پدر و مادر از نعمت های بی بدیل الهی است که فارغ از نژاد و دین و فرهنگ در همه کشورها نزد افراد جایگاه والایی دارند.
در آموزه های دینی و اخلاقی نسبت به رعایت احوال والدین سفارش های فراوانی شده و بر حقوق و احترام آنان تاکید بسیاری شده است. بخش عمده ای، از آنچه ما در طول زندگی یاد می گیریم، رهین آموزش های مستقیم و غیر مستقیم پدران مان است.
در کافه امروز درباره پدر ها صحبت می کنیم و این که مهم ترین چیزهایی که از پدرمان آموختیم چه بود؟ این را با هم به اشتراک می گذاریم.
تا ساعت 14 منتظر دریافت نظرات و پیام های شما هستیم.
ولی خوبه که یاد بگیریم کلیشه ای به این مسایل نگاه نکنیم.
همونطور که پدر خوب زیاد داریم پدران بد هم کم نیستن. منتها نمیدونم چرا این نوع پدر یا مادرها همیشه سانسور میشن و بدترین پدر و مادر رو هم بالاجبار باید ارج بنهیم. من از نسل سوم هستم و از والدینم شاکیم به دلایل زیاد. منتها فرهنگ عمومی به زور میخواد به من بقبولونه که پدر و مادر بد نداریم و نمیدونم بحث عاق والدین و بهشت زیر پا و ...
خلاصه سعی کنیم سیاه یا سفید نبینیم این روابط رو. خیلی از جوونا هستن و من میشناسم که پدر و مادر درست و حسابی نداشتن.
و همیشه فقط یک جمله ورد زبونشه :انسان باش .
آری زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست
گر برافروزیش رقص شعله اش از هر کران پیداست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست
اینکه تو این دنیا نمی تونم به هیچکی تکیه کنم، حتی خودش
- هرگز بد کسی را نخواهم،حتی دشمنم را.
- هرچه قدر هم کم،بخشی از درآمدم را به نیاز مند تر از خودم اختصاص دهم.
- آزاده باشم که خدا هیچ کس را بدون روزی نمی گذارد.
روح پدرم شاد که می گفت به استاد
فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ
2.مردم داری و احترام به مردم
3.ایمان
يعني ايثار
يعني فدا نمودن اهداف كوتاه مدت به اهداف بلند مدت
دستشو میبوسم
منم همین کارو واسه بچه هام میکنم
آزادی در اندیشه
منطق در گفتار
قانون در عمل
پدرم روحت شاد
من از نکرده های پدرم و نداشته های خودم یاد گرفتم که یک پدر واقعی چطور باید باشه!
حکایت من حکایت " ادب از که آموختی" هست...
بین من و پدرم یک دنیا فاصله ست...
پدر من فقط اسم "پدر" رو یدک میکشه، تابحال طعم محبت پدری رو نچشیدم. هیچوقت تو زندگیش سعی نکرد با من رفیق باشه، الانم که هیچ رابطه ای باهم نداریم... خدایا فقط خودت!
اموختم چون او در سالهای آخر عمر خود هر چه داشت وگاشته بود را از دست داد و بعد هم خودگشی کرد .الان یکی از موفق ترین انسانهای ایران شاید باشم در هر زمینه ای اقتصادی و اجتمایی و خانواده ....او باخت که ما از زندگی اش بزرگترین درس های امید و حیات را فراگرفتیم ...روحش شاد
و تسلیم نشدن.
اول خدا
دوم وجدانت
میدانم که دیگر بر نمیداری از آن خاک گران سر تا ببینی خردساله سالخوره خویش را کین زمان چندان شجاعت یافته است تا بگوید....
راست میگفتی پدر...
تنها خاطرات بد ودعوا واوقات تلخی های شدید ازاون بیادم هست.معتادهم بود. مادرم وما شش فرزند شامل 4 پسرو2دختر رو ازخونه بیرون کرد وما 10 سال از بدترین روزها وسالهای عمرمون رو گذروندیم .آخرش هم مادرم رو طلاق داد.اثرات بد اون دوران الآن هم روی همه ما هست.
از پدرم فقط تلخی یاد گرفتم وهیچ چیز مثبتی ازش یادنگرفتم وبیادندارم.
وقتی پدرم فوت کرد حس کردم پشتم خالی شد. هر چی دارم از پدر و مادرم دارم.
1. راستی و صداقت
2.رک گویی
3. اعتقاد شدید به حلال و حرام و عدم خوردن مال مردم و بیت المال
4. تازمانی که کاملاً در مورد رفتار و گفتار یک نفر *حتی گفته های مادرت در مورد همسرت *اطمینان کامل پیدا نکردی قضاوت و رفتار خاصی انجام نده
روزهایی که بوی خون میداد و خمپاره و ترکش و جنگ...
روزهایی که خارش گال داشت کنار بخاری نفتی و خنك نسيمي زیر پنکه ای با پره های آهنین ...
روزهایی که هر روز در خیابان اصلی شهر پیکری پاک بر سر دستها به سرعت می گذشت...
روزهایی که روزی از آنها برادرم بر سر این دستها رفت...
(و من به چشم خویش دیدم دعای پدرم را بر سر مزارش که دیری نخواهد پایید که من نیز به سوی تو خواهم آمد)
و آخرین بار وقتی پدرم می رفت دیگر پشت سرش را نگاه نکرد. می گفتند کسی که به سفر می رود و پشت سرش را نگاه نمی کند دیگر برنخواهد گشت.
و همین شد...
در آغاز فصل رویش که زمین پر بود از شکوفه های گیلاس و هلو ...
خبرش را از یکی از همبازیهایم شنیدم که در گوش همسایگان به پچ پچ افتاده بود...
اما او آمد. پدرم بر سر دستها برگشت. ولي این بار با چهره ای گشاده و به دور از خستگیهای زندگی و با تنی آسوده...
دیگر مادرم مانده بود و یادگارهایی از پدرم...
مهمترين چيزي كه به من ياد داد: صداقت، استقامت و زير بار حرف زور نرفتن!
باشد كه نباشيم كه بدانند كه بوديم
يك پدر
پدرم معلم و مدير بازنشسته است.
خدا پدر و مادر همه را حفظ كند.
درستکاری و صداقت
و از همه مهم تر مدیریت تو شرایط بحرانی زندگی را از پدرم اموختم
و به وجودش افتخار میکنم چون مثل یک کوه پشت بوده همیشه
همیشه قدردان زحماتشم برخلاف برادرانم که چشم به مال او دارند.
هیچ وقت ازپدرم چیزی نخواسته ام.
نوکرشم تااخرعمر.
وهمچنین مادرم که وجود نالایق مرا 9ماه با خودحمل کرد.
چاکرهمه پدرومادرها