عصرایران - نیمه مرداد 1384 ؛ محمود احمدی نژاد که انتخابات سوم تیر را برده ، به بهارستان می رود و سوگند یاد می کند"درحراست از مرزها و استقلال سیاسی و
اقتصادی و فرهنگی کشور از هیچ اقدامی دریغ نورزد"
(اصل 121 قانون اساسی).
درست یک خیابان آن سوتر در چهار راه استانبول تهران - بورس صراف های پایتخت - بازار ارز و سکه روال عادی خود را طی می کند: هر سکه بهار آزادی طرح جدیدحدود 96 هزار تومان است و تابلوها ، قیمت هر دلار آمریکا را 902 تومان نشان می دهند
(متوسط قیمت ها در مرداد 84 بر اساس اعلام بانک مرکزی).
در آن روز قیمت هر اونس طلا در بازارهای جهانی هم چیزی بود در حدود 436 دلار.
اینک شش و نیم سال از آن روز می گذرد و احمدی نژاد دومین دوره ریاست جمهوری اش را تجربه می کند. بازار سکه و ارز در تلاطمی تاریخی است؛ همان سکه 96 هزار تومانی به بالای یک میلیون تومان رسیده و دلاری که یک تومان و پنج تومان و ده تومان بالا و پایین می رفت 50 تومان و 100 تومان و 200 تومان می جهد و به بالای 2200 تومان رسیده است.
در این میان البته قیمت جهانی طلا هم ساکن و ساکت نبوده و به 1670 دلار در هر اونس رسیده است و این افزایش جهانی بهای طلا ، همواره سنگری بوده که مسوولان پشت آن پنهان شوند و افزایش قیمت را به بهای جهانی نسبت دهند و یا در خوش بینانه ترین حالت ، سراغ "حباب" بروند و با ذکر این که در بازار حباب داریم ، وجدانشان را راحت کنند!
اما مقایسه قیمت ها در ماه به قدرت رسیدن احمدی نژاد و ماه جاری نشان می دهد که قیمت سکه در ایران بسیار بیش از افزایش جهانی طلا صعود کرده است.
قیمت جهانی طلا در شش و نیم سال گذشته حدود
3.8 (سه و هشت دهم) برابر شده است ولی قیمت سکه بهار آزادی که -به همراه دلار- نشان دهنده نبض بازار هست بیش از
10 برابر بالا رفته است.
دراین میان دلار هم حدود دو و نیم برابر بالا رفته است و این در حالی است که ارزش برابری بسیاری از ارزها در برابر دلار در این مدت ثابت بوده و این پول ملی ایران بوده که چنین بی ارج شده است ؛ آنقدر که حتی در برابر لیر ترکیه نیز در همین یک سال اخیر حدود نیمی از ارزش خود را از دست داده است!
در واقع قیمت دلار در این چند سال ببش از کل تاریخ ورودش به ایران افزایش داشته است ( از روز اول ورود به کشور تا مرداد 84 ، حدود 900 تومان بالا رفته و در این چند سال بیش از 1000 تومان!).
نکته قابل توجه این که بخش قابل توجهی از این ماجرای غم انگیز اقتصادی در کمتر از یک ماه اخیر رخ داده و با اصرار رئیس جمهور بر ادامه سیاست های کنونی بانکی در خصوص نرخ سود بانکی ، وخیم تر نیز شده است.
در این بحبوحه ، قیمت کالا و خدمات مورد نیاز مردم نیز دستخوش افزایش های بی رویه شده و اتفاق موهنی هم که رخ داده این است که بسیاری از فروشندگان کالاهای ارزبر ، قیمت اجناس خود را نه به واحد پول ملی یعنی ریال ، که به دلار آمریکا به مشتریان قیمت می دهند زیرا هیچ حاشیه امنی برای سرمایه خود در روزها و حتی ساعات آتی متصور نیستند.
اگر مسؤولان در هر بار مواجهه با افزایش بی رویه قیمت های ارز و سکه از حباب سخن می گویند، هر چند اراده آنها از این ادبیات حبابی معطوف به فرار از مسؤولیت است اما سخن ایشان در واقع اعترافی تلخ و زننده است مبنی بر این که آنقدر بی تدبیر بوده اند که نتوانسته اند از به وجود آمدن حباب جلوگیری کنند و آنقدر هم ضعیف هستند که از عهده حباب هم بر نمی آیند و این سوال را در ذهن مردم نگران پدید می آورند که اگر اینان از عهده یک حباب بر نمی آیند با بادکنک و توپ و گوی چه می کنند؟!
همه چیز را به گردن دیگران انداختن کاری نداره مهم این نیست که مرد سر حرفش باشه مهم اینه که مرد اگه دید یه چیزی مشکل داره از بقیه کمک بخواد و اون مشکلو حل بکنه
این مملکت دیگه درست بشو نیست و هر امیدی که داشتیم پر پر شد و فقط باید رفت
استقلال که این است وای به آزادی و باقی ماجرا!
سرخوردگی من از سایت های خبری ایرانی که به خوانندگانش احترام قایل نیستند. این رو توی همه خبرهات کپی میکنم شاید یک جا بزاری و نظرات مثبت و منفی مردم رو ببینیم. البته باز عصر ایران بهتر از بعضی سایتهای خبری هست انصافا
دولت قشرهای مستضعف!!!
دولتی که کمر بسته بود برای کم کردن اختلاف طبقاتی و حالا نمایان شدن ذات آن شعارها
به عقیده من این بحران 70درصد ناشی از بی تدبیری و بی کفایتی مسولانه و 30درصد بخاطر تحریمه
چراکه دراین چندماه اخیر شرایط تحریم تغییری نداشته ولی... .
ولی یادت باشه کلاهای بزرگ نخری
آخه یارانه رو بردی سکه و دلار خریدی شد این دیگه...
