دنیای اقتصاد/ عبدالنبی قیم
شهر آبادان در جنوب غربی ایران، از جمله شهرهایی است که در یکصد سال اخیر و بهویژه پس از احداث پالایشگاه نفت در سال 1910 میلادی (1289 شمسی) روزبهروز بر اهمیت اقتصادی آن افزوده شده است.
این شهر تا پیش از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران (1359-1367) یکی از شهرهای مهم ایران و در مقاطعی یکی از شهرهای معروف خاورمیانه بود. با وجود مطرحبودن نام آبادان در عرصه تعاملات اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی، بنا به دلایل عدیده هیچگاه پژوهشی علمی و آکادمیک درباره تاریخ بنای این شهر، وجه تسمیه و سیر تحول تاریخی آن انجام نگرفته است.
معدود نوشتههای موجود درباره تاریخ بنای شهر از جامعیت لازم برخوردار نیست و بسیاری از کتب و منابع معتبر را از قلم انداختهاند. از اینرو همواره از سوی خوانندگان و علاقهمندان سوالات چندی درباره تاریخ بنای شهر و وجه تسمیه آن مطرح بوده است.
این نوشته با هدف ارائه تصویری واقعی و گویا از تاریخ بنای شهر آبادان تهیه و تنظیم شده و برای وصول به این هدف از روشهای کتابخانهای و میدانی استفاده شده است.
قدمت شهر عبادان
بطلمیوس جغرافیدان و اخترشناس معروف یونانی متولد 127 یا 151 میلادی، عبادان را در اقلیم سوم با طول هفتادوپنج درجه و ربع و عرض سیویک درجه جای داده است. این سخن بیانگر قدمت این شهر است که به سدههای اول میلادی باز میگردد.
علاوه بر این، بنا به نوشته حمدالله مستوفی، سخن پیامبراکرم حضرت محمد(ص) نیز تاییدی است بر قدمت این شهر. افزون بر منبع فوق، نویسنده کتاب آثار البلاد و اخبار العباد (متولد 605 و درگذشته به سال 682ق) نیز سخن پیامبراکرم را نقل کرده است. همچنین امام علی(ع) نیز از این شهر یاد کرده است.
وجه تسمیه عبادان
درباره وجه تسمیه نام عبادان، اظهارنظرها و سخنان چندی مطرح شده است. برخی از این دیدگاهها تا حدودی با اسناد و قرائن و مستندات تاریخی نزدیکی و قرابت دارند و بیانگر گوشه یا قسمتی از حقیقت هستند؛ اما از برخی دیگر نه تنها در کتب و منابع تاریخی ذکری نیامده، بلکه واقعیتها و حقایق نیز آنها را تایید نمیکند.
جغرافینویس معروف ابوالفدا معتقد است که نامگذاری عبادان منتسب است به شخصی به نام «عباد» که در این بقعه میزیسته، از اینرو آنجا را به نام او «عبادان» نامیدهاند. هرچند سخن ابوالفداء تا حدودی قابل قبول است و بیانگر ریشه نام عبادان و وجه تسمیه این شهر است؛ اما از آنجا که در منابع تاریخی و کتابهای جغرافیای تاریخی وجود چنین شخصی تایید نشده است و همچنین بنا به اذعان ابوالفدا کسی از زندگی «عباد» اطلاعی ندارد، پس نمیتوان سخن او را برای وجه نامگذاری عبادان پذیرفت.
سخن دیگر منسوبدانستن نام عبادان به قبیله «بنوعباد» است که در این سرزمین منزل گزیدهاند، از اینرو آنجا را «عبادان» نامیدهاند. آنچه سبب میشود دیدگاه فوق تقویت شود این است که مردمی از این قبیله در حال حاضر بر ساحل شرقی رودخانه بهمنشیر در آبادان حضور دارند که به «آلبو عبادی» معروف هستند و آنها را بازماندگان آن قبیله میدانند.
شاید این سخن نیز درست باشد؛ اما از آنجا که اطلاعات دقیقی درباره تاریخ توطن قبیله بنو عباد در دست نیست و همچنین هیچکدام از منابع تاریخی قبیله بنوعباد را به عنوان اولین ساکنان این شهر ذکر نکردهاند؛ نمیتوان نام عبادان را برگرفته از «بنوعباد» دانست.
اظهار نظر دیگر سخن بهرام فرهوشی است که به نظر میرسد اولینبار در سال 1348 شمسی مطرح شده است. او معتقد است که نام «عبادان» از ریشه عبد و عابد و عباد نیست، بلکه شکل عربی شده واژه «اوپاتان» است.
