بسیاری از مردم با شنیدن نام باکتری به یاد آلودگی میافتند و آنها را مجموعهای از مهاجمانی میدانند که باید از بین بروند، اما تعداد باکتریهایی که در بدن ما زندگی میکنند باورکردنی نیست. مثلا روده به تنهایی بیش از 100 هزار میلیارد باکتری از بیشمار گونههای موجود دارد که بسیاری از آنها در تجزیه غذایی که میخوریم موثرند و نقش مهمی در سیستم ایمنی بدنمان بازی میکنند. در حقیقت باید گفت مدتهاست انسان و باکتری با هم دوست شدهاند.
میکروبیوم ها یا «ریزاندامگان همزیست» تمام ژن ها و توده های سلولی میکروب ها هستند که در بخش های مختلف بدن قرار دارند و ازجمله شامل باکتری هاست. بسیاری از میکروبیوم ها که در روده قرار دارند از همان ابتدای تولد، اگر با عمل سزارین متولد شده باشید، بلافاصله از طریق پوست و محیط اطراف وارد بدنتان می شود.
وقتی نوزاد متولد می شود و در معرض محیط جدید زندگی اش قرار می گیرد، عواملی مانند نوع غذا، آنتی بیوتیک ها، ژنتیک و استرس روی تعداد میکروبیوم هایش اثر می گذارد. نتیجه، یک سبد بزرگ باکتری است که به اندازه مغز انسان وزن دارد و با این که مغز می تواند روی روده اثر بگذارد علم مدرن نشان می دهد این ارتباط می تواند دوطرفه باشد و روده نیز روی مغز تاثیرگذار باشد. مطالعات اخیر نشان داده است وجود میکروبیوم های روده می تواند موجب چاقی، اختلال در رفتار اجتماعی، بیماری پارکینسون و اضطراب شود. درست متوجه شدید؛ میکروب ها حتی روی حالت روحی مان اثر می گذارند!
دستکاری در میکروبیوم ها«توان اثرگذاری میکروب ها بر حالات روحی انسان» سوژه داغ تحقیقی بود که ده سال پیش در ژاپن مانند بمب صدا کرد. در آن زمانی گروهی از محققان ژاپنی میکروبیوم های موجود در روده موش های جوان را که در محیطی کاملا استریل بزرگ شده بودند آزمایش کردند و هیچ نوع میکروبی در روده شان نیافتند. سپس به مطالعه مغز و رفتار این موش ها پیش از وجود باکتری و پس از حضور کلونی های باکتری در بدنشان پرداختند.
شگفت آور این که محققان دریافتند هورمون اضطراب در موش های عاری از میکروب، هنگام گرفتاری بیش از موش های دیگر ترشح می شود. با این حال وقتی کلونی هایی از باکتری وارد بدن همین موش ها کردند، واکنش اضطرابی شان نیز تغییر کرد.
علاوه بر آن در مقدار پروتئین نورون زایی مشتق شده از مغز (BNEF) موش های عاری از میکروب نیز تفاوت هایی با باقی موش ها دیده شد. این ماده ای در مغز است که روی ارتباط، رشد و بقای نورون ها یا همان سلول های مغزی تاثیر دارد.
پس از این گزارش، موجی از تحقیقات روی موش های عاری از میکروب شروع شد و یکی از این بررسی ها نتایج بسیار جالبی در بر داشت. در این تحقیق، از مسیر پر پیچ و خم (ماز) شبیه صلیب استفاده شده بود و موش های عاری از میکروب وقتی در منطقه بی حفاظ قرار می گرفتند بیش از همتایان پر از میکروبشان به دیواره آویزان می ماندند و مضطرب بودند.
علاوه بر آن در مقدار مولکول های رمزگذاری شده BDNF موش های عاری از میکروب تغییراتی مشاهده شد. این موضوع نشان می دهد میکروبیوم ها ممکن است در نحوه ارتباط مغز با دیگر بخش های بدن دخالت داشته باشند.
هنگام استرس بخش هایی از مغز درگیر می شود و جالب این که با دستکاری در تعداد میکروبیوم ها می توان تغییراتی در این نواحی ایجاد کرد.
