كيهان:برنده كيست؟
«برنده كيست؟»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن ميخوانيد؛تحولات منطقه اكنون با شتابي بسيار بيشتر از آنچه كه حتي دورانديش ترين تحليلگران پيش بيني مي كردند در حال پيش روي است. سوالي كه اكنون بسياري از تحليلگران و حتي اعضاي جامعه اطلاعاتي در بسياري از كشورهاي منطقه از خود مي پرسند اين است كه سمت و سوي كلي تحولات چيست و نهايتا چه كسي برنده اين بازي بزرگ خواهد بود؟ بيرون كشيدن يك پاسخ سرراست به اين سوال از دل انبوه تحولات پيچيده منطقه حقيقتا بسيار دشوار است اما غير ممكن نيست. اين يادداشت فقط يك گام ابتدايي است در اين مسير.
اجازه بدهيد با يك تذكر شروع كنيم، تذكري كه از ديد غربي ها بسيار مهم است اما عموما در غوغاي رسانه اي گم مي شود.
آن تذكر اين است كه به ياد بايد داشت درست است كه تونس كشوري است كه به مثابه يك چشمه براي به راه افتادن سيل خيزش هاي مردمي در منطقه عمل كرد اما آنچه اكنون در تونس مي گذرد و نتيجه اي كه نهايتا حاصل خواهد شد واجد اهميت راهبردي چنداني از حيث سمت وسوي تغييرات ژئوپلتيك منطقه نيست. عين اين موضوع درباره ليبي هم صادق است. شدت منازعه در ليبي اكنون از هر جاي ديگري در منطقه بيشتر است -در هيچ كدام از كشورهاي منطقه انقلاب هاي نرم به يك جنگ يا به اصطلاح يك منازعه پر شدت تبديل نشده است- ولي ماندن يا رفتن قذافي حداكثر ارزشي كه خواهد داشت ، پاك شدن يا نشدن زمين از لوث وجود يك ديوانه خونخوار است و «جهت» حركت تحولات در منطقه را تعيين نمي كند.
اصطلاحا اينطور مي توان گفت كه تونس و ليبي كشورهايي هستند كه دامنه تاثير تحولات آنها به مرزهاي دروني شان محصور مي ماند و توان تعيين كنندگي آنها و قدرت تاثير سياسي شان در خارج از مرزهاي خود به شدت محدود است. بنابراين تلاش براي ارائه يك تحليل از سمت و سوي كلان تحولات منطقه از طريق تمركز در آنچه در ليبي و تونس مي گذرد، هرگز به نتيجه اي واقع نما نخواهد رسيد. در عوض، 3 كشور بحرين، مصر و عربستان از اين جهت وضعيتي كاملا متفاوت دارند و تاثير منطقه اي تحولات آنها شايد بيشتر از دگرگوني باشد كه در داخل مرزهاي خود ايجاد مي كنند.
از مصر شروع كنيم. پيروزي انقلاب مصر در روز 22 بهمن، ارزش نماديني به تحولات اين كشور بخشيد كه همچنان پابرجا مانده است. مهم ترين سوال درباره تحولات مصر كه اكنون برخي ذهن ها را به خود مشغول كرده اين است كه آيا اين درست است كه آمريكايي ها توانسته اند از شوك غافلگيري اوليه خارج شوند و مديريت تحولات را به دست بگيرند؟ خود آمريكايي ها مايلند اينطور جا بيفتد كه اكنون آنها مديريت صحنه مصر را در دست دارند. اوباما كه حدود يك هفته است مبارزات انتخاباتي خود را شروع كرده به شدت نياز دارد بگويد او يك كارتر ديگر نيست كه از دست دادن متحدي به نام ايران در سال 1979 باعث شد جزو معدود روساي جمهور يك دوره اي آمريكا باشد.
اما واقعيت چيست؟ واقعيت به طور بسيار فشرده اين است كه آمريكايي ها از ارتش مصر توقع داشتند همه چيز را براي آنها سر و سامان بدهد و بويژه در دو حوزه پاسدار منافع آمريكا باشد: نخست اينكه اجازه كانديدا شدن افرادي را كه گرايش هاي شناخته شده ضد آمريكايي و ضد اسراييلي دارند در انتخابات مجلس اين كشور ندهد و دوم، مسئله پايبند ماندن يا نماندن به پيمان هاي استراتژيك با آمريكا و اسراييل بويژه پيمان كمپ ديويد را در صلاحيت خود نگه دارد. آيا ارتش مصر توانسته اين توقعات را برآورده كند؟
تشكيل احزاب سياسي جديد در مصر كه طبعا مهم ترين بازيگران انتخابات آينده مجلس اين كشور و به تبع آن سازندگان دولت آينده خواهند نشان دهنده اين است كه روند تحولات در مصر نه تنها توسط آمريكا مديريت نمي شود بلكه حتي در جهت منافع آنها نيز پيش نمي رود. نخستين و تنها حزبي كه در مصر پس از پيروزي انقلاب مردم تشكيل شد حزب الوسط است كه مجموعه اي از نيروهاي به شدت ضد آمريكايي و هوادار حاكميت اسلامي مانند محمد مهدي عاكف در آن عضويت دارند. حدس زده مي شود كه اين حزب به همراه بقيه نيروهاي اخوان المسلمين نقشي اساسي در تحولات آينده مصر داشته باشد كه هيچ نيرويي قادر به جلوگيري از آن نيست. علاوه بر اين، مشكلي كه آمريكايي ها با آن روبرو هستند اين است كه جوانان مصري مهم ترين عامل حركت خود را تحقيري مي دانند كه از جانب مبارك تحمل كرده اند و به هيچ وجه حاضر به فراموش كردن نقشي كه آمريكا در حمايت از مبارك داشت نيستند. جوانان مصري مي دانند آمريكا تنها زماني تصميم به قطع حمايت از مبارك گرفت كه دانست خشم مردم فرونشاندني نيست و مبارك بايد برود. جالب است كه داليا مجاهد مشاور امور اسلامي باراك اوباما هم در گفت وگويي كه روز 12 آوريل (23 فروردين) با الشرق الاوسط انجام داده دقيقا همين تحليل را تاييد مي كند.
مجاهد مي گويد: «بعد از اينكه مردم مصر به جهان ثابت كردندكمتر از دمكراسي كامل را نخواهند پذيرفت آمريكا يقين پيدا كرد كه قدرت اينده براي مردم است و مجبور شد انقلاب مصر را تاييد كند چرا كه به نفعش نبود، مردم اين كشور احساس كنند آمريكا در كنار ديكتاتور ايستاده است». بنابراين در اين باره تقريبا اطمينان وجود دارد كه دولت بعدي در مصر در اختيار هر كسي باشد تداوم روابط قبلي با آمريكا امكانپذير نيست.
وضع در مورد اسراييل از اين هم بدتر است. شايد در مورد نحوه مناسبات با آمريكا بتوان پيش بيني كرد كه اندك تعديل هايي در موضع مصري ها ايجاد شود اما در مورد اسراييل تمامي جناح هاي اپوزيسيون اتفاق نظر دارند كه نرمشي در كار نخواهد بود و خصوصا در مورد مسئله غزه بايد هر چه زودتر تحولي بنيادين ايجاد شود. راز سردرگمي و عصبانيتي كه اين روزها گريبان صهيونيست ها را گرفته هم احتمالا همين است. شائول موفاز رئيس كميته روابط خارجي كنيست مي گويد: «آنچه در منطقه خاورميانه اتفاق مي افتد براي آمريكايي ها مسئله منافع و سياست است اما براي ما مسئله زندگي است». بدتر از همه اين است كه اسراييلي ها مي بينند در مقابل اين همه بلايي كه به يكباره در حال نازل شدن بر سر آنهاست كار چنداني هم از دستشان بر نمي آيد. يكي از مقام هاي امنيتي اسراييل كه منابع غربي نامش را به عادت هميشگي فاش نكرده اند مي گويد اسراييل به خوبي فهميده كه يك «هدف منفي بزرگ» در منطقه است، در نتيجه هر تحركي كه براي حمايت از بازيگراني خاص انجام دهد مستقيما و فورا به ضرر آن بازيگران و خودش تمام خواهد شد.
تنها ابزاري كه براي آمريكايي ها مانده اين است كه تهديد كنند كمك هاي مالي خود را به مصر قطع خواهند كرد. اما با اطلاعاتي كه اكنون منتشر شده و دهان به دهان در ميان مصري ها مي گردد اين هم چندان نگران كننده نيست. مصري ها مي دانند درست است كه آمريكا كمك هايي به دولت مبارك مي كرده ولي چيزي از اين كمك ها به مردم نمي رسيده و بخش عمده آن در قالب خريد نظامي دوباره به جيب آمريكا باز مي گشته است. به عنوان نمونه مصر در 3 دهه گذشته چيزي حدود 36 ميليارد دلار كمك مالي از آمريكا دريافت كرده و در فهرست دريافت كنندگان كمك هاي آمريكا رتبه دوم را داشته است. اما همواره بخش عمده اين كمك ها نظامي بوده و هرگز روي زندگي اقتصادي مردم عموما فقير اين كشور اثر مثبت نداشته است. مثلا در سال 2010 از 5/1 ميليارد دلار كمكي كه مصر از آمريكا دريافت كرده 3/1 ميليارد دلار آن كمك نظامي بوده فقط 250 ميليون دلار صرف بهبود وضع اقتصادي اين كشور شده است.
بنابراين به سادگي مي توان نتيجه گرفت درست است كه مردم مصر ديگر در ميدان التحرير چادر نزده اند اما آگاهي آنها چنان رشد كرده كه اگر لازم باشد براي پي گيري اهداف انقلاب خود در مقابل ارتش هم خواهند ايستاد همچنان كه يكي دو روز قبل ايستادند و بلافاصله هم نتيجه گرفتند.
