۰۵ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ۱۸:۲۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۵۰۳۹۴
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۱ - ۱۸-۱۰-۱۳۹۱
کد ۲۵۰۳۹۴
انتشار: ۰۹:۳۱ - ۱۸-۱۰-۱۳۹۱

ابعاد و بازیگران سناریوی «فتنه‌ ۹۲»

اصلاح‌طلبان در این زمینه تلاش دارند تا ضمن احیای دوباره‌ اندیشه‌ اصلاح‌طلبی، به اجماع برای رفتار اجتماعی‌ـ‌سیاسی بپردازند.
پس از گذشت حدود ۴ سال از فتنه ۸۸ ، انتخابات ریاست جمهوری آینده این فرصت را به جریان معارض می‌دهد که بار دیگر پنجه در پنجه جمهوری اسلامی ایران بیافکنند. با توجه به تجربه مأخوذه از فتنه پیشین، برنامه عامل خارجی و بازوهای داخلی آن برای انتخابات آتی چه خواهد بود؟

به گزارش فارس محمد عبداللهی طی یادداشتی که در سایت برهان منتشر شد نوشت؛ تحلیل پیش رو به ارزیابی راهبرد طرف خارجی، به ویژه آمریکا و بازوهای داخلی آن درباره‏ی انتخابات ریاست جمهوری در ایران، با توجه به مجموعه‌ داده‌های موجود، می‏پردازد. در این تحلیل به وضوح مشاهده می‌شود برای غرب بسیار حیاتی است ‏که بتواند با استفاده از فرصت انتخابات ریاست جمهوری مجدداً گزاره‏های کلیدی فتنه‌ی 88 را در ذهن مردم احیا و تثبیت نماید.

در این زمینه شاید جدی‌ترین نشانه‌ها را باید در انتشار سرمقاله‌ای دانست که در ارگان وابسته به ناتو منتشر شد. در23دسامبر 2012(3 دی‌ماه سال جاری) «آلون‌بن» در سرمقاله‌ی «المانیتور»، در اعترافی زودهنگام، «هدف نهایی غرب» از فشارهای گوناگون بر نظام ایران را زمینه‌سازی برای «آغاز ناآرامی خیابانی» در ایران ذکر کرده و نوشته است: «مشاهده‌ی پیشرفت‌های ایران موجب شد برخی در نیروهای دفاعی، پارادایم جدیدی را مطرح کنند که به جای توانایی‌های فیزیکی، بر انگیزه‌های ایران تمرکز می‌کند. در واقع این پارادایم تصدیق می‌کند که توسل به نیروی نظامی به تنهایی حاوی پاسخی راضی‌کننده برای چالش ایران نیست. این پارادایم، با اذعان به اینکه اعمال تحریم‌های جامعه‌ی بین‌المللی علیه ایران نقطه‌ شروع فشار بر حکومت این کشور است، خواستار تشدید فشار بین‌المللی از طریق تحریم‌های بیشتر در کنار فعالیت‌های مخفی علیه برنامه‌ی پرسنل، تأسیسات هسته‌ای و نیز حکومت آیت‌الله‌ها در ایران است. با توجه به احتمال روزافزون وقوع بهار عربی در خیابان‌های تهران، ترکیب فشار اقتصادی و سیاسی می‌تواند آیت‌الله‌ها را به بازنگری در برنامه‌ هسته‌ای متقاعد کند.»

همه‌ی اسناد موجود نشان از آن دارد که غربی‌ها نوعی «مدیریت هوشمند» را برای این دور از انتخابات در ایران به کار بسته‌اند و مترصد تعیین شرایط لازم برای رسیدن به جمع‌بندی آخر خود در این باره‌اند. بی‌شک مدیریت هوشمند در این راهبرد کاملاً اقتضائی بوده و بر اساس شرایط داخلیِ محیط هدف، کنشگر را به تصمیم می‌رساند. غربی‏ها فضای داخلی ایران را در ماه‌های منتهی به انتخابات بسیار پُرالتهاب و تحولات آن را غیرقابل پیش‏بینی ارزیابی می‏کنند. در عین حال این نکته‏ قطعی است که هدف کلان غرب سوق ‏دادن کشور به سمت فضایی است که هر چه بیشتر به فضای سال 88 شبیه باشد. با این تفاوت که آسیب‌های فتنه‌ی 88 در راهبرد اخیر غرب ترمیم شده است؛ به شکلی که حاصل همه‌ی پروژه‌های علیه ایران در نقطه‌ی انتخابات به پیروزی سناریوی غرب منتهی شود؛ سناریویی که باید آن را ترکیبی از انواع گزینه‌ها و مدل‌های موجود دانست که شاه‌کلید آن «بستر انتخابات» است.

این اما همه‌ ماجرا نیست. تصویر واضح‌تری از سناریوی غرب برای انتخابات 92 ایران را باید در مصاحبه‌ «نوام چامسکی» با شبکه‌ی سلطنتی بی‌بی‌سی فارسی جست‌وجو کرد. با تدقیق در گفته‌های این استراتژیست آمریکایی می‌توان از برنامه‌ی سازمان‌های جاسوسی غرب برای فتنه‌انگیزی در انتخابات ریاست جمهوری 92 پرده برداشت.سؤالات جهت‌دار بی‌بی‌سی از چامسکی درباره‌ی جریان فتنه، آن هم چند ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری در سال 92، به خوبی از برنامه‌ی بازوی جنگ روانی MI6 علیه نظام اسلامی خبر می‌دهد.

نوام چامسکی ‌ـ‌که به فیلسوف آنارشیست (هرج‌ومرج‌طلب) معروف است‌ـ‌ در جواب خبرنگار بی‌بی‌سی، ضمن فاش ساختن برنامه‌ی سازمان جاسوسی سیا برای تنفس مصنوعی به پیکر بی‌جان فتنه، می‌گوید:«درباره‌ی ایران من از جزئیات اطلاع ندارم، اما شک دارم که جنبش سبز کاملاً خاموش شده باشد. فکر می‌کنم اگر عمیق‌تر نگاه کنیم، می‌بینیم که مردم هنوز دارند تلاش می‌کنند. فکر می‌کنم که بتوانند راه‌های جدیدی برای ادامه‌ی این جنبش پیدا کنند.»[1]

روزنامه‌ی انگلیسی «فایننشال تایمز» نیز در سرمقاله‌ی منتشرشده در 28 دسامبر (8 دی1391 ) به صراحت اعلام می‌دارد که امید غرب به انتخابات ریاست جمهوری در ایران است. این روزنامه می‌نویسد: «یک موضوع حائز اهمیت برای ایران و هم از جهاتی حائز اهمیت برای آمریکا، برگزاری‌ انتخابات ریاست جمهوری ایران در ماه ژوئن سال آینده است که نتیجه‌ی آن کاملاً غیرقابل پیش‌بینی‌ است، به خصوص اگر اپوزیسیون بتواند سازمان‌دهی مؤثری برای انتخابات داشته باشد. نتیجه هر چه باشد، احتمال بروز اعتراضات و خیزش‌های مردمی، نظیر اتفاقی که در انتخابات سال 2009 روی داد، می‌رود.»

دیوید کوهن، معاون امور مبارزه با جرایم مالی و تروریسم وزارت خزانه‌داری آمریکا، هم هدف غرب از تحریم‌ها را «تغییر محاسبات سیاسی ایران» عنوان کرده و گفته است:‌ «هدف ما این نیست که تولید ناخالص داخلی آن‌ها [ایران] را تحت تأثیر قرار دهیم، بلکه هدف، تحت تأثیر قرار دادن محاسبات سیاسی آن‌هاست.»

غرب به این جمع‌بندی رسیده که برای وادار کردن ایران به عقب‌نشینی، تحریم‌ها بسیار مؤثرتر از جنگ سخت است. در این راستا، کوهن می‌گوید اعمال تحریم علیه ایران یک استراتژی «خیلی بهتر از جنگ است.»

پال هیرشسان، سخن‌گوی وزارت خارجه‌ی اسرائیل، نیز علی‌رغم تمایل بسیار این رژیم جعلی برای حمله‌ی نظامی، از جمع‌بندی این رژیم در ناکارآمدی برخورد نظامی با ایران پرده برداشته و اذعان کرده است:‌ «اگر بخواهیم از جنگ و درگیری نظامی پرهیز کنیم، تحریم‌های اقتصادی سنگین‌تری باید اعمال شود.»

در این زمینه شاید گفت‌وگوی تخصصی «مارک کاتز»، استاد علوم سیاسی و نظامی دانشگاه «جورج ماسان» آمریکا، با شبکه‌ی CNN در زمره‌ی اسناد کلیدی باشد که ناظر بر سناریونویسی غرب برای انتخابات آتی ایران قابل ارزیابی است. وی در این گفت‌وگو به تحلیل «سه بحران» در سال 2013 می‌پردازد که به زعم وی، جمهوری اسلامی درگیر آن‌ها خواهد شد. وی مدعی است این بحران‌‌ها به حدی جدی هستند که ایران را تحت تأثیر قرار خواهند داد. او سپس بحران‌ها را این گونه بیان می‌دارد:

1. اغتشاش عمومی بعد از انتخابات.

2. مسائلی که در خصوص جایگاه رهبری رخ می‌دهد.

3. مسائل هسته‌ای ایران و احتمال حمله‌ی نظامی آمریکا و اسرائیل.

پیشگویی‌های کاتز به همین جا ختم نمی‌شود. وی با ارائه‌ی الگویی از اعتراضات کشورهای منطقه، پیاده‌سازی همان سبک از اعتراضات را در ایران پیش‌بینی می‌کند: «سقوط رهبران طولانی‌مدت در مصر، تونس، لیبی، یمن و احتمالاً سوریه در اواسط سال 2013 الگوهایی جهت دستیابی به آنچه آشوب‌های عمومی می‌خواستند فراهم کرد. مردم ایران تلاش‌های محسوس‌تری را در واکنش بر نتیجه‌ی غیرقانونی بودن انتخابات ریاست جمهوری در سال 2013 شروع خواهند کرد، درست مانند اتفاقی که در سال 2009 رخ داد.»

