سینما و صد البته سینمای تجاری با ستارهاش معنا دارد؛ بازیگران درخشان روی پرده، ظاهر آراسته و خوش، بازی دلنشین و لبخند و گریههای زیبا و البته دستمزدهای بالا.
به گزارش ایسنا، خبرآنلاین در ادامه نوشت: سینمای ایران در سالهای قبل از انقلاب تعریف درستتری از ستاره داشت؛ بازیگرانی که به معنای واقعی کلمه بازی آنان در یک فیلم سینمایی موجب فروش فیلمها میشد و طبیعتا این بازیگران هم دستمزد بالا میگرفتند و هم بعد از مدتی سهمی از سود فروش فیلم را دریافت میکردند.
بعد از انقلاب یکی از اصول، حذف ستارههای قبلی از سینما بود که به سادگی اتفاق افتاد، اما همیشگی نبود چون از دورهای سینمای بخش خصوصی ظهور و بروز یافت و این سینما هم بدون ستاره نمیتواند به حیات خود ادامه دهد. به این ترتیب با «عروس» به کارگردانی بهروز افخمی، نیکی کریمی و ابوالفضل پورعرب دو ستاره جوان سینما شدند. در نیمه دوم دهه 70 سرعت ورود بازیگران جدید به سینمای ایران بالاتر رفت و از میان آنان ستارههای تازه هم کشف شدند.
وقتی دستان سینمای ایران پر از ستاره شد که دیگر تعریف دستمزد آنان به وضوح با سایر بازیگران متفاوت شده بود. دستمزدها هم با بیشتر شدن تعداد ستارهها بالاتر میرفت و گویا رقابتی جدی در این عرصه آغاز شده بود، اما نه این رقابت و نه ستارههای تازهوارد هیچ کدام نتوانستند به میزان پروژههای فاخر روی تعریف دستمزد بازیگران تاثیر بگذارند.
پروژههای فاخر در سالهای اخیر چنان تاثیری روی افزایش دستمزد بازیگران گذاشتند که عملا آمار و ارقام مربوط به این دریافتیها به مهمترین خبرهای سینمایی در رسانههای مختلف تبدیل شد. نگاهی به آمار دستمزد بازیگران در پروژههای فاخر و سریالهای الف ویژه به وضوح نشان میدهد که این دو مولفه به چه ترتیب روی بالا رفتن دستمزد بازیگران نقش داشتهاند.
ستارههای فاخر عمر ساخت فیلمهای فاخر طولانیتر از عمر حضور ستارهها در این عرصه است. سالها فیلمهای فاخر با بازیگرانی که چندان شناخته شده نبودند تولید میشد و مثلا در کاری همانند «ملک سلیمان» بازیگر نقش سلیمان نبی که شخصیت اول قصه بود، امید زندگانی حضور مییافت. در «مریم مقدس» هم شبنم قلیخانی بازیگر جوان سینما و تلویزیون بازی میکرد، اما در سالهای گذشته وضعیت تغییر یافت و پای ستارهها به فیلمهای فاخر باز شد.
حمید فرخنژاد یکی از محبوبترین بازیگران این سالهای سینماست. او در فیلمهای متفاوتی بازی کرده و به دلیل دارا بودن استانداردی در بازی خود، میتواند به کمک کارگردان هم بیاید و با حضور خود برخی از ضعفها و کاستیها را بپوشاند. همین ویژگیست که اولا تعداد کارهای این بازیگران را به میزان قابل توجهی افزایش داده و از سوی دیگر پای او را به فیلمهای فاخر باز کرده است.
زمانی که کارگردان جوانی همانند علی غفاری برای ساخت فیلمی در حد و اندازه «استرداد» انتخاب میشود، اگر قرار است دعوایی بر سر نتیجه فیلم به وجود نیاید، باید بازیگران بسیار درست و حسابشده گزینش شوند. نتیجه همین گزینش درست بازیگران است که فرخنژاد در نقش اصلی این فیلم مقابل دوربین میرود، اما فرخنژاد هم قطعا مزد خود را برای آنچه که به فیلم میافزاید مطالبه میکند و نتیجه این میشود که او برای هر ماه حضور در این فیلم سینمایی دستمزدی برابر 80 میلیون تومان دریافت میکند. کار شش ماه طول میکشد و بازیگر 480 میلیون تومان میگیرد.
