كيهان:آقاي باهنر ! ازشما انتظار نمي رفت
«آقاي باهنر ! ازشما انتظار نمي رفت»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در ان ميخوانيد؛ديروز، مصاحبه آقاي محمدرضا باهنر، نايب رئيس محترم مجلس شوراي اسلامي در كنار تصوير بزرگ ايشان به تيتر اول روزنامه هاي زنجيره اي تبديل شده بود و خبرگزاري هاي خارجي و سايت هاي ضدانقلاب با ذوق زدگي فراوان به استقبال آن رفته بودند.
اظهارات اخير آقاي باهنر با نظراتي كه قبلا اعلام
كرده و بر آن اصرار مي ورزيدند تفاوت هاي فاحشي دارد كه پاسخ صريح ايشان را
مي طلبد و دراين باره گفتني است كه؛
1- آقاي باهنر، درخواست محاكمه و
مجازات سران فتنه 88 از جمله موسوي و كروبي را به ديدگاه و نظر يك اقليت 4 ،
5 نفره! در فراكسيون اصولگرايان مجلس نسبت داده اند كه بايد پرسيد؛
الف: مگر حضرتعالي روز 26 بهمن ماه 88 يكي از امضاءكنندگان بيانيه اي نبوديد كه 223 تن از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي عليه موسوي و كروبي صادر كرده و در آن خواستار «اشد مجازات» براي آنها شده بودند؟ لطفا به متن بيانيه ياد شده مراجعه بفرمائيد! در بخشي از آن بيانيه آمده است؛ «ما نمايندگان مسئوليت مستقيم شهادت يك دانشجوي بسيجي را در 25 بهمن و بهره برداري دشمنان ضدانقلاب را متوجه كروبي و موسوي مي دانيم و معتقديم كاسه صبر ملت از مدارا در برابر اين آقايان لبريز شده و همگان خواستار اشد مجازات براي آنها هستيم.»
در ادامه همان بيانيه به ديدگاه آن روز بعضي ها كه ديدگاه امروز حضرتعالي را دارند پاسخ داده شده و آمده است؛
«
از همه كساني كه خود را انقلابي مي دانند، مي خواهيم -يعني شما جناب آقاي
باهنر، هم خواسته ايد- با صراحت از اين آقايان اعلام برائت كنند وگرنه در
ميان مردم جايگاهي نخواهند داشت».
جناب آقاي باهنر! همانگونه كه ملاحظه مي كنيد 223 تن از نمايندگان مجلس - از جمله حضرتعالي- خواستار «اشد مجازات» براي موسوي و كروبي شده بوديد، بنابراين چرا اين درخواست را فقط به يك اقليت 4 ، 5 نفره! در فراكسيون اصولگرايان نسبت مي دهيد؟!
ب: شايد بفرمائيد منظور شما كساني است كه شعار مرگ بر موسوي و مرگ بر كروبي سر داده بودند كه در اينصورت بايد گفت؛ اين شعار به معناي درخواست «اشد مجازات» است، يعني دقيقا همان خواسته اي كه با صراحت در بيانيه 223 نماينده مجلس آمده بود و جنابعالي نيز آن را امضاء كرده بوديد.
ج: ممكن است آقاي باهنر بفرمايند كه آن روزها نيز با مجازات موسوي و كروبي موافق نبوده اند كه بايد پرسيد؛ اگر موافق نبوديد چرا همراهي و امضا كرديد و چنانچه همراهي و امضاء نكرده بوديد چرا همان روزها با خواست 223 نماينده مجلس- يعني خواست قاطبه ملت- مخالفت نكرديد و اين روزها چه اتفاقي افتاده كه به فكر مخالفت با مجازات سران فتنه و حمايت ضمني از آنها افتاده ايد؟!
همين جا گفتني است، مردم مي دانند و آقاي باهنر نيز به يقين مي داند كه شعار مرگ بر سران فتنه نشانه انزجار و نفرت از خيانت آنهاست و مجازات اعدام چرخه قانوني جداگانه اي دارد.
د: به يقين جناب باهنر در تظاهرات و راهپيمايي حماسي و كم نظير 9 دي حضور داشته و شعارها و خواسته هاي اصلي مردم را كه محاكمه و مجازات سران فتنه بود شنيده اند. خواسته آن توده هاي عظيم و چند ده ميليوني در سراسر كشور كه نظر يك اقليت 4 ، 5 نفره در فراكسيون اصولگراي مجلس نبوده است! بوده است؟! و بايد از آقاي باهنر پرسيد؛ چرا نمايندگاني كه همراه با توده هاي چند ده ميليوني مردم خواستار محاكمه و مجازات سران فتنه شده بودند را سزاوار ملامت مي دانيد؟ و آيا مي توان از كنار وطن فروشي، جنايت، آدم كشي، اهانت به ساحت امام حسين(ع)، پاره كردن عكس حضرت امام(ره)، همكاري آشكار با سرويس هاي اطلاعاتي موساد، سيا و MI6، ائتلاف با منافقين و بهايي ها و سلطنت طلب ها، و ده ها خيانت ديگر سران فتنه به آساني عبور كرد؟!
2- آقاي باهنر مي گويد؛ «اين ها فشار مي آوردند كه موسوي و كروبي اعدام شوند و همين موجب شد آيت الله آملي لاريجاني مجبور شود در مصاحبه اي بيان كند كه من به دنبال دستگيري سران فتنه هستم، اما مقامات عالي رتبه نظام به دنبال اين نيستند. بايد بگويم، اين يك مرض است»!
جناب باهنر، اولا؛ مخالفت نظام با زمان دستگيري سران فتنه نمي تواند به مفهوم رفع اتهام آنها باشد و بعيد است كه آقاي باهنر نيز چنين منظوري داشته باشند. ثانياً؛ درخواست مجازات قانوني سران فتنه كه آن مقام عزيز عالي رتبه نظام نيز بارها بر مجرم بودن آنها تاكيد ورزيده اند چه عيب و ايرادي دارد كه باعث نگراني آقاي باهنر شده است؟! ثالثاً؛ امروزه چه كسي است كه نداند ممانعت از دستگيري سران فتنه، تدبيري حكيمانه بوده و هويت واقعي آنها را بر همگان آشكار كرده است؟ و رابعاً؛ هم اكنون نيز سران فتنه به علت جرايم و جناياتي كه مرتكب شده اند تحت پيگرد هستند و محاكمه و مجازات آنها هرگز منتفي نشده و نخواهد شد.
3- آقاي باهنر مي گويد؛ «يكي از اشكالاتي كه به اين
افراد تندرو(!) در ميان اصولگرايان داريم اين است كه اين افراد، در به در
به دنبال اين هستند كه 13 ميليون نفري كه به ميرحسين موسوي راي داده اند را
پيدا كنند و آنها را از صفحه روزگار محو كنند»!
آقاي باهنر! آيا مي
توانيد فقط يك نمونه- تاكيد مي شود فقط يك نمونه- از كساني را آدرس بدهيد
كه به قول شما «در به در به دنبال پيدا كردن 13 ميليون راي دهنده به موسوي و
محو آنها از صفحه روزگار» باشند؟!
اصولگرايان دقيقاً همصدا با رهبر معظم انقلاب بر آراي 40 ميليوني مردم به نظام- صرفنظر از كانديداي مورد نظر آنها- تأكيد ورزيده و مي ورزند و معتقدند دستكم 12 ميليون از رأي دهندگان به موسوي، فريب تظاهر اوليه او به اسلام و انقلاب و رهبري را خورده اند؟ نگارنده در يكي از مناظرات تلويزيوني به اين نكته اشاره داشت كه موسوي در انتخابات تقلب كرده است و مانند كسي كه به مردم وعده سكه طلا مي دهد ولي به جاي آن سكه برنز تحويل مي دهد، با تظاهر به پيروي از امام(ره) و رهبري و اعتقاد به نظام اسلامي، رأي جمع كرده و رأي دهندگان بعد از پي بردن به ماهيت ضد انقلابي وي، متوجه فريب خوردگي خويش شده و به او پشت كرده اند. كاش نيم نگاهي به اظهارات سالوسانه موسوي درباره اعتقادش به امام و انقلاب و رهبري و نظام و... مي انداختيد و اين اظهارات را با مواضع و عملكرد بعدي او مقايسه مي فرموديد.
