كيهان:فكري ديگر بايد كرد
«فكري ديگر بايد كرد»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن ميخوانيد؛
1- سيدقطب دانشمند و نويسنده برجسته مصري اثر فاخري دارد به نام «آينده، در قلمرو اسلام» كه از قضا توسط رهبر انديشمند انقلاب در 45 سال پيش به قوت و با نثري ادبي به فارسي ترجمه شده است. سيدقطب در اين كتاب با سيري تاريخي و با زباني شيوا و البته مستدل اثبات مي كند تنها مكتبي كه اين قابليت را داراست تا قافله بشريت را به سرمنزل نجات و كمال برساند و با برنامه كامل و وسيع خود زندگي انسان ها را با حفظ مزاياي انسانيت مديريت كند «اسلام» است.
اين نظريه پرداز جهان اسلام به پيشگويي برتراند راسل فيلسوف انگليسي اشاره كرده كه معتقد بود دوران برتري و تفوق كشورهاي اروپايي و آمريكايي به پايان رسيده و تمدن غرب علي رغم 4 سده در موقعيت قدرت و سيادت، اكنون با اين شرايط خداحافظي كرده است.
گفتني است؛ راسل اين پيشگويي خود را مبتني بر آن دانسته بود كه ديگر غرب در آسيا بخاطر استعمار شوروي مجال نفوذ نخواهد داشت.
سيدقطب
اما تصريح مي دارد اين پيشگويي سطحي و مولود طرز تفكر مادي و محدود اوست؛
چه اينكه انحطاطي كه در انتظار تمدن غرب است فقط يك علت دارد و آن عبارت
است از: دوري از خدا و برنامه و سبك زندگي را از او دريافت نكردن.
اين
دانشمند مصري در علت ناكارآمدي تمدن غرب به نكات متعدد و مبسوطي اشاره مي
كند از جمله آنكه؛ الف) در تمدن مادي غرب، سرشت انساني به دست فراموشي
سپرده شده و تنها جلوه هاي جاذب اين تمدن چشم ها را به خود خيره كرده است.
ب)
از مكتب هاي كاپيتاليستي گرفته تا كمونيستي همه در اين جرم بزرگ شريك اند
كه قيمت انسان را شكسته و انسانها را بي قدر كرده اند. در حالي كه ارزش همه
چيز- آري همه چيز- به وضعي سرسام آور رو به فزوني مي رود انسان، اين گل
سرسبد آفرينش بصورت موجود بي ارزشي درآمده است! ج) سيدقطب به كتاب «انسان
موجود ناشناخته» تاليف دكتر الكسيس كارل ارجاع مي دهد و مي نويسد كه كارل
در اثر خودش شهادت مي دهد تمدن غرب به اين جرم كه مهم ترين ويژگي هاي انسان
را ناديده گرفته و واقعيت انسان را نشناخته محكوم به فنا و نابودي است.
جالب است كه حتي كارل در كتاب خود اعتراف مي كند: «بايد اساس تمدن صنعتي غرب واژگون گردد و براي پيشرفت انسان فكر ديگري بوجود آيد».
از سوي ديگر؛ سيدقطب در بيان علت اينكه آينده و فرداي بشر در قلمرو فرهنگ اسلام ناب خواهد بود اين نكته را روشن مي سازد كه آموزه هاي اسلام و فرهنگ اين دين براساس شناخت انسان و شناخت نيازها و خواسته هاي او در راه كمال و تعالي است و كاملا با «فطرت بشر» سازگاري دارد در حالي كه تمدن غرب با دوري و جدايي از طرز فكر الهي حقيقت سرشت انساني را در نيافته است.
اما نكته اي كه بيش تر مورد تمركز اين نوشته است واقعيتي است كه سيدقطب با ظرايف و دقايقي تحسين برانگيز مي نگارد: «اقتصاديون پي خواهند برد كه آدمي حس مي كند و رنج مي برد و فقط تأمين غذا و كار و استراحت براي او كافي نيست و مانند نيازهاي جسمي حوايج معنوي دارد همچنانكه پي خواهند برد كه ممكن است علت اصلي بحران هاي اقتصادي و مالي مسايل اخلاقي و معنوي باشد.»
2- جاي تأمل و دقت عميق است كه در بحبوحه بحران اقتصادي و مالي اروپا كه از اواخر سال 2007 از پرده برون افتاد و بصورت دومينو كشورهاي ديگر را دربر گرفته و مي گيرد كارشناسان اقتصادي غربي علت را ناكارايي سيستم اقتصادي نظام سرمايه داري و كاپيتاليستي ارزيابي كردند كه تنها بر پايه «سود» بنا نهاده شده است.
همان ايام بود كه نشريه اروپايي «چالنجز» خواستار اجراي شريعت اسلامي در حوزه اقتصادي به عنوان تنها راهكار خروج از فاجعه اقتصادي كشورهاي اروپايي شد. همچنانكه مجله فرانسوي «لوژورنال دفاينانس» علت بحران اقتصادي در غرب را مضاربه هاي خيالي و غيرقانوني بر مي شمرد و راه كار برون رفت از وضع موجود را تغيير رويكرد به حوزه هاي مالي و اقتصادي بر مبناي شريعت اسلامي ذكر مي كند.
حتي پارلمان فرانسه تصويب مي كند تا اوراق بهادار اسلامي صادر گردد و طرفه آنكه بار ديگر مسئله توسعه رشته «اقتصاد اسلامي» در كشورهاي غربي و از جمله فرانسه به پيش كشيده مي شود.
3- در تمامي 4 سال گذشته بارها گروه هشت و نيز «گروه بيست» به عنوان قدرت هاي اقتصادي دنيا به صحنه آمدند تا بحران اقتصادي اروپا را كه بصورت لجام گسيخته در حال پيشروي است متوقف كنند. در نشست هاي متعدد دستور كارهاي به اصطلاح ضربتي تعيين كردند و تاكنون ميلياردها دلار به اقتصاد جهاني تزريق كردند.
اما به گواهي وضعيت فعلي و وخامت بار كشورهاي اروپايي و به اذعان رسانه هاي غربي آتش اين بحران كماكان در حال شعله كشيدن است تا جايي كه رسانه هاي اروپايي با بي اعتمادي به نشست هاي گروه هشت و گروه بيست، ثمره و خروجي اين نشست ها و اجلاس ها را «عكس هاي يادگاري» براي مقامات كشورهاي عضو دانستند.
4- اين روزها در حالي كه موج اعتراضات و ناآرامي ها پس از انگليس، فرانسه، يونان و برخي ديگر از كشورهاي اروپايي طي سال هاي اخير به پرتغال، اسپانيا و... رسيده است و كماكان بحران مالي و اقتصادي گسترده در اروپا جا خوش كرده و اعتراضات مردمي بصورت فزاينده رو به گسترش است.
گروه
هشت در دو روز گذشته نشستي را در شهر دوويل (Deauville) فرانسه برگزار كرد
آنهم در راستاي كمك مالي به كشورهايي چون تونس و مصر.!
روز گذشته در پيش نويس بيانيه اين نشست تصريح شد كه 20 ميليارد دلار به تونس و مصر كمك مالي خواهد شد.
هر چند كه اولاً بسياري از گروه هاي فعال غير دولتي و منابع خبري درباره اهداف اين كمك ها و چگونگي توزيع آن ابراز ترديد كردند و ثانياً به اعتراف رسانه هاي خارجي اين گروه در گذشته در انجام تعهدات خود ناكام بوده است و ثالثاً منابع خبري و رسانه اي از شكاف اعضا در نشست سران گروه هشت خبر مي دهند بايد گفت؛ آنچه بيش از هر چيز ديگري نمود دارد و قابل انكار نيست اين است كه هنوز سران كشورهاي به اصطلاح قدرتمند اقتصادي به ريشه اصلي و علت العلل بحران هاي مالي و اقتصادي پي نبرده اند و به تعبير سيد قطب در لايه هاي سطحي گرفتار شده و با عمق مسئله فاصله اي طولاني دارند و در نيافته اند بن بست نظام سرمايه داري بخاطر طرد دين از اجتماع و سياست است.
5- با شكل گيري موج جديد اعتراضات و ناآرامي ها در پرتغال و اسپانيا و... بسياري از منابع رسانه اي و مطبوعات خارجي، تظاهرات و تجمعات پرشمار مردم در اعتراض شديد به حاكمان و حكومت هايشان را به تجمعات مردم مصر در ميدان التحرير قاهره واعتراضات گسترده در تونس، يمن و ديگر كشورهاي عربي در پي تحولات منطقه خاورميانه و شمال آفريقا تشبيه كردند. آنچه كه در اين ميان حائز اهميت است نقطه اشتراكي است كه اين شباهت سازي را بوجود آورده و در اذهان متبادر مي سازد و آن اعتراضات آحاد مردم نسبت به سياست هاي جاه طلبانه و نامشروع حاكمان است.
بيداري مردم چه در خاورميانه و شمال آفريقا باشد و چه در قلب اروپا ناشي از آن است كه مردم نه حكومت هاي ديكتاتور و سرسپرده و مرتجع را مي پذيرند و نه حكومت هايي كه در ظاهر و شعار دموكراسي، حقوق بشر، حقوق شهروندي، رفاه و... را به پيش مي كشند ولي در رفتار و صحنه عمل همان به اصطلاح فضيلت ها و ارزش ها را پس مي زنند. واقعيت آن است كه در هر دو سيستم- چه ديكتاتوري و چه با رنگ و لعاب به اصطلاح دموكراتيك- مردم رنج مي برند و خواسته اصلي آنها در پهنه قدرت و سياست حكومت هاي فاسد و حاكمان مفسد ذبح شده است.
6- و بالاخره بايد گفت شرايط كنوني دنيا و امواج بيداري مردمي در گستره اي از خاورميانه و شمال آفريقا تا قلب اروپا حكايت از اين واقعيت آشكار دارد كه مدل هاي حكومتي و سيستم هاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي مكتب هاي بشري قادر نيست خواسته اصيل و مطابق با سرشت انسان ها را به عينيت برساند. اقتصادي كه هر روز پولدارها و ثروتمندان را ثروتمندتر و در مقابل فقرا و بدهكاران را ضعيف مي سازد و زندگي حيات بخش را به يك زندگي بي جان و ماشيني مبدل ساخته است قطعا با فطرت الهي نوع بشر در تضاد و ناسازگار است.
فساد حاكمان و حكومت هايي كه دين را از صحنه اجتماع و سياست طرد كرده اند نيز خود بلايي ويرانگر است كه اينچنين خيزش و خروش ملت ها را در پي داشته است.
از همين روي؛ اقدام اخير گروه هشت در اعطاي كمك مالي به برخي كشورهاي عربي كه از پشتيباني مردمي برخوردار نيستند و هر روز اعتراضات مردم عليه آنها به صورتي فزاينده شعله ورتر مي شود مصداق آن است كه «كوري ببين عصاكش كوري دگر شود»!
گروه هشت اگر قادر بود مي بايست بحران افسارگسيخته اقتصادي و مالي كشورهاي اروپايي را برطرف مي كرد ضمن آن كه غرب و آمريكا با اين اقدام و علي رغم اين ژست به اصطلاح خيرخواهانه و قدرتمندانه! نشان دادند كه عمق تحولات منطقه خاورميانه و شمال آفريقا را نيز درنيافته اند و كماكان اين مشكل تاريخي برقرار است كه آنها اندرخم كوچه هاي سطحي نگري گرفتارند و جاه طلبي ها، چپاولگري ها، غارت ها و دست اندازي ها باعث شده تا «فكر ديگري» را تجربه نكنند.
