عصر ایران- سال 1393 خورشیدی نیز به تاریخ پیوست. تعطیلات نوروزی اما مجالی است تا در این 12 روز هر یک از 12 ماه سال گذشته را به سرعت مرور کنیم و البته بر مهم ترین رخدادهای هر ماه قدری درنگ داشته باشیم. پس با فروردین 1393 آغاز می کنیم، نزدیک به یک سال پیش و در پی آن هر روز یک ماه را برمی رسیم:
فراخوان مجدد برای ثبت نام دریافت یارانه نقدی فراگیر ترین خبر فروردین 1393 خورشیدی بود.
دولت جدید با امید به انصراف شماری از دریافت کنندگان یارانه نقدی فراخوان تازه ای اعلام کرد.
مراجع تقلید نیز از افراد متمکن خواستند انصراف دهند و بار دیگر ثبت نام نکنند. آیت الله ناصر مکارم شیرازی گفت: « افراد بی نیاز نگیرند و زندگی خود را با اموال مشکوک آلوده نکنند.»
شماری از چهره های مشهور سیاسی و هنری نیز اعلام کردند ثبت نام نمی کنند. نوع تبلیغ این موضوع در صدا و سیما اما آن گونه نبود که دولت انتظار داشت و اعلام انصراف بازیکنان پردرآمد فوتبال نیز نتیجه معکوس به بار آورد و این احساس در جامعه پدید آمد که تنها صاحبان درآمدهای نجومی اند که نباید دوباره ثبت نام کنند و نه مردمان عادی.
مهم تر این که مردم نمی دانستند در فاز دوم هدفمندی قیمت سوخت تا چه میزان افزایش می یابد و همین که قرار بود همان مبلغ 45 هزار و 500 تومان قبلی پرداخت شود و دولت نیز تصمیم را به خود مردم واگذاشته بود انگیزه چندانی برای انصراف باقی نگذاشت. زیرا در باور عمومی قدرت خرید یارانه نقدی کاهش یافته و دولت با فاز دوم هدف مندی به درآمدهای جدید دست می یافت و دلیلی برای انصراف نزد اکثریت جامعه باقی نماند.
اصول گرایان رادیکال ابتدا قصد داشتند ثبت نام اکثریت مطلق مردم برای دریافت یارانه نقدی را به منزله شکست دولت و حتی کاهش اعتماد تفسیر یا تلقی کنند در حالی که تصمیم را به خود مردم واگذاشته بود و تا پایان سال 1393 نیز بر این تعهد باقی ماند و اتفاقا اکنون مجلسیان اند که اصرار بر حذف عده ای دارند و نه دولت.
به رغم پاره ای نگرانی ها و هشدار چهره هایی چون دکتر محسن رنانی – اقتصاد دان- که « دولت مراقب اثرات تخریبی اجرای فاز دوم هدف مندی یارانه ها باشد» فاز دوم به اجرا درآمد و آثار تورمی آن را نیز کنترل شد و همه ثبت نام کنندگان نیز یارانه نقدی گرفتند و موضوعی که پر چالش در نظر می آمد تنشی به بار نیاورد هر چند که اصل پرداخت یارانه نقدی به تقریبا همه مردم ایران همچنان محل بحث و مناقشه است و اتلاف منابع ملی به حساب می آید.
رییس جمهور روحانی هم اگر چه معتقد است این پروژه را باید موقت دانست و از آن عبور کرد اما تا کنون زیر بار تفکیک یارانه بگیران نرفته و احتمالا نگران تبعات اجتماعی و پوست خربزه ای زیر پای دولت برای هدف قراتر گرفتن پایگاه اجتماعی خود است.
در فروردین 1393 مرگ پرفسور ریچارد نلسون فرای ایران شناس آمریکایی نیز در ایران خبر ساز شد. نه به این خاطر که او دلبسته تاریخ و فرهنگ ایران بود یا چهره مشهوری نزد همگان به حساب می آمد که درگذشت دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی مورخ و نویسنده هم پژواک درخوری در رسانه رسمی نیافت چه رسد به چهره ای بیگانه ولی «ایران دوست». ماجرا از این قرار بود که «فرای» وصیت کرده بود پیکر او در کنار زاینده رود اصفهان دفن شود و گروه های فشار در اصفهان به راه افتادند و بر روی مقبره آرتور پوپ – ایران شناس فقید دیگر – شعار نوشتند. آنان اتهام رابطه پرفسور با سازمان های امنیتی آمریکا را باور داشتند.