در تمامي اظهارنظرهاي اصولگرايان كه به آساني در دسترس و قابل مراجعه است به وضوح مي توان ديد كه آنان همواره به دنبال روشنگري درباره هويت واقعي موسوي و كروبي و خاتمي و نهايتاً جذب 5/12 ميليون رأي دهنده فريب خورده بوده اند و نه آن كه به قول آقاي باهنر - كه معلوم نيست از كجا آورده است- در پي «محو آنها از صفحه روزگار باشند» و خوشبختانه حماسه 9 دي و فروكش كردن آشوب ها نشان داد كه درايت رهبري و پيروي مردم از مديريت ايشان در اين زمينه نيز نتيجه اي مطلوب و درخور ستايش داشته است.
4- آقاي باهنر مي فرمايند؛ يكي از اختلافات ما با برخي از افراد تندرو در ميان اصولگرايان همين بود كه نبايد اصلاح طلبان درون مجلس را تحريك كنيم و در مقابل آنها مرگ بر فتنه بگوئيم.
ظاهرا آقاي باهنر متوجه نبوده است كه اين بخش از اظهارات ايشان، اهانت صريح به فراكسيون اصلاح طلبان مجلس است و آنها را به فتنه گري و همراهي با فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 متهم كرده است. زيرا، كساني كه اهل زد و بند با بيگانگان و همكاري و همراهي با فتنه گران نبوده اند، به يقين از شعار مرگ بر فتنه عصباني نمي شوند و اين شعار را عليه خود تلقي نمي كنند بلكه با آن همصدا نيز خواهند شد ولي آقاي باهنر بي آن كه متوجه باشد تصريح مي كند كه اعضاي فراكسيون اقليت مجلس، بخشي از فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 هستند و به همين دليل از شعار مرگ بر فتنه عصباني و تحريك مي شوند!! عجيب آن كه همين آقاي باهنر كه حتما نمايندگان اصلاح طلب مجلس را هم فتنه گر مي داند، اصولگرايان را متهم مي كند كه «در به در دنبال پيدا كردن و حذف 13 ميليون نفري هستند كه به موسوي راي داده بودند»!! اين نگاه «تند» و «افراطي» آقاي باهنر نسبت به نمايندگان اصلاح طلب مجلس در حالي است كه برخي از آنها با صراحت از سران فتنه تبري جسته اند.
5- و بالاخره، وجيزه پيش روي، سخني دوستانه با يك برادر گرامي است و نقد و هشداري دلسوزانه كه در ميدان دشمن بازي نكنند و چنانچه اظهارات آقاي باهنر رسانه اي نشده بود، نيازي به اين نوشته نيز احساس نمي شد و اما، از سوي ديگر، اين يادداشت در پي ناديده گرفتن اشتباهات برخي از دوستان اصولگراي مجلس شوراي اسلامي هم نيست.
خراسان:ره آورد ۳ دهه پايمردي
«ره آورد ۳ دهه پايمردي»عنوان يادداشت روز روزنامهي خراسان به قلم بهروز بيهقي است كه در ان ميخوانيد؛پس از ۳۵ سال انتظار و پايمردي سرانجام، شنبه شب گذشته بهره برداري از نيروگاه اتمي بوشهر آغاز شد. پروژه ساخت و راه اندازي نيروگاه اتمي بوشهر در ۲ سال باقي مانده از دوران حاکميت رژيمي آغاز شد که مهم ترين متحد غرب در خاورميانه به شمار مي رفت. طبيعي است که با روي کار آمدن نظام سياسي که استقلال از شرق و غرب را رکن سياست خارجي خود مي داند، روند ساخت و راه اندازي نيروگاه اتمي بوشهر در نشيب افتاد اما هيچ گاه از قدر و اهميت آن در نظر مسئولان نظام تازه تأسيس اسلامي کاسته نشد. اين پايمردي که گاه به جديتي غريب براي دستيابي به فناوري صلح آميز هسته اي پهلو مي زد، حتي در دوران ۸ سال جنگ تحميلي متوقف نشد و به همين دليل بخشي از ساختمان نيروگاه بوشهر در همان سال ها مورد حمله موشکي عراق قرار گرفت. پس از رحلت امام(ره) و با تدبير و هدايت رهبر جديد جمهوري اسلامي ايران بود که دولت هاي سازندگي و اصلاحات خير الموجودين را براي تکميل پروژه نيروگاه بوشهر يافتند و روسيه متعهد شد که اين نيروگاه را تا سال ۲۰۰۰ ميلادي به بهره برداري برساند.
حديث خلف وعده ها، تعويق ها و کارشکني هاي روسيه در راه اندازي نيروگاه بوشهر چندان مکرر شده که حاجتي به بيان ندارد اما راه اندازي اين نيروگاه در دوره اي آغاز شد که با صلابت رهبر، دولت و ملت ايران، تقابل غرب و به ويژه آمريکا با برنامه هسته اي کشورمان به اوج خود رسيده و تحريم ها عليه ايران به طور چشمگيري تشديد شده است؛ تحريم هايي که البته عمري به درازاي عمر انقلاب اسلامي دارند و نمي توان از وضع آن ها شگفت زده شد.
ايران با طي مسيري چنين ناهموار به توفيق راه اندازي نخستين نيروگاه اتمي خاورميانه دست يافت و آن را بايد نتيجه ۳ دهه پايمردي و مقاومت مردم و نظام برآمده از انقلاب شکوهمند آن ها دانست.
در تمامي اين ۳ دهه مسئولان نظام، مواضع اصولي کشور را وجه المصالحه راه اندازي نيروگاه بوشهر نکردند و شگفت آن که در آستانه راه اندازي اين نيروگاه توسط روسيه، دولت حق ملت را در تحويل سامانه دفاعي اس-۳۰۰ با طرح شکايتي در مجامع حقوقي بين المللي پي گيري کرد. اين پي گيري حقوقي حيرت روسيه را برانگيخت و در عين حال نشان داد که جمهوري اسلامي ايران پس از گذشت بيش از ۳ دهه همچنان به شعار سر نسپردن به شرق و غرب پايبند و ملتزم است.
از همين روست که هم اينک مي توان با غروري عزت مندانه راه اندازي نخستين نيروگاه اتمي ايران را سمبل و نماد ۳ دهه پايمردي ملت ايران برشمرد و دوازدهم شهريور ماه سال ۱۳۹۰ را تا ايران و ايراني باقي است، گرامي داشت.
نيروگاه بوشهر، حال ثمره عيني و ملموس سياست راهبردي ايران در استفاده صلح آميز از فناوري هسته اي است و اميد آن که با برداشته شدن اين گام سترگ، توليد ۲۰ هزار مگاوات برق هسته اي طبق سند چشم انداز نيز طي سال هاي آينده محقق شود.
جمهوري اسلامي:درباره شيب تند گزارش جديد آمانو
«درباره شيب تند گزارش جديد آمانو»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛با انتشار گزارش فصلي و ادواري مدير كل آژانس بينالمللي انرژي اتمي درباره فعاليتهاي هستهاي ايران بار ديگر فضايي براي كشورهاي غربي و رسانههاي استكباري فراهم شد تا مدتها خوراك تبليغاتي مناسبي به منظور جوسازي عليه جمهوري اسلامي ايران در اختيار داشته و آتش تهيه را جهت اقدامات بعدي آمريكا فراهم كنند.
در گزارش جديد يوكيا آمانو مدير كل آژانس از احتمال وجود برنامه مخفيانه در ايران براي ساخت سلاح هستهاي ابراز نگراني شده و در عين حال وي براي اولين بار مدعي شده كه اطلاعات موجود در اين گزارش برمبناي شواهد و قرائني است كه از سوي كشورهاي عضو در اختيار آژانس قرار گرفته است!
