كيهان:خليفه گري دستپخت جديد غرب!
«خليفه گري دستپخت جديد غرب!»عنوان يادداشت روز
روزنامه كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد؛اين روزها
واژه اي ذيل عنوان «خليفه گري جهاني» وارد ادبيات سياسي شده است و برخلاف
ظاهر آن كه نوعي تلاش اسلام گرايانه از نوع سنتي و تاريخي آن براي استقرار
نظام هاي خاص سياسي را تداعي مي نمايد، يك دستور كار «اطلاعاتي و امنيتي»
است كه براي جوامع اسلامي بخصوص جوامع اسلامي شمال آفريقا كه در معرض
انقلاب هاي دين گرايانه اند، طراحي، تنظيم و به اجرا گذاشته شده است.
نمودهاي عيني اين پديده را مي توانيم در مسائل امنيتي حدود شش ماه اخير
ليبي، مسائل امنيتي 10 روز اخير الجزاير و حوادث روزهاي اخير «مالي» مشاهده
نمائيم.
هفته گذشته - 28/10/91- مجله آمريكايي تايم- به دلايل خاصي كه به روابط آمريكا و فرانسه باز مي گردد- فاش كرد كه منابع اطلاعاتي MI6 جهادي هايي - عنواني كه غرب براي بد نام كردن جهاد به تروريست ها مي دهد- را يافته اند كه فرانسه را به مقصد آموزش و مبارزه در شمال مالي ترك كرده اند. اين مجله از قول منابع امنيتي نزديك به دولت، يادآور شد كه مركز آموزش و تجهيز نيروهاي اعزامي به مالي پيش از اين و در دوره اي كه ناتو سرگرم عمليات هوايي عليه ليبي بود، به آموزش و تجهيز يك گروه متحد القاعده در ليبي مي پرداخته است.
چند روز پيش «بروس ريدل» كارشناس موسسه «بروكينگز» با اشاره به نقش تلفيق يافته ناتو با محوريت فرانسه با يك گروه ليبيايي وابسته به القاعده در ليبي- موسوم به المقاتله الاسلاميه كه بعد از سقوط قذافي تغيير نام داد و امروزه با عنوان المجالس العسكريه فعاليت مي نمايد- نوشت: «الجزاير كشور بعدي خواهد بود كه سقوط مي كند».
«خليفه گري جهاني» در واقع يك مدل شبيه القاعده است كه ريشه و پايه اصلي آن در سرويس هاي اطلاعاتي است و در صحنه عمليات از نيروهايي تغذيه مي كند كه عليرغم اقدامات ضد انساني، داعيه اسلام گرايي هم دارند و علاوه بر آن در مرحله تخريب از قدرت بالايي برخوردار مي باشند. كما اينكه خود واژگان هم مي گويند، خليفه گري جهاني براي تأسيس يك نوعي از حكومت اسلامي به وجود نمي آيند بلكه براي فروپاشيدن حكومت هايي به وجود مي آيند و اضافه بر آن تلاش براي ايجاد خطوط فاصل جديد در ميان امت اسلامي. واژه «خليفه گري» تداعي كننده اختلافاتي است كه در صدر اسلام پديد آمد و در مقابل جريان امامت بود بر اين اساس اين جريان مأموريت دارد تا در درون جامعه اهل سنت، عناصر تندرو را به نام دفاع از مذهب و جلوگيري از گسترش تشيع گرد هم آورد و سازمان بدهد و با آن درگيري هاي شديدي را با دولت ها و ملت هايي كه با اين رويه همكاري نمي كنند، پديد آورند. «الجزاير بوتفليقه» از جمله كشورهايي است كه با صراحت دامن زدن به اختلافات با تشيع را مردود شمرده و با دولت هاي ايران، عراق و... هم روابط گرمي دارد. واژه «جهاني» به خوبي نقش كشورهايي كه همواره خود را معادل جهان مي خوانند و مخالفت با سياست هاي استعماري كشور خود را «مخالفت با امنيت و صلح جهاني» معرفي مي نمايند، بر ملا مي كند البته سايت هاي فارسي بي بي سي و... با هوشمندي از بكار بردن واژه خليفه گرايي بين المللي پرهيز كرده و از واژه خليفه گرايي جهاني استفاده مي نمايند چرا كه غربي ها نوعاً واژه بين المللي را براي روابط كشورهاي در نظام سلطه بكار مي برند و آنقدر اين تعبير تكرار شده كه هر كس از واژه بين المللي همان نظام سلطه را مي فهمد ولي واقعيت اين است كه اين «جهاني» همان «بين المللي» و اشاره آن به نقش سرويس هاي فرانسه و انگليس در پيدايي اين گروه دارد.
«خليفه گري جهاني» ماهيت كاملا سياسي دارد و به گروه خاصي از ميان اهل سنت مربوط مي شود كه تشكيل حكومت را مهمترين ركن دين به حساب مي آورند و براي آن حاضرند اصول و فروع دين را قرباني نمايند اين در حالي است كه تفكر غالب در اهل سنت اين است كه حكومت امري مربوط به امت است و به طرق مختلف - شامل غلبه، استخلاف و رأي اهل حل و عقد- بدست مي آيد. گروهي كه ريختن خون انسان مومن را براي برپايي حكومت مباح شمرده و به آساني به ارتكاب آن دست مي يازد، منطق مذهبي نداشته و «حكومت محور» عمل مي نمايد. خليفه گري جهاني از نظر اعتقادي كاملا شبيه «وهابيت» عمل مي نمايد يعني خود را به شدت ديني نشان مي دهد و در تابلو از رجوع به سلف صالح حرف مي زند ولي در همان حال شراب خوردن علني و عدم رعايت حدود صريح شرع در امر زوجات و هم پيماني با كفار و اموري از اين قبيل را براي ملك عبدالله و امراي سعودي بلااشكال دانسته و تلاش در حفظ حكومت اين خاندان فاسد را مصداق تبعيت از «اولي الامر» مي شناسد. جريان خليفه گري جهاني دسيسه اي است كه براي به حاشيه بردن جريان اصيل اسلام گرايي در شمال آفريقا به وجود آمده است كما اينكه وهابيت براي دور كردن جهان اسلام از حقيقت مكه و مدينه كه سيره و سنت نبوي است، پديد آمد.
جريان تازه شكل گرفته خليفه گري در هفته گذشته با گروگان گرفتن حدود 600 نفر از شهروندان الجزايري به نوعي اعلام موجوديت كرد. غرب اين خبر را با جديت پوشش داد و در حاشيه هر خبر به نوعي اين پيام را القا كرد كه اين ها جريان اصلي اسلام گرايي در شمال آفريقا هستند كما اينكه اين رسانه ها بارها سخنان «مختارالمختار» يكي از سران اين گروه كه گفته بود «ما يكي از اصلي ترين بهره برندگان از انقلاب هاي جهان عرب هستيم و با كمك اسلحه قذافي را ساقط كرده و در مغرب عربي در حال پيش روي هستيم» اما واقعيت به هيچ وجه با اين داعيه ها انطباق ندارد. آنان كه در ليبي قذافي را ساقط كردند توده هاي مردم و كميته هاي انقلابي به رهبري امثال مصطفي بودند و در اين ميان خاصيت بمباران هاي ناتو و گروه هايي نظير «المقاتله» ايجاد تاخير در پيروزي مردم بود كما اينكه وقتي در ليبي انتخابات شد، سهم اين گروه از حدود 270 كرسي فقط 17 كرسي بود و بقيه به نيروهاي انقلاب اعم از اخواني ها و ديگران تعلق داشت. گروه المقاتله كه امروز «المجالس العسكريه» خوانده مي شود مانند همين جريان خليفه گري جهاني يك پا در سياست هاي غرب داشتند و يك پا در سياست هاي فتنه گرايانه كشورهايي نظير عربستان وقطر داشت. چندي قبل كتابي تحت عنوان «نهايت قذافي» به قلم «عبدالرحمن شلقم» آخرين وزير خارجه رژيم سابق منتشر شد كه در آن نوشته شده بود امير قطر چند ماه بعد از سقوط قذافي به من گفت ما در ليبي 4 ميليارد دلار هزينه كرده و به اين آساني دست بر نمي داريم. حدود دو ماه پيش وزارت دفاع ليبي با صراحت اعلام كرد كه گردان هاي مسلح ليبي- كه آشوب هاي امنيتي فراواني را به وجود آوردند- زيرنظر قطر عمل كرده و سرويس اطلاعاتي قطر آنان را تغذيه و تجهيز مي كند. البته اين قطر در اندازه اي نيست كه بتواند يك بازي مستقل را طراحي و اداره كند. همين خبرها را هم كه كنار هم قرار دهيم درمي يابيم كه طراحي در اتاق مشترك آمريكايي ها، فرانسوي ها، انگليسي ها و صهيونيست ها صورت مي گيرد و نقش قطر عمدتا پرداخت صورت هزينه هاست.
خليفه گري جهاني با توسل به قتل و خشونت و عمليات ربايش و باج خواهي در تلاش است تا تصويري بسيار نامطلوب از «اسلام خواهان» ارائه نمايد تا جايي كه مردم مسلمان كه طي سه دهه گذشته، تمايلات خود را براي روي كار آوردن اسلام گراهاي اصيل نشان داده اند، به ناچار به گزينش دوباره لائيك هاي غرب گرا روي بياورند. آنان با متهم كردن بقيه مردم مسلمان كه حاضر به همكاري نيستند به تشيع و يا همكاري با تشيع سعي مي كنند جريان هاي اصيل را بايكوت نمايند. فشارهايي كه طي هفته هاي اخير در ليبي روي شيعه و تشيع به وجود آمده و متني را به ائمه جمعه داده و آنان را وادار به قرائت آن در نمازهاي جمعه كرده اند كه اكثريت آنان علي رغم تهديد شدن به قتل سر باز زده اند، از اين موضوع حكايت مي نمايد. همه مي دانند كه رگ و ريشه مسلمانان در شمال آفريقا با تشيع آميخته است و اسلام آنان از حدود هزار سال پيش رنگ و بوي اهل بيت پيامبر(ص) دارد و جدا كردن آنان از شيعه و بدنام كردن شيعه نزد آنان قابل پذيرش نيست از اين رو آنان به اين تبليغات دامن مي زنند كه سفارت ايران و گروه هاي اعزامي ايران در ليبي دست كم 500 هزار نفر را شيعه كرده اند سعي مي كنند شيعه را نزد مردمي كه عاشق اهل بيت پيامبر هستند، يك تهديد و خطر معرفي نمايند.
