كوتاه ترين راه براي فهم دستاوردهاي راهبردي مذاكرات ژنو 3 براي ايران، مقايسه نتيجه مذاكرات با اهدافي است كه هر يك از طرفين پيش از ورود به مذاكرات رسما اعلام كرده بودند. فقط با انجام صحيح و كامل اين مقايسه است كه مي توان فهميد برنده اين نشست كدام طرف بوده است.
مذاكرات ژنو 3 در فضايي آغاز شد كه طرف غربي به وضوح انتظار داشت تركيب گزينه هايي كه در ماه هاي گذشته عليه ايران فعال كرده، با تاثيرگذاري بر محاسبات استراتژيك ايران، موضع آن را نرم تر كرده و احتمال كوتاه آمدن آن را افزايش داده باشد. در 9 ماه گذشته آمريكا با جديت تلاش كرده گزينه هاي تحريم (خارج و داخل شوراي امنيت)، تهديد به حمله نظامي، عمليات رسانه اي، ناآرام سازي فضاي داخلي ايران با حمايت از جريان فتنه و عمليات اطلاعاتي بويژه ترور را با يكديگر تركيب كند. تصور آمريكايي ها اين بودكه اين تركيب وقتي در كنار گزينه مذاكره قرار بگيرد، اثر خود را آشكار خواهد كرد. بنابراين 1+5 گمان مي كرد در مذاكرات ژنو 3 كاملا دست بالا را دارد و قادر خواهد بود برخي از درخواست هاي كليدي خود را به ايران تحميل كند. به همين دليل غربي ها اعلام كرده بود كه هدف اساسي آنها در ژنو، وادار كردن ايران به ورود به يك فرايند اعتمادسازي جديد و طولاني مدت درباره نگراني هاي كشورهاي غربي از برنامه هسته اي آن است.
در سوي مقابل، احساس ايران اين بود كه از هر زمان ديگري براي مقاومت در مقابل هرگونه درخواست زياده خواهانه 1+5 تواناتر است. ايران در مدتي حدود 5/1 سال توانست با موفقيت بزرگترين پروژه آمريكا عليه خود يعني فتنه 88 را با هزينه اي كنترل شده مديريت كند، تحريم ها در حالي كه غرب تصور مي كرد به سرعت فشار اقتصادي جدي به ايران وارد خواهد كرد، به فرصتي براي شكوفا كردن برخي از مهم ترين بخش هاي اقتصادي ايران (مانند بخش نفت و گاز) تبديل شد، تهديد به حمله نظامي به جاي اينكه ايران را بترساند اختلافات حادآمريكا و اسراييل درباره توانايي هاشان در مقابل ايران را آشكار كرد (به ياد بياوريد كه رابرت گيتس پس از اجلاس امنيتي هاليفاكس در كانادا، درخواست نتانياهو براي تداوم سخن گفتن درباره گزينه نظامي را هم رد كرد)، و نهايتا عمليات اطلاعاتي براي ترور دانشمندان ايراني درست در آستانه مذاكرات آن هم در حالي كه چند هفته قبل انگليسي ها به قصد خود براي انجام چنين پروژه هايي اعتراف كرده بودند، باعث شد ايران بيش از هر زمان ديگري سرسخت باشد و جلسه مذاكره را به مجلس محاكمه طرف هاي مقابل خود تبديل كند. به همين دليل ايران يك روز قبل از شروع مذاكرات به صراحت گفت كه حقوق خود را موضوع مذاكرات نمي داند و تنها با هدف ايجاد زمينه هاي همكاري گفت وگو خواهد كرد. معناي تلويحي اين سخن آن بودكه ايران مذاكرات ژنو را گفت وگوهايي راهبردي براي نشان دادن توانايي و امكانات بي نظير ملي، منطقه اي و فرامنطقه اي خود به 1+5 و تشريح شروط خويش براي ورود به همكاري در مسائل و بحران هاي حل نشده از موضعي برابر مي داند و اساسا معتقد است 1+5 در موقعيتي نيستند كه ايران براي تداوم برنامه هسته اي خود نيازي به مذاكره با آن داشته باشد.
