آذرماه گذشته خبری به نقل از حمیدرضا افراشته، معاون امور استانهای مشاوران جوان، منتشر شد که وی در آن به تفصیل به دفاع از عملکرد اسفندیار رحیممشایی پرداخته بود؛ مشایی در بهمن 1388 علاوهبر دیگر مسئولیتهایش، رییس گروه مشاوران جوان رییسجمهوری شده بود.
ابتدا قرار بود بیشتر درباره عملکرد مشاوران جوان صحبت شود، ولی اظهارنظرهای جالب توجه افراشته درباره رحیم مشایی، بخش عمده این مصاحبه را تشکیل می دهد. افراشته که داماد پروین احمدینژاد عضو شورای شهر تهران است، از فعالان سابق بسیج دانشجویی دانشگاه امیرکبیر و در دولت نهم نیز عضو شورای مشاوران جوان ریاست جمهوری بوده است. با هم این گفت وگو را که درمحل ساختمان کوثر نهاد ریاست جمهوری انجام شده، می خوانیم.
* اگر بخواهید وظایف اساسی مشاوران را جوان بهصورت عمده ذکر کنید، به چه مواردی اشاره میکنید؟ بهطور کلی مشاوران جوان دو وظیفه اصلی را بر عهده دارند. ابتداییترین وظیفه مشاوران، تسهیل نخبهپروری سیاسی، مدیریتی و اجتماعی است. مشاوران جوان باید بتوانند نسل بعدی مدیران انقلاب را در دامان خود پرورش دهند. وظیفه اصلی دیگر این سازمان، ارائه خدمات مشاوره به مدیران کشور است تا در پناه تجربه مدیریتی و علمیای که مدیران دارند، از مشاورههای افکار جدید نیز بهرهمند شوند.
* آیا این درست است که برخی افرادی که شما میگویید، روابط نسبی با مدیران دارند؟ نه چنین چیزی نیست. من رد نمیکنم که ممکن است برخی از افراد در مشاوران جوان و بدنه دولت، با همدیگر ارتباط خانوادگی داشته باشند، ولی گروه مشاوران جوان بر این اساس شکل نگرفته است.
* منتقدان مشاوران جوان میگویند این سیستم بر اساس نگاههای خانوادگی شکل گرفته و کارکردی ندارد؟ این غلط است. در همه دولتها شرایطی بهوجود آمده که در آنها گرایشهای فامیلی و حزبی و جناحی و این مسایل بوده است.
* شما درباره دولت صحبت میکنید یا مشاوران جوان؟ من درباره دولتهای پیشین حرف میزنم. آقای احمدینژاد این فضا را شکست، ولی 100 درصد نتوانست در این امر موفق شود. ایشان توانست این گفتمان را که باید همیشه در در کنارمان اشخاص از طیف خودمان، آدم خودمان و همفکر خودمان باشند، شکست دهد.
* گفته میشود فهرستی از افرادی که توسط فامیلهایشان در کارهای مشاورهای حکم برایشان صادر کردهاند، وجود دارد. چنین چیزی نیست. اگر هست که شما منتشر کنید. ممکن است آقایانی که بودهاند، با همدیگر فامیل شدهاند. ولی اینکه بر اساس روابط فامیلی، ما بخواهیم به سازمان سر و شکل بدهیم، چنین چیزی نبوده است.
* پس شما این مسأله را کلا رد میکنید؟ این نگاه را رد میکنیم.
* بگذریم، تاکنون سه رییس برای این گروه تعیین شده، اگر بخواهید دورههای مختلف ریاست مشاوران جوان را بازگو کنید، چه تعبیری را بهکار میبرید؟ در دوران ریاست آقای بذرپاش که تازه این گروه تشکیل شده بود، برخی از مدیران که با گروه مشاوران جوان کنار نمیآمدند، کنار آمدند. دوران آقای شیخالاسلامی، دوران تثبیت این وضعیت بود، یعنی افراد و مدیران سنتیتر، پذیرفتند که گروه مشاوران جوان میتواند کارها و خدماتی را ارائه دهد. پس از این بود که آقای احمدینژاد تصمیم گرفت برای آنکه کشور از خدمات این گروه بهتر استفاده کند، فردی نزدیک به خودش را در رأس این مجموعه قرار دهد. اینطور شد که آقای مشایی را بهعنوان رییس گروه مشاوران جوان برگزید. دوران مهندس مشایی، دوران بلوغ این مجموعه است.
* منظورتان از کار چیست؟ آیا مشاوران جوان، یک عامل اجرایی در بدنه دولت محسوب میشوند؟ کار از جنس مشاوره است. بهطور خاص، در حوزه مدیریت مشترک جهانی، این مشاوران، کار تدوینی انجام میدهند. یعنی کار مطالعاتی و اجرایی این طرح را عهدهدار شدهاند. یا در بحث انتقال الگو، این مشاوران جوان، در سطح بینالمللی و در کشورهای خارجی، ابتدا در کشورهای جنبش عدم تعهد و بعد هم در کل جهان، این امر را عهدهدار میشوند.