خراسان:اسطوره سازي، افراط ها و تفريط ها
«اسطوره سازي، افراط ها و تفريط ها»عنوان يادداشت روز روزنامهي خراسان به قلم علي يعقوبي است كه در ان مي خوانيد؛لطفا زود قضاوت نکنيد.
۱ - تبعيض در قهرمان سازي
«اسطوره فوتبال ايران درگذشت». اين جمله فرداي فوت مرحوم ناصر حجازي تيتر اصلي رسانه هاي کشور شد. اهالي ورزش قرار گذاشتند مراسم تشييع وي را در ورزشگاه آزادي برگزار کنند. صداوسيما از سوابق درخشان او در خبرهاي سراسري در نوبت هاي مختلف گزارش داد. برنامه پرمخاطب ۹۰ برايش عزاداري مفصلي گرفت، عادل فردوسي پور شب ولادت حضرت زهرا(س) مشکي پوشيد و به طرفداران گفت به احترام اسطوره فوتبال ايران عدد ۱ را پيامک بفرستند و در پي آن بيش از 4.5 ميليون پيامک فرستاده شد. (به قول يکي از دوستان خوش ذوق اگر به جاي ارسال عدد ۱ مي گفت فاتحه اي بخوانند يا صلواتي بفرستند شب اول قبر آن مرحوم با 4.5 ميليون صلوات يا فاتحه بيمه مي شد!)
۵ سال پيش وقتي هواپيماي حامل جمعي از خبرنگاران و عکاسان سقوط کرد، صداوسيما در عزاداري اين عزيزان با برنامه ها و ميان برنامه هاي مفصل و متعددي تا مدت ها آنتن را پر کرد و به قول معروف ترکاند.اما ...
هيچ عقل سليمي مخالف اين نيست که از بزرگان کشور تقدير شود. قدرداني از کساني که در راه اعتلاي اين مرز و بوم موي سپيد و استخوان خرد کردند و بزرگداشت کساني که ذخاير و افتخارات ملي اين کشور محسوب مي شوند نه تنها مطلوب که واجب است.
بي گمان امثال مرحوم ناصر حجازي براي بسياري از مردم ايران شناخته شده و عزيز هستند و تکريم آن ها واجب، اما آن چه دل انسان آزاده را به درد مي آورد تبعيضي است که رسانه ها براي افراد خاصي قائل مي شوند و با هجمه احساسي رسانه اي بر قاعده هميشگي مرده پرستي، کسي را به عرش مي نشانند و کسي را در محاق فراموشي و سکوت رها مي کنند. هر چند که ميزان خدمات و افتخارات و ارزش افزوده اي که برخي از اين بزرگان از ياد رفته - و يا از ياد برده شده - شايد بيش از برخي ديگر باشد. به ويژه آن که برخي، خلقا، خلقا و منطقا استحقاق الگو شدن و قهرمان شدن براي جوان ايراني را بيش از برخي ديگر در رسانه هاي ما داشته باشند.
چرا در تمجيد و تقديس از بزرگان در رسانه هاي ما عدالت وجود ندارد؟ چرا اسطوره سازي هاي ما در رسانه ها کمتر بر پايه هاي ايدئولوژيک و مبتني بر معيارهاي تفکر انقلاب اسلامي و بيشتر بر پايه پوپوليستي و عوام زدگي استوار است؟ و آن بخش نيز که در مرحله انتخاب، پشتوانه ايدئولوژيک دارد به طور معمول کاملا کليشه اي، فرمايشي و بي بهره از معيارهاي يک برنامه حرفه اي جذاب و تاثيرگذار است. معيارهاي ما در ارزش پنداري و ارزش گذاري در خبرسازي و برنامه سازي چيست؟
ملاک اين نيست که رسانه ملي گزارش عملکرد و مثلا بگويد فلان ساعت فيلم يا مستند درباره فلان شخصيت کار کرده ايم بلکه مهم اين است که در چه ساعتي و با چه کيفيتي اين برنامه ها تهيه و پخش مي شود؟ از طرفي روشن است که ميزان اهميت بخشي به يک موضوع در رسانه ملي نيز، به تهيه و پخش گزارش خبري يا تحليلي در اخبار سراسري، آن هم در زماني پرمخاطب يعني اخبار ساعت ۲۱ است.
آيا به صرف اين که امکانات در دست رسانه ملي است مي توان آنتن را با عزاداري مبسوط و مکرر براي عوامل خود يعني خبرنگاران و عکاسان عزيزي که در سانحه هوايي جان باختند پر کرد و سوم و هفتم و چهلم و سالگرد رسانه اي مفصل گرفت اما تشييع ميليوني، بي نظير و تاريخي شهيدبرونسي، اين اسطوره اخلاص و مقاومت را فرو گذاشت؟ شهيدي که بارها در کلام رهبر انقلاب از او به عنوان نمونه اي بارز و شاخص از افتخارات انقلاب اسلامي ياد شده و به هنرمندان، نويسندگان و کارگردانان تهيه آثار هنري و ادبي درباره شخصيت و سيره اين بزرگوار توصيه شد؟
۲ - بي تدبيري در اسطوره سازي
الف - ادبيات واژگاني نادرست
مسئله ديگر در قهرمان سازي هاي رسانه اي استفاده از واژگان غلط و نامتناسب با معيارهاي بومي است که متاسفانه در مجلات زرد و پرتيراژ بيشتر نمايان است.
استفاده از واژگاني همچون جادوگر براي يکي از فوتباليست هاي معروف که در ظاهر نماد استيلاي خارق العاده اما در باطن و ضمير خود نماد قدرت شر و پليدي و وام گرفته از ادبيات و ارزش هاي غربي است نهايت بي سليقگي، عوام زدگي و قشري گري حتي در قهرمان سازي است و نشانگر اين است که اگر کسي را به درست يا غلط مي خواهيم قهرمان کنيم، در قهرمان کردن او حتي به بيراهه مي رويم و از شيوه ها و واژگان نادرست و نامانوس با ارزش هاي بومي ايراني - اسلامي استفاده مي کنيم و بدتر آن که بسياري از رسانه ها! که داعيه دار حرکت در ريل ارزش هاي انقلاب اسلامي هستند نيز به نادرست و شايد به سهو اين واژگان را در تيترهاي خود منعکس مي کنند.
ب - ذائقه سازي ها به کدام سو مي رود؟
الگوسازي هاي رسانه هاي ما بدون توجه به عمق خسارت و تخريبي که بر فرهنگ نسل آينده کشور وارد مي کند، با سوءاستفاده از احساسات پاک جوانان و براي کسب درآمد بيشتر، به سمتي رفته است که به هيچ وجه با شاخص هاي فرهنگي و ارزشي يک مسلمان ايراني همسو نيست.
طرح جلد بسياري از مجلات پرتيراژ حتي ويژه برنامه هاي مناسبتي رسانه ملي پر است از تمثال مبارک بازيگران و خوانندگان و فوتباليست ها و خالي است از چهره يک مخترع جوان يا کارآفرين موفق که - به لطف دولت! - به رغم سيطره اژدهاي هفت سر مشکلات متنوع و ناتمام در توليد، توانسته يک ايده فناورانه را به توليد انبوه برساند و چقدر ارزآوري و صرفه جويي در چه و چه و چه به ارمغان آورده. به راستي ذائقه سازي در رسانه هاي ما به کدام سو مي رود؟
ويژگي ها و تيپ فکري و رفتاري بسياري از فوتباليست هاي معروف امروز ما که در مجلات زرد حلوا حلوا مي شوند، چيست؟ عيان است و نيازي به يادآوري نيست. دستمزدهاي نجومي که مي گيرند و مقام هاي درخشاني که براي مملکت کسب مي کنند! چشم و هم چشمي در سوار شدن بر اتومبيل هاي آخرين سيستم!
افتخار به پوشيدن آخرين مد لباس هاي دنيا در ايتاليا و نمايندگي فروش آن ها! دستگير شدن در فلان پارتي مختلط يا مست پشت فرمان! فحاشي و لات بازي در زمين چمن پيش روي هزاران هوادار و تماشاگر! و ...
جدا از اين که چه بر سر ورزش اين مملکت رفته است که قوي ترين مردانش قاتل از آب در مي آيند! و کاپيتان فلان تيمش فاسد! و ديگر خبري از مرام پهلواني و تواضع و ظلم ستيزي و مردانگي و آزادگي و محروم نوازي و ... نيست! سوال اين است که آيا اين ها بايد الگوي جوان ايراني باشند؟ تا کي رسانه ها که طلايه داران ذائقه سازي در فضاي عمومي هستند مي خواهند طبل هاي توخالي را به خورد جوانان ما بدهند و خواسته يا ناخواسته در مسير تخريب و تهاجم فرهنگي غرب بر سبک زندگي ايراني مسلمان بتازند. الگوهايي منحط که نه غيرت و عزت ملي را بر مي انگيزند و نه بر شوق پيشرفت و اميد و سازندگي مي افزايند و نه گوشه چشمي بر اخلاق و سلامت نفس و شرافت دارند؟
جمهوري اسلامي:مجلس با اقتدارم آرزوست!
«مجلس با اقتدارم آرزوست!»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛همزمان با پايان يافتن سومين سال فعاليت مجلس هشتم و آغاز چهارمين سال اين دوره از مجلس شوراي اسلامي، رئيس مجلس در دومين نشست تخصصي تاريخ مجلس برروي نكات مهمي انگشت گذاشت كه از شرايط خاص اين مجلس و اين مقطع از تاريخ نظام جمهوري اسلامي حكايت دارد. آقاي علي لاريجاني در اين نشست ضمن تأكيد بر لزوم حركت در چارچوب قانون گفت: زماني قوه مجريه ميگفت من براي آباداني كشور بايد قدرت را دردست بگيرم. اما بايد توجه داشت كه آباداني بايد در چارچوب قانون ايجاد شود. در اينصورت، ما دچار ديكتاتوري بدخيم نميشديم. رضا شاه و پهلوي بعدي، هر دو به بهانه آباداني نميگذاشتند مجلس در مسير مناسب و در چارچوب قانون عمل كند.
رئيس قوه مقننه با يادآوري ضرورت كنترل شدن قوه مجريه توسط قوه مقننه و لزوم حركت قوه مجريه در چارچوب قانون، به درگيريهاي بني صدر با قواي مقننه و قضائيه اشاره كرد و گفت: بني صدر، مدام با مجلس نزاع داشت و مجلس را مزاحم ميدانست. بايد دانست كه بنا نيست مجلس دردست رئيسجمهور باشد، مجلس بايد چارچوب مشخص كند و قوه مجريه در اين چارچوب قانوني حركت كند. وي با تأكيد بر اينكه توجه به قانون براي تحقق عدالت ضروري است، افزود: ما عدالت بدون قانون را درك نميكنيم و اگر كسي دلسوزانه ميخواهد عدالت را پياده كند بايد در چارچوب قانون حركت كند.