خليفه گري جهاني بيش از آنكه يك جريان ضدشيعي باشد يك جريان ضدسني است و اساساً «پاد اخوان» و «پادالازهر» است به اين معنا كه براي خشكاندن تمايلات اسلام خواهانه و شريعت گرايانه اين نحله هاي اصيل ديني به وجود آمده است. جدا كردن دولت هاي اخواني منطقه از جريان شيعه و جمهوري اسلامي ايران براي اين است كه بدون اين اتصال اين دولت ها به جايي نمي رسند و در همان حال يك تدارك براي آن دسته از كشورهايي كه احيانا با موج دوم اسلام گرايي با تحولات بزرگ مواجه مي شوند، به حساب مي آيد. در واقع جريان وابسته به سرويس هاي اطلاعاتي غرب و رژيم هاي فاسد عربي نظير رژيم قطر با خلق يك جريان بي ريشه به نام دين و ماجراي تاريخي خلافت در صدد هستند تا از يك سو به جريانات به حكومت رسيده اسلامي سيطره يابند و از سوي ديگر مي خواهند موج دوم اسلام گرايي اصيل را در نطفه خفه نمايند. اين موضوعي است كه اسلام گراهاي حاكم در مصر و تونس كم و بيش به آن وقوف يافته اند از اين رو دولت مصر در هفته گذشته پيشنهاد بسيار سخاوتمندانه كمك 6 ميليارد دلاري قطر- يك ميليارد نقد و 5 ميليارد در قالب قراردادهاي 4 ساله- را رد كردند و راشدالغنوشي طي يك سخنراني به دولت هاي عربي هشدار داد كه دست از حمايت مالي عناصر شبه القاعده بردارند و به اين دليل تونسي ها در مواضع خود نسبت به دولت سوريه تغيير دادند و معارضه مسلح ضد بشار اسد را محكوم كردند.
البته تجربه ثابت كرده است كه «نسخه هاي بدلي» هيچگاه قادر به كنار زدن «نسخه اصلي» نيستند هر چند ميلياردها دلار نثار آن ها بشوند و افراد وقيحي همه ظرفيت شرارت بار خود را به ميدان بياورند. اسلام اصيل در مقايسه با همين نسخه هاي بدلي است كه جلاي بيشتري پيدا مي كند. جريان خليفه گري جهاني هم بيش از اين عمر نخواهد كرد كه در خاطره هاي تاريخي جايي براي خود پيدا نمايد در حالي كه «اسلام اصيل» دغدغه اي است كه در طول 1400 سال همواره از نقطه اي سربرآورده و كل جهان اسلام را تحت تاثير خود قرار داده است.
خراسان:هفت پيشنهاد براي گفت وگوهاي راهبردي بين عالمان شيعه و سني
«هفت پيشنهاد براي گفت وگوهاي راهبردي بين عالمان شيعه و سني»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم حجت الاسلام و المسلمين مرويان حسيني است كه در آن ميخوانيد؛شرايط کنوني جهان اسلام، با اميدها و نويدهاي فراواني همراه است و نشانه هاي گوناگوني از بلوغ و رشد يک امت تاريخي را فرارويمان مي نهد. وحدت بر محور انديشه اسلامي يکي از اين نويدهاست.اين مسئله اساسي در تاريخ انقلاب اسلامي به عنوان اصل بنيادين تفکر و تدبير بنيان گذار فقيد انقلاب مطرح بوده است. ايشان در آغاز حرکت اسلامي، که نقطه اتصال به انقلاب اسلامي ايران بود، محور اصلي حرکت الهي خويش را، وحدت اجتماعي همه اقشار، انديشمندان و عالمان ديني بر محور وحدت کلمه ارزيابي مي کنند و در اولين بيانيه خويش خطاب به عالمان و انديشمندان چنين مي فرمايد که: قُل انّما اَعِظُکُم بواحده اَن تَقُوموالله مني و فُرادي.
در ادامه هم پيوسته توصيه مي کردند که: در اين موقع که دشمنان اسلام مي کوشند به هر وسيله اي، ضربه اي به اسلام و احکام مقدس آن وارد کنند، بر علماي اعلام و مروجين شريعت اسلام دامت افاضاتهم لازم است اجتماعات خود را حفظ فرموده و با اتحاد کلمه و اتفاق کامل، از خطرات موجود جلوگيري فرمايند.
امام وحدت را يک تکليف الهي و وظيفه اي شرعي براي آحاد ملت مي دانست و در اين ميان مسئوليتي مضاعف براي علماء و روشنفکران و مديران قائل بود و فصلي خاص از پيام هاي عمومي ايشان به همين مهم اختصاص داشت.
از نظر مقام معظم رهبري نيز وحدت يک ضرورت ملي و اجتماعي به شمار مي رود. ايشان حفظ و نگه داري شاخصه هاي وحدت آفرين را تا آن جا مهم و داراي اولويت مي دانند که حتي بر تکاليف شرعي جزئي هم مقدم مي دانند.
ايشان مي فرمايند: حفظ وحدت را اصل قرار بدهيم و اگر تکليف شرعي هم احساس کرديم، ولي ديديم عمل به اين تکليف ممکن است مقداري تشنّج به وجود آورد و وحدت را از بين ببرد، قطعاً انجام آن چه تصور مي کرديم تکليف شرعي است، حرام است و حفظ وحدت واجب خواهد بود. (مقام معظم رهبري. ۱۳۲۷، ج ۱، ۲۰۱)
از نظر مقام معظم رهبري اتحاد اسلامي به عنوان مبناي همه افتخارات به اتحاد ملي مرتبط است و تلاش براي آن والاترين عمل صالح در عصر حاضر شمرده مي شود. اتحاد ملي مهمترين گفتمان جامعه اسلامي است. وحدت عالمان دين و اتحاد براي خدا و با هدف مقدس انجام وظيفه الهي، عمده ترين تکليف امت اسلامي و جامعه ماست.
اساساً دين عزيز ما «اسلام»، با توجه، اهميت دادن و پاسخگويي به سه نياز اساسي انسان ها که عبارتند از: «امنيت، عدالت، فراواني نعمت و رفاه»، راهبردهاي اصلي و اساسي همگرايي و وحدت اجتماعي را در درون خود جاي داده است.در اين ميان، گر چه درباره واژه امنيت سخن به وفور گفته شده است، اما حداقل اين تفاهم در تعريف وجود دارد که، امنيت يعني پرهيز از خطراتي که منافع و ارزش هاي حياتي را مورد تهديد قرار مي دهد يا اين که بگوييم: امنيت جامعه يعني توانايي و انسجام نهادينه شده جامعه براي مقابله با تهديدات دروني و بيروني.
امنيت شهروندان محصول و برآيند امنيت و مال، جان، فکر، عاطفه و فرهنگ آن هاست.
در نظام هاي اجتماعي گوناگون، مسئوليت تأمين امنيت بر عهده حکومت ها و دولت هاست.
دولت ها هم از طريق تشديد اعمال قوانين کيفري و تقويت اقدامات پليسي و سرمايه گذاري هاي امنيتي در اين باره تلاش هايي مي کنند اما با اين همه، انحرافات اجتماعي، بِزهکاري ها و احساس ناامني در سراسر جهان از مشکلات بر زمين مانده دولت ها شمرده مي شود.روان شناسان اجتماعي توصيه مي کنند که بايستي به دستورالعمل هايي دست يافت که موجب افزايش احساس مسئوليت اجتماعي و مشارکت آحاد مردم در مقوله هاي امنيت آفرين شود، اما مکاتب غربي و شرقي از اين گوهرهاي معرفتي محروم هستند.
در اين ميان، دين اسلام با تأکيد بر اصلاح زندگي دنيوي و سعادت اُخروي مي فهماند که اين مکتب تنها به بيان رابطه انسان با خدا نمي پردازد، بلکه تنظيم روابط اجتماعي انسان ها نيز مورد توجه آن مي باشد.
اسلام اخلاق را خميرمايه تعاملات اجتماعي مي داند و با تأکيد بر اخلاق اجتماعي به دنبال تأمين امنيت اجتماعي و ديگر نيازهاي جامعه مي باشد.
از جمله آموزه هاي اصلي اسلام در اين باره تعاون و مشارکت است که در آيات و روايات فراواني بر آن تأکيد شده است و خداوند از مومنان درخواست تقيّد و پايبندي به آن را دارد: وَ تعاوَنوا علي البّرِ و التقوي و لا تَعاونُوا علي الاِثمِ و العُدوان. (مائده ۲)
بي ترديد اگر اين اصل در جامعه نهادينه شود و انسان ها بدون توجه به روابط شخصي، مادي و خويشاوندي، در انجام کارهاي مفيد همکاري و همياري داشته باشند، بسياري از نابهنجاري هاي اجتماعي که سبب تفرقه و تشتّت و پراکندگي و دودستگي و تضعيف جامعه ديني مي شود از جامعه رخت بر خواهد بست.
از ديگر آموزه هاي اجتماعي اسلام که ضمانت بخش وحدت و انسجام اسلامي است، مسئوليت پذيري مسلمين نسبت به يکديگر است. اين فرمايش پيامبر عظيم الشأن اسلام که «من اَصبَح و لم يتهَمّ بامور المسلمين فليس بمسلم» نشان از اهتمام و نقش آفريني جدي اين اصل دارد. برخي از مصاديق اين مسئله تأکيد بر اصلاح ذات البين، صلح و سازش دادن بين مومنين، توصيه به سود رساندن به ديگران (تا آن جا که با ايمان ترين افراد را سودمندترين معرفي کرده اند) مي باشد.آموزه ديگر اسلامي که در تأمين امنيت دروني و مشارکت آفريني مردم تأثير زيادي دارد؛ اصل وفاي به عهد و پيمان است.
برخي از قرآن پژوهان مفاهيم اساسي بعضي سوره ها مانند سوره مائده و برخي مفهوم اساسي کل قرآن را پيمان و عهد دانسته اند. از نظر دين، شايسته است افراد مسئوليت هاي اجتماعي و حرفه اي شان را امانت هاي الهي تلقي کنند و از فرصت هاي به دست آمده براي ارائه خدمت و تقرّب حداکثر بهره را ببرند. بنابراين از نظر اسلام، عمل بر اساس احکام الهي در ارتباط با ديگران و امداد و انفاق به ديگران يکي از مصاديق وفاي به عهد مي باشد.همچنين مهرورزي و صداقت با مومنان، حُسن ظن به رفتارهاي کساني که در دايره ايماني مي گنجند، عفت و پاک چشمي و پاک دستي نسبت به حقوق ديگران، آموزه هاي اخلاقي هستند که با تأکيد و توصيه دين، مناسبات اجتماعي را سامان مي دهند و موجب يکپارچگي، انسجام و وحدت و هماهنگي خانواده بزرگ جامعه اسلامي مي شوند. اين انسجام و وحدت موجب امنيت دروني و اقتدار بيروني براي آحاد جامعه مي شود و اين گونه دين راهبردهاي امنيت آفرين را در سطوح و لايه هاي گوناگون جامعه فراهم مي کند. در کنار امنيت، عدالت و رفاه نيز از حاجت هاي اساسي مردم است. توسعه اقتصادي پايدار و امنيت ملي مکمل يکديگرند و هر يک مي تواند زمينه ساز ديگري باشد. امنيت ملي شرط ضروري و لازم براي توسعه پايدار و متوازن است و توسعه پايدار نيز زمينه ساز گسترش و تقويت و ارتقاي امنيت ملي و اجتماعي مي باشد. آن چه اين مباحث ما را به خود مي خواند، تأکيد بر گفتمان اتحاد ملي و انسجام اسلامي به عنوان دکترين موفق نظام جمهوري اسلامي است که مي تواند فراهم کننده توسعه و امنيت و عدالت و رفاه شود.