اسنادش هم موجوده :-)
آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است ؟
اگه آقا محمود سوگند یاد کرده که در حراست از استقلال اقتصادی دریغ نورزه ، منظورش این بوده که مواظب باشه 3000000000000 تومان اختلاس نشه !!!!!!!!!! نه اینکه مواظب باشه سکه 96 هزار تومنی ، بشه یک میلیون و 96 هزار تومن !!! که ایشان در این راستا ، به توفیقات چشم گیری نائل شده اند !!!!
اقتصاد رو می خواهیم چکار ؟
این چند روزه خیلی حرص خوردی ها
یه طوریت میشه ننه جون
عصری جان حیا کن؛ پیاممو زود چاپ کن!
عذر ما را بپذیرید که "نمی توانیم" همه پیام ها را منتشر کنیم.
کاربران فرهیخته عصرایران را چه با پیام ، چه بی پیام دوست داریم.
باز هم عذر می خواهیم و مطمئن هستیم درک مان می کنید.
موفق و سربلند باشید
چون نظراتی که ما با احتیاط تمام میفرستیم و قطعا قابل چاپ هست رو هم نمیزارین. واقعا این بی احترامی هست. اما از این که شما در تنگنا هستید هم با خبریم عصر ایران عزیز
- جان زمين را از تام به قيمت 1 دلار خريد. حالا تام و ژاك هر كدام 1 دلار داشتند و جان مالك زمين بود كه 1 دلار ارزش داشت. دارايي خالص كشور 3 دلار شد.
- ژاك فكر كرد كه فقط يك قطعه زمين در كشور وجود دارد و از آنجايي كه زمين قابل توليد نيست، ارزشش بالا خواهد رفت. بنابراين 1 دلار از تام قرض كرد و با 1 دلار خودش، زمين را از جان به قيمت 2 دلار خريد. تام يك دلار به ژاك قرض داده است. بنابراين دارايي خالص او 1 دلار است. جان زمينش را به قيمت 2 دلار فروخت. بنابراين دارايي خالص او 2 دلار است. ژاك مالك زميني به قيمت 2 دلار است، اما يك دلار به تام بدهكار است. بنابراين دارايي خالص او 1 دلار است. دارايي خالص كشور 4 دلار شد.
- تام ديد كه ارزش زميني كه يك وقت مالكش بود افزايش يافته است. او از فروختن زمين پشيمان شده بود. تام يك دلار به ژاك قرض داده بود. پس 2 دلار از تام قرض كرد و زمين را به قيمت 3 دلار از ژاك خريد. در نتيجه، حالا مالك زميني به قيمت 3 دلار است. اما از آنجايي كه 2 دلار به جان بدهكار است دارايي خالص او 1 دلار است. جان 2 دلار به تام قرض داده است. بنابراين دارايي خالص او 2 دلار است. ژاك اكنون 2 دلار دارد. بنابراين دارايي خالص او 2 دلار است. دارايي خالص كشور 5 دلار شد. حبابي در حال شكلگيري است.
- جان ديد كه ارزش زمين در حال بالا رفتن است. او هم تمايل داشت مالك زمين شود. 2 دلار داشت و 2 دلار از ژاك قرض كرد و زمين را به قيمت 4 دلار از تام خريد. در نتيجه، تام قرضش را برگرداند و حالا 2 دلار دارد. دارايي خالص او 2 دلار است. جان مالك زميني به ارزش 4 دلار است اما چون 2 دلار از ژاك قرض كرده است دارايي خالص او 2 دلار است. ژاك 2 دلار به جان قرض داده است و بنابراين دارايي خالص او 2 دلار است. دارايي خالص كشور 6 دلار شد، اگر چه كشور همان يك قطعه زمين و 2 سكه 1 دلاري در گردش را دارد.
- همه پول بيشتري داشتند و خوشحال و خوشبخت بودند تا اينكه يك روز افكار نگرانكنندهاي به ذهن ژاك خطور كرد. «هي، كجاي كاري؟ اگر افزايش قيمت زمين متوقف بشه، اونوقت جان چطوري ميتونه قرض منو پس بده. فقط 2 دلار تو كشور هست و فكر كنم بعد از اين همه معامله، ارزش زمين جان حداكثر 1 دلار باشه، نه بيشتر.»
- تام هم همين فكر را كرد. ديگر هيچكس نميخواست زمين را بخرد. در نهايت، تام 2 دلار دارد و دارايي خالص او 2 دلار است. جان 2 دلار به ژاك بدهكار است و زميني كه فكر ميكرد 4 دلار ميارزد حالا 1 دلار ارزش دارد. بنابراين دارايي خالص او 1 دلار است. ژاك 2 دلار به جان قرض داده است، اما چه قرضي! اگر چه دارايي خالص ژاك هنوز 2 دلار است اما قلبش بد جوري ميزنه. دارايي خالص كشور 3 دلار شد!
- خب چه كسي 3 دلار از كشور دزديده است؟ البته قبل از اينكه حباب بتركد جان فكر ميكرد زمينش 4 دلار ميارزد. در واقع قبل از تركيدن حباب، دارايي خالص كشور روي كاغذ 6 دلار بود. جان چارهاي جز اعلام ورشكستگي ندارد. ژاك هم زمين 1 دلاري را به جاي قرضش از جان ميگيرد. حالا تام 2 دلار دارد. جان ورشكسته است و دارايي خالص او صفر دلار است (هم چيز را از دست داده است). ژاك هم چارهاي ندارد جز اينكه به زمين 1 دلاري اكتفا كند. پس دارايي خالص كشور 3 دلار است.
- تام برنده است. جان بازنده است. ژاك هم خوششانس است كه دارايي اوليه خود را دارد