سخنان رئيس مجلس هشتم را در اين مقاله آورديم تا بر اين واقعيت تأكيد نمائيم كه اين اظهارات به دليل كم توجهي رئيسجمهور و قوه مجريه به قانون و نگرانيهائي كه نمايندگان مجلس از اين بابت دارند بر زبان رئيس مجلس جاري شده است. در عين حال، روي ديگر اين سكه اينست كه اگر مجلس هشتم يك مجلس قوي بود، چنين نگرانيهائي پيش نميآمد. بنابر اين، از هم اكنون بايد تلاش شود تا مجلس نهم يك مجلس قوي و به معناي واقعي در رأس امور باشد.
با اينكه تا زمان برگزاري انتخابات مجلس نهم فاصله زيادي داريم، گروهها و فعالان صحنه تحولات سياسي - اجتماعي با حساسيت بيشتري به مسائل مرتبط مينگرند و تحركات تازهاي در جريان است.
اين يديده، نشان دهنده حساسيت و اهميت مجلس نهم است. هرچند از اين پديده بايد استقبال كرد لكن روشن است كه آنچه در فعاليتهاي سياسي - اجتماعي اهم?ت دارد، رعايت قانونمندي و احترام به معيارهاي مدون است كه ميزان پايبندي گروهها و جناحها به قانون و در نتيجه ميزان مقبوليت تصميمات و راهكارهاي پيشنهادي آنها نزد جامعه و نيروهاي فعال در زير ضميمه انقلاب را مشخص ميكند و نتايج برآمده از آن را در مقياس انتخابات، ظاهر ميسازد.
در فرايند تصميم سازي نزد طيفي كه به "اصولگرايان" مشهور شده اند، مدتي است تحركاتي در اين مقوله صورت ميگيرد كه عليرغم اطلاع رساني قطره چكاني، تقريباً اساس و محور اصلي اين تحركات به وضوح منعكس گرديده و جائي براي پرده پوشي و توجيه آن باقي نگذاشته است. برخي از چهرههاي مطرح جبهه اصولگرايان مدتي قبل با رئيسجمهور ديدار كرده و پس از رايزنيها، كميته 3 نفرهاي براي پيگيري مواضع اصولگرايان در قبال انتخابات مجلس نهم معرفي شد. صرفنظر از اينكه در اين فهرست سه نفره، چه كساني با چه ويژگيها و معيارهايي انتخاب شده اند، اساس اين اقدام، بطور جدي با معيارهاي قانوني در تضاد و تناقض است، چرا كه اين اقدام اولاً به منزله استفاده از امكانات و ظرفيتهاي دولت براي انتخابات است و ثانياً به معناي دخالت قوه مجريه در امر انتخابات مجلس ميباشد.
اگرچه اين تصميم بعداً تحت عنوان تلاش براي ايجاد وحدت در جبهه اصولگرايان توجيه گرديد ولي روشن است كه چنين عباراتي نميتواند پوشش مناسبي براي ناديده گرفتن اصل مطلب و سرپوش گذاشتن دخالت دستاندركاران قوه مجريه در انتخابات مجلس ارزيابي شود.
واكنش چهرههاي شاخص و نسبتاً جسورتر در جبهه اصولگرايان در قبال اصل اين اقدام نشان ميدهد كه نگرانيها در اين زمينه حتي در جبهه اصولگرايان هم كاملاً مطرح است و آنها نيز از كنار اين "خبط بزرگ" نميگذرند. بدون نياز به گمانه زنيها در مورد سرنوشت اين اقدامات، كاملاً محرز است كه "خشت اول" توسط كساني كه خود را در كسوت "معماران مجلس نهم" ميبينند، قطعاً كج و ناموزون گذاشته شده است. ايراد جدي و قانوني در اين زمينه آنست كه دولت و رئيسجمهور از هرگونه دخالت مستقيم و غيرمستقيم در امر انتخابات منع شدهاند و در عين حال، درك اهداف و ملاحظات قانونگذار در اين زمينه هم چندان مشكل نيست و در واقع به وضوح سعي شده است مانع شكل گيري يك مجلس فرمان بر از دولت شوند و از ورود وكيل الدولهها به مجلس جلوگيري به عمل آورند، كه البته تصميمي سنجيده، مدبرانه و هوشمندانه است.
اما چرا دولتي كه خود را قانونمندترين دولت در طول تاريخ معرفي ميكند، چنين اقدامي را بعمل آورده است؟ پاسخ روشن است ولي بهتر است از كنار آن بگذريم و از كساني كه ميخواهند "معماران مجلس نهم" باشند بپرسيم كه آنها چرا به چنين تصميمي تمكين كرده اند؟ و چرا هنوز هم سعي دارند فرياد اعتراض و گلايه نسبت به اين بيقانونيهاي آشكار را يكسره ناديده بگيرند و كم رنگ جلوه دهند؟
در جريان وزن كشي در انتخابات مجلس هشتم، كاملاً مشخص گرديد كه طيف دولتي موسوم به "رايحه خوش خدمت" تا چه ميزان كم وزن است. اكنون در پرتو تحولات ماههاي اخير، حتي همان وزن و اعتبار سابق هم به جد مورد سؤال است و كاملاً بعيد به نظر ميرسد "رايحه خوش خدمت" به مشام كسي برسد و اگر هم رسيد، چن?ن بوئي خوشايند باشد و پذيرفتني.
لازم است
عقلاي جبهه اصولگرائي به سوابق تلخ سالهاي اخير و كارنامه حاصل از همبستگي
با اين طيف و نتايج تأسف بار ناشي از سكوت در برابر تكرويها، قانون
شكنيها و شگردها براي "جلب نظر موقت" اين و آن، بيشتر توجه كنند و به اين
نكته حياتي و مبنائي بيانديشند كه مگر اين جماعت چقدر ميارزند كه ما همه
چيز نظام را و اعتبار اصولگرائي را و تمامي توان و ظرفيت يك جبهه خوشنام را
پاي آنها بريزيم و در بالاترين سطح ممكن حتي از خطاها و قصور و تقصير و
بياعتنائيهاي عمدي آنها دفاع كنيم و بر آن سرپوش بگذاريم؟
تجربههاي تلخ ماههاي اخير به همگان آموخت كه "اعتماد بيش از حد" منجر به "بي اعتمادي بيش از حد" ميشود.
چرا امروز بعضيها آن وزن سابق را ندارند؟ به همين دليل. چرا امروز بعضيها مجلس را به هيچ گرفتهاند و تصريح ميكنند كه مجلس در رأس امور نيست؟ به همين دليل. چرا امروز مجلس ما كه قرار بود "عصاره فضايل ملت" و "خزانه گلهاي نادر انقلاب و كشور" باشد، به چنين روزي افتاده كه ديگر حتي "در ذيل امور" هم نباشد؟ به همين دليل. چرا قوانين و مصوبات مجلس را دولت "سوا" ميكند و از ميان آنها، همان را كه دلش ميخواهد، انتخاب ميكند و فقط همانرا، آنهم دقيقاً مطابق ميل خود، اجرا ميكند؟ باز هم به همين دليل!
هنوز هم وقت باقي است و فرصت براي جبران گذشتهها و زمينه براي جلوگيري از تكرار خطاهاي ديروز، به كلي از ميان نرفته است. ولي لازم است رودربايستيها را نه فقط در كلام، كه در عمل هم كنار بگذاريم. البته اين روزها ميگوئيم با كسي عقد اخوت نبستهايم و دولت بايد در چارچوب قانون عمل كند ولي فقط ميگوئيم! نتايج تلخ دنبالهروي طيف قابل توجهي از نمايندگان مجلس از دولت را ديدهايم ولي هنوز برخي نمايندگان ما به هر بهانهاي به همان راه ميروند و با علم به تخلفات آشكار دولت، آنطرفي غش ميكنند.
واضح است كساني فرياد برخواهند آورد كه مجلس و دولت و نظام با اين حرفهاي حق تضعيف شد و دشمن شاد شد ولي سؤال اينست كه آيا شكل گيري تركيب مجلس آينده در نهاد رياست جمهوري و به دست قوه مجريه، آنهم در نظام جمهوري اسلامي بيشتر دشمن را شاد ميكند يا اعتراض به اين خطا؟ چرا بايد با اعتماد بيش از حد به اين و آن، فرصت بدهيم همانها ما را به سادگي و ساده لوحي متهم كنند؟ اين حق ما، حق نظام، حق ملت و حتي حق اصولگرايان است كه نگذارند وكيل الدولهها وارد مجلس نهم شوند و با پنج ميليون يا كمتر يا بيشتر، به هر فرمان و خواستهاي تمكين كنند و حتي جرئت و شهامت اعتراض به عدم اجراي صحيح مصوبات خودشان را هم نداشته باشند. آنچه در ماجراي هدفمندي يارانهها رخ داد، خوبيها و "احسنت"هايش نصيب دولت شد و عوارض و نارسائيهايش به حساب مجلس واريز گرديد. ولي اهل دقت ميدانند كه آنچه اجرا شد، همان چيزي نبود كه مصوبات مجلس اقتضا ميكرد و از جمله قرار نبود شيب افزايش قيمت حاملهاي انرژي به اين تندي باشد بلكه قرار بود طي 5 سال چنين حركتي صورت گيرد كه به مردم فشار نيايد. واكنش سريع دولت در قبال كاهش قيمتها در 650 شهر نشان داد كه بسياري از فاكتورها عمداً يا سهواً در نظر گرفته نشده ولي درعين حال سؤال اينست كه در ساير نقاط كشور و از جمله مراكز استانها چطور؟ و چرا نبايد راهكار مناسبي به صورت يكسان و عادلانه براي تمام مردم در سراسر كشور اعمال شود كه قابل دفاع باشد؟
در مورد برنامه پنجساله پنجم و موضوع ادغام وزارتخانهها نيز مجلس غافلگير شد ولي نهايتاً تمكين نمود. اين تجربههاي تلخ نشان داد كه ثبات كشور و ضرورت گردش كار منسجم در نظام و در تنظيم مناسبات سه قوه، لازم است مجلس در رأس امور باشد. تحقق اين اصل حكيمانه با مهره چيني قوه مجريه براي مجلس غيرممكن است.
ما به يك مجلس مبتني بر شايسته سالاري، كارآمد، كاردان، شجاع و مدبر احتياج داريم كه نه زور بگويد و نه زير بار حرف زور برود. خدا رحمت كند امام راحل(ره) را كه توصيه ميكرد: "مثل مرحوم مدرس را انتخاب كنيد". افسوس كه ما با چنان رهنمودي، فاصله داريم!
از سخنان اخير رئيس مجلس ميتوان
فهميد كه حرف اصلي وي و همه كساني كه عزت و سربلندي ايران و نظام جمهوري
اسلامي را ميخواهند اينست كه درباره مجلس نهم ميگويند: مجلس با اقتدارم
آرزوست!
رسالت:ظلم به نظام و رهبري
«ظلم به نظام و رهبري»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛چندي پيش آقاي سيد محمد خاتمي در جمعي گفته بود؛ "اگر ظلمي شده كه شده است همه بياييم عفو كنيم و به آينده نگاه كنيم. اگر به نظام و رهبري ظلم شده است به نفع آينده از آن چشم پوشي شود و ملت (بخوانيد فرقه سبز) هم از ظلمي كه بر او و برفرزندانش رفته است ميگذرد!! و همه رو به آينده بهتر خواهيم آورد."