هر تلاش و فعاليتي که به اين گفتمان مبنايي و برگرفته از آموزه هاي اسلامي پشت کند و ضربه بزند، تلاشي در مقابل اهداف و مصالح مردم اين مرز و بوم است. چه با ادبيات روشنفکري و غرب باورانه و خودباخته و چه با ادبيات تعصبات فقهي و اختلافات مذهبي. همبستگي اجتماعي يک اصل عمده در آموزه ها و فرهنگ اسلامي و سنت و سيره نبوي است و اين مهم جز در سايه شناخت صحيح و تبليغ کارآمد از اسلام، ميسر نمي شود. نقش و جايگاه حوزه هاي علميه تشيع و تسنن و عالمان زمان شناس و فرهيخته که عزت اسلام و پيشرفت مسلمانان را مد نظر داشته باشند، در اين راستا بسيار مهم ارزيابي مي شود و تشکيل چنين مجتمع هايي که در آن ها به بازشناسي مسئله وحدت و راهکارهاي عملي آن، پرداخته شود، تلاشي هوشمندانه و راهبردي است. دشمنان اسلام به خوبي دريافته اند که رمز پيروزي و بقاي اسلام از يک سو و قطع شدن سوء استفاده و غارت بيگانگان در سرزمين هاي اسلامي از سوي ديگر، وابسته به اتحاد مسلمين با يکديگر است. ريچارد نيکسون، رئيس جمهور سابق آمريکا در کتاب «فرصت را از دست ندهيد» مي نويسد:
«جهان اسلام در قرن بيست و يکم يکي از مهمترين ميدان هاي زورآزمايي سياست خارجي آمريکاست».
آنان در اين استراتژي خويش به هر عالم ساده انديش و يا فرقه دست ساخته که بتواند به اختلافات تاريخي دامن زند، روح بدبيني و تهمت را بين بزرگان مذاهب اسلامي ترويج کند، مباحث عالمانه خواص را دستمايه تشنّج بين عوام قرار دهد، تکفير و توهين را بين برادران مسلمان باب کند و يأس و نااميدي و بددلي را بپراکند، دل مي بندند. آنان در اين استراتژي خويش همه گونه هزينه مي کنند.
از وعده و وعيد و تطميع و تهديد گرفته تا تبليغات در رسانه ها بهره مي گيرند. دانشجويان تازه کار را کارشناس و روشنفکر و طلاب کم سواد را علامه و مُفتي عنوان مي دهند تا در مسير اهداف سوء خويش مصرف کنند.انتظار آن است که عالمان اسلامي براي دستيابي جامعه ديني به انسجام و امنيت و فراهم شدن فضاي همدلي و اميد و خدمت، جريان هاي ضد وحدت را در ميان خويش منزوي کنند.
روحاني ها و مفتي هايي را که در جهت مقابله با گفتمان وحدت سخن مي گويند و يا احياناً فتوا مي دهند، از خود برانند. در خلوت و جلوت از برکات و آثار مبارک وحدت اسلامي ملي سخن بگويند، همگرايي با نظام ولايت فقيه و واگرايي از دشمنان اين مرز و بوم را سرلوحه خويش قرار دهند و سايت ها و شبکه ها و روزنامه ها و بلندگوهايي که به تفرقه افکني ميان مسلمانان، جيره و مواجب دريافت مي کنند، تحريم کنند.
پيشنهاد مي شود فرهيختگان و عالمان شيعه و سني در گردهمايي هايي که به اين منظور در هفته وحدت برگزار مي شود، در اين موارد گفت وگوهاي راهبردي را برقرار کنند:
۱ - اصول گفت وگوي سازنده و درک متقابل بين برادران مذاهب اسلامي بر اساس آموزه هاي قرآني و فرهنگ اهل بيت عليهم السلام و صحابه کرام.
۲ - جنبه هاي وحدت آفرين در قانون اساسي به عنوان سند ميثاق ملي.
۳ - ضرورت تبعيت نظري و عملي از مقام ولايت فقيه يا اولي الامر در نظام اسلامي.
۴ - دستاوردهاي اتحاد اسلامي در صحنه هاي داخلي و خارجي طي ۳۴ سال تشکيل حکومت اسلامي ايران.
۵ - تأثير وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي در عزت مسلمانان در خاورميانه و جهان اسلام و پديده مبارک بيداري اسلامي.
۶ - مشترکات شاخص بين مذاهب اسلامي که به مديريت جهان معاصر مرتبط خواهد شد مثل مسئله مهدويت.
۷ - فهرستي از راهبردهاي عملي تقريب بين مذاهب اسلامي که ميان عالمان و حوزه هاي علميه تشيع و تسنن قابليت تحقق و پياده شدن دارد.
جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته
«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛هفته جاري با سالروز شهادت مظلومانه يازدهمين اختر سپهر ولايت، حضرت امام حسن عسكري عليهالسلام و آغاز امامت قطب عالم امكان، فخر زمان و ذخيره دوران حضرت مهدي موعود عجلاللهتعالي فرجهالشريف همراه بود. قطعا سالروز شهادت امام عسكري در هشتم ربيع، حزن و اندوه سنگيني بر قلب شيعيان وارد ميكند ولي شادي آغاز امامت آخرين سحاب رحمت، حضرت بقيةاللهالاعظم در روز نهم ربيع، اندكي از آن داغ ميكاهد و چشمانداز آيندهاي روشن را به روي بشريت ميگشايد.
در روزهاي جاري همزمان با افزايش قيمت ارز و سكه، تورم و گراني، بيش از پيش بر تار و پود زندگي مردم فشار آورد به گونهاي كه مردم در پيامي صريح خواستار مهار تورم لجامگسيخته شده و در قبال منتگذاري دولت در باب پرداخت نقدي يارانه اعلام كردند "ما را به خير تو اميدي نيست، شر مرسان".
در اين هفته نتايج يك نظرسنجي تلويزيوني با حضور حدود يك و نيم ميليون نفر نشان داد كه 85 درصد از مردم شركتكننده در اين نظرسنجي، مهار تورم را بر افزايش يارانه نقدي ترجيح داده و حاضرند يارانههاي دريافتي را به دولت بازگردانند، به شرط اينكه دولت توان بازگشت قيمتها را به سال اجراي طرح هدفمندي يارانهها داشته باشد. شايد اين براي نخستين بار باشد كه در چنين سطحي به صورت علني و زنده، اقدام به نظرسنجي ميشود كه نتايج آن براي مسئولين كاملا معنادار است.
پيام نهفته در اين نظرسنجي براي مديران و كارشناسان اقتصادي دولت ميتواند بسيار راهگشا باشد، هر چند بنظر ميرسد دولت نيز سرانجام در دقيقه 90 به شكست اجراي طرح هدفمندي يارانهها در قالب پرداختهاي نقدي پي خواهد برد كما اينكه در جلسه مشترك با نمايندگان مجلس نيز قرار شد به دهكهاي پائين جامعه كه پس از اجراي طرح هدفمندي يارانه تحت فشارهاي خردكننده قرار گرفتهاند، از طريق ارائه كارتهاي الكترونيكي، كمكهاي فوري ارائه شود.
واقعيت اينست كه شواهد، قرائن و ملموسات اجتماعي و اقتصادي مردم با شعارهايي كه دولت درباره اوضاع اقتصادي ارائه ميكند، كاملا مغاير است و افزايش عجيب و غيرقابل تحمل قيمت كالاها، طي زماني كه از آغاز اجراي قانون هدفمندي يارانهها ميگذرد، به حدي است كه كمر مردم را زير بار مشكلات معيشتي خم كرده است.
در چنين شرايطي، كاملا طبيعي است كه افكار عمومي جامعه خواستار اتخاذ تدابير جدي، فوري و كارشناسي براي مهار اين روند روبه رشد باشند. دولت بايد سر از زير برف خارج كرده و متوجه اين واقعيت ملموس بشود كه راه علاج مشكلات اقتصادي و معيشتي مردم در تزريق بيشتر نقدينگيهاي تعريف نشده به جامعه نيست بلكه بايد با غنيمت شمردن فرصتهاي باقيمانده، سعي كند با روشهاي ضربتي، فشارهاي فزاينده اقتصادي ناشي از تورم لجام گسيخته را از دوش مردم بردارد.
در هفته جاري همچنين اقدام دولت در تعيين سعيد مرتضوي، قاضي متهم در پرونده كهريزك، به سرپرستي سازمان تامين اجتماعي كه به نوعي دور زدن قانون بود، اعترض شديد نمايندگان مجلس را به دنبال داشت، به گونهاي كه طرح استيضاح وزير كار كليد خورد. چند روز پيش ديوان عدالت اداري حكم داد كه رياست سعيد مرتضوي بر سازمان تامين اجتماعي غيرقانوني است و بايد عزل شود. هر چند هيأت امناي سازمان تأمين اجتماعي وي را از مدير عاملي عزل كرد، ولي رئيسجمهور البته به اسم دولت، اين سازمان را يك شبه از وزارت كار منفك كرده و زير مجموعه معاون اول رياست جمهوري قرار داد. سپس محمدرضا رحيمي هم حكم سرپرستي مرتضوي بر تامين اجتماعي را ابلاغ كرد. به عبارت ديگر سعيد مرتضوي در يك چشمبندي تاريخي، جانشين خودش شد و دولت به قانون خنديد! با چنين برخوردي از دولت با مقوله قانون و زيرپا گذاشتن آن توسط رئيس جمهور، آيا باز هم ميتوان توقع داشت مجلس در برابر چنين قانونشكنيها و سخرهگيريهايي سكوت اختيار كند و حق ملت را در اصلاح فوري امور و بازگرداندن آن به مجاري صحيح، ناديده بگيرد؟!
در مسائل خارجي هفته، ماجراي گروگانگيري در الجزاير، ادامه فشارها به دولت نوري مالكي در عراق و آغاز دور دوم رياست جمهوري اوباما در آمريكا، اهم رويدادها را تشكيل ميدادند. ماجراي گروگانگيري در الجزاير روز يكشنبه درحالي پايان يافت كه در اين حادثه دهها نفر از گروگانها و گروگانگيرها كشته شدند. گروه "الموقعون بالدماء" (امضا كنندگان با خون) كه گروهي وابسته به القاعده است مسئوليت اين گروگانگيري را برعهده داشت.
"بلمختار"، (ملقب به يك چشم) از اعضاي قديمي القاعده كه مدتها در افغانستان حضور داشته و يك چشم خود را نيز در آنجا از دست داده است رهبري اين عمليات را برعهده داشت. اين گروه هدف از اقدام خود را اعتراض به لشكركشي فرانسه به كشور مالي و جنگ با اسلام گرايان آن كشور اعلام كرد. اين گروه اعلام كرده در جريان گروگانگيري، 40 نفر از اعضاي آن شركت داشتند و گفته است به 90 درصد از اهداف خود رسيده است. دخالت فرانسه در كشور مالي به بهانه مقابله با اسلام گرايان افراطي صورت گرفت. فرانسويها مدعي شدند كه دخالتشان به درخواست دولت مالي بوده است. واقعيت اين است كه فرانسويها هنوز در توهم سالهايي قرار دارند كه در آفريقا به استعمارگري مشغول بودهاند و براي خود نقش پدرخواندگي كشورهاي آفريقايي را قائل هستند.
اينكه چرا فرانسويها در اين مقطع اقدام به لشكركشي به بخشي از آفريقا كردهاند دليل مهمتري دارد. غرب به اين نتيجه رسيده است كه وقوع تحولات سريع و دگرگونيهاي پرشتاب در آفر?قا، بخصوص در شمال اين قاره، دير يا زود به حضور غرب در اين منطقه پايان خواهد داد و همين نگراني، غربيها را وادار به واكنش شتاب زده كرده است. نخستوزير انگليس بلافاصله پس از حوادث الجزاير با ذكر اينكه اروپا بايد سالها در آفريقا حضور داشته باشد، به نقشه غرب براي مداخله طولاني مدت در آفريقا اشاره كرد. با توجه به اينكه اساساً القاعده را دستگاههاي اطلاعاتي غرب ايجاد كردهاند دور از واقعيت نيست كه حوادث اخير نيز ساخته و پرداخته دستگاههاي جاسوسي غرب براي ايجاد بهانهاي براي حضور گسترده غربيها در آفريقا ميباشد.