قبل از اينكه اهداف تهيه اين گزارش، نقاط تاريك و مبهم آن و نحوه مقابله با آن را مورد بررسي قرار دهيم، لازم است درباره محتوا و اتهامات جديدي كه در آن عنوان شده به روشني و شفافيت سخن گفته شود.
گزارش آقاي آمانو كه روز جمعه در 9 صفحه و 52 بند درباره برنامه هستهاي ايران منتشر شد، در راستاي گزارشهاي فصلي و دورهاي مدير كل آْژانس است كه با توجه به حسن نيت مضاعف و اقدامات ايران براي ابهام زدايي و اجازه به بازرسان آژانس جهت بازديد از تأسيسات هستهاي كشورمان ميتوانست به گونهاي تنظيم شود كه به سمت حل و فصل موضوع گرايش داشته باشد، اما با سمت و سويي تنظيم شده كه نشان ميدهد از اهداف و عقبههاي شوم و تحريك آميزي برخوردار است كه براي ملت ايران شناخت اين عوامل محرك و گردانندگان اين نمايش، كار چندان دشواري نيست.
اين گزارش 10 روز پيش از برگزاري نشست شوراي حكام به طور غير رسمي در اختيار 35 عضو اين شوراي قرار گرفت كه معمولاً ميتواند پيشاپيش و قبل از نشست شوراي حكام آژانس به آنها تحويل شود ولي اين بار نيز همانند گزارشهاي قبلي پيش از آنكه از دفتر مدير كل آژانس بينالمللي انرژي اتمي به دبيرخانه آژانس منتقل شود تا در اختيار نمايندگيهاي عضو شورا قرار گيرد، سر از "آژانسهاي خبري" و بوقهاي تبليغاتي غرب در آورد و دستمايهاي شد براي آتش تهيه كشورهاي غربي جهت تحت فشار قرار دادن جمهوري اسلامي ايران.
مهمترين نكات اين گزارش عبارتند از:
- نصب نسل دوم سانتريفيوژها در نطنز به افزايش 3 برابري ميزان توليد سوخت هستهاي ايران انجاميده است.
- نصب سانتريفيوژهاي جديد با هدف توليد اورانيوم با غناي 20 درصد در تأسيسات زيرزميني "فردو" قم صورت گرفته است.
- ايران همچنان از تعليق كامل فعاليتهاي مرتبط با
غني سازي خودداري كرده و با اين اقدام نگرانيها درباره ابعاد نظامي
احتمالي برنامههاي هستهاي خود ادامه ميدهد!
- آژانس بينالمللي انرژي
اتمي نگران است كه ايران مخفيانه، درحال كار برروي اجراي يك برنامه سلاح
اتمي باشد و در اين زمينه اطلاعاتي از سوي برخي كشورهاي عضو درباره
فعاليتهاي مربوط به توليد يك كلاهك اتمي براي يك موشك دوربرد به آژانس
رسيده است!
انتشار اين گزارش اسباب خوشحالي غرب را فراهم آورد و موج جديدي از تبليغات رسانهاي عليه جمهوري اسلامي ايران را سازماندهي كرد. مقامهاي آمريكايي در ادامه سياست خصمانه خود عليه جمهوري اسلامي ايران با تفسير اين گزارش ادعا كردند كه گزارش آمانو بازتاب نگراني جامعه بينالمللي درباره افزايش توان ايران براي ساخت سلاح هستهاي است. سخنگوي شوراي امنيت ملي آمريكا نيز در ادامه فرافكنيها عليه برنامه هستهاي ايران مدعي شد درصورتي كه ايران تصميمي راهبردي را براي تبديل اورانيوم با درصد غناي پائين به سطحي پيشرفتهتر بگيرد، قادر خواهد بود در دو سال آينده به سلاح هستهاي دست يابد!
با بررسي اجمالي محتواي گزارش آمانو و كيفيت آرايش سياسي و تبليغاتي غرب بويژه آمريكا براي سوءاستفاده از آن، اكنون ذكر نكاتي درباره اهداف گزارش جديد آژانس هستهاي درباره ايران و نحوه مقابله با آن ضروري به نظر ميرسد:
1 - در اين گزارش، آژانس تلاش كرده با گنجاندن كم رنگ نكات مثبت و ظاهراً اعتماد برانگيز، از اتهام هميشگي به اين نهاد بينالمللي كه بايد كاملاً حرفهاي و غيرسياسي و بدور از جانبداريهاي سياسي، فعاليت كرده و از شائبه عدم رعايت صداقت و بيطرفي، فرار كند. به عنوان مثال در اين گزارش با اشاره به بازديد "هرمن ناكارتس" معاون پادماني آژانس و همراهانش در مرداد ماه گذشته از نيروگاه هستهاي بوشهر، تأسيسات غني سازي نطنز و فردو، راكتور تحقيقاتي آب سنگين اراك، تأسيسات تبديل و ساخت سوخت هستهاي اصفهان و سايت تحقيق و توسعه سانتريفيوژهاي پيشرفته، تلاش شده تا از اتهام "جانبداري از غرب" دور شود كه اين امر فقط يك تلاش حداقلي به منظور باز نگهداشتن امكان بازديدهاي بعدي و مسدود نشدن اين باب است. در عوض به طور مجدانه و هوشمندانهاي سعي شده تمام اتهامات و پيرايهها عليه برنامه هستهاي ايران به نقل از منابع ناشناس و بيهويت يا كشورهاي بينام و نشان و يا اعضاي شوراي حكام عنوان شود كه به احتمال فراوان منظور آمانو نيز آمريكا و چند كشور اروپايي عضو 1+5 است كه مخالف استقلال و توسعه برنامه هستهاي ايران هستند.
2 - اين گزارش از اين حيث "چند پهلو" تلقي ميشود كه در كنار رگهاي از اعلام حسن نيت ايران درخصوص اجازه بازديد به بازرسان آژانس، در عوض شامل ابهامات و اتهامات فراواني است كه اصولاً اساس و ماهيت گزارش را مخدوش و مغرضانه مينمايد. بنابر اين، تكيه كردن و دلخوش نمودن به معدود عبارات ضعيف و بيخاصيت، كار درستي نيست و اين الفاظ نبايد برداشت ما را نسبت به اين گزارش، غيرواقعي نمايند و ما را وادار كنند تعبيراتي همانند "خوب" و "سازنده" و "مثبت" درباره آن بكار ببريم. اين قبيل مواجهه ساده انگارانه با مجموعههاي پيچيدهاي از توطئه، نشانگر خامي و عدم روشنگري و بيان واقعيات به افكار عمومي ملت ايران است.
3 - حتي انتخاب واژه "چند پهلو" براي بيان محتواي اين گزارش نشانگر بيان واقعي و ماهوي آن نيست بلكه بنظر ميرسد شيب تند ابهام زايي و القاي اتهام عليه فعاليت هستهاي ايران در اين گزارش آنچنان بالاست كه ميتواند دستمايه اقدامات فراقانوني غرب و تكوين توطئههاي جدي باشد. بنابر اين، بايد اولاً واقعيتها را آنگونه كه هست به مردم منتقل كنيم و ثانياً ضمن دادن آگاهيهاي لازم به افكار عمومي، در جهت اتخاذ راهكارهاي مدبرانه و مقتدرانه اقدام نمائيم.
4 - مدير كل آژانس در روند فعاليت يكساله خود در اين سمت نشان داده كه هرگز مستقل نبوده و وامدار كشورهاي غربي است، و لذا به عنوان اتمام حجت بايد به او گوشزد شود درصورتي كه به وظيفه حرفهاي خود، بدون فشار سياسي و در فضاي توأم با همكاري و اعتماد عمل نمايد، جمهوري اسلامي ايران نيز متقابلاً در نهايت شفافيت به رفع ابهامها و سئوالات اقدام كرده و در يك تعامل سازنده همچون گذشته به جامعه بين الملل ثابت خواهد كرد كه ادعاهاي مربوط به فعاليتهاي غيرصلح آميز، كاملاً بياساس و همراه با اهداف سياسي است.