این ترکیب از سه جزء ساخته شده است، جزء نخست آن «او» (o) به معنی آب است. «پات» (pat) از ریشه پاییدن است و «ان» (an) پسوند نسبت است و «اوپاتان» به معنی جایی است که در آنجا از آب دریا و رود پاسبانی میکنند و آن را میپایند.
فرهوشی برای اثبات درستی سخن خود به گفته ابن حوقل و استخری استناد میکند که «پاسبانان در عبادان، دزدان دریا را از دزدی باز میداشتند و دهانه دجله و دریا را میپاییدند.»
سخن فرهوشی را نه تنها اسناد و منابع تاریخی تایید نمیکنند، بلکه از واقعیتها و حقایق نیز دور است.
اگر نظر ابوالفداء در خصوص انتساب نام عبادان به شخصی به نام «عباد» و همچنین نظر دوم مبنی بر منسوببودن این نام به قبیله «بنوعباد»، تا حدودی با قرائن و واقعیتها قرابت دارند و با قدری اغماض پذیرفتنی هستند، سخن فرهوشی درخصوص انتساب نام عبادان به اوپاتان مبنای علمی ندارد.
از آنجا که فرهوشی برای اثبات سخن خود هیچگونه منبع یا سند تاریخی ارائه نمیکند که در آن نام «اوپاتان» آمده باشد و با توجه به اینکه نام مورد اشاره در هیچیک از کتب و منابع نیامده است، سخن مزبور سخن بیهوده و نااستواری است.
استناد ایشان به سخن ابن حوقل و استخری زمانی اعتبار داردکه فرهوشی کاربرد واژه «اوپاتان» را در منابع و کتب تاریخی و کتابهای جغرافیای تاریخی نشان میداد. حتی ابن حوقل و استخری نیز که فرهوشی از آنها برای اثبات سخن خویش مدد گرفته است، «اوپاتان» را قبول ندارند و اصلا چنین واژهای در ذهن و خیال آنها مطرح نبوده است.
به همین دلیل آنها سخنی از «اوپاتان» نمیکنند. بیان «پاسبانی دریا از دزدان دریایی» نیز خاص عبادان نبوده و در همه جا متداول و معمول بوده است گو اینکه همین امر در «خشبات» در چند فرسخی عبادان وجود داشته است.
آنچه اظهارنظر فرهوشی را بیارزشتر میکند این است که حتی اگر او یک مورد را شاهد و گواه مدعای خود مطرح میکرد، باز باید اثبات میکرد که با استفاده از کدام قواعد زبان شناسی «اوپاتان» به «عبادان» تبدیل شده و چگونه «او» به «ع» تغییر یافته و «پا»ی غیرمشدد چگونه به «با» مشدد تبدیل شده و در نهایت «تان» به «دان» تغییر شکل داده است.
نظر دیگر سخن امیرحسین خنجی است که نام عبادان را برگرفته از نام «عباد بن حصین حبطی» میداند که نخستین فرمانده پادگان آن شهر بوده است. این اظهار نظر تقریبا همان سخن هشام بن کلبی است که بلاذری و مقدسی و سایر جغرافینویسان آن را به عنوان وجه تسمیه عبادان پذیرفتهاند و بر آن اجماع داشتهاند.
با عنایت به نوشتههای جغرافینویسان و تاریخنگاران و مشاهدات سیاحان و جهانگردان و همچنین با درنظرگرفتن سخنان نقلشده از حضرت پیامبر(ص) و سخن روایتشده از امام علی(ع)، به احتمال قوی اظهار نظر جغرافینویس معروف یاقوت حموی درباره وجه تسمیه عبادان و آنچه ایشان گفته از اعتبار علمی بیشتری برخوردار است.
یاقوت حموی در اینباره چنین میگوید: عباد به معنی مردم عبادتکننده است و از آنجا که در این شهر مردمانی عابد و پارسا میزیستند، آنجا را «عبادان» نامیدند که به معنی شهر عَباد یا شهر عبادتکنندگان است.
درباره افزودن «ان» به آخر عباد نیز این شیوه مرسوم مردم بصره بوده که بههنگام نامگذاری شهر یا روستایی به نام شخصی، به آخر آن «ان» میافزودند. چنانکه روستای «زیادان» منسوب به زیاد بن ابیه و روستای «عبداللهیان» منسوب به عبدالله و روستای «بلالان» منسوب به بلال بن ابی برده در حوالی بصره به همین شیوه نامگذاری شدهاند.