اين هفته در عراق فشارها به دولت نوري مالكي با موضع گيريهاي خصمانه تركيه، افزايش يافت. سياستهاي دولتمردان تركيه در طول سالهاي اخير مايه شگفتي ناظران سياسي شده است. دولتمردان فعلي تركيه كه در ابتدا با شعارها و موضع گيريهاي پرطمطراق و اغوا كننده خود را مطرح كردند اكنون به رفتارهايي روي آوردهاند كه آنها را به پادويي براي غرب و رژيم صهيونيستي تبديل كرده است. مقامات تركيه كه عملكردشان در سوريه بسيار زشت و غيراصولي بوده است، در عراق نيز اكنون همان رويه را پيش گرفتهاند. پناه دادن به طارق الهاشمي كه دست داشتنش در انفجارها، ايجاد ناامني و حوادث تروريستي به اثبات رسيده و حتي از سوي دادگاه عراق به اعدام محكوم شده است، از جمله اين رفتارهاي ضد عراقي دولتمردان تركيه بوده است. در اين حال، اوجگيري رفتارهاي خصمانه دولتمردان تركيه عليه دولت نوري مالكي در هفته جاري همزمان شد با تصميم جنجالي تشكيلات كردستان عراق در دعوت از يوسف قرضاوي روحاني قطري كه دشمني وي با دولت نوري مالكي كاملاً روشن است.
دولت نوري مالكي، دعوت تشكيلات كردستان عراق از يوسف قرضاوي را در راستاي ايجاد بلوا و آشوب در عراق خوانده و به آن اعتراض كرده است. به گفته دولت عراق، اساساً تشكيلات كردستان عراق اجازه چنين اقدامي را ندارد و براي چنين تصميمي ميبايست با دولت مركزي هماهنگي داشته باشد.
هر چند توطئه عليه دولت نوري مالكي كه متكي بر آراء اكثريت مردم عراق ميباشد موضوع تازهاي نيست ولي حوادثي كه در طي ماههاي اخير به وقوع پيوسته است، از جمله تحريك براي شورش در مناطق سني نشين، خبر از هجمه گسترده و برنامه ريزي شدهاي عليه دولت نوري مالكي، با هدف ساقط كردن آن ميدهد.
اين هفته، باراك اوباما مراسم تحليف دومين دوره رياست جمهوري خود را برگزار كرد. اوباما در اين مراسم ضمن اشاره به مسائل داخلي آمريكا، مدعي شد در طول چهار سال دوم رياست جمهوري سعي خواهد كرد سياست صلح طلبي در جهان پيشه كند. اوباما گفت كه قصد دارد دشمنان قسم خورده آمريكا را به دوستان آمريكا تبديل كند. اين ادعاي اوباما به دو دليل آشكار، غيرواقعي و فريبكارانه است. نخست اينكه اوباما درحالي ادعاي صلح طلبي و در پيش گرفتن رفتارهاي صلحجويانه ميكند كه هم اكنون نظاميان آمريكا در بسياري از نقاط جهان فعاليت دارند و جنگ افزارهاي آمريكا نيز به كشتار مشغولند. دومين دليل در دروغ بودن صلح طلبي اوباما اين است كه اساساً جنگ طلبي و جنگ افروزي، بخشي از استراتژي و سياستهاي كلان دولت آمريكا ميباشد و اوباما حتي اگر هم بخواهد تغيير در آن ايجاد كند، امكان و توان آن را ندارد.
رسالت:مردم با كسي شوخي ندارند
«مردم با كسي شوخي ندارند»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛اخيرا آقاي سيد محمد خاتمي رئيس مجمع روحانيون مبارز طي سخناني در جمع اعضاي سازمان جوانان مجمع نيروهاي خط امام (ره) مطالبي گفته كه در سايتهاي ضد انقلاب انعكاس داشته است.
بخشي از اصلاحطلبان در اثر غفلت يا جهل، مرتكب اعمالي شدند كه مردم در 9 دي 88 با برگزاري يك رفراندوم سراسري موضع خود را در برابر اين اعمال اعلام كردند. درك اين معنا كه اكنون آنها چه سير و سلوك سياسياي را در پيش گرفتهاند و به چه مسائلي فكر ميكنند مهم است.
بازخواني مطالب آقاي خاتمي به ما كمك ميكند حداقل بفهميم چه ميگويند و راه را از كجا اشتباه آمدهاند كه به اينجا رسيدهاند.
1- آقاي خاتمي در اين ديدار ميگويد:"آدم احساس ميكند كه كوه فاخري به نام ايران مانند يك كوه يخ در حال آب شدن است."
ايران اسلامي امروز يك كشور مقتدر و امن است. اين در حالي است كه منطقه و جهان بر حسب اخباري كه همه روزه ميشنويم دچار بحرانهاي عجيب سياسي و اقتصادي است.
امروز ملت ايران در مسير پيشرفت، ركوردهايي در همه قلمروها باقي گذاشته است كه يا بينظير و يا كمنظير است.
امروز كار بزرگ دانشمندان ايران در همه قلمروهاي علمي، ايران را در بين 10 كشور اول جهان قرار داده است.
حتي بدبينترين ناظران و مفسران سياسي جهان چنين داورياي ندارند كه اوضاع ايران مانند كوه فاخري است كه در حال آب شدن است، نميدانم آقاي خاتمي اطلاعات و اخبار خود را از كجا كسب ميكند كه به چنين تصويري سياه از اوضاع مملكت رسيده است.
همانهايي كه ذهن ايشان را با سياهنمايي سوزنباني ميكنند توفيق داشتند نام او را در فتنه سال 88 به عنوان سران يا بسترسازان فتنه ثبت كنند. در حالي كه كافي است او چشمهايش را باز كند و ببيند اين تصوير كه از ايران ميدهد يك تصوير واقعي نيست.
2- آقاي خاتمي گفته است: "اين غلط است كه رهبري ديني در نظام ما از امام گرفته تا رهبر كنوني قابل نقد نيستند." اين حرف درستي است. معلوم نيست چه كسي به اين بيان تفوه كرده كه امام يا رهبري قابل نقد نيستند اما سخن اين است كسي كه حرف نقد امام و رهبري را به ميان ميآورد قبول دارد كه خود او و دوستانش در مجمع روحانيون ممكن است قابل نقد باشند؟
اين همه نخبگان جامعه، رهبري انقلاب و از همه مهمتر
مردم فداكار ايران مشفقانه به آقاي خاتمي و دوستانشان گفتند؛ آقا تكليف
انتخابات در كف خيابان معلوم نميشود بايد نتايج را در صندوقهاي راي جستجو
كرد. آقايان نپذيرفتند و دوستان خود را به خيابانها ريختند. منافقين،
سلطنتطلبها ، بهائيها و كمونيستها هم با اين فراخوان همراهي كردند و
وقايع تلخي را به وجود آوردند كه همه ميدانيم.
خون بيگناهان از جمله 22 شهيد مظلوم به زمين ريخته شد و آقايان نميخواهند پاسخگوي اين خونها باشند.
مردم به آقاي خاتمي و دوستانشان گفتند؛ آقا بياييد
به قانون گردن بنهيد داوري شوراي نگهبان را بپذيريد، نپذيرفتند. در ادامه
به آنها گفتند بياييد صندوقها را باز شماري كنيد، نپذيرفتند. گفتند حرمت
نظام را پاس بداريد نپذيرفتند. رفتند به خيابانها و شعار دادند نه غزه نه
لبنان، جانم فداي ايران. مردم سئوال كردند آقا اين چه ربطي به مخالفت با
نتايج انتخابات دارد، باز هم نپذيرفتند.
گفتند مرغ يك پا دارد و اين حرفها به ما مربوط نيست و ما حاضر نيستيم به انتقادها گوش كنيم تا چه رسد به اينكه پاسخ دهيم!
حرف مردم اين است كه اگر شما امام و رهبري را قابل نقد ميدانيد يك مقدار هم خود را قابل نقد بدانيد و بياييد به انتقادات و اعتراضات نخبگان و مردم پاسخ دهيد.
3- آقاي خاتمي پس از بيان آن دو نكته ميگويد: "ما اصلاحطلبان بايد رويمان را به مردم بگردانيم نه به سوي حكومت! حكومت به ما پشت كرده ما هم با بزرگواري بايد اين پشت كردن آنها را تحمل كنيم."
هر كس كه يك جو انصاف داشته باشد ميتواند از آقاي خاتمي سئوال كند؛ آيا اين شما بوديد كه به نظام پشت كرديد يا نظام به شما پشت كرد؟
شما وقتي كه به دهها هزار برگزاركننده انتخابات كه از امينترين مردم بر سر صندوقها بودند تهمت تقلب و عدم رعايت امانت زديد و مردم را به شورش در خيابانها دعوت كرديد شما به نظام پشت كرديد يا نظام به شما!
شما كه درون نظام بوديد چرا با اعلام شورش خياباني از نظام خارج شديد. چه كسي به شما اين فرمان را داد كه پشت به نظام و مردم كنيد و همه ساز و كارهاي قانوني براي فيصله ادعاها را ناديده بگيريد. شما در دوران اصلاحات گفتيد بنده ماموريت دارم محاربان حكومت را مخالف و مخالفين حكومت را منتقد و منتقدين حكومت را موافق كنم. در دوران اصلاحات دو بار شيپور خروج از حاكميت و خروج بر حاكميت از سوي دوستانتان بلند شد اما شما در برابر اين پديده زشت نايستاديد و سكوت كرديد!
در فتنه 88 خودتان رفتيد در اردوگاه مخالفين حكومت قرار گرفتيد، مرتب عليه نظام بيانيه داديد و پشت به حكومت كرديد. حالا مدعي هستيد حكومت به شما پشت كرده است؟!
ميگوييد؛ اصلاحطلبان رو به مردم كنند و حرف
بزنند. خوب اين مردمي كه در 9 دي جمع شدند و شما و دوستانتان را خطاب قرار
دادند و در شبكههاي خبري داخل و خارج نيز انعكاس يافت- كه واقعا نظيري
براي اين حضور (غير از حضور مردم در هنگام ورود امام به كشور و تشييع جنازه
بنيانگذار جمهوري اسلامي) يافت نميشود- چه پاسخي به سئوالات و اعتراضات
مردم داديد؟
يكي از حرفهاي مردم اين بود چرا به حكومت پشت كرديد. مگر
نتيجه انتخابات بر فرض كه ادعاي شما درست باشد - كه نيست- اينقدر مهم است
كه بزنيد زير همه تعهدات اخلاقي، سياسي و ميثاق خود با مردم و نظام!؟
اقتدار ملي را شكستيد و نظام را به براندازي تهديد كرديد. حالا كه مردم مثل كوه ايستادهاند و از نظام صيانت ميكنند آمدهايد و ميگوييد "كوه فاخري به نام ايران مانند يك كوه يخ در حال آب شدن است." اجازه ميخواهم يك حقيقت را به شما بگويم و اين حقيقت آن است كه اين كوه اعتبار و حيثيت سياسي شماست كه مثل كوه يخ در حال آب شدن است. اگر باور نداريد انتخابات مجلس نهم را نگاه كنيد. خواهيد فهميد مردم با احدي شوخي ندارند و هيچوقت معطل افراد و جريانها نميمانند و در پيمودن راه امام و رهبري معظم انقلاب ذرهاي ترديد نميكنند.