اين نخستين بار است كه موضوع ظلم به نظام و رهبري از سوي يكي از سران فتنه به آن تفوه ميشود. اگر خوشبينانه به اين سخن نگاه كنيم اين يك گام مثبت به جلو است.
ظلم به نظام و رهبري يا به عبارت بهتر ظلم به ملت چه بود كه دستگاه هاضمه فكري برخي توفيق ادراك آن را - به اندازهاي كه گفته شد - پيدا كرده است. در زير به بخشي از ستمها اشاره ميكنم.
1- يك ملت رشيد در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري با يك حضور 40 ميليوني اقتدار خود را نشان داد و در چهارمين دوره حيات سياسي انقلاب به رخ جهانيان كشيد. اما طرفي كه توفيق در راي اكثريت را به دست نياورد به دليل فقد ادب شكست در اولين ساعات راي گيري فرمان شورش خياباني را صادر كرد و نامزد شكست خورده قبل از شمارش آرا، خود را پيروز انتخابات معرفي كرد اين ظلم به ملت آن هم به آن دسته از هموطنان كه از پا برهنگان و محرومين و مستضعفان بودند و به نامزد پيروز راي دادند را چگونه ميتوان عفو كرد؟
2- طرف بازنده انتخابات با اعلام شورش خياباني به مدت يك سال اقتدار و امنيت ملي را نشانه رفت و در اين مدت صحنههاي آشوب خياباني در چند محله تهران و تعدادي از شهرها زينت بخش رسانههاي دشمن بود. اين خدمت به دشمن و خيانت به دوست را چگونه ميتوان عفو كرد؟
3- طرف
بازنده انتخابات نهادهاي قانوني فيصله بخش مانند اعلام نظر شوراي نگهبان و
ولايت فقيه را در مورد نتايج انتخابات بر نتابيد و حاضر نشد به هيچ
محكمهاي عرض شكايت برد. فقط لات بازي سياسي در كف خيابان را براي فيصله
بخشي برگزيد كه محصول اين رويكرد منجر به شهادت جمعي از مظلومترين
فرزندان اين ملت و نيز كشته شدن برخي ناراضيان از نتايج انتخابات شد.
جواب آن خونها را چه كسي ميدهد و اين وسط ظلم به نظام و مردم را چگونه ميشود عفو كرد؟
4-
دشمن از يك انتخابات ساده كه براي استحكام پايههاي مردمسالاري در كشورمان
بايد بهرهبرداري ميشد شكاف بين روحانيت، شكاف بين دولت و ملت، شكاف بين
ملت و ملت و شكاف بين نخبگان و بالاخره وحدت ملي را نشانه رفته بود. طرف
بازنده انتخابات، دشمن را در اين هدف ياري كرد و در اعتراضات خود نه طرف
برنده انتخابات بلكه نظام و اركان آن را نشانه رفت. شعارها به سرعت تغيير
پيدا كرد و نمايشي از يك نبرد تمام عيار "نرم" عليه موجوديت نظام شكل گرفت.
كساني را كه دشمن را در نبرد نرم عليه ملت و نظام ياري كردند چگونه
ميتوان عفو كرد؟
5- روز 13 آبان 88 كساني كه بازنده انتخابات بودند
شعار مرگ بر آمريكا را فراموش كردند و فرياد بر آوردند " ما منتظر اوباما
هستيم اگر اوباما نياد همين جا نشستيم" و روز قدس آرمان آزادي قبله اول
مسلمين را به سخره گرفتند و شعار "نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران" سر
دادند.
روز 16 آذر 88 به عزيزترين و پاكترين رهبر الهي جهان يعني امام خميني(ره) اهانت كردند و بالاخره روز عاشورا به هتك حرمت شعاير الهي كربلا و اهانت به ساحت مقدس امام حسين(ع) دست يازيدند.
اين جماعت رو سياه را چگونه ميشود عفو كرد و ستم آنها به انقلاب، امام، نظام و رهبري را مورد بخشش قرار داد؟
اول باور نميكرديم رقيب به اين اندازه دچار سقوط از ارزشهاي انساني شود اما ناباورانه ديديم اهانت كنندگان به ساحت مقدسات نظام را "مردان خدا جوي" ناميدند!!
اين "مردان خداجوي"!! را كه دوستانشان هر روز در رسانههاي آمريكا، انگليس و رژيم صهيونيستي عليه انقلاب و نظام لجن پراكني ميكنند و به فحاشي و هتاكي عليه ملت ايران ميپردازند، چگونه ميشود عفو كرد؟
6- روز نهم دي ماه 88 و 22 بهمن 88 مردم در سراسر كشور به خيابانها آمدند و نفرت خود را از اين همه شرارت عليه نظام اعلام كردند. امروز چگونه ميتوانيم به آنها بگوييم از اين همه ستم و تباهي چشم پوشي كنند؟
7- نكته جالب در بيان آقاي خاتمي اين است كه در ازاي اين بخشش از سوي نظام به نمايندگي از تبهكاراني كه چنين ظلمي را به نظام و ملت تحميل كردهاند مي گويد؛ ملت (بخوانيد سربازان نبرد نرم دشمن عليه مردم ايران) هم از ظلمي كه به او و به فرزندانش رفته ميگذرد!!
در پاسخ به اين سخاوت، تنها ميتوانيم به ايشان بگوييم؛ "مرسي خيلي زحمت كشيديد"!معلوم نيست آقاي خاتمي از كدام ظلم سخن ميگويد!
اگر كسي را به جرم اخلال در امنيت جامعه، به خطر انداختن اقتدار نظام و كشور، همراهي با دشمن، قتل نفس، آتش زدن مغازهها و خودروهاي مردم، اهانت به مقدسات، اهانت به امام، نشر اكاذيب، تشويش اذهان عمومي و... به حكم قانون بگيرند و مجازات كنند ظلم محسوب ميشود؟
8- اساسا صورت مسئله مناقشات پس از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري در ذهن آقاي خاتمي چيست؟ فرو كاهيدن ستم به نظام، انقلاب، امام و مردم و همراهي با دشمنان خونخواري چون انگليس و آمريكا و رژيم صهيونيستي و به نمايندگي از دشمن با مردم جنگيدن را به يك دعواي قبيلگي و دعواي دو همسايه و دو رقيب، يك فريب و خدعه است، مردم خوب اين را درك ميكنند. آقاي خاتمي نبايد با طرح آن به شعور و ادراك و فهم سياسي مردم اهانت كند.
9- آقاي خاتمي صرفا به نمايندگي از خود و مجمع روحانيون مبارز ميتواند به خاطر دعوت از فرقه سبز براي شورش خياباني در 30 خرداد 88 - سالگرد قيام مسلحانه منافقين عليه انقلاب و امام(ره) - از نظام و رهبري عذرخواهي كند.
آقاي خاتمي صرفا به نمايندگي از خود و اعضاي مجمع روحانيون مبارز به خاطر همراهي با فرقه سبز در شرارتهاي خياباني سال 88 از ملت عذرخواهي كند. آقاي خاتمي صرفا به نمايندگي از خود و اعضاي مجمع روحانيون مبارز به خاطر سكوت در برابر اهانت به ساحت پاك امام حسين(ع) و عزاداران حسيني در عاشوراي 88 و نيز سكوت در برابر اهانت به امام در روز 16 آذر و سكوت در برابر شعارهاي انحرافي در روز 13 آبان و روز قدس از ملت و رهبري عذرخواهي كند.
آقاي خاتمي فقط به نمايندگي از خود و اعضاي مجمع روحانيون مبارز از پيشگاه ملت به دليل عدم همراهي با نظام و رهبري در مهار و مديريت بحران و همگرايي با دشمن عذرخواهي كند.
البته در فضاي اين عذرخواهيها راهي باز خواهد شد كه ما نام آن را بازگشت به فضاي قبل از انتخابات و رعايت ادب و آداب جمهوريت ميدانيم.
10- سخن آخر اينكه از آقاي خاتمي به عنوان يك روحاني كه جزء سادات هم ميباشند سئوال ميكنم كه اگر روز قيامت در محضر رسول الله (ص) و حضرت زهرا(س) خداوند از او سئوال فرمايد شما و دوستانتان در مجمع روحانيون مبارز در سال 88 چه بر سر انقلاب، نظام و مردم - به شرحي كه در اين مقاله عرض كردم- آورديد چه پاسخي داريد؟
اگر سئوال شود چرا خون به دل ملت كرديد و به انقلاب از پشت خنجر زديد چه پاسخي دارند؟ اگر سئوال شود چرا ولايت فقيه را ياري نكرديد و رفتيد با كفار و منافقين عليه او متحد شديد و اين اتحاد را هر روز در صفحات رسانههاي ديداري و شنيداري و مكتوب دشمن نشان داديد چه پاسخي داريد؟
مردم سالاري:مهندسي پروژه ها و حادثه غم انگيز پالايشگاه آبادان
«مهندسي پروژه ها و حادثه غم انگيز پالايشگاه آبادان»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد است كه در آن ميخوانيد؛ پيامبر اکرم(ص) جمله معروفي در خصوص حضرت سلمان فارسي به کار برده اند، به اين تعبير که سلمان ازجمله اهل بيت محسوب مي شوند. تا آنجا که مشهور و مسلم است اين صحابي ارجمند که توانسته چنين عنواني را کسب نمايد، دو کار شاخص و عمده انجام داده، که عبارت از رواج به کارگيري شمشير وهمچنين پيشنهاد حفر خندق در جنگ احزاب است.
با اين مقدمه مي خواهم وارد بحث موقعيت مهندسان در سازمان اجتماعي شوم، با اين ديدگاه که اگر مهندسي نباشد و اگر مهندسان قدر و منزلت و جايگاه واقعي خود را ندانند و نيابند، در حقيقت جامعه سامان نخواهد يافت. مسلمانان در قرن اول هجري، بخش عظيمي از جهان آن روز را تحت سيطره و قلمرو حاکميت خود در آوردند.
مسلماناني که به سمرقند رسيده بودند، در حدود سال 50 هجري، کاغذسازي را از چيني ها آموختند و کارخانه کاغذسازي راه انداختند و بالا خره ظرف 40-30 سال تمام دنياي متمدن آن روز را با فن کاغذسازي آشنا کردند و از طريق يادگيري و گسترش و آموزش فن و تکنيک بر نفوذ و اعتبار اسلا م افزودند. قرن ها بعد خواجه نظام الملک به طور حيرت آوري، عنان انديشه و راي ملکشاه را به چنگ گرفت و به عنوان يک وزير مشاور قوي چهره نشان داد و خطوط سياسي مملکت را ترسيم کرد.
علت اين نفوذ کلمه و قدرت فکر و تفوق شخصيتي وي را مي توان تاحدود زيادي در قدرت درک و فهم مهندسي جست وجو کرد يا دليل اين که بعدها شيخ بهائي و امثال وي خواستند منشا خدمات کثير و عميق در جامعه خود بشوند و بنيان تمدن اسلا مي را استحکام بيشتري ببخشند به گونه اي که آثار آن همچنان در فرهنگ و علوم بشريت بر جاي مانده است نيز همين فکر علمي ومهندسي است.
