروریسم و افراطگرایی است. تروریسم و افراطگرایی که داعش سمبل آن است هنوز به حالت میرایی نرسیده و هنوز کاملا حالت جهنده داشته و توان جذب دارد. هنوز برای برخی از جوانان اهل سنت چه در کشورهای منطقه و چه در اروپا یا امریکا این گروه جذابیتهایی دارد. باید برای این مقوله فکری کرد چرا که اگر جلوی این فعالیتهای تروریستی گرفته نشود، آنها دنیا را به آتش خواهند کشید. این گروه بر مبنای ایدئولوژی اقدام میکنند و این نکتهای است که غربیها، حکومتهای دیگر کشورهای اسلامی و عربستان به آن توجه ندارند. این کشورها فکر میکنند داعش وسیلهای در دست آنها برای کوبیدن رقبا است در حالی که نمیدانند آتشی که به دست آنها روشن شده است با دست آنها خاموش نخواهد شد. مقابله با این پدیده مساله بسیار مهمی است که امروز از سوریه تا افغانستان، از عراق تا یمن، از لبنان تا پایتخت کشورهای اروپایی را گرفتار خود کرده است. داعش هنوز پویا است و میرا نیست. در حال حاضر سادهترین کار شکست نظامی این افراد است و مهمتر از آن لزوم خشکاندن این جریان فکری و فرهنگی است. مبارزه با داعش به بسیج فرهنگی و فکری در تمام کشورهای اسلامی برای بررسی نحوه مبارزه با این تفکر نیاز دارد. به مرور زمان اسلام واقعی که میانهرو و رحمانی است باید جایگزین این نگاه افراطی و تند شود.
امریکا در منطقه امروز به دنبال تقویت ایران است یا تضعیف آن ؟
امریکا یک مجموعه واحد نیست. در ایران به عنوان مثال ما رهبری واحد داریم که تصمیمگیر نهایی است اما چنین چیزی در امریکا وجود ندارد. در امریکا در شرایط فعلی دولت اوباما حداقل ادعا میکند که دنبال تضعیف ایران نیست اما منافع خود را در سیاست با ایران دنبال میکند. واقعیت این است که کنگره امریکا که اکثریت آن هم با جمهوریخواهان است نهتنها طرفدار اسراییل هستند بلکه حالت مرعوبیت هم نسبت به اسراییل دارند. من هر زمان که یاد سخنرانی نتانیاهو در کنگره امریکا میافتم که با مخالفت اوباما هم انجام شد، حس بدی پیدا میکنم. نمایندگان منتظر بودند نتانیاهو کلمهای بگوید و آنها اقدام به تشویقهای بیامان وی بکنند. امریکا یک امریکای واحد نیست اما کنگره فعلی قطعا دشمن ایران و قطعا دنبال منافع اسراییل است و به دنبال زدن ایران است. البته دولت اوباما چنین ویژگیای ندارد. اینکه دولت بعدی چگونه است و آیا به اوباما نزدیکتر است یا کنگره باید منتظر ماند و دید.