ایجاد بحران «مشروعیت» در ایران مسئله‌ای است که استاد علوم سیاسی دانشگاه ماسان آمریکا، در زمره‌ی اهداف راهبردی غرب در سال 92، به آن اشاره کرده و به صراحت از دولت‌های غربی خواسته است که این فرصت را جدی تلقی کنند:

«مسئله‌ی اصلی در خصوص این بحران‌ها تأثیری است که هر کدام از آن‌ها می‌تواند بر روی قدرت و ثبات رژیم جمهوری اسلامی بگذارد. آشوب‌های سیاسی داخلی، که در نتیجه‌ی واکنش منفی مردم به نتیجه‌ی انتخابات قریب‌الوقوع ریاست جمهوری ایجاد می‌شود، می‌تواند به طور جدی مشروعیت رژیم انقلاب اسلامی را مشخص کند و حتی منجر به سقوط این رژیم شود؛ البته اگر روندی شبیه به آشوب‌های موفق بهار عربی پدیدار شود. همچنین واکنش منفی مردم به رهبری می‌تواند مشروعیت این رژیم را مشخص کند... دولت‌های غربی و به خصوص ایالات متحده‌ی آمریکا، که نگرانی اصلی‌اش ممانعت از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای است، با دقت بررسی می‌کنند که چگونه سیاست‌هایشان روی بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی، که در سال 2013 با آن روبه‌رو می‌شود، تأثیر خواهد گذاشت.»

چرا انتخابات آتی ریاست جمهوری ایران برای غرب اهمیت دارد؟

با نگاهی کوتاه به بخشی از مطالب و گفته‌های مقام‌های غربی در خصوص انتخابات ایران، حال این پرسش مطرح می‌شود که چرا انتخابات آتی ایران تا این حد برای غربی‌ها مهم است و چرا آن‌ها تلاش وسیعی را برای تأثیرگذاری بر انتخابات صورت داده‌اند. براساس ارزیابی های اندیشکده برهان، پاسخ این پرسش را در 5 محور میتوان بیان کرد:

1. ورود ایران به فاز مصونیت

عبور از مرحله‌ی حساس کنونی، ایران را در منطقه‌ی مصونیت قرار می‌دهد و ایران را آسیب‌ناپذیر خواهد کرد. این مسئله در افول سریع‌تر هژمونی آمریکا و بر هم زدن ساخت هندسه‌ی قدرت جهانی، تقویت محور مقاومت و فزایندگی امواج بیداری اسلامی در منطقه‌ تأثیری گسترده و برگشت‌ناپذیر خواهد داشت. این مهم حتی در آخرین سند شورای امنیت ملی آمریکا نیز با اشاراتی مورد توجه قرار گرفته است.

همچنین «توماس پیکرینگ»، معاون سابق وزارت امور خارجه‌ی آمریکا در امور سیاسی، در بخشی از مصاحبه خود با اندیشکده‌ی صهیونیستی «بگین سادات» اعتراف کرده که ایران در حال تبدیل شدن به یکی از قدرت‌های جهانی است: «اگرچه آمریکا به مدت چندین دهه قدرتی مهم در دنیا تلقی می‌شد، اما اکنون ایران در حال ظهور به عنوان بازیگر منطقه و جهان است.»

نفوذ ایران به قدری برای آمریکا گران تمام شده است که اخیراً اوباما قانون مقابله با نفوذ ایران در آمریکای لاتین را تصویب کرد. طبق این مصوبه، وزارت امور خارجه‌ی ایالات متحده، بر اساس قانونی که قانون‌گذاران آمریکا چند ماه قبل با عنوان «قانون مقابله با ایران در نیم‌کره‌ی غربی» تدوین کردند، موظف است ظرف 180 روز طرحی راهبردی را برای «حل مسئله‌ی حضور و گسترش فعالیت خصمانه‌ی ایران» در منطقه‌ی آمریکای لاتین تدوین کند.

2. انتخابات به مثابه‌ی بلندگوی رایگان

انتخابات در ایران حاشیه‌ی امنیتی به نسبت بالایی را برای سلایق گوناگون سیاسی پدید می‌آورد‌‌. از این منظر، فرصت بی‌بدیلی برای طرح بسیاری از گزاره‌ها با افکار عمومی مهیاست.

3. بازی ترکیبی انحراف، فتنه و اصلاح‌طلبان برای تغییر ساختار

تجربه‌ی «بازی با یک دست» از سوی غرب، طرف خارجی را به این راهبرد رهنمون ساخته است که علاوه بر بهره‌گیری از ساختارشکنی جریان انحراف، مجدداً توجه به اصلاح‌طلبان را در دستور کار خود قرار دهد و انتخابات را فرصتی گران‌سنگ برای خروج این جریان از انزوا و ورود مجدد به فاز جدیدی از «عملیات نفوذ در حاکمیت» ارزیابی کند.

در این ارتباط، «رابرت ساتلوف»، مدیرعامل اندیشکده‌ی آمریکایی «واشنگتن»، حین سخنرانی در یک مجمع سیاسی، به اوباما پیشنهاد داده است که در دور دوم ریاست جمهوری خود، توجه بیشتری به گروه‌های معترض ایرانی از جمله جنبش سبز کند. وی یکی از شش تغییر موقعیتی که می‌تواند منطقه‌ی خاورمیانه را دگرگون کند بدین شرح توضیح می‌دهد:

«حرکت دوباره‌ی موج سبز: یکی دیگر از فرصت‌های مناسب برای آمریکا، شروع دوباره‌ی اعتراضات سیاسی به خاطر انتخابات در ایران است. این بار واشنگتن باید راه‌هایی برای تشویق، برقراری ارتباط و حمایت از معترضان پیدا کند. این اقدام دست‌ کم بر افزایش فشار بر حاکمان ایران برای دستیابی به راه‌حلی دیپلماتیک در خصوص بحران اتمی کمک می‌کند، حتی می‌تواند باعث حرکت خودجوش داخلی برای تغییر سیاسی حکومت باشد.»

4. زمینه‌های آنومی اقتصادی و آشفتگی اجتماعی

اجرای سناریوی هوشمند و چندمرحله‌ای بی‌ثبات‌سازی از درون، با گذار از مرحله‌ی آنومی اقتصادی به آشفتگی اجتماعی و پس از آن، اعتراضات سیاسی در فضای پرهیجان انتخابات محتمل‌تر است.

«آویگدور لیبرمن»، وزیر امور خارجه‌ رژیم جعلی اسرائیل، هم‌زمان با شروع اعتراضات موقتی بازار تهران، در گفت‌وگو با بی‌بی‌سی، از کشورهای غربی خواست که «از ایرانیان معترض حمایت همه‌جانبه‌ مالی و دیپلماتیک کنند.»

در این میان اما تعبیر قابل تأمل در این باره بدین شرح مطرح شده است: ‌»مهندسی معکوس شورش، تئوری جدید براندازی از درون است که نقشه‌ی راه آن اتصال شبه‌شورش‌های بورژوازی در مرکز به شورش‌های حاشیه است و تمرکز اصلی، عملیات غیرمرگ‌بار اقتصادی برای ایجاد نارضایتی در حاشیه‌ها و طبقات فرودست اقتصادی است. جریان فتنه و حلقه‌ی انحرافی دو نیروی مکمل این پازل ضدامنیتی هستند.»

حسین باستانی نیز پیرامون دورنمای اعتراضات خیابانی در ایران می‌نویسد: «افزایش فشارهای اقتصادی باعث تغییر در الگوی حرکت‌های اعتراضی در ایران می‌شود. ممکن است به جای معترضان سیاسی بعد از انتخابات، که از قشر متوسط بودند، معترضان اقتصادی از طبقات پایین به میدان بیایند.»

«شرمن»، نماینده‌ دمکرات کنگره‌ آمریکا، از سوی دیگر می‌گوید: «ما مایل به سقوط رژیم ایران به شکل سقوط شاه با حضور میلیونی مردم در خیابان‌های تهران هستیم و این سناریویی است که تحریم‌ها قصد به وجود آوردنش را دارد.»

در این میان، عمق این ماجرا زمانی روشن می‌شود که بدانیم چندی پیش «جیلیان برنز» به عنوان مسئول امور ایران در شورای اطلاعات ملی آمریکا تعیین شد که نقش وی در عملی کردن این بخش از خواسته‌ی غرب بسیار حائز اهمیت است. پس از این انتصاب بود که وزارت اطلاعات، با انتشار گزارشی، به بررسی رویکرد‌ها و برنامه‌ی کاری برنز و برخی اقدامات وی، از جمله توصیه درباره‌ی فعال شدن زیرساخت‏های جریان فتنه در جهت گسترش نارضایتی اقتصادی در ماه‌های منتهی به انتخابات ریاست جمهوری پرداخت.

یکی دیگر از بازیگران آمریکا برای به ثمر نشاندن این خواسته، بدون شک، سازمان منافقین است. «ریچارد سیلورستین»، روزنامه‌نگار مشهور یهودی، چندی پیش در مقاله‌ای که در روزنامه‌ی انگلیسی «گاردین» منتشر شد، درباره‌ی نقش منافقین در ایران نوشت: «یکی از منابع اسرائیلی که یکی از وزرای سابق اسرائیل و افسر IDF (نیروهای دفاعی اسرائیل) بوده به وی گفته است که موساد سال‌ها از این سازمان استفاده می‌کرده تا هم اسنادی منتسب به دولت ایران را منتشر کنند و هم اقدامات خراب‌کارانه‌ای علیه شخصیت‌های مهم ایرانی انجام دهد.»

5. برجسته‌سازی ناکارآمدی کلیدی برای بحرانی خواندن مشروعیت

با توجه به موارد مطروحه‌ قبلی، چنانچه مراحل قبل با موفقیت به انجام برسند، سطحی از «بحران ناکارآمدی» در نظام پدید می‌آید و مرحله‌ تکمیلی آن «بحران مشروعیت» خواهد بود.

پُر واضح است که غرب تلاش دارد در این هنگامه، با بهره‌گیری از فشار تحریم‌ها در این بخش، به عملیاتی ساختن بخش نهایی راهبرد خود بپردازد. چندی قبل روزنامه‌ی «واشنگتن‌پست» به نقل از یک مقام رسمی ارشد آمریکا، این بخش از راهبرد غرب را بدین شرح افشا کرد که هدف دولت اوباما در اعمال تحریم‌ها بر ضد ایران، تضعیف نظام این کشور از راه تحریک و برانگیختن نارضایتی عمومی در ایران است. وی در ادامه تأکید کرده است که «هدف این تحریم‌ها ایجاد نفرت و نارضایتی در خیابان‌های ایران» است.