درتایید نوشته یاقوت حموی باید گفت که اصولا در زبان عربی چنین تسمیهای وجود دارد؛ یعنی با افزودن «ان» به آخر اسم جمع، از آن نام محل یا کشور میسازند. برای مثال «سودان» جمع «سود» به معنی سیاهان است و این نام بر سرزمینی بزرگ اطلاق میشود و نام کشوری در آفریقا است.
سخنان روایتشده از پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع) بیانگر عابدبودن و پارسابودن مردم این شهر است. صحت فرمایش روایتشده از پیامبر(ص) و سخن امام علی(ع) را جغرافینویسان و سیاحان و آنها که از نزدیک عبادان را دیدهاند، تایید کردهاند.
مقدسی جغرافیدان و سیاح معروف (متولد 336ق و درگذشته به سال 380ق) که در قرن چهارم هجری به عبادان آمده، مردم آنجا را «عباد» و صالحون توصیف کرده و از قول پیامبر اکرم این سخن را نقل میکند که هر کس از شما، اگر به عبادان رسید آنجا منزل اختیار کند؛ چون خاک آن از خاک بیتالمقدس است که در زمان نوح پیامبر، توفان نوح آن را با خود با عبادان آورده است.
همچنین یاقوت حموی (متولد 574 و درگذشته به سال 626ق) نیز عبادان را جزیرهای میداند که در آن زیارتگاهها، خانقاهها و رباطات است.
مردم آن تارک دنیا بوده و از محل نذورات روزگار میگذرانند. آنجا زیارتگاهی به نام حضرت علی(ع) است که به هنگام زیارت، مردم اطراف به زیارت آن میآیند. در خصوص کرامات آن سخنان تایید نشدهای بر زبانها جاری است.
افزون بر یاقوت، زکریا محمدبن محمود قزوینی جغرافیدان و تاریخنویس قرن هفتم (متولد 605 و درگذشته 682ق) نیز عبادان را مرقد امامزادهها، خانقاه صوفیان و تکایای درویشان میداند که زوار از هر سوی به آن شهر میآیند.»
ابن بطوطه سیاح معروف (متولد 703 و درگذشته به سال 779 ق) که در قرن هشتم به عبادان آمده، آن را قریهای بزرگ با معابد و مساجد فراوان توصیف میکند. او مینویسد: «بر ساحل دریا زیارتگاهی است که آن را به خضر و الیاس(علیهما السلام) نسبت میدهند و روبهروی مقام، خانقاهی است که چهار تن درویش با فرزندان خود، خدمت خانقاه را بر عهده دارند و گذران آنها از نذوراتی است که مردم با خود میآورند.
همچنانکه ملاحظه میشود همه جغرافینویسان و سیاحان وجود زیارتگاهها، معابد و مساجد و عَبادبودن مردم این شهر را تایید کردهاند و این خود بهترین گواه بر این سخن است که ریشه و اصل نام عَبادان برگرفته از «عَباد» است.
سیر تحول عبادان
با توجه به نوشته بطلمیوس و سخن پیامبراکرم(ص)، عبادان تا سدههای اولیه هجری در حد و اندازه یک شهر بوده و از آنجا که پیامبر اکرم از آن سخن گفته، به نظر میرسد شهر معروفی بوده است. حتی مقدسی که در قرن چهارم هجری میزیست، از آن به عنوان شهر یاد کرده است.
پس از آن ناصر خسرو در قرن پنجم به عبادان پا نهاد؛ اما او درباره شهر یا روستابودن آن سخنی بر زبان نمیراند. یاقوت حموی نیز در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم از عبادان نام میبرد؛ اما او نیز همانند ناصر خسرو هیچگونه اشارهای به شهر یا روستابودن آن نمیکند. بنا به نوشته حمیری به احتمال زیاد این شهر تا قرن هفتم پابرجا بوده است.
گواه این سخن قصیده عربی سعدی است که به هنگام سقوط بغداد به دست هولاکوی مغول در قرن ششم هجری، بر «عبادان» ایستاد و ازاین شهر حزن و اندوه و اشک خود را نثار بغداد کرد.
ابن بطوطه در قرن هشتم هجری آن را قریه بزرگی توصیف میکند که درآمد آن، منبع ثابت خزانه بصره بود.
