در مورد ساخت این فیلم، اصلا و ابدا به من کمکی نشد. همین وزارت راه در طول ساخت فیلم با من هیچ همکاریای نکرد. فشار آوردن من بود که فیلم را برد جلو. مجوز فیلمبرداری شهری داشتم و میرفتم فیلمبرداری میکردم. کسی نمیتوانست به من بگوید چرا از بیابان خدا فیلمبرداری میکنی یا چرا از این تونلها فیلم میگیری.
محسن خانجهانی فیلمساز پرکار و سریعی است. او در توصیف خودش میگوید وقتی دارم با شما صحبت میکنم یک قسمت فکرم به بیلبوردهایی است که در اختیار فیلم میخواهند بگذارند، یک قسمت به فیلم جدیدم است و یک قسمت به اکران آزادراه و یک قسمت دیگر هم به صداگذاری یک فیلم دیگرم. اعتقاد دارد کار مستندساز بعد از ساخت فیلم تمام نمیشود و حالا که جامعه و مسئولان به سینمای مستند کمتر توجه میکنند، وظیفه مستندساز سنگینتر است و باید بار بقیه را هم به دوش بکشد و یکتنه برای فیلمش کار کند. شاید بدون این همه انرژی و پیگیر بودن کسی نمیتوانست از عهده ساختن مستندی مثل «آزادراه» بربیاید. در این گفتوگو با محسن خانجهانی هم از وضعیت این جاده صحبت کردیم و هم از ویژگیهای سینمایی آزادراه و هم از اکران فیلمها در هنر و تجربه.
حالا واقعا چرا این آزادراه هنوز هم افتتاح نشدهاست؟
همین چند روز پیش با وزیر راه و معاون اول رییس جمهور رفتیم بازدید همین جاده. آقای وزیر تاکید داشتند آقای خانجهانی هم حضور داشته باشد. از شهران رفتیم تا انتهای تونل تالون. انتهای تونل تالون میشود دشت دیزین. از تهران تا آنجا سی دقیقه راه است. خیلی تلاش داشتند تا کار کنند و این راه را به یک سرانجامی برسانند اما به نظرم باز هم این فقط در حد یک تلاش متوقف مانده است. جادهای که افتتاح شده از چالوس تا مرزنآباد هم نیست و فقط ۱۹ کیلومتر است. از شروع جاده در سمت شمال تا مرزنآباد ۳۸ کیلومتر راه است اما ۱۹ کیلومترش را افتتاح کردهاند. ۱۹ کیلومتری که جاده هموار است و کمتر نیاز به خراب کردن جنگل و رودخانه یا تونل زدن داشته.
واقعا مساله عجیبی هم هست. به خصوص وقتی میبینیم جادههای دشواری مثل خرمآباد-پل زال، خیلی راحتتر از اینها ساخته شدند. راهی که خیلی کوهستانی هم هست.
آن راه یکی از سختترین جادهسازیهای ایران بود. ولی ساخته شد. چرا آزادراه تهران-شمال ساخته نمیشود؟ در دولت آقای هاشمی رفسنجانی، در دولت آقای خاتمی و در دو دولت آقای احمدینژاد و دولت فعلی، همه از ساختن این جاده حرف زدند و وجه تبلیغاتی برای این دولتها پیدا کرد. در پایان آزادراه۱ هم آقای جهانگیری و وزیر راه قول میدهند در پایان دولت یازدهم که دولت آقای روحانی باشد، جاده را افتتاح کنند و الان منتظریم به این وعدهشان عمل کنند.
برویم سراغ فیلم شما. در چندسال اخیر و در هماهنگی با جریان غالب در سینمای مستند جهان، جریانی هم در سینمای مستند ما پاگرفته که کاراکتری انتخاب میکنند و داستان فیلم را همراه با آن کاراکتر پیش میبرند. اما شما یک مستند تحقیقی با استفاده از مصاحبههای تخصصی و غیرتخصصی و مواد آرشیوی را انتخاب کردهاید. دلیل این انتخاب چه بود؟
رفت و آمد زیادی در این جاده داشتم و همیشه در ترافیک جاده چالوس درباره آزادراهی که قرار است ساخته شود حرف میزدم، طوری که جوک گروه شده بودم! دوستانم میگفتند جان مادرت در این سفر دیگر درباره آزادراه تهران به شمال حرف نزن! واقعا برایم سوال بود که این آزادراهی که حرفش هست از کجا میآید و به شمال میرسد. آیا از کرج میآید و همین راه را قرار است تعریض کنند یا از سمت قزوین ساخته میشود یا از سمت پردیس… تا اینکه بالاخره کشف کردم تونلهایی که در راه امامزاده داود میبینیم، نقطه شروع این جاده هستند. تحقیق کردن در اینباره برایم تبدیل به یک علاقه شده بود. از هرکدام از مردم ناحیه کن که میپرسیدی این تونلها برای چه هستند میگفت اینجا دارند جاده امامزاده داود را تعریض میکنند.