رسالت:يك گام به پيش در امر جهاد اقتصادي
«يك گام به پيش در امر جهاد اقتصادي»عنون سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در ان ميخوانيد؛غرب بويژه آمريكا با آنكه با بحران اجتماعي و اقتصادي دست و پنجه نرم ميكند و با آنكه بيداري اسلامي در منطقه گلوي سلطهگران را ميفشارد اما دشمنان اسلام لحظهاي را در تهديد و تحريم ايران از دست نميدهند.
تمهيدات دولت در مقابله با تحريمها به گونهاي است كه مردم كمتر فشار آن را حس ميكنند اما يك نبرد پنهان و نامحسوس وجود دارد كه حكايت از اراده دشمنان اسلام در ضربه به انقلاب اسلامي دارد.
غرب براي مشروعيت فشار بر جمهوري اسلامي همواره به گزارشهاي آژانس بين المللي انرژي اتمي در مورد فعاليت صلحآميز هستهاي ايران به عنوان بهانه و دستاويز تكيه ميكند و كاري هم ندارد كه افكار عمومي جهان اين بهانهها را نميپسندد!
گزارش وزراي اقتصادي دولت در نشست با رهبر معظم
انقلاب گوشهاي از تمهيدات دولت در مقابله با تحريمها و نيز كارهاي انجام
شده را به اطلاع مردم ميرساند. اين گزارش اميدوار كننده بود به طوري كه
رهبر معظم انقلاب از آن به عنوان يك گزارش خوب، مستند و منطقي ياد كردند.
اينكه وزرا و مديران و كارشناسان در پنج هزار جلسه در
10 ستاد و كار گروه بخصوص در ستاد تدابير ويژه، تحريمهاي آمريكا را يا دور زدند و يا خنثي كردند غرور انگيز است.
البته برنامههاي پيشرفت اقتصادي كشور با موانع بسياري در داخل و خارج روبهروست و ميتوان با يك آرايش «جهادي» و رصد كردن توطئههاي دشمن و مشكلات داخلي از آن عبور كرد.
دغدغه اصلي نظام و دولت پاسخگويي به مطالبات
اقتصادي مردم است و تامين معيشت و رفاه مردم بايد همچنان در دستور كار
دولتمردان به عنوان محور اصلي كارآمدي باشد.
اكنون به روزهاي پاياني نيم
سال اول سال 90 - سال جهاد اقتصادي - نزديك ميشويم. ارزيابي كار جهادي شش
ماهه اول سال يك ضرورت است. بايد ديد آيا طبق نقشه راه جهاد اقتصادي عمل
كردهايم؟ پيشرفت كار چقدر بوده و كاستيها حكايت از چه ميكند؟
به نظر
ميرسد دولت، مجلس و قوه قضائيه در شش ماهه دوم با ايجاد يك قرارگاه مركزي
براي فرماندهي و مديريت جهاد اقتصادي بايد سرعت بيشتري به اقدامات خود
بدهند. نخبگان و زبدگان اقتصادي بايد قوا را در اتاق فكر قرارگاه مركزي
ياري رسانند تا از همه استعدادها و ظرفيتها در امر جهاد اقتصادي استفاده
شود.
فضاي رسانهاي در شش ماهه دوم سال بايد قوا را با پرهيز از حاشيهسازيها در امر جهاد اقتصادي در مسير برنامه چشمانداز و سياستهاي اعلام شده ياري كند.
در شش ماهه دوم سال دستگاههاي دولت به سمت تدوين
بودجه سال آينده ميروند. مجلس نيز بزودي به اين كاروان ميپيوندد. اگر
قرارگاه مركزي به اين مهم اعتنا كند، مانند سال گذشته بودجه با عجله و
شتابزدگي و آن هم با تاخير به مجلس نميرود. بايد طوري زمان را مديريت كرد
تا طبق آيين نامه مجلس بودجه در زمان خود تحويل مجلس شود. مجلس نيز با تامل
و كار كارشناسي دقيق به تصويب آن همت گمارد
انتخابات در شش ماهه دوم
سال 90 نبايد مارا از مهمات امر جهاد اقتصادي دور كند. دولت و مجلس بايد با
تحرك و نشاط و شادابي بيشتري به فعاليتهاي خود سرعت بخشند.
فتوحات اين جهاد مقدس خلق ثروت، ايجاد ارزش افزوده، افزايش توليد و نهايتا رفاه مردم و پيشرفت اقتصادي كشور است. ملت ما با فداكاريهايي كه تاكنون در صيانت از انقلاب و اسلام كرده است شايسته چنين فتوحاتي است. مسئولان نظام با اتحاد، همگرايي و همبستگي خود نبايد مردم را از اين نعمت الهي محروم كنند.
مردم اميدوارند در شش ماهه دوم سال 90 دولت و مجلس يك گام بلند در امر جهاد اقتصادي بر دارند تا طعم شيرين خدمت در همه ذائقهها بويژه ذائقه محرومين و مستضعفين بيشتر حس شود.
حمايت:درسهاي «پالمر»
«درسهاي پالمر»عنوان يادداشت روز روزنامهي حمايت است كه در آن ميخوانيد؛پس از مدتها گمانه زني و تعويق سرانجام نتايج گزارش سازمان ملل درباره يورش نظاميان صهيونيست به كاروان آزادي غزه در سال 1389 كه به شهادت 9 نفر از اعضاي اين كاروان منجر شد، اعلام شد. در حالي كه پيش از اين شوراي حقوق بشر و نهادهاي بين المللي اين اقدام صهيونيستها را جنايت عليه بشريت عنوان كرده بودند اما در گزارش مذكور كه توسط «پالمر» نماينده ويژه سازمان ملل تنظيم شده بود نه تنها به اين امر اشاره نگرديد بلكه محاصره غزه مورد تاكيد و اقدام كاروان آزادي نيز تجاوز به حريم رژيم صهيونيستي عنوان شده است.
اين موضع سازمان ملل هر چند در ظاهر موفقيتي براي صهيونيست در برابر فلسطين در عرصه جهاني عنوان شده و صهيونيستها برآنند تا از آن به عنوان مولفهاي براي انصراف فلسطينيها از بازگشايي پرونده تشكل كشور مستقل فلسطين در مرزهاي 1967 در نشست آتي سازمان ملل بهرهبرداري كنند اما بررسي ريشهاي اين امر درسهاي بسياري دارد كه در نهايت ميتواند تحقق بخش اهداف ملت فلسطين باشد. اولا اين گزارش نشان داد كه كشورهاي غربي مدعي حمايت از حقوق ملت فلسطين كه بر احياي روند سازش تاكيد دارند، عملا خواستار تحقق اين امر نبوده و ادعاهاي آنها فريبي بيش نميباشد.
كشورهايي كه با اعمال فشار بر سازمان ملل جنايت آشكار صهيونيستها را پنهان و حاميان شكستن محاصره 5/1 ميليون انسان در غزه را متجاوز معرفي ميكنند مسلما هدفي جز حمايت از صهيونيستها نداشته و هرگز گامي براي فلسطين و ملتهاي خاورميانه بر نخواهند داد.
ثانيا، سازمان ملل متحد با اين گزارش نشان داد كه استقلالي براي آن وجود ندارد و تكيه كردن بر آن دستاوردي براي فلسطين و آزادي خواهان جهان به همراه ندارد. با توجه به اين مولفه براي فلسطينيها و ملتهاي منطقه صرفا يك راهكار باقي مي ماند و آن تكيه بر اتحاد سراسري در ادامه راه مقاومت مي باشد. در كنار اتحاد دروني فلسطينيها، بيداري اسلامي شكل گرفته در منطقه مولفهاي مهم براي مقاومت ميباشد كه بهرهگيري از آن ميتواند تحقق حقوق ملت فلسطين و ملتهاي منطقه باشد.