* از این مسأله که عبور کنیم، به موضوع ریاست این گروه بر میخوریم؛ چرا در مورد آقای مشایی بهعنوان یک چهره خبرساز، اینقدر حساسیت وجود دارد؟ ببینید، این را اگر میخواهید بزنید یا کامل بزنید یا اصلا نزنید. دو اتفاق در اینباره در جریان است. اول اینکه یک عده در جریان اصولگرا دنبال این مسأله هستند. عدهای از اصولگرایان مطرح میکنند که مشایی میخواهد رییسجمهوری بشود، خودشان مطرح میکنند و خودشان هم میترسند. یعنی فکر میکنند چون خودشان گفتهاند، حتما مشایی هم خواهد آمد. اینها هم خودشان مطرح میکنند مشایی میآید، خودشان هم میترسند و خودشان هم شروع به تخریب میکنند. این یک فضاست، لذا بر این اساس چون احساس میکنند مشایی نزدیکترین فرد به رییسجمهوری و محتملترین فرد برای ریاست جمهوری آینده است، میترسند و شروع به تخریب میکنند. یک فضایی نیز خارج از جریان اصولگرایی هست؛ که رهبری هم نهیب زدند به اصولگراها، ولی نمیدانم چرا اصولگراها این را نگرفتند. جریان فتنه به دلایل مختلف، محرز است که مجرمند و محرز است از یک جا خط میگیرند. برای اینکه اخبار مهدی هاشمی از این فضا خارج شود، میآیند فضای مشایی را مطرح میکنند. یعنی بحث مشایی، مفری برای آقایان شده. بحث دانشگاه آزاد که داغ میشود و در یک قدمی خیمههای فتنه که میرسند، یک موضوع فرعی مثل مشایی را مطرح میکنند و آقایان اصولگرا دنبالش را میگیرند.
* ببخشید، متوجه نشدم، بالأخره از نظر شما، نقش آقای مشایی در دولت فرعی است یا اصلی؟ نه، ببینید، این را که نقش آقای مشایی یک نقش اساسی در دولت است، نمیتوان نادیده گرفت. آقای مشایی به واسطه اعتماد آقای احمدینژاد، ویژگیهای فردی، ویژگیهای اداری و موضوعاتی که دنبال میکنند، اتفاقا یک موضوع اصلی در دولت هستند. ولی اینکه ما میآییم یک سری از حرفهای ایشان را که بعضا کامل شنیده نمیشود، فقط به آن اشاره میکنیم، موضوع را عوض میکنیم، شرایط را خلط میکنیم، یک موضوعاتی از این دست را میگیریم و به آن میپردازیم و در کار دولت میخواهیم سنگ بیندازیم، این میشود موضوع فرعی. نقش ایشان، یک نقش اصلی است.
* یعنی میگویید نقش مشایی در دولت اصلی است، ولی موجهایی که در جامعه ایجاد میکند، فرعی است؟ اتفاقا تأثیرگذاری آقای مشایی بهگونهای است که ایشان را جزو موضوعات اصلی قرار داده. منتها فضایی که ایجاد میکنند و بعضا به توهین، فحاشی و غیبت میرسد، موضوع غیراصلی است.
* پس چرا رییس دفتر رییسجمهوری اینقدر اصرار دارد حرفهایی بزند که موضوع اصلی شود؟ نمیتوانید به یک آدم بگویید شما حرف نزن، چون شما حرف میزنید، دیگران سوءاستفاده میکنند. باید به دیگران که سوءاستفاده میکنند بگویید درست رفتار کنید. آقای مشایی یک فضایی را ایجاد کرده مبتنی بر کار و تلاش و آقای احمدینژاد به او اطمینان دارد. حالا میگوییم چرا احمدینژاد اعتماد دارد، خب، شما هم کار کنید تا رییسجمهوری به شما هم اعتماد کند.
* ریشه این «اعتماد و نگاه ویژه» را چه چیزی ارزیابی میکنید؟ بخشی از این فضا بهواسطه نگاه ویژهای است که آقای احمدینژاد به آقای مشایی دارد. حتما آقای احمدینژاد و آقای مشایی باید بروند چشم خودشان را درست کنند که نگاه ویژه به همدیگر نداشته باشند!
