قدم گذاردن بر روی سکوی شیشهای برج ویلیز، که در ارتفاع 412 متر بالای خیابانهای شیکاگو قرار دارد، کافی است تا اغلب مردم را دچار سرگیجه کند. ولی نه برای نوزادان، که بدون ترس از ارتفاع به دنیا میآیند. اکنون به نظر می رسد با آغاز خزیدن (چهار دست و پا رفتن) در نوزادان، این رفتار محتاطانه هم رشد مییابد.
شاید شما فکر کنید به دلیل اینکه افتادن از ارتفاع میتواند منجر به جراحت یا مرگ شود، ترس از ارتفاع ذاتی خواهد بود. اما کودکانی که تجربه اندکی از خزیدن دارند، از ارتفاع نمیهراسند. ژوزف کمپوس در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی که رهبری این پژوهش را بر عهده داشته، میگوید: «در همه جای دنیا اغلب مادران گزارش میدهند که نوزادان آنها مرحلهای را میگذرانند که در طول آن دوره، اگر کسی مراقبشان نباشد، روی لبه تخت میروند». و سپس، 6 هفته یا بیشتر بعد از آن که خزیدن را یاد میگیرند، به ناگاه به نظر میرسد که دچار ترس از ارتفاع شدهاند.
بنابراین چه چیزی، عامل بروز چنین تغییر چشمگیری خواهد بود؟ برای بررسی این امر، پژوهشگر دیگری از دانشگاه برکلی به نام آدان دال به همراه همکارانش، کودکانی را که هنوز توانایی خزیدن نداشتند روی چرخهای بچه گانهای با قابلیت کنترل از راه دور قرار دادند.. بعد از سه هفته آموزش، چرخها را از یک شیب 1.3 متری پایین آوردند. ضربان قلب کودکان موجود در این تختهای بچهگانه 5 بار در هر دقیقه افزایش پیدا کرد، که نشانگر بروز اضطراب در این کودکان بود، و این در حالی بود که سرعت قلب نوزادانی که در این تختها قرار نداشتند، ثابت باقی میماند.
نوزادان همچنین در «اتاقکهای متحرک» نیز آزمایش شدند (اتاقکهایی که دیوارها و سقفهای متحرکی برای تولید احساس پرتاب به جلو داشتند). نوزادان واقع در تخت، زمانی که دیوارها حرکت میکردند، عقب عقب میرفتند، در حالی که بقیه نوزادان بسیار کمتر حرکت میکردند.
کمپوس میگوید که این نشان میدهد عمل حرکت دادن بدن در فضای اطراف، به مغز یاد میدهد که از اطلاعات در میدان دید پیرامون آگاه شود و از آن برای یک توازن صحیح استفاده کند. علاوه بر آن نوزادانی که بیشترین واکنش را در اتاق متحرک داشتند، زمانی هم که روی شیب به پایین حرکت داده شدند بیشترین افزایش را در ضربان قلب نشان دادند.
در یک آزمایش جدا، کودکانی که توانایی خزیدن داشتند، در اتاقک متحرک آزمایش شدند و سپس در نزدیکی لبه شیشهای یک میز قرار داده شدند. یک سمت شیشه پوشیده شده و سمت دیگر دست نخورده باقی مانده بود و بنابراین نوزادان میتوانستند کف اتاق را ببینند. آنهایی که واکنش بسیار شدیدی به اتاقک متحرک نشان دادند، بیشترین اجتناب را از عبور از قسمت بدون حفاظ برای رسیدن به مادرشان در سمت دیگر انجام میدادند.
این یافتهها همچنین ممکن است توضیح دهد که چرا وقتی یک مسافر از پنجره هواپیما به بیرون نگاه میکند، دچار سرگیجه نمیشود، در حالی که قرار گرفتن همان شخص در کابین شفاف خلبان هلیکوپتر منجر به اختلال در سخن گفتن او میشود. زمانی که شما از پنجره هواپیما به بیرون نگاه میکنید، اطلاعات در دید پیرامونی شما نسبتا ثابت میماند، در حالی که در کابین هلیکوپتر چیزی بیشتر در حال اتفاق است. کمپوس میگوید: «سرنشینس که دنیا را از درون روکش حبابی شفاف نظاره میکند، مجبور است بسیاری از تنظیمات جسمانی را در لحظه بسازد و دچار حس گیجی می شود».
کارلوس کوئلیو از دانشگاه کویینزلند در استرالیا، در موافقت با این نظر میگوید: «آنچه که در مورد خاستگاه ترس از افتادن، جالب توجه است، ارتباط معنی دار آن با حرکت بدن است». او دریافته است افرادی که بیشترین ترس ازارتفاعرا دارند، نه تنها زمانی که مجبور میشوند بالاتر بروند دچار اضطراب میشوند، بلکه وقتی هم که باید در ارتفاع ثابت حرکت کنند، هم عصبی میشوند. او میگوید: «همچنین به نظر میرسد که ترس از ارتفاع در افراد بالغ، با حرکات بدن تعدیل میشود».
منبع: خبر آنلاین