این شاعر درباره رواج اشتباه در زبان فارسی گفت: وقتی استادانی ناخواسته و شاید به ناچار کوتاهی میکنند، بر دیگران حرجی نیست. رولان بارت معتقد است که «زبان برون ذاتی اجتماعی است که طبیعت و تاریخ با تمام قدرت پشت آن ایستاده است». بیتردید این گفته آن متفکر که نقل به مضمون کردم سخنی است درست. به همین روی بنا بر اقتضائات تاریخی، نحو یا دستور زبان اغلب زبانهای جهان مولفههایی بنیادین و مشترک دارد.
او در ادامه افزود: نحو زبان نیز به تدریج در روند تکامل اجتماعی رشد و گسترش مییابد. هر نویسنده، شاعر و سخندانی باید به زبانی که با آن مینویسد و میگوید مسلط باشد. متاسفانه نه فقط جوانان بلکه بسیاری از نویسندگان و شاعران میانسال و سالمند ما بر زبان مادری خود مسلط نیستند و بالاخص بر ظرایف دستوری آن؛ به همین روی اشتباههای فاحش خود را با عنوان نوآوری لاپوشانی میکنند.
احمدی گفت: حال بد نیست اشارهای داشته باشیم به کتاب «با چراغ و آینه» که عنوان فرعی آن «در جستوجوی ریشههای تحول شعر معاصر» است. بر هیچ اهل نظری مراتب والای فضل و دانش استاد محمدرضا شفیعی کدکنی پوشیده نیست و این شاگرد نیز از جمله ارادتمندان و وامداران آن بزرگوار است، اما ایشان در مقدمه کتاب یادشده آوردهاند: «فصول اصلی این کتاب را حدود 35 سال پیش از این در 1975- 1978 در دانشگاه پرینستون نوشته بودم. سالها و سالها از آن غافل بودم. در حدود 15 سال پیش از این، به چاپخانه رفت برای حروفچینی. ... در همین سال قبل، دوباره حروچینی جدیدی یافت و به صورتی که میبینید شکل گرفت. فاصله زمانی نخستین مراحل حروفچینی آن تاکنون که این یادداشت را مینویسم، چندان درازآهنگ بوده است که از همه دوستانی که در غلط گیری آن مساهمت داشتهاند نمیتوانم سپاسگزاری کنم،... اما خانم بهدخت نجات حقیقی (دانشجوی برجسته دوره دکتری ادبیات دانشگاه بهشتی) و دکتر میلاد عظیمی را هرگز نمیتوانم از یاد ببرم.»
او در ادامه بیان کرد: برای این پژوهنده که استادان عالم و فاضلی چون استاد کدکنی حقی بزرگ بر گردنش دارند شگفتآور است مقالاتی که اغلب آنها 35 سال پیش نوشته شدهاند و دو استاد ادبیات فارسی نسخه حروفچینی آنها را بازبینی کردهاند چرا باید آنچنان باشند که برجستهترین منقد و منتقد ادبی معاصر این سرزمین یعنی آقای مشیت علایی نقدی موشکافانه ذیل عنوان «آینههای معرق، چراغهای کمفروغ» در کتاب هفته خبر، شماره 20 مهر 1391 صفحات 86 الی 88 به چاپ برسانند و ضعف تالیفها، اشتباهات دستوری و مفهومی فاحشی را بربکشند که از استادی برحق و صاحبقلمی توانا بعید است.
این شاعر گفت: به گمان من طبیعی است که صاحب آن همه آثار گرانقدر و بعضا حجیم آنقدر خسته و کمحوصله شده باشند که ناگزیر به چنین اهمالی تن دهند. این را هم گفته باشم که معایب یادشده در کتاب مذکور اگر چه ذرهای بر اعتبار علمی و فرهنگی آن استاد عظیمالشان خدشه وارد نخواهند کرد، اما بدون شک این سهلانگاری مستمسکی خواهد شد برای انبوهی از نویسندگان و گویندگان کمسواد و پرمدعا.
احمدی همچنین با اشاره به یکی از شاعران نامدار - بدون ذکر نام او - اظهار کرد: همچنین غلطنویسی و غلطخوانیهای شاعری سالمند و صاحبنام که کوچکترین انتقادی را برنمیتابد و لاجرم نتوانسته است در طول سالیان متمادی اشراف نداشتن خود بر زبان مادری را بپذیرد و کاستیهایش را برطرف کند، چندان تعجبآور نیست. اما چنین شاعری که به واسطه تخیلی قوی و عواطفی غنی بهحق از نامداران است نه تنها به علت ندانستن دستور زبان مادری و بیخبری از چند و چون اوزان شعر فارسی هنگام خواندن شعر شاعران قدیم و جدید علاوه بر اینکه نتوانسته وزن شعرها را به درستی حفظ و رعایت کند بلکه... بگذریم.
او در پایان گفت: اگر به کارنامه گرانسنگ فرهنگی و ادبی استاد معظم و مکرم جناب آقای دکتر محمدرضا شفیعیکدکنی به دلایلی که گفتم اندک خسرانی راه یابد، چه باک؛ اما شاعری که من هم پارهای از شعرهای او را دوست دارم با آن غلطنویسی و غلطخوانیها، به آسانگیری و آسانپسندیای دامن میزند که برای کمسوادان فرصتطلب امروز متکایی فراهم میآورد تا بر آن تکیه زنند و در حق زبان و ادب این مرز و بوم جفایی روا دارند که اقوام بیگانه روا نداشتهاند. آخر مگر میتوان بدون شناختن وزن شعر فارسی و نکات کوچکی چون «اشباع» و «اخفاء» شعر سرآمد شاعران جهان یعنی حافظ را به درستی خواند؟