اين است که مثلا معروف است که شيخ بهائي قريب هزار کاروانسرا بين اصفهان و مشهد مي سازد يا شبکه عظيم آبياري اصفهان را طراحي و نظارت مي کند و در واقع با تحقق چنين خدمات علمي و فني است که نظام تمدن اسلا مي هرچه بيشتر مايه وقوام مي گيرد. ويل دورانت در تاريخ تمدن، ذيل تحولا ت قرن هفدهم ميلا دي سخن فراوان مي گويد و بحث هاي مستوفي و مفصلي دارد. وي در باب ساختمان سازي و معماري از هنر مصر، آسياي مرکزي، ايران، ترکيه، اروپا و غيره نام مي برد و در ميان همه بقاياي ابنيه آن زمان، مسجد امام اصفهان را نمونه و شاخص مي داند و به عنوان نمونه معماري برتر در تمام قرون و اعصار برمي شمرد.
در همين زمينه معماري ويژگي هاي مسجد جامع اصفهان جدا يادکردني است. وقتي از طرف خيابان حافظ وارد مسجد جامع مي شويم، دهها نوع شکل هاي گنبدي و آجري به چشم مي خورد که همه روي يک چهار پايه مانندي قرار گرفته است و حتي دو تا از مجموع اينها به يک شکل نيست. يا از طرف مقبره مرحوم مجلسي که وارد مسجد مي شويم، گنبدي نظرها را به خود جلب مي کند که تمام کار آن با گچ است و با گذشت بيش از هفتصد سال هنوز جلوه، نما و استحکام خود را از دست نداده است.
به
جاي ماندن آثاري با چنين عظمت و سترگي به لحاظ بروز تمدني والا و انساني
است که در آن تمدن تمام انسانها در وضعي به سرمي برند و در محيطي زندگي مي
کنند که مي توانند تمام توانايي ها و قابليت هاي وجودي خود را عرضه کنند و
به مرحله ظهور برسانند.
برعکس اگر محيط و شرايطي پيش آيد که استعدادها
به هدر رود، تمدن ممتازي ساخته نشود که آثار شايان توجه اي باقي بماند تا
پس از سپري شدن قرن هاي متمادي زبانزد خاص و عام قرار گيرد، نه تنها نخواهد
توانست ديگران را جذب کند، بلکه عامل فاصله خواهد شد، به خصوص اگر فعاليت
هائي از اين نوع موجب تخريب و از بين رفتن جان انسان ها و آرامش جامعه
باشد، نه تنها در جهان جاذبه اي نخواهد داشت، بلکه موجب از دست دادن سرمايه
هاي اجتماعي خود نيز مي شود. در حال حاضر کساني مي توانند تمدن جهاني
بسازند و آن را تداوم بخشند که بتوانند هزينه هاي عمومي را کاهش دهند و
اشتغال نظام يافته درست کنند.
تنها چاره براي نيل به شرايط توسعه يافتگي کم کردن هزينه هاي زندگي با توسعه کار بهتر و بيشتر است. دستگاه هاي مهندسي وظيفه مشاوره با مجموعه سيستم هاي فعال و درگير در مملکت را به عهده دارند و توفيق مهندسان وقتي ميسر است که بتوانند توسعه با هزينه کم، استاندارد و مطمئن را استوار سازند.
مهندسين به واسطه شغل و تخصصي که دارند، بايد خود را شريک زندگي و مايملک تمام مردم فرض کنند و خود را نزديک به مردم احساس کنند و به مردم و دولت بگويند که سرمايه هاي خود را در کدام راه صرف کنند تا از هر جهت نزديک به صحت و درستي باشد. با يک نگرش، سرمايه تمام کشور در دست مهندسان است و آنان بايد به جامعه ايده و الگو بدهند و به جامعه پاسخ دهند که چرا اتومبيل کم کيفيت و گران تر از ساير نقاط جهان به مردم فروخته مي شود، چرا حوادثي مثل پالا يشگاه آبادان به وقوع مي پيوندد و...
در هر حادثه اي که تخريب چهره نظام و تهديد جان و مال انسان ها را به دنبال دارد بايد به ميدان بيايد و از هويت و حيثيت مهندسي خود دفاع کند و سازمان هاي نظام مهندسي را به سوال بکشد که چرا نظارت بر کار مهندسي و بر فعاليت مهندس ناتوان است و... حال که تا درد دل کار مهندسي و اهميت آن مشخص شد، اشاره اي به حادثه تاسف بار پالا يشگاه آبادان داشته باشيم و مسووليت مهندسان و نظام هاي مهندسي را درشفاف سازي موضوع متذکر باشيم.
هفته گذشته در روز سوم خرداد که سالروز حماسه اش ناميديم و فتح خرمشهر اين روز را در تاريخ ملت ما براي هميشه ماندگار کرده است همزمان با افتتاح فاز سوم پالا يشگاه آبادان، حادثه اي رخ داد که از چند جهت دلهامان را لرزاند.
ابتدا کشته و مجروح شدن جمعي از هموطنان عزيز و زحمتکش و خدوم که همينجا همراهي امان را با خانواده و همکاران اين عزيزان در اين مصيبت و درد و آلا م اعلا م و براي مجروحان اين حادثه شفاي عاجل را از خداوند مسالت داريم.
بعد از آن نگراني از مهندسي پروژه ها و اين که مباد حوادث مشابهي به خاطر تمرکز بر کميت ها و بي اعتنايي به کيفيت ها يکي بعد از ديگري تکرار شود. رئيس جمهور حدود سه هفته قبل در چهارمين اجلا س بين المللي کشورهاي کمتر توسعه يافته در استانبول ترکيه گفته بود، بايد خسارت دوران استعمار به ملت هاي خسارت ديده مسترد شود، اما خسارت حوادث ناشي از ضعف در مهندسي پروژه ها را چه بايدکرد؟ قطعا آينده و شايد هم آينده بسيار نزديک کساني خسارت هايي از اين نوع را به رخمان بکشند و مطالبه کنند و شايد هم تا به فراموشي سپرده نشده نهادهاي نظارتي به ويژه مجلس به سراغ اين خسارت بيايد که انتظار هم چنين است و معمولا در زمان هاي نزديک به انتخابات ها اتفاقاتي از اين نوع محتمل تر است. پس از هم اکنون که عده اي زود هنگام دارند کشور را انتخاباتي مي کنند مراقب باشيم و از افتتاح هاي زودهنگام جلوگيري کنيم.
ايران:واگرايي مذموم، همگرايي ممدوح
«واگرايي مذموم، همگرايي ممدوح»عنوان سرمقالهي روزنامهي ايران به قلم علياكبر جوانفكر است كه در آن ميخوانيد؛رئيس محترم مجلس شوراي اسلامي اخيراً در اظهاراتي با استناد به برخي مباحث مربوط به رژيم ستمشاهي و دوران بنيصدر، چنين نتيجه گرفته است كه ميل قوه مجريه به در اختيار گرفتن قوه مقننه مايه افتخار نيست و زمينهساز ديكتاتوري است اما افتخار در جايي است كه مجلس قوه مجريه را كنترل كند و براي آن چارچوب مشخص نمايد.
آقاي لاريجاني در حالي اين اظهارات را مطرح كردهاند كه قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران وظايف و اختيارات هر يك از قواي مجريه، مقننه و قضائيه را تبيين كرده و مسئوليت تنظيم روابط بين قوا و حل اختلافات ميان آنها را نيز به رهبر معظم انقلاب سپرده است. در اصل 57 اين قانون نيز تصريح شده است كه سه قوه مستقل از يكديگرند و معناي روشن آن اين است كه هيچيك حق دخالت در امور ديگري را ندارند.
پرواضح است كه رئيس جمهور محترم هيچگاه خواستار در اختيار گرفتن قوه مقننه نبوده و دادن چنين نسبتي به ايشان، يك ظلم قطعي محسوب ميشود. قواي مختلف در جمهوري اسلامي ايران با آنكه مستقل از هم هستند، اما اهداف مشتركي آنها را به يكديگر مربوط ميكند. تلاش در جهت پيشرفت همهجانبه كشور، تأمين حقوق مردم، اهتمام به رفع مشكلات و نارساييهاي عمومي، اجراي عدالت، حراست از منافع ملي، پاسداري از اسلام و ترويج ارزشهاي ديني و اخلاقي در جامعه از جمله نكات مهمي هستند كه ضرورت هماهنگي، همكاري و همدلي سه قوه را به آنها گوشزد ميكند.
قواي سهگانه بايد در مسير همگرايي و همافزايي توان يكديگر حركت كنند تا با سرعت بيشتر و هزينه كمتر به اهداف مشترك و متعالي، جامه عمل بپوشانند اما اگر اهتمام برخي از قوا بر واگرايي و بياثر كردن تلاشها در قوه ديگر متمركز باشد، قطعاً اقدامي بر ضد منافع ملي تلقي خواهد شد. برپايه همين نگرش است كه از مجلس و نمايندگان محترم آن انتظار ميرود، حركت به سمت همكاري و همگرايي با دولت را سرلوحه كارخود قرار دهند تا كارگزاران دستگاه اجرايي كشور با تواني افزونتر و صرف وقت و هزينه كمتر، منافع كشور را تأمين و اهداف بزرگ پيش رو را محقق كنند و صد البته نام اين كار نيز تسلط قوه مجريه بر قوه مقننه نيست.
نميشود از يك سو مجلس شوراي اسلامي مسئوليتهاي سنگين اجرايي كشور مانند اجراي قانون هدفمند كردن يارانهها را برعهده دولت بگذارد و همزمان مركز پژوهشهاي مجلس از موضع تخاصم و خاليكردن زيرپاي دولت، به ارائه تحليلهاي خلاف واقع و تحريكآميز عليه سياستهاي اقتصادي دولت بپردازد و نگراني و ترس نسبت به اجراي اين قانون را در دل و جان مردم تزريق كند؟! اسم اين كار اگر خيانت به كشور و آسيب زدن به منافع ملي نباشد حتماً جلوگيري از ديكتاتوري نيست.
هوشياري در برابر احتمال ديكتاتوري و تلاش براي جلوگيري از بروز و ظهور آن در كشور، بسيار ارزشمند است اما نبايد از ياد ببريم كه اين امر فقط در قوه مجريه پديدار نميشود بلكه ديكتاتوري در هر شكل آن مذموم و محكوم است و استبداد پارلماني نيز وجه ديگري از آن محسوب ميشود كه بايد نسبت به پيدايش زمينههاي آن حساس بود و با آن مقابله كرد. بدون ترديد، قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز با هدف جلوگيري از چنين شرايط ناخواسته اي، بر تفكيك و استقلال قوا از يكديگر تأكيد كرده است.
هر يك از قوا وظايف خود را در چارچوب اختيارات تعيين شده به انجام ميرسانند، بنابراين از منظر قانون اساسي، هيچ قوهاي بر قوه ديگر برتري و رجحان ندارد اما از نظر وزانت در مسئوليتها، بدون ترديد اين قوه مجريه است كه بار اصلي اداره كشور را بر دوش دارد و قواي ديگر بايد دولت را در رساندن اين بار به سرمنزل مقصود، ياري دهند. رئيس جمهور علاوه بر عهدهدار بودن رياست قوه مستقل مجريه و دولت، پس از رهبري بالاترين مقام رسمي کشور، مجري قانون اساسي، مسئول امور اداري، برنامه، بودجه و استخدامي کشور است.