تهران امروز:ضرورت حمايت از سهدهك پايين جامعه
«ضرورت حمايت از سهدهك پايين جامعه»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم ابراهيم نكو است كه در آن ميخوانيد؛دوره جديدي از تورم كه بر كشور حاكم شده و ديروز هم سخنگوي دولت اعلام كرد دولت حس ميكند بر مردم فشار وارد ميشود، خودبهخود منجر به اين سوال شده است كه در چنين شرايطي چه اقداماتي ميتوان انجام داد و كدام گروه در اولويت دريافت كمكهاي ويژه اقتصادي قرار ميگيرند.
ناگفته پيداست چنين پديدههايي زندگي را براي اقشار مختلف جامعه دشوار ميكند و باعث بروز مشكلاتي در مسير زندگي و دخلوخرج آنها ميشود. چنين معضلي اما براي سه دهك پاييني جامعه كه همان قشر آسيبپذير و ضعيف هستند بهگونهاي ديگر و به شكل پيچيدهتري خود را نشان ميدهد. درآمد اندك سه دهك پاييني به راحتي توسط تورم موجود در كشور بلعيده ميشود و اصولا ديگر اندوخته و پولي در دست آنها باقي نميماند كه توسط آن كالاهاي اساسي زندگي خود را تهيه كنند.
همين موضوع كمك و ياريرساني ويژه به سهدهك پاييني جامعه را قطعيتر و لازمتر ميكند. به بيان بهتر در چنين شرايطي ما چارهاي جز اين نداريم كه اقشار ضعيف و آسيبپذير كشور را مورد حمايت مالي- كالايي قرار دهيم و اين كمكها تا بازگشت تورم به حالت عادي ادامه پيدا كند. ضمن اينكه در چنين شرايطي چاره ديگري جز اين طرحهاي حمايتي نيست اما ما بايد درخصوص اين طرح به برخي مسائل حاشيهاي هم دقت كنيم و براي آنها ساختار و چارچوبي در نظر بگيريم. چرا كه طرحهاي حمايتي بيبستوبند و بدون چارچوب قطعا تبعات منفي بيشتري را نصيب اقتصاد كشور ميكند. مگر اينكه همزمان با اعطاي اين كمكها برخي سياستهاي ضدتورمي نيز به كار گرفته شود تا نقض غرض حاصل نشود. در اين مورد چند نكته قابل ذكر است:
نكته اول اين است كه ما بايد به قطعيت بدانيم كه طرحهاي حمايتي براي سهدهك پايين جامعه حكم يك درمان موقتي را دارد و نبايد به آن به چشم طرحهاي طولاني مدت يا دائمي نگاه كنيم. اين حمایتها داروي آرامبخشياست كه به اقشار آسيبپذير كمك ميكند كه خود را از شرايط سخت بگذرانند و بتوانند بار ديگر به شرايط آرام و عادي قدم بگذارند.
به زباني ديگر ما بايد بدانيم چنين طرحهايي فقط به آرامش موقتي كمك ميكنند و به موازات آن و با قدرت بسيار بيشتر بايد به طرحهاي زيربنايي رسيدگي كنيم؛ طرح و برنامههايي كه مشكلات را به صورت ريشهاي حل كند و نياز نباشد هر از گاهي با يك طرح حمايتي ديگر دارويي آرامبخش به قشر آسيبپذير تزريق كنيم. يعني ما بايد كاري كنيم كه وضعيت اشتغال و توليد ما، نرخ تورم ما و اتمسفر كلي اقتصاد كشور به حالت عادي و باثبات بازگردد. در اين صورت است كه سه دهك پاييني اجتماع هم ميتوانند مثل ديگر اقشار به زندگي روزمره خود ادامه دهند و از پس خرج و مخارج زندگي خود برآيند؛ آن هم بدون اينكه نياز به كمكهاي محبتآميز گاه و بيگاه دولت داشته باشند.
نكته دوم اين است كه ادامه بلند مدت چنين طرحهايي، قشر آسيبپذير را معتاد ميكند و آنها را به دريافت كمكهاي دائمي عادت ميدهد. اين موضوع باعث ميشود اشتياق به كار و تلاش در زندگي روزانه آنها از بين برود و فقط به افرادي تبديل شوند كه منتظر كمكهاي حمايتي دولت مينشينند. بنابراين در انجام اين طرحهاي حمايتي يك ساز و كار منطقي بايد تدوين شود و ما بايد بدانيم تا چه زماني بايد به اين طرحها ادامه دهيم و چه زماني دست از ادامه دادن آن بكشيم.
نكته سوم اين است كه تواناييها و خلاقيتهاي بسياري دربطن سه دهك پايين جامعه خوابيده است. به بيان بهتر اگر ما بستر لازم را براي فعاليتهاي اين اقشار فراهم كنيم آنها به ما نشان خواهند داد كه چه استعدادي در اين سه دهك پاييني نهفته است. بنابراين ما نبايد با تداوم طرحهاي حمايتي اين استعداد را در آنها بگندانيم و آنها را وابسته مقدار پول يا كالايي كنيم كه هر چند ماه يكبار قرار است بين اين جمعيت توزيع شود.
در نهايت اينكه در شرايط فعلي چارهاي جز كمك به اقشار پاييندست به نظر نميآيد و ما مسئوليم كه اين قشر را از خطر دور نگه داريم؛ البته به شرط اينكه براي آنها كاري ريشهاي و عميق هم انجام دهيم و استقلال مالي- شغليشان را حفظ كنيم!
حمايت:پيامهاي انتخابات سرد
«پيامهاي انتخابات سرد»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛انتخابات زودهنگام صهيونيستها براي پنهان سازي اضطراب هاي داخلي و خارجي، سرانجام برگزار شد. بر اساس نتايج اعلام شده، ائتلاف نتانياهو نخست وزير صهيونيستها توانست بارديگر اكثريت را كسب كرده و قدرت را حفظ كند. نتانياهو در حالي به اين امر دست يافته است كه در اين عرصه چند نكته قابل توجه است.نخست آنكه نتانياهو در حالي خود را پيروز انتخابات معرفي كرده است كه نتايج آرا از برتري 61 بر 59 درصدي ائتلاف نتانياهو بر ائتلاف رقبا حكايت دارد. همچنين نتانياهو با حزب ليكود فقط 31 كرسي را از آن خود ساخته است كه 11 كرسي از دوره قبلي كمتر مي باشد.
با توجه به اين وضعیت، ميتوان گفت كه نتانياهو با آرايي ضعيف قدرت را حفظ كرده است كه نشانگر تزلزل موقعيت وي در سرزمينهاي اشغالي است. بسياري تاكيد دارند كه نتانياهو با امنيتي ساختن فضاي انتخابات و تشديد افراط گرايي توانسته آرای مذكور را كسب كند، در حالي كه به دليل آراي پايين، توان استمرار اين سياست ها را نخواهد داشت.دوم آنكه آمدن نتانياهو نشان ميدهد كه تغييري در سياستهاي صهيونيستها ايجاد نخواهد شد و آنها همچنان به افراط گرايي ادامه ميدهند.
بر اين اساس راهكار فلسطينيها و منطقه براي مقابله با صهيونيستها از هم اكنون مشخص ميباشد. اجراي اصل وحدت ملي و دوري از تفرقه ، رويكرد به انتفاضه به جاي راهكارهاي سازشكارانه، گرايش منطقهاي به جبهه مقاومت و دوري از خط سازش از مهم ترين اين مولفهها مي باشد. به عبارتي ديگر آمدن نتانياهو، بيانگر استمرار سياستهاي اشغالگرايانه و افراطي صهيونيستها كه بر اساس آن واژهاي به نام مذاكره معنا ندارد.
البته سلطه گري از ويژهگيهاي مشترك در ميان تمام صهيونيستها است . اما آمدن راستگرايان افراطي به منزله تشديد اين روند است. بنابراین راهكار مقابله با آن نيز تشديد مقاومت و انتفاضه است كه سدي در برابر سلطه گري صهيونيستها ميباشد.آنچه مسلم است، صهيونيستها هرگز به دنبال پذيرش حقوق فلسطينيها نميباشند و چنانكه از سخنان سران غرب از جمله اوباما ریيس جمهور آمريكا بر ميآيد، آنها نيز به دنبال تغيير نگاه خود نميباشند. بنابراین تحولي خاص روي نخواهد داد كه به نفع فلسطينيها باشد.
با اين وضعیت، آمدن نتانياهو يك ويژگي براي فلسطينيها دارد و آن اينكه ديگر سازشكاران نميتوانند ادعاي به نتيجه رسيدن روند سازش با تشكيل كابينهاي جديد براي صهيونيستها را سر دهند. امري كه تنها يك راهكار را پيش روي فلسطينيها قرار ميدهد و آن ايستادگي و مقاومت است. مقاومتي كه در شديدترين شرايط نظير جنگ 22 روزه و 8 روزه غزه پيروزي هاي بزرگي را براي فلسطينيها رقم زده است.پيروزيهايي كه فلسطينيها با دوري از روند سازش و گرايش به اصل وحدت ملي در قالب مقاومت و انتفاضه جديد همچنان قابل تكرار ميباشد هر چند كه افرادي مانند نتانياهو ادعاي مقابله گسترده با فلسطينيها را سر ميدهند.
آفرينش:قيمت گذاري خودرو دردست كيست؟
«قيمت گذاري خودرو دردست كيست؟»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضاعسگري است كه ر آن ميخوانيد؛بازارخودرو درچند ماه اخير وارد رودخانه پرتلاطم افزايش قيمت ها شده و مشخص نيست كه اين جريان قيمت خودرو در بازار را به كدام سمت و سو خواهد كشاند. آشفته بازار خودرو به مرحله اي رسيده است كه در طي يك روز قيمت خودروهاي مختلف از 5 تا 20 ميليون تومان افزايش مي يابد و قيمت فروش خودرو حتي در نمايندگي ها هم به صورت لحظه اي و همانند قيمت طلا و سكه درنوسان است.