بی‌گمان همه‌ این موارد مبتنی بر بازنگری استراتژی آمریکا در قبال جمهوری اسلامی است که توسط تیم امنیتی اوباما، پس از وقوع فتنه در ایران، انجام گرفت. مواد اصلی این سناریو عبارت‌اند از:

الف) تأکید بر به‌کارگیری تهدیدات پیوسته و هوشمند (تهدیدات ترکیبی و هم‌افزا)

ب) تأکید مقامات کاخ سفید بر بهره‌گیری از تحولات داخلی (خصوصاً جریان فتنه) در کنار تحریم‌ها و تهدیدات نظامی

اصلا‌حات؛ بازیگر نقش اول تئاترِ «براندازی»

بی‌شک جامعیت تحلیل پیش رو زمانی میسر است که نیم‌نگاهی به پروژه‌ی احیای جریان اصلاحات در یک سال اخیر داشته باشیم. ضمن بررسی‌های صورت گرفته در اندیشکده برهان در طول این مدت، خاتمی و حلقه‌ مشورتی‌اش در بنیاد باران، در راستای بهره‌گیری از فرصت تحریم‌ها و تهدید‌های دیگر، بر این اعتقاد بودند که نظام در شرایطی بغرنج قرار گرفته و ناگزیر است تا حدودی فضای داخلی را باز نماید؛ خصوصاً آنکه اصلاح‌طلبان دو رانت جدی «شرایط اقتصادی» و«اشتباهات دولت مستقر» را در اختیار دارند.

در تحلیل این جریان، نیاز به رأی در نظام به قدری است که در دقیقه‌ نود منجر به گشایش فضا و دعوت از سلایق مختلف در انتخابات خواهد شد و در این بین، اصلاح‌طلبان اصلی‌ترین گزینه‌ امداد و نجات برای نظام خواهند بود. بر اساس این تحلیل ‌ـ‌که در ادامه‌ مقاله به تفصیل واکاوی می‌شود‌ـ‌ راهبرد‌های زیر توسط جریان اصلاحات در دستور کار قرار گرفته است:

1. ایجاد اجماع نخبگانی و تلاش برای تلفیق تجربیات مشترک سیاسی و تاریخی

یکی از تلاش‌های جدی جریان اصلاحات، در شرایط کنونی، گوشزد کردن یک فرصت به اصلاح‌طلبان است که با ایجاد اجماع میان خود و کسر کاستی‌های تاریخی خود طی سالیان گذشته، به وحدتی برای حضور بالادستی در ساحت سیاسی‌ـ‌اجتماعی بپردازند.

اصلاح‌طلبان در این زمینه تلاش دارند تا ضمن احیای دوباره‌ اندیشه‌ اصلاح‌طلبی، به اجماع برای رفتار اجتماعی‌ـ‌سیاسی بپردازند.

«نجفقلی حبیبی» در گفت‌وگویی با هفته‌نامه‌ آسمان (شماره‌ی 41) در این زمینه می‌گوید: «اصل کار اصلاح‌طلبان این است که فضای سیاسی و اخلاقی لازم و همچنین تربیت سیاسی در اندیشه و گفتمان را ترویج و زمینه‌ مناسب را برای انتقال افکار و بروز رفتار اجتماعی و سیاسی بر مبنای اصلاح‌طلبی فراهم کنند. اصل اساسی به نظر من این است که در مجموعه‌ جریان اصلاح‌طلبی کوشش کنیم زمینه‌ رشد و شکوفایی اندیشه‌ اصلاح‌طلبی را که نیاز جامعه است مهیا کنیم و برای این منظور فکر نو، تدبیر و تجربه‌ نو از ضروریات است تا به پیشرفت و عدالت اجتماعی منتهی شود.»

 

2. تلاش برای بازتولید اقتدار و پایگاه اجتماعی جریان اصلاحات از رهگذر بهره جستن از قدرت موجود و تقاضاها

توجه به پایگاه اجتماعی و نیز احیای دوباره‌ی آن با برانگیختگی برای اخذ کنش یکی دیگر از نکات مورد تأکید اصلاح‌طلبان است.

در این راستا، عباس عبدی می‌گوید: «بهترین راهبرد برای اصلاح‌طلبان مشارکت با هدف بازسازی خود و کمک به حضور مردم در انتخابات با معرفی نامزدی معمولی و از بدنه‌ی مدیران معتبر آنان است... برای آنکه انتخابات طریقت داشته باشد، زمینه‌های زیادی لازم است، هرچند در واقع می‌باید بتوان اهداف اجتماعی و سیاسی را از راه‌های دیگر تأمین کرد و انتخابات فقط برای وزن‌کشی است، اما وقتی که چنین نیست، به ناچار باید به انتخابات به عنوان یک امکان برای تحول اجتماعی و بروز کنش سیاسی و بسیج و سازمان‌دهی نیروها نگاه کرد.»[10]

3. پیگیری خط اعتمادسازی و بازگشت به حاکمیت

جریان اصلاحات تلاش دارد تا ضمن ساده‌سازی فتنه‌ی 88، کدهایی غیرشفاف را نیز به حاکمیت مخابره کند و از دیگر سو، خود را نیروهای داخل نظام تفسیر و بیان کند. برخی از سران این جریان در این زمینه کدهایی را مخابره کرده‌اند که بر اساس «یک گام به عقب و دو گام به پیش» قابل تفسیر است.

در این زمینه، سید محمد خاتمی طی اظهاراتی در جمع تعدادی از جوانان عضو کانون فرهنگی یاران امام موسی صدر، مشکلات کشور را حاصل سیاست‌های غلط نظام عنوان کرده و تصریح نموده است: «ما اعلام کرده‌ایم و نمی‌خواهیم نظام از بین برود، زیرا به آن دلبسته‌ایم، حتی بیش از کسانی که امروز ادعای دفاع از نظام را دارند. دلمان می‌خواهد نظام‌مان الگو باشد، انسان در آن آزاد باشد و وضع پیشرفت هم مناسب باشد. ما برایمان قابل تحمل نیست که نظام به دلیل سیاست‌های غلط هم در دنیا منزوی شود، هم اینکه وضع معیشت مردم خراب شود.»

4. تدوین منشور اصلاحات مبتنی بر رفع آسیب‌های قبلی و رفع نارسایی‌های هدایتگران آن

تأکید اصلاح‌طلبان برای داشتن مانیفست برنامه‌ی عملی به منظور حضور در ساحت سیاسی‌ـ‌اجتماعی یکی از نکات مهمی است که اخیراً مطرح شده است. عباس عبدی در این باره می‌گوید: «نامزد اصلاحات باید بتواند کف انتظارات اصلاح‌طلبان را نمایندگی کند، ضمن آنکه از موقعیتی برخوردار باشد که اکثریت اصلاح‌طلبان توافق نسبی درباره وی داشته باشند. او باید نسبت به گذشته‌ی اصلاحات تحلیل روشن ارائه و علل شکست‌های آن را برای درس‌آموزی در آینده بیان کند.»[11]

5. انتقال مقرّ تشکیلاتی اصلاح‌طلبان از احزاب به بنیاد باران

اصلاح‌طلبان، که مدتی است به دلیل کارکرد ساختارشکنانه‌ی خود احزابشان را در محاق تعطیلی می‌بینند، تلاش دارند تا ادامه فعالیت‌های خود را در آستر و پوششی از محملی که برایشان هزینه‌ی کمی تولید می‌کند پیگیری نمایند. لذا بنیاد باران، که صبغه‌ای فرهنگی‌ـ‌علمی دارد، به عنوان مقرّ فرماندهی برای ایجاد انسجام تشکیلاتی اصلاح‌طلبان به ایفای نقش می‌پردازد.

6. برجسته‌سازی خاتمی با بهره‌گیری حداکثری از ظرفیت رسانه‌های داخلی و خارجی

جریان اصلاحات برای برجسته‌سازی فعالیت‌های خود و نیز بهره‌برداری از کاریزمای خاتمی در محیط داخلی و خارجی در تلاش است که وی و فعالیت‌هایش را برجسته کند تا از این طریق بتواند شور تشکیلاتی‌ـ‌سیاسی را ذیل اجماع بر شخصیت وی پیگیری نماید.

در این رابطه چندان بی‌مناسبت نبود که جبهه‌ی اصلاح‌طلبان با صدور اطلاعیه‌ای تأکید کرد که «در صورت کاندیداتوری جناب حجت‌الاسلام آقای سید محمد خاتمی، از ایشان حمایت خواهد کرد.»[12]

«قدرت‌الله علیخانی»، مشاور پارلمانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، نیز خاتمی را چهره‌ی مقبول در جریان اصلاحات می‌داند و در این باره می‌گوید: «شانس و موقعیت خاتمی خیلی بالاست و اگر وارد انتخابات شود، انتخابات پُرشور و باشکوه خواهد شد و اگر وارد صحنه شود، اصلاح‌طلبان سروسامان پیدا می‌کنند.»[13]

با این همه، ورود کاندیداهای دقیقه‌ی نودی دیگری نظیر عارف، که حساسیت‌برانگیزی‌شان به نسبت خاتمی کمتر است، جزء مفروضاتی است که به راحتی قابل اغماض نیست.

برنامه‌ی بخش بالادستی فتنه چیست؟

درست هم‌زمان با عملیات مجدد اصلاح‌طلبان، بخش بالادستی جریان فتنه، که توسط تکنوکرات‌‌ها هدایت می‌شود، خط سنگین روانی تبلیغاتی خود را با هدف «بحران‌نمایی»، «تهدیدنمایی» و القای «ناکارآمدی دولت» پیگیری نمود. هدف از چنین رویکردی در کوتاه‌مدت حول محور ایجاد اجماعی از نخبگان برای مدیریت بحران و در بلندمدت، بازسازی سازمان از هم گسیخته‌ی فتنه و ایجاد همگرایی میان مخالفین بود. هرچند میان خاتمی و هاشمی در این برهه توافقاتی برقرار بود،‌ اما این مسئله هرگز جای خود را به اعتماد حداکثری اصلاح‌طلبان به هاشمی نداد. با این وجود تمرکز بر انتخابات آتی از سوی همه‌ی اجزای فتنه مهم و حیاتی تلقی می‌شود.

اندیشکده برهان عمده دلایل چنین برداشتی را به قرار زیر می‌داند:

1. انتخابات راهکاری است مسالمت‌آمیز، کم‌هزینه و کارآمد که می‌تواند «تحرک سیاسی» یا به بیان دیگر «کنش سیاسی مطلوب» را به وجود آورد.

2. ایجاد تحرک سیاسی برای «طرح بهتر مطالبات»، «رسیدن به زبان مشترک سیاسی»، «همراهی و همگامی افراد نزدیک به هم (شبکه‌سازی)»، «امکان ارائه‌ی طرح و برنامه» و «امکان بسط سازمان‌دهی به اقصی نقاط کشور» ضروری است.