در پايان ميتوان گفت هر چند كه صهيونيستها و غرب با اعمال فشار بر سازمان ملل و تهيه گزارشهاي سوال برانگيز نظير گزارش «پالمر» درباره يورش صهيونيستها به ناوگان آزادي، برآنند تا قدرت خويش را به رخ فلسطينيها و افكار عمومي جهان بكشند و به نوعي آنها تسليم خواستههاي خود سازند اما نتيجه نهايي اين اقدامات تشديد مقاومت فلسطينيها و ملتهاي منطقه در كنار بيداري جهاني در برابر حقايق حاكم بر نظام بين الملل خواهد كه تزلزل بيشتر اشغالگران قدس و ايادي غربيها آنها و نيز بي اعتمادي جهاني به سازمان ملل را به همراه خواهد داشت كه تلاش آزاديخواهان جهان براي دگرگوني در ساختار نظام بين الملل از جمله سازمان ملل از پيامدهاي آن است.
آفرينش:تاجيکستان و روابط با ايران
«تاجيکستان و روابط با ايران»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن ميخوانيد؛
محموداحمدي
نژاد رئيس جمهور ايران در حالي در صدر هيئتي بلندپايه عازم دوشنبه پايتخت
تاجيکستان ميشود که اميد مي رود اين سفر داراي نتايج ويژه و مهمي براي دو
کشور باشد و گامي مهم در راستاي توسعه و گسترش روابط بين دو شريک راهبردي
باشد.در اين بين اين سفر که درست پس از دو نشست چند جانبه مهم يعني اجلاس
چهار جانبه منطقه اي افغانستان ؛ پاکستان ؛ تاجيکستان و روسيه در دوشنبه
پايتخت تاجيکستان و همچنين نشست کشورهاي همسود در دوشنبه برقرار ميشود مي
تواند يادآور نقش مهم کشورمان در تاجيکستان باشد.
در اين بين بايد گفت تاجيکستان کشوري است که موضوع روابطش با ايران با هر کشور ديگري کاملا متفاوت است چرا که وجود تاريخ ، زبان ، فرهنگ و دين مشترک بين دو ملت ،دو کشور را در گستره تمدن ايران به هم پيوند داده است.
در اين بين هر چند وجود مرزهاي جغرافيايي امروزي و سلطه حکومتهاي کمونيستي در مدتهاي مديدي تا حدي بين دو کشور شکاف هايي را موجب شده است اما اکنون با توجه به وجود پتانسيل هاي گوناگون در روابط دو گانه مي توان از روابطي استراتژيک بين دو کشور ياد کرد چرا که از يک سو مردم تاجيکستان همواره ايرانيان را همچون برادران بزرگتر خود دوست داشته و از سويي نيز در تلاشند تا از زير سلطه و قدرت روسيه بيرون روند.
آنچه مشخص است با توجه به پتانسيلهاي گوناگون
اقتصادي سياسي فرهنگي و ..بين دو کشور روابط بين دو کشور مي تواند ابعادي
همه جانبه به خود گيرد و از روابط کنوني فراتر روند. در اين حال بايد توجه
داشت که هر چند ايران در سالهاي گذشته کوشيده است تا با سرمايه گذاري هاي
چند گانه در اين کشور حضور جدي تري داشته باشد و طرح هايي همچون تونل
استقلال و اکنون نيز عمليات احداث سد و نيروگاه 220 مگاواتي سنگ توده 2،را
با سرمايه گذاري 180 ميليون دلاري آماده بهره برداري کند و همچنين طرح هايي
همچون قرارداد احداث نيروگاه بزرگ برق آبي عيني بر روي رودخانه زرافشان ،
قرارداد اوليه احداث کارخانه سيمان در شهر دنقره ؛ احداث نيروگاهي بر روي
رودخانه ورزاب و.. مد نظر کشور مان در تاجيکستان است؛ اما بايد به يادداشت
با توجه به پتانسيل هاي گوناگون تاجيکستان و مشکلات چند لايه اقتصادي اين
کشور بايد نگاهي جدي تر به اين کشور داشت .
در اين حال تاجيسکتان از آنجا که دروازه ورود ايران به آسياي ميانه است بايد شاهد حضور بيشتر ايران در مقايسه با بازيگران جهاني همچون امريکا ؛ روسيه و چين و حتي ترکيه باشيم چرا که کشور ما در طول دو دهه پس از استقلال اين کشور ها عملا در رقابت براي نفوذ در ساير کشورهاي آسياي ميانه( نظير قرقيزستان قزاقستان ازبکستان و ترکمنستان) حضور بسيار کمرنگ اقتصادي، فرهنگي و.. د داشته است .
در اين بين اکنون با توجه به پتانسيل هاي آبي و انرژي تاجيکستان و رقابت سخت و فشرده مثلث چين ؛ روسيه و امريکا براي نفوذ همه جانبه در اين کشور و موضع گيري منفي کشورهايي نظير روسيه براي حضو بيشتر ايران در تاجيکستان بايد به ياد داشت که چنانچه ما نتوانيم از همه پتانسيل هاي حضور بيشتر و راهبردي در اين کشور بهره گيريم عملا بازنده رقابتي مهم در منطقه و تاجيکستان خواهيم شد امري که براي منافع ملي و اقتصادي و.. ما مناسب نخواهد بود .
مردم سالاري:دو و نيم ميليون شغل در يک سال يا 2 سال
«دو و نيم ميليون شغل در يک سال يا 2 سال»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم حميدرضا شکوهي است كه در آن ميخوانيد؛اظهارات آقاي عبدالرضا شيخ الا سلا مي وزير تعاون، کار و رفاه اجتماعي در مراسم جشن خودکفايي 1900 خانواده تحت پوشش کميته امداد استان البرز در تالا ر شهيدان نژاد فلا ح کرج بازتاب گسترده اي در رسانه ها پيدا کرده بود چرا که آقاي وزير گفته بود به طور قطع طي دو سال آينده دو و نيم ميليون فرصت شغلي در کشور ايجاد خواهد شد.
اين سخن در حالي از زبان آقاي شيخ الاسلا مي مطرح شده بود که آقاي احمدي نژاد روز 23 مرداد ماه سال جاري به صراحت از هدفگذاري ايجاد 2/5ميليون شغل در سال 90 با برنامه ريزي و اقدامات کارشناسي سخن گفته بود. اين که رئيس جمهور بگويد 2/5 ميليون شغل را تا پايان سال 90 ايجاد کنيم و آن وقت وزيرش از ايجاد 2/5 ميليون شغل طي دو سال آينده سخن بگويد در نوع خود عجيب و جالب توجه است.
صرفنظر از تفاوت مدت زمان مورد نياز براي ايجاد 2/5 ميليون شغل در اظهارات آقايان احمدي نژاد و شيخ الا سلا مي اين نکته جالب توجه است که موعد مشخص شده توسط وزير محترم تعاون، کار و رفاه اجتماعي زماني به پايان مي رسد که دولت يازدهم بر سر کار آمده و ديگر کسي از دولت دهم بر سر کار نيست تا در مورد عملي شدن يا عملي نشدن وعده ايجاد 2/5 ميليون شغل توضيح دهد.
اما از همه اينها جالبتر اتفاقي است که ديروز در پايگاه اطلا ع رساني دولت رخ داد. خبر اظهارات آقاي شيخ الا سلا مي را در مورد ايجاد 2/5 ميليون شغل طي دو سال آينده، خبرگزاري رسمي دولت يعني ايرنا مخابره کرده بود که طبيعتا خبري ضد دولتي مخابره نمي کند. اما پس از آن که اظهارات آقاي شيخ الا سلا مي انتقادهايي را برانگيخت، پايگاه اطلا ع رساني دولت ،همان خبر را به نقل از خبرگزاري ايرنا، ساعت 38:9 صبح روز يکشنبه 13 شهريور دوباره مخابره کرد، با اين تفاوت که جمله ليد خبر را تغيير داد. در خبر ايرنا آمده بود: «وزير تعاون، کار و رفاه اجتماعي گفت: به طور قطع طي دو سال آينده دو ونيم ميليون فرصت شغلي در کشور ايجاد خواهد شد.» اما در خبر پايگاه اطلا ع رساني دولت که به نقل از ايرنا مخابره شده و طبيعتا نبايد با آن تفاوتي داشته باشد آمده است: «وزير تعاون ،کار و رفاه اجتماعي گفت: تا پايان سال جاري به طور قطع دو ميليون و پانصد هزار فرصت شغلي در کشور ايجاد مي شود.» در حقيقت به راحتي يک ليوان آب خوردن، وعده ايجاد 2/5 ميليون شغل بين يک سال و دو سال دستخوش تغيير مي شود و آخر هم طبق جوابيه وزارتخانه مربوطه معلوم مي شود که خبر مخابره شده توسط خبرگزاري رسمي دولت غلط است و تاسف آور آن که خبرگزاري رسمي عريض و طويل دولت خبري با اين ميزان اهميت را اشتباه مخابره کرده است.