* بهنظر میرسد «نگاه ویژه»، تنها دلیل این مسأله نباشد. مسایل دیگری نیز وجود دارد که شما به بخشی از آنها اشاره کردید. فکر نمیکنید همین مسایل، حاشیهساز شده باشد؟ این که یک آدم بیاید و در حوزههایی وارد شود که ایراد نیست؟! چون در یک فضای کارشناسی دارند حرف میزنند و اگر کسی مخالف است باید بیاید در همان فضا جواب بدهد. ولی وقتی فضا را سیاسی میکنند و چاشنیاش بیاخلاقی و تهمت و غیبت میشود، مسایلی که شرع روی آن خیلی حساس است (این دیگر شده آخرالزمان که ما حلال خداوند را حرام و حرام خداوند را حلال کردهایم). خب با این تفاسیر، نباید سراغ مشایی رفت و باید سراغ کسانی برویم که این فضا را ایجاد میکنند. به فرض مشایی خطا دارد. همان حرفی که از اول بوده، فرض کنیم خطای مشایی این است که در یک حوزه کارشناسی وارد میشود و حرف کارشناسی میزند که این کارشناسی ممکن است غلط باشد. ولی ما میآییم به او فحاشی میکنیم، تهمت میزنیم، حرفش را نقض میکنیم و این مخالف مشی اصولگرایی است. شما میگویید مشایی موضوع اصلی است، بله، ایشان موضوع اصلی هستند، ولی حواشیای که برایش ایجاد کردهاند، فرعی است.
* یعنی شما میگویید خطای آقای مشایی، بحث کارشناسی است؟ نه، من میگویم خطا ندارد، باید در حوزه کارشناسی وارد شد. ایشان در حوزه مباحث سیاسی، اجتماعی، برگرفته از گفتمان اسلامی، نظریاتی دارند که باید در حوزه کارشناسی نقد شود. اینکه زعمای قوم و فن حرفهای او را مغایر با نصوص دینی یا حرف امام ببینند، من که گیر نیاوردهام، تا آنجایی که بضاعت اندک من اجازه داده در متون گشتهام مغایرتی ندیدهام. ولی به فرض، اگر خبرگان بنشینند حرفهای ایشان را در فضای کارشناسی بررسی کنند و به حرف خلافی هم برسند، در آن صورت هم میشود خطای درجه دو، میشود خطای آدمی که در یک حوزهای اظهارنظر کرده و مغایر بوده، او را که نمیکشند. خانوادهاش را هم تحت فشار نمیگذارند. شخصیتش را هم زیر سئوال نمیبرند. نیت و حالات او هم که قضاوتش در اختیار بندگان نیست، و در اختیار حق تعالی است. پس خطای آقایان میشود خطای درجه یک و گناه کبیره.
* چرا آقای مشایی اینقدر دوست دارد کارشناسی کند؟ ببینید، مدیر، کارش اجراست، باید اجرا کند. چی را باید اجرا کند؟ باید بر اساس یک مدل که تولید فکر شده، کار کند. وقتی که چرخههای قبلی نمیچرخد، میرسد به مدیر. چه مدلی داریم که باید براساس آن جلو برویم؟
* قانون؛ قانونی که نمایندهها تصویب کردهاند و شورای نگهبان هم بر اساس شرع و قانون اساسی تأیید کرده است، ایشان تازه دنبال مدل میگردد؟ نه، ما بحث داریم.
* شما میگویید آقای مشایی یک مدل تازه از خودش صادر میکند؟ نه، شما میخواهید بگویید مشایی یک کار خلاف قانون کرده؟ موضع، این است: ارتباط دولت با نخبگان باید چطوری باشد؟ ما قانونی نداریم که! قانون میآید خطوط کلی را ترسیم میکند. قانون میگوید از یک ایدئولوژی کلی، بایدها و نبایدها را دربیاور و کار کن.
* منظورم از قانون، قانون اساسی نیست، مجموعه قوانین را میگویم. قوانین، یک سری بایدها و نبایدهاست. مثالی بزنم. ما یک موضوعی داریم بهنام موضوع شبیخون فرهنگی.
* ببخشید، سئوال من درباره روشهای اجرای دولت است و نمیخواهم وارد مثالهای شما شوم که به سئوال ربطی ندارد. موافقید به سئوالات جواب بدهید؟ ببینید، بحث این است، ما چهار سطح قانونی داریم، قانون اساسی، قوانین جاری مجلس، بخشنامهها و آیین نامههایی که دولت برای اجرای قوانین دارد.
* بازهم تأکید میکنم سئوالم این است که کار دولت، اجرای قوانین مجلس است. آقای مشایی، راهکار جدیدی برای اجرای قوانین دقیق که یک روش مدیریتی است، پیدا کرده؟ بهنظر شما مشایی بهعنوان مدیر اجرایی باید در امور هویت، ایرانیگرایی، موسیقی، اسلامشناسی و این مسایل کارشناسی کند؟ قانون، خط مشی کلی را میگوید. بایدها و نبایدها را قانون برنامه میگوید، ما باید در پایان برنامه به اینجا برسیم.