3. بیش از آنکه نفس شرکت در انتخابات مهم باشد، استفاده از «فرصت انتخابات» مهم است. در این راستا، استفاده از استراتژی سه‌بخشیِ «خلق موقعیت‌های مطلوب»، «بهره‌برداری از موقعیت‌های موجود» و «تغییر موقعیت‌های نامطلوب» بهره‌وری فرصت انتخابات را بسیار بیشتر خواهد کرد.

علیرضا علوی‌تبار در همین ارتباط می‌گوید: «در این انتخابات من اعتقاد ندارم و به نظر نمی‌رسد که شرایط به گونه‌ای باشد که بتوان بهبودخواهی حکومت (اصلاح‌طلبی) ایجاد کنیم. بیشتر باید به انتخابات به عنوان یک فرصت نگاه کنیم که در آن یک کنش سیاسی جمعی انجام دهیم؛ یعنی از این حالت انفعالی تجزیه‌شده‌ی محفلی به یک جریان جمعی تبدیل شویم. به بیان دیگر، از فرصت انتخابات استفاده کنیم.»[14]

گفتمان‌شناسی فتنه‌ی 92 (جریان فتنه)

با تمرکز بر مجموعه‌ی گزاره‌‌های تولیدی جریان فتنه چند نکته‌ی کلیدی به عنوان دال‌های مرکزی این گفتمان در شرایط حاضر قابل استخراج است. گزاره‌هایی همچون «بحرانی بودن وضعیت کشور»، «‌مسئول بودن مقامات عالی نظام در این بحران»، «تشکیل دولت وحدت ملی به عنوان تنها راه‌حل بحران»، «سازش با آمریکا و بازگشت به مسیر تنش‌زدایی و اعتمادسازی» در این گفتمان نقشی کلیدی را بر عهده دارند.

در این راستا، سیاه‌نمایی‌های بسیاری توسط افراد مختلف به خصوص اصلاح‌طلبان در خصوص وضعیت کشور صورت گرفت. هاشمی رفسنجانی در دیدار با جمعی از زنان اصلاح‌طلب می‌گوید: «این وضع که تمام فرهیختگان و دلسوزان کشور ناراضی باشند قابل دوام نیست.»[15]

بی‌بی‌سی فارسی نیز به نقل از عبدالله نوری می‌نویسد: «عبدالله نوری در مورد عواقب پافشاری حکومت بر ادامه‌ی برنامه‌ی هسته‌ای هشدار داده و پیشنهاد کرده است که در این مورد رفراندوم برگزار شود.»[16]

بسیاری از افراد در این مدت کوشیده‌اند تنها راه‌حل برون‌رفت ایران از بحران ساختگی موجود را سازش با آمریکا معرفی کنند. عباس عبدی در این باره می‌نویسد: «هر گونه تفاهمی باید همراه با ‏ضمانت اجرای کافی و روشن باشد. در اختلافات فی‌مابین موجود ایران و غرب، ایران ابزار ‏کافی برای تأمین این ضمانت‌ها را دارد؛ همچنان که 7 سال پیش هم بر توقف موقت ‏غنی‌سازی توافق کرده بود، ولی هنگامی که اراده کردند، آن توافق را نادیده گرفتند و راه خود ‏را رفتند. این ابزار مهمی به عنوان ضمانت اجرای قوی در دست ایران است و ‏می‌تواند قوام‌دهنده‌ی هر گونه توافقی باشد. بنابراین نیازی نیست که جامعه و مردم را از تفاهم و ‏توافق بترسانیم و آن را مترادف عقب‌نشینی و ذلت معرفی کنیم. کافی است که شرایط انجام ‏یک تفاهم معتبر و واجد ضمانت اجرایی کافی و نیز تأمین‌کننده‌ی منافع دو طرف را شرح دهیم. ‏اینکه شب و روز و با تمسک به هر ذهنیت درست یا غلطی می‌کوشیم راه را مسدود اعلام ‏کنیم، نه خدمتی به کشور می‌شود و نه به سیاست خارجی کشور.»[17]

این در حالی است که اکنون جریان فتنه با مشکلات حاد سازمانی دست به گریبان است؛ مشکلاتی که اجازه‌ی کنشگری فعال را از این جریان سلب می‌کند و تداوم آن‌ها مخاطراتی جدی را به دنبال خواهد داشت. نبود احزاب قانونی قدرتمند، دربند بودن استراتژیست‌های فتنه، محدودیت‌های رسانه‌ای، فقدان شورای راهبردی بالادستی، تشتّت روشی و عدم انسجام سازمانی، شکاف راهبردی با بخش تندروی فتنه و فرسایش ناشی از مشی غیرمعتدل آن‌ها، عدم بازسازی سازمان رأی و سرمایه‌ی اجتماعی لطمه‌دیده بعد از فتنه‌ی 88، عدم موفقیت پروژه‌ی اعتمادسازی مجدد از نظام و عدم همراهی برخی چهره‌های معتدل تنها بخشی از این مشکلات هستند.

با این همه، فرصت‌های جریان فتنه و عوامل انگیزشی برای امیدوار کردن آن‌ها کم نیستند. اصلی‌ترین این عوامل «اختلاف درونی اصول‌گرایان» و خصوصاً شکاف قابل توجه میان احمدی‌نژاد و اصول‌گرایان است.

عباس عبدی در این باره می‌نویسد: «تجربه‌ی چند سال گذشته نشان داده است که یک‌دست شدن قدرت، نه مفید است و نه ممکن و هر گونه کوششی برای رفتن ‏به سوی یک‌دست کردن قدرت برای قوام و کارایی بیشتر آن، کوششی بیهوده و بی‌ثمر است. از آنجا که پروژه‌ی یک‌دست کردن برای حذف رقبای دیگر است، هنگامی که به هدف حذف دیگران نائل شدند، اتحاد ‏ساختگی خودشان نیز از بین می‌رود و اصطلاحاً تقسیم بر دو و حتی سه و چهار می‌شوند. این شکاف و نقار بعضاً چنان سریع و ‏با خشونت و نفرت انجام می‌شود که هر کدام آنان خواهند گفت صد رحمت به رقبای قبلی!‏»[18]

آنچه در این میان اهمیتی فوق تصور دارد فرصتی است که جریان فتنه برای هجمه به ساختار نظام و مشخصاً رهبری در پیش رو می‌بیند. این فرصت با ضریبی غیرقابل تشابه با دوران اصلاحات، اکنون هدیه‌ی رفتار بخشی از دولت با جریان فتنه است. سرمایه‌گذاری طرف غربی بر شکاف موجود مسئله‌ای است که مشخصاً پس از جریان خانه‌نشینی در شعف رسانه‌های غربی دیده شد و دقیقاً همان مسئله‌، نقطه‌ی کانونی سرمایه‌گذاری غرب بر «فرصت جدید» بود.

علوی‌تبار به صراحت بخشی از این پروژه را این گونه فاش می‌سازد: «بخشی از مشکلات، ریشه‌ی سیستماتیک دارد؛ یعنی ریشه در ساختارهای توزیع قدرت و تصمیم‌گیری در کشور دارد و حتی با تغییر کارگزاران سیاسی نیز تکرار خواهد شد.»[19]

بر همین اساس، پیش‌بینی اینکه سناریوی انتخابات 92 از ناحیه‌ی غربی‌ها با چه سرفصل‌هایی همراه باشد کار دشواری نیست. پُر واضح است که طراحی جدید، کاملاً عالمانه و ناظر بر رفع اشکالات فتنه‌ی 88 خواهد بود. جریان فتنه در این طراحی کاملاً هماهنگ و مبتنی بر تقسیم کار عمل خواهد نمود و در صدد رسیدن به اهداف زیر است:

اولاً ضمن احیای مشروعیت فتنه‌ی 88، نسخه‌ی جدیدی از آن رونمایی گردد. در حقیقت در این مدل «انتخابات» مترداف فتنه تفسیر و بیان خواهد شد.

ثانیاً با تبدیل گفتمان فتنه (سازش، نجات ملی و وحدت ملی) به عنوان تنها راه نجات کشور، به حیات گفتمان اصول‌گرایی به عنوان اصلی‌ترین فرصت پیش روی نظام پایان داده شود و به دلیل کم‌رنگ شدن مرزبندی میان جریان فتنه و بخش‌هایی از اصول‌گرایان، عملیات کم‌رنگ کردن مرزها در سال 92 جای خود را به پروژه‌ی جذب دهد و مرگ گفتمان اصول‌گرایی را سرعت بخشد.

عباس عبدی می‌گوید: «هیچ یک از نیروهای اصول‌گرا قادر نیستند که به مطالبات اقشار جامعه‌ی متوسط و جدید پاسخ مثبت و جامعی دهند. اگرچه منشعبین اخیر از اصول‌گرایان، یعنی جریان دولت، تا حدی سعی کرده است که این خلأ را پر کند، ولی به دلیل آنکه در ارائه‌ی این شعارها صادق نیست، اعتماد مردم را هم جلب نمی‌کند، ضمن آنکه این شعارها را ناقص و مخدوش و حتی وارونه عنوان می‌کند. از این رو، مطالبات به‌زمین‌مانده‌ای که اصلاح‌طلبان عهده‌دار نمایندگی آن شوند به وفور وجود دارد.»[20]

علوی‌تبار نیز در این ارتباط می‌گوید: «بخش‌هایی از حاکمیت وضعیت بحرانی کنونی را درک می‌کنند. به علاوه می‌دانند که جریان‌های حاکمیت حداکثر ظرفیت خود را برای حل مشکلات کشور به نمایش گذاشته‌اند. باید به عنوان جایگزینی مطمئن و پیش‌بینی‌پذیر و برخوردار از تکیه‌گاه اجتماعی قدرتمند و دربرگیرنده‌ی کارشناسان و صاحب‌نظران قدرتمند، خود را آماده‌ی چانه‌زنی، مذاکره، مبادله و در صورت لزوم، سازش کنیم.»[21]

مجید محتشمی، سخن‌گوی جبهه‌ی اصلاح‌طلبان هم در این باره می‌گوید: «در شرایط کنونی که اصول‌گرایان به نفس افتاده‌اند، اصلاح‌طلبان شانس خوبی برای پیروزی دارند.»[22]

ثالثاً با استفاده از فرصت فشار اقتصادی غرب و با معرفی گفتمان سازش به عنوان شاه‌کلید حل مشکلات اقتصادی، حمله‌ای یک‌پارچه به رهبری به عنوان پرچم‌دار گفتمان مقاومت سازمان‌دهی شود.

