عصر ایران؛ مصطفی داننده - پیشبینی کردن غالبا کار دشواری است و معمولا انسانهایی که میتوانند حوادث و شرایط را پیشبینی کنند، افرادی ویژه اند و شاید بتوان گفت خارقالعاده. حس ششم یا همان حس آیندهنگری کمک بسیاری به این افراد میکند تا نسبت به دیگران یک وجه تمایز بزرگ داشته باشند. اما همین وجه تمایز برای مردم ایران در دهه فجر و در مواجهه با صداوسیما به یک امر عادی و معمولی بدل شده است!
زیرا تقریبا تمام مردم ایران قبل از آغاز دهه فجر میدانند که صداوسیمای جمهوری اسلامی در این ده روز چه برنامههایی را برای بینندههای خود تدارک دیدهاست. همه میدانند با آغاز دهه فجر، سرودها، مصاحبههای تکراری، روایتهای یکنواخت و فیلمهای سینمایی مربوط به انقلاب اسلامی که همه مردم تمام جزئیات آن را از بر هستند در کنداکتور صداوسیما قرار میگیرد تا این رسانه ملی وظیفه خود را در این دهه انجام دهد.
سوالی که اینجا مطرح است این است که آیا صداوسیما وظیفه خود را در قبال یکی از بزرگترین انقلابهای جهان انجام میدهد؟ آیا توانسته است پیام انقلاب و حقایق آن را درست به گوش مردم برساند؟
صداوسیما طی این سی و شش سال سپری شده از انقلاب اسلامی همیشه سعی کرده است این حادثه مهم جهانی را آن گونه که خود میخواهد روایت کند. هیچگاه در رسانه ملی، به نقش افراد مختلف در انقلاب اشاره نشده است. کسانی که صداوسیما را مشاهده میکنند هیچگاه متوجه نمیشوند که افرادی مانند بازرگان، آیتالله منتظری، هاشمی رفسنجانی و ... در پیروزی و نهاد سازی انقلاب اسلامی چه نقشی را برعهده داشتهاند. حال آن که اولین نخست وزیر و رییس مجلس خبرگان قانون اساسی و حداقل عضو شورای انقلاب بوده اند.
به طور مثال در یکی از برنامههای صداوسیما به مناسبت انقلاب اسلامی، تلویزیون با نشان دادن عکس مراجع ثلاثه وقت قم مرحومان گلپایگانی، مرعشی و شریعتمداری میگوید: مراجع تقلید از جمله حضرات آیات مرعشی و گلپایگانی و دیگران از انقلاب امام خمینی حمایت کردند. همان طور که مشاهده میکنید آیتالله سید کاظم شریعتمداری به همین راحتی از این روایت تاریخی حذف میشود. حال آن که می توانند نام بیاورند و البته در برنامه ای دیگر به اتفاقات بعدی هم اشاره کنند که چه فرجامی یافت نه آن که از ابتدا پاک کنند. یا مگر می توان از انقلاب گفت و از همه اعضای شورای انقلاب نگفت؟
رفتار شخصیتهای سیاسی و مذهبی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و در عصر جمهوری اسلامی باعث شده است تا صداوسیما نقش این افراد در تاریخ سیاسی ایران را هم حذف کند و انگار نه انگار این افراد در انقلاب اسلامی نقش داشتهاند. حتی آنان که هنوز در عالی ترین مناصب نظام حضور دارند. کمتر کسی است که نداند هاشمی رفسنجانی چه نقش تاثیرگذاری در انقلاب مردم ایران داشته است. هم او که امام قرائت حکم نخست وزیری بازرگان را برعهده وی میگذارد اما صداوسیما بعد از حوادث سال 88 به راحتی منکر نقش هاشمی رفسنجانی میشود و در غالب روایتهای تاریخیاش نام او را هم از حوادث انقلاب حذف میکند. دیگران که جای خود دارند!
هراس از نام بردن از افرادی که به هر دلیلی در چارچوب حاکمیت امروز ایران قرار ندارند، باعث شده است تا بخشی از تاریخ انقلاب در صداوسیمای جمهوری اسلامی دچار سانسور شود و روایت شبکه های خارجی جذاب در نظر آید.
در واقع همین حذف کردنها باعث شده تا مردم برای درک واقعیت انقلاب و یافتن زوایای پنهان آن دست به دامن رسانههای آن سوی آب شوند و روایتهای آن را نسبت به روایتهای صداوسیما واقعی تر تصور کنند و با پخش تصاویر واقعی تفاسیر بعضا غیر واقعی آنان به ذهن و زبان مردم راه می یابد و صدا و سیما با سانسور تصویر راه را برای تفسیرهای دیگر باز گذاشته و می پندارد خدمت می کتد. حال آن که همین نقطه ضعف بزرگ صداوسیما در تمام دورانها باعث شده است که روایت انقلاب برای مردم در داخل کشور بسیار مهجور تر از دیگر نقاط جهان باشد.
شبکه های ماهواره ای با فراغ بال از تصاویر تاریخی استفاده می کنند چون نگران حضور این یا آن شخص در قاب تصویر خود نیستند ولی صداوسیما خود را از تصاویر آرشیو غنی خود محروم کرده چون دغدغه این را دارد که فلانی در عکس نباشد!
آیا نمیشد در برنامهای با حضور کارشناسان و مورخین به بررسی نقش افراد در انقلاب اسلامی ایران پرداخت؟ تا کی باید در صداوسیما شاهد برنامههای تکراری که حادثه انقلاب را تنها از یک زاویه نگاه میکنند باشیم؟
به نظر میرسد تا وقتی نگاه صداوسیما به حوادث تاریخی کشور، نگاه سیاسی و جناحی باشد نمیتوان انتظار داشت که تاریخ انقلاب اسلامی به درستی روایت شود.