اينجا ديگر سخن از عملي بودن يا عملي نبودن
ايجاد 2/5 ميليون شغل طي يک سال يا دو سال نيست، بلکه هدف، ذکر اين نکته
است که چرا به اين راحتي و يک شبه، اظهارات يک وزير تا اين حد توسط
دو خبرگزاري و پايگاه خبري صددرصد دولتي تغيير مي کند؟ اشکال از عملکرد
نادرست رسانه هاي دولتي است، يا موضوع ديگري در ميان است؟ دولتي که اين
همه بر طبل اطلا ع رساني مي کوبد، اينگونه با ابزارهاي عريض و طويل اطلا
ع رساني خود که از بودجه هاي کلا ن دولتي برخوردارند، مي خواهد اطلا ع
رساني کند؟ مردم چگونه به اين اطلا ع رساني هاي متناقض توسط خبرگزاري ها و
پايگاه هاي خبري کاملا دولتي مي توانند اعتماد کنند؟
تهران امروز:اقتدار هستهاي ايران اسلامي
«اقتدار هستهاي ايران اسلامي»عنوان يادداشت روز روزنامهي تهران ارمزو به قلم حسامالدين كاوه است كه در آن ميخوانيد؛پس از سالها تحريم، انتظار، ستيزههاي ديپلماتيك و مذاكرات طولاني و كشدار، ايران موفق شد نيروگاه هستهاي بوشهر را وارد فاز عملياتي كند. گرچه فعاليت نيروگاه بوشهر آزمايشي است و در ماههاي پاياني سال با ظرفيت بالا نيروي برق هستهاي را روانه شبكه توزيع نيرو خواهد كرد.
ايران با چنگ و دندان و با مبارزهاي نفسگير و لحظه به لحظه موفق شد حقوق حقه خود را براي جهانيان به اثبات برساند و از اين پس ايران وارد جرگه كشورهايي ميشود كه بخشي از انرژي الكتريكي خود را از نيروگاههاي هستهاي دريافت ميكنند.
راهاندازي نيروگاه بوشهر از يكسو و نصب سانتريفيوژهاي نسل جديد IR4 در مجتمع نطنز از سوي ديگر سرآغاز اقتدار هستهاي جمهوري اسلامي ايران است. موسسه علوم و امنيت بينالمللي كه يكي از موسسات وابسته به CIA (سيا) است در تحليل خود از فعاليتهاي جديد مجموعه نطنز اعتراف كرده است كه ايران ديگر نياز به تاسيسات هستهاي مخفي ندارد.
همين چندي پيش بود كه يكي از مقامات بلندپايه رژيم اشغالگر قدس (اسرائيل) نيز اعتراف كرده بود كه ديگر با حمله به تاسيسات هستهاي ايران، نميتوان جلوي پيشرفتهاي هستهاي اين كشور را گرفت.
اقتدار هستهاي ايران آغاز شده است اما حد و حصري نخواهد داشت جز آنكه در راه صلحآميز از آن بهره گرفته شود. دشمنان ايران سخت كوشش ميكردند كه ايران را از حق مسلمش محروم سازند. در تكاپوي جهاني براي تضييع حق جمهوري اسلامي ايران، از همه نهادها و سازمانهاي بينالمللي و از حداكثر توان ديپلماسي كشورهايي كه دشمن ايران هستند، بهره گرفته شد.
تهديدها، تحريمها و اردوكشي دريايي آمريكا و همپيمانانش به خليجفارس و نمايش ناوهاي هواپيمابر، فشار بر كشورهايي كه با ايران دوست بودهاند يا روابط مثبت و حسنه داشتهاند و حتي تهديد به حمله نظامي هيچكدام كارساز نبوده و نيست.
اگر بهرهگيري صلحآميز از انرژي هستهاي حق همه كشورهايي است كه خواستار آنند چرا بايد ايران از اين حق محروم بماند؟
واقعيت اين است كه ايران اسلامي دشمن آشتيناپذير آمريكا و اسرائيل است و از اينروست كه آمريكا و عوامل غربي آن، به بهانه تامين امنيت اسرائيل بر سر دستيابي ايران به نيروي هستهاي سنگاندازي ميكردند. دشمني آمريكا و اسرائيل تا حدي بود كه آمادگي رزمي خود را براي حمله نظامي به ايران در عمل نشان دادند. حتي اسرائيل ناوها و زيردرياييهايش را وارد درياي سرخ كرد. در كنار اينها ترور دانشمندان ايراني از تلخبارترين حوادثي بود كه در اين زمينه ملت و دولت ايران تحمل كردند اما پاسخ ايران به دشمنان، تلاش و تكاپوي بيشتر و دقت بهتر در تسريع روند فعاليتهاي صلحآميز هستهاي بود.
پاسخي كه دشمنان را مايوس كرد و آنان دريافتند كه كار از كار گذشته است. ايران اسلامي به اقتدار هستهاي دست يافته است.
ابتكار:صيد ماهي از درياچه خشکيده
«صيد ماهي از درياچه خشکيده»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن ميخوانيد؛در عکسهاي هوايي ارسالي ماهوارهها از شمالغرب ايران، لکهاي نيليرنگ ديده ميشود که گويي حاصل شيطنتي کودکانه است که دواتي را روي زمين واژگون کرده است. اين لکه نيلي که اين روزها در حال خشک شدن و رنگ باختن است، همان است که روزگاري «چيچست» و امروزه به نام اروميه خوانده ميشود، همانکه روزگاري نهچندان دور، رقص فلامينگوهاي زيبايش به ما يادآور ميشد که محيطزيست ما هنوز جايي براي زندگي و پرواز و آواز دارد.
اما چندسالي بود که احوال اين درياچه خوب نبود تا امروز که جهاني به تماشاي احتضارش نشسته است و ما ايرانيان نيز منتظريم تا جنازهاش را بر دوش بکشيم و شيونکنان و برسرزنان مقصران مرگش را به جهانيان معرفي کنيم.
بدون ترديد رفتارهاي ما ايرانيان، اعم از دولت و ملت، آزمون بزرگي است که در منظر جهانيان از ما گرفته ميشود و شوربختانه آنچه در پايان اين آزمون پيشبيني ميشود، نتيجهاي جز «رد شدن» ما نيست.
جهان در تصويري مجازي ما را ميبيند که بر بالين بيمار خويش نشستهايم و به جاي دادن تنفس مصنوعي و احياي قلب و اقدامات ديگر، به تلقين شهادتين ميپردازيم و همزمان ديگران را مقصر مرگي معرفي ميکنيم که هنوز اتفاق نيفتاده و از اين رهگذر براي به زمين زدن طرف و اثبات حرف خود، زير لب دعا ميکنيم که بيمار نفسهاي آخرش را زودتر به پايان برساند.
به برخي اتفاقات اخير توجه کنيد: نمايندگان مردم در مجلس شوراي اسلامي به دو فوريت طرح نجات اين درياچه رأي مثبت ندادند. برخي از نمايندگان اين مسئله مهم و حياتي را محدود به منطقهاي خاص ديدند و اين هشدار فعالان محيط زيست را نشنيده گرفتند که با خشک شدن درياچه اروميه، سونامي نمک جان بسياري از شهروندان ايراني را به خطر خواهد انداخت.
از سوي دولتيها نيز دستگاههاي مرتبط با موضوع، مسئوليت را از گردن خود ساقط و بر دوش ديگري مياندازند و بيش از اينکه به فکر درياچه باشند، تلاش ميکنند تا گردي از انتقاد بر دستگاه مديريتيشان ننشيند.