در هر حال ارتباط جالب بین میکروبیوم ها و حالت روحی و رفتار، موضوع چندان ساده ای نیست. از طرفی تغییرات در مقدار مولکول های رمزگذاری شده BDNF بین جنسیت ها متفاوت است. نتایج تحقیقات روی گونه ای از موش های صحرایی نشان داد وقتی روده این حیوانات از میکروبیوم خالی است، واکنش های اضطرابی بیشتری از خود بروز می دهند. از طرفی براساس مطالعات انجام شده، آغشته کردن موش ها به باکتری های بد، نگرانی را در آنها افزایش می دهد.
سن و سال
این که بدانیم میکروب ها می توانند روی رفتارمان تاثیرگذار باشند تا حدی ترسناک است. محققان در یکی از تحقیقات جالبشان، میکروب های روده نوعی موش مضطرب را وارد روده موشی با خلق و خوی ماجراجوتر کردند. برعکس این کار را هم انجام دادند. نتیجه این شد که خلق و خویشان جابه جا شد!
با این حال هنوز پرسش های فراوانی بویژه در خصوص اهمیت سن مطرح است. در حقیقت در این آزمایش ها نشان داده شده است واکنش های پراسترس و میزان نگرانی در موش های عاری از میکروب با ورود کلونی های باکتری زمانی تغییر می کند که موش ها جوان هستند.
اگر همین اتفاق نیز در بدن انسان مشاهده شود، پس باید دستکاری در باکتری ها در دوران کودکی و پیش از نوجوانی صورت گیرد. جالب این که ترکیب میکروبیوم های روده خودمان تقریبا تا سه سالگی ثابت نیست و مدام در حال رشد هستند.
دستکاری در میکروبیوم های بزرگسالان هم شاید مهم باشد. زیرا ما هر چه مسن تر می شویم، از تعداد باکتری های روده مان کم می شود. ترکیب، تنوع و مقدار فراوانی میکروبیوم ها در بزرگسالی، برعکس دوران کودکی است و در آن زمان است که دستکاری در تعداد میکروبیوم ها می تواند تاثیری در عملکرد مغز داشته باشد.
اما این که وجود میکروبیوم چقدر در روده می تواند موجب تغییر در مغز و رفتارمان شود هنوز کاملا روشن نیست. مثلا اگر سردرد داشته باشیم، ممکن است ضربه ای به سرمان وارد شده یا دچار کم آبی شده باشیم. این دو مکانسیم بسیار از یکدیگر متفاوتند، اما یک نتیجه، یعنی سردرد را موجب می شوند.
این موضوع در مورد میکروبیوم ها نیز صدق می کند و مکانیسم های بیشماری وجود دارد. از میان احتمالات داده شده، باکتری ها یا مولکول هایی که آنها تولید می کنند می توانند به طور مستقیم یا غیرمستقیم با شاخه های عصب واگ درون روده در تعامل باشند.
آنها می توانند علائمی به مغز بفرستند، روی مسیرهای علامت دهی هورمونی اثر بگذارند و از طریق مسیرهایی که حاوی نورون در لایه های روده و عصب واگ هستند با سیستم ایمنی بدن یا واکنش های تحریکی در ارتباط باشند. علاوه بر آن، همین چند ماه پیش مشخص شد میکروبیوم های روده می توانند روی نفوذپذیری سد خونی مغزی اثر بگذارند. راز این کار پیچیده است.
نوسان حالت روحیانواع متفاوتی از باکتری ها وجود دارند که روی جنبه های مختلف فیزیولوژی اثرات متفاوتی دارند. در بررسی ها مشخص شد لاکتوباسیلوس رامنوسوس که نوعی باکتری پروبیوتی است، در موش های سالم از اضطرابشان می کاهد و آنها را شادتر می کند و در تحقیقات دیگر معلوم شد به وجود آمدن این حالت هرگز به عصب واگ ربطی ندارد.