در واکنش به شلوغی‌های 12 مهر بازار تهران، بلافاصله هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه‌ی آمریکا، در یک کنفرانس خبری در واشنگتن، ضمن ارسال پیغامی به داخل ایران می‌گوید: «عامل اصلی این موضوع تحریم‌های غربی نبوده، بلکه اقدامات دولت ایران بوده است. تصمیمات دولت ایران که هیچ ربطی به تحریم‌ها نداشته بر وضعیت اقتصاد در داخل ایران تأثیر داشته است. البته تحریم‌ها هم تأثیر خود را داشته‌اند، اما این تأثیرات می‌تواند در کوتاه‌مدت برطرف شود، به شرطی که ایران به همکاری صادقانه با گروه 1+5 و جامعه‌ی جهانی تمایل نشان دهد.»[23]

رابعاً بی‌ثباتی در محیط داخلی، که عواقبی همچون ناکارآمدنمایی و ضعف مشروعیت حاکمیت را به دنبال دارد، الگوی مردم‌سالاری دینی جمهوری اسلامی ‌را در منطقه مخدوش می‌کند و ضمن کاهش اثربخشی آن در موج بیداری اسلامی‌، آبی بر آتش نگرانی غرب در این خصوص باشد.

راهکارهای اجرایی فتنه‌ی 92

اجرای مراحل فوق البته سازوکارهای متنوعی را می‌طلبد که بر همین اساس موضوع جلسات کارشناسی متعددی در اندیشکده برهان قرار گرفته و نتایج آنها به قرار ذیل مورد اشاره قرار می‌گیرد:

1. کارنامه‌ی اقتصادی جریان اصلاحات به دلایل متعددی قابل دفاع نیست و بزرگان این جریان فهم دقیق و نگرانی گسترده‌ای از این موضوع دارند. راه‌حل این مسئله در شرایط معطوف به انتخابات آتی، سیاه‌نمایی گسترده و تخریب سازمان‌یافته و به ظاهر مستندی است که از کارنامه‌ی اقتصادی دولت صورت خواهد گرفت. تحلیل محتوای رسانه‌های مکتوب و مجازی اصلاح‌طلب در چند ماهه‌ی اخیر، به وضوح، درستی این ادعا را اثبات می‌کند.

2. جریان فتنه همچنان با اجماع نخبگانی لازم برای معرفی کاندیدا فاصله‌ی معناداری دارد. مشکل اصلی این جریان ریسک بالای سرمایه‌گذاری بر کاندیدای رأی‌آور است، چرا که معلوم نیست نظام اجازه‌ی ورود چنین فردی را به عرصه‌ی انتخابات بدهد.

عباس عبدی می‌گوید: «درباره‌ی آقای خاتمی می‌توان گفت که نامزدی ایشان در شرایط کنونی (ماه‌های آینده را نمی‌دانم) از سوی حکومت به معنای مقابله‌جویی تلقی خواهد شد و این بر خلاف خط‌ مشی اصلاح‌طلبی است.»[24]

با این وجود تجربه‌ی ناکامی در انتخابات مجلس‌، اصلاح‌طلبان را به این نتیجه‌ی قطعی رسانده است که «اصل شرکت در بازی مهم‌تر از نتیجه‌ی آن است.» پیام نهفته در این حضور در وهله‌ی اول «احیای مشروعیت سیاسی» به عنوان آخرین فرصت بقای جریان فتنه است. علاوه بر آن، «فرصت انتخابات» آن قدر شایان توجه است‌ که دستاوردهای آن در منظر اصلاح‌طلبان هم‌سنگ پیروزی در انتخابات قلمداد شود‌. در فرصت انتخابات، به دلیل وجود حاشیه‌ی امن، امکان شبکه‌سازی اجتماعی‌، نقد فراگیر عملکرد نظام و اصول‌گرایان در حوزه‌های مختلف‌، جذب و آموزش نیرو، ایجاد اجماع و همگرایی در هرم مدیریتی جریان فتنه و مخابره‌ی زنده بودن این جریان به افکار عمومی و بسیاری ظرفیت‌های دیگر نهفته است‌.

البته نکته‌ی ظریف و شایان توجهی در اینجا مطرح است و آن اینکه خاتمی و جریان هاشمی در امیدواری نسبت به نتیجه‌ی انتخابات آتی اختلاف نظر جدی دارند‌. خاتمی شرایط موجود را چنانچه به همین منوال طی شود و اتفاق غیرمنتظره‌ای رخ ندهد، با احتمال بسیار ضعیف پیروزی برای اصلاح‌طلبان تحلیل می‌کند، ولی جریان هاشمی معتقدند این بهترین و تنها فرصت پیروزی است. هرچند هم‌طراز دانستن این دو جریان خطایی فاحش است و نتایج تحلیلی غلطی را به دنبال دارد، اما در «فرصت» دیدن انتخابات پیش رو از ناحیه‌ی هر دوی آن‌ها هیچ تردیدی نیست.

3. اعتراف نظام به اشتباه فاحش استراتژیک در فتنه‌ی 88 در زمره‌ی سازوکارهای مربوط به سناریوی انتخابات 92 است. این اعتراف شاه‌کلید اعتبارزدایی از تصمیمات آتی مسئولان نظام است که نتیجه‌ی منطقی آن کاهش میزان نفوذ و خصوصاً قدرت بسیج عمومی رهبری است.

هاشمی رفسنجانی در مصاحبه‌ای، ضمن اشاره‌ی تلویحی به مدیریت اشتباه کشور توسط رهبری، می‌گوید: «کشور باید توسط رهبری به مسیری که از "از اول بوده" برگردد و ما هم حاضر هستیم در خدمت ایشان ‌ـ‌ اگر بخواهند‌ ـ‌ کمک کنیم.»[25]

اصلاح‌طلبان معتقدند چنانچه به هر شکلی خطای برآورد نظام در فتنه‌ی 88 به زبان مسئولان جاری شود، فایده‌ی آن تنها تزلزل در حلقه‌ی خواص نیست، بلکه در واقع نوعی جابه‌جایی قدرت نرم در سطوح بالا صورت گرفته و نهاد قدرت تضعیف شده است. برخی از گزاره‌هایی که اصلاح‌طلبان علاقه‌مندند نظام به اشتباه خود در خصوص آن‌ها اعتراف کند بدین قرارند:

- حصر رهبران فتنه

- زندانی کردن فعالین اصلاح‌طلب

- سرمایه‌گذاری خوش‌بینانه روی احمدی‌نژاد

- متهم کردن جریان اصلاحات به براندازی

- تعطیل شدن احزاب اصلاح‌طلب

- خارجی دانستن طراحی اعتراضات و ناآرامی‌ها

- تحدید و تضعیف پایگاه اجتماعی هاشمی رفسنجانی و خاتمی

4. اصلاح‌طلبان انتخابات شوراها را بسیار حائز اهمیت می‌دانند؛ تا آنجا که چند سال قبل محمدرضا تاجیک در مقاله‌ای شوراها را محلی برای آغاز فرآیند دولت‌سازی دانسته بود. این اهمیت از آن روست که شوراها با وجود اختیارات اندک، منابع مالی سرشاری دارند. از سویی هم اصول‌گرایان بر انتخابات آتی شوراها تمرکز چندانی ندارند و هم نظام بر حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات شوراها چندان حساس نیست‌. از سوی دیگر، تلقی اصلاح‌طلبان آن است که ورود در شوراها زمینه‌ساز پذیرش رسمی حاکمیت برای بازگشت به قدرت خواهد بود.

5. فارغ از مقتضیات موجود، اکنون جریان فتنه با موانع مهمی روبه‌روست؛ از جمله آنکه فضای کنونی، به دلیل امنیتی بودن، امکان هر نوع کنشگری فعال را از آن‌ها سلب نموده است. دیگر آنکه نظام کماکان از پذیرش جریان مشارکت‌کننده در فتنه‌ی 88 به عنوان بازیگر فعال انتخابات آینده خودداری می‌کند. همچنین به دلیل عدم وجاهت سیاسی در بافت حاکمیت، امکان بهره‌برداری جریان فتنه از شکاف‌های موجود میان اصول‌گرایان به حداقل رسیده است. مشکل دیگری که اصلاح‌طلبان، در صورت تداوم وضع موجود با آن مواجهند، تولید فضای فرسایشی و ناامیدکننده در میان نخبگان این جریان است که در کوتاه‌مدت به بحرانی جدی‌تر تبدیل خواهد شد و کمترین عواقب آن پاک شدن کامل از حافظه‌ی تاریخی هواداران خواهد بود و همچنین ناامیدی غرب از توان جریان فتنه را به دنبال خواهد داشت.

عباس عبدی طی یادداشتی با بیان اینکه «اصلاح‌طلبان دچار دوگانگی راهبردی هستند» می‌نویسد: «با این نوع راهبردهای دوگانه، که به معنای دقیق، دوگانگی راهبردی است هم، نه تنها نمی‌توان گرهی از کار فروبسته اصلاحات را باز کرد، بلکه بر پیچیدگی گره راهبردی اصلاح‌طلبان افزوده خواهد شد.»[26]

راه‌حل بسیاری از مشکلات فوق ایجاد نوعی «تعامل با نظام» است که اغلب اضلاع فتنه به ضرورت آن پی برده‌اند و مخالفین این راهبرد در اقلیت‌اند. بنابراین ایجاد مفاهمه و تعامل با نظام در سطوح مختلف‌، دستور کار جدی جریان اصلاحات در چند ماه باقی‌مانده به انتخابات خواهد بود. رهبران فتنه معتقدند پیامی که به واسطه‌ی این تعامل بایستی به نظام برسد آن است که نظام نه می‌تواند و نه به صلاح است که اصلاح‌طلبان را از سپهر سیاسی کشور حذف کند. البته پیش‌شرط تحول نگاه نظام را «منتقل کردن ویترین فعالیت سیاسی اصلاحات از وضعیت رادیکال به دمکرات» می‌دانند.

6. جریان فتنه به عنوان حلقه‌ی داخلی عملیات غرب علیه نظام موظف است سلسله اقداماتی را در جهت کارآمدی سناریوی طرف خارجی در داخل به انجام برساند‌. این سلسله اقدامات چند مرحله دارد:

- گام اول تمرکز بر حوزه‌ی اقتصادی و کوفتن بر طبل آنومی اقتصادی از طریق عملیات گسترده‌ی رسانه‌ای در داخل کشور است.

