روزنامه قانون نوشت: توافقنامه هستهای وین به لحاظ اهمیت جهانی و تاثیر آن بر سرنوشت جامعه ایران، با قطعنامه 598 و ایجاد آتشبس میان کشورمان با عراق مقایسه میشود. بیشک هر دو واقعه مورد نظر واجد اهمیت سیاسی و تاریخی هستند. هر دو این رویدادها با مخالفان و موافقان داخلی و خارجی سرسختی مواجه بودند که به هم خوردن تعادل میان مخالفان و موافقان هم قطعنامه 598 و هم توافق وین میتوانست سبب شکست این وقایع بزرگ شود.
از سوی دیگر، جدیداً برخی از تندروها در تلاش بودند تا این دو رویداد را توافقی بد جلوه دهند. سیروس ناصری از دیپلماتهای با سابقه، فعال و مطلع در جریان پذیرشقطعنامه 598 است. از او خواستیم تا فضای داخلی و شرایط بینالمللی آن روزهای ایران را با امروز برای خوانندگان ما تشریح کند.
نظر شما در رابطه با اولویتهای سیاستخارجی ایران بعد از حاصل شدن توافق هستهای چیست؟
نگاهی گذرا به اوضاع منطقه و خاورمیانه به وضوح نشان میدهد که مهمترین بخش سیاستخارجیما باید برای سامان بخشیدن به این موضوع اختصاص یابد و توجه مسئولان نیز به همین مسأله متمرکز شود. با اطمینان میتوان گفت شخص رئیسجمهور و آقای ظریف به مسائل مهم منطقه واقفند و سفرهای منطقهای هفته گذشته آقای دکتر ظریف به کشورهای عربی گواهی بر این مدعاست. با حصول توافق و نزدیک شدن به نتیجه امیدواریم برخی کشورهای منطقه که موضع سرسختانهای با ایران دارند در مواضعشان تجدیدنظر کرده و راه را برای یک تفاهم منطقهای و رسیدن به ثبات در خاورمیانه فراهم کنند.
یعنی شما معتقدید، حل منازعات با عربستان بعد از توافق راحتتر از قبل مذاکرات هستهای است؟
تا زمانی که این توافق کامل نشده بود، ورود به مسائل دیگر در سیاست خارجی میتوانست در امر توافق هستهای تاثیر بگذارد؛ به ویژه اینکه برخی کشورها مانند عربستان به وضوح اعلام میکردند که اعتقادی به این توافق ندارند و مایل بودند تا توافق میان ایران و قدرتهای جهان به نتیجه نرسد. برداشت من این است، ایران و آمریکا به محض اینکه بحث توافق هستهای را به پایان رسانده و به یک نتیجه مثبت برسند و موضوعات در این زمینه حل و فصل شود، تمرکز خود را برای حل معضلات موجود در منطقه جمع خواهند کرد. آمریکا مدتی است به این نتیجه رسیده است که بدون همکاری با ایران امکان تثبیت مسائل در منطقه وجود ندارد و میداند اگر قرار است به طور مستمر با ایران بر سر مسائل گوناگون مشکل داشته باشد بحرانها بیشتر خواهد شد. البته از نوع اظهارات مقامات آمریکایی، هم شخص اوباما و هم مسئولان سیاست خارجی ایالات متحده، میتوان برداشت کرد که به مراحل بعد از مذاکرات امیدوارند و از این توافق قصد دارند به عنوان سکویی استفاده کرده تا مسائل منطقه را سامان دهند. آنها به این نتیجه رسیدهاند که با مشارکت و حضور و نیز استفاده از نظرات کشورمان میتوانند از مشکلات منطقه به تدریج بکاهند و منطقه را به سمت یک ثبات نسبی پیش ببرند.
در برخی از مسائل مانند معضل سوریه، آمریکا و به ویژه عربستان که منافع ملی خود را بر مبنای ایدئولوژی تعریف کرده، با ایران به طور کامل متفاوت است، به نظر شما تهران میتواند در این مسائل نیز به راهحلی دست پیدا کند؟
موضع عربستان در این موارد سرسختانه است و با تغییراتی که در نظام آن ایجاد شد، این موضع لجوجانهتر هم شده است. اما یک واقعیت برای همه روشن شده که در سوریه آنچه که کشورهای منطقه و آمریکا به دنبال آن بودند، محقق نشد. واضحتر اگر توضیح بدهم اینکه یعنی وضعیت سوریه به بنبست رسید و اگر بخواهیم ریزبینانهتر به آن نگاه کنیم میبینیم که سوریه و حوادثی که در آن رخداد به خطری برای همان کشورهایی تبدیل شد که در سوریه قصد داشتند نظام این کشور را سرنگون کنند.
این مسائل که گفتید در مسأله یمن هم صدق میکند؟
در یمن این معضلات بیشتر و وضعیت نیز بدتر است زیرا عربستان در این کشور به صورت مستقیم درگیر شده و مثبتترین تحلیل برای بحران یمن این است که عربستان در این معضل به بنبست رسیده و حتی میتوان گفت که شکست خورده و باید منتظر بماند و اثرات مواضع سرسختانه خود را در صحنه میدانی مشاهده کند.