اما در مورد بحرين و يمن بايد يك تحليل تركيبي ارائه كرد. از نظر آمريكا مهم ترين جنبه اهميت تحولات اين دو كشور تاثيري است كه بر عربستان خواهد گذاشت و انرژي كه هرگونه پيروي احتمالي انقلابيون در اين دو كشور به مردم ناراضي عربستان تزريق خواهد كرد. به عبارت ديگر، علاوه بر مسائلي كه اختصاصا به خود اين دوكشور مربوط مي شود، آمريكايي ها تحولات بحرين و يمن را اساسا از منظر امنيت عربستان تحليل مي كنند. علت ناشكيبايي حيرت انگيز آمريكا و عربستان در مقابل درخواست هاي كاملا مسالمت جويانه مردم بحرين چيزي جز اين نبود كه تصور مي كردند اگر انقلابيون در بحرين به آنچه مي خواهند برسند نوبت بعدي از آن عربستان است. راهبردي كه آمريكايي ها با مشاركت عربستان در بحرين در پيش گرفتند اين بود كه با تبديل كردن قيام مردم به فتنه طائفه اي انرژي حركت را بگيرند و از گسترش پيدا كردن آن به بقيه اعضاي شوراي همكاري خليج فارس خصوصا عربستان جلوگيري كنند. اما بحراني كه اكنون آمريكايي ها با آن روبرو هستند اين است كه دقيقا همان تاثيري را كه آنها تصور مي كردند بحرين بر عربستان خواهد داشت (و سعي كردند آن را مهار كنند كه البته نتوانسته اند) يمن هم خواهد داشت با اين تفاوت كه در يمن اولا روشن است كه عبدالله صالح رفتني است و ثانيا امكان تبديل نهضت مردم به فتنه طائفه اي در اين كشور وجود ندارد چرا كه در آنجا اغلب معترضان سني و داراي پيوندهاي عميق با همسايگان شرقي خود در عربستان هستند. بنا براين اعتبار اين گزاره كه «نوبت بعدي از آن عربستان است» دست نخورده باقي مانده است.
نتيجه اين است كه آمريكايي ها نه تنها نتوانسته اند تحولات منطقه را كنترل كنند بلكه عمق خسارت هاي وارد به آنها هر روز بيشتر مي شود. خاورميانه ديگر هرگز به معناي مصطلح در دهه اول هزاره سوم آمريكايي نخواهد شد اما اينكه نسخه جايگزين كجاست سوالي است كه پاسخ آن را ديروز دان مريدور وزير امور سازمان هاي اطلاعاتي اسراييل داد: «همه خاورميانه به سمت ايران در حركت است».
جمهوري اسلامي:نصيحت به همكاران شيطان
«نصيحت به همكاران شيطان»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛معروف است كه يك دزد بعد از آنكه در روز روشن جيب كسي را زد و فرار كرد، براي آنكه شناخته و دستگير نشود درحالي كه ميدويد فرياد ميزد:اي دزد! مردم هم به خيال اينكه او در پي دستگيري دزد است با او همراه شدند و ميدويدند تا مثلاً دزد را پيدا كنند و همين هوچي گري زمينه را براي فرار و ناپديد شدن دزد فراهم ساخت...
اين واقعه اكنون بر اعضاي شوراي همكاري خليج فارس كاملاً منطبق است. آنها كه مجموعهاي از چند خانواده هستند و جماعت "آل"ها را تشكيل ميدهند، با عقب افتادهترين شيوه حكومتي بر بخشي از دنياي عرب حكمراني ميكنند و در عين حال اين روزها كه ملتهاي عرب عليه ديكتاتورها قيام كردهاند همين "آل"ها در لباس كدخدا وارد صحنه شدهاند و قيافه ميانجي به خود گرفتهاند و به مردم ليبي و يمن توصيه ميكنند از محاكمه ديكتاتورها صرفنظر كنند و اجازه بدهند يكي از مهرههاي همان ديكتاتورها حكومت را در اين كشورها در دست بگيرند و زمينه را براي حفظ استعمار آمريكا و نفوذ و سلطه قدرتهاي استعماري ديگر فراهم سازند. جالب است كه اين چند خانواده ديكتاتور، خود بشدت مورد تنفر ملتهاي خود هستند و براي آنكه چند صباحي بيشتر به حكمراني موروثي و البته وابسته و انگلي خود ادامه دهند به توزيع پول و دادن امتيازات به مردم متوسل شدهاند و خودشان بهتر از هر كس ميدانند كه سيل قيامهاي مردمي جهان عرب آنها را نيز به دريا خواهد ريخت و تاج و تخت آنها را به موزههاي اشياء تاريخي خواهد سپرد. آنها با اين هدف به سراغ ميانجي گري كردن رفتهاند تا در برابر ملتهاي خود، چهرهاي با ثبات و مستحكم از حكومت خود به نمايش بگذارند و چنين وانمود كنند كه ما ريش سفيدان جهان عرب هستيم و علاوه بر اينكه زير پاي خودمان محكم است، مشكلات كشورهاي ديگر را هم ميتوانيم حل كنيم. تبليغات وسيع راديو تلويزيونهاي شيخ نشينهاي جنوب خليج فارس و عربستان، اين نكته را كاملاً نشان ميدهد و هر بيننده و شنوندهاي را متوجه اين نكته ميكند كه اين ژستها فقط مصرف داخلي دارد و ملتهاي عرب براي اين چند خانواده فاسد، وابسته، عياش و ديكتاتور كمترين ارزشي قائل نيستند و اصولاً آنها را شايسته ورود به اين قبيل مقولات نميدانند.
عكس العملهاي مردم يمن در روزهاي اخير كه در راه پيمائيهاي خود و در مصاحبه هايشان با عبارات تحقيرآميزي از دخالت شوراي همكاري خليج فارس در امور داخلي كشورشان سخن گفتند و عليه خانوادههاي حاكم بر كشورهاي عضو اين شورا شعار دادند، نشان ميدهد كه اين چند خانواده كمترين اعتباري نزد ملتهاي منطقه ندارند و خود بيش از ديكتاتورهاي يمن و ليبي و مصر و تونس زير سؤال هستند. محور اصلي اظهارات مردم يمن در اعتراض به دخالت شوراي همكاري خليج فارس در امور كشورشان اين بود كه اين شورا ابزاري دردست آمريكاست و درصدد است به دستور آمريكا، ديكتاتورهاي منطقه را نجات دهد و انقلابها را مصادره نمايد. به عبارت روشنتر اين شورا در خدمت اهداف آمريكا قرار دارد و ميخواهد سلطه غرب را بر كشورهاي عربي حفظ نمايد.
نكته بسيار جالب اينكه مردان و زنان يمني در اظهارنظرهاي خود از آمريكا با عنوان "شيطان" نام ميبردند و ميگفتند شوراي همكاري آلت دست شيطان شده و ميخواهد منافع نامشروع آمريكا در اين منطقه را حفظ كند. آنها اين نكته را هم اضافه ميكردند كه شيوخ خليج فارس خودشان هم ديكتاتور هستند و نزد ملت هايشان مقبوليت ندارند و لذا بهتر است فكري به حال خودشان كنند و كاري به كار ما نداشته باشند.
شوراي همكاري خليج فارس، از رگ و ريشهاي اصولي برخوردار نيست. بناي بيبنيادي است كه بعد از حمله صدام و رژيم بعث عراق به ايران با هدف حمايت از صدام و مقابله با نظام جمهوري اسلامي ايران و انقلاب اسلامي تأسيس شد. نگاهي به تركيب اين شورا كه خانوادههاي آل سعود عربستان، آل خليفه بحرين، آل صباح كويت، آل نهيان امارات، آل ثاني قطر و... را شامل ميشود، اين واقعيت را به اثبات ميرساند كه آنها از ترس نفوذ افكار انقلابي به شيخ نشينهاي جنوب خليج فارس، ولي با بهانه حمايت از يك كشور عربي در جنگ با ايران، اين شورا را تأسيس كردند و هدف اصلي آنها حفاظت از تاج و تخت خود بود. آنها ميترسيدند مردم اين شيخ نشينها در اثر موج بيداري عليه حاكميت موروثي اين چند خانواده قيام كنند و تاج و تخت آنها را به دريا بريزند و سرنوشت خود را دردست خود بگيرند و به سلطه استبدادي و استعماري يكجا خاتمه بدهند.
اين چند خانواده، با ثروتهاي هنگفتي كه از پول نفت در اختيار دارند تا آنجا كه ميتوانستند به صدام كمك كردند ولي نه تنها صدام در جنگ تحميلي نتوانست اهداف خود و شيوخ خليج فارس و آمريكا را محقق كند، بلكه از يكطرف اين جنگ به تقويت جمهوري اسلامي ايران منجر شد و از طرف ديگر صدام، بلاي جان خود اين شيوخ شد. خدا رحمت كند امام خميني را كه پيشبيني كرده بود صدام به جان حكام مرتجع عرب خواهد افتاد و ديديم كه بعد از مدتي به كويت حمله كرد و شيخ كويت به همراه اعضاي خاندانش به عربستان فرار كرد. صدام، تعرضهائي هم به عربستان و ساير اعضاي شوراي همكاري كرد و مزد همه آنها را كف دستشان گذاشت. علاوه بر اينها، در بيبنيادي اين شورا همين بس كه اعضاي آن در ميان خود نيز اختلافات زيادي دارند كه منازعات مرزي يكي از آنهاست. حتي خود خانوادههاي حاكم بر شيخ نشينها دچار اختلافات دروني زيادي هستند كه هر چند وقت يكبار منجر به كودتاي پسر عليه پدر، برادر عليه برادر و پسر عمو عليه پسر عمو ميشود و آنكه بر مسند حاكميت باقي ميماند دستانش آغشته به خون اعضاي خانواده خود است.
آمريكا اين خانوادهها را بازيچه خود قرار داده و هر كاري ميخواهد از طريق آنها انجام ميدهد و هر قدر ميخواهد آنها را ميدوشد و در واقع بيت المال مسلمين اين منطقه را غارت ميكند. در جريان قيام ملتهاي منطقه عليه ديكتاتورها، آمريكا با سوار شدن بر موجي كه به راه افتاده براي شيوخ خليج فارس دو مأموريت تعريف كرده و به آنها تكليف نموده است. مأموريت اول اينست كه به ايران هراسي دامن بزنند و مأموريت دوم اينست كه مردم را اگر نتوانستند از طريق تطميع ساكت كنند سركوب نمايند، همانطور كه در بحرين و عربستان كردند. آمريكا اين برنامهها را براي تحقق اهداف خود در منطقه و حفظ پايگاههاي نظامي كه دارد دنبال ميكند و منطقش اينست كه اگر قرار است منافع آمريكا در منطقه به خطر بيافتد، چه بهتر كه اين آتش، مهرههاي آمريكا را نيز در خود بسوزاند.
نصيحت ما به شيوخ منطقه اينست كه با طناب آمريكا به چاه جديدي كه براي شما كنده شده است نرويد. به جاي سركوب مردم، از مقام كبريائي كه براي خود جعل كرده ايد پائين بيائيد و قدرت را با آنان تقسيم كنيد تا هم خودتان بتوانيد به عنوان شهروند در ميان مردم زندگي كنيد و هم از بردگي آمريكا خلاص شويد. اين اقدام، سعادت دنيا و آخرتتان را تأمين خواهد كرد و اگر طالب نام نيك و نگاه مثبت مردم به خود هستيد نيز فقط از اين طريق به آن خواه?د رسيد نه با اجراي دستورات آمريكا كه شيطان است و غير از اغواي بندگان خدا كاري از او ساخته نيست.