- گام دوم تشدید بحران اقتصادی و پیوند آن با بحران اجتماعی و پس از آن، کانالیزه کردن مطالبات اجتماعی به سمت رهبری است.

- گام سوم به وجود آوردن زیرساخت‌های لازم برای انتقال پیام غرب به مردم و زمینه‌سازی برای نا‌آرامی‌های اجتماعی است.

در همین رابطه، علوی‌تبار در یکی از مصاحبه‌های خود با بیان اینکه «در حال حاضر ما دچار نوعی بحران اخلاق اجتماعی شده‌ایم» تأکید کرد: «همه‌ی این بحران لزوماً توسط مسئولان قابل درمان نیست. بنابراین معتقدم دمکراسی درمان همه‌ی دردهای ما نخواهد بود، چرا که تلاش برای ایجاد تحرک و مشارکت جامعه باید هم‌زمان با تلاش‌های مسئولان برای ایجاد چنین فضایی صورت پذیرد. بنابراین نمی‌توان گفت کدام یک بر دیگری مقدم است.‏»[27]

- گام چهارم طرح گفتمان سازش به عنوان یک مطالبه‌ی فراجناحی و ارائه‌ی راهبرد نجات ملی در این خصوص است. در مرحله‌ی پایانی زمینه‌ی لازم برای نقد عملکرد رهبری در اداره‌ی کشور از سوی جریان فتنه مهیا خواهد شد.

7. بخش معتدل جریان فتنه و خصوصاً شخص خاتمی بعد از فتنه‌ی 88 به ضرورت بازنویسی نسخه‌ی اصلاحات دوم‌خردادی پی برده‌اند. این نسخه، آن گونه که عباس عبدی تأکید دارد، بایستی مبتنی بر ظرفیت‌های واقعی و نه اغراق‌آمیز جریان اصلاحات باشد و به جای تقابل با نظام، به فکر تعامل با آن از موضعی مستقل و قدرتمند باشد. در این بازنگری، تأکید بر استفاده از سیاسیونی است که کمتر برچسب رادیکال و برانداز خورده باشند، چرا که وجود آن‌ها برای نظام حساسیت‌زاست. پیش‌فرض دیگر جریان خاتمی آن است که جریان سبز فاقد آینده‌ی سیاسی است و جدا کردن حساب آن از اصلاحات ضروری است. دیگر آنکه گزینه‌ی براندازی از درون برای نظام کاملاً منتفی است و در شرایط فعلی بایستی از آن صرف نظر کرد. این جریان معتقد است در شرایط موجود طرف غربی عزمی راسخ دارد تا تکلیف نظام را یک‌سره کند و چنانچه اصلاح‌طلبان در این میانه با هوشمندی رفتار نکنند، ممکن است هزینه‌های اقدام غرب به پای آن‌ها نوشته شود.

8. ضلع بالادستی فتنه اما چیدمان سازوکارهای منتهی به انتخابات را به گونه‌ی دیگری در نظر دارد. نقطه‌ی کانونی در هدف‌گذاری این گفتمان فراگیر کردن خط نقد رهبر معظم انقلاب است. در طراحی و سهم‌گذاری بازیگران این سناریو، بر ظرفیت بخشی از اصول‌گرایان نیز حساب شده است. برآوردهای موجود نشان می‌دهد این جریان فرادست در فتنه‌ی آینده هم به لحاظ گفتمانی و هم از حیث سازمانی شکل‌دهنده و اداره‌کننده خواهد بود‌، چرا که هم فرصت انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را آخرین فرصت خود می‌داند و هم اینکه برآورد اتاق فکر این گروه از اقبال عمومی به کاندیدای مورد نظر حکایت دارد.

مبنای چنین برآوردی آن است که به زعم گروه مشاوران این جریان‌، مردم خواستار «اعتدال و سازش» هستند و می‌دانند که کاندیدای این گفتمان می‌تواند این کار را انجام دهد. از سویی طرف غربی مشکلی با این کاندیدا ندارد و از سوی دیگر، اصلاح‌طلبان و گروهی از اصول‌گرایان در زمره‌ی حامیان وی خواهند بود. حاصل آنکه ورود این گفتمان و پیروزی آن، علاوه بر دفع خطر احمدی‌نژاد، به منزله‌ی مرگ گفتمانی اصول‌گرایان و لطمه‌ای اساسی به اعتبار مقامات عالی‌رتبه خواهد بود.

عباس عبدی در این باره می‌گوید: «اعتماد به اصلاح‌طلبان هم در حد مناسبی وجود دارد. حتی اگر آمارهای رسمی از انتخابات گذشته را هم ملاک بگیریم، این اعتماد را می‌توان دید. از این رو، اصلاح‌طلبان در نهایت و بالقوه در وضعیت مناسبی هستند و باید بکوشند که این وضعیت را از قوه به فعل درآورند. البته اگر هم نتوانند جایگاه گذشته‌ی خود را تمام و کمال بازسازی کنند، این وضع مفید حال اصول‌گرایان نیست، زیرا نیروهای طرفدار اصلاح‌طلبان به سمت محور رسمی قدرت نمی‌آیند، بلکه به مدارهای سیاسی فراتر از اصلاح‌طلبی سوق پیدا می‌کنند و چنین تحولی در هیچ شرایطی به نفع جامعه و حکومت نیست؛ به ویژه در شرایط حساس کنونی.»[28]

از این منظر، طرف غربی فواید سرمایه‌گذاری بر گفتمان «اعتدال و سازش» را بسیار پرقیمت و گران‌مایه می‌داند. «بِرایان مورفی»، عضو اندیشکده‌ی «بنیاد شورای امنیت آمریکا»، در مقاله‌ای در «واشنگتن‌ تایمز» می‌نویسد: «موضوع کاندیداتوری بالقوه‌ی رفسنجانی برای انتخابات آتی ریاست‏ جمهوری و یا حمایت وی از یک کاندیدای مشخص، موضوعی است که واشنگتن و غرب از آن استقبال خواهند کرد. گرچه وی سال‌هاست که به عنوان بخشی از حاکمیت ایران تلقی می‌شود، اما به عنوان شخصیتی انعطاف‌پذیر و چهره‌ای که بیشترین سازگاری را با غرب دارد نیز به حساب می‌آید.» او ماه گذشته در وب‌سایت شخصی خود اظهار داشت: «ما به تنش‌زدایی و ظرافت بیشتر در روابط خود با جهان نیازمندیم.»

مقدمات این سناریو از هم‌‌اکنون در حال انجام است که رئوس آن عبارت‌اند از: «اختلاف‌افکنی میان اصول‌گرایان»، «تشدید اختلافات تا مرز افشاگری اصول‌گرایان از هم» و «اعتبارزدایی از کارنامه‌ی مدیریتی اصول‌گرایان توسط خودشان».

هرچند انتخابات شوراها نیز از منظر این جریان حائز اهمیت است و مأموریت آن به حزب کارگزاران واگذار شده، اما تمرکز اصلی بر انتخاب کاندیدایی است که ویژگی‌هایی چون «عمل‌گرایی»، «اعتدال»، «کارنامه‌ی ‌خوب اقتصادی» و «نداشتن سوءسابقه‌ی سیاسی به منظور تضمین تأیید صلاحیت» را دارا باشد.

نقش ضلع خارجی جریان فتنه

برای آنکه به جامعیت تحلیلی برسیم لازم است تا «ضلع خارجی جریان فتنه» نیز در سناریوی مد نظر غرب جایابی شود. این بخش از فتنه متشکل از گروه‌های ضدانقلاب است که با محوریت شورای هماهنگی «راه سبز امید» مشغول فعالیت‌اند. از آنجا که حیات این جریان در دو سال اخیر به مخاطره افتاده است، فعالیت برای تأثیرگذاری در انتخابات آینده‌ی ریاست جمهوری، بیش از آنکه هدف غایی باشد، بهانه‌ای برای بقای این جریان محسوب می‌شود.

با این وجود، سرویس‌های جاسوسی غرب با ابزار این شورا در صددند در وهله‌ی اول به سامان‌دهی و انسجام نسبی اپوزیسیون بیرونی دست یابند. این جریان همچنین موظف به جمع‌آوری اطلاعات داخل کشور و ارائه‌ی برآوردهای منظم برای تعریف عملیات غربی‌ها در داخل و خارج کشور است.

هدف‌گذاری جدی‌تر شورای راه سبز امید «هیجانی کردن رفتار اجتماعی مردم» و در مواردی «موج‌سواری» بر هیجانات اجتماعیِ تولیدشده است. انجام فعالیت‌هایی برای محکومیت جمهوری اسلامی در بحث حقوق بشر نیز در فهرست مأموریت‌های این گروه قرار دارد. موارد دیگری نیز با استناد به سابقه‌ی چند ساله‌ی فعالیت این گروه قابل پیش‌بینی است که اجمالاً عبارت‌اند از:

- زیر سؤال بردن سلامت انتخابات، این بار با کلیدواژه‌ی رمز «انتخابات آزاد»

- تلاش برای افزایش منازعه‌ی قدرت در ایران

- تأکید بر گفتمان سازش به عنوان تنها گزینه‌ی رهایی

- بحران‌نمایی و تلاش برای اعلام ناکارآمدی دولت در ماه‌های پایانی

- تلاش برای احیای ناآرامی‌های خیابانی

- تلاش برای تأثیرگذاری منفی بر مشارکت مردم

- مستندسازی مجدد موضوع تقلب و تخلف

نقش جریان انحراف در فتنه‌ی 92

برای دستیابی به تحلیلی جامع‌تر در خصوص انتخابات 92 و فتنه‌ی احتمالی، پرداختن به نقش جریان انحراف نیز کاملاً ضروری و لازم به نظر می‌رسد.

جریان انحراف، به عنوان یک حلقه‌ی حاشیه‌ای در اطراف دولت، در حالی وارد فضای انتخاباتی آینده خواهد شد که به نظر می‌رسد حوزه‌ی فعالیت خود را در دو بخش مورد پیگیری قرار خواهد داد؛ دو فضایی که قطعاً به صورت مکمل یکدیگر عمل خواهند کرد:

1. حوزه‌ی عملیات سیاسی‌ـ‌اجتماعی

جریان انحرافی نیازمند خلق یک «چهره» در جغرافیای سیاسی کشور است؛ چهره‌ای که می‌خواهد خود را به عنوان یک «پدیده‌ی جدید» ظهور و بروز دهد، اما بنا به واقعیت‌های موجود، جلوه‌گری‌اش چندان منطبق با گفتمان موجود انقلابی نیست. گفتمانی که به دلیل کارکردش، نیروهای ارزشی حاضر نیستند خواست و نقش تعیین‌کنندگی خود را بدان اعطا کنند و به راحتی در اختیار پدیده‌ی این جریان قرار دهند.