آنچه درون مذاكرات رخ داد به هيچ وجه آن چيزي نبود كه غربي ها و شركايشان انديشيده و طراحي كرده بودند. اگر بخواهيم قضيه را خلاصه كنيم مي توان مسئله را اينگونه شرح داد:
1- ايران دور اول مذاكرات ژنو 3 را به محاكمه غربي ها در مورد ترور دانشمندانش اختصاص داد. طرف ايراني در اين دور چيزي غير از تشريح دلايلش در مورد آمريت و مباشرت امريكا، انگليس و اسراييل در اين ترور نگفت و به اشتون و ديگر اعضاي 1+5 هم اجازه نداد وارد موضوع ديگري شوند. اين نوع برخورد در گام اول به سرعت اين پيام را به طرف غربي منتقل كرد كه ايران از موضعي كاملا مستحكم وارد مذاكرات شده و هيچ بناي كوتاه آمدن ندارد.
2- در دور دوم مذاكرات، 2 اتفاق مهم افتاد. نخست اينكه 1+5 به ناچار پذيرفت هرگونه گفت وگو با ايران بايد در يك «چارچوب بسته اي» انجام شود. مقصود از چارچوب بسته اي در اينجا اين است كه ايران كل مسائل روي ميز را يك پكيج واحد مي داند و اجازه تفكيك آنها از يكديگر را نخواهد داد در حالي كه آنچه غرب در پي آن بود دقيقا همين تفكيك بود. آمريكايي ها مدت هاست مايلند- وگفته اند كه مي خواهند- درباره طيفي از مسائل با ايران وارد مذاكره شوند به اين شرط كه اولا موضوع هسته اي مسئله اول باشد و ثانيا مسائل با هم مخلوط نشوند و في المثل در همان حال كه گفت وگوهاي هسته اي در جريان است، مذاكراتي هم درباره افغانستان آغاز شود. ايران به اين دليل مشخص و البته مهم كه اين نوع مذاكره اجزاي قدرت آن را تجزيه مي كند با اين نوع مذاكره مخالفت كرده است.
علت اصلي مخالفت ايران با تفكيك مسائل مورد مذاكره از يكديگر و باز شدن مسيرهاي موازي مذاكره اين است كه در اين صورت آمريكا اين امكان را خواهد داشت كه در حالي كه در يك حوزه به ايران فشار مي آورد (مثلا حوزه هسته اي) در يك حوزه ديگر (مثلا حوزه مسائل منطقه اي) از امكانات آن بهره مند شود. اما رويكرد بسته اي در مذاكرات باعث هم افزايي مولفه هاي قدرت ايران مي شود و آمريكا را مجبور مي كند كه رفتار خود را در حوزه هايي كه تا به حال آنها را مجرايي براي اعمال فشار بر ايران مي دانست تعديل كند چرا كه در غير اين صورت در «نقاط مشترك» خبري از همكاري با ايران نخواهد بود. خبرهاي موجود نشان مي دهد اينكه بايد وارد بحث در مورد بسته ها شد نه موضوعات، يكي از اولين نكاتي است كه 1+5 در آغاز دور دوم مذاكرات ژنو 3 پذيرفته است. دوم اينكه ايران در اين دور تاكيد كرده است در مورد موضوع هسته اي فقط به 3 شكل همكاري هاي صلح آميز، خلع سلاح و عدم اشاعه مذاكره مي كند.