وقتی چنین فیلمی برای سینما میسازید، بیننده باید روی صندلیاش بنشیند دیگر. فرق دارد با مخاطب تلویزیون که وسط فیلم یک مقدار هم با بغلدستیاش حرف میزند و شاید چیزی هم بخورد. مخاطب سینما آمده فیلم ببیند و منِ مستندساز حالا با موسیقی یا با ریتم تند یا با دادن اطلاعات جدید باید بیننده را نگه دارم و قلقلکش بدهم. یک جایی هم که خسته شد، حالا لبخندی هم بزند. این اتفاق باعث میشود فیلم بتواند به جلو برود
یعنی خود مردم محل هم حتی نمیدانستند.
خود مردم هم نمیدانستند و بعدا کمکم فهمیدند. الان دیگر تقریبا همه میدانند. همان اوایل به داستان سگ و گربهها برخوردم و اینکه چینیها باعث کم شدن سگ و گربهها در این منطقه شدهاند چون این حیوانات را میخورند. یک روز فیلم کوتاهی دیدم که فرانسویها در دهه پنجاه آمدند این جاده را بسازند و نشد. اطلاعاتم زیاد شد و ساختن فیلمی در این باره کمکم شد یکی از کارهایی که تصمیم داشتم انجام بدهم. چون از بچگی به قطار علاقه زیادی داشتم خیلی علاقمند بودم درمورد راهآهن قزوین به رشت فیلم بسازم چون راهآهن مهمی است و قرار است تا یک سال آینده افتتاح بشود. در این موارد کار نشده. الان وزارت راه با این همه بودجه سنگین عمرانی، چندتا فیلم خوب درباره راه ساخته؟ در مورد فرودگاه امام خمینی که زیرنظر این وزارت ساخته شده چرا هیچ فیلمی برای آیندگان نیست؟ اهمیت نمیدهند. موضوع چندان برایشان جالب و جدی نیست. اگر هم پیشنهاد بدهی میگویند ما فقط در حد یکی دو میلیون میتوانیم هزینه کنیم که یک گزارش تصویری تهیه شود از عملکرد پروژه. گزارشهای تصویری از نوع بیلان کار به مدیران.
اصلا هزینه یک فیلم، آن هم فیلم مستند، در مقابل هزینههای راهسازی خیلی ناچیز است. پول خرد هم نیست.
در همین بازدیدی که رفتیم، پل کوچکی به اندازه همین میز داشت ساخته میشد. به آقای بینیاز مدیرکل روابط عمومی وزارت راه گفتم که پول ساخت یک فیلم کمتر از پولی است که برای ساخت این پل کوچکی که از کنارش رد شدیم،هزینه میکنید. صدها از این پلها برای این جاده نیاز دارید، فکر کنید یک پل به این صدها پل اضافه شده که آن را هم هزینه فرهنگی برای ساخت یک فیلم بکنید که یادگار بماند در مورد آزادراه تهران-شمال.
شما در این تحقیقاتی که به تدریج شروع کردید، بیشتر هدفتان این بود که کشف کنید چرا این پروژه اینقدر طول کشیده با اینکه میخواستید بدانید از لحاظ زیستمحیطی این جاده باید ساخته میشد یا نه؟ چون هر دو رویکرد در فیلم دیده میشود.
اولین تحقیقاتی که شروع کردیم در این مورد بود که این پروژه چند سال طول کشیده و از کجا شروع شده و این سوالات. فیلمبرداری را شروع کردیم و یک مرحله تحقیق دیگر هم بعد از آن داشتیم که محمدمهدی رحیمی آمد و به ما کمک کرد و به یکسری مسائل دیگر رسیدیم. مثلا مسائل زیست محیطی.
یعنی در حین تحقیق به این مساله رسیدید؟
نه، در حین فیلمبرداری. هشت نه ماه هم این مرحله زمان گرفت. توجه ما به این جلب شد که از نظر زیست محیطی چه آسیبهایی میرساند، چه سالهایی کار شده و چه سالهایی کار نشده.. میتوانم بگویم یکی از مهمترین کارهای من در زمینه تحقیق و پژوهش، همین فیلم بوده است. کارهای قبلی من به این شکل تحقیق و پژوهش نقشی نداشت و بیشتر کارهای رئال و امروزی بود.
