بی تردید یکی از مباحث مهم در حوزه مطالعات جامعه شناسی تغییر و تحولات نسل هاست که در آموزه های دینی و اسلامی ما توجه خاصی به آن شده است. امام علی (ع) می فرمایند:
"فرزندانتان را به اخلاق (ادب) و خوی خودتان منحصر و مقید مسازید چرا که آنها برای زمانی جز زمان شما آفریده شده اند".
این سخن آغاز بابی است که در مورد نسل های امروز و دیروز جامعه خودمان بیشتر تحقیق و تفحص کنیم. ابتدا به نظر می رسد که باید تعریف جامعی از تعریف نسل داشته باشیم.
در دایره المعارف علوم اجتماعی" نسل" را این چنین تعریف کرده اند: "در جمعیت شناسی، به گروه هایی از افراد اطلاق می شود که مرحله ای از حیات را با یکدیگر آغاز کرده یا پایان داده باشند. یا به تعبیری منظور از نسل گروهی از افراد هستند که در فاصله زمانی معینی به دنیا آمده باشند" ،"که تقریبا 30 سال در نظر گرفته می شود."
اگر تا پیش از این ، نسل ها ، تفاوت های اندکی با پیشینیان خود داشتند ، رشد سرعت تحولات اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی و حتی تکنولوژیکی باعث شده نسل نو امروز ، از تغییرات اندک نسبت به گذشتگاه فاصله بگیرد و در مقایسه با آنان ، دچار تحولی فراتر از تغییرات متعارف شود. این مساله فی نفسه باعث گسست نسل ها شده و در واقع شکافی عمیق در پیکره جامعه به وضوح دیده می شود که از آن به شکاف نسل ها تعبیر می شود.
نسل امروز(جوان ها) و نسل دیروز (پدر و مادرها) چه تفاوتی با هم دارند؟ سوار بر قطار عمر شوید و پیوسته حرکت کنید: ایستگاه اول تفاوت در آرمان ها و هدف های دو نسل است. ایستگاه دوم در مفاهیم دو نسل است. ایستگاه سوم در الگویابی . ایستگاه چهارم در ظاهر و پوشش و نوع سخن گفتن و آداب و معاشرت و حتی و اصطلاحات روزمره. ایستگاه پنجم و پایانی تفاوت در انتظار از زندگی است که به دنبالش داشتن سبک های مختلف زندگی پدید می آید.
برگردیم به جامعه خودمان و نسل های انقلاب اسلامی را بررسی کنیم:
به طور کلی می توان گفت که انقلاب اسلامی از ابتدای شکل گیری تا حال با 4 نسل مواجه بوده است که عبارت خواهد بود از:
1- نسل اول ؛ افرادی که در سالهای 42 زیستند و جوان بودند و بیشتر عمر خودشان را صرف مبارزه با رژیم استبدادی نمودند و به رهبری امام (ره) باعث به وجود آمدن انقلاب اسلامی شدند . آنها بنیان گذاران واقعی انقلاب بودند و فداکاران آرمان های انقلاب.
2- نسل دوم که همان فرزندان با بهتر بگویم دست پرورده نسل اول هستند کسانی هستند که موتور حرکت انقلاب اسلامی را به کار انداخته و جنگ تحمیلی را اداره کردند. در واقع این نسل، نسل انقلاب و جنگ نام گرفته است.
این نسل سابقه پیروزی انقلاب 57 را دیدند و تجربه جنگ را هم چشیده است و حال وارد ساختارهای مدیریتی کشور شده است.
3- نسل سوم همان فرزندن نسل دوم که تجربه قبل از انقلاب و جنگ را ندارند.
4- نسل چهارم فرزندان نسل سوم همان هایی که در آینده نه چندان دور رسماً وارد عرصه خواهند.
وضعیت کنونی جامعه ما نشان می دهد که ما کشوری جوان هستیم و آینده کشور در اختیار نسل سومی ها و نسل چهارمی ها خواهد بود و سرانجام این کشور به دست آنها خواهد چرخید پس چاره ای جز شناخت آنان نیست.
مع الوصف از آنجا که نسل سوم ، نزدیک تر و پا به کار تر است ، اجمالا به بازخوانی ویژگی های آن می پردازیم که قاعدتاً در اغلب موارد با نسل چهارم قرابت هایی خواهد داشت.
به نظر می رسد که نسل سومی ها به لحاظ شخصیتی، هویتی مستقل تر و شکل یافته دارند . به علم ، فناوری و ارتباطات اهمیت مضاعفی قائل است و در باب دین و دینداری بیشتر از آن که به مظاهر بپردازند به جوهر و گوهر آن تکیه می زنند.
در رفتارهایشان پنهان کاری زیادی ندارند و ترجیح می دهند وقایع را آن طور که هست ببینند و بنمایانند.واقع بین ترند و در عین حال با صمیمیت و راحتی بیشتری با دیگران معاشرت می کنند.
این نسل، نسل پویایی است و روحیه انتقاد گرایی دارد ؛ تیز و تند است ولی شعارگرایی را نفی می کند و زیر بار آن نمی رود، مسایل را خیلی خوب لمس می کند و نسبت به آینده با نگرانی های خاص خودش می نگرد.
این نسل همچنین بر خلاف اسلاف خود ، خانه خود را مرکز جهان نمی پندارد و به تعامل و همگرایی جهانی باور دارد.
اقتصاد و معیشت برای آن در رتبه ای حیاتی درجه بندی شده است.این نسل به شدت از برخوردهای سلبی بیزار است و در همان حال تعامل پذیر و پذیرای منطق احترام آمیز است؛ نسلی فرهیخته که برای هر حرف و سخنی دنبال دلیل است.