سایر کشورهای عربی بعد از توافق چه موضعی خواهند گرفت؟
اینکه امارات و قطر راه را برای صحبت با ایران باز میکنند نشاندهنده آن است که کشورهای منطقه معتقدند راه حل را باید از طریق مذاکره با ایران پیگیری کرد و مقابله و درگیری راهکار مناسبی برای رویارویی با ایران نیست.
به نظر شما جایگاه حقیقی شخص دکتر ظریف به عنوان وزیر امور خارجه کشورمان نیز در این مناسبات تاثیرگذار است یا خیر؟
در منطقه، هم حجتالاسلام روحانی و هم دکتر ظریف از احترام بالایی برخوردارند. کسانی که در منطقه سمت بالایی دارند، سالهاست دکتر ظریف را از نزدیک میشناسند و میدانند که او شخصی زیرک، پخته و منطقی است. همه میدانند که ظریف در صورتی که طرف مقابلش شرایط لازم را داشته باشد دیپلماتی است که آمادگی دارد هر وضعیتی را به تفاهم سوق دهد. در همین مذاکرات نیز دیدیم که چه زحماتی را کشیدند و گذشته از جایگاه خود شخص ظریف، اراده سیاسی نظام نیز به او کمک کرد و از همه مهمتر پشتیبانیای که از سوی رهبر معظم انقلاب شد او را بسیار یاری کرد. امروز دکتر ظریف هم اراده و هم توانایی دارد.
صحبت از حمایتها از تیم مذاکرهکننده شد، در زمانی که برای قطعنامه 598 نیز گفتوگو داشتید، فضای حمایتی جامعه از شما چگونه بود؟ و اینکه مقایسه دو قطعنامه 2231 و 598 با یکدیگر درست است یا خیر؟
اینکه بعضی از منتقدان مذاکرات و قطعنامه 2231 آن را با قطعنامه 598 و مذاکرات برای پایان جنگ با عراق مقایسه میکنند، کار درستی نیست. وضعیت قطعنامه 598 متفاوت و یک امر جداگانه بود و امروز 2231 یک چارچوب و محتوای متفاوتی دارد. ولی از یک نظر هم بد نیست که تندروها میخواهند به مردم القا کنند 2231 مشابه 598 است. البته از این منظر که هر دوی آنها موفق بود؛ هم قطعنامه 598 و هم مذاکرات اخیر و قطعنامه 2231 سبب شد اقدامات ظالمانه علیه کشورمان به پایان برسد.
598 از این بابت که این امکان را به نظام و کشور داد که جنگی ظالمانه را در شرایط نظامی سخت با یک دیپلماسی موفق به یک نتیجه کاملا موفق تبدیل کند و مذاکرات 598 که برای حل و فصل ماجرای عراق صورت گرفت همه اهدافی که برای جنگ در نظر گرفته بودیم را حاصل کرد و از سوی دیگر نیز در بحث مذاکرات هستهای ما در این توافق همه آن چیزی را که اهداف برنامه هستهای ایران بود، به بهترین نحو کسب کردیم. ما در بحث توافق هستهای شاهد آنیم که مقامات آمریکایی از رئیسجمهور این کشور گرفته تا سایر مقامات آن به این مهم اذعان میکنند که نتوانستند ایران را وادار به عقبنشینی کنند و خودشان عقبنشینی کردند. به نظر شما این پیروزی نیست؟ اینکه آمریکا از آن موضع سرسختانه خود برای حق هستهای ایران کوتاه میآید و حق غنیسازی را قبول میکند، پیروزی نیست؟ اینکه کشورهای غربی و قدرتمند جهان اعلام میکنند که تحریمها بر ایران اثر نداشته و امکان برخورد نظامی با ایران وجود ندارد از موفقیت سیاست خارجی دولت خبر میدهد و از این لحاظ با 598 مشابه است چراکه همه اهداف و خواستههای ایران را در بحث هستهای به دست آوردهایم.
شرایط اجتماعی آن روزهای ایران با امروز قابل مقایسه هست؟
مذاکرات با عراق و مسأله قطعنامه 598 خیلی سخت و سنگین بود؛ چراکه در آن دوران به دلیل اینکه طرف دیگر ما در مذاکرات کشوری بود که در 8 سال نبرد و جنگ مستقیم با ما حضور داشت و مردم نیز بغض سنگینی از صدام متجاوز داشتند و نشست با این دشمن و چگونگی بحث برای ما بسیار دشوار بود. در آن زمان مردم مایل بودند و انتظار داشتند بعد از جنگ طولانی به یک صلح پایدار برسیم. از سوی دیگر مردم ما خیلی حساس بودند که به اهداف و آرمانهای خودمان دست پیدا کنیم و خون شهدا پایمال نشود.