با وجود مصوبات پي درپي دولت براي ثبات قيمت گذاري ها در بازار خودرو همچنان شاهد بي نتيجه بودن اين اقدامات هستيم و آنچه درواقع اتفاق افتاده است تعيين قيمت خودروها درحاشيه بازار است. اين امر كه قيمت گذاري ها از سوي خودروسازان تعيين نمي شود و مرجع تصميم گيري در قيمت گذاري ها بدنه دولت مي باشد، توليدكنندگان داخلي را به آستانه ورشكستگي نزديك كرده است. اين روند باعث شده است كه كارخانه هاي توليد خودرو درپاره اي موارد به سبب تاكيد قيمت هاي مصوب از سوي وزارت صنعت و تجارت با ضرر محصولات خود را به بازار عرضه كنند. اگر بخواهيم روند گراني خودرو را مورد برسي قرار دهيم به سه عامل اساسي در افزايش قيمت ها برمي خوريم كه البته راهكارهايي را نيز مي توان براي بهبود آن پيش بيني كرد:
1- افزايش قيمت ارز: با توجه به مصرف ارزي كارخانه هاي خودروسازي و تهيه ارز مورد نيازشان از بازار آزاد، طبيعي است كه هزينه هاي توليد باتوجه به رشد هرروزه و بي ثباتي قيمت ارز، دچار نوسان و افزايش گردد. از سوي ديگر تهيه مواد اوليه براي تامين ساخت قطعات از سوي توليدكنندگان به معضلي براي آنها تبديل شده است. رشد چند برابري قيمت فلزاتي همچون فولاد، مس و آلومينيوم و پلاستيك، افزايش قيمت خودروها را ناگزير كرده است. طي ماه هاي اخير قيمت آلومينيوم از سه هزار به 9هزار ، مس از هشت هزارو 500 به 28هزار 500، انواع ورقها از700 به هزارو700، فولادهاي آلياژي از 900 به دوهزارو 100 و مواد پلميري از دوهزار به شش هزارو 500 تومان رسيده است. اين رشد چند برابري قيمت ها مسلماً عاملي در افزايش قيمت ها مي باشد. اما اين تمام ماجرا نيست...
2- مديريت دولتي برامرتوليد: اصرار و تاكيد دولت بر تعيين قيمت خودروهاي داخلي از ديرباز عاملي درجهت معضلات بازار خودروي ايران بوده است. چه درزماني كه خودروهاي داخلي با دوبرابرقيمت تمام شده براي مصرف داخلي به بازار فرستاده مي شد و چه درزمان حال كه فشارهاي دولت باعث جلوگيري از واقعي سازي قيمت ها گرديده و نتوانسته مانع از بي ثباتي قيمت ها در بازار گردد. قصد نداريم آشفته بازار فعلي را به گردن دولت بياندازيم چون خارج از انصاف است، اما اين نحوه مديريت برامرتوليد و قيمت گذاري حاصلي جز وضع كنوني درپي نخواهد داشت.
3- دلال بازي دربازار: پيرو مديريت دولتي برامر قيمت گذاري ها ناخواسته شاهد حضور دلالان دربازار خواهيم بود. وقتي قيمت محصولات در كارخانه با حاشيه بازار درحدود 5 تا 20 ميليون تومان اختلاف دارد، زمينه براي حضور سودجويان فراهم خواهد شد. زماني كه فروش خودرو بر روي سايت قرار مي گيرد اين مافياي دلال است كه به خريد گسترده محصولات وارد مي شود. البته در اين بين خودروسازان نيز بعضاً با هماهنگي با اين گروه تسهيلاتي را براي خريد گسترده اين مافيا فراهم مي كنند، تا بتوانند در سود حاصل از فروش در بازار آزاد بهره مند گردند و هزينه هاي توليد خود را جبران نمايند.
اما برون رفت ازاين معضل جز با افزايش توليد محصولات حاصل نخواهد شد. البته اين امر مستلزم حمايت از توليدكنندگان درجهت تامين ارز موردنياز و مواد اوليه مي باشد. در گام بعدي به نظر مي رسد اگر قيمت گذاري محصولات به دست كارخانه ها صورت گيرد تاحدي از حاشيه ها و دلال بازي هاي فعلي كاسته شود. همچنين مديريتي منطقي برامر توليد و ايجاد توازن ميان نيازداخل و صادرات به خارج مي تواند راهگشاي بن بست فعلي قيمت خودرو باشد. گرايش صرف به توليد محصول و عرضه به بازار داخلي مي تواند بر عطش رواني بازار تاثير بگذارد و از سوي ديگر نگاه صادرات محور جهت تامين ارز مورد نياز هم به تنهايي موثر نخواهد بود. كاهش سهم دولت در صنعت خودروسازي و واگذاري آن به بخش خصوصي حداقل حسني كه خواهد داشت ايجاد يك بازار يك دست و كاهش رانت خواري هاي موجود مي باشد.
ملت ما: فرصت چيست؟
«فرصت چيست؟»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم مهدي تقوي است كه در آن ميخوانيد؛بنده مانند بسياري ديگر از همكارانم معتقدم كه ما در شرايط ركود تورمي بهسرميبريم. در اين شرايط بهترين اقدامي كه دولت ميتواند انجام دهد در اولويت قرار دادن مهار و سپس كاهش تورم است. در شرايطي كه مشخص است مردم با تورم موجود كه بنابر آمار رسمي بانك مركزي حدود ۲۷درصد است دچار مشكل شدهاند و از آن ناراضي هستند، ورود تمام عيار به فاز دوم هدفمندي كه تورم تازهاي خلق ميكند و مشكلات را بيشتر خواهد كرد، به صلاح نيست و دولت بايد بیش و پيش از هر چيز به مهار تورم بپردازد.
در واقع دولت ميتواند با نظرسنجي دقيق و همهجانبه در دو حوزه كارشناسان و مردم دريابد كه اولويت اصلي اقتصاد ايران چيست. مدتها است كه بحث ركود تورمي دامن اقتصاد ما را گرفته است و ريشه اين مسئله هم در شيوه اجراي نامناسب فاز اول هدفمندي است. وقتي دولت برخلاف پيشبيني صورت گرفته، سهم ۳۰درصدي توليد را از آزادسازي قيمتها اختصاص نداد، مشخص بود كه چنين اتفاقي رخ خواهد داد. حال با تصور شوك قيمتي تازه بعد از اجراي فاز دوم هدفمندي يارانهها و ضربهاي كه به بخش صنعت و واحدهاي توليدي وارد ميشود، ميتوان مشفقانه از دولت خواست كه با درك ضرورت فعلي اقتصاد ايران كه مهار و كاهش تورم است دست به اقدامي مقتضي بزند.
در واقع ميتوان گفت در شرايط فعلي اقتصاد ايران، مهار تورم پيشنياز هر اقدام ديگري است. چراكه در شرايط ركود تورمي توليدكنندگان بايد به علت افزايش هزينههاي ناشي از تامين انرژي مورد نياز خود مانند برق، گاز و سوختهاي ديگر محصول نهايي خود را گرانتر بفروشند. در شرايطي كه توان قدرت خريد مردم كاهش مييابد، واحدهاي توليدي و صنعتي به علت جبران بخشي از هزينههاي اضافي خود مجبور به تعديل نيرو ميشوند؛ همين مسئله باعث افزايش تعداد بيكاران ميشود كه در نهايت مجبورند به مشاغل غيرضرور و غيرمولد روي آورند.
اين چرخه با هر شوك تازه قدرت بيشتري مييابد و باعث ضعف بيشتر بخش صنعت و توليد و در نهايت «ركود تورمي» بيشتر خواهد شد. از طرف ديگر تورم موجود در جامعه باعث شده كه قدرت خريد مردم كاهش يابد كه به تشديد ركود تورمي فعلي منجر خواهد شد. در نظر داشته باشيد كه مطابق آمارهاي رسمي بانك مركزي تورم ۲۷درصد و تورم نقطه به نقطه حدود ۳۷درصد است و در اين شرايط حقوق سالانه كارمندان و كارگران تنها ۱۲درصد افزايش مييابد. به بيان ديگر در خوشبينانهترين حالت قدرت خريد مردم ۱۵درصد كاهش يافته باشد.
همين مسئله باعث ميشود تا غول تورم هر چه بيشتر جان بگيرد و مدام مهار آن سختتر شود. درك تنها همين يك نكته كافي است تا دولت پيش از هراقدام ديگري با فروتني به نصايح خيرخواهانه كارشناسان توجه كند و برنامهاي مدون و اصولي براي مهار تورم را به اجرا گذارد.
قطعا در چنين شرايطي كه مردم زير فشار تورم و گراني هستند، هيچ كارشناس دلسوزي فرصت را براي انتقامجويي مناسب نميبيند بلكه برعكس، هر چه بيشتر تمايل دارد به دولت براي مهار تورم و گراني كمك كند به شرط آنكه دولت هم از خود گوش شنوايي نشان بدهد. بهويژه كه گفته ميشود هدف و برنامه دولت كمك به اقشار آسيبپذير بود كه با تحميل تورم بيشتر به آنها نقض غرض كرده و مشكلات آنها را دوچندان ميكند.
مردم سالاري:قابليتهاي مديريتي رئيسجمهور آينده و چالشهاي پيش رو
«قابليتهاي مديريتي رئيسجمهور آينده و چالشهاي پيش رو»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم زهرا خانياني است كه در آن ميخوانيد؛ در همه کشورهاي دنيا انتخابات يکي از مهمترين عرصههاي سياسي براي تصميمگيري و مشارکت حداکثري به منظور تعيين سرنوشت سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و ... است و با انتخاب درست است که افراد جامعه ميتوانند انتظار کارکرد مناسب در همه حوزهها را از دولتمردان داشته باشند به عبارت واضحتر انتخابي که اگر از سر منطق و شايسته سالاري صورت گيرد ميتواند منجر به روي کار آمدن فردي توانمند شود که آينده سياسي و اقتصادي کشورها را متحول سازد.
هفت سال و اندي از روي کار آمدن دولت اصولگرا ميگذرد؛ دولت اصولگرا با شعارهاي بزرگي که داعيه عملي کردن آن را داشت روي کار آمد، وعدههايي که بسياري از آنها براي اولين بار در عرصه سياسي کشور شنيده ميشد و در ابتداي امر جذابيتهاي فراواني براي بعضي اقشار جامعه داشت.
دولت بعد از آن در مدت اين هفت سال با چالشهاي اساسي در زمينه اقتصاد و سياست خارجي مواجه شد، کارخانههايي که به تعطيلي کشيده شدند، افرادي که هنوز در انتظار دو و نيم ميليون شغل نشسته اند و ثانيههاي عمر که گاه برايشان به سختي ميگذرد، مشکلات اقتصادي اي که با همه وجودمان لمسشان کرديم و ... اما اين دوره هم هر چه بود با همه پستيها و بلنديهايش در حال اتمام است و گذر زمان و آيندگان بهتر درباره کارکردهاي مثبت و منفي آن به قضاوت خواهند نشست.
همواره قبل از هر انتخاباتي رسم بر اين است که کانديداها به بيان افکار، ايدهها و برنامههاي کاري مدنظرشان ميپردازند، در بسياري از کشورهاي بزرگ دنيا نظام حزبي پشتوانه معرفي و تبليغاتي کانديداها براي انتخابات است و فردي که از طريق يک حزب معرفي ميشود به نوعي انعکاس دهنده و تبلور انديشههاي آن حزب است و به مراتب بهتر و بيشتر ميتواند افکار عموميجامعه را به خود جلب کند. در کشور ما نظام حزبي چنانکه بايد و شايد فعال نبوده و بسياري از افراد جامعه ما حتي چند حزب شاخص کشور را هم نميشناسند، اما مهمترين محاسن معرفي کانديداها از طريق جريان حزبي اين است که حزب معرفي کننده از همان ابتدا و در مرحله انتخاب، تاييد کننده فرد و بعد از آن نيز به نوعي مسوول عملکردها و برآورده ساختن وعدهها و شعارهاي کانديداي مورد نظر خود است و مردم با توجه به شناختي که نسبت به آرمانها و کارکردهاي آن حزب دارند با انتخاب آن فرد در حقيقت به ايدههاي آن حزب راي ميدهند و حزب مورد نظر نيز براي به خطر نيفتادن جايگاه سياسي و اجتماعي خويش سعي ميکند در معرفي و حمايت افراد نهايت دقت و توجه را به انجام رساند چرا که نميخواهد پاسخگوي عملکردهاي نادرست فردي باشد که خود به مردم معرفي کرده است و در حقيقت مردم بر اساس انديشه آن حزب او را انتخاب کرده اند به عبارتي فرد مورد تاييد يک حزب آيينه تمامنماي آن حزب بوده و عملکرد او به پاي آنها نيز نوشته ميشود.