هم از این روست که نسل سوم ما در مواجهه دائمی اش با نسل های پیشین ،همواره با کوله باری از سوالاتی بی پاسخ به هر دری می زند ولی مشکل اینجاست که عدم شناخت نسل پیشین که امروز عهده دار بسیاری از مناصب است ، باعث شده نسل امروز با نسل گذشته راحت نباشد و سوالاتش را پاسخ نیابد؛ چرا؟ چون نسل پیش باید برای افکار و ایده هایش توضیح کافی ارائه دهد و "ارزش" هایش را با "عمل" قرین سازد و "ایده" هایش را نه به صورت سخن که به شکل "پدیده" به نمایش گذارد. اما مشکل اینجاست که نسل پیشین ، با همان ادبیات و روش و منش دوران خود سخن می گوید و عمل می کند ، درست مانند معلمی که چهل سال پیش ، با ترکه آلبالو بر کف دست دانش آموزان می زد و امروز نیز با غفلت از این که تنبیه بدنی ورافتاده ، همچنان به همان روش منسوخ تکیه دارد.
نسل دوم که همه چیز را تجربه کرده و حال بر کرسی های خود تکیه زده ، به جای شناخت نسل جدید و تعامل با او به گذشته برگشته و همچنان در خاطرات آن سیر می کند و گویا خودش را آنجا جا گذاشته است.
ریشه ها هر چند قاعدتاً در گذشته اند اما شاخه ها که نباید بر زمین فرو روند و آسمان را از کف نهند.
نسل های پیشین ، آرمان های بلندی داشتند و همت شان هم به حدی والا بود که توانستند رژیمی را متلاشی کنند و جنگی را با سربلندی اداره نمایند و به دنبال مفاهیم ارزشمندی مانند استقلال ، آزادی، خودکفایی، ایثار، توسعه و ... باشند ولی اکنون اغلب همان ها فقط شعار می دهند ، انگار از جامعه امروزی فرسنگ ها فاصله دارند و مسایل و مشکلات جامعه را نادیده می گیرند.
در نتیجه نسل سوم ما سرخورده و مایوس می شود ، جامعه خودش را با جوامع دیگر مقایسه می کند و در میانه بی توجهی به خود ، از الگوهای دیگران پیروی می کند ، دیگرانی که نسل جدید را پژوهش کرده اند ، او را به رسمت شناخته اند و برایش برنامه دارند ؛ نتیجه این وضعیت ، آتشی خواهد بود که دودش به چشم خودمان می رود، به چشم همه نسل ها!
وقتی نسل جدید ما ، می بیند که نسل پیشینش مدام در جنگ و گریز سیاسی و جناحی اند و در همان حال ، ارتباطات بی حد و مرزی که از طریق امواج ماهواره و شبکه های اینترنت پدید آمده ، به او امکان مقایسه با جهان خارج را می دهد ، چگونه می تواند به نسل قبل اعتماد کند ، چه رسد به این که ارزش های آن را با جان و دل بپذیرد؟ حال بماند که بخشی از نسل کنونی ، نسل قبلی را متهم هم می کنند.
در مقابل این واکنش نسل سوم به نسل های قبل ، مجدداً واکنش قبلی ها به سومی ها را شاهد می شویم که با حالتی افراط گونه و متعصبانه به مجادله و اتهام زنی متقابل می پردازند و بدین ترتیب چرخه ای باطل از کنش ها و واکنش های پی در پی شکل می گیرد و آنها را رو به روز از هم جدا می کند .
نسل های پیشین ، برای نهادینه سازی ارزش ها و مفاهیمی که برای آن بپا خاستند و در دفاع از آن حتی جانشان را هم در طبق اخلاص نهادند ، فرصت زیادی ندارند و صد البته با روش های سلبی و از موضع بالا و قوه قاهره نمی توان شکاف بین نسلی را پر کرد.
باور کنید جوانان ما عاقل تر ، مومن تر و محکم تر پدرانشان هستند.
فرمودین نسل سوم پویاست!!!!!! میشه بگین اگه همین الان بریم تو خیابون واز این نسل پویا مثلأ بپرسیم لئو تولستوی کی بود چندتاشون می تونن جواب بدن؟!!!!
یا اینکه پویششون و سوالاتشون همش حول و حوش حجاب و امر به معروف و از این چیزاست.
خانم محترم نویسنده این متن مشکل اینجاست که متاسفانه عده کمی از نسل دومی ها با ابزار قرار دادنه مسائل اغتقادی اسم بقیه نسل دومی هائی رو که آدم حسابی هستن (دکتراتون مهندساتون نویسندهاتونو......) لکه دار کردن.
در غیر اینصورت یه مثال برای روشن کردن شما کافی خواهد بود (مگه اینکه کمر همت زده باشی که روشن نشی): الان اگه جنگی پیش بیاد کدوم یک از این نسل سومی های پویا!!!!! حاضرأ سینه سپر کنن؟ بی هیچ جنبه اعتقادی و فقط برای میهن. کدوم یکی از این نسل سومی ها می تونن یه مکتب فکری رو توضیح بدن. بنده خودم دکترم و از نسل دوم. گاهی اقات به این نسل سومی ها درس انگلیسی یا فرانسه می دم. مخواین باور کنید می خواین نکنید: دانشجوی 25 ساله کارشناسی ارشد سر کلاس نمیدونه نیوزیلند کجاست!!!!!!!! اینه پویشه این نسل؟! اینه کسائی که میخوان فردا صاحب منصب بشن؟! فعلأ که دقدقه اصلیشون مدل موهاشونه. وقت بکنن راجه به مضررات امواج پارازیت ماهواره هم نطق می کنن.