اعتماد/ صادق زيباكلام _ تحلیل گر سیاسی
اگر به طور تصادفي ١٠٠ مجلس و دورهمي خصوصي مردماني از كشورهاي هند، نروژ و... را درنظر بگيريم و به مباحث جاري در اين مجالس دقت كنيم، ميبينيم كه حرف يا بحثي درباره سياست و اخبار روز و مسائل ديگر در آنها جاري نيست و شركتكنندگان درگير همان اتفاق اصلي كه شادي يا عزاداري جمعي است، هستند.
حالا اگر همان ١٠٠ مجلس را در ايران بررسي كنيم و پاي صحبتها و حرفهاي جاري در مراسم بنشينيم، متوجه ميشويم كه اكثر بحثها درباره سياست و اخبار جاري روز است و حرفهاي اصلي، جايي در حاشيه اين مباحث قرار ميگيرد.
اين خاصيت مردم ايران است. فرقي هم نميكند در شهرهاي بزرگ باشيم يا شهرهاي كوچك. در جشني از طبقه مرفه جامعه شركت كنيم يا طبقه بيبضاعت و فقير. سياست در ايران نقش پررنگي در زندگي مردم دارد و اين «آنومي» و اتفاق غيرطبيعي، اتفاقي نيست كه با آن برخورد نكرده باشيم يا مواجهه با آن براي ما عجيب باشد.
همين است كه اين روزها ميبينيم كه حتي يك برنامه تلويزيوني كه ممكن است هدف سازندگان آن از اساس ربطي به سياست نداشته، درگير اتفاقات حاشيههاي سياسي ميشود و مردم ناگهان واكنشهايي در راستاي خواست و اهداف سياسي خود نشان ميدهند و با فرض «سياسي» بودن جريانها وارد آن ميشوند.
دليل تمام اين رفتارها و برخوردها، دو عامل مهم است؛ عامل اول توسعهنيافتگي سياست در جامعه ايراني است.
وقتي سياست در جامعهاي توسعه پيدا ميكند كه رسانههاي رسمي آن جامعه و احزاب و تشكلها وظيفه اصلي خود را انجام دهند. اما در جامعه ما نه خبري از بحثهاي كلي و درست درباره سياست در رسانههاست و نه احزاب و تشكلهاي فعالي داريم.
جاي خالي اين فعاليتها، جامعه را دچار توسعهنيافتگي سياسي كرده و در جاي خالي اين عدم توسعه، مردم در محافل خصوصي و با بحثهاي سياسي واكنش نشان ميدهند تا عامل دوم هم مشخص شود.
عامل دوم همان ناباوري سياسي مردم است. اقبال و اعتماد عمومي به رسانهها و پايگاههاي رسمي كم است و از آنجايي كه مردم اقناع نميشوند و عطش آنها درباره دانستن و آگاهي واقعي سيراب نميشود، آن را وارد زندگي روزمره و خصوصي خود ميكنند تا از اين راه گريزي بزنند. اما واقعيت اين است كه تمام اين رفتارها و واكنشها، نشان از همان «آنومي» جمعي ميدهد و درگيري بيش از اندازه و بدون لزوم زندگي روزمره مردمان با سياست.
همين است كه ميبينيم حتي يك اشاره ساده در يك برنامه تلويزيوني يا فضاي مجازي و... حتي بدون هيچ قصد و غرض سياسي، ميتواند بحثهاي سياسي و حتي واكنشهاي سياسي در ميان مردم راه بيندازد و جامعه با برداشت سياسي خود كه الزاما درست هم نيست به آن واكنش نشان دهد.
نظير اين اتفاقها پيش از اين بسيار افتاده و تا زماني كه توسعهيافتگي سياسي در جامعه رخ ندهد و ناباوري سياسي مردم ترميم نشود، بازهم اتفاقهايي از اين دست را بسيار ميبينيم.