فیلم را میتوان یک مستند تحقیقی نامید. اصلا این فیلم تحقیقی است برای رسیدن به جواب یک سوالِ محوری.
من موافقم با این حرف.
به نظر میرسد شما در حین ساخت و تکمیل فیلم، خیلی نگران بودهاید که مخاطب فیلم را نیمهکاره رها کند. از جامپکاتهایی که در حین مصاحبههای مسئولین زدهاید، یا اینکه نگذاشتهاید صحبتها مدت طولانی ادامه پیدا کند و حضور پررنگ عامل طنز در فیلم، همه نشانههای نگرانی شما از جذب نشدن مخاطب و تلاش برای نگه داشتن او روی صندلی است.
وقتی چنین فیلمی برای سینما میسازید، بیننده باید روی صندلیاش بنشیند دیگر. فرق دارد با مخاطب تلویزیون که وسط فیلم یک مقدار هم با بغلدستیاش حرف میزند و شاید چیزی هم بخورد. مخاطب سینما آمده فیلم ببیند و منِ مستندساز حالا با موسیقی یا با ریتم تند یا با دادن اطلاعات جدید باید بیننده را نگه دارم و قلقلکش بدهم. یک جایی هم که خسته شد، حالا لبخندی هم بزند. این اتفاق باعث میشود فیلم بتواند به جلو برود. من این فیلم را از تایم ۸۵ دقیقه داشتم. نسخه ۸۴ دقیقهای داشتیم، نسخه ۷۹ دقیقهای داشتیم، ۷۱ دقیقه داشتیم تا رسیدیم به ۶۱ دقیقه و گفتم این نسخه دیگر بیننده را نگه میدارد. حتی یک نفر را ندیدهام که بگوید این فیلم خستهکننده است.
با وجود اینکه موضوع ممکن است دافعه داشته باشد.
صد در صد. موضوع، موضوعی است که برای دنبال کردن در سینما دافعه دارد. میگوید من آمدهام سینما، نیامدهام که به بحثهای اقتصادی توجه کنم… اما یک جاهایی بیننده بهتزده میشود در مقابل چیزی که میبیند. با خودش میگوید اینقدر پول خرج شده.. اینقدر طول کشیده.. اطلاعاتی به بیننده میرسد که اصلا نگرانش میکند.
شما از لحاظ سینمایی هم در تعریف کردن آن بیطرف نیستید. مثلا جایی که گفتار متن شما میگوید کار متوقف شده، دوربین مدتی طولانی ماشینآلات رهاشده را نشان میدهد و سکوت کامل برقرار میشود که درواقع ترجمه سینمایی همان چیزی است که در گفتار میشنویم. یا همزمانی عکسهای دفرمه از روسای جمهور قبلی با اخبار مشکلات پیشرفت پروژه. حالا به نظر خودتان با رییس جمهورهای سابق بیش از حد شوخی نکردید، با توجه به اینکه دیگر در مصدر امور نیستند؟
با رییس جمهورها شوخی خاصی نکردیم، فقط اطلاعات دادیم. به نظر من نه. خنده تماشاگر بعد از این عکسها که یک چیز دیگر است. وقتی هم به دولت روحانی میرسیم، این دولت یک وعده خیلی مهمی میدهد. ممکن است آقای روحانی هم در پایان سال آینده این وعدهای که داده است را نتواند عملی کند. میدانید که من دارم آزادراه۲ را هم میسازم. چهارخطی که در پایان فیلم نوشته میشود، برای پیگیری این وعدهها در فیلم دوم است.
پس باید منتظر آزادراه ۲ هم باشیم.
بله الان هم مشغول ساختش هستم. از سه ماه پیش شروع شده و پریروز همزمان فیلمبرداری داشتیم. یک پلان خیلی قشنگ دارد که من میآیم کنار معاون اول رییس جمهور و میگویم من خانجهانی هستم، مستندساز. میگوید آها فیلم آزادراه را شما ساختید؟ من هم جواب میدهم میدانید که شما در آزادراه ۱ وعده دادید این جاده را تا دوسال دیگر قطعه یکاش را افتتاح میکنید؟ این سکانس شروع فیلم است. معتقدم فیلم موفقی میشود. این نیست که هر فیلمی موفق بود، دنبالهاش را هم بسازیم. «صندلی ۲۵۷» و «انتهای خیابان پاستور» هم فیلمهای موفق و پربینندهای بودند و جایزه هم گرفتند و میتوانستم همزمان با انتخابات امسال مجلس، «صندلی ۲۵۷» دو را بسازم. ولی خب جذابیتی ندارد. ولی آزادراه ۲ جذابیت دارد. در پایان این سال نهایت میتوانند قطعه یک آزادراه را افتتاح کنند..