در آن زمان هم تندروهایی بودند که بر سر مسیر مذاکرات سنگاندازی کنند؟
آن دوران نیز تندروها به شدت معتقد بودند که نیازی به مذاکره و گفتوگو با صدام حسین نیست. آنها ادعا میکردند که برای رسیدن به راهحل در مسأله مذاکرات عراق نیازی به بحثهای پیچیده با عراق نداریم. آنها میگفتند که نباید با صدام زیاد صحبت کرد، بروید با او دست دهید و به صدام بگویید بیا با هم مشکلات را حل کنیم و در کنار هم علیه آمریکا متحد شویم. روش و سنت تندروها در هر دوره از زمان اینگونه سادهاندیشانه است. تندروهای آن زمان مانند خوئینیها انتقاد میکردند که آنقدر مذاکرات را کش ندهیم و در آن زمان آقای هاشمی هم از دست تندروها بیچاره شده بود. ما امروز دچار نبرد نظامی نیستیم ولی گرچه درگیریهایی هست که اهمیت زیادی دارند و دارای آثار سوءجدی و درازمدت هستند. برای مثال تحریمهای سنگین آمریکا مانند جنگ است و این نوع تحریم کردن یک کشور از لحاظ تعریف فرقی با جنگ ندارد. موضوع هستهای به عنوان یک موضوع بزرگ ملی است و شرایطی را پیشآورد که توقعات جامعه خیلی بالا بود و به نظرمیرسد روحانی و ظریف میتوانند پاسخگوی ملت باشند و سربلند بیرون آیند.
جامعه بینالملل در آن زمان نسبت به تهران چه موضعی داشتند؟
از نظر شرایط بینالمللی در آن زمان ما در شرایط بهتری بودیم. درست است که یک سری تحریمها علیه ایران بود ولی در آن زمان وضعیت خیلی با امروز ایران و زمانی که روحانی دولت را از احمدینژاد تحویل گرفت، فاصله داشت. مشکل عمده در آن زمان این بود که بعد از جنگ صدام مغرور شده بود و احساس میکرد که منطقه به آنها برای حمله به ایران بدهکار است و عربستان، کویت و سایرین باید او را به عنوان قهرمان اعراب شناسایی کنند. ولی مذاکرات اخیر، گفتوگو با قدرتهای برتر جهان بود و کل جهان دیپلماسی در مقابل مذاکرهکنندگان ما حاضر شدند و سطح و کیفیت مذاکرات در سطح جهانی بود.
در آن زمان نیز شما برای گزارش روند مذاکرات عراق به خدمت امام خمینی(س) میرفتید؟
در آن زمان مرجع اصلی ما جلسه سران قوا بود و گزارشها در آنجا مطرح میشد و بعد از اینکه نظام شورای عالی امنیت ملی را تاسیس کرد، مباحث در آنجا صورت میگرفت و گزارشات توسط رئیسجمهور وقت و حاج احمد خمینی به خدمت امام(س) میرفت. به ندرت پیش میآمد که شخصا بخواهیم پیش امام(س) برویم. البته مذاکرات اخیر طولانی و کند بود و موضوعات مختلفی در میان بود و باید متن بلند بالایی نوشته میشد و با همین منظور باید خدمت رهبر معظم انقلاب ارائه میشد. ولی در 598 روند مذاکرات فرآیندی بود که نیاز نبود برای رهبری گزارشی ارائه داده شود ولی دکتر ولایتی در آن زمان نیز گزارشاتی که اهمیت داشت و لازم بود را خدمت امام(س) ارائه میکرد.
به نظر شما اینکه آمریکاییها به دنبال کارشکنی و برهم زدن بازی بعد از توافق هستند ادعای درستی است؟
ما باید مراقب باشیم و در روند اجرایی توافق باید همه سعی خود را به کار گیریم تا اشکالی ایجاد نشود. تعهدات آنها در دو بخش است اول همکاریهای هستهای و بخش دیگر رفع تحریمها، همکاریهای اقتصادی و عادی کردن روابط با ایران است. نقض تعهدات طرف مقابل کیفی است و سخت است که مشخصا بتوان اندازه گرفت که تعهدات درست انجام شود. در این مذاکرات عباراتی که برای تعهد انجام شده تا حد امکان جامع و کامل است تا نفوذی را برای طرف مقابل باقی نگذارد ولی ماهیت توافق و فشاری که تندروهای جهانی روی توافق میآورند ممکن است در مقاطعی فضایی ایجاد کند تا طرف مقابل از اجرای تعهداتش طفره برود و ممکن است در روند اجرایی توافق کند عمل کند یا اقدامات دیگری را در پیش گیرد ولی نقض کامل آن را در نظر ندارد. این توافق به گونهای با جزییات و دقیق نوشته شده و تعهدات طرفین به هم بافته شده است که هر زمان طرف مقابل بخواهد شانه خالی کند با اقدامات متقابل مواجه میشود و این نکته مثبت توافق خوب است.
ضمانت اجرایی این توافق چیست؟
مهمترین ضامن اجرایی توافق ایران و غرب وحشت طرف مقابل از شکسته شدن آن است. البته این وحشت بیدلیل نیز نیست چون آثار آن بسیار بیشتر و سنگینتر است و با وجود ملاحظاتی که داریم به نظر میرسد توافق در مرحله اجرا نیز با موفقیت جلو خواهد رفت.