اما آنچه در روزهاي گذشته خود را بيشازپيش نشان داده، اقداماتي است که به بهانه اعتراض به وضعيت کنوني درياچه صورت ميگيرداز يک طرف و نحوه برخورد مسئولان با اين اعتراضات از طرف ديگراست. هر دو طرف هم موضوع را سياسي ميبينند و هم تلاش ميکنند به اين مشکل زيستمحيطي رنگ سياسي و حتي امنيتي بدهند.
معترضان را ميتوان به دو بخش تقسيم کرد: گروهي که فارغ از انگيزههاي سياسي، وضعيت اسفبار درياچه دلشان را به درد آورده و راه نجات درياچه را اعلام خطر به متوليان امر ميدانند و اين روزها از طريق بيانيه و مصاحبه و گزارش ميخواهند آژير خطر را به صدا درآورند.
اما گروهي ديگر از معترضان گويي انگيزههاي ديگري را در اعتراضات خود تزريق کردهاند؛ انگيزههايي که واردکردن آنها به يک موضوع زيستمحيطي نه کمکي به حال آنان و انگيزههايشان خواهد کرد و نه به حال زار درياچه اروميه. براي مثال ورود گروههايي با تمايلات تجزيهطلبانه از خارج کشور به يک موضوع داخلي و زيستمحيطي تنها کاري که خواهد کرد، اين است که انگيزههاي مشروع و منطقي معترضان واقعي را تحتتأثير قرار خواهد داد.
از سوي ديگر، برخورد برخي مسئولان با اين موضوع و اتخاذ تدابيري که معمولاً براي حرکتهاي برانداز انديشيده ميشود، نهتنها فضا را آرام نکرده، بلکه ورود گروههاي ديگر را در ميان معترضان سرعت خواهد بخشيد و بر التهابات خواهد افزود. وقتي مسئولي اعتراضات را برنامهريزي دشمن نظام ميداند، درحقيقت در کنار کساني قرار ميگيرد که ميخواهند از ميان معترضان صلحجو و دلسوز محيطزيست به يارگيري بپردازند.
موضوع نجات درياچه اروميه از هر طرف که درست بنگريم، يک موضوع کاملاً زيستمحيطي است. اگرچه در بطن آن اعتراض به مسئولان دولتي به خاطر کمکاريشان وجود داشته باشد و اگرچه بازخواست نمايندگاني باشد که به مجلس رفتهاند تا از حقوق ملت دفاع کنند؛ ولي نجات بخش مهمي از زندگي موکلان خود را شايسته «فوريت» نميدانند.
درياچه اروميه در حال مرگ است. اين بزرگترين آبگير دائمي غرب آسيا در روزگاران سرزندگي خود، هيچ ماهياي براي صيد نداشت، چه رسد به امروز که در حال احتضار است. براي هر دو طرف ماجرا بهتر است که قلابهايشان را بيرون بکشند و بگذارند رسيدگي به اين بيمار محتضر در فضايي آرام و منطقي دنبال شود.
شرق:نقد دكتراي پولي
«نقد دكتراي پولي»عنوان سرمقالهي روزنامهي شرق به قلم علي عباسپورتهراني است كه در آن ميخوانيد؛در قانون پنجساله پنجم به پيشنهاد دولت و در كميسيون آموزش مجلس با تغييراتي مادهاي تصويب شد كه بر اساس آن قرار بر اين شد تا مازاد بر ظرفيت دانشگاهها البته با پرداخت شهريه، دانشجو در دانشگاهها پذيرفته شود.
بر اساس اين مصوبه هنگام پذيرش دانشجو به شكل مازاد بايد محل تحصيل و نوع ورود ذكر شود كه اين امر از طريق پرديس بينالملل يا پرداخت شهريه مشخص ميشود. در سالهاي گذشته ظرفيت دورههاي به اصطلاح شبانه موجود بود كه متقاضي در كنكور قبول ميشد اما رتبه او بهگونهاي بود كه بايد در دوره شبانه شركت ميكرد، يعني بايد شهريه پرداخت ميشد و البته در دورههاي روزانه نيز به تحصيل ميپرداختند.
در اينجا بايد تاكيد كنم كه در طرح جديد، وروديها با آزمونهاي تخصصي خصوصا در دوران تحصيلات تكميلي يا به پيشنهاد هيات امنا و تاييد وزارت علوم وارد دانشگاه ميشوند و از سوي ديگر در دورههاي كارشناسي عملا با حذف كنكور ورود به دانشگاه بدون آزمون خواهد بود و در شرايط فعلي از طريق آزمون سراسري پذيرش صورت خواهد گرفت. در حال حاضر 900هزار تا يك ميليون داوطلب كارشناسيارشد وجود دارد كه مجموع وزارت علوم و دانشگاه آزاد كمتر از 150هزار نفر ظرفيت پذيرش دارند، يعني حدود يكپنجم اين تعداد وارد دانشگاه ميشوند. در مقطع دكترا بيش از 130هزار داوطلب داشتيم كه با دانشگاه آزاد اسلامي كمتر از يكدهم آنها پذيرفته ميشوند.
در نتيجه بسياري از دانشجويان براي ادامه تحصيل رهسپار كشورهاي همجوار چون هندوستان، مالزي، جمهوري آذربايجان، ارمنستان و... ميشوند و متاسفانه بعضا وارد دانشگاههايي نيز ميشوند كه از نظر سطح علمي بسيار پايينتر از دانشگاههاي كشور ما هستند، ضمن آنكه اخبار و گزارشهاي مطمئني به دست ما رسيده كه بعضي از دانشگاهها با دريافت پول نهتنها نمره ميدهند كه جلسه دفاع از پاياننامه را نيز به راحتي برگزار ميكنند.
كيفيتهاي پايين و هزينههاي بالا نيز از جمله مضرات حضور در اين كشورهاست؛ در ثاني به هرحال از منظر فرهنگي و هويتي ما با اين كشورها تفاوتهايي داريم و حضور در اين كشورها فرهنگ و هويت دانشجويان ما را مورد تهاجم قرار ميدهد. ما در دانشگاهها پتانسيل بالقوهاي داريم كه بايد بالفعل شود. در اين طرح شرايطي مانند آزمون ورودي گذاشتهايم و حتي شرايطي چون وام تحصيلي براي كسانيكه نميتوانند شهريه پرداخت كنند، تدارك ديده شده است.
نهايتا بايد از ظرفيتهاي علمي كشور استفاده كرد و از چنين طرحهايي حمايت شود و نبايد بهگونهاي رفتار كرد كه اينگونه تعبير شود دانشجوياني كه با شهريه وارد دانشگاه ميشوند، صلاحيت علمي ندارند. حتي دانشگاهها ميتوانند امتحان جداگانهاي را در دورههايي خاص برگزار كنند يا هياتامنا، پرديسهاي بينالمللي و وزارت علوم و بهداشت ضوابط علمي خاصي را براي ورود به دانشگاه در نظر بگيرند. البته دانشگاهي كه امكانات ندارد، مطمئنا ظرفيت مازاد نيز اعلام نميكند.
مصوبه شوراي انقلاب فرهنگي ظرفيت دوره دكترا را دو برابر اعلام كرده، يعني از پنج هزار به 10هزار نفر افزايش داده است. با توجه به توانمندي اعضاي هيات علمي دانشگاههاي دولتي اين امكان فراهم است به شرطي كه اعتبارات لازم براي تهيه مواد تجهيزاتي، كامپيوتر و امكانات ديگري كه براي دانشجويان دكترا ضروري است در اختيار هيات علمي قرار گيرد.
به همين دليل زمانيكه شورا اين افزايش را در دورههاي دكترا تصويب كرد، نگارنده به شرطي اين مصوبه را محققشده ميدانستم كه حداقل صدميليارد تومان در اختيار وزارت علوم بگذارد و اين وزارتخانه نيز اين بودجه را در اختيار دانشگاهها قرار دهد كه مطمئنا وضعيت بهتري در پيشرو خواهد بود، اما اگر اين بودجه تامين نشود خود دانشجو بايد بودجه را تامين كند و اين ارجح است نسبت به اينكه از كشور خارج شود و در دانشگاههاي بيكيفيت خارجي هزينه تحصيل كند.