ریچارد فرای در بهمن 1386 به عنوان میهمان ویژه جشنواره بین المللی خوارزمی در یادداشتی که شخصا تسلیم محمود احمدی نژاد کرد نوشت: «اجازه داده شود جسد اینجانب پس از مرگم در کنار زاینده رود در شهر زیبای اصفهان – که پیوسته عاشق آن بوده ام – به خاک سپرده شود». رییس جمهوری وقت ایران نیز نه تنها موافقت کرد که دستور داد یک خانه تاریخی نیز در اصفهان به او اهدا شود تا در حیات و نه پس از ممات در اصفهان باشد.
او در 7 فروردین 1393 در بوستون آمریکا درگذشت و خانواده اش منتظر اعلام نظر مقامات ایران ماندند و آن قدر مخالفت غیر رسمی دیدند و پاسخ رسمی نشنیدند که سرانجام جنازه را سوزاندند و چه بسا کسی دور از چشم گروه های فشار بخشی را خاکستر را به ایران آورده و به زاینده رود پاشیده باشد تا آرزوی آقای «ایران دوست» دست کم به صورت نمادین محقق شده باشد. لقب «ایران دوست» را علامه فقید علی اکبر دهخدا به او اعطا کرده بود.
ایران شناس آمریکایی در طول حیات خود این آثار را به گنجینه زبان پارسی و فرهنگ ایرانی افزوده بود: ترجمه تاریخ بخارا، میراث باستانی ایران، عصر زرین فرهنگ ایرانف تاریخ باستانی ایران، میترا یا مهر و 4 جلد از کتاب تاریخ ایران در کمبریج نیز با ویرایش او منتشر شد. مخالفان البته چندان از نوشته های او سر در نمی آوردند و شاید همین که در دولت روحانی و به بهانه ای فرهنگی مجال قدرت نمایی یافته بودند فرصت مغتمی به حساب می آمد. برای ناظران خارجی نیز این موضوع جالب بود که پیکر ایران شناسی که مورد ستایش دو رییس جمهوری قرار گرفته و رییس جمهوری کنونی نیز مخالفتی نداشت مجال دفن در خاک اصفهان را نیافت.
خبرسازی دیگر در فروردین 1393 نیز در حوزه فرهنگ رخ داد. ابراهیم حاتمی کیا کارگردان سرشناس ایرانی در شامگاه 20 فروردین 1393 و در برنامه تلویزیونی «راز» درباره مسعود ده نمکی – کارگردان مورد علاقه اصول گرایان- گفت : « او غریب الغرباست اما خدا به او کمک می کند. این قدر توی سر او می زنند اما کار خودش را می کند و فیلم می سازد و میلیاردی هم می فروشد.»
ارزیابی موفقیت یک فیلم با مقوله فروش از جانب یک کارگردان ارزش گرا با واکنش های متفاوتی رو به رو شد و راز فروش فیلم ها را نه در «غریب الغربایی» که اتفاقا تبلیغ و حمایت گسترده صدا و سیما و ساخت فیلمفارسی با لعاب ارزشی دانستند.
فارغ از عرصه فرهنگ اما در سیاست نیز منتقدان دولت که خود را پیشتر «دلواپس» نامیده بودند ساکت ننشستند. حمید رضا رسایی وزیر امور خارجه را متهم کرد « در مقابل اجنبی کوتاه آمده» و گفت : « وندی شرمن- دیپلمات ارشد و خانم آمریکایی- ظریفانه به ظریف نزدیک شده است. آنها در جلسات، یکدیگر را با اسم کوچک صدا می زنند و گاهی در مسایل خصوصی با هم صحبت می کنند». اکنون که در فروردین 1394 امید به حصول توافق نهایی هسته ای بیش از هر زمان دیگری است یادآوری موضع رسایی در یک سال قبل، خالی از لطف نیست که گفته بود: « ژنو، پاشنه آشیل دولت یازدهم است. استیضاح ظریف به نفع اوست.»
این اتفاق البته نه تنها نیفتاد که یک سال پس از آن قرار است ظریف و تیم هسته ای پرونده را به سرمنزلی از صلح و برچیدن تحریم ها برسانند.
فروردین 1393 را با سه واژه یارانه، فرای و باستانی پاریزی می توان به خاطر آورد و مرور کرد. این سومی ده ها سال در هر مطلبی که نوشت گریزی به کرمان و پاریز زد و جا داشت در این یک سال تندیس و مجسمه ای از او را در آن شهر و این روستا برفرازند و البته هنوز هم دیر نشده است. مردی که «بیهقی زمان» لقب گرفت.
...
البته در کشوری که بزرگان فرهنگ و ادبش چون باستانی پاریزی در غربت و گمنامی می میرند هیچ توقعی نیست...
متاسفم
می توانستیم بگوییم این آرامگاه یک استاد آمریکایی است که عمرش را صرف پژوهش درباره شکوه تمدن ایرانی کرد.
حالا باید بگوییم این یک استاد ایران شناس است که خاکسترش را هم به ایران راه ندادیم.