* اتفاقا مثال خوبی زدید. قوانین بودجهای کاملا مشخص میکند چه میزان هزینه و از کدام درآمد و در کدام ردیف و برای چه کارهایی صرف شود؛ این یعنی جزییات. دیگر چه ارتباطی با مدیر اجرایی دارد که درباره مسایلی که در سئوال قبلی گفتم نظریهپردازی کند؟ اینجوری نیست دیگر. متون مختلف مدیریتی، سبک مدیریتی را مشخص میکند. در قوانین ما سبک مدیریت، مطرح نیست. اینها چیزهایی است که در حوزه اختیارات مدیر است، خب، مدیر باید با چه سبکی مدیریت کند؟
* ببخشید، سئوالم درباره آقای مشایی و نظریهپردازیهای او در حوزههای مختلف است؟ اولا آقای مشایی چیزی خارج از قانون انجام نداده. در قالب قانون کار کردن، یک جاهایی میشود سبکهای یک مدیر. اصلا مدیریت چه تعریفی دارد؟ مدیریت میآید روشهایی را انتخاب میکند که کاراتر و مؤثرتر به اهدافی که در قوانین است، برسد.
* این بحثهای حاشیهای هم جزو روشهای مدیریتی سبک جدید آقای مشایی است؟ نه، ببینید، نگاه یک مدیر، باید تعبیر شود. این اتفاق نیفتاده. این مدل که میگویم، نه یک مدل کلی است که بخواهد خطوط را بگوید. مثلا موضوعی مانند بیحجابی، یک پدیده است، یک انحراف است. چقدر روی آن مطالعه شده؟ چقدر آسیبشناسی شده، چقدر به آن دقت شده؟
* اگر ممکن است ارتباط این چیزهایی را که میگویید با آقای مشایی روشن بفرمایید؟ دولت، مجری است. باید امور فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را که بر عهده رییسجمهوری و در ناحیه اجراست، تعیین کند.
* خب، لطفا ارتباط این کار با حوزههایی را که میگویید درباره مشایی تبدیل به حواشی شده، مشخص کنید؟ حاشیه دیگر چیست؟!
* همان که شما میگویید فروع است و تبدیل به اصول شده؟ دیگران نظریهپردازی و مدلسازی نکردهاند که در اختیار دولت قرار دهند تا دولت اجرا کند. این آدم وارد این حوزه میشود تا یک مدلی را بسازد که دولت بر اساس این مدل حرکت کند.
* یعنی بهدلیل مدلسازی... نگاه او این است که ولی فقیه و کلیت جمهوری اسلامی، قله است، بیرق دولت باید در بین مردم باشد. لذا دولت باید با سطوح مختلف، بهوسیله ابزارهای مختلف، ارتباط بگیرد.
* بهنظر شما بهدلیل تبیین همین نظریه است که اینقدر مشایی، زیر سئوال چپ و راست قرار دارد؟ ببینید او در حوزه مسائلی وارد میشود و دیگران بدون اینکه بهصورت کامل حرف ایشان را درک کنند، به نقد این حرفها میپردازند. کسی نمیتواند بر سلامت نفس ایشان خدشه وارد کند. اینکه جا دارد دیگران وارد شوند یا نه، یک بحث است! نه دیگران میتوانند چیزی بگویند که خارج از نص قانون باشد. انتقادی که به او وارد میکنند این است که مشایی وارد یک حوزهای از نظریهپردازی شده است، بنده این را یک ضرورت میدانم، دیگران نهتنها ضرورت نمیدانند، بلکه نقد میکنند، منتها بهجای نقد عالمانه و کارشناسی و دانشگاهی، میآیند نقد سیاسی با چاشنی بیاخلاقی را مطرح میکنند.
* چرا آقای مشایی نمیرود در دانشگاهها و در کرسیهای نظریهپردازی، حرفهایش را بزند؟ دلیلش این است که آقای مشایی کارش اجراست، کارش تولید فکر نیست. در این حوزه هم بهواسطه ضرورت وارد شده است.
* خب چرا تولید فکر میکند؟ بهتر نیست بهجای نظریهپردازی به امور اجراییای که شما مدعی هستید کار اوست، بپردازد؟چون قبلیها این کار را نکردهاند، او اجرایش را میکند. اجرایش را در میراث دیدهایم. اتفاقا در نهاد ریاست جمهوری ما اجرایش را بهطور کامل میبینیم. او مدیر است، حالا میخواهد اجرا کند، چون قبلیها کارشان را بهخوبی اجرا نکردهاند، یک گریزی هم به قبلیها میزند. کار ایشان که نظریهپردازی نیست، کارش اجراست، حالا یک گریزی هم به قبلیها میزند چون کارشان را انجام ندادهاند.
منبع: هفته نامه پنجره