جمهوري اسلامي ايران نيز در طول 32سال گذشته اين واقعيت را به اثبات رسانده كه خيرخواه همسايگان خود ميباشد و حتي اهل عفو و گذشت نيز هست، واقعيتي كه در ماجراي اشغال كويت توسط صدام به اثبات رسيد و شيوخ كويت نميتوانند انكار كنند كه تا ابد مرهون بزرگواري دولتمردان جمهوري اسلامي ايران هستند. شيوخ منطقه اكنون نيز ميتوانند روي عطوفت و گذشت جمهوري اسلامي ايران حساب كنند، البته اگر شايستگي نشان ندهند بايد بدانند اين سكه روي ديگري هم دارد.
خراسان:وعده مبارک رئيس جمهور
«وعده مبارک رئيس جمهور»عنوان سرمقالهي روزنامهي خراسان به قلم کورش شجاعي است كه در آن ميخوانيد؛«امسال ربا را از نظام بانکي ريشه کن مي کنيم»اين جمله را نه يک مسئول رده مياني کشور بلکه رئيس جمهور به عنوان رئيس قوه مجريه يک شنبه هفته جاري در مراسم افتتاح طرح ملي «آموزش غيرحضوري شهروند کارآفرين» مطرح کرد، بيان اين جمله که البته آن را مي توان «وعده ايمبارک» دانست، مي تواند انگيزه اي جدي براي طرح بسياري از مسائل اساسي در جامعه خصوصا در حوزه مسائل اقتصادي باشد در اين نوشته به بهانه طرح بحث ريشه کني ربا از نظام بانکي توسط رئيس جمهور تنها به چند نکته به صورت اجمال و اشاره پرداخته مي شود تا بعد...
۱ - وعده رئيس جمهور، مبني بر ريشه کني ربا از نظام بانکي از وجود اين « حرام مصرح و محرز الهي» در نظام بانکي حکايت مي کند که ماجرايي بس تلخ، رنج آور و تاسف برانگيز است. آيا حقيقتا وجود ربا در نظام بانکي کشور آن هم با گذشت بيش از ۳۲ سال از پيروزي انقلاب اسلامي را نمي توان نقطه ضعف بسيار بزرگ، بلکه نقطه اي تاريک، آلوده و حتي لکه ننگي به دامن نظام بانکي کشور به حساب آورد؟
۲ - حتي اگر آلودگي به اين حرام مصرح و محرز الهي دامنگير موارد محدود و بسيار اندکي در نظام بانکي کشور باشد آيا باز هم نمي توان لااقل چنين استنباط کرد که حذف و ريشه کني ربا دغدغه اي اساسي براي تصميم سازان، تصميم گيران، مسئولان قانون گذاري و اجرايي، مسئولان نظام بانکي و حتي برخي روحانيون نبوده است؟
۳ - چگونه مي شود که برخي احکام شرعي از جمله احکام مربوط به طهارت و ... که البته دانستن و رعايت آن براي افراد جامعه کاملا واجب و ضروري است به زبان هاي گوناگون توسط افراد متعدد در مجامع و مجالس و محافل خصوصا مذهبي مطرح مي شود، اما متاسفانه بحث حرمت شديد «ربا» و تقبيح اين فعل حرام «دين و دنياسوز» و «آخرت سوز» حتي در لسان و بيان برخي روحانيون و منبري ها و حتي برخي خطباي نماز جمعه جايگاهي شايسته ندارد.
۴ - مگر نه اين است که در صدها روايت معتبر و موثق که از پشتوانه قوي اسنادي برخوردارند و از آن ها مهمتر حداقل در ۷ آيه از آيات قرآن کريم ، اين کلام الهي مباحثي واضح و اساسي درباره حرمت ربا و آثار مخرب اين حرام گداخته از شراره هاي آتش مطرح شده است، حتي نگاهي اجمالي و خواندن و قرائت آيات ۲۷۵، ۲۷۶ و ۲۷۸ سوره بقره و همچنين آيات ۱۶۰ و ۱۶۱ سوره نساء و آيات ۱۳۰ و ۱۳۱ سوره آل عمران و خصوصا آيه ۲۷۹ سوره مبارکه بقره هر انسان مسلماني را به صورتي روشن و موکد متوجه عمق فاجعه آلودگي به ربا مي کند.
شايد بتوان ادعا کرد که خداوند در هيچ جاي قرآن هيچ گناه و فعل حرامي را با چنين شدت و حدتي مورد تقبيح قرار نداده است. خداوند در آيه ۲۷۹ سوره بقره مي فرمايد: «و اگر (ربا) را (ترک و رها نکرديد) آماده جنگ خدا و پيغمبر شويد و اگر توبه کرديد ...»
يکي از نکات بسيار قابل توجه اين آيه علاوه بر روشن شدن شدت حرمت و گناه رباخواري اين است که ترجمه آيه شريفه برخلاف تصور رايج اعلان جنگ رباخوار با خدا محسوب نمي شود بلکه بنابر نظر برخي با توجه به مفهوم لغوي جمله «فأذنوا» و ادامه آيه که مي فرمايد «بحرب من الله و رسوله...» مجموع اين آيه چنين معنا مي شود که «اگر فرمان الهي را (دائر بر ترک رباخواري) اطاعت نکنيد، خدا و پيامبرش به شما اعلان جنگ مي دهد، و اگر اين کار را نکنيد (ربا را ترک نکنيد) پس به جنگي از جانب خدا و رسولش آگاه باشيد.
با وجود چنين صراحتي بر حرمت ربا و رباخواري در قرآن و روايات و با توجه به اين که براساس نص صريح قرآن ، خدا و پيامبرش به کساني که رباخواري را ترک نکنند، اعلان جنگ مي کنند و با توجه به اين که مخلد شدن در عذاب جهنم جزاي عمل اين افراد تعيين شده پس چگونه است که در نظامي که به برکت خون بيش از ۲۵۰ هزار شهيد تحقق يافته نه تنها برخي افراد جامعه به دلايل گوناگون از جمله حرص و طمع شيطاني در جهت ازدياد و انباشت ظاهري اموال خود، بلکه نظام بانکي که با قوانين کشوري مصوب مجلس و آيين نامه هاي دولتي اداره مي شود هنوز به معاملات ربوي آلوده باشد.
۵ - حتما مردم و خصوصا مسئولان قبول دارند که انجام و ارتکاب هر فعل حرامي و تن دادن به هر گناهي علاوه بر آثار سوء و منفي آني و فوري که بر شخص مرتکب گناه و بر جامعه مي گذارد، آثار «وضعي» خاص خود را نيز بر فرد و جامعه مي گذارد، پس آيا واقعا وجود لااقل بخشي از نابه ساماني ها، ناهنجاري ها، کم برکتي ها و حتي بي برکتي ها در برخي زندگي ها را نمي توان ناشي از آلودگي بخشي از اموال فردي و جمعي به ربا دانست، آيا حداقل به عنوان يک مسلمان مي توان منکر آثار وضعي انجام گناه و فعل حرام بر زندگي فردي و جمعي شد. پس چرا تا به حال ريشه کني ربا به دغدغه اصلي لااقل برخي از قانون گذاران و برنامه ريزان و مجريان و مسئولان نظام بانکي و اقتصادي و حتي برخي روحانيون تبديل نشده است؟
۶ - اساسي ترين خواست مردم در جريان انقلاب و راي آري بيش از ۹۸درصد ملت به جمهوري اسلامي، براي حاکميت ارزش هاي والاي معنوي احکام اسلامي بر تمامي شئون جامعه بوده است و دليل اصلي حمايت هاي همه جانبه قاطبه مردم از نظام اسلامي در هر شرايطي و حضور آنان در تمامي صحنه هاي لازم براي حمايت و تقويت جمهوري اسلامي نيز همين حاکميت اسلام و ارزش هاي معنوي آيين و مکتب محمدي در تمامي عرصه ها و شئون زندگي فردي و اجتماعي جامعه بوده است و بي گمان حاکميت اصول اقتصاد اسلامي و خالي از حتي کمترين آلودگي به هر نوع حرام از جمله «ربا» نيز از جمله خواسته هاي مهم آحاد مردم ايران بوده و هست بنابراين اکنون که رئيس جمهور به هر دليل و با هر انگيزه اي وعده مبارک ريشه کني ربا از نظام بانکي را داده است بايد همه کساني که بر مباني و اصول اقتصاد اسلامي تسلط دارند در هر کسوت و لباسي که هستند براي تحقق اين وعده که البته اجرايي شدن آن کار ساده اي نيست، همت ويژه مصروف دارند. همچنين خود رئيس جمهور که اين بحث را مطرح کرده است به صورتي مبنايي و جدي پي گير عملياتي شدن و تحقق وعده خود باشد.
۷ - قطعا تحقق امري چنين سرنوشت ساز در نظام بانکي کشور، شرايط و مسير الگوشدن اقتصاد اسلامي در جمهوري اسلامي را لااقل براي ديگر کشورهاي اسلامي مهيا مي کند.
۸ - علاوه بر اين تحقق چنين اتفاق مبارکي بي گمان سهم موثر و غيرقابل انکاري بر تحقق «جهاد اقتصادي» که خواست و مطالبه رهبري است خواهد داشت.
۹ - تلاش براي ريشه کني ربا در جامعه و نظام بانکي بي گمان مي تواند موجب حل بسياري از مشکلات مردم شود، چرا که بي گمان اجراي صحيح و دقيق «بانکداري بدون ربا» شرايط و شفافيت هايي را به وجود خواهد آورد که تسهيلات کلان و ميلياردي بعضي شعب برخي از بانک ها به کيسه برخي سفارش شده ها، رابطه سالاران، يقه سفيدها و ... سرازير نشود بلکه تسهيلات با شفافيت، ضابطه مندي و قانون مداري هرچه بيشتر به توليدکنندگان، صنعت گران، کشاورزان، کارآفرينان و ... تعلق گيرد
و در جهت رونق کسب و کار و اشتغال و توليد واقعي مصرف شود در اين بين مي توان همچنين اميدوار بود که بسياري از مردم براي دريافت وام هاي خرد و کوچک از جمله وام ازدواج، خريد لوازم منزل، خودرو، تعويض خودروهاي فرسوده، وام تعمير منزل و ... مدت ها به انتظار ننشينند.
و البته عمل دقيق به نظام بانکداري بدون ربا برخي از مردم را نيز از چاه ناچاري ارائه فاکتورهاي صوري و امثال آن که به هر صورت نوعي خلاف قانون و شرع محسوب مي شود نيز مي رهاند و از همه مهمتر اين که دکان جهنم کيشان رباخوار نيز تعطيل مي شود.