این مساله ای است که ارزش تحقیق دارد. اگرچه آزمایش روی انسان در این مورد بسیار کم است، مشخص شده باکتری هایی از گونه های بیفیدوباکتر و لاکتوباسیلوس هستند که ممکن است روی حالت روحی انسان همانند جوندگان اثر بگذارد.
در آزمایشی به تعدادی از افراد سالم به مدت 30 روز تلفیقی از چند نوع پروبیوتیک داده شد و نتیجه این که اضطراب، افسردگی و استرس شان به مراتب کمتر از گروهی شده بود که صرفا دارونما مصرف کرده بودند، اما این موضوع هنوز به این معنا نیست که قفسه های خانه مان را پر از مواد پروبیوتیک کنیم. در واقع مصرف پروبیوتیک مانند مصرف داروست.
مثلا ممکن است شما هنگام بیماری های قلبی ـ عروقی ، داروی استاتین مصرف کنید، نه زمانی که افسرده هستید و این موضوع در مورد مصرف پروبیوتیک صدق می کند. این که باکتری ها چرا و چگونه موجب تغییر می شوند هنوز به تحقیق نیاز دارد.
موش و انساناگرچه هنوز زود است، برخی محققان پیش بینی می کنند در آینده سایکوبیوتی هایی (باکتری های مربوط به روح و روان) تولید شوند و به درمان کسانی که به مشکلات سلامت ذهن مبتلا هستند بپردازند. سایکوبیوتیک ماده ای خواهد بود که میزان باکتری های «خوب» روده را افزایش می دهد و روزی خواهد رسید که وقتی کسی نزد پزشک می رود، او نگاهی هم به وضعیت میکروبیوم های بدنش بیندازد و اگر لازم شد در کنار درمان های دیگر برایش پروبیوتیک تجویز کند.
بنا به نظر یکی از محققان، تا زمانی که آنها شواهدی پیدا کنند مبنی بر این که میکروبیوم ها در انواع اختلال های ذهنی متفاوت اند، نمی توانند در مورد مشابه بودن اثر آن در بدن انسان همانند موش ها نظری قطعی بدهند.
تفاوت های بسیاری بین موش و انسان وجود دارد، ازجمله این حقیقت که مغز انسان نسبت به دیگر جوندگان بسیار متفاوت است و این مساله روی ترکیب میکروبیوم های روده تفاوت ایجاد می کند.
در مطالعه ای روی فعالیت مغز خانم های سالمی که ماست حاوی پروبیوتیک مصرف می کردند، مشخص شد تغییر ترکیب باکتری های روده می تواند حالت روحی اضطراب، استرس و حساسیت به درد را در آنها تغییر دهد.
باکتری های روده تا حدی می توانند روی مغز انسان اثرگذار باشند و فعالیت مغز درخصوص احساسات و هیجان را کاهش دهند.
در آخر این که مقدار اثر میکروب ها روی حالت روحی انسان، چیزی است که هنوز مشخص نشده است، اما محققان معتقدند آزمایش های بیشتر این موضوع را روشن و همه را شگفت زده خواهد کرد و در آن صورت می توان گفت: میکروبیوم ها عروسک گردان های ماهری هستند.»
تفاوت باکتری های پروبیوتیک با پری بیوتیکپری بیوتیک ها ماده ای هستند که ما نمی توانیم هضم کنیم، اما اعتقاد بر این است که باکتری های خوب روده را افزایش می دهند. برخی از مواد غذایی مانند کربوهیدرات ها به طور طبیعی در خود پری بیوتیک دارند.
پروبیوتیک ها باکتری هایی هستند که برای سلامت انسان مفیدند و در برخی از نوشیدنی ها یا ماست و قرص ها دیده می شوند. لاکتوباسیلوس و بیفیدوباکتر از نوع پروبیوتیک هستند.
البته اتحادیه اروپا به دلیل این که هنوز ادعای مفید بودن این محصولات ثابت نشده است، اجازه درج واژه «پروبیوتیک» روی آنها را نداده است، اما تولیدکنندگان می توانند نام باکتری های موجود در محصول را ذکر کنند.
منبع: جام جم