عصر ایران: شب یلدا تنها در ایران جشن گرفته نمی شود. مردم افغانستان هم از گذشته های دور تا کنون این شب را با آئین هایی مشابه انچه در ایران است همه سال جشن می گیرند. با این همه برگزاری این آئین در دوره طالبان ممنوع بود و این روزها نیز برخی تندروهای مذهبی و بنیادگرا آن را نمادی از کفر و آتش پرستی می دانند.
این اما مانع نمی شود که هر ساله بسیاری از خانواده های افغان در شهرهای مختلف این کشور به ویژه در ولایت های مرکزی، شمالی و غربی در همسایگی ایران این شب را جشن نگیرند. نگاهی به سبک و سیاق بزرگداشت این شب در میان افغانها حکایت از شباهت و نزدیکی بسیار زیاد این آئین به شیوه برپایی جشن شب یلدا در ایران دارد.
شب نشینی با اعضای خانواده و دوستان، نوع خوراکی
ها، خواندن شعر و داستان و ... همه در افغانستان درست همانگونه است که در ایران جریان
دارد. بازار میوه های یلدایی مانند انار و هندوانه و همچنین آجیل های مخصوص این شب
در بازار شهرهای مختلف این کشور از روزهای قبل از فرارسیدن یلدا آغاز می شود.
در سالهای اخیر در شهرهای بلخ، هرات ، مزار شریف و کابل رسم بر آن شده است که بزرگداشت شب یلدا در قالب ویژه مراسم های باشکوهی با موسیقی سنتی و شعرخوانی و پذیرایی با خوراکی های یلدایی توسط نهادهای فرهنگی مانند دانشگاه ها و انجمن های شعر و داستان برگزار می شود.
علاوه بر این جوانان افغان نیز با برپایی جشن هایی ویژه با اجاره تالار، باغ یا رستورانی شب یلدا را در کنار دوستان خود گرامی می دارند. در دوره ای که طالبان بر این کشور حاکم بودند جشن گرفتن شب یلدا عواقب سنگینی در پی داشت چرا که تندروهای مذهبی حاکم بر کشور هر مراسمی جز آئین های اسلامی را کفر آمیز و ضد اسلام می دانستند و با برگزار کنندگان برخورد می کردند.
مختار وفایی روزنامه نگار ساکن در مزار شریف در همین رابطه به عصرایران می گوید: " از سال ها قبل که من بیاد دارم مردم محل ما از یلدا یادبود می کردند، اما در سال های گذشته و تقریبا یک دهه قبل، یادبود از یلدا، کمرنگ بود و فضای اختناق آلود آن زمان نیز در این کمرنگی نقش داشت. مثلاً طالبان این گونه یادبود را از یلدا و سایر ارزش های فرهنگی را بدعت می شمرد و ممنوع و غیراسلامی اعلام کرده بود."
وفایی می افزاید: " طی یک دهه ی گذشته، شب یلدا هر سال در میان مردم شمال افغانستان پر رنگ تر می شود. مثلاً همه ساله در آستانه شب یلدا، جشنواره های شعری از سوی ارگان های فرهنگی برگزار می شود. در مکاتب، دانشگاه ها و آموزشگاه ها مسابقات مقاله نویسی در مورد اهمیت تاریخی و فرهنگی یلدا میان دانشجویان و دانش آموزان راه اندازی می شود. و در شهرها نهادهای فرهنگی و اجتماعی با گردهمایی های کوچک و بزرگ به پاسداشت یلدا می پردازند و مهم تر از همه رسانه های تصویری و صوتی است که ویژه برنامه های برای یلدا میگذارند."
این روزنامه نگار همچنین درباره خوراکی های مرسوم در شب یلدا در میان افغانها نیز اینگونه توضیح می دهد:"تربوز (هندوانه) و انار، دو عنصر مهم سازنده ی شب های یلدا در شمال افغانستان است، تا حدی که دیروز قیمت تربوز افزایش یافته و در شماری از مغازه ها یافت نمی شد."