۱۰ - تحقق وعده ريشه کني ربا از نظام بانکي همچنين مي تواند گام موثري باشد براي جلوگيري از رشد قارچ گونه برخي از صندوق ها و موسساتي که امروز بر سر هر کوي و برزني روييده اند و گاه به اسم قرض الحسنه و مانند آن خواسته يا ناخواسته مال خود و مال مردم را به ربا آلوده مي کنند. صندوق هايي که تولد نامبارک بسياري از آنان بي گمان در کم کارآمدي، نداشتن شفافيت لازم و ديوان سالاري پيچيده و دست و پاگير و عجيب و غريب و انحصاري بودن نظام بانکي ريشه دارد.
۱۱ - تحقق کامل بانکداري بدون ربا همچنين به ترويج سنت حسنه و تقريبا فراموش شده قرض الحسنه کمک شاياني مي کند سنت نيکويي که مورد تاکيد خداوند در قرآن و ائمه معصومين در روايات است سنت و عمل شايسته اي که علاوه بر تزريق خير و برکت و فراواني و شور و نشاط و اميدواري هر چه بيشتر به جامعه، حس نوع دوستي، همگرايي، هم افزايي، عطوفت و مهرباني را نيز در جامعه تقويت مي کند به اميد اين که آن روزها با ما فاصله زيادي نداشته باشد.
رسالت:فرصت ها و مخاطرات انتخابات مجلس نهم
«فرصت ها و مخاطرات انتخابات مجلس نهم»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در ان ميخوانيد؛اشاره: روز گذشته اولين بخش اين مقاله در صفحه اول منتشر شد. امروز قسمت دوم و پاياني آن از نظرتان مي گذرد.
1- انتخابات مجلس نهم بازي حاصل جمع صفر نيست
يکي
ديگر از نکاتي که بايد درانتخابات اسفند امسال مدنظر داشت اين مهم است که
اين رقابت بازي برد و باخت و يا حاصل جمع صفر نيست. اساسا هر انتخاباتي مي
تواند نوعي بازي برد- برد تلقي شود. انتخابات مجلس نهم نيز از اين قاعده
مستثني نيست وبه لحاظ ويژگي هاي خاص دوره کنوني چنين بازي اي دور از انتظار
نيست.
يکي از ويژگي هاي خاص نهمين انتخابات مجلس شوراي اسلامي واکسينه شدن کشور، افزايش بصيرت و آگاهي نيروهاي سياسي و مردم است که در معرض فتنه سال 88 قرار گرفتند و تجارب ذيقيمتي را از اين فتنه به دست آوردند. بر خلاف تصور دشمن فتنه 88 همچون ويروس ضعيف شده اي عمل کرد که کشور را در مقابل ميکروب ها براي مدت ها واکسينه کرد. از سويي تصفيه مردمي نيروهاي انقلاب و ضد انقلاب در حوادث سال گذشته آسيب هاي ساختاري و کار کردي تسويه حساب هاي سياسي نخبگان در زمان انتخابات را به نمايش گذاشت.
ستيزآلود کردن فضاي سياسي کشور در آستانه انتخابات و گرايش به بداخلاقي، تبليغات منفي، بي تقوايي و ... نه تنها خدمت به مردمسالاري ديني نيست بلکه موجب سلب اعتماد عمومي مي گردد. محصول فتنه 88 عقلانيت مضاعفي است که بر رفتار و گفتار مجموعه نيروهاي معتقد به انقلاب و نوع رفتار انتخاباتي راي دهندگان در انتخابات امسال حاکم خواهد شد.
يکي ديگر از مختصات نهمين انتخابات مجلس شوراي اسلامي انسجام ملي و توافق نخبگي در راستاي نهادينهسازي "و جادلهم بالتي هي احسن" است. امروز اغلب نخبگان سياسي خود را به شاخص هاي وحدت ملي ملتزم مي دانند و بدان وفادارند. يکي از مهمترين شاخصه هاي وحدت ملي پايبندي به روش و ممشاي حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبري است.
2- مجلس نهم؛ مجلس "اقتصاد محور"
امسال مزين
به نام مقدس "جهاد اقتصادي" است. علاوه بر هدف گذاري هاي صورت گرفته براي
امسال در حوزه هاي مختلفي چون اشتغال، مسکن، صادرات و در نهايت رشد 8 درصدي
اقتصاد کشور، اين نام سمت و سوي فلش رقابت هاي انتخاباتي سال 1390 را نيز
مشخص مي کند. رويکردهاي سياستگذارانه policy propensities"" احزاب و
گفتمانهاي انتخاباتي مولود تمايلات عمومي و موضوعاتي است که براي مردم يک
کشور مهم به شمار مي آيند و ايدهآلهاي ذهني آنها را مي سازند.
پيشرفت و عدالت دو دال برتر گفتمان سياسي کشور در دهه چهارم انقلاب است. جهاد اقتصادي همجنس اين گفتمان و بازتاب واقعيات و اولويت هاي حاکم بر کشور است. بر اين اساس مي توان پيش بيني کرد گفتمان انتخاباتي مجلس نهم در سال 1390 اولويت پيشرفت کشور و تحقق عدالت در راستاي جهاد اقتصادي است و هر جرياني که بتواند برنامه هاي انتخاباتي و رويکردهاي سياستگذارانه خود را حول يک مجلس "اقتصاد محور" صورتبندي کند نقطه مرکزي دارت آراي راي دهندگان ايراني را هدف گرفته است و مي تواند اميدهاي زيادي به پيروزي در انتخابات آينده داشته باشد.
3- فرصت ترميم وجهه کارگزاري مجلس
يکي از
فرصت هايي که انتخابات مجلس نهم ايجاد خواهد نمود ترميم وجهه کارگزاري مجلس
شوراي اسلامي بر مبناي چرخش نخبگان به منظور افزايش کارآمدي مجلس نهم نسبت
به مجالس هشتم و هفتم است. بديهي است فرايندهاي زيردستي اولويت بندي در
شعارها و سياستگذاري ها و همچنين گزينش نامزدهاي انتخاباتي براي تهران و
شهرستان ها كه در داخل احزاب و گروههاي سياسي كشور كليد ميخورد پيوند
مستقيمي با تاليف منافع و آفرينش سياستها در مجلس نهم دارد. از اين رو در
چشم انداز مجلس نهم اين مجلس به مراتب مي بايست کارآمدتر، مقتدرتر، مردمي
تر و به لحاظ کارشناسي بالاتر از مجالس گذشته باشد. قابليت هاي مجلس نهم
براي همکاري با ساير قوا بايد به مراتب بيشتر از مجلس هشتم باشد. مجلس نهم
طبيعتا متجانس با گفتمان حاکم بر کشور يک مجلس "اقتصاد محور" خواهد بود.
لذا غلبه کارشناسي نامزدهاي انتخاباتي که در احزاب و گروه ها مورد گزينش
قرار مي گيرند لاجرم بايد با اقتصادي ها باشد. آنها که تخصصي در اقتصاد
دارند و يا حرفي براي گفتن در اين زمينه دارا مي باشند.
از اين رو پيش بيني مي شود محصول تلفيق ملاحظات استراتژيک احزاب و گروه ها براي پيروزي و تاليف منافع سياسي آنها ارائه ليست ها و برنامه هايي باشد که بيشتر اقتصادي و ناظر به پيشرفت کشور است.
ايران:رونق بازار سرمایه؛ فرصت تاریخی ارتقاي جایگاه این بازار در کشور
«رونق بازار سرمایه؛ فرصت تاریخی ارتقاي جایگاه این بازار در كشور»عنوان سرمقاله روزنامهي ايران به قلم دكتر حسن قاليباف اصل مديرعامل شركت بورس است كه در ان ميخوانيد؛بورس تهران در روزهای سپری شده سال جاری ایام پر رونقی را سپری کرده که آن را هم میتوان به عنوان طلیعه شکوفایی بازار سرمایه در سال جدید تعبیر کرد. از سوی دیگر در توضیح علل ارتقای نقش بازار سرمایه در اقتصاد كشور و عبور ارزش روز آن از مرز 125 هزار ميليارد تومان میتوان به عواملی نظیر اجرای اصل 44، افزايش نرخ جهاني محصولات استراتژيكي چون نفت، ابلاغ بسته سیاستی نظارتی بانك مركزي در سال جاري، ارتقاي فرهنگ سهامداري و اعتماد عمومي به بورس، ابلاغ برنامه پنجم توسعه، رشد نقدشوندگي و گردش معاملات روزانه قابل توجه، ظهور نهادهاي جديد مالي، تزريق نقدينگي جديد به بازار، شرایط بازارهای موازی، برنامههای دولت به سمت اقتصاد بازار، وجود زيرساختهاي قانوني و در مجموع روند توسعهای بازار سرمایه در سالهای اخیر نسبت داد.
در چنین شرایطی و در سالي كه به جهاد اقتصادي نامگذاری شده به نظر میرسد بازار سرمايه كشور با فرصت تاريخي براي ارتقاي جايگاه خود و افزايش سهم این بازار در تأمين مالی مواجه شده است و از این رو بهترین فرصت در اختیار بنگاههای اقتصادی جهت تأمين مالی از طریق حضور فعال در این بازار فراهم گردیده است. لذا با توجه به رونق بازار سرمایه و حضور پررنگ مردم در این بازار میتوان از طریق افزایش سرمایه و بزرگ شدن بنگاههای اقتصادی، انتشار اوراق مشارکت و پذیرش عرضه شرکتها به عموم مردم از این فرصت تاریخی استفاده نمود.
همچنین با توجه به مفاد ماده 4 بسته فوق بازخرید اوراق مشارکت توسط بانکها ممنوع شده و معاملات این اوراق در بورس و فرابورس امکانپذیر خواهد بود. این نیز به نوبه خود فرصت مناسبی جهت توسعه بازار ابزار بدهی و تأمين مالی بنگاهها از این طریق خواهد بود. مجموع اقدامات انجام شده در حوزه اقتصاد و بازار سرمایه به سمت توسعه و تقویت این بازار میباشد، بنابراین تمامی فعالین و نهادهای بازار میبایست قدر این فرصت استثنایی را درک و در جهت ایفای نقش مؤثر خود به منظور توسعه بازار گام بردارند.
به عبارت دیگر در شرايطی كه بازار سهام با رونق مواجه شده، بهترين فرصت براي عرضههاي اوليه در بورس فراهم آمده و سازمان خصوصيسازي به همراه نهادها و وزارتخانههاي مشمول اصل 44 ميتوانند نسبت به پذيرش هر چه سريعتر شركتها اقدام كنند ضمن این که مطابقت مفاد ماده 18 بسته سیاستی نظارتی بانك مركزي، شرکتهای پذیرفته شده در بورس به دليل شفافيت مناسب و نقدشوندگي مطلوب در استفاده از تسهيلات بانكي در اولویت خواهند بود. به علاوه الزام ماده 99 قانون برنامه پنجم توسعه کلیه شرکتهاي سهامی عام میبایستی نزد سازمان بورس ثبت شده و معاملات سهام این شرکت از طریق بورس یا فرابورس ممکن خواهد بود.