کانديدا شدن براي يازدهمين دوره رياست جمهوري حقيقتا کار دشواري است و تصميم گيري و به نتيجه رسيدن بر سر اينکه فرد کانديدا توانايي بر عهده گرفتن امور را دارد يا نه، چندان آسان به نظر نميرسد چرا که معيارها و پيش بينيها براي تشخيص توانمندي فرد، با توجه به اوضاع کنوني کشور سخت مينمايد. رئيسجمهور آينده صرف نظر ازاينکه اصلاحطلب، اصولگرا يا هر طيف ديگري که باشد بايد مهمترين دغدغهاش سر و سامان دادن به اوضاع اقتصادي و سياست خارجي باشد. همانطور که ميدانيم اوضاع اقتصادي کشور در چند سال اخير دستخوش تغيير و تحولات اساسي شده است، قدرت خريد مردم با توجه به تورم شديد و کاهش ارزش پول ملي بسيار کم شده ، پرداخت يارانه نقدي موجب تورم شديد در جامعه و عدم تخصيص يارانه به کارخانهها موجب تعطيلي بسياري از کارخانهها و کارگاههاي توليدي شده است و تعطيلي هر کدام از اينها يعني بيکاري چندين خانواده و تشديد معضل بيکاري، نابسامانيهاي خانوادگي و افسردگي؛ علاوه بر موارد فوق بسياري از کارهاي نيمه تمام ديگر نيز در کشور باقي مانده است که بعيد به نظر ميرسد تا پايان عمر دولت دهم حتي نيمي از آنها به سرانجام برسد و رييس دولت بعدي بيشتر از آنکه به رئيسجمهور شدن فکر کند بايد به بهبود بخشيدن اوضاع معيشتي و اقتصادي مردم بينديشد چرا که به صحنه آمدن و مسئوليت پيشبرد امور را بر عهده گرفتن با توجه به شرايط خاصي که در آن هستيم کار بسيار سخت و دشواري است و به عبارت ديگر دل شير ميخواهد. رئيسجمهور آينده بايد تجربه کار سياسي توانمند را در کارنامه کاري خود داشته و مهمتر اينکه شايسته سالار و انتقاد پذير باشد و از همه طيفهاي سياسي در کابينه خود بهره ببرد، برنامه و انديشه محور باشد نه فرد محور، چرا که تکبعدي نگريستن موجب کنار گذاشته شدن افراد شايسته و در نتيجه روي کار آمدن افراد خاص با افکاري مشخص و محدود به طيف مشخصي از جامعه ميشود در صورتي که يکي از مهمترين ويژگيهاي مديريتي يک مدير موفق به کارگيري انديشههاي موفق و ضابطه مندي در مقابل رابطهمندي است.
رئيسجمهور بايد دغدغه اقتصادي مردم جامعه به خصوص قشر سطح پايينتر جامعه را داشته و از تيم قوي اقتصادي براي تحول در اين حوزه بهره گيرد. توانايي برقراري ارتباط در سطح بينالمللي را داشته، برنامه هستهاي را سر و سامان دهد، از تنشزايي بپرهيزد و برنامههاي بلند مدت براي توليد، اشتغال، مسکن، بهداشت و ... داشته باشد. بنابراين ميتوان گفت هر کسي که به معناي واقعي دلسوز کشور و آرمانهايش باشد و به عبارتي براي خدمت نه شائبه قدرت دست به کانديدا شدن زده باشد حتي اگر خود در اين وادي انتخاب نشود، از روي کارآمدن فردي توانمند استقبال ميکند چرا که هميشه خواستهها و افکار فردي تحتالشعاع اهداف ملي و آرمانهاي جمعي قرار ميگيرد. مردم نيز بايد هوشيارتر از قبل باشند و به آرمانها و اهداف فرد راي دهند و درگير مسائل احساسي يا وعدههاي کوتاه مدت نشوند.
قانون: اينجا همه بوي تعصب ميدهند
«اينجا همه بوي تعصب ميدهند»عنوان يادداشت روز روزنامه قانون به قلم حشمت مهاجراني است كه در آن ميخوانيد؛
1- تمام كلمات را كه كنار هم ميچينم مفهومشان يكياست. جذابيت، بازي خوب، مصاف جوانمردانه، بازي 3 امتيازي، اخلاقمداري و جملاتي از اين دست. اما دربي سنتي پايتخت سواي اين كه اخلاق بايد اولين مولفهاش باشد، واژهاي است فراتر از اين حرفها. اينجا همه چيز متفاوت از ديگر بازيهاست. ساليان سال است مردمان زيادي براي شكست يا پيروزي در آن گريه كرده يا ميخندند. استقلال و پرسپوليس يعني رقابت، رقابت يعني تعصب و تعصب در دربي معنا ميشود. پاي اين بازي كه وسط بيايد همه چيز فراموش ميشود. خصومتها كنار گذاشته شده و همه به فكر پيروزي ميافتند. كسي به نتايج گذشته نگاه نميكند و جايگاه قبلي تيمها هيچ ربطي به وضعشان در اين ديدار ندارد. اين يك بازي حيثيتي است و البته ريشه دار. ريشه آن به قبل از انقلاب برميگردد و هميشه محل جاذبههاي بسياري بوده براي هواداران فوتبال.
2- حساسيت اين بازي برميگردد به اولين روياروييهاي اين دو تيم. استقلال آن زمان تاج بود و پرسپوليس، شاهين. شاهين مكتبي شاهيني داشت و باشگاهي بود مردمياما تاج دولتي بود و مورد توجه افراد خاص. مكتب شاهين مكتبي همهگير بود و همين شرايط ميل مردم را به آن بيشتر ميكرد اما دولتي بودن تاج شرايط متفاوتي را براي آن تعريف ميكرد. بيش از نيم قرن از اولين دربي ميگذرد و اين دو تيم حالا شرايطي متفاوت دارند. تعصب و حساسيت همان تعصب و حساسيت گذشته است اما اين دو تيم امروز دولتياند و از يك منبع تغذيه ميكنند. اين شرايط جديد البته اصلا تاثيري در اهميت بالاي اين جدال ايجاد نكرده و همچنان دربي تهران پر طرفدارترين واقعه ورزشي ايران است.
3- استقلال شرايط به نسبت بهتري دارد اما اين دليلي بر برتري آنها نيست. دو تيم بازيكنان بزرگي دارند و انگيزهاي وافر براي جنگيدن. پرسپوليس در هر پستي بازيكن ملي يا كانديداي ملي دارد و استقلال هم كاملا همين شرايط را داراست. دو تيم از نيروي انساني بسيار خوبي بهره ميبرند كه اين خود نويدبخش يك بازي خوب است. پرسپوليس جوانتر است و متكي بر انگيزه و البته استقلال با تجربه است و متكي بر تجربه. اين كه چه نتيجهاي رقم بخورد را حوادث ميگويند ولي بر خلاف همه كه منتظر يك بازي كسل كنندهاند، من پيشبيني يك بازي متكي بر تكنيك و تاكتيك را دارم. ديداري كه همه از آن لذت ببريم.
4- استقلال و امير قلعهنويي، پرسپوليس و يحيي گلمحمدي. آبيها از اين حيث هم با تجربهترند. اميرقلعهنويي سالهاست روي نيمكت تيمهاي ليگ برتري است و يحيي هنوز عمر مربيگرياش به دو فصل هم نرسيده. البته اين را بايد يك شانس بزرگ براي يحيي خواند كه در اين سن و سال و تجربه ناچيز فرصت حضور در دربي پايتخت آن هم در كسوت سرمربيگري را دارد. به نظر او ميخواهد توانايياش را در اين بازي اثبات كند و قلعهنويي هم خوب اين را ميداند. در يك جمله اينكه استقلال و پرسپوليس ميخواهند بازنده نباشند و اين بازنده نبودن يعني دفاع. دفاعي كه هر تيم آن را خوب انجام دهد برنده خواهد بود.
آرمان:دولت، مسئول آلودگی هوا
«دولت، مسئول آلودگی هوا»عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم نعمت احمدی است كه در آن ميخوانيد؛آلودگی هوا در حیطه حقوق عمومی بررسی میشود و متولی حقوق عمومی دادستان کل کشور است. عوامل آلودهکننده هوا متعددند. نخستین عامل دولت است. به دو دلیل،یک تاثیر مستقیم در آلودگی و دو تاثیر غیر مستقیم به واسطه قوانینی که تصویب میکند. منظور از دولت در اینجا مجموعه نظام اجرایی است.
دولت با اعمالی مانند مجوز برای راهاندازی کارخانهها و صنایع آلاینده، واردات کالاهای آلاینده و یا مجوز برای ورود آزبرد باعث آلوده شدن هوا میشود. آزبرد مادهای است که در لنت ترمز و یا سقف خانهها به کار میرود و از اصلیترین عوامل آلودگی هوا به حساب میآید. مالزی به عنوان یکی از بزرگترین تولیدکنندگان آزبرد، استفاده از این ماده را در کشور خودش ممنوع کرده است ولی ایران همچنان بزرگترین واردکننده آن است.
همچنین ساخت بنزین غیراستاندارد یا تصویب قوانین کم کارآمد راهنمایی و رانندگی و یا دادن جواز به ساختمانهای غیراستاندارد باعث آلودگی هوا میشود. مجوز سیستمهای گرمایشی غیراستاندارد در ساختمانهای دولتی یا استفاده از موتورهای دو محوری نیز عوامل دیگر آلودگی به حساب میآید.
در تهران یک میلیون موتورسیکلت در حال حرکتند و در کنار اینها سیستم حملونقلی غیراستاندارد هم در حال کار است. در سیستم حملونقل شهری تهران ما شاهد استفاده از اتوبوس و مینیبوسهای غیراستاندارد یا تاکسیهای قدیمی هستیم. هنوز خودروی پیکان از اصلیترین خودروهایی است که به عنوان تاکسی از آن استفاده میشود. سیستم سوخت پیکان متعلق به دهه 40 شمسی و حدود 50 سال پیش است و حتی قبل از آن چون وقتی کرایسلر انگلستان تولید این خودرو را برای کشور انگلستان خطرناک تشخیص داد این خودرو وارد ایران شد. یا خودرو 405 که نه تنها به عنوان تاکسی بلکه به عنوان خودرویی پرطرفدار در ایران به حساب میآید، خودرویی است که اتحادیه اروپا از استفاده آن در این اتحادیه جلو گیری کرد.
پس با این تفاسیر بیشترین مسئولیت با دولت است که برای جلو گیری از این رویه باید مقرراتی وضع بشود. پس از آن مردم هستند مع 60درصد آلودگیها از طریق خودروهای شخصی آنها ایجاد میشود. هر ساله حدود یک میلیون خودرو داخلی تولید میشود. یک میلیون خودرویی که با استانداردهای جهانی مطابقت ندارد ولی دارای ایزوی مورد تایید دولت است.