تأكيد بر نكته فوق به منزله ناديده گرفتن نقش با اهميت مجلس نيست كمااينكه حضرت امام خميني (ره)، مجلس را خانه واقعي ملت، عصاره فضائل ملت، فراهم آمده از الله اکبرهاي مردم، حاصل خون صدها هزار شهيد وجانباز توصيف کردهاند که اين امر به نوبه خود تأکيدي بر جايگاه و نقش مهم مجلس است.
هطور قطع با ادعا، جبهه گيري، خودبرتربيني و تنازع، هيچگاه نميتوان مجلس را در جايگاه مهمي که شايسته آن است قرار داد. همکاري، همگرايي، هم افزايي، همدلي، همصدايي، وفاق و دوستي، درک صحيح از شرايط داخلي و خارجي، حمايت اصولي، منطقي و قانونمند از قوه مجريه و بويژه رئيسجمهور پرتلاش، رويکردهايي هستند که اگر در باور نمايندگان محترم مجلس نهادينه شود و در رفتار و مواضع آنان تجلي پيدا کند، به خودي خود، منزلت و شأن مجلس شوراي اسلامي، رفعت مضاعفي خواهد يافت و در آن صورت، براي اثبات اين جايگاه و بلندمرتبه بودن آن، نيازمند هيچ استدلال بحثانگيزي از جمله تلاش براي جلوگيري از ديكتاتوري و قرينهسازيهاي خلاف واقع نخواهيم بود.
نمايندگان محترم مجلس سوگند ياد كردهاند، در انجام وظايف وكالت، امانت و تقوي را رعايت نمايند، همواره به استقلال و اعتلاي كشور و حفظ حقوق ملت و خدمت به مردم پايبند باشند و در گفتهها و نوشتهها و اظهارنظرهايشان، مصالح مردم را در نظر بگيرند. يكي از نمودهاي اصلي اين پايبندي، پرهيز از مقابله با سياستهاي اصولي و متقن دولت و خالي نكردن زيرپاي مسئولان در انجام مأموريتهاي دشوار و سنگين است.
دولت آقاي احمدينژاد تمام توان خود را صرف اعتلاي نام ايران عزيز در جهان كرده و پيشرفتهاي فراواني را در عرصههاي مختلف براي كشور به ارمغان آورده است، اگر تمايل و انگيزهاي براي حمايت از دولت وجود ندارد، نبايد بر آن نام مقابله با بروز ديكتاتوري و جلوگيري از تسلط قوه مجريه بر قوه مقننه گذاشته شود..
سياست روز:بحرین در بحران بی عدالتی
«بحرین در بحران بی عدالتی»عنوان سرمقالهي روزنامهي سياست روز به قلم مرضیه سخاوتی کارشناس ارشد روابط بین الملل است كه در آن ميخوانيد؛بحران و فجایع انسانی در بحرین در حالی ادامه دارد که سازمانهای بین المللی هم در قبال این بحرانها سیاستهای دوگانه ای اعمال نموده اند . در سطح بین المللی عمدتا صحبت از مصر، تونس، لیبی ، سوریه ، یمن و بحرانهای آنها می شود ، در حالیکه سخنی از بحرین و فجایع انسانی که در آن رخ می دهد ، نیست . اعمال سیاستهای دوگانه در قبال بحرین با مقایسه این کشور با لیبی به خوبی نمایان است که می توان با تاکید بر سازمانهای شورای امنیت، شورای حقوق بشر و دیوان کیفری بین المللی به تبیین آن پرداخت .
رابرت فیسک روزنامه نگار غربی از سکوت جهانی در قبال رویدادهای بحرین انتقاد کرد و این سکوت را ننگین و شرم آور خواند. وی در مقالهای که در روزنامه انگلیسی 'ایندیپندنت' منتشرشد با حمله شدیداللحن نسبت به سکوت همگانی از رسانههای غربی و سیاستمداران غرب و عرب در قبال رویدادهای اخیر در کشور بحرین، این سکوت را 'ننگین و شرم آور' توصیف کرد.
فیسک در مقاله خود نوشته بود خانواده آل خلیفه که بر بحرین حکومت می کند با صدور احکام اعدام و بازداشت های دسته جمعی و حبس کادر پزشکی و دعوت از نیروهای عربستانی برای ورود به بحرین با اعتراضات اکثریت شیعه این کشور برخورد کرد. خانواده خلیفه همچنین دستور تخریب 'مساجد شیعیان' را صادر کرد اما واکنش ما در قبال همه این اقدامات چه بود؟
فیسک در پاسخ به این پرسش خود تاکید کرد: پاسخ ما به این اقدامات سکوت کامل بود، سکوت رسانهای آمریکا و سکوت گسترده رسانه ها در اروپا و در عین حال سکوت کامل کاخ سفید. ولی ذلت بارتر از همه این سکوت ها، سکوت خود اعراب از جمله شبکه ماهواره ای الجزیره در قبال حوادث بحرین است.
شبکه های عربی و انگلیسی الجزیره هم تاکنون در صحنه رسانه ای، خود را به عنوان دو شبکه برجسته نشان داده بودند اما خطای آنان در سانسور اخبار رویدادهای بحرین، یک لکه ننگ برای این دو شبکه بود.
حال چرا لیبی و بحرین با هم مقایسه می شوند؟
ا) تقارن زمانی این 2 بحران
2) گستره بحران و فجایع انسانی در هردو کشور
در ماههای اخیر تعداد زیادی از مردم این کشور مجروح، کشته ، زندانی و یا در انتظار مجازات اعدام هستند و فشارها از سوی دولت این کشور و قدرتهای اثر گذار خارجی هرروز بیشتر می شود . با این وجود وضعیت بحرین در شرایط سخت تری نسبت به لیبی قرار دارد . نه تنها دولت بحرین بلکه امارات و عربستان سعودی نیز اکنون در مقابل بیداری مردم بحرین ایستاده اند ، با این وجود می توان گفت اکنون 3 دولت به جان یک ملت افتاده اند .
در بحران لیبی ، ملت از سوی دولت و با دخالت غیر مستقیم دول غربی تجهیز و ساماندهی شدند و تاحدود زیادی تحت حمایت نیروهای نظامی خارجی و ناتو قرار گرفتند و به سمت موفقیت گام برداشتند اما وضعیت در بحرین به گونه ای دیگر بود، مردم بی دفاع این کشور عموما فاقد این حمایتها هستند.
در این میان انتظار می رفت سازمانهای بین المللی به لحاظ نظری با استانداردهای بینالمللی، پیش بروند ، رویه یکسانی را نسبت به دو کشور در پیش گیرند و طبق اساسنامه و مقررات جامعه بین المللی دست به اقدامات عادلانه تری بزنند . چرا که منشور و اساسنامه ی همه این سازمانها براین تاکید دارند که ؛ حقوق بین الملل به روابط می پردازد نه به انسانها.
اگرچه این شکل از مدیریت بحرانها توسط سازمانهای بین المللی مخصوصا شورای امنیت، بارها مورد اعتراض کشورهای عضو قرار گرفته . یکی از بزرگترین اعتراضها به شورای امنیت ، " ناپیگری و عدم رعایت حقوق بین المللی " است که اصلاح ساختار شورای امنیت را امری ضروری ساخته است .
ناپیگیری، اقدام به صورت گزینشی و داشتن معیارهای دوگانه از مسایلی است که اعتراضاتی را به دنبال داشته است . به عنوان مثال چرا شورا باید در بحران هائیتی مداخله و در بحران رواندا انفعال پیشه می کرد؟ چرا با بحران آنگولا برخوردی فعالانه شد ، اما بحران در نیجریه مسکوت گذاشته شد؟ حال چرا بحران لیبی با همراهی دول غربی و سارمانهای بین المللی به نتیجه می رسد ولی بحران و فجایع انسانی در بحرین ، با بی اعتنایی مواجه می گردد؟
اعمال گزینشی قطعنامه ها متناسب با توجیهات قدرتهای اصلی در شورا مشکل دیگری است که همواره موجب ناخشنودی اعضای سازمان ملل بوده است . شورا برخی از قطعنامه ها را با جدیت و تلاش بسیار اعمال می کند در حالیکه نسبت به برخی دیگر اهمال می ورزد . در اکثر موارد هم آمریکا و انگلیس مسئول گزینشی عمل کردن در شورا بوده اند .
در بحرانها و خشونتهای نظامی وقتی از حق انسانها، رهایی آنها از شکنجه و بازداشت خودسرانه و... سخن به میان می آید ، دیگر سفید پوست و سیاه پوست ، شیعه و سنی، زن و مرد بودن مهم نیست . مخصوصا طبق قوانین حقوق بشر که اصل بر ممنوعیت تبعیض می باشد . در واقع این انسانها هستند که موضوع اصلی حقوق بین الملل هستند نه ملیت و نه تابعیت .
لیبی و بحرین اکنون هردو عضو سازمان ملل متحد هستند ، قاعدتا نباید تفاوتی بین مردم این دو کشور باشد .اما آیا واکنشهایی که در مقابل بحران های این دو کشور شده یکسان است ؟
در مورد لیبی ، شورای امنیت سازمان ملل در 26/فوریه/ 2011 قطعنامه 1970 و در 17/مارس/ 2011 قطعنامه 19973 را صادر می کند . طی این قطعنامه ها شورای امنیت به صورتی بی سابقه و سریع، نسبت به بحران لیبی واکنش نشان داد و شورای امنیت، وقوع جنایت علیه بشریت در لیبی را احراز می کند و وضعیت لیبی را در قطعنامه 1970 به دیوان دادگستری ارجاع می دهد که جرایم را به شورای امنیت سازمان ملل تحویل دهد . دادستان هم به دلیل تشخیص وقوع جرایم متعدد در لیبی دستور جلب برخی مقامات لیبی مثل سرهنگ معمر قذافی را از شعبه مقدماتی دیوان کیفری بین المللی درخواست کرد .اقدام دیگری که برای کاهش خشونت در لیبی انجام شد تحریمهای هدفمند مالی، مسافرتی(علیه 7 نفر از مقامات) و ایجاد منطقه پرواز ممنوع در لیبی بود تا مخالفان دولت لیبی نتوانند سپر حمایتی پیدا کنند .
شورای امنیت سازمان ملل در قطعنامه ها به رعایت حقوق بشر در لیبی به صورت تلویحی اشاره نموده و درگیریها را مسلحانه می داند و از گروههای درگیر می خواهد تا قواعد حقوق بشر را رعایت کنند .
از سویی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در قبال بحران لیبی با صدور قطعنامه 25/فوریه / 2011 به عنوان اولین واکنش در قبال بحران لیبی ، عضویت این کشور را در شورای حقوق بشر به حالت تعلیق در آورد . آنچه بیش از همه قابل تامل و تفکر است این است که در هیچیک از این قطعنامه ها عکس العملی درقبال وضعیت بحرین به چشم نمی خورد . بی توجهی سازمانهای بین المللی به فاجعه انسانی در بحرین ، کشورهای عربستان سعودی و امارات متحده عربی را به سرکوب بی رحمانه مردم بحرین جری تر ساخته است و منجر به این گردیده تا جسارت بیشتری در اعمال خشونت علیه مردم بحرین از سوی این کشورها به کار گرفته شود .
این نحوه برخورد و عملکرد نه تنها موجب تضعیف مشروعیت شورای امنیت می گردد بلکه پایمال شدن حقوق انسانی را دربردارد. و اجماع و ائتلاف کشورهای مسلمان و عربی را در حمایت از مردم بحرین می طلبد.