در این میان نقش شرکتهای کارگزاری و تأمين سرمایه به عنوان پل ارتباطی بین سرمایهگذاران و بازار سرمایه بیش از پیش مؤثر خواهد بود. مشاوره و بازاریابی درخصوص پذیرش شرکتها، راهاندازی صندوقهای مشترک سرمایهگذاری، ارتباط با بازارهای بینالمللی و جذب سرمایه گذاران خارجی از جمله این اقدامات خواهد بود. در نهایت این که به سرمايهگذاران حقيقي خصوصاً آن دسته از افرادي كه تجربه كافي در بازار سهام ندارند و تازه به جمع سرمايهگذاران پيوستهاند، توصيه ميشود ضمن شناخت كافي از ابعاد بازار، نسبت به بررسي صندوقهاي سرمايهگذاري مشترك در اين شرايط و سرمايهگذاري در اين ابزار تصميمگيري كنند. همچنين همه سرمايهگذاران بدون پرهيز از توجه به شايعات بايد از طريق روشهاي سرمايهگذاري و بررسي همهجانبه و پايهاي در اين بازار فعاليت كنند.
مالكان عمده و حقوقي شركتهاي بورسي هم ميتوانند نسبت به اجراي تعهد سهام شناور آزاد عمل كنند تا با عرضه سهام جديد، این از وضعيت مناسبي درخصوص سهام شناور آزاد در بازار سرمایه بهبود یابد. در اين شرايط ناشران و شركتهاي بورسي هم بايد بيش از گذشته شفافسازي كرده و اطلاعات دقيقتر و بيشتري را در اختیار بازار قرار بدهند.
سياست روز:نگراني از روابط ايران و مصر
«نگراني از روابط ايران و مصر»عنوان سرمقالهي روزنامهي سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن ميخوانيد؛اكنون كه انقلاب مردم مصر به پيروزي رسيده است و حكومت ديكتاتوري مبارك سرنگون شده، شاهد تحولاتي در روابط ايران و مصر هستيم.
پيش از انقلاب مردم مصر، مشكلات اساسي بر سر راه برقراري روابط عادي ميان تهران- قاهره وجود داشت. از جمله اساسيترين سد راه برقراري روابط عادي ميان دو كشور روابط «مبارك» با رژيم صهيونيستي بود. سردي روابط ايران و مصر، هنگامي آغاز شد كه قرار داد ننگين «كمپ ديويد» ميان مصر و رژيم صهيونيستي به امضا رسيد.
گر چه پس از آن تلاشهايي براي برقراري روابط ميان
دو كشور انجام شد، اما شرايط رفتاري مصر به گونهاي نبود كه جمهوري اسلامي
ايران بخواهد روابط را گسترش دهد. هر گاه راهي براي برقراري و گسترش روابط
گشوده ميكشد، فشارها به مصر افزايش مييافت تا روابط دو كشور عادي نشود.
بهانههاي واهي از جمله اينكه حتي نام خيابان خالد اسلامبولي در تهران تغيير يابد و موارد اين چنيني ديگر مطرح ميشد.
اما اكنون كه حكومت دست نشانده حسني مبارك سرنگون شده است زمينههاي برقراري و گسترش روابط در كشور نيز فراهم آمده است. اين ايجاد زمينه حتي نگرانيهايي را براي رژيم صهيونيستي و آمريكا پديد آورده است.
اين نگرانيها هنگامي آغاز شد كه وزير امور خارجه مصر عنوان كرد كه ايران دشمن كشورش نيست. از يك سو اين موضع نگراني تلآويو و غرب را در پي داشت و از سوي ديگر اميدهاي بهبودي روابط دو كشور قوت گرفت.
گرچه به نظر ميرسد راه درازي براي برقراري و بهبود روابط دو كشور بايد طي شود، اما اين روابط اگر بر قرار شود، معادلات سياسي و اقتصادي منطقه را تحت تاثير قرار خواهد داد.
گرايش «مصر جديد» به سوي نهضت مقاومت در منطقه چالش بزرگي را براي رژيم صهيونيستي به وجود خواهد آورد. چرخش مقامات اين كشور به حمايت از مردم مظلوم فلسطين و انتفاضه آن، پاشنه آشيل رژيم صهيونيستي خواهد شد.
از سوي ديگر در صورت عدم تمايل مردم مصر به داشتن روابط اين كشور با اسرائيل، با برچيده شدن سفارت رژيم صهيونيستي از قاهره ضربه مهلكي به پيكره رژيم غاصب اسرائيل وارد ميشود و در پس آن جبهه سازش در منطقه نيز تضعيف خواهد شد.
گسترش روابط ايران- مصر- تركيه و سوريه باعث خواهد
شد كه جبهه مقاومت تقويت شود و به همين خاطر تصميماتي كه در منطقه اتخاذ
خواهد شد بدون در نظر گرفتن خواستههاي 4 كشور قدرتمند منطقه ممكن
نميگردد.
همانگونه كه پيشبيني ميشود از هم اكنون سياستهاي دولت موقت
مصر، سياستي مسالمتآميز با رژيم صهيونيستي نيست. دولتمردان فعلي مصر به
خوبي ميدانند كه بايد خواستههاي مردم كشورشان را برآورده سازند. اگر
كوچكترين گرايشي به سوي رژيم صهيونيستي ديده شود، موج خروشان مردم انقلابي
مصر باز هم به خيابانها خواهد آمد.
مردم سالاري:تلنگري براي مقابله با جريانات انحرافي
«تلنگري براي مقابله با جريانات انحرافي»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم علي ودايع است كه در ان ميخوانيد؛از زمان خلقت بشر برروي کره خاکي، اين موجود دوپا به دو گروه مومنين و کافران تقسيم شدند. گروه اول همواره خود را ملزم به پرستش خداوند يکتا دانستند و گروهي ديگر با اتکا به قدرت غره شدند، خدا را به سخره گرفتند و حق الناس را پايمال کردند.
هرچه زمان گذشت،ذهن بيمار کافران به صورت خلا قانه اي افکار مسموم خود را گسترش دادند. اين گروه ها در گذر زمان در مقابل پيامبران عصر خود ايستادگي کردند و حتي کمر به قتل آنان بستند.
با نزول دين اسلا م در شبه جزيره عرب، نوري در خاورميانه تابيده شد و کامل ترين مسير الهي براي انسان ها نمايان گشت، اما کافران مکه و مدينه که قدرت و صلا بت خويش را از دست رفته مي ديدند هرگاه که توانستند به مخالفت با پيامبر گرامي اسلا م پرداختند به گونه اي که گوي بهانه گيري را از قوم بني اسرائيل ربودند.
با وقوع انقلا ب صنعتي در قاره اروپا و نگاه
استعمار پير که آن روزها دوران جواني خود را مي گذراند، سياست تفرقه افکني
با مذاهب مختلف در راس امورچکمه پوشان ملکه ويکتوريا قرار گرفت.
به طور
مثال درهند مذاهبي را ايجاد کردند که با تضاد کامل مواجه بودند و تا امروز
اين مذاهب به بقاي خود ادامه دادند.اما عربستان ذکاوت خاص خود را مي
طلبيد!
لورنس جاسوس با هوش، با دستمايه قراردادن تفکرات ابن تميه و تحت تاثير قراردادن وهاب، فرقه وهابيت را دين رسمي آل سعود قرار داد و به همراه آنها عليه حکومت عثماني قيام کرد تا يک مذهب خشک و التقاطي را در قالب جهان اسلا م براي جلوگيري از اتحاد مسلمين علم کند. وهابيون همانند خاري در گلوي دنياي اسلا م پس از آن که برعربستان حاکم شد ديگر مسلمانان را مورد آزار و اذيت قرار داد; تا امروز که القاعده و طالبان به عنوان فرزندان شوم آن سر برآورده اند.
استعمار به ايران اسلا مي نيز نظر داشت و فرقه هايي چند را ايجاد کرد که هيچ کدام نتوانست در ايران تاثيرگذاري چنداني داشته باشد.
ايران، کشوري شيعه بود که مردم آن از لحاظ ديني داراي تفکر محکم بودند که در مقابل انحرافات مقابله کردند.
پس به فکر استفاده ابزاري مذهب عليه مذهب افتاد; در سال 1260 ه.ق به ناگاه زمزمه هايي از گوشه و کنار ايران به گوش رسيد و فرقه هاي انحرافي جديدي ظهور کرد که گروهي را به انحراف کشاند.
البته در مورد دو گروه بهائيت و بابيت گفتارهاي زيادي منتشر شده است اما هرگز آن گونه که بايد اين دو فقره انحرافي مورد واکاوي قرار نگرفت و خيانت هاي آنها به ايران روشن نشد.
اما انتظار فرج و ظهور امام مهدي(عج) نوري است که در دل هر شيعه، شوق انتظار وصف ناشدني براي او به ارمغان مي آورد. اين که شيعيان در سراسر جهان و به خصوص ايران اسلا مي، نيمه شعبان را بزرگترين عيد خود مي دانند و گروهي رهسپار جمکران مي شوند و گروه کثيري ندبه خوان مهدي(عج) هستند نشان از عشقي شگرف دارد.
البته در اين بين کم نبودند و نيستند افرادي که ادعاي رابطه با امام زمان (عج) را دارند. براي اين گروه طي طريقت الله موضوع مضحکي است، آنها با داستان پردازي و ربط دادن موضوعات بي ربط به هم مي خواهند به منافع خود برسند.
امام خميني(ره) پس از پيروزي انقلا ب اسلا مي با حساسيت ويژه اي با اين نوع انحرافات برخورد مي کردند; در روزهاي آتشين جنگ و در روزهايي که ايران اسلا مي مورد هجمه حملا ت عراق قرار داشت اين گروه ها نيز فعال بودند اما ره به جايي نبردند. مقام معظم رهبري نيز در طول چند سال گذشته با همان حساسيت ويژه با اين انحرافات مقابله مي کردند و روحانيون را به پژوهش و مقابله با انحرافات ديني فرا مي خواندند و چند سال پيشتر نيز مداحان را از مطرح کردن روايات غير مستدل به شدت نهي کردند. نمونه بارز مخالفت مقام معظم رهبري با انحرافات و خرافات ديني، ممنوعيت قمه زني در روز عاشورا بود که با آن مقابله شد. «او خواهد آمد» و اين اتفاقي است که ديريا زود رخ خواهد داد اما زماني براي آن قابل روايت نيست.