قطعه یک یعنی قطعهای که از تهران شروع میشود؟
قطعه یک از تهران و از انتهای بزرگراه آزادگان یعنی بزرگراه همت شروع شده و از دهکده المپیک رد میشود و میرود تا سنگان و کن و دیزین تا برسد به تونل البرز.
تصاویر آرشیوی خوبی هم جمعآوری شده. از شروع ساخت جاده چالوس در دهه ده شمسی گرفته تا تصاویری که فکر میکنم راشهای اوتی اخبار صداوسیماست. فیلم شما بدون تصاویر آرشیوی اصلا پیش نمیرود. اینها را چطور پیدا کردید؟
پیش نمیرفت. باید یک اطلاعات خوبی به تماشاگر در مورد پیشینه این راه داده میشد. پیدا کردم دیگر! تصاویر آرشیوی خوبی پیدا کردم!
در جریان تحقیق چقدر همکاری شد؟ در ادارات دولتی یک سوال بپرسی جوابش ممکن است یک ماه دیگر بیاید، چه برسد به همچون پروژهای.
در مورد ساخت این فیلم، اصلا و ابدا به من کمکی نشد. همین وزارت راه در طول ساخت فیلم با من هیچ همکاریای نکرد. فشار آوردن من بود که فیلم را برد جلو. مجوز فیلمبرداری شهری داشتم و میرفتم فیلمبرداری میکردم. کسی نمیتوانست به من بگوید چرا از بیابان خدا فیلمبرداری میکنی یا چرا از این تونلها فیلم میگیری. به هرحال این پروژهای بود که خوابیده بود و نه نگهبانی داشت و نه کسی بود. الباقی هم تحقیق و پژوهشی بود که اطلاعات باید داده میشد و مصاحبه با یکی دو نماینده مجلس. دریغ از یک ماشین که وزارت راه به من داده باشد که از اینجا برو تا آن تونل. ولی بعد از اینکه فیلم ساخته شد و وزیر شخصاً آمد و با من فیلم را در پردیس کورش تماشا کرد، تازه فهمید چه فیلم خوبی است و حمایت کرد که یکی از این حمایتها همین بیلبوردهای تبلیغاتی است.
سازمانهای دیگر مربوط به پروژه چی؟
به هیچ عنوان. بقیه نه قبل از فیلم و نه بعد از فیلم هیچ کمکی نکردند. وقتی دیدم کمک نمیکنند، دیگر چه کار باید میکردم؟
مسئولینی که در فیلم شما حضور دارند دونفر از نمایندگان مجلس هستند و یکی مدیر کارگاه بخشی از پروژه است و یکی مدیر شرکت آزادراه. درست است؟
مدیر کارگاه یکی از تونلهاست. مدیر شرکت آزادراهها هم اولین و آخرین نفری بود که با ما صحبت کرد چون فردای روز فیلمبرداری یکی از همکارانشان به من زنگ زد و گفت شانس آوردید فیلمبرداری کردید چون امروز به ما دستور رسیده که حق ندارید با این گروه مصاحبه کنید!
موقعی که فیلم را میساختید تصور اکرانش را میکردید؟
راستی را بخواهی، نه. حتی فکر نمیکردم در فجر در دو بخش نامزد سیمرغ بشود. ولی موفقیت در جشنواره سینماحقیقت را پیشبینی میکردم. اتفاقاً فیلم در جشنواره سینماحقیقت حتی انتخاب هم نشد. در بخش خارج از مسابقه بود و آن هم با اصرار دبیر جشنواره و اختیارات دبیر. کاش من هم شرکت فیلم در جشنواره را قبول نمیکردم.
در این یک سال سینماگری نبوده که با هنر و تجربه برخورد نداشته باشد. حالا یا فیلمش نمایش داده شود یا نظری داده باشد یا در برنامهها مشارکت کند. به جز ده درصد آدمی که نگران این هستند که هنر و تجربه جای آنها را تنگ کرده، نود درصد آدمها قاطی سینمای هنر و تجربه به نوعی شدهاند
ولی فیلم بعد از جشنواره سینماحقیقت دیده شد و شناخته شد.