دنياي اقتصاد:نرخهای بهره جهانی به ما چه میگویند؟
«نرخهای بهره جهانی به ما چه میگویند؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم دکتر مرتضی بینا است كه در آن ميخوانيد؛یکی از راههای گمانهزني در مورد سرمایهگذاریهای آینده، شناخت انواع نرخهای بهره و جدول زمانی آنها است.
در اینجا ابتدا دو روش در مورد استفاده از نرخهای بهره برای پیشبینی بحرانهايی مانند ترکیدن حباب تکنولوژی سال 2001 و بحران بانکی 2008 را عنوان میکنم و سپس مختصرا در مورد ریشه نرخهای بهره دولتی و بانکی مینویسم.
معمولا انتظار بازدهی سرمایهگذاران برای وامهای دراز مدت کمی بیشتر از وامهای کوتاهمدت است؛ چون وامهای دراز مدت دارای ریسک بیشتری هستند. مشتریان وامهای دراز مدت و کوتاهمدت متفاوت هستند. مثلا معمولا صندوقهای بازنشستگی به ارائه وامهای درازمدت علاقه دارند؛ در حالی که شرکتهايی که با اضافه نقدی روبهرو هستند، به دادن وامهای کوتاهمدت علاقه دارند.
اگر تمایل برای اجرای پروژهها و سرمایهگذاریهای دراز مدت کم شود، تقاضا برای وامهای دراز مدت هم کم میشود. از طرف دیگر شرکتهايی که با مشکلات جریان نقدی روبهرو میشوند به سوی وامهای کوتاهمدت روی میآورند و تقاضا برای وامهای کوتاهمدت زیاد میشود.
در نتیجه این امکان وجود دارد که بر خلاف روال معمول، نرخ بهره وامهای دراز مدت از کوتاهمدت کمتر بشود. مثلا این اتفاق در اواخر تابستان سال 2000، قبل از ترکیدن حباب تکنولوژی و هنگامی که خوشبینی فراگیر بود و قیمتها بالا میرفتند، در مورد نرخهای دراز مدت و کوتاهمدت دولتی و بانکی اتفاق افتاد.
معنی آن این بود که با وجود علاقه وامدهندگان به ارائه وامهای دراز مدت، شرکتها آمادگی سرمایهگذاری را در پروژههای دراز مدت نداشتند که این میتوانست به دلیل انباشته شدن محصولاتشان در انبارها و عدم اطمینان به فروشهای آینده باشد. همچنین، همین شرکتها به خاطر عدم فروش محصولاتشان، مجبور بودند برای حل مشکل پرداخت حقوق و غیره، وامهای کوتاهمدت بگیرند که هر دوي این مشکلات به صورت بالاتر بودن نرخ بهره کوتاهمدت از نرخ بهره دراز مدت نمود پیدا کرده بود.
امروزه فدرال رزرو توانسته نرخهای بهره کوتاهمدت را نزدیک به صفر نگه دارد؛ ولی نرخهای دراز مدت به نسبت نرخهای کوتاهمدت نسبتا بالا هستند. این میتواند چند معنی داشته باشد؛ یکی اینکه تقاضای وام برای پروژهها و سرمایهگذاریهای دراز مدت نسبتا بالا است که امیدوارکننده است یا اینکه وامدهندگان حاضر نیستند وامهای دراز مدت بدهند که ناامیدکننده است.
من شخصا فکر میکنم که شرکتها آماده سرمایهگذاری در پروژههای دراز مدت هستند، چون به طور تاریخی نرخ وامها بسیار پايین هستند، انبارها نسبتا تهی، انتظار رشد اقتصادی در آمریکا وجود دارد و شرکتهای بزرگ در پول غوطه ميخورند.
لایبور دلار، نرخ بهره بین بانکی برای دلارهای خارج از آمریکا است. یکی از مهمترین نشانههای ریسک بانکی، اختلاف نرخ بهره لایبور برای دلار و نرخ بهره دولتی آمریکا برای مدتهای مشابه است.
معمولا به نرخهای سه ماهه لایبور و قرضه آمریکا توجه خاصی میشود. هر چقدر اختلاف بین دو نرخ گفته شده برای مدت سه ماهه بیشتر باشد، معنی آن اعتماد کمتر بانکها به یکدیگر است؛ یعنی بانکها ترجیح میدهند به دولت آمریکا با نرخ پايین تر وام بدهند تا به یک بانک دیگر. هر چقدر این اختلاف کمتر باشد، نشانه ثبات و اعتماد بیشتر بانکها به یکدیگر است.
مثلا بین سالهای 2001 تا تابستان 2007 اختلاف بهره سه ماهه بین لایبور و قرضه دولتی آمریکا در حدود 2/0 درصد تا 5/0 درصد در نوسان بود؛ ولی ناگهان در اواخر تابستان 2007، قبل از آنکه خبرهای بحران اقتصادی خیلی شایع شوند، این اختلاف به بالای 7/1 درصد رسید و در اول سال 2008، چند ماه قبل از ورشکستگی چند بانک بزرگ، این اختلاف به بالای 5/2 درصد رسید. امروز اختلاف بین دو نرخ سه ماهه به حد عادی خود نزدیک میشود که نوید اعتماد بانکها به آینده را میدهد.
نشانههای بحرانها دیر به دیر ظاهر میشوند و اثر آنها با تاخیر صورت میگیرد و به همین دلیل خیلی از مفسران که باید جوابهای فوری و با اطمینان خاطر زیاد ارائه بدهند، به نشانههايی که با تاخیر زیاد صورت میگیرند زیاد توجه نمیکنند. شناخت روابط بین نرخهای بهره و دلايل تغيیر آنها، وسیله خوبی برای شناخت جهت سرمایهگذاریها، اجتناب از هیاهوی تلویزیونی و غافلگیر نشدن در بحرانها است.
پس گفتار برای توضیح نرخهای بهره: دولتها و شرکتهای بزرگ از طریق فروش اوراق قرضه وام دریافت میکنند. پرداختیهای آینده اوراق قرضه از قبل تعيین شدهاند و سرمایهگذاران انتظار خود از بازدهی وام را بر مبنای قیمت این اوراق تعيین میکنند که ما اصطلاحا به این انتظار بازدهی «نرخ بهره» میگويیم. هر شب بعد از بسته شدن حسابها، بانکها باید ذخیره لازم نزد فدرال رزرو یا بانک مرکزی آمریکا را به حد لازم برسانند و اگر کم بیاورند، باید یا از محل دارايیهای نقد خود یا از طریق وام گرفتن از یک بانک دیگر، شبانه ذخیره را پر کنند. بانکها حاضر نخواهند شد بهرهای خیلی بیشتر از نرخ بهره اوراق قرضه دولتی از بابت وام شبانه بپردازند.
فدرال رزرو با منابعی که در اختیار دارد، میتواند
نرخ بهره کوتاهمدت دولتی و در نتیجه نرخ بهره بین بانکی شبانه را تغيیر
بدهد. برای انجام این کار، فدرال رزرو «نرخ بهره هدف» را به شعبه خود در
نیویورک اعلام میکند و آنها سعی میکنند که با خرید و فروش اوراق قرضه
دولتی کوتاهمدت، نرخ شبانه را تا حد امکان به «هدف» نزدیک کنند. بانکهای
بینالمللی مقدار زیادی دلار در حسابهای خارج از آمریکا دارند که این
حسابها شامل مقررات فدرال رزرو نمیشوند. هر روز، سازمان معتبری در لندن
از 19 بانک بزرگ دنیا در مورد نرخهای بهره وامهای بین بانکی سرشماری
میکند و با حذف 5 نرخ بالا و 5 نرخ پايین، متوسط نرخهای بهره 9 بانک وسطی
را به عنوان نرخ بهره بانکی لندن برای دلار و پولهای دیگر اعلام میکند.
این نرخ به «لایبور» معروف است.