از يک ماه و اندي پيش مستندي توزيع شده است که به گفته محققان مهدويت و به خصوص پژوهشگاه تخصصي مهدويت به عنوان متولي اصلي آن، محتواي آن رد شده است.جالب اينجاست که کساني که سخنان آنها مورد استفاده قرار گرفته يک به يک اين مجموعه را رد کردند و مرکز مهدويت نيز مستنداتي را در اين مجموعه بيان کرده است که شک و شبهه از يک توطئه را به ميان مي آورد. مشخص نيست کساني که در تهيه اين سي دي، روايات و گفته هاي غيرمستدل را از اعماق کتب مجعول استخراج کردند حديث معروف کذب الوقاتون که در الغيبه شيخ طوسي و کتاب العتيبه نعماني به نقل از امام جعفر صادق(ع) نقل شده است: «هر کس، به تو خبر وقت ظهور ما را داد، هيچ ابايي از تکذيبش نداشته باش، زيرا ما براي هيچ کس وقت را نمي گوييم.» آنچه در مستند ظهور نزديک است، مشهود است کنار هم گذاشته شدن سخنان برخي روحانيون با تحريف و تلقين براي القاي يک ايده خاص است. به گفته برخي منابع خبري قسمت دوم اين مستند با صرف بودجه کلا ن ساخته مي شود تا پاسخ منتقدين اين مستند داده شود که جريان فکري آن گويي از 1389 آغاز شده است. پرسش اينجاست که 2 ميليون نسخه اين مستند با کدامين بودجه کلا ن تهيه و توزيع شده است؟
چگونه است که تنها يک جريان سياسي خاص از آن دفاع
مي کند و رسانه ها اعم از اصلا ح طلب و اصولگرا در يک جبهه مشترک از آن
انتقاد مي کنند؟
موضع رسمي مراجع و روحانيون قم و نجف نشان از رد اين مستند دارد و مي تواند تلنگري باشد براي جدي گرفتن فرقه هاي ضاله!
جنگ فرهنگي عليه جامعه ايران در ابعاد گوناگوني
دنبال مي شود که ظرف چند سال گذشته گسترش فرقه هاي انحرافي درراس امور قرار
گرفته است.
اما چرا ايرانيان هميشه پس از ريشه دواندن بيماري به فکر درمان آن مي افتند؟
به عنوان مثال شرکت هاي هرمي سرمايه چندين ميلياردي از مردم ايران را به تاراج بردند و پس از آنکه بسياري قرباني سودجويان کوئيست شدند، مسوولين براي مقابله با اين سودجويان دست به کار شدند. آيا نيروهاي امنيتي نمي توانستند هشدارهاي خود را زودتر مطرح کنند؟ بحث مستند جنجالي ظهور نزديک است مي تواند به خودي خود تلنگري باشد براي جدي گرفتن فرقه ها ومکاتب انحرافي که در ميان بي تفاوتي، رشدي قارچ گونه در طبقه هاي مختلف اجتماعي براي تاراج سرمايه هاي ايران دارند و در نهايت اختلا ف و چند دستگي شديدي را به ارمغان خواهد آورد که بايد براي مقابله با آن چاره اي اساسي انديشيد.
ابتكار:آقايان لطفاً کوتاه بياييد...
«اين قبوض واقعاً سنگين است؛ آقايان لطفاً کوتاه بياييد...»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم سيدعلي محقق است كه در آن ميخوانيد؛همزمان با آخرين روزهاي سالي که گذشت و اولين روزهاي سال جديد، دور دوم قبوض جديد گاز خانگي بهتدريج، به خانوارها تحويل داده شد. قبوضي با ارقامي باورنکردني که همه را انگشت به دهان و حيرتزده و در مواردي عصباني کرده است.
در اين روزها، مأموران شرکت گاز در حالي با ترس و لرز، براي تحويل قبوض جديد راهي کوچهها و منازل مردم شدند که از يک سو، هزينهها و خريدهاي نوروزي چيزي به جز جيبهايي خالي و اعصابي خراب براي مردم به جا نگذاشته و از سوي ديگر، سرماي بهمنماه و فرمول پيچيدهي محاسبهي گازبها در فصل سرما، دستبهدست هم داده تا ارقامي نجومي به قبوض ارسالي تحميل شود.
بله، به همين زودي ماه عسل طبقات اجتماعي کشور تمام شد و خانوادههايي که تا همين چند ماه پيش، در اوج مصرف گاز، قبضهاي حداکثر 10تا20هزارتوماني را براي مصرف دوماههي يک واحد ساختماني پرداخت ميکردند، اکنون بهناگهان با افزايش هشت تا دهبرابري تعرفهها، با قبضهاي بيش از هزارتوماني براي يک ماه مواجه شدهاند.
طبيعي است که مواجهشدن با اين حجم زياد اضافهشدن هزينههاي زندگي، هر فردي را شوکه کند. چند برابرشدن قبضهاي گاز نسبت به دورهي پيشين باعث شده است تا بسياري از خانوارها با مراجعه به شرکت گاز ناتواني خود را از پرداخت بهاي گاز اعلام کنند. پرداختنشدن بدهيها به يک رويهي معمول تبديل شود، ساکنان مجتمعها و آپارتمانها از سر عصبيت ناشي از ناهمخوانشدن دخل و خرج، به جان هم بيفتند و به دنبال مقصر بگردند يا فرمول تقسيم بدهي واحدها را دستکاري کنند. مأموران قطع گاز با ترس و لرز، راهي کنتورهاي گاز شوند و... .
دراينميان، اين چالش فراگير تا بدانجا پيش رفت که اين افزايشها، آنهم در فصل سرما، نهتنها مردم بلکه بسياري از مسئولان و مهرههاي کليدي کشور را هم شوکه کرد و اعتراضات گستردهاي را در پي داشت. در اين مدت، بسياري از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي که خود در تصويب و تأييد طرح هدفمندي و افزايش اين قيمتها نيز نقش داشتهاند، به همراه علما و ائمه جمعه از اين روند اظهار نارضايتي نموده و بيان کردهاند که تداوم اين روند ممکن است مشکلات اجتماعي و اقتصادي جدياي در مسير اجراي قانون هدفمندي يارانهها به دنبال داشته باشد.
به دنبال فراگيرشدن واکنشها طي هفتهاي که گذشت، زمزمههايي مبني بر احتمال تجديدنظر در تعرفهها از سوي مسئولان گازي کشور به گوش رسيد. معاون وزير نفت در اولين روزهاي نيمه دوم فروردين، در گفتوگويي با خبرگزاري مهر، صراحتاً از بازنگري در نحوهي محاسبهي قيمت گاز سخن گفت و وعده داد که بهزودي جزئيات آنرا اعلام خواهد کرد. اما عمر اين وعدهي خوشحالکننده يک روز بيشتر نپاييد و يک روز بعد، به هر دليل ورق برگشت و هرگونه بازنگري در گازبها کاملاً تکذيب گرديد و فقط به وعدهي تقسيط بدهيها بسنده شد.
ظاهراً اصرار مسئولان اقتصادي کشور بر عقبنشينينکردن از تصميمهاي اتخاذشده در گام آغازين اجراي هدفمندي و ترس از دومينوييشدن عوارض ناشي از برگشتن از توافقات و مصوبات اوليه، دليل اصلي توقف بازنگري در تعرفهي گاز بوده است. مسئولان شرکت ملي گاز در حالي طرح قسطيکردن پرداخت بهاي گاز را بهعنوان تنها تخفيف خود به مشترکان مطرح ميکنند که با توجه به سلسلهواربودن قبوض فصل سرما و در راهبودن قبض اسفندماه و بلافاصله به دنبال آن، از راه رسيدن قبوض سنگين برق بهار و تابستان، اين اقدام هيچ کمکي به حل يا حتي کاهش مشکل عمومي مردم نخواهد کرد. به قول دوستي «اين وسط يکي بايد کوتاه بيايد يا خداوند متعال گرما و سرماي فصول را متعادلتر کند تا مصرف انرژي را کم کنيم يا دولت فخيمه کوتاه بيايد تا بتوانيم زندگيمان را بکنيم...»
بديهي است که تأخيري و استمهاليشدن روند پرداخت قبوض سنگين حاملهاي انرژي، درماههاي آينده انباشته شدن بدهيهاي سنگين مردم به شرکتهاي برق و گاز و آب و به تبع آن، ناتواني در پرداخت در ماههاي بعدي را به دنبال خواهد داشت. تداوم اين روند چهبسا تحقق حتي درصدي از درآمدهاي پيشبينيشده از محل فروش اينگونه حاملهاي انرژي به مردم در بودجه ساليانه را با اشکال اساسي مواجه کند.
واقعيت اين است که چنين راهکارهايي حتي اگر هم در کوتاهمدت، به حل مشکل کمک کند، ولي بهطور قطع، اين تصميم براي کشوري با ميليون خانوار چارهاي اساسي نيست و اثرات بهظاهر مثبت خود را ظرف مدت کوتاهي از دست خواهد داد و چهبسا اثرات معکوسي نيز بر جاي بگذارد. ابعاد پيچيدهتر ماجرا اين است که با وجود پايان تقريبي فروردينماه و با گذشت يک ماه از سال، هنوز تکليف بودجهي سال 1390 و تعرفههاي گاز و آب و برق براي فصل گرم بهار و تابستان و نيز درآمدهاي پيشبينيشدهي دولت از محل فروش حاملهاي انرژي به مردم مشخص نشده است. تکليف تعرفهي برق و نحوهي محاسبهي قبوض برق در آستانهي فصل گرمِ پيش رو معلوم نيست و چهبسا قبوض گاز فصل گرما نيز دستکمي از قبوض فصل سرد گذشته نداشته باشد.
تنها چيزي که مشخص است اينکه با توجه به جزئيات منتشرشده در لايحهي بودجه و با وجود وعدهي رئيسجمهور براي دوبرابريشدن يارانهي نقدي، حداقل در ششماههي اول سال، ميزان يارانهي نقدي هر عضو خانواده اگر کم نشود، بهطور قطع زيادتر نخواهد شد.
حتي در خوشبينانهترين حالت هم نميتوان اميدوار بود که در ماههاي آتي، خانوادهها قادر به بهروزکردن بدهيهاي خود به شرکتهاي گاز و برق شوند و شايد بازنگري در بخشي از طرح هدفمندسازي يارانهها و بازگشت به ايدهي طراحي شيب ملايم پنجساله براي آزادکردن قيمتهاي حاملهاي انرژي، بهخصوص گاز و برق، در چنين وضعيتي اجتنابناپذير باشد.