شاید هم همان جشنواره باعث دیده شدنش شد و اگر دیده نمیشد به فجر هم راه پیدا نمیکرد. من دو فیلم ساختهام که فکر میکردم خیلی باید تمرکز کنم و تلاش کنم تا به اکران هنر و تجربه برسد، یکی «صندلی ۲۵۷» و یکی «گزارش یک بازپرس». به اکران «آزادراه» هرگز فکر نمیکردم. برای اکران آن هم تلاش میکنم و مستندساز نباید منتظر بنشیند بقیه قدمی برایش بردارند. همین الان با انجمن راهداران صحبت کردهام و از یک جمع چندهزارنفری قول هزار بلیت را گرفتهام که این انجمن در اختیار مهندسین راه بگذارد. من هزار صندلی از این راه برای فیلمام پر کردهام.
اکران هنر و تجربه در حوزه سینمای مستند را در این یک سال چطور دیدید؟ انتخاب مستندها برای این گروه کار پیچیدهای است چون ممکن است بعضی مستندها خوب باشند اما به درد اکران برای عمومی نخورند.
خود من ۲۰ فیلم مستند در این چندسال ساختهام. همه هم جایزهبگیر بودهاند. در تمام دورههای جشنواره سینماحقیقت حضور داشتم و در پنج شش دوره فیلم فجر هم فیلم داشتم. قطعا نصف فیلمهای من قابل نمایش در هنر و تجربه نیست.خیلی صادقانه باید ببینیم. هنر و تجربه برای این است که فیلمها دیده شوند، نباید کاری کند که همان چندتا تماشاگر هم پس زده شوند. به هرحال هنر و تجربه بعد از آن همه آمدن و رفتن مدیرها و طرحها و فیلمهایی مثل سینمای معناگرا، خودش را اثبات کرده است. در این یک سال سینماگری نبوده که با هنر و تجربه برخورد نداشته باشد. حالا یا فیلمش نمایش داده شود یا نظری داده باشد یا در برنامهها مشارکت کند. به جز ده درصد آدمی که نگران این هستند که هنر و تجربه جای آنها را تنگ کرده، نود درصد آدمها قاطی سینمای هنر و تجربه به نوعی شدهاند. نه اینکه فکر کنید من چون فیلمام در این گروه دارد اکران میشود این حرف را میزنم. حالا اکران خاصی هم نیست و کلا ۱۷ سئانس در یک ماه است، البته گلهای هم ندارم چون از بین انبوه فیلمها و فیلمسازانی که فیلم ارائه کردهاند و همه میگویند ماست من شیرین است، به هرحال نوبت به من رسیده. شاید خود من هم بودم همین تصمیمات را میگرفتم. من هم مدیر بودم فیلمهای موفقی مثل ماهی و گربه را در اولویت قرار میدادم. از بین دوستان خود من هنوز کسانی هستند که سینمارو نبودند و به تازگی این فیلم را دیدهاند و تحت تاثیر قرار گرفتند. پس هنر و تجربه آن مخاطب خاص را از خانه بیرون کشیده.
در حوزه سینمای مستند چطور؟
حوزه مستند و حتی فیلم کوتاه، فعلا تنها نقطه ضعف هنر و تجربه است. درست است سینمای مستند مخاطبی به اندازه سینمای داستانی ندارد ولی امتیازی که برای سینمای مستند قائل هستند به همان اندازه برای داستانی هم قائل هستند؟ این همه تلاش برای این فیلم کردهایم و یک مورد فقط بیلبوردهایی که برای فیلم در تمام ایران، نه فقط تهران، گرفتهایم، حقاش فقط ۱۷ سئانس در یک ماه نیست.
بحثی که با محسن استادعلی و معین کریمالدینی در خبرگزاری مهر داشتیم هم همین بود که به همه فیلمها به یک چشم نگاه شود. چرا باید تبعیض باشد و یک طرف ساندویچش دونانه باشد؟ هنر و تجربه اصلا آمده که بگوید اینها هم جزئی از سینما هستند و ما به مستندها و کوتاهها هم بها میدهیم. جوانهایی که در سینمای مستند و کوتاه فعالیت میکنند، هستند که باید رشد کنند. شهرام مکری پنج سال پیش مگر کی بود؟ فیلمساز جوانی بود که در سینمای فیلم کوتاه فعالیت میکرد. خوب کار کرد و بهش بها دادند، شد شهرام مکری. به این جوانها هم باید بها داده شود تا مکریهای آینده بشوند.
منبع: گروه هنر و تجربه