وفایی در رابطه با بخش دیگری از شیوه ها آداب برپایی جشن یلدا در افغانستان نیز می افزاید: " اما یک موضوع تاحدی تاسف انگیز که در افغانستان وجود دارد این است که زنان نقش کمتری در بزرگداشت یلدا دارند، چون هنوز هم دیدهای سنتی و خرافاتی مردم به زنان حق نمی دهند که شب نشینی داشته باشند. به همین سبب، دیروز بانوان بلخ، ازیلدا در روز تجلیل کردند."
پرتو نادری شاعر و از پیشکوستان ادبیات فارسی دری در افغانستان در رابطه با پیشینه این آئین در این کشور می گوید:« هم اکنون ذهن من می رود به آن شب های زمستان در دهکده کوچک من. به یاد دارم که خانواده ها برای تجلیل از شب یلدا هندوانه یا تربوزهایی را در انبار گندم، یا در کاهدان ویا هم درجای دیگری نگهداری می کردند. غیر از این خوشه های انگور را در تاکها در خریطه هایی (سبد) جا به جا می کردند و به گفته خودشان انگور خریطه می کردند وخریطه ها همین گونه تا شب های زمستان در درختان تاک آویزان می ماند و بعد در شب های زمستان و درشب یلدا از آن می خوردند.»
پرتوی می افزاید:« مردم باور داشتند که خوردن تربوز در شب یلدا سبب می شود تا انسان درتابستان از شمار بیماری ها و به گونه خاص از بیماری محرقه درامان بماند. غیر از این بانوان با سرشته برای شب یلدا توت و چهارمغز و دیگر میوه های خشک نگهداری می کردند ودرشب یلدا از آن می خوردند. دراین شب مردمان تا ناوقت شب می نشستند و از هر دری سخن می گفتند. بدین گونه این شب را خانواده هایی بهتر می توانستند تجلیل کنند که شغل دهقانی داشتند و به گفته خودشان تربوز و میوه های شان دهقانی می بود.»
پرتوی همچنین به موضوع مخالفت ها با جشن گرفتن و گرامی داشتن این آئین باستانی اشاره می کند و می گوید:« در دهه های پسین ما شاهد آن هستیم که تلاش های فراوای می شود تا تاریخ را وارونه سازند و بدینگونه حافظه ی فرهنگی و تاریخی مردم را ازمیان بردارند. در این سالها حتی جشن پرشکوه نوروز نیز اماج تیرهای زهرآگین کینه ورزان وبدخواهان نیز بوده است. امروزه عوامل زیادی وجود دارد که چنین جشن های بازمانده از دوران باستان را در نظر مردم کم رنگ می سازد، این در حالیست که شماری هم با اهداف مشخصی در تلاش آنند تا ریشه ی چنین سنت هایی را از زندگی و باورداشت های مردم برکنند.
افزون بر این دردهه ی پسین، افغانستان بسیاری از زیرساخت های اقتصادی واجتمای خود را ازدست داده است که مصیبت برزگی ست؛ اما مصیبت بزرگتر ویرانی وفروپاشی غمناک ارزشهای فرهنگی درکشوراست. دراین سال ها حافظه تاریخی وفرهنگی ما به همان پیمانه یی ویران شده است که شهرهای ما و زیر ساخت های اقتصادی ما. این زیرساختها روزی آبادان خواهد شد، شهرها قامت بلندخواهند کرد، شاهراه ها شهرهای ما را با هم پیوند خواهد زد؛ اما ارزشهای فرهنگی ازدست رفته برنخواهند گشت. دیگر ما تندیس بودا ومنار چکری را نداریم. آنانی که به ویرانی و تاراج حافظه ی تاریخی مردم می پردازند در حقیقت درتلاش آنند تا هویت تاریخی وفرهنگی این سرزمین را از میان بردارند. این نکته ی دردناک را باید با مردم افغانستان پیوسته درمیان گذاشت. این چند دهه است که ما در یلدای تاریخ به سر می بریم و اما هنوز از خورشید خبری نیست. شب یلدا همانگونه که گفتیم زایشگر خورشید است و امید واریم تا یلدای سیاسی ما نیز آبستن خورشیدی باشد. با این همه یکی از مفاهیم یلدا همان امید بستن به خورشید است وما نیز باید امید دیدار خورشید از دست ندهیم، به گفته شاعر: خود به پایان می رسد آخر شب یلدای من (ما!)»