ابتكار:قربانيان «شعاع قدرت» در ايران!
«قربانيان شعاع قدرت در ايران!» عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم محمدعلي وكيلي است كه در آن ميخوانيد؛يکي از تبعات قدرت اين است که «شعاع» توليد ميکند. شعاع هرکسي بخشي از زندگي حقيقي و حقوقي او را تشکيل ميدهد. فرزندان، نزديکان، همکاران و همحزبيها اجزاي «شعاع قدرت»اند.
شعاع قدرت پاشنه اصلي قدرت است، بهطوريکه گاه نفوذ آن، نقطهي مرکزي قدرت را تحتتأثير قرار ميدهد. اين خصوصيت تنها از آنِ ايران نيست، بلکه در غرب نيز شعاع قدرت تحت عناويني مختلف، موضوع بحث امروز دانشمندان علومسياسي است. تينکتانکها يا اتاقهاي فکر، شعاع مراکز قدرتاند و کارکرد لابيگري در قدرت را ايفا ميکنند. لابيها در دولت امريکا آنچنان شديد و پرنفوذند که آن کشور به «دولت لابيها» مشهور شده است. تأثيرپذيري اين کشور از لابيها بهخصوص لابي صهيونيستها، چنان است که امروز همچون استخواني در گلوي غرور امريکايي گير کرده است.
در کشور ما، هرچقدر قدرت وسيعتر، شعاع قدرت گستردهتر ميشود و مردم درباره صاحبان قدرت براساس عملکرد شعاع قدرتشان قضاوت ميکنند و افکار عمومي عملکرد صاحب قدرت را در آيينه عملکرد شعاع آن ميبينند.
آقازادهها و بيت و اطرافيان، در طول سه دهه گذشته، ضربات سنگيني به حيثيت جمهوري اسلامي و اعتماد مردم زده و باعث ترور تعداد درخور توجهي از شخصيتهاي نظام شدهاند. بسياري از بزرگان نظام از نظر سلوک و رفتار شخصي، مناقب اخلاقي چشمگيري داشتند؛ اما در دام اطرافيان و آقازادهها و شعاع خود گرفتار آمدند و نتوانستند در آزمون کنترل اطرافيان سربلند بيرون آيند.
بهعبارتديگر، هرگاه صاحب قدرت نتواند مانع بازتوليد شعاع قدرت شود، درحقيقت نخواهد توانست مانع تبعات و عوارض آن شود. آنان که از ميدان قدرت بهسلامت عبور ميکنند، کسانياند که مانع توليد شعاع آن ميشوند و کساني که قدرتشان بهپهناي خود، شعاع توليد ميکند، قربانيان اصلي بيرحمي قدرتاند. قدرت به ميزان شعاع خود، آسيبپذير ميشود و فساد شعاع، نقطه مرکزي قدرت را متلاشي ميکند.
در چنين وضعيتي است که عدالت پشت ديوارهاي «شعاع قدرت» مدفون ميشود و اعتماد و باور مردم نيز زير چرخ ارابهي آن له ميشود. با اين مقياس و با توجه به تحولات سه دهه گذشته، ميتوان به فهرست بلندبالايي از بزرگاني اشاره کرد که قربانيان ميدان شعاع قدرت خود شدهاند.
سرگذشت تراژيک مرحوم آيتالله منتظري و نقش بيت ايشان بهعنوان شعاع قدرتشان تکاندهنده است. اعتماد بيشازحد وي به اعضاي بيت خود، باور ايشان را به اعمال آنان غيرممکن ساخت. کمتر کسي است که به نقش تعيينکننده و خدمات آقاي هاشميرفسنجاني از زمان انقلاب تا کنون، ايمان نداشته باشد و به توانايي وي براي حل مشکلات کشور اذعان نکند؛ اما شعاع ايشان همواره بهعنوان يک رقيب، در مقابل اين اعتقاد عمومي قد علم کرد و اين امر باور مردم را درباره وي متأثر ساخت.
مطالعه خاطرات روزانه ايشان نشان ميدهد که با وجود سختکوشي و ازخودگذشتگي اين مرد بزرگ درباره مسائل مهم کشور، اما مسائل اهالي خانواده همواره جزئي مهم از دغدغههايش بهحساب ميآيد؛ درنتيجه مردم درباره آقاي هاشمي دوگونه قضاوت ميکنند: يک قضاوت درباره شخص ايشان که سراسر تمجيد و ستايش است، يک قضاوت درباره شعاع ايشان که مملو از نکوهش است. نکته عجيب اينکه قضاوت اول تحتالشعاع قضاوت دوم است، بهطوريکه مردم در مجلس ششم و رياستجمهوري نهم، از ترس شعاع به ايشان پشت کردند.
آقاي خاتمي هم گرفتار شعاع بود. او حتي در قضاوت رقيبانش به احترام ياد ميشود و به خصايل شخصيتي وي اذعان ميگردد؛ اما عملکرد شعاعش بهمرور باعث حساسيت متدينان و انقلابيون شد. امروز آقاي احمدينژاد نيز در نگاه اصولگرايان، گرفتار بليه شعاع قدرت شده است.
اگر خوانندگان عزيز به ياد داشته باشند، اين قلم در سال 86 و 88 در دو مقطع، به مناسبت، هشدارهايي تحتعنوان «تبعات شعاع قدرت» در روزنامه ابتکار به چاپ رساند. در آن مقالات، تصريح شد که آقاي احمدينژاد در معرض اين آزمون است و آنچه بر سر آقايان هاشمي و خاتمي آمد، امروز بر سر احمدينژاد آوار شده.
احمدينژاد گرفتار دام فرزندسالاري و حزبمداري نشده است؛ اما قدرت او به زعم بسياري «شعاع» و «مدار» توليد کرده است که اصولگرايان امروز به همين شعاع هجوم آورده و او را در آيينه شعاعش تحليل ميکنند و دربارهاش به قضاوت نشسته و انگشت حسرت به دهان گرفتهاند.
آفرينش:ماهواره و تاملي در برخورد با آن
«ماهواره و تاملي در برخورد با آن»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن ميخوانيد؛چندي است بار ديگر ماهواره و شبکههاي ماهوارهاي و چگونگي برخور د با اين شبکهها و دارندگان ماهواره و... در کشور مطرح شده است و نيروي انتظامي نيز در برخي نقاط دست به اجراي طرح جمعآوري تجهيزات ماهواره اي کرده است. رويکردي که هر چند در گذشته نيز رخ داده است اما اکنون و در شرايط فعلي که ماهواره و شبکه هاي ماهواره اي فارسي زبان در گسترشي دامنه دار خود نمايي ميکنند چند نکته به نظر قابل تامل مي رسد.
نخست آنکه هر چند سالياني است که براساس قوانين ، داشتن تجهيزات ماهواره اي در کشور تخلف محسوب مي شود. اما واقعيت آن است که در يک دهه گذشته نيز در مورد نوع استفاده از ماهواره و شبکه هاي ماهواره اي نيز اختلافاتي دربين مقامات و مسئولان وجود داشته است. در اين بين نيز از سويي نيز عملا هر چند داشتن تجهيزات ماهواره اي برخلاف قانون بوده و هست اما آنچه در عمل اتفاق افتاده رشد چند برابري استفاده از ماهواره و شبکههاي ماهوارهاي در شهرها و روستاهاي کشور است.
در اين بين نيز در چند سال گذشته همچنان که شبکه هايي همچون فارسي وان، من و تو 1 و من و تو2 و... به طور حرفه اي وارد بازار شبکه اي ماهواره اي فارسي شده اند، موج تمايل به دريافت شبکه هاي ماهواره اي نيزدر کشور افزايش يافته چنانچه آمار ها بيانگر ان است که اين رويکرد بهره گيري از شبکه هاي ماهواره اي در دو سال گذشته سيري صعودي داشته است .امري که به واقع گذشته از دلايل آن در وهله اول باعث کاهش مخاطبان صدا وسيما مي شود و در کنار آن نيز پيامد هاي منفي ديگري نيز در بر داشته است. دوم آنکه اگر به اين امر که ميزان بهره گيري مردم و شهروندان کشور از شبکههاي ماهواره اي در حال افزايش است، را باور داشته باشيم امري که مورد تامل است چرايي اين امر است و اينکه آيا اين امر به راستي معلول ناتواني و ناکامي صدا و سيما در حفظ مخاطبان خود بويژه نسل جوان نيست؟
سوم آنکه در روزهاي اخير نيروي انتظامي دست به جمع آوري تجهيزات ماهواره اي در برخي مناطق نظير غرب تهران و... زده است. در اين بين هر چند اين امر ممکن است راهکاري کوتاه مدت براي جلوگيري از استفاده از ماهواره به نظر برسد. اما به راستي مي تواند امري پايدار و مطمئن باشد و آيا در کنار اين راهکار برخوردي براي جمع آوري ديش هاي ماهواره اي توجه کامل به حقوق اسلامي و قانوني شهروندان (همانند ورود قانوني به مجتمع هاي مسکوني و..) فراهم مي شود؟ علاوه بر اين نيز بايد گفت که در واقع (چنانچه که در مواردي رخ داده است) عدم توجه دقيق به قوانين کشور در اين زمينه آيا مسبب فراهم آمدن زمينه هاي سوء استفاده از مال، جان و ناموس شهروندان براي عدهاي فرصت طلب در ورود به منازل و ...مهيا نمي گردد؟
گذشته از اين نيز بايد توجه داشت که اکنون با پيشرفت تکنولوژي، امکان استفاده از ماهواره بدون ديش فراهم تر شده است و اکنون پرسش اين جاست آيا مي توان با اين تکنولوژي هاي جديد نيز مبارزه کرد؟ گذشته از آن نيز آيا با برطرف نکردن برخي مشکلات نظير کيفيت برنامههاي صدا و سيما مي توان از مطمئن بودن برخورد با شبکه هاي ماهواره اي سخن گفت ؟
حمايت:روزهاي خونين يمن
«روزهاي خونين يمن»عنوان يااداشت روز روزنامهي حمايت است كه در آن ميخوانيد؛همزمان با قيام مردمي در كشورهاي عربي حوزه خليج فارس و شمال آفريقا، مردم يمن نيز براي پايان دادن به سه دهه حاكميت علي عبدالله صالح قيام سراسري را آغاز كردند. هرچند كه حركتهاي مردمي جنبه مسالمت آميز داشت اما صالح براي حفظ قدرت با مشت آهنين سياست سركوب را اجرا كرد.
در اين ميان شوراي همكاري خليج فارس براي پايان اين بحران طرحهاي متعددي را ارائه كرده كه سرانجام طرح شورا مبني بر خروج صالح ظرف 30 روز از قدرت و برگزاري انتخابات در 60 روز از سوي معارضان مورد پذيرش قرار گرفت.
در مقابل صالح با رد اين طرح با تشديد مشت آهنين سناريوي جنگ داخلي با همان سرنوشت ليبي را رقم زد. اكنون يمن به صحنه تقابل ميان معارضان و صالح مبدل شده است. در باب ريشههاي جنگ داخلي يمن سناريوهاي متعددي مطرح ميباشد.