به نظر میرسد پس از نابودی کامل شهرهای اطراف همچون بیان، اٌبله، حصن مهدی، سوق الاهواز، سوق الاربعاء، عسر مُکرَم، سُرق، مناذر الکبری، مناذر الصغری، نهرتیری، الکلبانیه، المختاره، خشبات (یا خشاب) در قرن هشتم هجری، از جمعیت عبادان به مرور کاسته شد و آن شهر در حد یک قریه بزرگ باقی ماند.
چه بسا پس از آن نیز همین قریه بزرگ نیز کوچکتر شده یا اینکه از صحنه روزگار ناپدید شده باشد. از این رو در داستان به قدرترسیدن سیدمحمد مشعشع به سال 845ق و پس از آن در طول حکومت مشعشعیان و در اوج درگیریهای آل مشعشع برای تصرف بصره، سخنی از این شهر نشده است.
همچنین به هنگام حکمفرمایی دیریان بر بصره در اوایل قرن یازده هجری و برپایی حکومت بنیکعب در قبان و فلاحیه نام و نشانی از عبادان نیست. در کتاب تاریخ بنی کعب که حوادث قرنهای دوازدهم تا چهاردهم را در بر میگیرد نیز سخنی از این شهر نیست.
در قرن سیزدهم هجری و در سال 1243ق (1827م) در زمان شیخ غیث کعبی، از بریم نام برده میشود؛ اما از عبادان خبری نیست، به همین دلیل تاریخنویس زندیه هنگام ذکر لشکرکشی کریمخان زند بر شیخ سلمان کعبی در سال 1178ق نامی از عبادان ذکر نمیکند و در مقابل آن از جزیره محرزی نام میبرد.
به نظر میرسد آخرین سیاح و جغرافینویسی که در سدههای اخیر به عبادان سفر کرده و درباره آن سخن گفته است، ابنبطوطه جهانگرد معروف قرن هشتم است. پس از آن اثر و نشانی از این شهر در کتب تاریخی و یا نوشتههای جغرافینویسان یا سفرنامههای سیاحان به چشم نمیخورد.
بر اساس سند موجود نزد متولیان زیارتگاه خضر در سال 920ق در قریه طٌره خضر بر ساحل جنوبی رودخانه بهمنشیر، حاجمحمود معروف به حاج محمود قیم زیارتگاه خضر را بنا نهاد. به احتمال زیاد زیارتگاه مزبور در محل همان زیارتگاه خضر بنا شده که ابن بطوطه در قرن هشتم از آن یاد کرده است. پس از بنای زیارتگاه خضر، عبادان را که به صورت جزیره است، جزیره الخضر نامیدند.
از آن پس نام عبادان یا جزیره محرزی را در کتب مشاهده نمیکنیم و به جای آن نام جزیره الخضر را در کتب و منابع میبینیم. به نظر میرسد در این دوران تا اوایل قرن چهاردهم قمری عبادان دهکده کوچکی بوده است.
پس از کشف نفت در چاه نفتون مسجد سلیمان در سال 1908 میلادی و در پی آن راهاندازی پالایشگاه در جوار دهکده عبادان روزبهروز دهکده کوچک عبادان بزرگتر شد و کار به جایی رسید که نام آن بر سر زبانها افتاد و نام جزیره الخضر از یادها رفت.
با آغاز بهکار پالایشگاه، خیابانها کشیده شد که شبها با نیروی برق روشن میشدند. همین امر سبب مهاجرت کارگران از شهرهای اطراف و بهویژه از شهرهای جنوبی کشور به عبادان شد، به گونهای که در اوایل سالهای 1300 شمسی (1920 م) بیش از سیهزار تن از هندی و ایرانی و اروپایی در آن شهر بود.
در سال 1911م انگلیسیها در دهکده عبادان، شهر جدید و خانههایی جدید بر اساس الگوی شهرهای انگلیسی بنا نهادند و در آن ساختمانها و ابنیه جدید برای ساختمان اداری و محل سکونت کارمندان عالیرتبه احداث کردند.
در این سالها دهکده عبادان به شهری صنعتی تبدیل شده بود. در سال 1913م برای تامین مایحتاج ساکنان، هشتاد باب مغازه در آن بنا شد و از آنجا به ناصری [اهواز] و مسجد سلیمان سیم تلفن کشیده شد.
پس از پیروزی رضا خان بر شیخ خزعل در سال 1304 ش نام عبادان تا ده سال همچنان بر این شهر اطلاق میشد. ده سال بعد یعنی در سال 1314ش براساس مصوبه دولت، نام عبادان به آبادان تغییر یافت.