این جریان که از هم‌اکنون علقه‌های دهک‌های ارزشی را از دست داده و بنا به منظومه‌ی فکری‌اش، خود را دربردارنده‌ی حداقلی از پتانسیل جدید در سپهر سیاسی کشور می‌داند، بر این باور است که شعار استقلال و عدالت در کاشانه‌ی این جریان بروز و ظهور داده می‌شود و گفتمان مسلط آینده به سوی گفتمان آزادی (به تعبیر دقیق‌تر اعطای آزادی‌های فراسوی خطوط قرمز) میل خواهد کرد. لذا کسب علقه‌های دهک‌های بالا، که طبقه‌ی متوسط و طبقات بالا را شامل می‌شود، سخت مورد توجه آنان قرار گرفته است. البته این جریان برای کسب علقه‌ی دهک‌های پایین نیز برنامه‌ی دیگری دارد که در بخش دیگر بدان اشاره خواهد شد.

نگاهی به خطوط فکری این جریان نشان می‌دهد که آنان در جذب این علقه‌ها تلاش‌های بی‌شماری را ترتیب داده‌اند. ارسال این گراها اما تنها با دادن علائم کافی نیست، آنچه به تأکید مورد نیاز آنان است، ایجاد دوقطبی‌های مختلف است.

در حقیقت جریان انحراف خواهد کوشید تا قطب‌بندی خود را «ما در برابرِ...» تعریف و تفسیر کند که این سه‌نقطه می‌تواند عبارت باشد از نظام، روحانیت، اصول‌گرایان، ‌سپاه و...

از دیگر سو، طرح برخی مطالب توسط جریان انحرافی در مقابل نظام اندیشگی، باورها و هنجارهای نیروهای ارزشی، گرایش شدید به بروز دادن سیاست‌های لیبرالیستی در حوزه‌ی اقتصاد و فرهنگ و اجتماع و... دربردارنده‌ی این موارد است که:

1. جریان انحرافی در میان اصول‌گرایان برای خلق پدیده‌ی خود سخت نیازمند یک دوقطبی است؛ به شکلی که تعریف و تصویر مخلوق آن‌ها حتی به عنوان یک قطب منفی در جامعه چندان برای آنان مهم تلقی نمی‌شود.

2. این قطب منفی می‌کوشد با طرح مباحث ساختارشکن، کانون‌های مقاومت و فشار را در برابر خود شکل دهد تا در حقیقت بتواند جایگاه خود را به عنوان یک قطب تثبیت کند. بنا بر باور این جریان، شکل‌گیری این کانون‌های مقاومت و سازمان‌دهی عصبیت‌های بروزیافته می‌تواند دهک‌های بالا را، که در حال حاضر در مقابل این جریان هستند، مجذوب این جریان کند. تأکید یکی از مشاوران دولت اصلاحات مبنی بر اینکه در صورت کاندیدا شدن مهره‌ی این جریان، باید از آن حمایت کرد، چرا که خواست او با خواست آن‌ها هم‌پوشانی‌هایی دارد، در همین راستا قابل ارزیابی است.

3. از دیگر سو، جریان مزبور می‌کوشد تا با طرح برخی موارد همچون اینکه بخش‌هایی از بدنه‌ی اصول‌گرایان با توجه به عدم تعلق گرفتن سهم در برابر و روبه‌روی آن‌ها قرار گرفته‌اند، خود را مبرای از انتقادات اصول‌گرایان نشان دهد و ضمن به میدان آوردن پتانسیل و قابلیت حامل و چهره‌ی گفتمان موجود، انضمام حداقل حامیان و ظرفیت جدید را به سامان برساند.

همچنین این جریان با برخی طراحی‌ها به دنبال پیگیری محورهای فوق نیز هست:

الف) احساس بی‌قاعدگی سیاسی را در بخش‌هایی از جامعه پمپاژ کند؛ به این معنا که فرد چنین احساس و استنباط کند که قواعد و قوانینی که باید مناسبات سیاسی را تعیین و هدایت کند از میان رفته و قرار است قاعده‌ی جدیدی شکل گیرد.

ب) با شکل دادن به مباحث جدی هنجارشکنانه و ساختارشکنانه طی ماه‌ها و سال‌های آینده، پدیده‌ی خود را به عنوان یک نقطه‌ی گره سلبی (منفی) مطرح و مناسبات را حول قطب‌بندی جدید طراحی کند.

ج) با گفته‌ها و کردارهای خود جریان اصول‌گرایی را به عنوان یک جبهه‌ی متحد دچار انشقاق نماید و جریان رقیب را در خود جریان اصول‌گرایان تعریف و تصویر کند.

د) گرایش‌های فزاینده به یک محیط بحران‌زا و بحران‌زی را برای ادامه‌ی فعالیت‌های خود تعریف کند.

هـ) با توجه به نیاز این جریان به کار تشکیلاتی، آن‌ها به دنبال شبکه‌سازی در محیط‌های مختلف هستند و در این زمینه فعالیت‌های خود را شتاب بخشیده‌اند. در همین زمینه، ارتباط با برخی سرشبکه‌های دانشجویی، هنرمندان و اصناف، ایرانیان خارج از کشور، توجه به برخی اقلیت‌ها، جمع‌شدگی پیرامون دستور کارهای مختلف و گوناگون (متناسب با سلایق و علایق و مشی و مشرب‌ها) و... از جمله مواردی است که از هم‌اکنون بخش‌هایی از آنان در دستور کار قرار گرفته است.

و) از هم‌اکنون این جریان برای خود تأکید بر موارد ذیل را لازم‌الاجرا دانسته است:

- آوانگارد بودن (پیشتاز کنش‌ها و واکنش‌های نظری و علمی، سیاسی و اجتماعی)

- چندساحتی بودن (اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، حقوقی و اقتصادی)

ـ ملی (مستقل و بومی) بودن، با تأکید بر چارچوب‌های فراخ هویتی «دینی‌ـ‌ایرانی»

ـ تشکیلاتی (‌اما نه لزوماً حزبی) بودن

- ایجاد تشکیلات منظومه‌ای و خوشه‌ای متکثر

- تعمیق و گسترش مجادلات کلامی‌ـ‌رسانه‌ای

- اصلی و فرعی کردن چالش‌های موجود جامعه

- تأکید بر «صورت» مبانی بدون داشتن دغدغه‌ی «سیرت» آن

- تلاش برای رادیکالیزه کردن هویت‌های ارزشی در برابر خود تا بالاترین سطوح ممکن

- تلاش برای شکل‌دهی به نظام نخبگانی مطلوب خود با تکیه بر استفاده از ابزارهای تشویقی، کنترلی، تحریمی موجود در مجوزها، امکانات و تسهیلات

- اتکای بیشتر بر اقلیت معتقد و تلاش برای ایجاد اقلیت‌های متعدد صنفی و قشری

- گشایش نسبی در فضای اجتماعی‌ـ‌فرهنگی

- تلاش برای ایجاد شکاف میان بازیگران (الیت) رسمی حکومتی (حاکمیت دوگانه)

- تلاش برای ایجاد شکاف میان «عمل» و «نظر» برخی نخبگان سیاسی

- کوشش جهت شکاف میان نظام اجتماعی و نظام سیاسی و قرار دادن نظام سیاسی در برابر وضعیت «پات» (مسلوب‌الاختیار شدن)

- گرایش فزاینده به یک نظام بحران‌زا و بحران‌زی

- ایجاد شکاف میان جبهه‌ی اصول‌گرایان از طریق انشقاق میان تشکل‌های انقلابی

- ایجاد وضعیت آچمز برای نظام جمهوری اسلامی

- ایجاد بن‌بست ساختاری برای نظام

- شلوغ کردن صحنه‌ی انتخابات به لحاظ تعدد کاندیدا

- تخریب و هجمه به شخصیت‌ها و گروه‌های مرجع

- تأکید بر دین حداقلی

- ایجاد بی‌قاعدگی سیاسی

- بی‌اعتباری رسانه‌های اصول‌گرا برای بی‌اعتمادسازی افکار عمومی به آن‌ها

2. حوزه‌ی اقتصادی

جریان انحراف برای جلب رأی دهک‌های پایین جامعه تلاش وافری دارد تا فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها را به عنوان دور جدیدی از تزریق مالی در دهک‌های پایین جامعه کلید بزند.

گرچه در این میان مجلس در خصوص اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها سخت مقاومت کرده است، ولی این جریان ضمن فرافکنی تلاش دارد این مقاومت و مخالفت را ابزاری برای شورش اجتماعی قرار دهد. در حقیقت این جریان گرچه در ساحت ذکرشده‌ی قبلی به دنبال بروز دادن هیجان‌نمایی است، اما در این ساحت تلاش دارد سیاست‌های معطوف به نیازهای روزمره (امپرسیونیستی) را مورد تأکید خود قرار دهد.

در این زمینه تحلیل اخیراً انتشاریافته در شبکه‌ی ایران قابل تأمل است: «پیام فتنه‌ی 88 که مبنایی سیاسی و اجتماعی داشت صرفاً در دهک‌های درآمدی 9 و 10 کشورمان مسموع بود و به دلیل همین محدودیت پایگاه طبقاتی، امواج فتنه‌ی 88 نه تنها فراگیر نشد، بلکه در یک بازه‌ی زمانی 8 ماهه‌ی موج‌آفرینی فتنه‌‌گران میرا شد، اما طراحان فتنه‌ی 92 با جمع‌بندی تجربه‌ی فتنه‌ی 88، اکنون 5 دهک درآمدی، یعنی دهک‌های درآمدی 3 تا 7 را هدف گرفته‌اند که در صورت تحقق اهدافشان، کشور را با مخاطراتی نظیر آشوب اجتماعی و اعتصاب روبه‌رو خواهند کرد.» این متن می‌کوشد تا با «وعده‌ی بزرگ»، از هم‌اکنون مزه‌ی پول هنگفت را به دهک‌های پایین جامعه بچشاند و القا نماید که توقف فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها در دهک‌های فرودست ایجاد حس محرومیت نسبی می‌کند و زمینه‌ساز آشوب‌های خیابانی در اردیبهشت‌ماه 92 خواهد شد.