معادله منطقی است. فرخنژاد شش ماه زمان میگذارد، در فیلمی بازی میکند که کارگردانش بسیار کمتر از او تجربه دارد و مهمتر از همه اینها فیلم آنقدر پرهزینه است و سیستمهای حمایتی از آن چنان قوی هستند که تامین خواسته فرخنژاد برای دستمزد نباید چندان سخت باشد. در این وضعیت است که بدهبستانی درست میان تهیهکننده و بازیگر یک فیلم صورت میگیرد، اما پرسش اینجاست که اولا این بدهبستان چه نسبتی به کلیت سینمای ایران پیدا میکند و از سوی دیگر چه نسبتی با فروش و درآمد این فیلم دارد؟
سریالهای الف ویژه هم از دیگر عوامل موثر در افزایش دستمزدها هستند تا جایی که وقتی چند سال قبل بحث بالا بودن دستمزد بازیگران مطرح شده بود، فریبرز عربنیا بازیگر نقش مختار در مجموعه «مختارنامه» در برنامه «هفت» حاضر شد و در بخشی از صحبتهای خود درباره دستمزد خود هم صحبت کرد. او اعلام کرد که برای حضور در این کار ماهانه 10 میلیون دریافت کرده و بعد از اعلام این رقم بود که امین حیایی دستمزد ماهانه شش میلیونی خود را برای بازی در «کلاه پهلوی» چندان هم بالا ندانست.
ستارههای همیشه بعضی از بازیگران بعد از آنکه بلیتشان برده، حتی زمانی که سالهاست کارهایشان مخاطب چندانی ندارد جزو ستارههای سینما محسوب میشوند. البته این ستاره محسوب شدن بیشتر در زمینه دریافت دستمزد است تا سایر موارد مربوط به یک ستاره سینما.
هدیه تهرانی، مهناز افشار، بهرام رادان و مهران مدیری از جمله افرادی هستند که علاوه بر دریافت دستمزد معمولا در سود فیلمهایی که حضور پیدا میکنند شریک میشوند. این رسم است و چندان توقع دور از انتظاری نیست که یک بازیگر وقتی با حضور خود موجب نجات یک فیلم و موفقیت آن میشود در سود فیلم هم شریک شود، اما شراکت در کدام فروش؟
مدتهاست که یکی از آسیبهای جدی سینمای ایران بفروش نبودن فیلمهایی است که برخی ستارههای سینما در آن بازی میکنند. آخرین فیلمی که همین چهار بازیگر یاد شده در آن حضور پیدا کردند و در سال جاری اکران شد «پل چوبی» به کارگردانی مهدی کرمپور بود. در مورد فیلم کرمپور شنیده میشد که خبر از پرداخت دستمزدهای بالا مطرح است، اما در مقابل دستمزد 120 میلیونی که تهرانی برای حضور در این فیلم دریافت کرده، «پل چوبی» کمی بیش از یک میلیارد تومان فروخت. «تهران 1500» از دیگر فیلمهای این بازیگر است که در گیشه چندان به فروش دست پیدا نکرد.
فهرست فیلمهای نفروخته رادان طولانی است؛ از «ازدواج صورتی» و «چهار انگشتی» تا «راه آبی ابریشم» و «یکی از ما دو نفر» و «آدمکش». با این حال این بازیگر برای یک حضور کوتاه 90 میلیون تومان میگیرد.
حامد بهداد هیچگاه تبدل به نقش یک سینمای ایران نشد و تعریف او در زمینه بازیگر یک نقش مکمل خوب است. با این حال او هم یکی از مدعیان دریافت دستمزد بالا در سینما و تلویزیون است و مطالبه او از کاظم راستگفتار برای حضور در کار جدید این کارگردان حاشیههای بسیاری را به همراه داشته است. او گویا برای یکی از کارهای تازه خود 170 میلیون تومان گرفته و به راستگفتار هم برای حضوری کوتاه دستمزد 180 میلیونی پیشنهاد داده بود که واکنش گسترده این کارگردان را به همراه داشت.
ستارهدارها به نظر میرسد یکی از اولویتهای کاری انجمن بازیگران خانه سینما تعیین ستارهدارهای سینمای ایران است؛ البته ستارهدار به معنای کسانی که به واقع رونق فروش را سبب میشوند و ثبت و شفافسازی در زمینه دستمزدهای آنان. بعد از شفافسازی است که تازه میتوان به مرحله منطقی شدن ارقام و تناسب آن با کلیت سینمای ایران رسید. قطعا ایدهآل آن است که هم دستمزدها بالاتر روند و هم فروش فیلمهای سینمایی و استقبال مخاطبان از سینما بیشتر و بیشتر شود.