خبرهاي رسمي منتشر شده از مذاكرت نشان داد 1+5 با اين موضوع هم مخالفت نكرده و اگر چنين باشد مي توان گفت ايران قادر بوده لااقل حقوق هسته اي خود را به عنوان يك موضوع از روي ميز مذاكرات حذف كند. اگر بخواهيم خلاصه كنيم، ايران در دور دوم اولا از موضع متهم پاي ميز ننشست و اين مسئله را روشن كرد كه نگراني هاي جهاني درباره رفتارهاي غرب در حوزه هاي مختلف بسيار جدي تر از ادعاهايي است كه آنها عليه ايران مطرح مي كنند و ثانيا از موضع يك «قدرت آماده همكاري» با 1+5 سخن گفت كه همانقدر كه ظرفيت هايي براي حل مشكلات پيچيده دارد، از امكاناتي قدرتمند براي دفاع از خود و پاسخگويي به هرگونه تهديد نيز برخوردار است. به بيان ديگر، روشن كرد دقيقا همان حوزه هايي كه بالقوه موضوع همكاري است، مي تواند موضوع مخاصماتي سخت و شديد هم باشد.
3- اتفاق كليدي اما در دور سوم مذاكرات رخ داد. براي اينكه اهميت آنچه در اين دور رخ داد روشن شود لازم است اين موضوع را به ياد داشته باشيم كه غربي ها قبل از آغاز مذاكرات مكررا و به صراحت گفته بودند كه از ژنو 3 انتظاري ندارند جز اينكه در آن روي يك زمان و مكان براي مذاكرات بعدي توافق شود. معني ديگر اين سخن آن بود كه غرب پيشاپيش گفته بود حداكثر چيزي كه در اين گفت وگوها در پي آن است يك توافق شكلي در باره دور بعدي گفت وگوهاست و در مورد محتواي مذاكرات آينده يا آنچه اصطلاحا «دستور كار» خوانده مي شود توافقي صورت نخواهد گرفت. خروجي دور سوم مذاكرات دقيقا بر خلاف اين هدف اعلام شده غربي هاست.
ما نمي دانيم درون مذاكرات چه گذشته ولي مي توان حدس زد كه تيم ايران دستور كار اعلام شده خود را به طرف غربي قبولانده است. پيش تر گفتيم كه ايران قبل از آغاز مذاكرات و از جمله در بيانيه 14 آذر دكتر جليلي به روشني گفته بود كه جز گفت وگو براي همكاري موضوع ديگري را به عنوان دستور كار نمي پذيرد. آنچه هم كه به عنوان نتيجه نهايي مذاكرات در پايان دور سوم اعلام شد دقيقا همين بود: «گفت وگو براي همكاري حول نقاط مشترك اواخر ژانويه در استانبول». درست است كه كاترين اشتون بلافاصله بعد از مذاكرات سعي كرد از اين توافق - كه مطابق فايل صوتي مذاكرات جمع بندي خود اوست نه طرف ايراني- فرار كند ولي روشن است كه با اين تاكتيك هاي رسانه اي نمي توان آنچه را كه درون اتاق مذاكره رخ داده پوشاند چرا كه هر دو طرف صحنه را مستندسازي كرده اند. اشاره به دو نكته ضروري است؛ اول- گفت وگو براي همكاري بديل و جايگزين گفت وگو براي فشار است و اين يعني همانطور كه اعلام شده براي تداوم گفت وگوها شرط ضروري آن است كه مسير فشار كاملا متوقف شود. دوم- وقتي بنا شد گفت وگو صرفا حول نقاط مشترك باشد، آن وقت بحث درباره برنامه هسته اي ايران خود به خود از روي ميز حذف خواهد شد چرا كه اين يك نقطه مشترك نيست بلكه صرفا يك مشت ادعاست كه يك طرف عليه طرف ديگر مطرح مي كند و هيچ ارزش و اعتباري بيش از مصارف تبليغاتي ندارد.
از اين پس مهم است كه ببينيم غرب قادر به پاي بند ماندن به تعهداتي كه در ژنو سپرده خواهد بود يا نه و در هر حال، اگر مذاكره اي در استانبول شكل بگيرد روشن است كه كار براي 1+5 آسان نخواهد بود.
مهدی محمدی