نتیجه این تزریق آلودگی ناشی از یک میلیون خودروی تولیدی در سال است. پس با این تفاسیر آلودگی ناشی از تحرکات مردم و بخش خصوصی هم به طور غیرمستقیم به مردم برمیگردد. تمام این موارد برمیگردد به حوزه حقوق عمومی که خود شامل مجموعههای مختلفی است و در واقع این وظیفه دادستان است که ورود کرده و از این موارد جلوگیری کند. اما به قول شاعر، چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید/ گفتا ز که نالم که از ماست که بر ماست.
به هر صورت تولید کالاهای آلاینده و غیراستاندارد و دادن مجوز برای ورود آلایندهها باعث تولید منواکسید کربن میشود. دولت بهتر است به جای این همه پولی که صرف پرداخت یارانه یا هزینههای مربوط به تحقیق و... میکند باید کارهایی را انجام بدهد که سایر دولتها از آن به نتایج مثبت رسیدهاند. مثلا پنجره خانهها از اصلیترین مجاری از بین رفتن انرژی هستند.
امروزه برای جلوگیری از این امر پنجرههای دو جداره تولید شده است. دولت میتواند با کمک کردن به سازندهها، پنجرههای دو جداره را روی خانهها نصب کند تا میزان مصرف سوخت به نصف برسد. سرنوشت تهران سرنوشتی است که همه دنیا آن را تجربه کردهاند. مگر فقط ما هستیم که کلانشهر داریم؟ آلودگی ناشی از صنعت و ماشین مختص به همه دنیاست و محصول انقلاب صنعتی است.
آلودگیهای به وجود آماده از سبک زندگی مردم پس از انقلاب صنعتی در عموم کشورها تا حد زیادی مهار شده است. ما نباید دوباره چرخ را اختراع کنیم و نقطه بگذاریم و مجددا بیاییم سر خط. ما باید از تجربیات دیگران استفاده کنیم. زمانی مکزیکوسیتی آلودهترین شهر دنیا بود و الان سالمترین آنها. آیا این امر در مکزیکوسیتی با تعطیلیها و طرح زوج و فرد و این قبیل طرحها محقق شد؟ بیشک جواب خیر است.
در مکزیکوسیتی عوامل تولیدکننده گازهای پاک تولید شد. اما در ایران میبینیم که 8 سال است که دولتهای نهم و دهم در گیر مسائل مربوط به متروند و هر چه مجلس مکان و اعتبار برای مترو تعیین میکند دولت آن را پرداخت نمیکند. به هر صورت دولت باید از مسیری که پیش گرفته است، تغییر جهت دهد.
شرق:بدون تعارف
«بدون تعارف»عنوان سرمقاله وزنامه شرق به قلم فریدون مجلسی است كه در آن ميخوانيد؛ماجرای دستگیری نیکلا سارکوزی، رییسجمهور سابق فرانسه و همسرش کارلا برونی به اتهام تلاش برای خروج اموال خود از این کشور برای فرار از مالیات، خبری تکاندهنده است. این مساله بار دیگر ثابت کرد که نحوه فعالیت و شیوه تفکر و عمل راستها در اغلب نقاط دنیا به ویژه فرانسه به گونهای است که درگیر شدن آنها در مسایل فسادانگیز مالی یا اعطای رانت به برخی لابیها در آنها بیشتر است چه اینکه منافع شخصی برای آنها اهمیت بیشتری دارد و به همین جهت، بیشتر در معرض فریب و خطا قرار میگیرند. در سوی مقابل گروههای دیگر سیاسی بهویژه چپهای میانه به دلیل پرنسیب اجتماعی و اینکه به جامعه و مردم فکر میکنند، شرایط متفاوتی نسبت به راستها دارند و عمدتا دچار فساد مالی نمیشوند.
اینکه جایگاه و حرمت ریاستجمهوری در کشوری مثل فرانسه، فدای منافع مادی شود امری بسیار مذموم در افکار عمومی آنها و البته فضای بینالمللی است و فرانسویها معتقدند هیچ چیز، ارزش این جایگاه را ندارد. در عین حال فراموش نکنیم هنوز یک سال از برکناری رییسجمهور آلمان که تخلف مالی کوچکتری را مرتکب شده بود، نمیگذرد. اینکه در کمتر از یک سال، روسای جمهور فعلی و پیشین مهمترین کشورهای اروپایی به علت فساد مالی، با پرونده قضایی دست به گریبان شدهاند، امری قابل تامل است. بازداشت کردن رییسجمهور سابق در کشوری مانند فرانسه، مستلزم این است که اتهام سنگین باشد اگرنه پلیس و دستگاه قضایی، وارد چنین موضوعی نمیشوند.
اینکه اکنون دولت رقیب راستها در فرانسه بر سر کار است، نمیتواند نوعی «پاپوش درست کردن» برای رقیب را تداعی کند. شاید در مرحله شکایت و جنجالسازی در رقابتهای انتخاباتی برای بیرون کردن کاندیدای رقیب از کارزار انتخاباتی، چنین رفتارهایی از سوی جریانات سیاسی رقیب دیده شود اما دستگاه قضایی در این کشورها، آبروی خود را فدای امیال دستگاه اجرایی نمیکند. باید توجه داشت در کشورهایی که مدیریت در آنها «وسعت» دارد مشاغل اداری رسمی آنقدر مهم نیست که در کشورهای «شرق» و جهان سوم اهمیت دارد. در کشورهای اروپایی، شرکتهای چندملیتی یا کمپانیها، شرکتهای عظیمی هستند که به اندازه یک دولت، اثرگذار هستند.
در نزد آنها مقامات اداری، اهمیت عجیب و غریب شرق را ندارد. نکته دیگر به ضعف عملکردی آقای سارکوزی باز میگردد که اگرچه در محافل راستی محبوب بود اما در محافل عمومی، فاقد اهمیتی بود که یک رییسجمهور باید داشته باشد و «داشته»هایی که باید در وجود مقام عالی اجرایی باشد را نداشت و همین باعث شد تا تنها یک دوره در الیزه بماند. آنچه مشخص است اینکه دموکراسی برای آنها از همه ملاحظات مهمتر است، بر این اساس، در کشورهای دموکرات واقعی، فساد در قدرت، تعارفبردار نیست.
در عین حال تبرئهشدن در دادگاه نیز، موجب اعاده حیثیت یک مسوول شده و به تقویت جایگاه او در قدرت و سیاست منجر خواهد شد. صرف رفتن به دادگاه برای افکار عمومی این کشورها، به معنی مجرمبودن قطعی افراد تلقی نخواهد شد. اما نکته، در برخورد بیاغماض با اتهامات است که دامنه آن هر مقام و مسوولی را در بر میگیرد.
دنياي اقتصاد: تغییرات تورم در دو سال آینده و سیاستهای ضدتورمی
«تغییرات تورم در دو سال آینده و سیاستهای ضدتورمی»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم مهران دبیرسپهری است كه در آن ميخوانيد؛بر اساس اعلام بانک مرکزی، شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی آذر ماه در مناطق شهری ایران (100=1383) معادل 9/390 بود. برمبنای شاخص فوق، تورم میانگین، نقطهای و ماهانه آذر به ترتیب 4/27، 9/36 و 5/2 درصد است.
با توجه به تورم ماهانه، ظاهرا شتاب تورم در حال کاهش است و به نظر میرسد بیشتر انرژی تورمی ناشی از افزایش نرخ ارز تخلیه شده باشد. اما برای پیشبینی تورم تا پایان سال 1393 فرض میکنیم اثر تورمی افزایش نرخ ارز در ماه آذر به کلی تخلیه شده است و بعد از آن یک شتاب تورمی ملایم به طور میانگین معادل 3/1 درصد در ماه داشته باشیم و بازار ارز هم دچار تغییرات قابل توجه نخواهد شد. در این صورت همانطور که جدول 2 نشان میدهد، شاخص تورم میانگین تا تیر سال آینده افزاینده خواهد بود و از شهریور وارد فاز کاهشی میشود. نرخ تورم در حداکثر خود در تیر ماه به کمی بیش از 31 درصد خواهد رسید.
با آغاز روند کاهشی، بعد از 16 ماه، تورم به حداقل خود در آبان 1393 میرسد و مقدار حداقل نیز حدود 17 درصد خواهد بود. به عبارت دیگر با رشدهای نقدینگی که هم اکنون وجود دارد، تورم کمتر از 17 درصد امکان پذیر نیست. رشد نقدینگی سالانه، هر چقدر کمتر از 25 درصد باشد به همان میزان تورم نهایی از 17 درصد کمتر خواهد بود. برعکس هرچقدر رشد نقدینگی سالانه از 25 درصد بیشتر شود تورم نهایی نیز بیشتر از 17 درصد خواهد شد.
سیاستگذاران اقتصادی باید بدانند اقتصاد ایران هماکنون باید به سمت سیاستهای انقباضی در هر دو نوع سیاست پولی و مالی حرکت کند تا با مهار تورم، بتوان میلیونها شغلی را که زیرساختهای آن در گذشته ایجاد شده است، احیا کرد. آنها باید بدانند که به ازای هر شغلی که در بخش دولتی ایجاد ميشود زمینه ایجاد چند شغل مولد در بخش خصوصی از بین خواهد رفت. شواهد موجود از سالهای گذشته گویای آن است که بخش دولتی با کمبود نیروی کار مواجه نیست، زیرا در چند سال گذشته دولت برای آنکه از دست نیروی مازاد خود خلاص شود هزاران نفر از آنها را از طریق بازنشستگی زودرس و با حقوق کامل و به طور فراگیر از سیستم دولتی خارج کرد که اگر این نیروها مازاد نبودند قطعا نیاز به تحمیل چنین هزینه سنگینی نبود.
البته دولتها با توجه به نوع نگرش اقتصادی خود ممکن است مایل باشند بخشی از دولت را کوچک یا بزرگ کنند و بنابراین احساس نیاز به نیروی انسانی جدید داشته باشند، ولی سیاستگذاران اقتصادی باید متوجه این موضوع باشند که حدود پنج ماه دیگر، دولتی تازه نفس با رای مردم انتخاب خواهد شد و نباید به خاطر این مدت بسیار کوتاه، به دولت جدید چنین هزینهای را تحمیل کرد و شایسته است کمی صبر کرد و استخدامهای جدید دولتی را با نظر و صوابدید دولت جدید انجام داد و مطمئن باشیم با یک تاخیر چند ماهه در استخدام دولتی، کشور با بحران مواجه نخواهد شد.
همینطور تعجیل در اجرای پروژههای عمرانی نیز میتواند همین اثر را داشته باشد. به عبارت دیگر اگر اقتصاد کشور توانایی تامین 10 هزار میلیارد تومان نقدینگی برای پروژههای عمرانی را دارد، باید این مقدار را صرف پروژههای کمتری کند تا سریعا به اتمام برسند نه آنکه انبوهی از پروژههای عمرانی را با سرعت لاکپشتی معطل كنيم. اقدام اشتباه دیگر آن است که دچار توهم پولی شده و با انتشار پول پرقدرت و با تشدید تورم همچون اوایل دهه 1370 سرعت امور عمرانی را افزایش دهیم. در هر صورت اگر واقعا به دنبال پیشرفت اقتصادی و کاهش بیکاری هستیم به نظر نمیرسد راهی به جز مهار تورم از طریق توصیههای فوق وجود داشته باشد.