نخست اینکه برخي ناظران سياسي اين درگيريها را پس از مدتها تقابل مسالمت آميز امري طبيعي ميدانند چرا كه از يك سو صالح خواستار حفظ كامل قدرت است و از سوي ديگر مردم كه از طريق مسالمت آميز به خواستههاي خود نرسيدهاند حركت مسلحانه را راهكار تحقق اهدافشان ميدانند. به عبارتي نمايي ديگر از ليبي در يمن در حال شكل گيري ميباشد.
و گذشته از آن برخي ناظران سياسي با اشاره به طرحهاي منطقهاي عربستان بر اين گمانند كه رياض كه دخالت نظامي در بحرين را اجرا كرده به دنبال تكرار اين پروژه در يمن است. عربستان كه در عرصه ديپلماسي نتوانسته يمن را آرام سازد اكنون در قالب نظامي بخت خويش را آزمايش ميكند. حضور نظامي و برقراري ثبات در يمن و بحرين براي امنيت داخلي عربستان از اهميت بالايي برخوردار است.
و بالاخره برخي از ناظران سياسي با اشاره به تحولات ليبي و سناريوي غرب براي مصادره قيامهاي مردمي بر اين گمانند كه غرب به ويژه آمريكا با به شكست كشاندن طرح شوراي همكاري خليج فارس و سوق دادن يمن به جنگ داخلي برآنند تا سناريوهاي ليبي را در ابعاد ديگر در قبال يمن تكرار كنند. ورود نظامي به يمن و يا تجزيه اين كشور ميتواند از سناريوها مطرح ميباشد. البته بهانه غرب براي ورود به يمن بر دو اصل حمايت از مردم و مقابله با حاميان بن لادن سركرده گروه تروريستي القاعده صورت ميگيرد كه مدتهاست به صورت رسانهاي براي توجيه اين اقدامات فعاليت ميشود.
منابع انرژي يمن و نزديكي آن به تنگه باب المندب انگيزههاي غرب براي سلطه براين كشور است.
به هر حال ميتوان گفت كه يمن در شرايط احساس قرار گرفته است به گونهاي كه هر كدام از سناريوهاي بالا نيز در قبال اين كشور مصداق داشته باشد نتيجه نهايي آن كشته شدن هزاران انسان بيگناه و بحران شديد امنيت در منطقه است به ويژه اينكه غرب تلاش خواهد كرد از اين شرايط براي رسيدن به اهداف سلطه طلبانه خود بيشترين بهره برداري را داشته باشد.
جهان صنعت:از گذشته درس بگیریم
«از گذشته درس بگیریم»عنوان سرمقالهي روزنامهي جهان صنعت به قلم رضا کیمیایی است كه در آن ميخوانيد؛ پس از ادغام وزارتخانههای بازرگانی و صنایعومعادن بود که قرار شد تنظیم بازار محصولات کشاورزی به وزارت جهاد کشاورزی واگذار شود تا تجربه ناموفق چند سال اخیر (برای تغییر چندباره متولی) دوباره تکرار گردد. بحث تنظیم بازار محصولات کشاورزی از سه سال پیش که وزارت کشاورزی مسوول این کار بود در حالی دوباره تکرار میشود که در این سالها شاهد افزایش قیمت کالاهای کشاورزی نظیر مرغ بودهایم و مسوولان وزارت بازرگانی بارها توپ را به زمین وزارت جهاد و مسوولان وزارت جهاد توپ را به زمین وزارت بازرگانی انداختهاند.
هرچند که از دو سال پیش که وظیفه تنظیم بازار محصولات کشاورزی بهعهده وزارت بازرگانی نهاده شد، این وزارت با ذخیرهسازی، استفاده از مباشران بخش خصوصی و واردات به موقع نقش موثری در تنظیم بازار این محصولات داشته اما با داغ شدن بحث ادغام انگار که قرار است برخی اختیارات چون تصویب ماده 16 قانون بهرهوری کشاورزی، اختیار مجوز واردات و افزایش تعرفه (تا 90 درصد) که مشکلاتی را در بازار به وجود آورد به وزارت جهاد داده شود تا فراموش گردد راهی آزموده قرار است دوباره آزموده شود.
ظاهرا وزارت بازرگانی که در حال تحویل گرفتن تولیت بخش تولید است به این نتیجه رسیده که متولی تولید صنایع باید متولی تنظیم بازار هم باشد اما آنچه واضح نیست آن است که در این مورد خاص که کشور هر دو روش را تجربه کرده جایگاه تصمیم کارشناسی و مستدل چیست تا تصمیمات اشتباه گذشته تکرار نشود.
در حالی که باید مسوول تنظیم بازار یک ارگان باشد چگونه با این تصمیم دوباره برچندگانگی دامن زده میشود و آیا تکرار این ماجرا همان مساله یک بام و دو هوا درخصوص تنظیم بازار محصولات کشاورزی نیست؟هرچند که به نظر میرسد با تجربه گذشته باید متولی تولید و متولی بازار دو ارگان جداگانه باشند چراکه حامی تولید نمیتواند حامی مصرف هم باشد زیرا این سیاست شکست خورده در سازمانی به نام سازمان حمایت از مصرفکننده و تولیدکننده خودنمایی میکند و به زعم برخی فعالان اقتصادی این سازمان بیشتر در راستای حمایت از مصرف حرکت میکند تا حمایت از تولید بنابراین تصمیمگیری در این خصوص نیازمند مطالعه بیشتری است تا صرفا به لحاظ اجرای یک تئوری کلی که متولی تولید میتواند متولی مصرف هم باشد، بازار محصولات کشاورزی را با تشنج روبهرو نکنیم چراکه زمان آزمون و خطا در این عرصه سپری شده و باید نتیجهای از این سالهای پرنوسان در میان مدیران اجرایی باقی مانده باشد و راهی درست انتخاب شود.
دنياي اقتصاد:گروه هشت و آينده خاورميانه
«گروه هشت و آينده خاورميانه»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم محمود صدري است كه در آن ميخوانيد؛سران هشت كشور صنعتي جهان، هميشه مسائل پرشماري براي بحث كردن و تصميمگيري درباره آنها دارند.
اين مسائل نوعا مرتبط با نارساييهاي اقتصادي در اردوگاه صنعتي جهان و بحرانهاي سياسي در ديگر نقاط جهان است. اما اجلاسي كه ديروز و پريروز در فرانسه برگزار شد از نظر اهميت موضوعات آن، با اجلاسيههاي سالهاي اخير تفاوت دارد.
نشستهاي سران هشت كشور صنعتي(آمريكا، انگلستان، فرانسه، آلمان، ايتاليا، كانادا، ژاپن و روسيه) از سال 1997 تا سال گذشته عمدتا بر بحرانهاي مالي شرق آسيا و آمريكا متمركز بود و تنها در سالهاي 2001 تا 2003، سايه انفجارهاي 11 سپتامبر و جنگهاي افغانستان و عراق بر آن سنگيني ميكرد؛ اما در اجلاس امسال، اقتصاد، زير سايه سياست و ديپلماسي قرار دارد. حتي پارهاي از مباحث اقتصادي نيز بن مايه سياسي پيدا كردهاند؛ زيرا مهمترين مسائل جهان از نظر رهبران كشورهاي صنعتي، تحولات اخير شمال آفريقا و خاورميانه است و اين مسائل ماهيت سياسي با رنگآميزي اقتصادي دارند.
رهبران گروه هشت در مذاكرات دوروزه خود در فرانسه وقت زيادي را صرف مسائل دو جنبش كامياب؛ يعني تونس و مصر، شورش خونين در ليبي و پيشنهاد اوباما درباره فلسطين كردند و وقت كمتري را به پسلرزههاي بحران مالي در اروپا و زلزله ژاپن اختصاص دادند. دو موضوع اخير محل مناقشه نبود؛ اما موضوعات ديگر همگي پرمناقشهاند و بيانيه مبهم گروه هشت راهي براي حل اين مناقشهها ارائه نميكند. تونس و مصر كمابيش به وضع جديد تن دادهاند و روالهاي سياسي پس از بنعلي و مبارك رهبران معزول اين كشورها، در حال شكلگيري هستند.
مسائل باقيمانده اين كشورها نيز غالبا خارج از اراده رهبران جديد و رهبران كشورهاي صنعتي است. خطري كه كشورهاي صنعتي از آن بيم دارند، قدرت يافتن احتمالي اسلامگرايان در مصر و احيانا تونس است كه رهبران گروه هشت تصميم دارند با كمك اقتصادي به دولتهاي جديد مصر و تونس، مانع آن شوند. مساله ليبي پيچيدهتر است؛ زيرا علاوه بر اينكه بين روسيه و ديگر اعضاي گروه هشت در زمينه چگونگي حل بحران ليبي اتفاقنظر نيست، در داخل كشورهاي اروپايي هم ترديدهايي براي برخورد جديتر با معمر قذافي حاكم ليبي وجود دارد.
در روزهاي اخير بانكهاي اروپايي، به ويژه دو بانك فرانسوي كه بيشتر سپردههاي دولت ليبي(بيش از 250 ميليارد دلار) را در اختيار دارند، از احتمال كاهش اين سپردهها ابراز نگراني كردهاند و اين نگرانيها به سياستمداران نيز سرايت كرده است. حال، رهبران اروپا اميدوارند معمر قذافي در اقدامي مشابه حسني مبارك و بنعلي، قدرت را رها كند تا به سپردههاي بانكي صدمه وارد نشود.
اين نگراني، طبعا
اروپاييها را محتاطتر و روسها را براي به دست گرفتن ابتكار عمل، جسورتر
ميكند و اين دو اتفاق فرصتي طلايي در اختيار قذافي ميگذارد.
دستور ديگر جلسه گروه هشت هم وضعي مبهم داشت و اين ابهام در بيانيه پاياني آن سايه انداخت.
باراك اوباما، رييسجمهور آمريكا هفته گذشته از رژيم تلآويو خواست نيروهايش را تا پشت مرزهاي جنگ 1967 عقب بكشد و به فلسطينيها امكان دهد دولت مستقلي تشكيل دهند. رهبران كشورهاي صنعتي از اين پيشنهاد حمايت كردهاند؛ اما بعيد است اين حمايتها گرهي از مساله فلسطين باز كند؛ زيرا بنيامين نتانياهو، نخستوزير رژيم صهيونيستي صراحتا گفته است كه اين پيشنهاد را به صورت محدود و مشروط ميپذيرد نه به شكلي كه اوباما مطرح كرده است. پاسخ نتانياهو در روزهاي اخير، دولت آمريكا را به تعديل مواضع و انعطاف در برابر تلآويو واداشته است و بدين ترتيب بعيد است پيشنهاد اوباما راهي به سوي حل مساله فلسطين بگشايد.
به همين علت شايد اجلاس امسال گروه هشت را بتوان يكي از نشستهاي ظاهرا ناكام به شمار آورد كه اگر نتيجهاي براي آن متصور باشد، مباحثي است كه به اين زوديها خبر آن درز نخواهد كرد؛ زيرا مهمترين دغدغه كنوني رهبران گروه هشت آينده خاورميانه است كه مسائل آن فراتر از تخصيص كمكهايي هرچند سخاوتمندانه، به مصر و تونس است.
مساله اصلي بازيگران جهاني، نظم آينده خاورميانه و شمال آفريقا است كه هنوز به درستي نميتوان گفت ماهيت و صورت آن چيست.