دراينبين، نمايندگان مجلس شوراي اسلامي ميتواننددر تعديل اين وضعيت و رفع معضل پيشآمده نقشي اساسي ايفا کنند.
بديهي است نمايندگان مجلس خود در بروز اين چالش به اندازهي دولت نقش داشتهاند و بههرحال بهعنوان موکلان مردم موظف بوده و هستند که مطالبات و دغدغههاي آنان را در لوايح و مصوبات قانوني لحاظ کنند. اکنون که اعضاي کميسيون تلفيق بودجهي مجلس در حال بررسي لايحهي بودجه 1390 هستند و بهزودي اين لايحه به صحن علني خواهد رفت، بهترين فرصت براي نمايندگان، بهخصوص اعضاي کميسيون انرژي، براي ايفاي اين نقش حياتي و «بازگرداندن بخشي از آب رفته به جوي» فراهم است.
بهطور طبيعي، بحث اجراي هدفمندي يارانهها در سال
جاري، بخش مهمي از مباحث بودجه را تشکيل داده است و بهترين فرصت براي توجه
جدي به دغدغههاي اقتصادي و اجتماعي مردم و رفع چالش به وجودآمده، فراهم
است؛ چراکه اگر اين چالش در همين ابتداي راه، بهگونهاي دورانديشانه حل و
فصل نگردد، در آينده به معضلي گلوگير مبدل خواهد شد و اين گلولهي کوچک
برفي به بهمن مهيب مبدل خواهد شد که کليت طرحهاي تحول اقتصادي دولت را
تهديد خواهد کرد.
سخن آخر اينکه آقايان قواي مقننه و مجريه باور
بفرماييد، اين قبوض واقعاً سنگين است و پرداخت آنها در اين وضعيت تقريباً
ناممکن است، لطفاً کمي کوتاه بياييد...
تهران امروز:زمان شنيدن انتقاد يارانهاي رسيده؟
«زمان شنيدن انتقاد يارانهاي رسيده؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي تهران امروز به قلم محمد عدلي است كه در آن ميخوانيد؛زماني كه اجراي قانون هدفمندييارانهها آغاز شد، بدنه كارشناسي كشور از شيب تندي كه دولت براي مرحله نخست جراحي اقتصاد برگزيده بود، شگفتزده شدند. نمايندگان مجلس نيز مغايرت شيوه اجراي دولت با آنچه در قانون پيشبيني كرده بودند را مشاهده ميكردند هر چند كه سخني به انتقاد بر زبان جاري نميساختند. پارلمان كشور كه علاوه بر وظايف قانونگذاري، مسئول نظارت بر عملكرد دولت نيز هست، در اين مدت به نشانه همكاري با دولت چشم بر عدول قوه مجريه از مرزهاي قانوني بست. در روزهاي آغازين اجراي قانون هدفمندييارانهها شرايط كلي كشور بر مبناي حمايت از دولت بود چه، نهاد اجرايي كشور بيمار رو به احتضار را به اتاق عمل برده بود و تيغ جراحي را به كار گرفته بود. در آن زمان بود كه اقتصاددان برجسته كشور كه پيشتر انتقادهاي جدي را نسبت به روش دولت مطرح ساخته بود، انتقاد در زمان اجراي قانون را جايز ندانست. محسن رناني ايستادن بالاي سر جراح هنگام جراحي و انتقاد از شيوه عمل را به ضرر بيمار دانست و سكوت را چاره كار قلمداد كرد.
در آن روزها تمامي اركان نظام به درستي به ياري دولت پرداختند و از رسانهها گرفته تا نمايندگان مجلس، راه را براي حركت به سمت اصلاح شرايط اقتصادي كشور باز كردند. اكنون نيز ميتوان با همين هدف به ياري دولت شتافت و اين بار با ارائه انتقاد و نظرهاي اصلاحي قوه مجريه را به سمت مسير درست هدايت كرد. حال كه همه دلسوزان نظام هدفمندييارانهها را لازمه سامان دادن به اوضاع اقتصادي كشور تشخيص دادهاند و آغاز اجراي اين طرح نيز موفقيتآميز ارزيابي شده است، ميتوان به بهبود شيوه اجرا فكر كرد.
در شرايطي كه قانون هدفمندييارانهها چهارمين ماه خود را رو به پايان ميبيند ديگر لازم نيست منتقدين را به اخلالگري اقتصادي متهم ساخت.
موضوع قبوض نجومي گاز باب تازهاي را براي وارد شدن انتقادهاي يارانهاي به دولت باز كرده است. ابراز نارضايتي عمومي و به تكاپو افتادن نمايندگان مجلس در سوال از دولت در اين زمينه، شرايط را براي نظارت دقيقتر قوه مقننه نسبت به اجراي اين قانون مهم فراهم ساخته است. نمايندگاني كه تا پيش از اين به اين شكل با اعتراض موكلانشان مواجه نشده بودند، وظيفه خود ميدانند كه صداي اعتراض مردم را به گوش دولتيان برسانند و با راهكارهاي قانوني از افزايش فشار به مردم جلوگيري كنند. روشي كه دولت در آزادسازي قيمت حاملهاي انرژي در پيش گرفته است چندان مورد تاييد ساكنان خانه ملت قرار ندارد. مهمترين انتقاد آنها نيز به شيب غير ملايم اصلاح قيمتهاست. دولت اما همانطور كه در لايحه هدفمندييارانهها گنجانده بود از ابتدا اعتقاد به اجراي سريع اين طرح بزرگ اقتصادي داشت و براي آن سه مرحله را در نظر گرفته بود. پارلماننشينان اما براي حفظ رضايت عمومي و كاهش فشار به اقشار مردم، اجراي 5 ساله هدفمندييارانهها با شيب ملايم را قانوني كردند. هرچند كه دولت باز هم بر نظر خود پافشاري داشت و رسما اعلام كرد كه قانون را در سه مرحله اجرا خواهد كرد. در گام نخست نيز چنين وعدهاي از سوي دولت عملي شد و قيمت حاملهاي انرژي تا حد زيادي راه آزادسازي را پيمود. وزير بازرگاني نيز به تازگي اعلام كرده است كه گام دوم هدفمندييارانهها در سال 90 كليد خواهد خورد. درخواست درآمد 62 هزار ميليارد توماني دولت در لايحه بودجه سال جاري نيز اين موضوع را اثبات ميكند چه اگر دولت بخواهد چنين درآمدي را كسب كند نياز به افزايش مجدد قيمتها دارد. اين در حالي است كه قانون هدفمندييارانهها كسب درآمد سالانه 20 هزار ميليارد تومان را پيشبيني كرده است. اگر سال 89 را (با وجود اجراي هدفمندييارانهها در سه ماه پاياني آن) سال نخست اجراي هدفمندييارانهها قلمداد كنيم، طبق قانون، دولت در سال دوم يعني سال جاري بايد حداكثر 40 هزار ميليارد تومان از محل آزادسازي قيمتها درآمد كسب كند. دولت اما درآمد 62 هزار ميليارد توماني درخواست و كميسيون تلفيق مجلس شوراي اسلامي نيز با آن موافقت كرده است. موضوعي كه خود به تنهايي شيب تندتر از آنچه در قانون آمده را براي اصلاح قيمتها تضمين ميكند. همين ماجرا به همراه قبوض نجومي گاز موجب شد تا كميسيون انرژي انتقادهاي صريحي را به دولت داشته باشد و حتي كار به اولتيماتوم رئيس اين كميسيون به قوه مجريه برسد. سلب اختيار از دولت در اصلاح قيمتها، هشداري بود كه مجلس به مجري قوانين كشور داد تا شايد شيب آزادسازي قيمتها، راه پيروي از قانون را پيش گيرد.
به نظر ميرسد در اين برهه، زمان آن فرا رسيده است كه دولت با شنيدن صداي منتقدان و نمايندگان مجلس به اصلاح رويه آزادسازي قيمتها بپردازد تا قانون هدفمندييارانهها به سلامت مسير اجرا را از سر بگذراند. هدف اصلي پيشنهاددهندگان و منتقدان نيز دفع خطرات احتمالي از سر راه هدفمندييارانههاست تا طرحي كه حالا به يك اصل در اقتصاد كشور بدل شده است، سرنوشت خوشايندي را تجربه كند. رسانهها نيز با چنين هدفي پاي در اين مسير نهادهاند تا با انتقال ديدگاههاي كارشناسان و نمايندگان مردم، نقشه راه مطلوبتري را براي به مقصود رسيدن هدفمندييارانهها پيش روي مجري بگذارند.
نكته مهم در اين باب، اين است كه شنيده شدن صداي مردم براي اصلاح شيوه اجراي هدفمندييارانهها موضوعي است كه رئيسجمهور در آيين آغاز اجراي اين قانون به مردم وعده داده بود. محمود احمدينژاد در برنامه تلويزيوني 28 آذرماه سال گذشته كه در آن از آغاز جراحي بزرگ اقتصاد سخن گفت، اين طرح را طرحي مردمي خواند و اذعان داشت كه دولت در طول اجراي طرح با شنيدن نظرات مردم به اصلاح امور خواهد پرداخت. در اين ايام كه مردم از طريق نمايندگانشان در مجلس نظرات خود را به دولت انتقال ميدهند، انتظار ميرود تا وعده رئيسجمهور عملي شود و شيوه اجراي هدفمندييارانهها به سمت اصلاح پيش رود. وعدهاي كه پيشتر در مورد نرخ گازوئيل جامه عمل پوشيد و دولت با شنيدن صداي اعتراض فعالان حوزه حملونقل عمومي، نرخ 350 توماني گازوئيل آزاد را به 150 تومان تقليل داد.
آفرينش:شوك قيمتي
«شوك قيمتي»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در ان ميخوانيد؛ديروز کميسيون انرژي مجلس باتشريح نتايج نشست مشترک دولت و مجلس براي بررسي وضعيت قبوض گاز تشکيل شد که در طي آن مجموع نمايندگان مجلس از وضعيت تعرفه هاي جديد گازبهاي مشترکان قانع شدند و به اين باور رسيدند که هيچ "شوک قيمتي" به خانوارها وارد نشده است .
همچنين نماينده بوشهر تصريح کرد که يکي از بهترين شيوه هاي مقابله با افزايش گازبها با توجه به تعرفه هاي جديد اصلاح الگوي مصرف انرژي توسط مشترکان خانگي مي باشد و خانوارها براي مديريت اقتصاد خود بايد مصرف انرژي را مديريت کنند.
وي تصريح کرد در حال حاضر حجم قابل توجهي از قبوض گاز مشترکين کمتر از 20 تا 40 هزار تومان است. که در ادامه مدير عامل شرکت گاز نيز تاکيد کرد در دي ماه 83 درصد قبوض گاز مشترکين کمتر از 40 هزار تومان بود و اين آمار در بهمن سال گذشته هم در حدود 87 درصد بوده است.