به بیان دیگر، با تأمل بیشتر می‌توان دریافت که جریان انحراف ضمن توجه و دامن زدن به «بلوای نان»، به دنبال ترکیب این راهبرد هم‌زمان با تحریم (به عنوان عامل خارجی) و شورش خودی علیه خودی (به عنوان فاکتور داخلی) است. همچنین این جریان می‌کوشد تا با سوژه قرار دادن دهک‌های پایین جامعه، آنان را متضرر از «سود آنی» و چیزی که متعلق به آنان است قلمداد کند و بازی دهد و با «فاقد امتیاز» خواندن آنان، فشارهای اقتصادی را متوجه بقای روزانه‌شان نماید تا شاید از این طریق بتواند زنجیره‌ای از اعتراضات را در سراسر کشور ایجاد نماید.

در مجموع با توجه به رفتارهای جریان انحراف می‌توان به صرافت تأکید کرد که جریان انحراف در انتخابات 92، ضمن عبور از آرامش، به دنبال گره زدن شرایط اکسپرسیونیستی (هیجان‌نمایی) با شرایط امپرسیونیستی (سیاست‌های معطوف به نیازهای روزمره) خواهد بود.

پاس و آبشار فتنه و انحراف

در مجموع، با توجه به بررسی برنامه‌های طیف‌های مختلف داخلی و خارجی تأثیرگذار بر انتخابات آتی ریاست جمهوری، کاملاً مشخص است که فشارهای اقتصادی وارد آمده بر نظام جمهوری اسلامی به عنوان یک فرصت جدی پیش روی جریان فتنه و انحراف قرار دارد و این دو جریان تلاش می‌کنند از اقتضائات موجود به صید راهبردهای خود در محیط داخلی بپردازند.

در این چارچوب، بررسی فعالیت‌های این دو جریان کاملاً نشان می‌دهد که آگاهانه یا ناآگاهانه، این دو جریان در توافق نانوشته به بازی پاس و آبشار روی آورده‌اند و هر یک به فراخور زمینه‌، امتیازگیری از حاکمیت را دنبال می‌کنند.

جریان فتنه و انحراف بی‌شک هر دو، اصول‌گرایی و گفتمان آن را مهم‌ترین رقیب خود می‌دانند و در این چارچوب به حمله به آن می‌پردازند. در شرایطی که جریان انحراف به تخریب جریان اصول‌گرایی می‌پردازد، فتنه‌گران به برجسته‌سازی آن مشغول‌اند و ضمن دریافت پاس، شدت حمله به این گفتمان را دوچندان می‌سازند. برای مثال، جریان فتنه تلاش دارد تا با تحریک جریان انحراف، به ایجاد گشایش سیاسی برای خود بپردازد.

اصلاح‌طلبان در این زمینه بر روی رفتارهای نوظهور احمدی‌نژاد حساب ویژه‌ای باز کرده‌اند و بر بهره‌گیری از این رفتارها تأکید می‌کنند. علیرضا علوی‌تبار در این زمینه هدف احمدی‌نژاد از این رفتار‌ها را به این شرح تعریف و تفسیر می‌کند:

1. «مجموعه‌ی این مواضع، یک بازی طراحی‌شده برای ایجاد یک فضای رقابتی و نیز ایجاد نوعی اپوزیسیون نمایشی است؛ اپوزیسیونی که در انتخابات کارکرد داخلی دارد.

2. احمدی‌نژاد احساس کرده که در حال حذف شدن از دایره‌ی حاکمیت است و آینده‌ای ندارد. بنابراین با طرح این مباحث، در صدد ایجاد فضای لازم برای چانه‌زنی و امتیاز گرفتن است تا عمر سیاسی‌اش در نظام جمهوری اسلامی به پایان نرسد.

3. احمدی‌نژاد در شعارها و اقدامات اقتصادی‌اش موفق نبوده و با به بن‌بست رسیدن سیاست‌هایش احساس می‌کند که با تصویر نامطلوبی صحنه‌ی سیاسی ایران را ترک می‌کند و هیچ سرمایه‌ی معنوی و اجتماعی‌ای برای خودش ایجاد نکرده است. به همین دلیل، در حال تغییر روش است تا بلکه به شیوه‌ی دیگری بتواند سرمایه‌ی اجتماعی لازم را کسب کند. در واقع، مطابق این تفسیر، او می‌خواهد با چهره‌ای مظلوم و جذاب ‌‌ـ‌از لحاظ سیاسی‌ـ برای طبقاتی که خواستار مشارکت و آزادی سیاسی‌اند، عرصه‌ی سیاسی را ترک کند.»

در مجموع، اصلاح‌طلبان، با توجه به این تعاریف و تفاسیر، محور دوم را «نقطه‌ی طلایی بازی احمدی‌نژاد» ارزیابی می‌کنند و می‌کوشند تا از این راهبرد احمدی‌نژاد به عنوان یک فرصت برای خود بهره جویند و تلاش احمدی‌نژاد را در راستای سیاست‌های اصلاح‌طلبان مدیریت کنند.

علیرضا علوی‌تبار در این زمینه این مکانیسم را این گونه توضیح می‌دهد: «به نظر من، این اقدامات را نباید جدی گرفت. البته هر فرصتی، فرصتی است برای نقد مکانیسم‌هایی که ما را به اینجا رسانده است. انتقادهای امروز احمدی‌نژاد فی‌نفسه هیچ ارزشی ندارد، اما فرصت خوبی است که دیگران بتوانند سازوکارهایی را نقد کنند که کار را به اینجا کشانده است.»

وی در ادامه بر دو محور تأکید می‌کند و معتقد است باید از این 2 طریق به بهره‌برداری از این فرصت پرداخت. این دو فرصت از نگاه علوی‌تبار عبارت‌اند از:

الف) کشاندن احمدی‌نژاد به فضای معارضه با نظام

علوی‌تبار در این زمینه می‌گوید: «به حرف‌های جدید احمدی‌نژاد وقتی می‌توان اعتماد کرد که او لااقل در حوزه‌های تحت اختیار خودش، اقدامات سابقش را تا حدی تعدیل کند. اصلاح‌طلبان در صورتی می‌توانند از او در برابر اصول‌گرایان حمایت کنند که مجموعه‌ای از اقدامات دمکراتیک را از محمود احمدی‌نژاد مشاهده کنند.»

ب) تلاش برای گشایش فضای سیاسی برای اصلاح‌طلبان

تئوریسین اصلاح‌طلبان در این زمینه معتقد است که باید به پیامدهای کنش‌های جدید احمدی‌نژاد توجه داشت و برای جریان اصلاحات فضای جدیدی خلق کرد.

علوی‌تبار می‌گوید: «اگر نتیجه‌ی رفتارها کاهش بحران‌ها و گشایش فضای اجتماعی باشد، این به نفع همه است. اگر نیرویی که این کار را انجام می‌دهد، به صورت تصادفی و موردی این کار را انجام دهد، خیلی نمی‌توان روی عملکرد او حساب کرد؛ اما اگر مجموعه‌ای از اقدامات با هدف احقاق حقوق مردم و باز کردن فضای سیاسی جامعه محقق شود، در این صورت می‌توان درباره‌ی این نیرو بیشتر تأمل کرد.»

با توجه به مطالب گفته‌شده، می‌توان پیش‌بینی کرد که:

- جریان اصلاح‌طلب از این پس در رسانه‌های خود به تشویق برخی رفتارهای نوظهور احمدی‌نژاد می‌پردازد و مطالبات جدی‌تر را از وی درخواست می‌کند. مصاحبه‌ی صادق زیباکلام با روزنامه‌ی اعتماد را باید در همین راستا ارزیابی کرد. زیباکلام در این خصوص گفته است: «اصلاح‌طلبان باید به احمدی‌نژاد خوش‌آمد گفته و در عین حال، به وی یادآوری کنند که او یک گام برداشته و حالا منتظریم که گام‌های بلندتری در جهت تحقق دمکراسی در کشور بردارد.»

- اصلاح‌طلبان خواهند کوشید تا با فراخ کردن مطالب مورد تأکید احمدی‌نژاد، به سفیدکاری خود اقدام کنند و هویت و گفتمان خویش را «مسیر درست» طی سال‌های گذشته عنوان کنند.

- این جریان خواهد کوشید تا مدل «پاس و آبشار» را عملیاتی سازد و با هر رفتار نوظهور و غیرقابل تعریف جریان انحراف، به اجتماعی کردن این مطالب در راستای بهره‌برداری خود بپردازد.

- از دیگر سو، جریان انحراف بی‌شک خواهد کوشید تا نتیجه‌ی تحرکات اصلاح‌طلبان را در لحظه‌ی موعود مصادره کند و به نفع خود تغییر جهت دهد.

*محمد عبدالهی/ مدیرعامل اندیشکده‌ برهان
ارسال به دوستان
چه چیز‌هایی واقعاً برای درمان سرماخوردگی مفید هستند؟ کوهنوردان از صعود به ارتفاعات اجتناب کنند رئیس مرکز کنترل راهبری گاز: صادرات گاز ایران به عراق مطابق برنامه برقرار است 5 نکته درباره ازسرگیری مذاکرات هسته ای / 21 سال مذاکرات کی تمام می شود؟ هند: با ایران و اسرائیل برای جلوگیری از تشدید تنش‌ها در ارتباط هستیم تهران از امشب بارانی می‌شود خروج توده ۱۵ کیلویی از شکم دختر ۱۳ ساله در اهواز ایونیک 9 شاسی بلند جدید هیوندای کپی از آب در آمد! (عکس) پزشکیان: اکثر یارانه‌ها به کسانی می‌رسد که احتیاجی به آن ندارند/ نمی‌توانم بپذیرم مردم چشم به آن سوی مرزها داشته باشند و تصور کنند کشورهای دیگر منطقه از ما پیشرفته‌تر هستند سی ان ان: نتانیاهو با توافق آتش‌بس در لبنان موافقت کرده توضیحات سخنگوی کمیسیون فرهنگی درباره اجرای قانون عفاف و حجاب نحوه پرداخت حق بیمه تکمیلی توسط بازنشسته و تامین اجتماعی انگلیس: درباره بازداشت «نتانیاهو» از قوانین بین‌المللی حمایت می‌کنیم دعوت از ۳ فیلم ایرانی به جشنواره تورین ایتالیا ۱۰۵ فیلم متقاضی حضور در جشنواره فجر