عصر ایران - یادداشت اخیر آقای علی لاریجانی درباره «نسبت جریانها و سیاستمداران بیاخلاق یا بداخلاق با سکولاریسم» را میتوان آسیب شناسی اصولگرایی در مفهوم مصطلح سالهای اخیر نیز دانست.
علی لاریجانی بی آن که از گروه یا جریان خاصی نام ببرد اظهار شگفتی میکند از این که:
«کسانی در مقام نظر معرفت شناسانه، همیشه بر سکولاریسم نقد دارند و خود را انقلابی معرفی میکنند، اما در میدان اخلاق سیاسی جزو هتاکان و بداخلاقان و تخریبگران حیثیت دیگران هستند و به هیچ وجه ابایی در متهم کردن دیگران ندارند؛ یعنی کاملا در عالم اخلاق سیاسی بیپروایند. ظاهرا اینان در مقام نظر، مخالف سکولاریسم هستند، ولی در عمل سیاسی سکولار محسوب میشوند؛ حتی ناآگاهانه.»
چهره شاخص اصول گرایان که در انتخابات اخیر از این اردوگاه بیشتر فاصله گرفت با این یادداشت احتمالا میخواهد بگوید مشکل اصلی او با دوستان یا دوستان سابق بر سر چیست؛ اخلاق.
اتهام سکولار به کسانی که دیگران را به سکولاریسم متهم می کنند به قاعده باید بر آنها سختتر، سخت افتد.
خود آقای لاریجانی در این نوشته کوتاه سکولاریسم را چنین تعریف می کند: «مکتبی که حوزه سیاست را مقید به دین و ارزش های ثابت و لایتغیر نمی داند و عمدتا قلمرو سیاست را بر مبنای منافع جمعی و امری عرفی تلقی می کند».
این تعریف البته زیاده از حد اصول گرایانه است زیرا سکولارها ممکن است در سلوک شخصی مقید باشند اما بر این باورند که امر سیاست الزاما آمیخته به امر دین نیست.
همان که برخی «جدایی دین از سیاست» تعریف می کنند حال آن که با «لاییسیته» متفاوت است. چون لاییک ها با نمادها و نهادهای مذهبی هم مشکل دارند مانند ترکیه (قبل از روی کار آمدن رجب طیب اردوغان ) یا فرانسه که حجاب دختران در مدارس عمومی را ممنوع کرده است حال آن که در آمریکا یا بریتانیای سکولار، رهبران سیاسی نیز به کلیسا می روند و با نهاد کلیسا یا آموزش های مذهبی مشکل ندارند و حتی رییس جمهورهای پروتستان در مقاطعی با رهبران کاتولیک ها متحد شده بودند.
برای این که محدود به تعریف پیش گفته نمانیم می توان به تعریفی اشاره کرد که عبدالکریم سروش از سکولاریسم ارایه می دهد: «سکولاریسم توجه کردن به این عالم ماده است و چشم برگرفتن از مراتب دیگر وجود.
مراتبی که ورای این حیات تنگ مادی ما قرار دارد. و این چشم برگرفتن در دو جا تحقق می کند: یکی در اندیشه های ما و دیگری در انگیزه های ما.یعنی انسان دانستنی های خود را منحصر می کند به آنچه در این عالم ماده می شود دید و خواند. این می شود سکولاریسم در اندیشه . از آن طرف انگیزه های ماست: انگیزه های ما هم اگر سکولار بشود بدین معناست که انسان فقط برای همین حیات و برای همین معیشت دنیوی و همین دنیا جوش بزند و تمام تلاش خود را معطوف به این کار کند و به چیز دیگری نیندیشد و برای جای دیگری کاری نکند و حساب دیگری در زندگی و در عمل و در ذهن خودش برای هیچ چیز دیگری باز نکند. معنای سکولاریسم دقیقا این است.»
بر پایه همین تعریف است که برخی سکولاریسم را به معنی «این دنیایی» یا « گیتیانه» می دانند. حال می توان منظور دکتر لاریجانی را بهتر متوجه شد.
نزد برخی قدرت چنان اصالتی پیدا کرده که حاضرند به خاطر آن بی اخلاقی کنند و به تعبیر پیش گفته تنها برای قدرت و این دنیا جوش می زنند در حالی که حکومت دینی برای این برپا می شود که مردم را به سوی آخرت رهنمون کند نه آن که مدعیان خود چنان در این دنیا غرق شوند که به تعبیر آقای لاریجانی « در عالم اخلاق سیاسی بی پروایی» می کنند و از « هتاکی و بی اخلاقی ابایی ندارند.
به عبارت دیگر بخشی از اصولگرایان – و نه البته همه آنان -در رفتار و گفتار تناقضآمیز جلوه میکنند. از یک طرف رقیبان خود را «سکولار» می نامند. به این معنی که دنیا گرایند و بیم عالم دیگر را ندارند و به خاطر قدرت اخلاق را نادیده می گیرند.
فروغ فرخزاد میگوید: «نام آن پرنده که از قلبها گریخته ایمان است». آیا اکنون میتوان گفت: نام آن پرنده که از پارهای رقابتهای سیاسی گریخته «اخلاق» است؟! اخلاق و خاصه این قسم اخلاق با هیچ پلیس نامحسوسی حکمفرما نخواهد شد.
*طرح نمایه: سقراط (فیلسوف اخلاق گرا)
خوشمان آمد
"اخلاق و خاصه این قسم اخلاق با هیچ پلیس نامحسوسی حکمفرما نخواهد شد."