در ابتداي امر خطاب به نمايندگان محترم که از وضعيت گازبهاي سنگين مشترکين راضي هستند بايد عرض کنيم بهتر بود تا يکي از نمايندگان مناطق سردسير يا کوهستاني پيگير اين امر در کمسيون انرژي مي شد که حداقل نارضايتي هاي مردم را در اين زمينه لمس مي کرد. به نظر نمي رسد مردم در گرمسير ترين نقطه کشور با مشکل گازبها رو به رو باشند!.
گوش دادن به يک سري آمار و ارقام از سوي نهادها وسپس قانع شدن و بسته شدن پرونده در شأن نمايندگان ملت نيست. يک مسافرت درون شهري کافيست تا با شنيدن گفتگوهاي مردم از ميزان رضايت آنها نسبت به وضعيت قبوض گاز مطلع شويد.
با اعلام رضايت نمايندگان محترم از تعرفه هاي افزايش بهاي گاز بايد به اين نکته اشاره کنيم که در اکثر قبوض گاز خانوارها يک شيب معتدل افزايش قيمت ديده نمي شود بلکه افزايش قيمت ها به صورت تصاعدي و غير متعارف بوده است. درارائه گزارشات و آمارها به مجلس از سوي وزارت نفت عنوان شده است که گازبهاي 89 درصد مشترکان زير 50 هزار تومان بوده است . آيا واقعا نمايندگان محترم اطلاعي از ميزان نارضايتي مردم ندارند؟!
آيا افزايش قبوض مشترکيني که تا قبل از اين زير 20 هزار تومان پرداخت مي کردند و درحال حاضر بالاي 100 هزار تومان بابت گازبها مي پردازند "شوک قيمتي" نيست؟.
البته راه کار نمايندگان محترم مبني بر بهينه سازي مصرف انرژي و مديريت آن از سوي خانواده ها امري درست و به جا مي باشد، اما تاوان عدم وجود قانون مديريت صحيح در ساخت و سازها و استانداردهاي مصرف انرژي را هم مردم بايد پرداخت کنند. به عنوان مثال ما خودرويي را درکشور ساخته ايم که استاندارد نيست و مصرف سوخت آن بالاست آيا مردم مقصر اصلي در افزايش مصرف سوخت هستند؟ اگر زمينه هاي بهينه سازي مصرف انرژي در کشور آماده نيست پس چرا بايد فشار آن را مردم متحمل شوند؟
از طرفي گاز مانند برق يا آب نيست که بگوييم الگوهاي مصرف به سمت اصراف و بي توجهي از سوي مصرف کنندگان گرايش دارد همچنين اقشار متوسط و ضعيف جامعه معمولا از وسايل گرم کننده و خنک کننده پر مصرف استفاده نمي کنند.
اما خطاب به شرکت گاز بايد عرض کنيم آيا حضور بي شمار مردم در ادارات گاز جهت اعتراض به افزايش بي سابقه قيمت گازشان نشان از نارضايتي آنها نيست. همچنين شرکت گاز اعلام کرده است مشترکين ناراضي مي توانند با مراجعه به ادارات گاز محل سکونت مراتب اعتراض خود را عنوان نمايند لذا براساس مشاهدات عيني هيچ قسمت و يا نهاد مشخصي براي رسيدگي به امر معترضين وجود ندارد. البته راه کاري براي آنها تعيين کردهاند و آن "قسط بندي" گازبهاي آنان مي باشد. که در صورت عدم پرداخت آن در سررسيدهاي معين مشترکين با جريمه هاي پلکاني و تساعدي رو به رو خواهند شد.
انتظار مي رود تا نمايندگان محترم در خانه ملت در بررسي چنين مشکلاتي که گريبان قشرعظيمي از مردم را گرفته تمهيدات موثرتري بيانديشند.
جهان صنعت:حداقل بیپاسخ میگذاشتید
«حداقل بیپاسخ میگذاشتید»عنوان سرمقالهي
روزنامهي جهان صنعت به قلم روژیا یکتا است كه در آن ميخوانيد؛ روز گذشته
معاون اول رییسجمهور، محمدرضا رحیمی از وزیر بهداشت درخواست کرد تدبیری در
نظر گیرد تا نتیجه آزمایشها به صورت فارسی نوشته شود و این مساله به قدری
تعجبآور است که به نظر میرسد باید نکاتی در خصوص آن مورد اشاره قرار
گیرد که شاید آقای معاون در برنامه خبری بعدی خود بگوید این کار قرار است
چگونه انجام شود.
در ابتدا باید گفت که بعضی موارد دارای قانون نوشته
شدهای نیست اما قانون نانوشتهاش به همان اندازه الزامآور و محکم است و
بحث مورد اشاره با دلایلی قانعکننده آن هم در سطح بینالمللی از همین
موارد به حساب میآید.
در علم پزشکی مواردی است که به صورت اصطلاح بیان
میشود و یکی از دلایل حرکت فوق هم این است که اگر در صورت نیاز، بیماری
خواست پرونده پزشکی خود را به خارج از کشور منتقل کند پزشک جدید نیاز
نداشته باشد آزمایشها را تکراری انجام دهد یا اینکه بیمار با توجه به
شرایط روحی و جسمیاش مجبور به ترجمه پرونده خود نشود که شاید زمان برای وی
بسیار حایز اهمیت باشد؛ علاوه بر این امروزه معنای بیمار و پزشک کمی تغییر
کرده و گذشته از بیمارانی که برای معالجه به خارج از کشور میروند به شکل
اینترنتی هم میتوانند با پزشکان در تمام دنیا ارتباط برقرار کنند که این
گروه هم قاعدتا مشکلاتی مشابه گروه اول پیدا خواهند کرد.
از سوی
دیگر در داخل کشور در صورتی که پزشکان بخواهند درباره پرونده مریضی با هم
ارتباط بگیرند برای آنها بهتر است از این طریق وارد عمل شوند زیرا اگر بنا
باشد اصطلاحات حتی به سفارش فرهنگستان زبان و ادب فارسی به زبان فارسی مطرح
شود، تجربه نشان داده که ابتدا باید مفهوم آن برای صنف موردنظر تفهیم شود و
در آخر هم یک گروه به کار میگیرند و گروه دیگر از روش قدیمیشان استفاده
میکنند و این اصطلاحات بیاستفاده میماند و به عبارتی دیگر زمانی صرف
میشود که نتیجهای در بر نخواهد داشت.
اما تعجب از طرح این امر جایی برجسته میشود که وزیر بهداشت و درمان کشور، مرضیه وحیدیدستجردی ابراز کرده حرکت فوق انجام خواهد شد به عبارتی دیگر اگر آقای معاون احتمالا به خاطر به زحمت افتادن یک آزمایش به این نتیجه رسیده اما خانم وزیر به خوبی میداند که حرکت فوق عملی نیست و در حد یک اظهارنظر باقی خواهد ماند بنابراین جا داشت که اگر نمیخواست با رییس خود مخالفت کند حداقل این درخواست را بی پاسخ میگذاشت.
دنياي اقتصاد:سايههاي ترديد
«سايههاي ترديد»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقصاد به قلم دكتر سيد احمد ميرمطهري است كه در آن ميخوانيد؛در حالي كه قيمت طلا و نفت هر روز ركوردهاي تازهاي از افزايش دارند، كشور در حال تجربه حذف يارانهها و افزايش نسبتا شديد قيمت برخي حاملهاي انرژي است.
بانكمركزي هنوز بسته پولي سالجاري را قطعي نكرده و بودجه سال 1390 در مجلس نهايي نشده و اجراي برنامه پنجم در اولين سال خود فعلا شروع نشده، ناگهان موضوع حذف چند صفر يا همه صفرهاي واحد پول ملي مطرح ميشود. نحوه طرح آن نيز به نوعي است كه ظاهرا بانك مركزي تصميم خودش را گرفته و قصد اجراي آن را دارد؛ فارغ از آنكه اين يك تصميم ملي است و بدون اخذ نظرات صاحبنظران و كارشناسان و فعالان اقتصادي و بررسي دامنهها و بازتابهاي اين تصميم كه بر روي تكتك آحاد ملت ايران و تمامي سياستهاي اقتصادي اثر ميگذارد، نگاه بانك مركزي به موضوع، برخوردي اداري و خالي از كار كارشناسي به نظر ميرسد.
اگر بانك مركزي تعريف پول را كه وسيله مبادله است ميخواهد عوض كند و به تعريف ارزش پول و پول پرقدرت كه به رشد اقتصادي، افزايش حجم صادرات، حجم ذخاير ارزي و توان توليد بستگي دارد، اعتقادي ندارد و حفظ ارزش پول ملي و مبارزه با تورم ديگر در دستور كار اين بانك قرار ندارد نه يك صفر، بلكه همه صفرها را هم ميتواند حذف كند.
اينكه از محسنات اين تصميم، گفته شده كه در آينده يك ريال برابر يك دلار خواهد شد، مژدهاي نيست كه با عجله چنين تصميمي گرفته شود؛ چراكه اقتصاد ايران بر مبناي دلار نميچرخد و آيا بانك مركزي به نظريه برابري قدرت خريد اعتنايي دارد و يا آنكه صرفا با برابري فعلي هر 10000 ريال با يك دلار كه آنهم محاسبهاي ايراددار است، ميخواهد با حذف صفرهاي ريال و برابر كردن هر يك ريال با يك دلار، پول ملي را افزايش ارزش دهد.
در شرايطي كه بحران مالي جهاني كماكان استمرار دارد و پيامدهاي آن كه ركود و كسادي است غيرمستقيم بر تراز پرداختهاي اقتصاد ايران اثر ميگذارد و ركود بيشتري را به داخل كشور منتقل كرده و شرايط ركود تورمي را تشديد ميكند، رسانهاي كردن تصميمي غير كارشناسي در مورد پول ملي، در حالي كه در پهنه بازار پول، مشكلات شبكه بانكي با مطالبات لاوصول و سرمايه ناكافي برخي بانكها بهجاي خود باقي است و بسته پولي بانك مركزي براي سال جاري مواجه با ابهاماتي جدي ميباشد، سايههاي ترديد بر ضرورت و اثربخشي حذف صفرها را افزايش ميدهد.
فراموش نشود شرط لازم براي عبور اقتصاد ايران از مشكلاتي كه با آن مواجه است، فعلا دستكاري در صفرها نيست و در صورت اتخاذ چنين تصميمي اين وظيفه مجلس شوراي اسلامي است كه در اين خصوص، نظر نهايي را در مورد پول ملي اعلام كند.